گفتگو – 10 / مصاحبهای با ماشاالله رزمی در مورد گردهمآیی آمستردام
مقدمه
به مناسبت شصت وچهارمین سالگرد حکومت ملی آزربایجان به رهبری میرجعفرپیشهوری، فعالین حرکت ملی آزربایجان در اروپا و آمریکا به دعوت گروهی از آزربایجانیهای مقیم هلند در روزهای 11،12 و 13 دسامبر 2009 در شهر آمستردام گرد هم آمدند.
در این سمپوزیوم سه روزه ضمن بزرگداشت روز ملی 21 آذر درباره علل پراکندگی گروههای سیاسی آزربایجانی و راههای غلبه بر تفرقه،بحث و گفتگو صورت گرفت و مقدمات ایجاد یک تشکل ملی فراگیر فراهم گردید. این گردهمائی بزرگترین تجمع فعالین سیاسی آزربایجان از دوره پیشهوری به بعد بوده است.
در اجلاس گفتگو ، سیصد نفر زن و مرد از فعالین حرکت ملی آزربایجان با هزینه شخصی خویش شرکت کرده بودند و گفتگوها در جوی دوستانه و بسیار صمیمانه ادامه یافت و در نهایت به صدور یک بیانیه – که به صورت سمبولیک به یاد بیانیه 12شهریور 1324 فرقه دموکرات آزربایجان، در دوازده ماده تنظیم شد – صادرگردید و به اتفاق آراء به تصویب شرکت کنندگان در اجلاس رسید.
برای تدارک این گردهمائی تاریخی، تلویزیون ملی آزربایجان جنوبی (گونازتی وی) و چند نفر از شخصیتهای سیاسی آزربایجانی فعالانه شرکت کرده بودند. کلیه شرکت کنندگان با توقعات حداقل به اجلاس هلند آمده بودند و تا یک هفته قبل از اجلاس هیچکس فکر نمیکرد که این تعداد فعال سیاسی در یکجا جمع شوند. ولی جمع شدند و با حداکثر دستاورد به کشورهای محل اقامت خود بازگشتند. سه دستاورد این گردهمائی عبارتند از:
1– جمع شدن اکثریت گروههای سیاسی آزربایجانی زیر یک سقف و بزرگداشت مشترک سالگرد 21 آذر، روز ملی آزربایجان که با هنرنمائی اوزان مشهور آزربایجان «آراز ائل سس» با شکوه تمام برگزار شد.
2 – صدور بیانیه دوازده مادهای که به سان مرامنامه یک سازمان سیاسی مدرن نوشته شده و به اتفاق آراء تصویب شد.
این بیانیه از این نظرارزشی تاریخی دارد که ضمن در بر گرفتن دیدگاههای موجود در حرکت ملی، بیانگر اراده جمعی فعالین سیاسی آزربایجانی و نشان دهنده کیفیت امروزی حرکت ملی آزربایجان است.
3 – انتخاب پنجاه نفر از شخصیتهای شناخته شده حرکت ملی به عنوان رابط و سازمانگر تشکیلات فراگیر آزربایجانیها برای به نتیجه رساندن گفتگوها و تدارک اجلاس باز هم بزرگتری که موسس تشکل ملی آزربایجانیها خواهد شد.
نیروهای شرکت کننده در اجلاس آمستردام و منتخبین از سه نسل مختلف بودند که حکومت ملی را به امروز حرکت ملی آزربایجان پیوند میدادند. فرق اساسی این نیروی تازه نفس با گروههای سیاسی ایرانی در آن است که این نیرو متکی به نسل جوان تحصیل کرده و یک حرکت ملی قدرتمند در داخل کشور میباشد حرکتی که گردهمائیهای چند صدهزار نفری در قلعه بابک و قیام خرداد ماه 1385 در بیست و پنج شهر آزربایجان را تجربه کرده و همچنان در تجمعات عظیم سیاسی و فرهنگی قدرت نمائی میکند.
متن اصلی بیانیه به زبان ترکی آزربایجانی نوشته و بعدا به زبانهای دیگر ترجمه شده است در مقدمه بیانیه میخوانیم: «جمهوری اسلامی به شدت از داخل و خارج تحت فشار سیاسی قرار گرفته است و بدینجهت مدام تضییقات بیشتری را بر مردم اعمال میکند و میخواهد حرکت ملی را سرکوب کند. با گسترش مبارزات ملی، رژیم میتواند فشار را باز هم بیشتر کند زیرا رژیم در مسیری قرارگرفته است که هرگونه عقبنشینی میتواند به سقوط آن منجر شود از این رو هر روز شاهد افزایش فشار بر جامعه هستیم در چنین شرایطی وظایف تاریخی مهمی بر عهده فعالین حرکت ملی در خارج گذاشته میشود. برای انجام این وظایف ملی مهم باید خواستههای اساسی ملتمان را مبنا قرار داده و با استفاده از تمامی امکانات برای حفاظت و تقویت حرکت ملی اقدام کنیم.»
بند اول بیانیه میگوید: «اجلاس جمهوری اسلامی را نماینده راسیسم و مانع اصلی تحقق آزادی ملی آزربایجان میداند زیرا این رژیم مخالف هرگونه تغییر دموکراتیک میباشد.»
بندهای دیگر، بیانیه به مستقل و دمکراتیک بودن حرکت ملی آزربایجان تاکید دارد و خواهان رسمی شدن زبان ترکی آزربایجانی است. بیانیه به قبول منشور حقوق بشر و کنوانسیونهای ضمیمه، مخالفت با اعدام و شکنجه و آزادی احزاب و عقاید و پذیرش پلورالیسم وهمچنین تاسیس دولت سکولار تاکید می کند.
بیانیه لوبیگری برای دفاع از حقوق آزربایجانیها را به فعالین حرکت ملی در خارج توصیه میکند و در پایان از همه گروههای آزربایجانی میخواهد که مکانیزم مناسبی برای همکاریهای پایدار ایجاد نمایند.
علاوه بر بیانیه فوق، دو قطعنامه نیز به تصویب شرکتکنندگان در اجلاس رسید که یکی در مورد جنبش زنان آزربایجان و ضرورت برابری حقوق زنان با مردان است و دیگری درباره زندانیان سیاسی است و خواهان آزادی کلیه زندانیان سیاسی میباشد. غیر ازاینها اسناد دیگری هم به اجلاس ارائه شده بود که از جمله آنها یک نقشه راه برای فعالین خارج بود. این اسناد نیز به تدریج چاپ و منتشرخواهند شد.
زبان اجلاس ترکی آزربایجانی بوده و کلیه اسناد نیز به ترکی نوشته شدهاند.
برای شناخت بیشتر از دستاوردهای این گردهمآیی مصاحبه ای با آقای ماشاالله رزمی از مبارزین پیشکسوت آزربایجانی و از دست اندرکاران گردهمایی آمستردام انجام دادیم که ذیلا میخوانید.
آزدمو: جناب آقای رزمی چندماه پیش که از شما برای مصاحبه ذعوت کردیم ، سخت درگیر مقدمات گردهمایی آمستردام بودید و حتی انجام مصاحبه را نیز به زمانی بعد از آن موکول کردید، میخواستم کمی از تاریخچه تشکیل این همایش برای ما صحبت کنید.
رزمی: قصد ما در آغاز کار جمع شدن زیر یک سقف و برقراری دیالوگ بین گروهها و فعالین حرکت ملی آزربایجان در خارج بود عنوان آنرا نیز «اجلاس دیالوگ» گذاشتیم اما در واقع از خیلی از کنگرههائی که تا به حال تشکیل شدهاند گستردهتر و معتبرتر شد. یکی از علل موفقیت آن هم این بود که با دست پر و با اسناد آماده و با امید موفق شدن به اجلاس رفتیم و همه شرکت کنندگان نیز با علاقمندی تلاش کردند تا با دستهای پرازاجلاس بیرون بیایند، شرکت کردن باهزینه شخصی و داشتن سعه صدر هم علت دیگر بود که زمینه موفقیت گردهمائی را فراهم کرده بود و همه احساس میکردند آن جمع بزرگ را خودشان تشکیل دادهاند. این حرکت بعد از حکومت ملی به رهبری سیدجعفر پیشه وری بزرگترین حرکت سیاسی سازمان یافته آزربایجان بود.
دو سال بود ایده تجمع بزرگ در خارج طرح میشد و میتوان گفت که شرایط ذهنی برای گردهمائی ایجاد شده بود و نقش تلویزیون ملی گوناز در آماده کردن آن شرایط بسیار مهم بود و نهایتا گروهی از فعالین حرکت ملی در هلند برای اجرائی کردن آن اعلام آمادگی نمودند و به اتفاق هم یک گروه تدارکات هشت نفره تشکیل دادیم و حدود یک ماه تدارک و تبلیغ شد که بالاخره در روز 21 آذر به مناسبت شصت وچهارمین سالگرد حکومت ملی سیصد نفر زن و مرد از فعالین حرکت ملی در خارج که عمدتا از پانزده کشوراروپائی و آمریکائی بودند با هزینه شخصی خود در آمستردام حاضر شدند. ارزیابی گروه تدارکات این بود که اگر اجلاس یک هفته دیرتر تشکیل میشد تعداد شرکت کنندگان از چهارصد نفر هم بیشتر میشد زیرا مدتهاست که همه فعالین پراکندگی را بسیار مضرمیدانند و ضرورت اتحاد ملی از هر زمان دیگر بیشتر احساس میشود.
آزدمو: دعوت شدگان اجلاس طبق چه ضابطهای انتخاب و دعوت شدند و اصولا نظر شما در مورد ضوابط دعوت از افراد برای چنین گرد همآییهایی چیست؟
جواب: درسالهای اخیر دو نظر در مورد برگزاری یک نشست بزرگ در خارج وجود داشت. یک نظر معتقد بود که باید افراد مشخص و برگزیده در این جمع باشند تا نتیجه دلخواه گرفته شود، اینان خطر نفوذ دشمن در صفوف حرکت ملی را عمده میکردند و نظر دیگر خواستار یک گردهمائی ملی بدون گزینش قبلی افراد مشخص ولی با رعایت اصول امنیتی بود و میخواست که همه آزربایجانیها حق شرکت در گردهمائی را داشته باشند من شخصا مدافع نظر دوم بودم قبلا مقالهای در مورد ضرورت چنین گردهمائیهائی نوشته و منتشر کرده بودم و دوبار نیز تا مرحله اجرا و تشکیل گردهمائی تلاش شدهبود. من با در نظر گرفتن تجربیات جنبشهای موفق ملل دیگرمخالف نخبه گرائی در حرکت ملی آزربایجان هستم و دیدگاههای نظارتی و گزینشی را مضرمیدانم و این نظر به معنی هرج و مرج و پوپولیسم نیست زیرا تقریبا کلیه فعالین حرکت ملی در خارج دارای تحصیلات عالی هستند و اکثریت آنها هم بیش ازبیست سال سابقه فعالیت ملی دارند و شناخته شده و دلسوز ملت هستند و توانائیهای سیاسی افراد به هم نزدیک است در چنین وضعیتی ما معیاری برای فاصلهگذاری بین نخبه و غیرنخبه نداریم و حق نداریم با سلیقه شخصی روی افراد مبارز قضاوت ارزشی بکنیم. همچنین وقتی پای گزینش به میان میآید آشنائیها و دیدگاههای گروهی عمل میکنند و استعدادهای جدید شناخته نمیشوند، من شخصا طرفدار انتخاب دموکراتیک هستم و معتقدم هر کس در یک جمع بزرگ از طرف جمع تائید و انتخاب شد همان شخص صلاحیت نمایندگی آن جمع را دارد و پیشداوری در مورد افراد را غیردموکراتیک میدانم قضاوت ما باید روی عملکرد افراد و بعد از بررسی بیلان کار او باشد. خوشبختانه گردهمائی آمستردام بدون گزینش قبلی افراد تشکیل شد و به موفقیت رسید. این یک درک جدیدی از سازمانیابی حرکت ملی در کشورهای دموکراتیک است.
آزدمو: در آستانه انتخابات فعالیت وسیعی برای تشکیل یک شورای هماهنگی بین فعالین جنبش آزربایجان در داخل صورت گرفته بود، به نظر میرسد کاری که در داخل با مشکلات فراوانی مواجه شد نهایتا در آمستردام تحقق یافت. برداشت شما در این زمینه چیست؟
رزمی: آرزوی همه فعالین حرکت ملی این است که اجلاسهای بزرگ و تشکلهای پایدار در داخل ایجاد شوند ولی حکومت مرکزی مانع هرگونه تشکل دموکراتیک و ملیست و این ویژگی مشترک و عام همه حکومتهای غیرمنتخب است که ازسازمانیابی مردم میترسند و بقای خود را در نبود احزاب سیاسی و آلترناتیو دموکراتیک میدانند، ملت آزربایجان تجربیات گرانبهائی در دور زدن موانع و انتخاب مسیر درست مبارزه در طول تاریخ کسب کرده و دارد و هم اکنون شاهد هستیم که چگونه امکانات موجود در «سنگرهای باز» ازطرف فعالین حرکت ملی به بهترین وجه مورداستفاده قرار میگیرد که دانشگاهها، مدارس، مراکز تجمع عمومی، میدانهای ورزشی، عرصههای فعالیت فرهنگی و هنری و. . . نمونههای بارز آن میباشد.
فعالین مقیم خارج نیز به سهم خود برای متشکل شدن هرچه بیشتر حرکت ملیمان میکوشند. برگزاری موفقیتآمیز گردهمائی آمستردام شوق و امید فراوانی برای ایجاد تشکلی که حرکت ملی را در خارج نمایندگی کند به وجود آورده است، اما همچنان اعتقاد عمومی بر این است که تشکل اصلی باید در داخل ایجاد شود این کارهر چند مشکل است ولی غیرممکن نیست. حرکت ملی باید مبارزه علنی در داخل را به حکومت مرکزی تحمیل کند.
این امر بستگی به توازن قوا در داخل و شرکت هر چه بیشتر اقشارمختلف در صفوف حرکت ملی دارد.
آزدمو: اگر ممکن است در مورد این گرهگاه جنبش که هنوز برخی اقشار و طبقات وارد حرکت ملی نشدهاند توضیح بیشتری بدهید؟
جواب: بازار تبریز بارها در گذشته پرچمدار دفاع از حقوق ملی آزربایجانیها در مقابل فشارهای حکومت مرکزی بوده است اما هم اکنون علیرغم اینکه بازار ملی ما در حال نابودی است و سرمایهها به نقاط دیگر فرارمیکنند و محصولات ساخت چین به نابودی تولید ملی منجر شده است، باز میبینیم که بازار ساکت است و حرکت چشمگیری ازخود نشان نمیدهد و طبعا تا زمانی که بازار به دفاع از منافع ملی آزربایجانیها برنخیزد تعادل قوا در آزربایجان به نفع حرکت ملی نخواهد بود. پیدا کردن راه حل این مساله به عهده پیشگامان حرکت ملی در داخل است هم اکنون قشر روشنفکر در آزربایجان نیروی اصلی حرکت ملی محسوب میشود و اقشار زحمتکش نیز سمپاتی نشان میدهند اما بازار و قشر مرفه ساکت است این نیرو باید تکان بخورد. بر خلاف مبارزه طبقاتی که اقشارمختلف یک جامعه را رو در روی یکدیگر قرارمیدهد، مبارزه ملی همه اقشار و طبقات جامعه را در برمیگیرد. مبارزه طبقاتی را نه کسی ابداع کرده و نه کسی میتواند مانع آن شود ولی دراینجا سخن ما درباره مبارزه ملی است و خواستههای ملی فقیر وغنی هر دو را شامل میشود و همه تحت ستم ملی هستند. حکومت مرکزی مثل همیشه خواهد کوشید تا مانع وحدت ملی آزربایجانیها بشود و وظیفه نیروهای مبارز است که آگاهی ملی را به میان تمامی اقشار جامعه ببرند باید به آنها گفت که درد ما درد شماست باید به هم ملحق شویم.
آزدمو: یکی از مشکلات حرکت ملی ما نبود یک رهبری متمرکز است آیا کنگره آمستردام میتواند نوید بخش حل این معضل باشد؟ آیا این کنگره میتواند زمینهای برای انتخاب و تثبیت یک رهبری واحد را در حرکت ملی آماده نماید؟
رزمی: نبود رهبری متمرکز ضعف اساسی حرکت ملی طی بیست سال اخیر بوده است که بخشی از آن به دیکتاتوری بودن شرایط جامعهای که مبارزه در آن جریان دارد بستگی داشته و بخشی دیگر به عملکرد مسئولین گروههای موجود در درون حرکت ملی آزربایجان مربوط است. درد اصلی یعنی وجود حکومت دیکتاتوری که هیچ تشکلی را برنمیتابد عینیت دارد و واقعی است. دموکراسی حاصل تعادل قوا در جامعه است و دیکتاتورها تا آنجا که قدرت دارند مانع آن میشوند تا جامعه مدنی متشکل و احزاب سیاسی قدرتمند ایجاد نشود و جامعه فاقد نیروی خنثی کننده دیکتاتوری بماند که متاسفانه این سیاست غیرانسانی همچنان در آزربایجان اعمال میشود.
اما بخشی دیگر مربوط به نیروهای خود حرکت ملی است و ذهنی میباشد. وجود دیدگاههای سیاسی مختلف، ایدئولوژیهای ناهمخوان و گاهی نیز اختلافات شخصی مانع پیوستن این جویبارها به همدیگر و به وجود آمدن رودخانه بزرگی است که هیچ قدرتی توانائی ایستادن در مقابل آنرا نداشته باشد.
در گردهمائی آمستردام علیرغم تمایل بعضی از دوستان زمینه برای انتخاب رهبری جمعی فراهم نبود و جمع قصد این کار را نداشت هدف اصلی در آمستردام آغاز دیالوگ و فراهم کردن امکان همکاری بود و آنطور که شما عنوان میکنید آمستردام مقدمهای بود برای گامهای بزرگتر که انتخاب یک هیئت نمایندگی نیز میتواند یک گام اساسی در این میان باشد.
نظرشخصی من که قبلا آنرا نوشته و در اختیار گروه کوردیناسیون نیز گذاشتهام این است که با حفظ و تقویت گروههای موجود درحرکت ملی، یک چتر فراگیر ایجاد شود و همه دیدگاههای موجود در حرکت ملی را شامل گردد تا بتواند نماینده و سخنگوی اکثریت قریب به اتفاق فعالین حرکت ملی در خارج باشد. نام آن چندان مهم نیست اساس محتوای آنست که دموکراتیک و منتخب باشد و منتخبین نیز در مقابل فعالین حرکت ملی جوابگوی مسئولیتهای خود باشند. وجود یک تشکل راهبردی از هر نظر اهمیت تعیین کننده دارد زیرا درحال حاضر هیچ یک ازگروههای موجود کل حرکت را نمایندگی نمیکنند و گروهای دیگر که میخواهند با حرکت ملی تماس بگیرند و با آن همکاری نمایند نمیدانند به کدام نیرو باید مراجعه کنند و نیز این احتمال وجود دارد که در شرایط اضطراری کسانی به حرکت ملی تحمیل شوند که از دل آن بیرون نیامدهاند و منتخب نیستند و لذا زمینه انحراف حرکت ملی را فراهم سازند.
آزربایجان از نظرسوقالجیشی در منطقه بسیار حساسی قرار گرفته است و قدرتهای متعددی منافع استراتژیک در این منطقه دارند برای جلوگیری از دخالت آنان نیز ما باید یک هیئت شناخته شده و مسئول در حرکت ملی داشته باشیم. بیثباتی موجود در جامعه نیز ضرورت وجود چنین هیئتی را صدچندان میکند. جان کلام اینکه زمان انتخاب سخنگویان رسمی حرکت ملی فرا رسیدهاست و هنگام روشن کردن این چراغ راه است
آزدمو: در سخنانتان از گروهی بنام گروه کوردیناسیون نام بردید؟ لطفا در مورد این گروه و وظایف آن توضیحاتی به ما بدهید؟ این گروه در حال حاضر به چه کاری مشغول است؟ ساختار آن چیست و آیا تقسیم کاری بین اعضای این گروه صورت گرفته یا نه؟
رزمی: گروه کوردیناسیون متشکل از پنجاه است نفر است که در گردهمائی آمستردام انتخاب شدهاند وظیفه اصلی این گروه تدارک اجلاس بزرگ بعدی است در حال حاضراز میان این عده پانزده نفر داوطلب برگزیده شدهاند که اسناد لازم برای اجلاس بعدی را تهیه بکنند و در اختیار گروه کوردیناسیون پنجاه نفری بگذازند تا در مورد اسناد تهیه شده تصمیم نهائی را اتخاذ کند و اجلاس بزرگ با ضوابط و اسناد معین تشکیل شود.
آزدمو: طراحان کنگره چه اهدافی داشتند و آیا کنگره به اهداف خود دست یافت؟
رزمی: ما از اجلاس آمستردام حداقل انتظارات داشتیم و خوشبختانه با حداکثر دستاورد گردهمائی از اجلاس بیرون آمدیم ما تا این حد راضی بودیم که دیدگاههای سیاسی مختلف موجود در حرکت ملی را زیر یک سقف گرد همآوریم و مطمئن بودیم که وقتی دور یک میز بنشینیم همه متوجه خواهند شد که هیچ مشکل لاینحلی که مانع همکاری در پیشبرد اهداف حرکت ملی باشد در بین نیست این هدف تحقق یافت و سیصد نفر کادر سیاسی به مدت سه روز باهم نشستند، تبادل نظر کردند و روی محورهای اصلی و نقطه نظرهای مشترک به توافق رسیدند.
غیرازاین یک بیانیه دوازده مادهای در اجلاس به تصویب رسید که برآیند نظریات موجود بود و تاکنون انتقاد جدی به این بیانیه نوشته نشده است و انتقادات نوشته شده هم در کل نفیکننده نبودهاند وهمچنین پنجاه نفر رابط که گروه کوردیناسیون نامیده میشوند انتخاب شدند که این هم نشانگر عظمت حرکت ملی و مهم بودن اجلاس آمستردام است به طور کلی گردهمائی آمستردام هویت تازهای به فعالین حرکت ملی در خارج داده و شرایط بهتری برای کار جمعی فراهم کرده است با در نظر گرفتن همه اینها میتوان گفت که اجلاس آمستردام به حداکثر انتظاری که میتوان ازآغاز یک راه تازه داشت رسیده است.
آزدمو: در این کنگره یک قطعنامه اصلی و دو قطعنامه در مورد حقوق زنان و زندانیان سیاسی صادر شد. اما موارد بسیاری هم مانند رابطه با جنبش سبز و تشکلات به اصطلاح سراسری و متعلق به سایر واحدهای ملی بود که تقریبا این زمینه را با سکوت برگذار کردند. دلیل این امر چه بود ؟ آیا در دستور کار نبودند یا بود و به اجماع نرسید؟
رزمی: اجلاس آمستردام نمیتوانست موارد مورد اختلاف را در دستور کار خود قرار دهد، زیرا نه آمادگی لازم برای آن وجود داشت و نه وقت کافی برای حل آنها. اعتقاد جمع بر آن بود که روی نقاط مشترک مورد توافق کار شود و نتیجه گرفته شود و همینطور هم شد. ازجمله مسائل مورد اختلاف رابطه حرکت ملی با جنبش سبز است بخشی ازشرکت کنندگان دراجلاس خواهان همراهی با جنبش سبز اما با هویت مستقل ملی بودند و بخشی دیگر با توجه به وجود دیدگاههای پانایرانیستی و نفی کننده حقوق ملل غیرفارس در جنبش سبز همراهی با آن را به ضرر حرکت ملی آزربایجان میدانستند اما اکثریت اعتقاد داشتند که نباید علیه جنبش سبز موضعگیری شود که همینطور هم عمل شد، یعنی نه بر له و نه بر علیه آن موضعگیری نشد.
در مورد همکاری با گروههای ملی دیگر نیز دیدگاهها یکسان نبود، همه همکاری با ملل غیرفارسیزبان را برای گرفتن حقوق ملی ضروری میدانند ولی با اما و اگر. مثلا انتقادات شدیدی به سیاستهای احزاب کردی وجود دارد که در بیانیهها و اسناد رسمی این احزاب شهرهای آزربایجان غربی را شهرهای کردی معرفی میکنند و یا نقشههای غلط چاپ میکنند که اختلاف برانگیز هستند. درعین حال بعضی از گروههای شرکت کننده در اجلاس در کادر کنگره خلقهای فدرال با احزاب کردی همکاریهایی دارند، بدین جهت کنگره وارد بحث روی موضوعات مورد اختلاف از این دست نشد.
آزدمو: جناب رزمی تجربه نشان داده است که برگزار کنندگان کنگرهها معمولا پیش از شروع ان انرژی زیادی به کار میبرند، اما پس از کنگره خستگی اولیه و هم چنین عدم ترسیم نقشه راه آینده باعث میشود که مسائل مطروحه در کنگره پیگیری نشوند . ستاد و ارگانی که بتواند نیات کنگره را تعقیب کند تاسیس نمیشود، آیا شما این کنگره را به مثابه یک حادثه مثبت که طی سه ماه گذشته روی داده میدانید، یا نه آنرا به مثابه شروعی که اثرگذاری مستمری بر حرکت ملی داشته باشد ارزیابی میکنید؟ و اصولا آیا نیروئی برای ادامه منویات آن وجود دارد یا نه؟
رزمی: اقتصاددانان بزرگ توصیه میکنند که در آغاز هر کار اقتصادی بخش عمده سرمایه اولیه خرج تبلیغات و شناساندن کالای مورد نظر بشود. کار سیاسی نیز از این قاعده مستثنی نیست و بخش بزرگی از انرژی و نیرو باید صرف تبلیغ و ترویج آن ایده سیاسی بشود که تازه پا به عرصه رقابتها می گذارد. متاسفانه تبلیغ کافی روی کارعظیمی که در آمستردام انجام گرفت نشده است و بسیاری از زوایای مثبت آن برای همگان شناخته شده نیست من شخصا انرژی زیادی در کلام و تصمیم شرکتکنندگان در اجلاس دیدم. بیش از دوسوم شرکتکنندگان دراجلاس وابسته به گروهها نبودند و در اجلاس شرکت کرده بودند و خواهان گرفتن مسئولیت و کار بودند و هستند و خود این انرژی تداوم کار اجلاس را تضمین میکند از طرف دیگر گروه تدارک اجلاس امستردام کسانی هستند که طی سالهای اخیر خود را خستگی ناپذیرنشان دادهاند و کسانی نیستند که کار را تمام نکرده رها کنند این عده عملا افرادی حرفهای هستند و مبارزه در صفوف حرکت ملی نه کار جنبی بلکه پراتیک اصلی آنهاست البته گاهی کسانی پیدا میشوند که زیاد خوشبین نباشند ولی گردهمائیهای بزرگی که به مناسبت روز جهانی زبان مادری در انگلستان و آلمان بعد از اجلاس آمستردام برگزار شد و منتخبین آمستردام سخنرانان آن مجالس بودند نشان میدهد که این راه سر باز ایستادن ندارد. اجلاس آمستردام یک لوکوموتیو پرقدرت نیز دارد که تلویزیون ملی گونازتیوی میباشد بنابر این علیرغم کارشکنیهائی که برای تداوم کار وجود دارد پتانسیل کافی برای به ثمر رساندن آن موجود است.
اجلاس آمستردام هم یک رویداد برجسته در سالهای اخیر و هم آغاز پروسه همگرائی در حرکت ملی آزربایجان است ممکن است پیشرفت آن بدون مانع و در خط مستقیم نباشد ولی نیروهای جوانی که پشت این حرکت هستند موفقیت آنرا تضمین میکنند. پنجاه نفر در این اجلاس انتخاب شدهاند و دارای مسئولیت برای تدارک برگزاری اجلاس بزرگ بعدی هستند. هر کس این منتخبین را فاقد اعتبار و اختیار لازم برای پیشبرد امورمعرفی کند دموکرات بودن خود را زیر علامت سوال می برد علاوه بر آن نقشه راه پیشنهادی نیز برای ادامه کاری موجود است که امیدواریم هر چه زودتر خبرهای خوشی برای برگزاری اجلاس بزرگ بعدی به اطلاع عموم رسانده شود.
آزدمو: به نظر شما نکات ضعف کنگره چه بود و چه فکرهایی برای رفع آنها نمودهاید. به عنوان مثال به نظرمن علیرغم اهمیت این کنگره متاسفانه نمود خبری بسیار ضعیفی در خبرگزاریهای داشت، چرا به تبلیغات و خبررسانی توجه کافی نشده بود؟
رزمی: حق باشماست خبررسانی کافی برای نشان دادن اهمیت اجلاس آمستردام صورت نگرفته است و این نقطه ضعف اصلی و به عبارت دیگر کمبود اساسی اجلاس آمستردام بود. البته تلویزیون تا آنجا که امکان داشت این کمبود را جبران کرد و چند سایت ملی نیز الحق در معرفی اجلاس کوتاهی نکردند ولی کلا ضعف خبررسانی از ضعفهای عمومی حرکت ملی آزربایجان است و در هر قدمی مشاهده میشود مثلا فلان حرکت ملی که یک پنجم جمعیت آزربایجان را هم ندارد ده ایستگاه تلویزیونی و انبوهی رادیو و روزنامه و سایت اینترنتی دارد ولی ما فقط یک تلویزیون داریم که حکومت مرکزی به هر حیله و وسیلهای متوسل میشود تا صدای آنرا هم خاموش کند. بایکوت خبری آزربایجانیها توسط روشنفکران فارس و نیروهائی که اسم خود را دموکرات گذاشتهاند به ضعف رسانهای ما اضافه میشود و کارهای بزرگ آنطور که باید و شاید معرفی نمیشوند که تظاهر تمام عیار آنرا در بایکوت خبری قیام خرداد ماه 1385 دیدهایم.
کمبود دیگر اجلاس غیبت چندین چهره شناخته شده حرکت ملی در آمستردام بود. جای این عزیزان واقعا در اجلاس خالی بود و خوشبختانه با موفق شدن اجلاس بعضی از این دوستان احساس مسئولیت نموده و در اجلاسهای مجازی گروه کوردیناسیون در اینترنت شرکت میکنند و ما برای اجلاس بعدی روی این شخصیتها حساب میکنیم.
آزدمو: آیا برای این کنگره ارگان مشخصی تدارک دیدهاید .مثلا یک سایت مستقل که اخبار و برنامهها و بیانیههای آنرا منتشر سازد؟
رزمی: صحبتهائی در مورد ایجاد سایت و اشکال دیگر ارتباط گیری و اطلاع رسانی مطرح شدهاند اما موانعی جزئی در این باره وجود دارد که قابل حل هستند و بیشتر به حوزه اختیارات گروه کوردیناسیون مربوطند و امیدواریم که هرچه زودتر این موانع برطرف شوند.
آزدمو: قدمهای بعدی شما چیست؟
رزمی: از قدمهای بعدی سوال میکنید، هدفهای ملی بزرگ و راههای رسیدن به آن اهداف پرحادثه هستند ولی عزم و اراده جمعی نیز پشتوانه تحقق آنها و رسیدن به حقوق ملی است. البته نمیتوان اهداف دور را در دستور روز قرار داد و همه چیز را همزمان خواست اما بدون استراتژی و برنامه نیز نمیتوان موفق شد. برای رسیدن به هدف اصلی وسیله مناسب لازم است و در کار سیاسی ایجاد تشکل و سازمان مناسب تنها وسیله ممکن حرکت به سوی هدف است. حرکت ملی آزربایجان برای رسیدن به خواست عموم آزربایجانیها که پایان دادن به ستم ملی و کسب حق تعیین سرنوشت ملی است، هم اکنون فاقد سازمان سیاسی متناسب با قدرت و عظمت خویش است. گروههای متعددی فعال هستند که کار یکایک آنها قابل تقدیر و لازم است، اما کافی نیست. ملت ما و جامعه آزربایجان طی صدسال گذشته تکامل یافته و نحلههای سیاسی و فکری متعددی را تولید کرده است که هر کدام بیانگر اراده بخشی از مردم ماست ما این تنوع فکری و تشکیلاتی را به رسمیت میشناسیم و مانند همه جنبشهای ملی که مبارزه خودشان را در اشکال جبههای پیش بردهاند ما نیز مجبوریم وسیله مناسب مبارزه ملی را که یک جمع پلورالیستی باشد به وجود آوریم. هدف اجلاس بزرگ بعدی و جواب روشن سوال شما از نظرمن اینست که قدم بعدی ما انتخاب یک شورای هماهنگی خواهد بود. مبارزه ما علنی و شیوههای مبارزاتی ما مدنی است. اهداف مرحله ای و نهائی خود را با صدای بلند اعلام میکنیم و مبارزه برای تحقق آن اهداف را حق ملی و دموکراتیک خود میدانیم.
آزدمو: آقای رزمی به نوبه خود از زحمات شما در برگزاری موفقیت آمیز گردهمایی آمستردام و از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذارده و به سوالاتمان پاسخ دادید متشکریم.
رزمی: منهم به عنوان یک عضو برابرحقوق با دیگرشرکت کنندگان دراجلاس آمستردام از گروه دموکراسی اوجاغی که برای معرفی هرچه بیشتر اجلاس، این مصاحبه را ترتیب داده است تشکر میکنم.
دانیشیق – 9 / ایشیق سونمز ایله اوزه ل سویله شی ، میللی حرکت و ندنلری- دموکراسی ، ایش بیرلیگی و گون قونولاری
میللی حرکتده اولان مختلف دوشونجه طرزلرینی آیدینلاتماق اوچون باشلاتدیغیمیز دانیشیقلارین 9-اونجوسونو سیزلره تقدیم ائدیریک ، بو دانیشیقدا سایین دکتر ایشیق سونمز سوال لاریمیزا جاواب وئرمیش و میللی- دموکراتیک حرکتیمیزی اوز باخیشی ایله توصیف ائده رک گوندمده اولان موضوع لاری دا دیرلندیرمیشدیر ایندیسه بو دانیشیغین بیرینجی بولومونو بیرگه اوخویاق:
س– بیلدیگینیز کیمی بو گون آزربایجانین چوخلو بؤلگه لرینده میللی حرکت یا میللی – دمکراتیک حرکت عنوان ایله آدلانان گئنیش بیر اجتماعی – سیاسی حرکت واردیر، سیز بو حرکتین کؤکلرینی هاردا گورورسوز؟ و اساسا بو حرکت هانسی سیاسی و تاریخی ضرورت لره دایانیر ؟
ج: آزربایجان میللی حرکتی دونیا چاپیندا حیاتا کئچمیش، کئچمکده اولان و باشاری ایله سونوجلانمیش (نتیجه یه چاتمیش) و سونوجلاناجاق میللی حرکتلرین بیری ساییلار. 1789 اونجو ایل فرانسه ده باش وئرمیش بؤیوک بورژوازی انقلابی نین سونوج و نتیجه سی اولاراق سیاسی سرحدلر میللی دؤلتلرین قورولماسی اساسیندا چیزیلماغا باشلامیش. فرانسه انقلابچیلاری میللت مقوله سی آچیسیندان ایستعمار یؤنلو (شبه ایستعمارچی) اولدوقلاری، فرانسه حاکیمیتی آلتیندا یاشایان کورسیکا، باسک و ائلزاس و باشقا بؤلگه لرده کی ائتنیکلری فرانسیز میللتچیلیگی باسقیسینا معروض قویدوقلاری اوچون میللی دؤلتچیلیک آچیسیندان فرانسه آنایاساسی (1791) و اوندان اتکیلنمیش بئلژیک (1831) آنایاسی نی اؤزلرینه اولگو ائتمه گه چالیشان توپلوملار دا آغیرلیقلی اولاراق ایچه دؤنوک ایستعمار یؤنلو دوشونجه و مفکوره یه یؤنلمیشلر. آزربایجان مشروطه حرکتی نین سونوچ و نتیجه سی اولان ایران ممالیکی مشروطه سی نین آنایاساسی آغیرلیقلی اولاراق بئلژیک آنایاساسی نی اؤزونه تمل و اساس گؤتورمکله تهرانداکی میللی دؤلتچیلیک مقوله سینه شیعه لیک مقوله سینی آرتیرماقلا میللی بیلینج باخیمیندان آزربایجان تورکلری بؤیوک یئنیلگه یه (شکسته) اوغرامیشلار، مشروطه آنایاساسی نین آرتیریم و متمم سندینده اوخویوروق:
«مذهب رسمی ممالکی محروسه ایران اسلام و طریقۀ حقّۀ جعفریۀ اثنی عشریه است. باید پادشاه ممالکی محروسه ایران دارا و مروّج این مذهب باشد».
شیعه لیک اساسیندا قورولموش میللی دؤلتچیلیک مقوله سی او گونه دک اؤز دیلینده ساوادسیز یاشامیش اوزدن ایراق آزربایجان تورک آیدینی داها آرتیق اؤز کیملیگی و منلیگی اوزره دوشونمک فورصتینی تاپمایاراق قافقاز واسیطه سی ایله روسیه سوسیال دئموکراسیسیندان و عثمانلی واسیطه سی ایله غرب دئموکراسی سیندان بیر شئیلر اؤیرندیگینی تشکیلات و حزب یاراتماق آچیسیندان فارس دیلی اساسیندا (گئرچک آنلامدا فارسلار اوچون) بیچیملندیرمگه و فورمالاشدیرماغا باشلامیش. فارس میللیتچیلری بو تشکیلاتلارا قانع اولمایاراق کئچمیش یازیلاردا ایشاره اولوندوغو کیمی، علی دشتی «ایران نو» و علی اکبر سیاسی «ایران جوان» و محمد تقی بهار دا «حزب دمکرات» فارس تشکیلاتلارینی یاراتماغا باشلامیشلار. بئله لیکله کئچمیشدن او گونه دک دیوان دیلی دئیه تانینان فارسچا تشکیلاتچیلیق باخیمیندان ایستر حاکیمیت داییره لرینده و ایسترسه ده ایران ممالیکی محروسه سی نین مخالفت تشکیلاتلاریندا رسمیلشمگه باشلایاراق آزربایجان تورکلری شیعه مذهب اولدوقلاری اوچون مشروطه آنایاساسی آرتیریمینا (متمم) شیعه لیک مقوله سی نین اکلنمه سی (آرتیریلماسی) میللی بیلینج آچیسیندان آزربایجان تورکلرینی بؤیوک تحمیقه اوغراداراق الی یاراقلی و سیلاحلی آزربایجان مجاهیدلرینی داها دا زور دوروما دوشورموش. بئله لیکله بیر چوخ اوزدن ایراق آزربایجان سیاستچیلری، او جومله دن آزربایجان مشروطه تاریخینی یازمیش احمد کسروی، آنایاسا آرتیریمینی (متمم قانون اساسی نی) یازماقدا اشتراک ائدن سیدحسن تقی زاده، «ایران جوان» محفلی نین خاریجده کی تمثیلجیسی حسین کاظمزاده تبریزی و بیر چوخلاری میللی مسئله آچیسیندان فارس نئهیلیستیگینه قاپیلاراق فارس میللتچیلری سیراسیندا یئر آلماقلا و آزربایجان تورکلوگونو فارس ایستعمارچیلیق قارشیسیندا تک و باشی آچیق قویموشلار. بئله لیکله 1268 (1889) اینجی ایلدن میرزا حسن رشدیه تبریزلی باشچیلیغی ایله ایران ممالیکی محروسه سینه گتیریلامیش یئنی تحصیل سیستیمی آزربایجان تورکلری نین میللی چیخارلاری دئییل، فارسلیق مفکوره سینه یارامیش مقامدا یئر آلمیش. 1925 اینجی ایل خاریجی عامیللر واسیطه سی ایله رضاخانین ایش اوستونه گلمه سی و محمود افشار یزدیلر واسیطه سی ایله تئوریزه اولونموش اویوق ایستعمار (شبح ایستعمار) تئوری سینین آزربایجان تورکلری علیهینه اویقولانماسی آزربایجان توپلومونو داها دا پیس دوروم و وضعیته دوشورموش. آزربایجاندا رضاخان علیهینه ناراضیلیغین آرتماسینا باخمایاراق اوخوموش کسیم میللی بیلینجدن یوخسول و فارسلیق خیدمتینده اولدوغو و تورک خالقی میللی تئرورا اوغرادیغی اوچون اؤز میللی کیملیگی اطرفیندا سفربر اولابیلمه میش. ایران (فارس) دئموکرات پارتیسیندن شیخ محمد خیابانی باشچیلیغی ایله آیریلمیش آزربایجان دئموکرات تشکیلاتی بیله تبریز و اطرافیندان باشقا، آزربایجانین آیری بؤلگه لرینده اؤزونه یئر آچا بیلمه میش و چوخ زامان کئچمه دن شئیخ محمد خیابانی حرکتی فارس دئمکورات پارتیسی نین باشچیسی مخبرالسلطنه شیادلیغی ایله قاندا بوغولموش.
ایکینجی دونیا ساواشی دؤنمینده آزربایجاندا یارانمیش قودرت بوشلوغو و فارس ایستعمار گوجلری نین آزربایجاندا اتکی و تأثیرلری نین آزالماسی سونوج و نتیجه سینده سیدجعفر پیشه وری باشدا اولماقلا آزربایجان دمکرات پارتیسی باشلیغی ایله آزربایجانلیلار اؤز کیملیکلرینه دؤنمه شانسینی یاخالامیش. آزربایجان میللی حؤکومتی نین یاشام عؤمورو قیسا اولدوغو و میللی بیلینج آچیسیندان آرتیق معاریفلندیرمه ایشی آپارماق فورصتی اولمادیغی اوچون موسکو و تهران آراسیندا اولان آنلاشمانین سونوچ و نتیجه سی اولاراق آزربایجان تورکلوگو بیر داها فارسلیق فلاکتینه اوغرایاراق میللی باسقینا، آیری سئچگیلیگه و ایستعمارا تابع توتولموش.
قیسا سؤزله دئسک، بیر چوخلاری آزربایجان میللی حرکتی نین کؤکلرینی آزربایجان مشروطه حرکاتی نین «ایالت و ولایت انجمنی» ایداره چیلیک سیستیمینه باغلاما دوشونجه لری تاریخی گئرچکلیکلری اؤزونده دوغروتماز بیر مقوله ساییلار. آزربایجان مشروطه لیگی دؤنمینده آزربایجان سیاستچیلری اؤز ائتنیک میللی کیملیک و منلیکلرینی درک ائتمیش و بو دوغرولتودا سیاست آپارمیشسایدیلار، بوگون ایران ممالیکی محروسه سینده کی تورک توپلومو فارس اویوق ایستعمارچیلیغی آلتیندا محکوم دئییل، اؤزو، اؤز ایداره چیلیک سیستیمینه حاکیم ساییلارمیش. بوگونکو آزربایجان میللی حرکتی حکومت قورماق، اؤز گلجه گینه حاکیم اولماق دوشونجه سی آچیسیندان 1945- 1946 اینجی ایلده کی آزربایجان میللی حؤکومتیندن بیر آز اتکی و تأثیر آلماسینا باخمایاراق داها آرتیق اؤز اتکی وتأثیرینی دونیادا گئدن میللی سورج و پروسسلردن، ائله جه ده روسیه سؤیئت ایمپریاسی نین داغیلماسی سونوج و نتیجه سینده تورک جمهوریتلری نین اورتایا چیخماسی و قوزئی آزربایجان جمهوریتی نین مستقیل بیر دؤلت کیمی دونیا بیرلشمیش دؤلتلر تشکیلاتی سیراسیندا اؤزونه لاییقلی یئری آلماسی ایله ایضاح ائدیلمه لیدیر دئسک، تاریخده میللی مسئله آدینا وئریلمیش میللی و خالق قهرمانلارینا قوربانلارینا سایقی و احترام ایله یاناشمیش اولاریق.
س-بعضی لری میللی حرکتی ، آسیمیلاسیونا قارشی بیر اعتراض و تپکی کیمی گورورلر ؟ سیزجه بو باخیش دوغرو دور ؟
ج: آزربایجان میللت مقوله سی نی باشقا میللت مقوله لریندن آیری دگرلندیرمک یانلیش بیر گؤروش اولار دئیه دوشونورم. بو دا ایکی آچی و زاویه دن دگرلندیرملیدیر:
1-اؤز یاشاییشینا، اؤز دیل، مدنیتینه، یئر آلتی و یئر اوستو قایناقلارینا حاکیم کسیلمک.
2-فارس ایستعمارچیلیغینا توتساق اولماق.
گونئی آزربایجان تورکو اؤز یاشاییشینا، دیل، مدنیتیه، یئر آلتی و یئر اوستو قایناقلارینا حاکیم کسیلمیشسه ایدی، ذاتاً بیر چوخ آزاد میللتلر کیمی میللی حرکت دئیه اؤلوم یوخسا قالیم مسئله سی ایله اوز اوزه دئییلدی.
بوگون گونئی آزربایجان تورکلری فارس ایستعمارچیلیغینا توتساق اولدوقلاری و بو توتساقلیقدان قورتارماق ایستدیکلری اوچون چیخیش یولو دئیه آزربایجان میللی حرکتی آدی باشلیغی آلتیندا آزربایجان اجتمعاعیتی و انسانلاری آراسیندا بیر حرکت باشلامیشدیر دئیه دوشونمه لی ییک. دئمک، مسئله عمل و عکس العمل دئییل، مسئله بیر دیری وارلیق اولاراق گلجگه دوغرو باخاراق یاشاماق و یاراداراق قالیجی اولماقدیر.
س– بو حرکت نه آختاریر و اونون سیاسی – اجتماعی آماجلاری ندن عبارتدیر ؟
ج: آزربایجان میللی حرکتی، هر میللی حرکتده اولدوغو کیمی، اؤزونو درک ائده رک، اؤز دیل و مدنیتینی اساس گؤتوره رک بیر میللی توپلوم اولاراق اؤزونه میللی، مدنی و سیاسی تشکیلاتلارین یانی سیرا آزربایجان مفکوره سی اساسیندا ایداره چیلیک سیستیمی، یئنی دوزن، نظم و اینتظام یاراتمانی اؤزونه میللی آماج و بورج حئساب ائدر.
بو اساسدا آزربایجان میللی حرکتی نین هدفی وارلیغیمیزا ، یئر آلتی و یئر اوستو قایناقلاری حاکیم کسیلمک و اونو سیاسی و اجتماعی باخیمدان مودئرن لشمیش دونیایا اویقونلاشدیراراق گله جک نسیللره قورونوب ساخلانماسی دیر.
س– حرکتی حمایت ائدن بللی بیر کسیم ( قشر ) یا اقتصادی طبقه وارمی ؟ آزربایجان میللی – دموکراتیک حرکتی دئییلنده ، » میللی » کلمه سی نه آنلام داشیییر ؟ حرکتین ناسیونالیسم اوزه رینه قورولماسینی گوستریر یوخسا میللت بویوتوندا و گئنیش چاپدا یاییقین اولماسینی ؟
ج: آزربایجان میللی حرکتینی حمایت ائدن کسیملر:
– آزربایجان میللی حرکتی ایلک باشلانقیجدا فارس ایستعمارچیلیق سیاستیندن آز باسقی، ضرر و زیان گؤرموش کیچیک شهرلر و کندلردن اولان انسانلار دا اؤزونه بؤیوک ماراق و ایلگی قازانمیش. بو انسانلار گونجل یاشام و حیاتلاریندا اؤز دیل و مدنیتلری ایله یاشادیقلاری اوچون، اونلارین اؤز دیل و مدنیتلرینی درک ائتمکلری داها دا راحات گئرچکلشمیش.
– ایکینجی کسیم آزربایجانین کیچیک شهر و کندلریندن آزربایجانین بؤیوک شهرلرینه گلیب یئرلشمیش کسیم ساییلار. بونلار کئچمیشده فارس مدنیتیندن اوزاق اؤز دیل و مدنیتلری ایله بسلندیکلری اوچون کیچیک شهر و کندلر ایله بؤیوک شهرلرده کی انسانلار آراسیندا کؤرپو یاراداراق اونلارا میللی مسئله نی داشیمادا بیر باغلاچ اولموشلار.
– اوچونجو کسیم آزربایجانین بؤیوک شهرلرینده گئنیش آنلامدا فارس ایستعمارینا معروض قالمانین یانی سیرا فارس مدنیت ایستعمارینا داها دا آرتیق تابع توتولموشلار ساییلار. اونلارین بیر چوخونون اؤزلرینی درک ائتمکلری چتین، بعضاً ده اصلاً درک ائتمک ایستمدیکلرینه تانیق اولوروق. بوگون اؤزلرینی «وطن پرستان آذری» آدلاندیران، آنادیللرینی «زبان پارسی» قلمه آلان، فارس ایستعمار و پان ایرانست محفلینه باغلی اولان پیمان پاکمهر، سالار سیف الدینی، نورالدین غروی مرعشی، علی حصوری و ساییره ذاتلار آدی چکیلن قوماشلاردان ساییلاراق اؤزلری فارس ایستعمارینا قوربان اولدوقلارینا باخمایاراق آزربایجان خالقینی دا بو قوربانگاها سوروکلمگه چالیشارلار. بونلارا باخمایاراق آزربایجان میللی حرکتی بوگون آزربایجانین بؤیوک شهرلریندن اولان انسانلار آراسیندا دا اؤزونه یئر آچماغا باشلایاراق بوتون کسیملردن اولان انسانلارین ذهنیتلرینی اؤزونه مشغول ائتمکده دیر.. بونلارین یانی سیرا آزربایجانین اؤیرنجی کسیمی، بوگون آزربایجان میللی حرکتی اوچون بیر موتور رولونو اوستلنمیش مقامدادیر.
اوسته کی گؤرونوم و منظره نی نظره آلدیقدا آزربایجان میللی حرکتی خالق کیتله سی نین آشاغی کسیمینده اؤزونه یئر آچاراق اورتا کسیمی اله کئچیرمک و آزربایجانداکی فارس قوروم و تشکیلاتلاری نی پوزقون و پریشان دوروما سالماق اوچون ایلریلمگه باشلاماسینا باخمایاراق فارس حاکیمیتچیلیک اورقانلاریندا اولان آزربایجانلیلار آراسیندا هله لیک اؤزونه یئر آچمیش دئییل، ویا چوخ آز یئر آچمیش.
میللی حرکت آدیندان دا بللی اولدوغو کیمی هر هانکی سورون و مسئله نین حلل اولماسی اوچون میللت اوولادلاری نین حرکته کئچمه سی ایله اورتایا چیخان بیر حرکت ساییلار. دئمک، میللی حرکت هر هانکی خاص شخص و قوروپا عایید دئییل، بیر میللتین بوتون کسیملرینی ایچرن بیر حرکتدیر. بیر میللتین بوتون کسیملری هر هانکی بیر مسئله نین حللینه یؤنلمیشسه، او مسئله راحات اؤز حللینی تاپمیش اولار. آزربایجان میللی مسئله سینی یالنیز میللیتچی قوروپ و تشکیلاتلارا نسبت وئرمک و آزربایجان خالقینی اؤز میللی مسئله سینه لاقید ساخلاماق مقصدی گودر. بو دا فارس ایستعمارچیلیق سیاستی نین آزربایجان خالقینا باغیشلادیغی سوغات ساییلار. میللی مسئله یه قوروپ گؤزو ایله یاناشماغی 1945- 1946 اینجی ایللرده فارس ایستعمارچیلاری بیر چوخ آزربایجانلیلارا آشیلامیش و تحمیل اتمیش. بو گؤروشه اساساً آزربایجان میللتی اؤز دیل، مدنیتی نی و اؤز کیملیگینی سئور دئییل، فارسدان داها دا فارسچی ساییلمیش، یالنیز آزربایجان دئموکرات فرقه سی بو مسئله نی آزربایجان خالقینا تحمیل ائتمک ایستدیگی اوچون ذولفقارلی آتلیلاری و باشقالار، فارس ایستعمارچی قوه لر ایله بیرلیکده آزربایجان فداییلرینه دیوان توتماقدا فارس دیل و مدنیتی اوچون اورتاق حرکته کئچمه لی ایمیشلر!!!.
اوسته کی گؤرونوم آزربایجان شرقی، غربی، اردبیل و زنجان ولایتلری اوچون کئچرلیدیر. آزربایجانین همدان، قزوین، کرج، تهران، مرکزی و قم ولایتلرینده آزربایجان میللی حرکتی اؤزونه یئر آچماسی اوچون آزربایجان میللی فعاللاری نین اوزون اوزادی یولو وار. بو یولدا آزربایجان میللی فعاللاری چوخ تمکین و احتیاطلا آزربایجان میللی حرکتینی اؤنه آپارمالیدیرلار.
آزربایجان میللی حرکتی نین ائتنیک آزربایجان تورپاقلاریندان قیراقدا اؤرنک اولاراق خوراساندا، فارس ولاتینده (فیروزآباد، ممه سنی و باشقا یئرلرده)، کیرماندا، اصفهان اطرافلاریندا و باشقا بؤلگه لرده خالقی حرکته کئچیرمک نفوذونون اولوب اولمادیغی ایچریده کی انسانلاریمیزین میللی مسئله نی بو بؤلگه لرده کی انسانلارا گؤتوروب اونلاری اؤز میللی منلیک و کیملری ایله تانیش ائتدیکلریندن آسیلی اولان بیر مسئله دیر. بو ایشلر بوگون حیاتا کئچمه لیدیر، حاکیمیت دگیشدیکدن سونرا بو بؤلگه لرده ایش قویماغا باشلاماق داها گئج ساییلار.
س-حرکت ، ایرانین باشقا یئرلرینده یاشایان تورک لر ایله انتگره اولماق و یاخینلاشماق اوچون هانسی استراتژی نی ایزلنمه لی دیر ؟
ج: تورکمنلری نظره آلمازساق، ایران ممالیکی محروسه سینده کی تورکلر، اوغوز تورکچه سی نین آزربایجان دیلینده دانیشارلار. دئمک، هر هانکی بیر میللت اوولادلاری بیر بیرلرینه یامان گونده کؤمک ائتدیکلری کیمی ایران ممالیکی محروسه سینده کی آزربایجان تورکلری ده بیر بیرلرینه میللی مسئله آچیسیندان کؤمک ائتمه لیدیرلر. تورکلرین ایران ممالیکی محروسه سی نین بوتون تورپاقلارینا حاکیم کسیلمکلری ایمکانسیز ساییلدیغی اوچون بوگون آزربایجان اوستانلاری ساییلان بؤلگه لر و اونلارا یاپیشیق بوتون تورک یاشاییش یئرلری، شهر و کندلر آرا کسیلمه دن ائتنیک آزربایجان دئیه بیر بؤلوک، قاشقایلار بیر بؤلوک و خوراسان تورکلری ده بیر بؤلوک دئیه تشکیلاتلاناراق بیر بیرلرینه کؤمک اللرینی گرک اسیرگمه سینلر. بونون یانی سیرا باشقا ائتنیکلر بؤلگه سینده داغینیق بیچیمده اولان تورکلره ده بیرلشمیش دؤلتلر تشکیلاتی نین بشر حاقلاری آچیقلاماسیندا ائتنیک آزلیقلاری تانینمیش حاقلاری آلماق اوچون بو اوچ بؤلوک اونلارین میللی آزلیق حاقلاریندان ساوینمالی و دیفاع ائتمه لیدیرلر.
س– حرکتین باشلانماسیندا داها دوغروسو یئنی فازین باشلانیشیندا شاعر و ادبیاتچی لارین بویوک پایی اولوب و بیزه اویقولانان ان آچیق ظلمین دیل یاساغی اولدوغونا گوره ، دیل و سوز اوستالارینین بو رول لاری منطق لیدیر . آما بو باشلانیش حرکتی باشقا ساحه لرده گئنیشله مه سینه مانع اولوب اورنه یی قادینلار حقوقو و …..بونا نئجه سون قویماق اولار ؟
ج: میللی حرکتده آدیندان دا بللی اولدوغو کیمی ایلک اولاراق میللی دویغو و احساسلاری قیدیقلاماق، میللی مسئله نی انسانلارین بویونا اوخشاماق اولدوقجا گرکلی و واجیب مسئله لردن بیر ساییلار. دئمک، بیر چوخلاری قادین حاقلاری، یوخسا سیاسی تشکیلاتلارین یارانماسی نین بیر مانعچیسی کیمی دیل و سؤز اوستادلارینی گؤسترمک ایستدیکلرینه باخمایاراق میللی دویغولار اویانمادان، میللی حیس و غرور دیرچلمدن، میللی کیملیک و منلیگی درک ائتمک اولماز. بو باخیمدان اؤزونوز ده ایشاره ائتدیگینیز دک هر میللتین دیلچیسی و سؤز اوستادلاری اؤز میللتلرینی دیللری نین گوجلوگو و زنگینلیگینه باشا سالمالی، اونلارین یاتمیش دویقولارینی قیدیقلایاراق اونلاری اؤز کیملیکلرینه قایتارمالیدیرلار. یوخلایان و یاتان کسیمدن هئچ نه اومماق اولماز. دئمک، بیر چوخ ساحه لرده آزربایجان توپلومونو فارس توپلومو ایله قارشیلاشدیردیقدا آزربایجان دیلچیلری و سؤز اوستادلاری گوناهلی دئییل، کئچمیشده فارس ایستعمارچیلیغی تاریخ دئیه یالانچی گؤز بویامالار ایله آزربایجان میللتی نین میللی روحونو اؤز ایشغالینا کئچیردیگی اوچون بوگون ده بیر چوخ فارس سیاسی، اجتماعی و مدنی تشکیلاتلاریندا تورک اولاراق آیاغچیلیق و پادوچولوق ائدن شخصلر اؤز میللی منلیگی و کیملیگینه اؤزگلمیش و میللی تئرورا معروض قالمیش ساییلارلار. بوگون شیرین عبادیلرین فارس محفل و تشکیلاتلارینا بیر آیاغچی و نؤکر کیمی خیدمت ائتدیکلری و اؤزلرینی «یکی نوادگان کوروش کبیر» آدلاندیرمالاری آزربایجان دیلچیسی، یوخسا سؤز اوستادی نین اونا آزربایجان قادینلار تشکیلاتی یاراتمادا مانعچیلیک تؤرتمه سی و یاراتماسی اساسیندا دئییل، بو گؤرونوم فارس ایستعمارچیلیق مفکوره سی بو ذاتلارین میللی بیلینج و شوعورلارینا حاکیم کسیلمه سی ایضاح ائدیلمه لیدیر.
س– کئچمیشه باخاندا ، ایراندا فارس ناسیونالیسمی بیزی ییخماغا ،» تاریخ » ی قوللانمیشدیر ، آزربایجان حرکتی ایسه اونون جوابیندا تاریخه سیغیندی و اوزونو اثبات ائتمک ایچین مدرن دونیا و حقوق نورملارین یئرینه کئچمیشه دایاندی و بیر جور تاریخچی لیک حرکته حاکم اولوب ، بو تاریخ حکمرانلیغی بعضا حرکتی یاراماز نقطه لره گوتوروب و حتی اونو بوگونون سورونلارینا دوشونمکدن اوزاق ساخلاییب ، سیزجه بو » تاریخ » سویلمی ( گفتمان ) نه قدر یارارلی دیر یوخسا اونو بیر طرفه بوراخماق زامانی گلیب می ؟
ج: اوزاق کئچمیشده کی تاریخ مقوله سی گئنل و عموم اولاراق داستانلار و روایتلر اساسیندادیر. دئمک، داستانلار اساسیندا یازیلمیش تاریخلرین یالان دوغرو اولدوغونو باشا دوشمک و اؤیرنمک اوچون داستانلارین یالان دوغرو اولماسینی اؤیرنمک لازیم. بیلیندیگی کیمی فارس خیالی تاریخ یازارلاری، ایرانلیلارین (اوخو: فارسلارین) «ایرانویج» آدلی یئردن، – اونلارین دئدیکلرینه اساساً سیبریدن- ایلک آزربایجانا و سونرا ایران فلاتینا آخین ائتمیشلر. بوگونکو عئلمی آراشدیرمالارا اساساً فارس باستانگرایلاری نین بو «ایرانویچ» مقوله لری اصلینده «ائران وئژ» اولمالیدیر. «ائران وئژ» ده سیبری ده دئییل، تاریخی واقعیتلره و فارس دیل و مدنیتی نین تاریخی آخارینا اساساً هندوستانلا قونشو اولموش «پامیر» ولایتی اولمالیدیر. موضوعدان اوزاق دوشمک یاخشی اولماز دئیه بو مسئله نین ایضاحینی سونرایا بوراخیرام.
بیلیندیگی و سیز ده ایشاره ائتدیگینیز دک اؤزونو اثبات ائتمک مقوله سی ساده خالق کیتله سی اوچون باشقا توپلوما قارشین قاچینماز بیر مقوله ساییلار. ایران ممالیکی محروسه سینه تورکلر مین ایله یاخین حؤکومت ائتدیکلرینه باخمایاراق فارس تمامیتچیلری تورکلرین ایران ممالیکی محروسه سینده کی حؤکوم سورمکلرینی شاهلیق و سلطانلیق لیاقتلری اساسیندا دئییل، قولاملیق و کنیزلیک ( «غلامان و کنیزکان، غارتگران وحشی و ساییره«) آدلاندیرماغا چالیشمیشلار. ذبیح الله صفانین «تاریخ ادبیات ایران» آدلی کتابلارینی گؤزدن کئچیردیکده بو مسئله نین هانکی آشاما و مرحله ده اولدوغونو داها دا راحات باشادوشمک اولار. بئله لیکله کئچمیشده بیر چوخ انسانلار «منیم کئچمیشلریم قول، کنیز و غارتگر دئییل دئیه» تورک اولدوقلارینی دانماغا، آیاقلاری تهرانا چاتار چاتماز «من تورک نیستم، بابام آذری (اوخو: فارس لهجه سی) بوده» دئمگه چالیشمیشلار. بو میللی تئرور ائتمکلره قارشین آزربایجانلیلارین دا تاریخ اورتایا قویماق چابالاری هئچ ده یئرسیز دئییل. آنجاق بو مسئله عادی خالق کیتله سی نین اؤزونه گونمک و اؤزونو فارس ایستعمارچیلیغی و شیاد گوجلری قارشیسیندا اودوزماماق مقوله سینه خیدمت ائتمه لیدیر.
دئمک، تاریخ قونو و موضوعلاری تشکیلاتلانماق، دئموکراتیک بیر توپلوم یاراتماق و فارس ایستعمارچیلیغینا قارشی قویماق اوچون دئییل، فارس ایستعمارچیلیغی طرفیندن اورتایا قویولموش یالان داستانلاری ساده خالق کیتله سی بئینیندن سیلمک ماهیتی داشیمالیدیر. بئله لیکله ده تاریخی قونو و موضوعلاری سیاست آلانینا داشیماق گرکلی ساییلماز.
س–هر اجتماعی و سیاسی حرکتین ضعف و قوت نقطه لری وار ، قطعا آزربایجان میللی حرکتیده بو قاعده دن اوزاق دئییل ، باشقا طرفدن ایسه حرکتین مخالف لری ده اونو بعضی اتهاملارا معروض قویورلار ، سیزجه بو گون حرکتین ان اونملی ضعف لری نه دیر ؟
آزربایجان میللی حرکتینده ال اوستونه باساجاغیمیز و ضعیف نقطه آزربایجان آیدینی نین فارس تشکیلاتلارینا «ایران» آدی آلتیندا آیاغچیلیق (پادولوق) ائتمه لری، اؤز میللی منلیک و کیملیکلرینی درک ائتمدیکلریدن ایلری گلن بیر مسئله دیر. بوگون آزربایجان میللی مسئله سی علیهینه باش قالدیرانلارین بیر چوخ ذاتلار دا سؤزده اؤزلرینی تورک و آزربایجانلی آدلاندیران، عملده ایسه فارس مفکوره لی شخصلر اولاراق آزربایجان میللی منلیگی و کیملیگی علیهینه بالتا وورمادا آزربایجان دوشمنلرینی سوللاماغا (سبقت آلماغا) چالیشان شخصلردیرلر. دئمک، هر میللت ده اولدوغو کیمی آزربایجان میللی حرکتی ده موختلیف دونیا گؤروشلری و دوشونجه لرینی اؤزونده باریندیراراق بیر میللت کیمی تمثیل اولما گوجونو یاخالایابیلسه، او زامان ضعیف نقطه دن دئییل، میللی حرکت آدینا گوج و قووت نقطه لریمیزی سیرالایابیله ریک. آتالار دئمیشکن: «هاردا بیرلیک وارسا، اورادا دیریلیک وار«.
بئله بیر دورومدا ایران ممالیکی محروسه سینده کی تورک ائتنوسونون دشمنلری ده راحات اوتورموش دئییللر. اونلار آزربایجان میللی حرکتینی گؤزدن سالماق اوچون قارینجادان فیل یؤنتاماغا، او جومله دن آزربایجان میللی فعاللاری نی «پان ترک» آدلاندیرماغا چالیشارلار. پان تورک (تورک آغالیغی) اولماق، فارس ایستعماری آلتیندا اینیلدَمک دئییل، هر هانکی تورک اولمایان توپلوملارا تورک آغالیغینی یوکلمک اوچون جان آتماغا چالیشماق آنلامینا گلمه لیدیر. آزربایجان میللی حرکتینده کی آخینلاری نظره آلدیقدا آزربایجان میللی آخینلاری سیراسیندا چین منچورای بؤلگه سیندن بالکانلارا اوزاناجاق اراضی اوزره هر هانکی آزربایجان تورکونون آغالیق ائتمگه قالخماق ایددعاسی بیله یوخدور. دئمک، آزربایجان میللی حرکتینه هر هانکی پیس آدیل و صفتی وئرنلر شیاد و بئلنچی یالان تبلیغاتا اینانماق ایسته گنلر عوام و ناداندیرلار. باشقا بیر مسئله آزربایجان میللی فعاللاری نین بیر سیراسی آراسیندا «قورد» علامتی نی توپلوما یانسیتماق مسئله سیدیر. هر بیر طبیعته باغلی اولان توپلوملاردا اولدوغو کیمی اؤرنک اولاراق کئچمیشده فارسلار آراسیندا «ایت«و ائله جه ده کئچمیش تورکلر و موغوللار آراسیندا «قورد» مقوله سینی بوگونکو بیلیم گؤزو ایله ایضاح ائتمک ایسترسک، «توتام (گوج حئیوانی Totem)» نه دئمکدیر مقوله سینی آچیقلیغا قاویشدیرمالی ییق.
توتام (Totem)
طبیعته باغلی اولان توپلوملار اجدادلاری نی هر هانکی بیر حئیوانا دویونلمکله او حئیواندان تؤرندیکلرینی ایددعا ائتمگه چالیشمیشلار. بو حئیوان زامان گئدیشی ایله بیر اینانج و دین سمبولونا دؤنه رک «توتام» دئیه، گوج اوستونلوگو (خارق العاده) نسبتی نی قازانمیش. آمریکانین قیزیل دریلرینه گؤره «توتام حئیوان«ا احترام ایله یاناشدیقدا او حئیوانین گوجو انسانا داشیناراق اونو هر هانکی بیر خطردن قورویار. «توتام حئیوانی (گوج حئیوانینی) بیر سیرا صفتلری تمثیل ائدرک اونا اینانلار ایله یاشام بویو بیر دوشونجه اولاراق یولداشلیق ائدر. بوگون فارس کولتورونده «ایت»ین وفالی اولماسی، حددن آرتیق ای بیلدیگینی، ائله جه ده انسانی خاریجی خطرلر قارشیسیندا باشا سالماسینی و اونا خبر وئره بیلمه سینی بیر دوشونجه اولاراق اورتایا قویساق، کئچمیش فارسلاردا ایتین بیر «توتام حئیوان» اولدوغونو اؤیرنمیش اولاریق. بو یاناشما زامان گئدیشی ایله شیعه مذهبی نین فارس ادبیاتین نین قاتلاریندا بیله کؤک سالماغا و یاییلماغا باشلامیش، اؤرنک اولاراق «سگ دربار حسین«، «سگ دربار علی و کلبِ علی» دئدیکده شخص کئچمیشده کی عزیزلدیگی توتام (بورادا ایت) ایله بیرلیکده بوگون سایقین حئساب ائدن شخصلره اؤزونو کیچیتمک ایله اونلارا وفالی و خالیص اولدوغونو ایضاح ائتمگه چالیشمیش گؤرونر. دئمک، کئچمیشده توتام دئیه تاپیندیغی موجوددان کرامت اوموردوسا، بوگون اماملاردان کرامت اومماق ایزلنیمی نی یانسیتماغا چالیشار. شیعه لیکدن داها اؤنجه فارسلار و قونشو خالقلار آراسیندا ایت اتی نین مقدس اولدوغو اوچون یئییلمز اولدوغو دوشونجه سی نی نظره آلارساق، «توتام حئیوان«ینداکی روح، اونا اینانلاری خاریجی گوجلردن قورویار دئیه دوشوندوکلری اوچون بو موجودون اؤلوب یوخ اولماسینی انگللمگه چالیشاراق اونون اتی نی یئمکدن خالقی چکیندیرمکله اونون روحانی گوجونو قازانماق نیتلری اورتایا چیخمیش اولار. بیلیندیگی کیمی بوگون چین، ویتنام و کوره مملکتلرینده ایت اتی سئویلن و یئییلن اتلردن ساییلار.
فارس ائتنوسونون «ایت» اوزره مثبت دوشوندوکلری بیر یانا دورسون بیر چوخ توپلوملاردا ایت قاپاغان (وحشی)، سالدیرقان، پیس حئیوان کیمی قلمه آلینار. بونلارا باخمایاراق بوگون آزربایجان دیلینده ده ایت اتی نین یئییلمه سی نین تابولاشماسینا (اوزرینده دانیشیلمادیغینا) تانیق و شاهید اولوروق، اوسته لیک آزربایجانلیلار آراسیندا ایت اتی نین آجی اولماسی قلمه آلینار: «فلانکسین اتی، ایت اتیندن داها دا آجیدیر!!» مثلی فارسلارین تورکلره آشیلاماغا چالیشدیقلاری بیر مفکوره ساییلار. کئچمیشده وئبلاقلاری دولاشارکن مهدی بامدادان آدلی بیر بسیجی نین «شیرین عبادی» نین اتی ایت اتیندن داها دا آجیدیر دئیه ایشلتدیگی عیبارت دیققتیمی چکمیش (شیرینی که از گوشت سگ هم تلخ تر است!! مهدی بامدادان). موضوعدان اوزاق دوشمک یاخشی اولماز دئیه بیر داها تورک و موغول خالقلاری آراسیندا «قورد«ون مقدس دئیه قبول اولدوغو مقوله نی اله آلاق. کئچمیشده تورک خالقلاری طبیعته باغلی اولدوقلاری اوچون فارسلاردا ایت مقدس اولدوغو کیمی تورکلرده ده «قورد» «توتام حئیوان» دئیه مقدس ساییلمیش، اؤنم و اهمیت داشییارمیش. بو مقوله اوزره خواجه رشید الدین فضل الله جامع التواریخ کتابیندا گئنیش بیلگی وئرمیش. هر حالدا بو مقوله لر تاریخده کی طبیعته باغلی اولان خالقلارین اینانج حئکایه لریدیر.
اوسته کی تاریخی فاکتلارا باخمایاراق دین اینانجی باخیمیندان «ایت» یوخسا «قورد» مقوله لری بوگون ایستر فارسلار و ایسترسه ده آزربایجان تورکلری اوچون دین اینانجی باخیمیندان هئچ بیر اؤنم و اهیمت داشیماز. اوسته لیک بو ایکی توپلومون هر بیریسی نین تاریخی سمبولونون سرگیلنمه سی ده او بیریسیندن بیر میللی وارلیق اولاراق هئچ نه اسکیک ائتمز. دئمک، انسانلاریمیزین میللی بیلینج و شوعورو قاوراماقلاری و منیمسه مکلری دوشمنین یالانچی و چیرکین تبلیغاتینی تأثیرسیز حالا گتیرر دئیه دوشونورم. بو دا انسانلاریمیزین اؤز میللی کیملیک و منلیگیمیز اوزره معاریفلشمه سی ایله حیاتا کئچه جکدیر.
س – بو ضعف لر حرکتین ذاتیندا حرکتدن آیریلماز قونولاردی می ؟ یوخسا بو ضعفلری آرادان آپارماق اولار ، نئجه ؟
ج: میللی بیلینجین گلیشمه سی و دیرچلیشی قونو و موضوعسوندا ذاتی دئیه بیر آنلاییش یوخدور. ایران ممالیکی محروسه سینده میللی مسئله لرین گئنیشلنمه سی ایله فارس تشکیلاتلارینداکی فارس اولمایان میللیتلره منسوب اولان شخصلرین بیر چوخو بوگونه دک اولدوغو کیمی زامان آخاریندا گئنه ده فارس تشکیلاتلارینی ترک ائده رک اؤز میللتلری نین سیرالارینا قوشولمالی اولاجاقلار. بیر سیراسی ایسه مرکز حاکیمیت ایله میللیتلر آراسی قارشی دورماسیندا فارس تشکیلاتلاریندا اؤزلرینی سانسور ائده بیلمدیکلری دورومدا فارس تشکیلاتلاریندان قاویلاجاقلار. آشیری فارس نئهیلیستلیگینه اوغرامیش بیر سیرا قوربانلار ایسه هر هانکی چتین بیر دوروم و شراییطده فارس تشکیلاتلاریندا قالمانی و اوزو توپورجکلیگی قبول ائده جکلری دوروم و شراییطده اؤز خالقلاری و قوهوم قارداشلاری نین گؤزلریندن دوشملی اولاراق سونوج و نتیجه اعتیباری ایله فارس ایستعماری نین آیریلماز و بیتیشیک بیر بؤلومو دک بئش گونلوک دونیانی آنلی آچیق یاشاماغا اوستون توتاجاق گؤرونرلر. بو دا اونلارین گؤروش و نظرینده قاچیلماز بیر مقوله ساییلاجاقدیر.
س- آزربایجان مخالفلری، آزربایجان حرکتی نی فاشییسم و آنتی دمکراتیک داورانیش لارا متهم ائدیرلر، بو اتهام لار دشمن لیکدن اولسادا دئمک آشیری ناسیونالیسم ادبیاتی بعضا حرکتی چوخ قورخونج تصویر ائدیر و چوخ زامانلاردا حرکتی بو ناسیونالیسم ادبیاتی تمثیل ائدیر ، لطفا بونو ایضاح ائدین.
ج: آزربایجان میللی حرکتینه فاشیسم تهمتی وورماق ایکی گؤروشدن ایلری گله بیلر:
1- فارس ایستعمار گوجلری
2- آزربایجانلی و تورک، آنجاق دوشونجه و فیکیر باخیمیندان فارس ایستعمار تشکیلاتلاری نین ادبیاتیندان آزیغالانان (تغذیه اولان) شخصلر.
3- موختلیف دوشونجه لی میللی فعاللارین بیربیرلرینه قارشین اتهاملی داورانیشلاری.
1- فارس ایستعمار گوجلری: آزربایجان میللی مقوله سینه یاناشمادا فارس ایستعمار حاکیمیتی و اونا مخالیف اولان فارس تشکیلاتلاری نین گؤروشلری میللی مسئله آچیسیندان اوست اوسته دوشر. بو یاناشما یالنیز فارس توپلومو اوچون دئییل، آغالیقلارینی قوروماغا دوشونن بوتون سیاسی و اجتماعی توپلوملار اؤز اوستونلوکلرینی قوروماق اوچون باسقی آلتیندا توتدوقلاری توپلوملاری اؤز کیملیکلریندن و حاقلاریندان آزدیرماغا چالیشارلار. اوسته لیک محمود افشار یزدی تئوریزه ائتدیگی تئزلره اساساً تورک دیل و مدنیتی فارس ایمپریاسی نین تورپاق بوتونلوگو اوچون بیر تهلوکه حئساب ائدیلر. ائله اوندان یانا دا آزربایجانلی دونیا گؤروشوندن آسیلی اولمایاراق اؤرنک اولاراق تقی ارانی، فارس دیل و مدنیتینه تسلیم اولارکن (باخ: ایراج افشار یزدی سیستانی: زبان فارس در آزربایجان، نهران 1368) » عالیم و زبان شناس، مردان غیور» اؤز کیملیگینی و تورک اولدوغونو مطرح ائدرکن خاریجی عامیل قلمه آلینار (بیلیندیگی کیمی ایراج افشار، محمود افشار یزدی نین اوغلو آزربایجان علیهینه یازیلمیش بوتون کتابلاری «بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی» یایین مرکزی نین هزینه سی ایله مجانی چاپ ائده رک فارس ایستعماری نین خیدمتینده قویان بیریسیدیر. تقی ارانی ایسه سولچو اولاراق فارس شاهلیغی نین زیندانیندا یالنیز شخصی عقیده سی اوچون تیفوس خسته لیگینه توتولاراق اؤلموش. دونیا گؤروشو باخیمیندان ایرج افشار تقی ارانی ایله راضیلاشمادیغینا باخمیاراق آزربایجان تورکلوگو علیهینه ایسه هر ایکی سی بیر جبهه ده یئر آلیرمیش ساییلارلار).
2- آزربایجانلی تورک، آنجاق دوشونجه و فیکیر باخیمیندان فارس ایستعمار تشکیلاتلاری نین ادبیاتیندان آزیغالانان (تغذیه اولان) شخصلر: بو شخصلر منسوب اولدوقلاری فارس تشکیلاتلاری نین گؤزو ایله آزربایجان میللی مسئله سینه یاناشدیقلاری اوچون او تشکیلاتلارا بیر یانچی اولاراق اؤزلرینی آزربایجان توپلوموندا او تشکیلاتین تمثیلچیس قلمه آلاراق تشکیلات مسئوللاری ایشلتدیکلری ایفاده لری آزربایجان میللی حرکتی علیهینه یایماغا چالیشارلار. میللی مسئله آچیسیندان فارس ایستعمارچیلیغی و تمامیتچیلیگی نین فرقینه واران انسانلار بیر مدت باغلی اولدوقلاری تشکیلاتدا مسئله لی و اؤگئی بیر شخص کیمی گلایه ائده رک مسئوللاری ایضاحا چکمگه چالیشارلار. سورقو و سوآللارینا جاواب آلمادیقدان سونرا گئریله یه رک منسوب اولدوقلاری تشکیلاتی ترک ائتمک مجبوریتینده قالارلار. آنجاق گئنه ده کئچمیشده کی گؤروش و تشکیلات منسوبلوغو بو ذاتلارا ویجدان آغریسی و عذابی وئره رک بو مسئله ده «کؤر میللیتچی» دئیه آزربایجان میللی حرکتینه منسوب اولانلاری «فاشیست» اتهامی ایله گوناهکار سایماغا چالیشارلار. بئله لیکله ده فاشیسمین بیر سیستیم اولدوغونو و سیستیم وسیله سی ایله هر هانکی گؤروشون توپلوم و شخصلره تحمیل اولما مقوله سینی بیله اونوتموش مقامدا یئر آلارلار. دئمک، هر هانکی بیر شخص و تشکیلات فاشیست مئییللی اولابیلر. آنجاق فاشیستلیک مفکوره سی نین حیاتا کئچه سی اوچون هر هانکی فاشیست حاکیمیت سیستیمی نی یاراتماق لازیمدیر.
3- موختلیف دوشونجه لی میللی فعاللارین بیربیرلرینه قارشین داورانیشلاری: اسکی و قدیمدن دئمیشلر: «قورقانین یانانی چیرتلار». میللی مسئله آچیسیندان میللی حرکته قاتیلمیش میللی روحلو بعضی انسانلار واقعیتی نسبی دئییل، اؤزلرینی تمام واقعیت و واقعیتین یانیندا گؤرمک ایسترلر. بونا قارشین اولاراق هر هانکی بیر سول دوشونجه لی، یوخسا ساغ فارس مئییللی آزربایجانلی آزربایجان میللت مقوله سینی ایران ممالیکی محروسه سینده ایکینجی درجه لی بیر مسئله دئیه قلمه آلارکن میللی دوشونجه لی شخص طرفیندن آغیر تبکی آلارکن، او شخصی فاشیست اولماقدا اتهام ائدر. بئله لیکله تبریز کیمی بیر شهرده آزربایجانچیلیق و فارسلیق مفکوره سی آراسیندا قارشی دورما یاراناراق میللی روحلو شخص طرفیندن «سولچودان میللتچی اولماز» ایددعاسی اورتایا آتیلارکن سول مفکوره لی شخص ناوداندا دونموش بوز کیمی قورویوب یئرینده قالمالی اولار. دئمک، دوننه دک اؤزونو سید جعفر پیشه وری یولونون داوامچیسی حئساب ائدن سولچو بوگون آزربایجان میللی مفکوره لی بیریسی ایله اوزلشه رک سید جعفر پیشه وری نین ده میللتچیلیک دئییم و ادبیاتی ایله یوروملاماسینا تانیق اولارکن هر شئیین دادینی قاچمیش حئساب ائدر. بئلنچی بیر دوروم و اورتامدا داها دایاناجاق اومود یئری قالمادیغی اوچون هر شئی ناسیونالیست اساسیندا اولماز دئیه شخص اؤزونو بوجاغا سیخیشدیریلمیش گؤرر. دئمک، آزربایجان میللت مفکوره سی ساغ و سول چکیشمه سی دئییل، بیر میللتین گلجه گه دوغرو یاشاما حاققی نین گوونجه آلتینا آلینماسی مسئله سیدیر دئیه دوشونمه لی ییک. آزربایجان میللی مسئله سی ایکی مختلیف دوشونجه لی آزربایجانلی نین بیر بیرلرینه توپ تکر ائتدیکلری اساسیندا دئییل، مدنی بیر بیچیمده دوشونجه و فیکیر آلیش وئریشی اساسیندا حیاتا کئچمه لیدیر. فارس ایستعمار حاکیمیتی آزربایجانا یایین و باسین اولاناق و ایمکانی وئرمدیگی و دوشونجه آلیش وئریشی یایین و باسین اورقانلاری واسیطه سی ایله دولاییلی اولاراق انسانلارا چاتدیریلمادیغی اوچون هر هانکی بیر گؤزلنیلمز توپلانتیدا دوشونجه توققوشماسی پارتلاق وئره رک ایکی آزربایجانلینی بیر بیرلرینه دوشورموش اولار دئیه دوشونمه لی ییک.
دئمک، آزربایجان میللی مسئله سینی کئچمیشده کی فارس سول مئاب تشکیلاتلاری نین آرشینلاری ایله دئییل، آزربایجان میللی منلیگی و کیملیگی آرشینی ایله اؤلچمک لازیم. میللی مسئله میللی دگرلری (دیل، مدنیت، گلنک و گؤرنکلری) ایچردیگی اوچون بو مسئله یالنیز بیر شخص و تشکیلاتا باغلی دئییل، بوتون آزربایجان میللتی اوولادلاری نین میللی منلیک و کیملیک مسئله سی اولمالیدیر. دئمک، آزربایجانلی سولوچو بیریسی فارس سول مئاب تشکیلاتلاری نین آرزو و تمناسی ایله آزربایجان میللی مسئله سینه یاناشار و یئری گلدیکده خلیل ملکی لر کیمی آزربایجان میللت مسئله سینی فارسلیغا باغیشلارسا، بو یاناشما آزربایجان میللی ماراقلاری خیدمتینده دئییل، اوزون مودتلی اولاراق فارس تمامیتچیلیگی خیدمتینده اولاجاق گؤرونر. آزربایجان سولو اؤزونو سیلکله یه رک فارس سول مئابلیق و ایستعمارچیلیق توزونو اؤز بوی و بوخوموندان آریندیرمالی و آزربایجان میللی مسئله سینی اؤزونون بیرینجی شرف مسئله سی حئساب ائتمه لیدیر. 21 اینجی عصیرده ایستعمار و سؤمورگه آلتیندا یاشاماق هئچ بیر انسانا باشی اوجالیق گتیرمز دئیه دوشونمه لی ییک. 8 اینجی سورقونون جاوابیندا ایشاره اولوندوغو کیمی فارس ایستعمار تشکیلاتلاری نین دئموکراسی آنلاییشلاری آزربایجان میللی منلیگی و کیملیگینی اساس گؤتورموش دئموکراسی آنلاییشی ایله هئچ بیر ایلگی، ایلیشگی و اورتاقلیغی یوخدور. ائله اوندان یانا دا بوگون ایران ممالیکی محروسه سینده کی فارس اولمایان میللیتلر باشلاریندا آزربایجانلیلار اولاراق هر هانکی بیر فارس آخینینا اویونجاق و وسیله اولماغا یوخ دئیه رک شرطی شوخومدا کسمک ایسترلر. دئمک آزربایجان میللی کیملیگی و منلیگی آدینا یارانمیش مختلیف آخین و تشکیلاتلارین بیربیرلرینه یاخینلاشماسی اونلارا بیربیرلرینی باشا دوشمکلری اوچون کؤمک ائده جک بیرینجی آدیم ساییلار.
س– حرکتین کئچن ایللرده سئیرینه باخاندا بوگونکو دونیادا دگر ساییلان دمکراسی و انسان حاقلارینا تاکیدی چوخ آزدیر و اولاندا دا اصیل دئییل و دمکراسی آلمانی هله آزربایجان میللی – دمکراتیک حرکتینین ادبیاتیندا یئرینی آلمامیشدیر ندن بو اورتام حرکته حاکیم اولوب ؟
ج: دئموکراسی مسئله سی نین ائورَنسل و جهانشمول بیر مقوله اولماسینا باخمایاراق ایستعمار آلتینا آلینمیش، دیل، مدنیتینه قاداغا قویولموش، یئر آلتی و یئر اوستو قایناقلاری ایستعمار حاکیمیتی الینه کئچمیش، یارادیجیلیق ذهنی و فیزیکی گوجو ایستعمارچیلیق خیدمتینه آلینمیش میللی توپلوملارا هر هانکی دئموکرات مئاب فارس تشکیلاتی نین دئموکراسی آنلاییشی ایله جاواب وئرمگه چالیشماق، فارس اولمایان خالقلاری او آخین ایله سفربر ائتمگه قاپیلماق و خرمن وعده سی ایله ایستعمار آلتیندا یاشایان میللی توپلوملاری حاکیمیت دگیشمک اوچون مئیدانا چکمک، بو توپلوملاری داها دا ایستعمارچی گوجلرین ایستحمار مقوله سینه تابع ائتدیره رک بو توپلوملاردا کئچمیش 80 ایلده اولدوغو کیمی خالقدا اؤزونه گوونج و اطمینانی نی سارسیتماغا یول آچار. آزربایجان میللی حرکتی و میللی فعاللاری ایلک اؤنجه ایران ممالیکی محروسه سینده کی سیاسی ایستعمارچیلیق دوزن و زمینه سینی دگیشمک و اورادکی خالقلاری، باشدا تورک توپلومو اولاراق فارس ایستعمارچیلیغیندان خلاص ائتمک اوچون دوشونجه و فیکیر یئریتمه لیدیرلر. دئمک، فارس ایستعمار تشکیلاتلاری ایله بیرلشه رک تهرانداکی حاکیمیتی «ایران سراسری» دئیه باشقا فارس تشکیلاتلارینا تحویل وئردیرمگه چالیشماق و قودرت بوشلوغو شراییطینده میللی مسئله لریمیزی مطرح ائتمک اوچون آزاد شراییط یاراناجاق دئیه دوشونجه یئریتمک بیر خیال ساییلار. بو مسئله نی بهمن انقلابیندان سونرا کوردلر، عربلر، تورکمنلر و بلوچلار سیناقدان کئچیرمیش و آزربایجانلیلار دا خالق مسلمان حرکتی زامانی دولاییلی اولاراق تجربه ائتمیشلر (فارسلار دئمیش: آزموده را آزمودن خطاست). اوسته یئدینجی سورقویا جاواب وئریلدیگی کیمی ایران ممالیکی محروسه سی اوزره دئموکراسی آنلاییشی ایران سراسری آدلانان فارس ایستعمار تشکیلاتلاری نین داغیلماسی و ائتنیک دابانلار اساسیندا موختلیف دوشونجه لی ائتنیک تشکیلاتلار جبهه سی نین یارانماسی، سونرا اورتاق دئموکراسی دگرلری اساسیندا ائتنیک دابانلارا اساساً فئدرال دؤلت، یوخسا خالقلارین قورتولوشو اوچون حرکته کئچیلمه لیدیر.
اوسته کی وئردیگیم ایضاحا اساساً فارس ایستعمار تشکیلاتلاری نین دئموکراسی آنلاییشی ایله میللی ایستعمارا تابع توتولموش میللیتلرین شخص و تشکیلاتلاری نین دئموکراسی آنلاییشلاری اوست اوسته دوشمز بیر آنلاییش ساییلار. ائله اوندان یانا دا هر دئموکراسی شعاری وئرن شخص و تشکیلاتلاری دئموکرات آدلاندیرماق دوزگون ساییلماز. بیلیندیگی کیمی اؤزلرینی ایران سراسری آدلاندیران تشکیلاتلارین هامی سی نین یایین و باسین اورقانلاری فارسجادیر. سیز ده اوسته وورقولادیغینیز دئموکراسی و بشر حاقلاری دگرلرینی توپلوم و جامعه لرده یایماق اوچون هر توپلومون دیلینی اساس گؤتوره جک مستقیل یایین و باسین اورقانلاری اولمالیدیر. بو اولاناق و ایمکانلاری دا هر هانکی میللی حرکت اؤزو، اؤز توپلومو اوچون یاراتمادان آزربایجانین شهر و کندلرینده فارس رادیو تئلویزیونلاری، یایین و باسین اورقانلاری ایله آزربایجانلی نین دیل و مدنیتینه قاداغا قویماقلا دموکراسی و بشر حاقلاری مقوله سینی دوزگون ایفاده ائتمک دئییل، او توپلومو فارس دئموکرات مئابلیق و ایستعمارچیلیق باتلاغیندا یوخاچیخارماق اوچون داها اویقون دوزن و زمینه نین یارانماسینا قاتقیدا بولونماق اولار. بو وارساییم و نظریه لر ده هر هانکی بیر بشر حاقلاری مقوله سی ایله باغلاشاجاق دئییللر.
س-دمکراسی سویلمی ندن آزربایجان میللی حرکتینده چوخ قاباریق دئییل ؟
ج: بیلیندیگی کیمی آزربایجان آیدینی دئموکراسی اوغروندا دؤیوشرکن فارسین اوخوموش کسیمی نین بیر بؤلومو تورک درباریندا مداحلیق ائدر و بیر بؤلومو ایسه ده فارس میللیتچیلیک مقوله سی ایله اوغراشارمیش. دئمک، آزربایجان تورکلری کئچمیش یوز ایلده ایران ممالیکی محروسه سینده دئموکراسی آغاجیندان فایدالانمیش دئییل، دئموکراسی آدینا فارس تشکیلاتلارینا یئم و قول اولموش ساییلارلار. بوگون ایسه آزربایجان آیدینی قول اولماغا دور دئمگه باشلامیش. بیر داها دئموکراسی آدینا فارس ساللاخاناسیندا آزربایجان تورکونون باش کسیلمه سینه یول آچماق هئچ بیر آزربایجانلی و تورک اوچون باشی اوجالیق گتیرمز دئیه دوشونورم.
آزربایجانلیلارین فارس ایستعماری آلتیندا اولدوقلارینی نظره آلاراساق، بو توپلوم فارس حاکیمیتی طرفیندن سؤمورولمگه محکوم اولموش. اؤز دیلینده یازیب اوخوما حاققینا مالیک اولمایان، میللی، مدنی و اجتماعی قوروم و تشکیلاتلاری نین یارانماسینا ایجازه وئریلمگن توپلومدان هانکی دئموکراسی آنلاییشی بکلمک اولار؟ باشقا دئییشله، بوگون آزربایجانلیلار آراسیندا قارشی دورمانین حددن آرتیق اولماسی آزربایجانلیلار آراسیندا دئموکراسی آنلاییشی نین آز اولدوغوندان، دئموکراسی مقوله سی نین بویاقسیز و اؤنمسیز اولدوغوندان دئییل، آزربایجان مفکوره سی و فارس مرکزیتچیلیک مفکوره لری نین بیر بیرلری ایله چاتیشماسیندان ایلری گلن بیر گؤرونوم ساییلار. فارس مرکزیتچیلیک و آزربایجان مرکزیتچیلیک مفکوره لرینی نظره آلمادان آزربایجان توپلومونداکی دئموکراسی و تشکیلاتچیلیق اوزره قارشی دورمالاری دوغرو و دوزگون باشا دوشمک اولدوقجا چتین بیر مسئله ساییلار.
س- سراسري حادثه لرین آنلامی ندیر ؟ و هانسی حادثه لری سراسری آدلاندیریرسیز ؟
ج: هر هانکی بیر مملکتده باشدان باشا و «سراسری» بیر حرکت سؤز قونوسو اولارسا، بو حرکت آدی چکیلن بؤلگه لرین بیر چوخ شهر و کندلرینده باش وئرمه لی و بوتون بؤلگه لرده بو حرکتین باشاری ایله حیاتا کئچمه سی چابا گؤستریلمه لیدیر. بو باخیمدان کئچمیش 80 ایلده فارس شاهلیغی علیهینه باش توتموش 1357 اینجی ایل بهمن انقلابی باشدان باشا «سراسری» حرکت آدلانار. نتیجه اعتیباری ایله ایسه گئنه ده فارسلیغین خیدمتینده ساییلار.
س- سراسری آدلانان تشکیلاتلار حاقدا نه دوشونورسوز ؟ سیزجه هانسی شرط لر اساسیندا اونلار ایله ایش بیرلیگی ممکن اولا بیلر ؟
ج: ایران ممالیکی محروسه سینده کی مختلیف دیل و مدنیتلری تمثیل ائده جک سراسری دئیه هر هانکی بیر سیاسی و اجتماعی تشکیلات بوگونه دک قورولمامیش. اؤزلرینی سراسری آدلاندیران تشکیلاتلار دا فارس دیل و مدنیتی اساس گؤتوردوکلری اوچون فارس تشکیلاتلاری ساییلار. بو تشکیلاتلاری فارس ایستعمارچیلیغی نین فارس اولمایان بؤلگه لرده کی ایستعمار عامیلی نین اوزانتیسی کیمی تانیملاماق و تعریفلمک داها دا دوزگون اولار. بیلدیگینیز کیمی تبریزده کی خالق مسلمان حرکاتینی باسدیرماقدا یالنیز فارس حاکیمیتی دئییل، آزربایجاندا تمثیلجیسی اولان بوتون فارس تشکیلاتلاری نین قاتقیسی اولموش (حزب توده، فداییان خلق اکثریت، مجاهدین خلق، نهضت آزادی، جبهه ملی، جنبش مسلمانان مبارز، حزب جمهوری ایسلامی و باشقالاری نین). اوندان یانا دا آزربایجان میللی حرکتی هر هانکی ایران آدی باشلیغی آلتیندا حتی دئموکرات مئابلیق پوزو ایله اورتایا چیخمیش فارس تشکیلاتی ایله سیاسی ایش بیرلیگینه قاتیلماسی، میللی حرکت ایچریسینده بئشینجی دیرک (ستون پنجم) یاراتماق و بئله لیکله ده یئری گلرکن آزربایجان میللی حرکتینی ضربه آلتینا آلماق مقصدی گودر دئیه دوشونمه لی ییک. آنجاق و آنجاق فارس تشکیلاتلاری اؤز ائتنیک جغرافی بؤلگه لرینه گئری اوتوردوقدان سونرا اورتاق دوشمن دئیه بو ممالیکی محروسه یه حاکیمیت ائتمکده ده اولان تمامیتچی حاکیمیت علیهینه فارس تشکیلاتلاری ایله اورتاق گیریشمده بولونماق اولار.
س- فارس تشکیلاتلاری ایله نئجه ایش بیرلیگی ائتمک اولار ؟
ج: اوسته ایشاره اولوندوغو کیمی ایلک اولاراق ایران آدی آلتیندا قورولموش بوتون فارس تشکیلاتلاری داغیلمالی و ائتنیک دابانلار اساسیندا میللیتلره عایید مختلیف سیاسی و اجتماعی تشکیلاتلار یاراندیقدان و فارس تشکیلاتلاری باشقا ائتنیکلرین یاشادیقلاری بؤلگه لری نین اونلارا عایید اولدوغونو رسمیته تانیدیقدان سونرا بو بؤلگه ده دئموکراتیک بیر اورتام یاراتماق اوچون هر هانکی بیر تشکیلات ایله ایش بیرلیگی ائتمک اولار. بوگون ایسه هر هانکی فارس تشکیلاتیندا بئلنچی یاخینلاشیمین اولاجاغی ایمکانسیز گؤرونر. بئله لیکله ده ایستعمار تشکیلاتلاری ایله ایستعمار علیهینه گیریشیمده بولونماق یانلیش ساییلار.
س– ایراندا باشقا سیاسی و اجتماعی حرکت لرده وار قادینلار حرکتی ، یاشیل حرکتی ، باشقا میللتلرین حرکتی آزربایجان حرکتی نین اونلارا مناسبتی ندیر ؟
ج: اوسته کی سورقویا جاواب وئرمه دن «ایران» ین نئجه بیر سیاسی جوغرافی مکان اولدوغونو آچیقلیغا قاویشدیرمالی ییق. تاریخی قایناقلارا اساساً بو مکان «ایران ممالیکی محروسه سی» آدلانمیش. قاجارلار بو ممالیکی محروسه یه حاکیم اولدوقلاری دؤنمده «عثمانلی ممالیکی محروسه سی» آدینی بیر اولگو کیمی اؤرنک گؤتوره رک «ایران ممالیکی محروسه سی» نی «قاجار ممالیکی محروسه سی» آدلاندیرمیشلار. بو گون ایسه فارس ایستعمارچیلیغی نین برکتیندن بو ممالیکی محروسه «ایران» آدی باشلیغی آلتیندا فارس ایمپریاسی ساییلار. دئمک، مسئله نین حللینه یاناشارکن باسدیریلمیش مسئله لرین اوستونه اؤرتوک توتماق دئییل، مسئله نی اولدوغو کیمی اورتایا قویماق و آچیقلیغا قاویشدیرماق لازیم، او دا مملکتلر و میللیتلر مسئله سیدیر.
مسئله اولدوغو کیمی اورتایا قویولدوقدا گؤروندوگو کیمی «ایران» آدی باشلیغی آلتیندا هر بیر حرکت ماهیتجه فارس حرکتی اولاراق باشقا ائتنوسلارین میللی وارلیقلاری اوزرینه کؤلگه دوشورموش مقامدا یئر آلار. دئمک، ایلک اولاراق اؤزوموزدن و اؤز ائویمیزدن باشلامالی ییق. او دا آغزیمیزداکی دانیشدیغیمیز دیلی، گلنگ (عنعنه) و گؤرنکلریمیزی (عادتلریمزی) و مدنیتیمیزی فارس ایستعمارچیلیغی قارشیسیندا باشقا خالقلار ایله دایانیشمادا اولاراق قوروماغا چالیشمالی ییق. گوجوموز آرتدیقجا یئر آلتی و یئر اوستو قایناقلاریمیزی قورومالی و میللی حاکیمیتیمیزی قورمالی ییق. هر خالق اؤز میللی منلیگی و کیملیگی اساسیندا اؤز انسانلاری نین خوشبختلیگینی آرزو ائدرسه، سیز ایشاره ائتدیگینیز مسئله لر اؤز حللینی تاپار دئیه دوشونورم. بئله لیکله ده عرب میللی حرکتینی باسدیرماق اوچون تبریزدن، تورکمن میللی حرکتینی باسدیرماق اوچون کوردوستاندان و آزربایجانی میللی حرکتینی باسدیرماق اوچون لوریستاندان کؤمک یئریدیلمه سینه ایمکان وئریلمز.
آزربایجان میللی حرکتی و فارس اولمایان میللیتلرین قوروم و تشکیلاتلاری، فارس ایستعمارچیلیغی ایله اوزلشدیکلری و اورتاق دوشمنه مالیک اولدوقلاری اوچون اونو ییخماق اوچون ایش بیرلیگینه گئتمه لیدیرلر.
س– بیز بوگون بیر سیاسی محدوده ده یاشاییریق ایران آدیندا ، کئچن 80 ایلده ایران سوزجویو فارس دیلی ، فارس میللتی و فارس میللتی منافعینی قوورویان دوولتین مستعار آدی کیمی قوللانیلمیشدیر، بو دوروم آزربایجان چالیشقانلاریندا » ایران «کلمه سینی بیر تابو یا تبدبل ائتمیشدیر کی آردیندا بللی سیاسی نتیجه لرده اورتایا چیخیر، چیخیش یولو ندیر ؟
ج: اوسته ایشاره ائدیلدیگی کیمی چیخیش یولو اولدوقجا ساده دیر. فارس اولمایان ائتنیک و توپلوملار اؤز کیملیکلرینی درک ائتدیکدن سونرا بو مسئله اؤز حللینی تاپاجاقدیر. او دا ایران آدی باشلیغی آلتیندا فارس دیل و مدنیتی اساس گؤتورموش، فارسلیق اساسیندا قورولموش تشکیلاتلاری فارس تشکیلاتی آدلاندیراراق تورک، عرب، کورد، بلوچ، لور، گیلک و باشقا توپلوملاردان اولان بیر انسان اولاراق فارس تشکیلاتلارینا عضو اولماقدان قاچیناراق پاسیو (گاندی نین دئدیگی منفی مبارزه) داورانیشلا بو تشکیلاتلاری فارس بؤلگه لرینه گئری اوتورتماق بیرینجی سیاسی آدیم ساییلمالیدیر. بو مسئله نین هئچ بیر مادی و سیاسی خرج و هزینه سی بیله یوخدور. بیلیندگی کیمی، بوگون فارس میللتی دئییلدیکده، فارس ایستعمار یانچیلاریندان ائشیدیریک: – هاردا فارس میللتی؟
دئمک، فارس انسانی و میللتی یوخدورسا، فارس دیل و مدنیتی هانکی دایاقلار اوزرینده قورولاراق بیر قاتیل دیل رولونو اوستلنه رک «ایرانی» آدی باشلیغی آلتیندا باشقا دیل و مدنیتلره فارس دیل و مدنیتی اساسیندا دیوان توتولور؟ بو مسئله لره جاواب تاپماغا دوشونرکن مسئله اؤز حللینی تاپمیش اولار.
س– میللی حرکته منسوب بعضی لری ایرانین چوخ اولایلارینی » بیزه دخلی یوخدور و فارس لارین ایچ سورونودور» دئیه بیلمک بئله ایسته میرلر؟ بو باخیش تورکلرین منافعینی قورویا بیلر می ؟ سیزجه سراسری اولایلاردا نئجه مناسبت گوسترمک لازیمدی ؟
ج: ایران ممالیکی محروسه سینده کی توپلوملار اؤزلرینی، اؤز میللی منلیک و کیملیکلرینی درک ائتمدیکلری دورومدا «ایران» باشلیغی آلتیندا باش توتموش هر بیر حرکت بو ممالیکی محروسه ده یاشایانلارین هر بیرینی ایلگیلندیرن بیر مسئله اولاجاقدیر. اوسته ایشاره اولوندوغو کیمی مسئله نین حللینه قالخارکن داشی بؤیوک گؤتورمک دئییل، کیچیک ایشدن باشلاماق لازیم. او دا ائتنیک و میللی دابانلار اساسیندا فعالیته کئچمک دئمکدیر. هر بیر میللی توپلوم اؤز میللی منلیگی و کیملیگی اساسیندا مسئولیت حیسس ائدرسه، او زامان ایران ممالیکی محروسه سینده هر هانکی باش وئره جک اولای و حادیثه بو خالقلارین حرکته کئچمه سی ایله باش وئره بیله جکدیر دئیه دوشونمه لی ییک.
س- هانسی ضرورت لر اوزه رینه بیز فارس دموکراسی سی و فارسلاری تمثیل ائدن ایران دوولتینده دموکراتیک لشمه سوره جینی دستکلمه لی ییک؟
ج: بو ضرورت آزربایجان میللی حرکتیندن دئییل، فارس ایستعمار تشکیلاتلاریندن آسیلیدیر. اونلار فارس ایستعمارچیلیغینی بیر هدف کیمی بوراخمازسالار، اونلار ایله هر هانکی بیر ساحه ده ایش بیرلیگی ائتمک تورک خالقی نی داها دا اریمک و یوخ اولماق سیاستینه خیدمت ائده جک بیر یاخینلاشیم اولاجاقدیر دئیه دوشونورم. دئمک، ایلک اولاراق فارس ایستعمار تشکیلاتلاری ایستعمارچیلیق نیتلریندن و باشقا ائتنیکلرین جغرافی بؤلگه لریندن اؤز ائتنیک جغرافی بؤلگه لرینه گئری اوتورمالیدیر. اوسته لیک ایران آدینی یئدک چکمک دئییل، فارس آدی اطرافیندا یئنیدن فورمالاشاراق ایران ممالیکی محروسه سینده دئموکراسی مقوله سی نین یارانماسی اوچون اویقون بیر اورتامین یارانماسینا کؤمک ائتمه لیدیر. سونرا دئموکراسی آدینا قونشو خالقلاردان قونشولوقدا دینج و قارداشجاسینا یاشاماق اوچون گؤزلنتیسی و بکلنتیسی اولمالیدیر. سؤمورگه چیلیک نیتی ایله دئموکراسی یاراتماق اولماز.
س- تورکلرین ایران دا گئنل سورون و مساله لره قاریشماسی اوچون ،هانسی شرط لرین موجود اولماسینی لازم گورورسوز ؟ سیزجه بو گون او شرط لر وارمی ؟
ج: آزربایجان تورکلری نین ایران آدلانان ممالیکی محروسه سینده باش وئره جک اولایلارا قاتیلاجاغی اونلار اؤزلرینی موستقیل صف و تشکیلاتلاردا حاضیرلاماق و اؤز ایستکلری اساسیندا حرکت ائتمکلری ایله فایدالی اولاجاق بیر گلیشمه ساییلار. بونا قارشین، فارسلار دا محمدرضاشاهدان ناراضی اولدوقلاری اوچون «بیز بو شاهی ایسته میریک والسلام» شعاری ایله هر هانکی بیر میللی و مدنی حاقلارا یئتیشمک اولماز. فارس شاهی نین یئرینه فارس شئیخی، یوخسا بیر فارس کیراواتلی فاشیست اوتورار و هردن بیر دئموکراسی دئیه گئییرمگه باشلار، مسئله داها دا چتینلشر. دئمک، ایران باشچیلیغی آدی آلتیندا قورولموش و فورمالاشمیش فارس تشکیلاتلاری داغیلمادان و ائتنیک دابانلار اساسیندا هر میللته اویقون مختلیف سیاسی و اجتامعی تشکیلاتلار یارانمادان ایران ممالیکی محروسه سینده فارس اولمایان ائتنیکلر اوچون هر هانکی بیر انسانی توپلوم یاراتماق اولاناقسیز گؤرونر.
س– دین و مذهب تورک خالقی آراسیندا اونملی قونودور و بوگون آزربایجانلی لارین بویوک بولومو دینی ایناملارا اوستونلوک وئریر ، حکومت ایسه میللی حرکتی دینه قارشی دورماغا اتهام ائدیر ، جاوابینیز ندیر و حرکت دین قونوسوندا نئجه دوشونور ؟
ج: فارس ایستعمار حاکیمیتی آزربایجان میللی حرکتی نی ایسلامیت قارشیسیندا قویماغا دوشونرکن اؤز یئنیلمیش و ایفلاسا اوغرامیش فارس ایستعمارچیلیق منطیقیندن گئری اوتورمالیدیر. ایسلامیتده فارسلیق و تورکلوک دئییل، اینانج اساس گؤتوروله رک هر هانکی بیر مسلمانی، ایستر تورک، عرب، لور، بلوچ، کورد و ایسترسه ده تورکمن اولدوقلاری اوچون فارسلاتماغا و فارس ایستعمار سیاستینه تابع توتماغا چالیشمازلار. بئله لیکله ده فارس حاکیمیتی نین یئریتدیگی ایستعمارچیلیق سیاستی ایسلامیته ضدیت اولوشدوران بیر مقوله ساییلار. اؤزونوز ده ایشاره ائتدیگینیز دک آزربایجان تورکلری مسلماندیر و ایسلامیت آدینا فارس ایستعمارچیلیق سیاستی نین هانکی آشامالاردا آخین ائتدیگینی یاخشی باشا دوشموشلر. بوگون فارس ایستعمار یانچیلاری سیراسیندا «جمهوری ایرانی» دئیه وئریلمکده اولان شعار دا فارس ایستعمارچیلیغینی بو «ایسلامیت» آدینا توتولدوغو مهلکه دن قورتارماغی اؤزونه مقصد ائتمیش ساییلار.
س- ایراندا یاشایان تورک میللتی نین » اوز مقدراتینی تعیین ائتمه » سی اوچون هانسی ضرورت لردن دانیشماق اولار ؟
ج: اؤز گلجگینی هانکی بیچیم و فورمادا بلیرمک و مشخص ائتمک باشقا توپلوملار کیمی گونئی آزربایجان تورکلری نین ده بیر میللت اولاراق حاقلاریدیر. بو مسئله ایستر قونشو خالقلاردان آیری و مستقیل، ایسترسه ده اونلارلا بیرلیکده فئدرال، یوخسا کون فئدرال بیچیمده اولسون. ضرورت مسئله سی ایسه بیر میللت اوولادلاری نین اؤز کیملیک و منلیکلرینی درک ائتدیکلریندن آسیلی اولان بیر مسئله دیر. بوگون آزربایجان میللی حرکتی دئیه میللی تشکیلاتلانما ایشلری و سورجی سوردوگو اوچون بو مسئله نین یولونا قویولماسی نین دا واجیب اولدوغو درک ائدیلمیش ساییلار.
س- تاریخی بیر تورک – فارس رقابتی حاقدا نه دوشونورسوز ؟
ج: تاریخ آچیسیندان فارس و تورک دئیه بیر یاریشما اولدوغونو قبول ائتمک، بوگونکو دورومدا اولدوغوموزو نظره آلارساق، یانلیش ساییلار. بو یاریشما مسئله سی اَن آزی آزربایجان تورکلری اوچون کئچرلی ساییلماز. تورک قاجار شاهلیغی ایران ممالیکی محروسه سینه حاکیم اولارکن آزربایجان مشروطیت حرکاتی تبریزدن باشلامیش و یئنیلمه سی نین سونوج و نتیجه سی اولاراق تورک حاکیمیلیگینه ایران ممالیکی محروسه سینده سون قویولموش. بوگون ده بئلنچی یاریشما دئییل، تورکلرین میللی و مدنی حاقلارینی الده ائتمک چاباسینی اؤنلمک فارس ایستعمارچیلاری و میللیتچیلری طرفیندن حیاتا کئچمکده دیر. فارس تمامیتچیلری و ایستعمارچیلاری ایران ممالیکی محروسه سینده تورکلره هر هانکی آچیدان هئچ بیر میللی و مدنی حاق تانیماق ایستمزلر. محمد رضا شاه آمریکالیلارین کاپیتولاسیون تکلیفینی فارس میللتچیلری باشلاریندا «جبهه ملی فارس تشکیلاتی» ایران ممالیکی محروسه سینده تورکلره میللی و مدنی حاقلار تانیماق ایستمدیکلری اوچون قبول ائتمک زوروندا قالمیش. بو دوغرولتو گئنیش مقاله یازیلمیش (ایشیق سؤنمز: آزربایجان مشروطه حرکاتی نین یئنیلمه سی نین سونوج و نتیجه سی اولاراق فارس ایستعمارچیلیغینا گئدن یول: http://www.azadtribun.net/-74.htm). بونلارا باخمایاراق فارس تمامیتچیلری و ایستعمارچیلاری نین فارس اولمایان ائتنیکلر علیه لرینه بئلنچی یاناشمالاری آزربایجانلیلاری داها دا اؤز میللی مسئله لرینه ترغیب و تشویق ائتمیش بیر مسئله ساییلار.
س- یاشیل حرکتی نه دیر و آزربایجان میللی – دموکراتیک حرکتی نین اونا نئجه موناسیبت بیلدیرمه لیدیر ؟
ج: اؤزلرینی»جنبش سبز» آدلاندیران آخینی رسمی اولاراق میرحسین موسوی باشچیلیق ائدر. میر حسین ده دوشونجه و فیکیر باخیمیندان فارس تمامیتچی ایصطلاحاتچیلارینا اویونجاق اولموش بیر شخص ساییلار. دئمک، بو آخیندا «آزربایجان میللی حرکتی» و آزربایجان آدلی بیر مقوله یه یئر اولمادیغی اوچون اونلارین دالینا دوشمک 1357 اینجی بهمن انقلابینی بیر داها تیکرار ائتمکدن باشقا هئچ نه فارس اولمایان ائتنیکلره گتیره بیلمز. هاشیمی رفسنجانی دا ایلک اولاراق بو آخین ایله بیرلیکده حرکت ائتمگه دوشونورموش. او بو آخینی باشاریقسیز تشخیص وئردیکدن سونرا آرا آچماغا چالیشاراق بیر داها ولی فقیه عباسی نین آلتینا گئریلگمه باشلادمیش. بو آخینین آدینی باهانا ائده رک فارس اوپوزیسیونو دا مختلیف بویاقلاردا حاکیمیتی اله کئچیرمک اوچون دیشلرینی ایتیتمیش گؤرونر. اونلار دا هر شئیی فارسلیق بیچیمینده اله آلماغا چالیشارلار. فارس اولمایان ائتنیکلرین بیر داها فارسلیق توزاغینا دوشمگه مئییللی اولمادیقلاری فارس ایستعمار گوجلری نی اولدوقجا راحاتسیز ائتمیش. اونلار مختلیف بیچیم و فورمالاردا آزربایجانلیلاری بو مسئله یه مئییل گؤسترمه لری اوچون اونلارین بویونو اوخشاماغا چالیشمیشلار. بعضاً ده آزربایجان توپلومو گئری قالمیش دئیه اؤزونو فارسلیغا مئییل گؤسترمه سی اوچون تحریک ائتمگه چالیشمیشلار. آزربایجانلیلار آراسیندا بعضی کیچیک محفیللر بو مسئله یه راغیب اولدوقلارینا باخمایاراق آزربایجان میللی حرکتینی بو مسئله یه مئییللی گؤرمدیکلری اوچون اونلار دا بو مسئله ده آسیلی قالمیشلار. اونلار یاشیل دئیه بو فارسلیق آخینینی آتا دا بیلمیرلر، آزربایجان آدینا توتا دا بیلمیرلر. بئله اولدوقدا اؤلچو و معیار دئیه سون گونلرده بو آخینا «معیارهای مادر رابطه با روند دموکراسیخواهی و جنبش سبز» باشلیغی آلتیندا آزربایجان محفللری بیر آچیق مکتوب آدرئسله یه رک اورادا هر هانکی بیر اومود یولونون اولوب اولمادیغینی اؤیرنمگه چالیشمیشلار. فارس ایستعمارچیلیغینی عبا و عمامه چیلردن آلاراق کیراواتلی کسیمین الینه وئرمگه دوشونن آخین ایسه بو آچیق مکتوبو دا گؤرمک ایستمه میش. بئله لیکله فارس ایستعمارچی آخینلار ایله فارس اولمایان توپلوملار آراسیندا اعتیمادسیزلیق دیواری داها اوجالماغا و کئچمیشده کی اورتاق ایپلر و باغلار دا قیریلماغا باشلامیش.
بو آردا آزربایجان میللی حرکتی یاشیللارا اویون اولماماقلا هئچ بیر خرج و تلفات وئرمدن بیر اوخ ایله ایکی هدف وورموش ساییلار:
1-آزربایجان میللی حرکتی، اؤزونو فارس تشکیلاتلاریندا آیاقچیلیک ائدن شخصلر آراسیندا داها دا مطرح ائتمک اونلاری اؤز میللی منلیک و کیملیکلری اوزره دوشونمگه زورلایاراق آزربایجان میللی مسئله سینی فارس تشکیلاتلاری ایچریسینه آپارماق، بئله لیکله فارس تشکیلاتلاری ایچریسینده کئچمیشده کی میللی مسئله نی تحریم ائتمکلرینی آرادان قالدیراراق میللیتلر مسئله سی اوزره دوشونجه و فیکیر اولوشماسینا یول آچماق اولموش. منیم گلدیگیم قناعته اساساً بو مسئله دوغرو و دوزگون درینلشرسه، فارس تشکیلاتلاری نی ائتنیک باخیمدان ایفلاسا اوغراداراق بو تشکیلاتلاردان فارس اولمایان ائتنیکلره منسوب اولان شخصلرین بیر چوخو بو تشکیلاتلاری ترک ائتمک مجبوریتینده قالاجاقدیر.
2-آزربایجان میللی حرکتی ائتنیک مسئله نی بیر آلتئرناتیو اولاراق حاکیمیت دگیشیکلیگی اوچون دونیا اجتماعیتینه تحمیل ائتمیش ساییلار. اوسته لیک ایچریده هر ایکی حاکیمیت قانادلاریندا و مخالتفده انسانلارین بئیینلرینه میللیتلر مسئله سینی آشیلاماق (تزریق ائتمک) و بو قانادلاردان تؤکوله جک گوجلری اؤز میللی منلیک و کیملیکلرینه تانیش ائتمکدیر.
اوسته کی گؤرونومو نظره آلدیقدا ایران ممالیکی محروسه سی تاریخینده آزربایجان میللی حرکتی آغیر آغیر میللی مسئله سینی فارس اریتمه سیاستینه قوربان اولموش تورک توپلومونون آراسینا آپارماقلا اؤز کیملیک و منلیگینه حاکیم اولماق مسئله سینی بیر هدف کیمی گؤز اؤنونه آلمیش ساییلار.
س – سون زامانلار آمستردامدا کئچن کنفرانسی نئجه گوردونوز ، سیزجه اونون مثبت یونلری و ائتگی لری نه اولاجاق؟
ج: بیلدیگینیز کیمی «بیرلیک اولدوغو یئرده دیریلیک ده وار«. آمیستئردام قورولتایی دا بیرلیک سرگیلدیگی، دوشونجه و فیکیر بیرلیگینه واردیغی اوچون بیر چوخ آزربایجانلیلاری سئویندیردیگی کیمی منی ده سئویندیرمیش. آنجاق بو قورولتایا مسئول سئچیلمیش انسانلار اولدوقجا دویارلی اولمالی و قوروپلار آراسیندا دوشونجه و فیکیر آیریلیغینی هر بیریسی اؤزلری اوچون محفوظ توتاراق «گونئی آزربایجانلیلارین خاریجده کی بیرلیک تشکیلاتی»نا یوکلمه مه لیدیرلر، ترس دورومدا بو بیرلیگه کؤلگه دوشورموش اولارلار. بو آرادا «کنگره ملتهای ایران فدرال» تشکیلاتینا آزربایجان آدینا قاتیلمیش آخینلارین مسئله سی اولدوقجا دوشوندوروجودور. میللت مقوله سیندن ده آنلاشیلدیغینا گؤره هر هانکی بیر تشکیلات و قوروملار بیر میللت آدینا باشقا میللتلرین یئتکیلیسی و نماینده سی ایله ایش بیرلیگینه گئتمه سی و عئین حالدا منسون اولدوغو میللتین باشقا تشکیلاتلاری ایله بیرلیک سرگیلمگه چالیشماسی ایکی دره بیر سره سیاستی یئریتمه سیندن و میللی مسئله یه ایکی باشلی یاناشماسیندان حئکایت ائدر و مسئله آچیسیندان بئلنچی یاناشمالار دوغرو گؤرونمز. یئنیلیکده گوناز تئلویزیونوندان دا ائشیدیلدیگی کیمی آدی چکیلن «کنگره ملتهای ایران فدرال» تشکیلاتینداکی آزربایجان تشکیلاتلاری، آزربایجان میللی منافعینی یئته رینجه، دوغرو و دوزگون نماینده لیک ائده بیلمدیکلری و آمیستردامداکی بیرلیک قورولتایی نین عضولرینی ناراضی ائتدیکلری اوچون آمیستئردامدا اساسی قویولموش تشکیلاتین گلجه گینه کؤلگه دوشوره جک گؤرونرلر. هر حالدا آمیستئردامدا دوشونجه و فیکیر بیرلیگینه واریلماسینی مثبت دگرلندیریرم.
منیم دوشونجه مه گؤره ایلک اولاراق اؤزلرینی «کنگره ملتهای ایران فدرال» تشکیلاتی آدلاندیران تشکیلاتلار و قوروملار اؤز میللتلری آراسیندا، اؤرنک اولاراق آزربایجان تشکیلاتلاری باشقا آزربایجان تشکیلاتلاری ایله اورتاق جبهه یاراتمالی، سونرا مختلیف ملتلر جبهه سی نین کنگره سی نین یارادیلماسی داها دوزگون اولار. کئچمیشده آزربایجان آدینا بو کنگره یه قاتیلمیش تشکیلاتلار او کنگره عضولری ایله آزربایجان مسئله سینده آنلاشابیلمدیکلری اوچون او قورومو ترک ائتمیشدیلر. ندنسه بیر داها او تشکیلاتا، آزربایجان تشکیلاتی اولاراق عضوو اولدوقلاری دوشوندوروجودور دئمک ایستردیم.
نامه سرگشاده به محضر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی – دامت افاضاته
ترجمه فارسی نامه به آیت الله بیات زنجانی
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی – دامت افاضاته
با سلام و آرزوی سلامتی و طول عمر برای حضرتعالی ، این مکتوب مختصر را قصد داشتیم حدود یک ماه پیش تقدیم حضورتان کنیم ، لیکن در پیش بودن مناسبتی مغتنم که نسبتی مستقیم با موضوع این عرایض داشت ، ارسال آن را به تعویق انداخت و بر آن شدیم در روز جهانی زبان مادری ، نامه ای به زبان مادری ترکی که درخور این عید و محرومین از بهره گیری از حقوق زبانی و فرهنگی باشد به رسم هدیه و آرمان تقدیم محضر مبارک شما نماییم.
دوم اسفند روز جهانی بزرگداشت زبان مادری را تبریک گفته و با تقدیم این هدیه ، اجازه می خواهیم درددل خویش نیز با شما باز گوییم :
-یدینوسیله مراتب تشکر و سپاس خویش را نسبت به نطرات فقهی و فتاوی روشنگرانه تان در ماههای اخیر ، در دفاع از حقوق مردم و مخالفت با استبداد و خود رایی و تاکید یر جمهوریت و حق تعیین سرنوشت مردم ، به ویژه رای و فتوای اخیرتان در حمایت از فرهنگ و هویت ترکی و مخالفت صریح با اشغال قره باغ و لزوم حمایت همه آحاد مسلمین و مردم ایران از رانده شدگان از خانه و کاشانه شان در جمهوری آزربایجان را اعلام داشته و آن را نشانه ای از حساسیت مراجع معظم ، حوزه ها و …پژوهشگران دینی به حقوق مشروع مردم و مجاهدت ایشان در ایفای حق و نیز دفاع از همسایگان مسلمانی که سوایق طولانی اشتراک تاریخی ، زبانی و مذهبی دارند ارزیابی کرده و امید می داریم سایر علما و مراجع معظم نیز این مسائل را نادیده نگیرند.
حضرت آیت الله
– پس از فتوای مهم و تاریخی مرحوم آیت الله منتطری ، فتوای اخیر جنابعالی در حمایت از حقوق زبانی و فرهنگی ترکان در ایران بی شک نقطه عطف دیگری است و از دانش و آگاهی تاریخی علمای اعلام خبر می دهد که به نوبه خود باعث گشایش فقه در باب حقوق ملل و زبانها شده و به بالندگی گرایشهای مدرن حوزوی یاری رسانده و در کسب و افزایش اعتماد مردم به علما و مراجع موثر خواهد بود. از سوی دیگر تبار آزربایجانی شما و توجه به خودسانسوری علمای ترک تبار در تایید مطالبات فرهنگی و زبانی ترکان بر اهمیت آن می افزاید که در حافظه مردم ما ماندگار خواهد گردید ، همچنین صدور این فتاوی از یک مرجع دینی ترک ، نوید دهنده اهتمام جدیتر علمای دینی و مراجع آزربایجانی به مطالبات قانونی و مشروع ترکان در حق تحصیل به زبان ترکی و رسمیت بخشیدن به این زبان سراسری در ایران است.
– سیاست حمایت آمیز دولت جمهوری اسلامی ایران از اشغالگران خاک جمهوری آزربایجان – که دارای پیوندهای آشکار زبانی ، فرهنگی و ملی با اکثریت بزرگی از مردم ایران است –در تناقض عملی با تضمین منافع ملی و حتی برخلاف قانون اساسی موجود است ، همچنین برخورد دوگانه مراجع مذهبی در موضوعات مشابه و سکوت در برابر اشغال خاک مسلمین غیر قابل توجیه بوده و سوالات زیادی در اذهان مردم ایجاد نموده است ، با اینحال تصریح جنابعالی بر لزوم دفاع از مردم قره باغ اشغالی اقدامی شایسته می باشد و امید است که این روند تداوم یافته و دیدگاههای جنابعالی مورد توجه سایر علمای مذهبی و نیز مقامات دولتی قرار گیرد.
– نگاه جامع به گرایشهای مختلف خواهان تغییر و تحول شرط لازم توفیق هر حرکتی در ایران میباشد در همین راستا ، درک نسبتا واقع گرایانه رهبری مذهبی جنبش دمکراسیخواهی از مطالبات فرهنگی ترکان را نشانه هوشمندی آن ارزیابی نموده و از آن استقبال میکنیم هر چند باور داریم که این توجه دیر هنگام و ناکافی می باشد.
– تاکید جنابعالی بر واقعیت » زبان ترکی » و خلاف قانون و شرع خواندن ممانعت از حق تحصیل به زبان ترکی » و انتشار کتب و نشریات به این زبان و نیز پرهیز از بهکارگیری ادبیات و الفاظ مجعول و پهلوی ساخته » آذری و زبان آذری » ، از سویی نشانگر دانش، آگاهی و صداقت شما و احترام واقعی به مردم آذربایجان و هویت آنهاست – که موجب امتنان دوچندان است- همچنین این نکته بینی حائز اهمیت در نادیده گرفتن تاریخ سازیهای ضد آزربایجانی محافل نژادپرست پان ایرانیست ، به وضوح شکست پروژههای تبلیغاتی طرفداران یکسانسازی و جاعلان واقعیات بدیهی زبان، فرهنگ و کیستی مردمیست که بخش عظیمی از سرمایه فرهنگی ایران را تشکیل می دهد.
– نحوه مواجهه رسانه های فارسی زبان (سایتها و رادیو و تلویزیونهای فارسی ) با این فتوای تاریخی و استراتژیک قابل تامل و تا اندازه ای نگران کننده می باشد ، سانسور دیدگاه تکثرگرا ، وحدتخواه و حقمحورانه شما در حمایت از حقوق فرهنگی ترکان از سویی نشانه حضور گرایشهای ترکستیز و مخالف وحدت ملی در رسانههای ایران است و از سوی دیگر نشانگر برخورد انحصارگرایانه و ابزارانگارانه با نظرات مرجعیت دینی است که یادآور رفتار های حذفی رسانه های افراطی راست با آرا مراجع و علما میباشد
– حضرت آیت الله مستحضر هستند که درخواست حق تحصیل به زبان مادری ، حمایت از فرهنگ بومی ترکی در مناطق ترک نشین ایران و برگزاری آیینها و مناسبتهای ملی و اعتراض به تضییع حقوق فرهنگی به برخوردهای شدید امنیتی و قضایی ، سرکوب خیابانی و بازداشتهای فلهای منتهی شده و در دانشگاهها منجر به محرومیت دانشجویان از تحصیل و اخراج اساتید میگردد ، هم اکنون نیز دهها نفر از علاقه مندان و حامیان زبان و فرهنگ ترکی و معترضان به تحقیر مردم به حکم دادگاههای فرمایشی و ناعادلانه زندانی یا تبعید گشتهاند که از میان آنهای آقای سعید متینپور – در شهر زنجان – با جسم بیمار و بدون دسترسی به امکانات کافی پزشکی در حال سپری کردن حکم ناعادلانه هشت سال حبس تعزیری میباشد.
حضرت آیتالله !
– خانواده این افراد و عموم فعالان فرهنگی و سیاسی آذربایجان از مرجعیت آگاه دینی به ویژه شخص حضرتعالی انتظار دارند که مسائل و مشکلات آنها را- که از توجه رسانهها هم محرومند- هم در کنار سایر زندانیان مظلوم و بیدفاع مرکز و دیگر نقاط کشور مورد توجه و عنایت قرار دهید.
– حوادث و اعتراضات گسترده بعد از انتخابات رفتارهای متفاوت و جداگانه مرکز-پیرامون را به صورتی آشکار به نمایش گذاشت، در کنار عوامل گوناگون وجود چنین شکاف و فاصلهای ، بیاعتنایی رهبران مذهبی- سیاسی و نخبگان مرکز نسبت به پیرامون و مطالبات اقوام و ملل و تبعیض و سانسور رسانه ای قابل ذکر است .
– مطمئن هستیم که پس از تعامل مثبت جناب آقای کروبی با مطالبات فرهنگی ترکان و مردم آذربایجان در برنامه انتخاباتی، و فتوای تاریخی مرحوم آیت الله منتظری ، دیدگاههای اخیر حضرتعالی گام مهم دیگریست که در صورت تداوم و تعمیق این رویه به اعتمادآفرینی و وحدت عمل همه نیروهای آزادیخواه سطح کشور منجر خواهد شد که لازمه هرگونه تغییر و تحولی وحدت عمل و هماهنگی همه گرایشهای دمکراتیک و اصلاح گرا است ، متاسفانه اشارات مهندس میر حسین موسوی در این باب ناکافی و بعضا مبهم بوده است.
– در پایان ، مجددا مراتب سپاس و ستایش خویش را به نگرش واقع بینانه ، حق مدار و وحدتآفرین جنابعالی اعلام نموده و سایر رهبران مذهبی، روشنفکران و احزاب و گروههای دمکراسی خواه را به تاسی از نظرات شما در این مورد و تعمیق این دیدگاه دعوت کنیم.
کانون دمکراسی آزربایجان
2/11/1388- تبریز
اصل نامه به زبان ترکی را از اینجا بخوانید:
حورمتلی حضرت آيت الله بيات زنجاني یه آچیق مکتوب
مطالب مرتبط :
آیت الله منتظری: هیچ کس حق ندارد معتقد به این باشد که زبان و هویت ترکی در ایران از بین برود
نامه تشکر و تقدیر کانون دمکراسی آذربایجان از آیت الله العظمی منتظری
حورمتلی حضرت آيت الله بيات زنجاني یه آچیق مکتوب
حورمتلی حضرت آيت الله بيات زنجاني موبارک محضرینه – دامت افاضاته –
سلام و سایغی لار ایله
بو مکتوبو بیر آی اونجه ، مبارک حضورونورا تقدیم ائتمک ایسته ییردیک، آنجا بیر بویوک مناسبت و بایرام – ین یاخینلاشماسی نا گوره ، ال ساخلادیق ، بو بایرام دا ( روز جهانی زبان مادری ) آنا دیلینیز آزربایجان تورکجه سبنده یازیلمیش بو مکتوبو ، بیر هدیه و بایراملیق اولاراق قوللونوغوزا تقدیم ائتمه یی مصلحت گوردوک.
2– اسفند (21 فوریه ) ، دونیا آنا دیلی گونونو تبریک ائدیر و بو هدیه و آرمانی تقدیم ائده رک، اجازه آلیب و نئچه اوره ک سوزوموزو حضرتعالی –نین محضرینده پایلاشماق ایسته دیک. حورمتلی حضرت آيت الله! – کئچن آیلاردا و انتخابات سونراسی ، آزاده مرجع لریمیز باشدا ( باشدا حضرتعالی و رحمتلیک منتظری ، استبداد علیهینه مخالفت و اسان حاقلاری ، جمهوریت و میللت حاقلاری و آزادلیق مبارزه سینده ، یئنی دوشونجه و فقهی فتوالار اورتایا قویوب و چوخ مهم بیانات یایمیشدیلار ، مخصوصا جنابعالی نین و رحمتلیک آیت ا… منتظری نین ایراندا ملی و ائتینک گروهلارین دیل و میللی مساله لری حاقدا یایدیغینیز بو آچیق – آیدین فکرلریزی بیر استراتژیک آددیم اولاراق گوروب و سیزه جان ساغلیغی و رحمتلیک آیت الله منتظری – یه رحمت آرزو ائدیریک.
– رحمتلیک آیت ا… منتظری نین ، قتواسی داوامیندا ، سیزین بو اوغورلو فتوانیز ، دین عالیم لری و عالی شیعه مرجعیت- ینین ، ایرانین واقعیت لرین و دیل – میللی مساله سینده بیلگی و معلوماتا صاحب اولدوقلارینی و بوتون دیل لر و فرهنگلرین حفظ ائدیلمه سینده، صداقتلی داوراندیقلارینی گورسه دیر. باشقا طرفدن سیزین تورک اولدوغوزو و تورک عالیم لرینین ، آزربایجانلی و تورک دین آداملاری نین ، اوز دیل و میللی حاقلاری موضوعوسوندا ، سکوت و خودسانسوری لرینی ، گوز قاباغینا آلاندا ، حضرتعالی نین بو نظرلرینین اهمیتی داهادا آرتیر و یاخین گله جکده ، تورک مراجع و عالم لرین ، ایراندا تورکلرین ، مشروع و قانونی دیل و میللی حقوق لاریندا ، آرتیق چالیشما ، آیدین لاتما و مجاهدت ائده جک لرینه اومود یارادیر.
– ایران دوولتی ، ایراندا یاشایان میلیونلارجا تورک انسانلارین مادی و معنوی منافعینی گورمه دن ، مسلمان آزربایجان تورپاقلارینی اشغال ائدن دوولت ایله چوخ یاخین ارتباط لار قورموشدو ، بیزیم نظریمیزجه بو یاخینلاشما ، ایرانین ملی منافعی ایله تام ضددیر ، بو اساسدا بعضی حورمتلی دینی عالیم و مرجع لر ، بئله مشابه مساله لرده » ایکی – استاندارد » لی رفتار ائدیب و قونشولوغوموزداا ، مسلمان تورپاقلارینین اشغال ائدیلمه سینی ، ساکت ، تماشا ائدیرلر ، معلوم دور کی بو رفتارلار ، انسانلاریمیزین ذهنینده ، دین حاققیندا و دینی وظایف حاققیندا چوخ جدی سوال یارادیب و بوتون آزربایجان تورکلری بو مساله حاققیندا ، نگران لیق ایله ، عزیز مراجعین کمک و ارشادلارینی طلب ائدیرلر.
آنجاق بونلارا رغما ، حضرتعالی نین ، آزربایجان و قاراباغ شیعه لریندن دفاع ائدیب و هر جوره کمک و یاردیمین مشروع اولماسینی ببیان ائتمه ییز ، بو تورپاقلارین باریش و صلح یولو ایله آزاد ائدیلمه سینده بویوک و تاریخی آددیم دیر ، اومود ائدیریک بو مهم آددیم لار و اسلام دونیاسینین چتین لیک لری حاقدا احساس مسئولیت شرعی داوام ائدیب و بو اقدام باشقا عالم و مراجع لرین داورانیش و رفتارلارینا بیر نمونه اولسون.
– ایراندا دموکراسی ایسته ین بوتون دوشونجه لرین بیرلیگی ، دموکراتیک لشمه سوره جینده اونملی و بیرینجی لازم فاکتوردور ، بو اساسدا ، یاشیل حرکتین و مذهبی رهبرلرین ، ایراندا تورک میللتی نین ایستک لرینی تانیییب و اوندان دفاع ائتمه سی چوخ اهمیت لی دیر ، بو اقدام گئج اولورسادا ، مثبت اقدام ساییلماقدادیر. – جنابعالی نین تورک دیلی و وارایغینی قئید ائدیب و ضد تورک و پان آریایی کلمه لر اولان » آذری » کلمه سیندن استفاده ائتمه مه یینیز ، پان آریایی و ضد تورک سیاستلرین اثرسیز اولدوغونو و آزربایجان میللی – دموکراتیک حرکتی نین گوجونو گوسترمکده دیر. بو مجعول و قوندارما آدلار و تاریخ دوزلتمه لر ، دوولتین بوتون تبلیغاتی سیاستلرینه رغما ، نتیجه سیز قالیب و تورک لرین تام گوج ایله اوز حقیقی » تورک » وارلیق لارینی قورویوب و بو فاشیستی سیاستلره اویمامالارینی نمایش ائتمکده دیر.
– فارس دیللی مئدیا و مطبوعات ، جنابعالی نین بو اهمیتلی فتوا و گوروشلرینی سانسور ائتمه سی ، هله ده ایران مئدیاسیندا آنتی تورک جریانلارین اولدوغونو نشان وئریر ، بیز بو سانسور و بایکوت داورانیش لارینی محکوم ائدیب و ایراندا تورک میللتینه اولان تبعیض لرین سونا چاتماسینی طلب ائدیریک حورمتلی حضرت آيت الله بیات زنجانی – جنابعالی بیلدیگینیز کیمی ، ایراندا آنا دیلینده تحصیل آلماغی ایسته مک ، تورک دیلی و وارلیغینی قوروماغا چالیشماق گناه و بویوک اتهام ساییلیب و حکومت طرفیندن شدت ایله سرکوب ائدیلمکده دیر ، یا دانشگاهلاردا بو فرهنگی چالیشانلار درس دن محروم اولوب بعضا حبسه محکوم اولورلار ، حال حاضیردا دا اونلار آزربایجانلی بو اتهام لار اساسیندا و آنا دیلیمیزی ایستمک گوناهی اوچون زنداندادیلار ، بو شخص لردن بیری سایین سعید متین پور – زنجان شهریندن – 8 ایل حبسه محکوم اولوب و ساغلیق دورومونون آغیر اولماسینا رغما درمان ائدیلمکدن محروم قالمیشدیر.
سایین آیت الله !
-زنداندا اولان فردلرین خانواده سی و عموم آزربایجان فعال لاری ، دینی مرجعیت و خصوص ایله سیزدن بو موضوعدا حساسیت گوزله ییر ، لوطفا تورک زندانی لریده باشقا سیاسی محبوس لار کیمی توجه و عنایت لریزدن یوخسون بوراخمایین. -سئچیم ( انتخابات ) سونراسی اولان اعتراضلاردا آزربایجانلی لارین و باشقا میللی – ائتنیک گروهلارین ( مثلا کوردوستان ) ساکت قالماسی ، ایراندا مرکز- پیرامون مساله سینی و آرادا اولان چات و شکافی چوخ آچیق نمایش ائتدیردی ، بو فاصله لی داورانماغین و اعتراضلارا قاتیلماماغین بویوک دلیلی اورتادا اولان میللی – دیل تبعیضلری و اقتصادی آیری سئچگی لیک ( تبعیض ) و سانسور- بایکوت سیاستلری دیر.
-سایین حجه الاسلام کروبی نین انتخابات برنامه سینده آزربایجلی لارین ایستک لرینه یئر ورمه سی و رحمتلیک آیت الله منتظری نین تاریخی فتواسی نین آردیندان ، جنابعالی نین بو گوروش و فتوالاریز چوخ اهمیت لی دیر کی داوام ائدیب و درین لشمه سی ، ایراندا آزادلیق و دموکراسی ایسته ین گوجلرین بیرلشمه سینه مثبت بیر زمین یاراتمیشدیر ، تاسفله سایین مهندس میر حسین موسوی نین بو قونوداکی گوروشلری یئترسیز و بعضا ابهاملی اولموشدور. بیزجه بوتون گوجلر اورتادا اولمادان اصلاحات و دمکراتیک لشمه نتیجه سیز قالاجاق.
-بیر داها جنابیزی بو اهمیت لی گوروش و نظرلردن دولایی تقدیر ائدیر و باشقا مذهبی ، سیاسی رهبرلر و گروهلاری بو تبعیض لری آرادان قالدیرماقدا مثبت و دوزگون داورانماغا دعوت ائدیریک.
2 اسفند 1388- تبریز
آزربایجان دموکراسی اوجاغی
نامه سرگشاده به محضر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی – دامت افاضاته
معیارهای ما در رابطه با روند دموکراسیخواهی و جنبش سبز
در پی انتشار بیانیه » معیارهای ما در رابطه با روند دموکراسیخواهی و جنبش سبز » که در برگیرنده اصول دنکراتیک حرکت ملی – دمکراتیک آزربایجان و نیز معیارهای داوری در باب جریانهای دمکراسی خواه است ، کانون دمکراسی آزربایجان با تبریک به تهیه کنندگان و امضا کنندگان این بیانیه ، آن را گامی در جهت روشن شدن اصول حرکت ارزیابی کرده و حمایت کامل خود را ار آن اعلام می دارد.
بیانیه جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان
(دوم اسفندماه 1388 برابر با 21 فوریه 2010 روز جهانی زبان مادری)
بیش از هشت ماه از آغاز جنبش ضد استبدادی ایران میگذرد. جنبشی که با اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شروع شده بود، اینک با طرح شعارها و خواستهایی چون دموکراسی، آزادی و… نویدبخش تغییرات اساسی در حیات سیاسی جامعه شده است.
هرچند این جنبش نوپا با بهرهگیری گسترده از امکانات ارتباطاتی همچون اینترنت و ماهواره و… توانسته است در سطح وسیعی خود را به جهانیان معرفی کند، اما هنوز به دلیل برخی کاستیها و نارسائیها نتوانسته به صورت یک جنبش فراگیر و سراسری در داخل ایران خودنمائی کند. چندان که تا کنون سنگینی این جنبش بر دوش طبقه متوسط شهری در مرکز کشور بوده و دامنه جغرافیایی آن نیز به تهران (و حداکثر چند شهر دیگر) محدود شده است. سکوت معنیدار آذربایجان (که در تاریخ معاصر به پیشتازی در تحولات مهم سیاسی مشهور است)، نمود بارز این مدعاست.
باید خاطرنشان ساخت که اگر در جنبشهای سراسری پیشین پائین بودن خودآگاهی ملی و تلقی سطحی فعالین جنبشها از مفاهیم آزادی و دموکراسی امکان تشکیل یک اتحاد ساده از آحاد مردم را فراهم میساخت، اینک با تداوم سیاستهای تبعیضآمیز و تشدید اثرات ستم ملی بر چهره اقتصادی آذربایجان و با گذشت قریب به دو دهه از حرکت نوین ملی- دموکراتیک آذربایجان سطح این آگاهیها چندان ارتقا یافته که هرگونه همگامی یا اتحاد جدیدی مشروط به تامین شرایط حداقلی مورد نظر مردم آذربایجان و با حفظ و احترام به استقلال حرکت ملی آنها عملی خواهد بود.
ما در ماههای اخیر شاهد پخش بیانیههای مختلفی از رهبران و روشنفکران و تشکلات سیاسی مدافع این جنبش بودیم که فصل مشترک آنها دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، آزادی انتخابات، آزادی بیان و مطبوعات، گردش آزاد اطلاعات و طرد خشونت و….بوده است.
اما سخن از دموکراسی بیآنکه شکل آنرا در جامعه چندملیتی ایران مشخص سازیم و سخن از آزادی بیان همراه با سکوت در مقابل آزادی زبان (که خود لازمه هر بیان آزادیست) و گاه بهرهگیری از ادبیات باستانگرایانه و تمامیتخواه که آبشخوری در گرایشات ناقض حقوق بشر و سرکوب دموکراسی دارند …. در واقع بخشی از همان نارسائیها و تناقضاتیست که نهایتا ره به دولتی مستعجل خواهد برد و مزایای آن دموکراسی موقت نیز حداکثر به مرکز کشور محدود خواهد شد.
لذا ما امضاکنندگان زیر ضمن مغتنم شمردن این رویکرد ذیقیمت به سوی دموکراسی، اعلام میداریم که از نظر ما آینده سیاسی کشور با رعایت پرنسیپها و تامین موارد زیر بستر مناسبی برای یک رشد و توسعه پایدار خواهد داشت و بیشک توجه رهبران تشکلات و احزاب مدافع دموکراسی به هر یک از معیارهای زیر میتواند زمینه را برای هماهنگی و همگامی بیشتر مردم فراهم سازد.
1- اصلاح (یا تدوین مجدد) قانون اساسی بر اساس به رسمیت شناختن حقوق جمعی و فردی ترکها و سایر ملیتها
2- تضمین پایداری دموکراسی در آذربایجان و سایر واحدهای ملی از راههایی چون تشکیل مجلس ایالتی ، حمایت از گسترش نهادهای مدنی، سندیکاهای کارگری، رسانههای آزاد و احزاب ایالتی
3- به رسمیت شناختن زبان ترکی از طریق آموزش و پرورش به زبان مادری در مدارس و دانشگاهها و اختصاص یک شبکه رادیو تلویزیون سرتاسری به این زبان
4- تامین حقوق مساوی برای زنان در کلیه عرصهها و به رسمیت شناختن تشکلات مستقل زنان در آذربایجان و سایر واحدهای ملی
5- طرد هرگونه مظاهرخشونت علیه انسانها اعم از تحقیر، تبعیض و شکنجه (جسمی و روحی) ، لغو حکم زندان برای دگراندیشان و فعالین مدنی، سیاسی و عقیدتی و لغو کامل مجازات اعدام
6- تامین مشارکت ملیتهای ایرانی در حکومت مرکزی متناسب با وزن جمعیتی آنها
7- سالمسازی فرهنگی از طرقی چون اصلاح کتب درسی و برنامههای صداوسیما و… که تداعیکننده برتری قومی و مذهبی خاص بر قوم و مذهبی دیگراست
8- به رسمیت شناختن آزادیهای عقیدتی و مذهبی، تامین حقوق برابر برای اقلیتهای دینی، مذهبی و به رسمیت شناختن تشکلات مستقل آنها در واحدهای ملی
9- اصلاح کلیه قوانینی که مغایر با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیونها و ملحقات آن است
10- تمرکززدائی و لغو کلیه مظاهر تبعیض و ایجاد شرایط برابر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی از طریق سپردن کارهای مردم آذربایجان و سایر واحدهای ملی به خود آنان
(علاقهمندان به امضای این بیانیه میتوانند نام و نشان خود را به آدرس اینترنتی turkimzasi@gmail.com ارسال دارند که در انتشار بعدی امضای آنها منتشر خواهد شد.
آیدا بیلگین – آیلار نبیزاده – ابراهیم ضحاک – ابوالقاسم صادقی – احمد بهجتی – اسماعیل جمیلی – اصغر شکیبا – اصلان شاهسون – اصلان عربلویی – افسانه سولدوزلو – اکبر آزاد – دکتر اکبر شکیبا – مهندس امین فضلی – ایواز مدبر – بابک سعادتمند – دکتر بابک دانشور – بابک عربلویی – بهروز عبدالهی – مهندس بیوک رسولوند – جبار ستاراوغلو – جلال صفراوغلو – مهندس حسن رحیمیبیات – حسن کاظمزاده – حسین انورحقیقی – حسین شکوهی – دکتر حسین یحیایی – خاقان باقراوغلو – داداش اصلانزاده – دکتر داوود الدنیز – ربابه تقیزاده – دکتر رضا براهنی – رضا عباسی – دکتر رضا عدالتی – ژیلا ائلبی قیزی – سئویم اصلانزاده – سعید عزیزی – مهندس سعید نعیمی – سلامت دشتی – سولماز ائلبی قیزی – سولماز اصلانزاده – سهیلا عزیزی – سیفالدین حاتملوی – شاهین اوستاجلو – دکتر شکور بابازاده – شهریار حسینخواه – دکتر صدیقه عدالتی – دکتر ضیا صدرالاشرافی – عباس انورحقیقی – علی اورمان – علی تاشکند – دکتر علی قرهجهلو – علی ملازاده – علیرضا اردبیلی – غلامرضا اردبیلی – فرزاد صمدلی – فرنگیز مرادی – کریم اورمولر – ماشاالله رزمی – محمد آزادگر – محمدحسن اسماعیل – محمدرضا الاردبیلی – دکتر محمدرضا هئیت – محمود بیلگین – دکتر مناف سببی – نادر باقراوغلو – ناصر باقراوغلو – نصیبه نادری – هاشم بیلگین – یاشار اصلانزاده – یوروش مهرعلی بیگلو – یونس شاملی
متن بسته پیشنهادی کانون دمکراسی آزربایجان به سران ، احزاب و گروهها و هواداران جنبش سبز
نامه کوتاه زیر جهت ایجاد زمینه تعامل و همکاری دوجانبه و اعتمادسازی بین جنبش های ملی گروههای ملی – ائتنیک غیر فارس با جنبش سبز آماده گردیده و با انتشار سرگشاده آن امید داریم با ایجاد زمینه بحث و گفتگو و نیز با پاسخ مثبت نیروهای دمکراسی خواه ، مسیر تعمیق دمکراتیزاسیون و گسترش جنبش دمکراسی خواهی ، موجبات نزدیکی بیشتر جنبش سبز و حرکت ملی – دمکراتیک آزربایجان فراهم گردد .
متن بسته پیشنهادی کانون دمکراسی آزربایجان به سران ، احزاب و گروهها و هواداران جنبش سبز
با سلام و آرزوی توفیق
با گذشت چندین ماه از شروع جنبش سبز و علیرغم دیدگاههای نسبتا روشن آن در توسعه روند دمکراسی خواهی ،نشانی از شکاف در دیوار بی اعتمادی بین جنبش های ملی گروههای ملی – ائتنیک غیر فارس با نیروهای حاضر در جنبش سبز دیده نمی شود.
ما با حمایت از تاکیدات جنبش سبز بر حقوق مردم و دمکراسی و آزادیهای مشروع پیشنهاد میکنیم سران جنبش ، احزاب و گروهها و هواداران جنبش سبز با همراهی رسانه ای و عملی در بزرگداشت روز جهانی زبان مادری نيت، اراده و تعهد خود را به تضمین حقوق ملي و زباني ملل ساكن در ایران نشان دهند.
اين عمل به اعتمادسازي بين دو جامعه ترك و فارس در ايران نيز كمك خواهد نمود، همچنین صدور بیانیه از سوی رهبران و سخنگویان جنبش سبز به مناسبت روز جهاني زبان مادری گامي مثبت در اين مسير خواهد بود
به اعتقاد ما این اقدامات حمایتی و نیز صدور چنین اعلاميه اي هم به دمكراتيزاسيون جنبش سبز و هم گسترش جغرافیایی جنبش كمك خواهد كرد. بدیهی است با توجه به سابقه موضوع و مقدمه فوق سکوت در این زمینه به تشدید جو بی اعتمادی و تقویت گرایشهای طرفدار حل مساله ملی در خارج از چارچوب ایران منجر خواهد شد
با تاکید بر اینکه روز جهاني زبان مادري فرصت مغتنمی برای جنبش سبز است تا سیاست غلط خود درباره عدم شناسائي ملل غيرفارس ساكن در ايران، هويت و حقوق ملي آنان را تصحيح و جبران كنند ، استفاده از این فرصت را در اعتماد سازی به نفع دمکراتیزاسیون ایران و سعادت همه ملل و اقوام آن ارزیابی کرده و اقدام مثبت و سازنده همه نیروهای سیاسی را تقاضا می کنیم
با تشکر
کانون دمکراسی آزربایجان – 30 بهمن 1388
آزربايجان محورلي انسانلار و آزربايجان قايغيلي انسانلارين ميللي حركت ده يئري
اومود ايلقارلي
گونئي آزربايجان ميللي حركتينين يارانماسيندا و گليشمهسينده باشقا ميللي حركت لر كيمي بير سيرا سئچكين انسانلارين(نخبهلرين) رولو اولموش و اولاجاقدير دا.سئچكينلر اؤز اؤزل قونوملارينا گؤره كوتله نين اويونو فورمالاشديرماقدا ائتكين اولورلار. اونلار بير دوشونجهني ساوونماقلا و يا اونا قارشي گلمكله اجتماعي دييشيم و دؤنوشوملره يئر ساغلاييرلار.بير مفكوره نين ميدانا گلمه سينده ، گليشمه سينده و كوتله آراسيندا ياييليب داورانيش دييشيمينه دك بوتون آشامالاردا نخبه لرين رولو اولور . نخبه لري ساپميش اولان بير ميللتين، گلهجهيينه و قورتولوشونا اومودلو اولماق اولماز.
گونئي آزربايجان ميللي حركتينين دوشونجه و حركت(دئوينيم) اولاراق يارانيب ايره ليلهمهسينده بوگونه قدر نخبه لرين اؤزل يئري اولموشدورو دوروم حساسلاشديقجا نخبه لرينده رولو داها حساس اولور. بو حساسيتي آرتيران باشقا بير سورون گونئي آزربايجان دا ميللي قورتولوشوموزو دوشونن نخبه لردن باشقا ، آيري دوشونجه لري ده منيمسه ين نخبه لر اولموش واينديده وارديلار. كئچميش قوشاغين (نسلين) ساغ سول دوشونجه لري و يئني نسليميزده ده ميللتچيليك دن باشقا ، مركز ده گئدن دوشونجه لره اييليملي (متمايل) اولان انسانلاريميزين اولماسي هميشه ميللي حركتچي لري دوشوندورموشدور. كئچميش نسيل دن قالما سول دوشونجه لي لره قارشي حركت ده هميشه اؤزل تپكي لر اولموشدور. سول دوشونجهلي آزربايجانليلار اؤزلري ده ساغ دوشونجه لي لردن داها چوخ ، ميللي حركتله ايلگيلنميشلر. بو قارشيليقلي ايلگيلنمه نين ندنلري چوخلارينا آيديندير. بورادا دا وورقولانماغي يئرسيز اولمازدير:
– كئچميش ده سولچولارين باشقا قوروملاردان داها چوخ آنا ديل و آزربايجان موسيقي سي و گئنلده آزربايجانلا ماراقلي اولمالاري.
– 1324 –جو ايل فرقه حركاتي و اونون نتيجه سينده ميللي حوكومتده سول دوشونجه آخينينين رولو
– سولچولارا ايران اسلام اقتداريندا يئر وئريلمه مه سي و سولچولارين اوپوزيسيون اولاراق كوتله يه دونوشلري
– سولچولارين ميللي حركته اؤزلرين تجربه لي آغ ساققال و يول گؤسترن كيمي تقديم ائتمه لري
– بير سيرا سولچولارين، زامانيندا شريعتمداري حركتينه قارشي حركت ائتمه لري و يا كورد حركتلري ايله ايش بيرليك ائتمه لري
بوتون بونلار سولچولارين ميللي حركته و ميللي گنج لييين سولچولارا باخيشلاريندا تأثيرلي اولموشدور.بعضا سولچولاري ميللي حركته قارشي خيانت سويه سينده سوچلايانلاردا اولور. آنجاق چوخ آز ساي دا ميللت چي لر ساغ قوروملاري خيانت ائتمه ده سوچلاييرلار. بير حالدا كي سوچ ياپيلميشسا ساغچي لاردا سولچولار قدر سوروملودولار. كئچميش ساغچي لاردا سولچولار كيمي ايران محور و ايران مركز دوشونجه ده اولوبلار. بونلار هر بيري اؤز دوشونجه سي اساسيندا عمل ائديبلر و هر ايكيسي نين گئديشي مركزه دوغرو اولوب.
سول و ساغ دوشونجه لي انسانلارا باخيشلاريميزدان آسيلي اولماياراق ، بوگون بو جريانلارين نخبه لرينين يئنه ده ميللتيميزين تاريخي حركتينده ائتكيسي اولاجاق.ميلي حركت اولاراق بو ائتكي ني اولوملو يونه يونلتمه ييميز سؤز قونوسودور.سول و يا ساغ دوشونجه لي انسانلارين و گئنل اولاراق سيرادان آزربايجانلي نين ميللي حركت ده هانسي يئري اولماليدير؟ حركتيميز سونوج آلماق اوچون بو آخين لارين نخبه لري و يانلي لاري ايله نئجه داورانمالي دير؟ ميللي حركت دئديييميزده بو انسانلاردا، گؤزه آلينمالي دير مي يوخسا يوخ؟
بوگون ميللي حركتيميز ده «آزربايجان محور انسانلار» و «آزربايجان مركزلي دوشونجه سيستمي» كيمي گؤزل تانيتيم لار و اولچولر واريميز.» آزربايجان مركزلي دوشونجه سيستمي» دئييلديكده ميللي ايدولوژيميزين آنا چيزگي سي چاغريشير(تداعي اولور). بو دوشونجه سيستمي نين مركزي ، اؤزه يي ، چرده يي و اساس قايغي سي آزربايجان دير.بو دوشونجه يه اينانان و بو سيستمين هدفلرينه اولاشماق اوچون چاليشان انسانلارا ايسه آزربايجان محورلي و يا آزربايجان مركزلي انسانلار دئييريك.
بو انسانلارين اساس قايغي لاري آزربايجان دير. سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و … قرارلاريندا آزربايجان ميللي قازانجلاري سون سوزو دانيشير. ميللتچي دئدييييميز انسانلارين اؤزل قازانجلاري ميللي قازانجلار قارشيسيندا فدا اولور. بو انسانلار بوگون آزربايجانين سعادته چاتماغي اوچون ان گركلي وارليقلاريديلار. بو انسانلار بوگون ميللتيميزين اونجول لري اولمالي دير. ميللتيميزين قايناق قورومو (گروه مرجع) اولماليديرلار.بو انسانلار آزربايجانين ان عاجيل احتياجلارين دويوبلار. بو احتياجا كولگه سالان گتيرمه (واررداتي) و ايكينجي درجه لي احتياجلارين اؤدنمه سين يالنيز عاجيل احتياج اؤدنديكدن سونرا دوشونورلر. بو اساسدا ميللتيميزي تاريخي و ضروري حركتيندن جايديران ايكينجي درجه لي احتياجلاردان يولا چيخان حركتلره يول وئرميرلر. آزربايجان ميللتينين اؤندر قورومو بو گونكو گونده يالنيز ميللتچي لر اولمالي دير. آنجاق ميللتچي دئديييميز ، آزربايجان محورلي دئديييميز انسانلارين سايي قورتولوشا آپاراجاق قدر يئترلي دئييل. يالنيز آزربايجان محور انسانلارا دايانيب بو ميللتي قورتارماق اولماز، ميللي حقوقوموزو تام اولاراق آلماق اولماز . بيز ميللي حقوقوموزو آلماق اوچون ميللتيميزين چوخونلوغون موبايليزه ائتمه لي ييك. دوغال دير كي كوتله نين هاميسي آزربايجان محور انسانلار اولماياجاق. بو اساسدا ميللي حركت ، گئت گئده ماهيت اعتيباري ايله ميللي اولماقدان باشقا ، ميللتين بوتون قاتمانلاريني دا قاپسامالي دير. ميللي حركت نتيجه آلماق اوچون گئنل لشمه لي دير (عمومي لشمه لي دير). عمومي لشمه ده ايسه اجتماعي قاتمانلارين هامي سيندان ، هر بير سياسي دوشونجه دن قاتيلانلار اولاجاقدير. قاتيلان انسانلاري اورتاق بير قايغي بير آرايا گتيره جك. بو قايغي آزربايجان – وطن و «بيز» قايغي سيدير.اؤزونو آزربايجانلي بيلن هركس بو قايغيني داشياجاق. يالنيز مسئوليت سيز ، دويغوسوز ، كوبودلاشميش و جيليزلاشميش انسانلاردا بو قايغي اولماز. يوخسا هر بير انسان ياشاديغي ائوي قوروماق ايستر. هربير سوروملو شخص منسوب اولدوغو قورومو باشقا قوروملارا ترجيح ائدر و ….
بوگون مركزده كي ياشيل حركت ده اورتاق بير قايغي وار : ايران قايغي سي. ساغ چي سي دا ، سولچوسودا ، شاهچي سي و جمهوريت چي سي و… هامي سي ايراني دوشونور.آنجاق هامي نين اينامي بير سويه ده دئييل. هامي تهلوكه ني اولدوغو كيمي گورمور …
بيز ائله بير زيروه يه چاتماق اوچون ، ائله بير ميللي – عمومي حركت يولا سالماق اوچون آزربايجان قايغيلي انسانلاري بير آرايا گتيرمه لي ييك. بو اينسانلارين سايي آزربايجان محور اينسانلاردان قات قات آرتيقدير. اريمهميش، ساتيلماميش و ساغدويولو هر بير يوردداشيميزدا آزربايجان قايغيسي اولابيلر. ساغچي سي ، سولچوسو و سيراوي انسانلاريميز بئله ، بو قايغيني داشييابيلر. اونا گؤره ده بوگون آزربايجان محورلي انسانلار اؤن سيرا دا اولسالاردا ، ميللي حركتين سيستم اولاراق چرده يي ديلرسه ، آزربايجان قايغيلي انسانلار بو سيستمين ايچ چئوره سين (محيط داخلي) اولوشتورماليديلار. بيز بونا چاليشماليييق و كيمسهنين حركتدن كوسمهسينه ندن اولماماليييق. آزربايجان مركزلي سولچو و ساغچيلارين ايسه ،سول و ساغ دوشونجهلريني گليشتيرهرك گلجكده اؤلكهميزين ايداره اولونماسينا ائرتهلهمهلري يارارلي اولار. بو اينسانلاريميزي داشيديقلاري سياسي دوشونجهلرينه گؤره سوچلاماميز و ديشلاماميزلا ، بو دوشونجهلرين دانيلماسيني و ايكي اوزلولويو بئجرمهمهليييك. آزربايجان محورلي سولچولارلا ايران محورلي سولچولاري بير سايماق اينصافسيزليقدير و ميللي قازانجيميزا دئييل.
آزربايجاني سئون و اونون قايغيسينا قالان هر كس ميللي حركتين ايچينده دير. بيرينجي سئوگي لري آزربايجان و ان اؤنملي قايغيلاري آزربايجان اولانلار ايسه، سياسي و اقتصادي باخيشلاريندان آسيلي اولماياراق، ميللي حركتين اؤنجول لري و يؤنتيجي لري اولمالي ديرلار.
تحلیل و تبیین مناسبات حرکت ملی آزربایجان جنوبی و جنبش سبز ایران
– ائلشن ابراهیمی
با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای راه آزادی آزربایجان در خرداد 85:
توحید آذریون، جلیل عابدی و بسیاری از کسانی که به دلایل زیادی اسامی اشان برده نشد، صدایشان شنیده نشد و تصاویرشان دیده نشد تا غریبانه و در سکوت جان دهند…
و به احترام شهدای جنبش سبز:
نداآقاسلطان، سهراب اعرابی ، رامین پوراندرجانی و…
به یاد همه این عزیزان…
مقدمه:
بیش از چند ماه است که انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران خاتمه یافته است؛ انتخاباتی که با اعلام رسمی حکومت ایران، محمود احمدی نژاد برنده اصلی آن بود. پایان انتخابات و اعلام ریاست جمهوری احمدی نژاد آغازی بر ظهور و بروز جنبش سبز شد. ابتدا به نظر می رسید این حرکت بیشتر جنبه اعتراض به نتیجه انتخابات داشته باشد.اما به مرور با گسترده شدن دامنه اعتراضات مردمی در کلان شهرهای مرکزی ایران این جنبش رنگ و بوی دیگری گرفت به طوری که امروز در افکار عمومی به عنوان یک جنبش مسالمت آمیز و مدنی در راستای دموکراسی خواهی ایرانی نگریسته می شود.
حجم و توالی رخدادهای سیاسی منتسب به جنبش سبز در چند وقت اخیر شاید بدون اغراق در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب 57 بی سابقه باشد. این مسئله سایه سنگینی بر فضای سیاسی ایران افکنده که ناخودآگاه بیشتر جنبش های اجتماعی – سیاسی و اپوزیسیون های مخالف نظام را متاثر ساخته است. فضای سیاسی پرتلاطم و متشنج در ایران که روزنه های امید را برای بسیاری از این جنبش ها و اپوزیسون ها به قصد سرنگونی نظام حاکم گشوده خود محصول عوامل مختلفی است. عواملی مانند تظاهرات میلیونی مردم تهران ، شدت سرکوب مخالفت های مردمی از جانب حکومت ، حضور قریب به اتفاق چهره های شاخص و تاثیرگذار جریان موسوم به اصلاحات در این جنبش ، دستگیری های گسترده و محکومیت های سنگین برای فعالان اصلاح طلب ، دانشجویان ، زنان و حقوق بشری ، همگرایی بیشتر جریان های سیاسی اپوزیسیون مرکزگرا با جنبش سبز ، حمایت های بین المللی پردامنه ی نهادهای مدنی و دول خارجی و در نهایت پوشش رسانه ای وسیع همه به نوعی در شکل گیری این فضا تاثیر بسزایی داشته است. این مسایل در کنار فضای احساسی ناشی از کشتارهای سبعانه در تظاهرات و زندان های مخفی _که اخبار آن به صورت وسیع از طریق رسانه های ماهواره ای و اینترنتی پوشش داده شد_ باعث گشت که در این مدت، گاها فضای روانی بر منطق سیاسی و عقلانی تصمیم گیری ها غلبه کند.
در این میان آزربایجان با مسئله جنبش سبز به صورت متفاوتی مواجه شد. این تفاوت در روزهای ابتدایی «سکوت معنادار آزربایجان» تعبیر شد؛ چرا که این بار آزربایجان بر خلاف رویه سابق و معمول در تاریخ ایران در قامت حامی اصلی مطالبات سیاسی مرکز ظاهر نشد. این مسئله یعنی سکوت آزربایجان که یکی از سرفصل های مهم وقایع بعد از انتخابات تلقی می شد و تاکنون نیز دوام داشته است از دو سو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
از یک سو جریان روشنفکری مرکزگرا _ این بار با هویت جنبش سبز و شگفت زده از سکوت آزربایجان_ به زعم خود به تحلیل و بررسی همه جانبه ی مسئله پرداخت. این تحلیل های به اصطلاح همه جانبه، یک بار دیگر به وضوح ذات مرکزگرایانه ی حاکم بر افکار جریان روشنفکری ایران را نشان داد و تقریبا هیچ نکته جدیدی را دربرنداشت.
از جانب دیگر حرکت ملی آزربایجان نیز تلاش هایی جسته و گریخته را برای تبیین و تحلیل این مسئله انجام داد که به روال سابق اغلب از ضعف قوه تحلیل سیاسی رنج می برد. وجود خلاء تئوریک برای تحلیل فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر آزربایجان در ایام بعد از انتخابات، یکی از دلایل اساسیست که باعث شده حرکت ملی آزربایجان از یک موضع انفعالی و واکنش گرایانه نسبت به جنبش سبز برخورد کند.
به هر حال مباحث مرتبط با لزوم تعریف و تبیین نوع مناسبات سیاسی و دیپلماتیک حرکت ملی آزربایجان با جنبش های اجتماعی و اپوزیسیون های موجود در ایران مسئله ای است که همواره وجود داشته و مختص شرایط امروز حرکت ملی آزربایجان نیست اما شاید با پیدایش پدیده ی نوظهور جنبش سبز ضرورت این مسئله بیشتر به چشم آید. به نظر می رسد که در این باره سه دیدگاه عمده در بین فعالان حرکت ملی آزربایجان وجود داشته باشد. ماهیت اصلی این سه دیدگاه به بهترین وجه در مباحث مربوط به تبیین مناسبات با جنبش سبز آشکار شد. در این قسمت به بررسی مختصر دیدگاه های مذکور و نقطه نظرات آنها در مورد جنبش سبز می پردازیم.
دیدگاه اول با تعریف یک محیط ایزوله برای چهارچوب فعالیت های ملی، قائل به هیچ گونه تاثیرپذیری و تاثیرگذاری حرکت از دیگر جنبش های اجتماعی و اپوزیسیون های سیاسی _ که عمدتا در قالب جنبش دموکراسی خواه ایران شناخته می شود_ نیست. این دیدگاه که بخشی از فعالان حرکت ملی به آن معتقدند، در تحلیل های خود نقش مناسبات سیاسی داخلی ایران و همچنین مناسبات بین المللی را بر حرکت نادیده می گیرند. نقطه نظر این افراد در مورد جنبش سبز، بیشتر معطوف به بی اهمیت قلمداد کردن آن است.
دیدگاه دوم، حرکت ملی آزربایجان را یک جنبش اجتماعی – سیاسی هم راستا با جنبش دموکراسی خواهی ایران می داند و معتقد است که خواسته های آزربایجان در ظرف دموکراسی ایران قابل حل است. این افراد که با خوش بینی مفرط به جریان های مرکزگرا امید بسته اند و در مواضع سیاسی و دیپلماتیک خویش از یک موضع پایین به چانه زنی با جریان های دیگر در ایران می پردازند . نقطه نظر دیدگاه دوم بیشتر بر روی گزینه ائتلاف و تعامل کامل است.
دیدگاه سوم که نگارنده افکار خود را منطبق بر آن می داند، با اتخاذ یک رویکرد معتدل و میانه به تحلیل می پردازد. واقعیت آن است که حرکت ملی آزربایجان یک جنبش اجتماعی- سیاسی است که همین بعد سیاسی حرکت ملی لزوم ارتباط دیپلماتیک را چه در داخل با جنبش دموکراسی خواه و چه در خارج با نهادها و ارگان های بین المللی و دول خارجی ایجاد می کند. البته این ارتباط به هیچ وجه در معنای هم راستایی و همگرایی با جنبش دموکراسی خواه ایران نیست بلکه تعاملاتی مقطعی و تاکتیکی، بر مبنای مصالح و منافع ملی آزربایجان محسوب می شود. این دیدگاه با نگاه سیستماتیک به مبارزات ملی قائل به نقش موثر محیط پیرامون در اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی آزربایجان است. تلاش نگارنده در این مقاله برای تحلیل و تبیین مناسبات حرکت در چهارچوب دیدگاه سوم است. در این راستا به تناسب موضوع، موارد زیر را بررسی و ارائه خواهیم کرد.
– ماهیت جنبش سبز
– دلایل سکوت آزربایجان
– تبیین مناسبات حرکت ملی آزربایجان و جنبش سبز ایران
در نهایت باید پیش از پایان مقدمه، تاکید کرد که اخیرا به علت شرایط خاص حاکم بر ایران، یک فضای دو قطبی القا شده که در یک سوی آن نیروهای دموکراسی خواه با هویت جنبش سبز قرار دارند و در سوی دیگر آن نیروهای دیکتاتوری با هویت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران. این مسئله که با فعالیت های تبلیغاتی دو جبهه تشدید می شود امکان موضع گیری مستقل را از جریان های سیاسی و اجتماعی دیگر سلب می کند. مصداق بارز این مورد حرکت ملی آزربایجان است که به علت ماهیت مرکزگرایانه جنبش سبز و به تبع آن نادیده گرفته شدن منافع و مصالح ملی آزربایجان، به این جنبش نپیوسته است. در این میان موضع مستقل حرکت ملی آزربایجان از طرف دستگاه تبلیغاتی جنبش سبز حمل بر هم راستایی با مواضع حاکمیت تعبیر شده است. این خط تبلیغاتی که با اتهام ماهیت غیردموکراتیک به حرکت ملی آزربایجان، آن را ناتوان از حضور در سیر تحولات دموکراتیک در ایران می داند؛ چنان در کار خود موفق شده است که افرادی منتسب به حرکت ملی آزربایجان متاثر از این فضای روانی به قلم فرسایی در این باره پرداخته اند. با توجه به طرح مطالبات ملی آزربایجان در چهارچوب یک گفتمان دموکراتیک به نظر می رسد که مروری دوباره بر این اصول و یادآوری دوباره آن حداقل برای بعضی از فعالان حرکت ملی آزربایجان در این برهه از زمان ضروری باشد.
ماهیت جنبش سبز:
حرکت ملی آزربایجان برای تبیین و تحلیل موقعیت سیاسی خویش و اتخاذ هرگونه کنش سیاسی در قبال جنبش سبز ناچار از شناخت ماهیت این جنبش است. در این مدت پیش فرض هایی درباره جنبش سبز در جستارهای تحلیلی به خصوص از طرف تحلیلگران مرگزگرا ارایه شده که در بعضی نکات آن اشکالات اساسی به چشم می خورد. این افراد، جنبش سبز را بدون اشاره به مبانی اجتماعی و سیاسی آن، در قالب یک جنبش مسالمت آمیز مدنی ، فراطبقاتی ، سراسری ، ملی و دموکراسی خواه به نمایش می گذارند. به نظر می رسد که خطوط کلی ترسیمی از طرف جریان مرکزگرا چندان محل اعتبار نباشد و چنانچه حرکت ملی آزربایجان فریب این تحلیل های سیاسی را بخورد در گام های استراتژیک خویش در قبال جنبش سبز اشتباه خواهد کرد.حرکت ملی آزربایجان در مقام یک جنبش سیاسی – اجتماعی تاثیرگذار، باید با یک تحلیل واقع بینانه سیاسی از جنبش سبز موقعیت خویش را در قبال آن مشخص کند و در صورت لزوم گام های سیاسی خود را بر اساس این تحلیل ها بردارد.
-ماهیت اجتماعی جنبش سبز:
در بیشتر جستارهای تحلیلی جامعه شناختی و سیاسی جنبش سبز مسئله پایگاه اجتماعی و طبقاتی این جریان مورد انحراف قرار گرفته است. در اکثر این موارد بر ماهیت فراطبقاتی جنبش سبز تاکید شده است در حالی که واقعیت های موجود ماهیت طبقاتی آن را نشان می دهد. البته در این میان مقالاتی هم در باب پایگاه اجتماعی جنبش سبز نگاشته شده که در نوع خود قابل توجه است. در یکی از مهم ترین این مقالات که به قلم عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی جنبش اصلاحات، با عنوان » جنبش سبز و مطالبات اجتماعی آن » نوشته شده، وی با تیزبینی خاصی پایگاه اجتماعی جنبش سبز را طبقه متوسط جدید دانسته است و با تاکید بر نقش اساسی طبقه متوسط جدید، در جمع بندی نهایی خویش از مطالبات این جنبش ، ردپای مطالباتی چون آزادی های اجتماعی و دموکراسی را در این عنصر اجتماعی می جوید.
بیشتر محققان، جنبش های اجتماعی نوین را مرتبط با ظهور طبقه متوسط جدید می دانند. جنبش های نوین اجتماعی ابتدا در اروپا و آمریکا سربرآورده اند. آنان با استراتژی های مبارزاتی مسالمت آمیز و مدنی شناخته می شوند. از نمونه های جهانی این جنبش ها می توان به جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا و جنبش ضد نژادپرستی آفریقای جنوبی اشاره کرد. جنبش سبز ایران نیز مشابهت های فراوانی با الگوهای جهانی جنبش های نوین اجتماعی دارد که شاید مهم ترین آن حضور طبقه متوسط جدید در آن باشد. برای تحلیل و بررسی ماهیت اجتماعی این پدیده، ناچار از توجه به نقش طبقه متوسط جدید هستیم.
در ایران، بالندگی و قوام یافتگی طبقه متوسط جدید شهری بعد از انقلاب محصول سیاست های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی و دولت خاتمی دانسته می شود. این طبقه که با پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی مراحل اولیه رشد و نمو خویش را آغاز کرده بود؛ اولین بار در انتخابات خرداد ٧٦ به عنوان یک بازیگر جدی وارد معادلات سیاسی ایران شد. طبقه متوسط جدید در تمام دوران اصلاحات حامی اصلی این جریان محسوب می شد که در نتیجه شکست و بن بست آن دچار یاس و سرخوردگی شدیدی می شود.
این طبقه در دوران احمدی نژاد شاهد بیشترین ناملایمات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی بود و این فشارها باعث شد که پیش از انتخابات در قالب موج سبز حمایت از موسوی، به عرصه اجتماعی بازگردد اما با اتفاقات رخ داده در انتخابات، مطالبات خویش را در چهارچوب بک جنبش اجتماعی فرمول بندی کرد. طبقه متوسط در ایران با توجه به رفاه اقتصادی نسبی، بیشتر پیگیر مطالبات مربوط به آزادی های اجتماعی و دلمشغول نهادینه شدن دموکراسی ایرانی است.
این طبقه برخلاف روحیه انقلابی طبقات پایین اجتماع در مبارزات سیاسی، همواره از رفتار رادیکال دوری می گزیند. اندیشمندان علوم اجتماعی اعتقاد دارند که این مسئله ناشی از تفاوت های روانشناختی، اقتصادی و سیاسی این دو طبقه است. به همین دلیل طبقه متوسط جدید از آن زمان که واقعا تبدیل به یک بازیگر جدی در معادلات سیاسی می شود به همراهی با جریان اصلاحات می پردازد. روحیه اصلاح طلبانه این طبقه حتی زمانی که از پروسه اصلاحات داخل نظام ناامید می شود به خاموشی نمی گراید و در بستر مدل انقلاب مخملی و جنبش اجتماعی مسالمت آمیز و مدنی مجال بروز می یابد.
ماهیت طبقاتی جنبش سبز یکی از دلایل عمده در محدودیت دامنه نفوذ آن در کلان شهرهای مرکزی به ویژه تهران است. با این که این جنبش از لحاظ پراکندگی جغرافیایی در مناطق مرکزی ایران متمرکز شده است اما در همین مناطق نیز شهرستان های کوچک عمدتا از موج سبز دور مانده اند. این مسئله به خاطر شکل یافتگی طبقه متوسط جدید در کلان شهرهای ایران است که امکان نقش آفرینی و تاثیرگذاری این طبقه را در معادلات سیاسی رقم می زند. شهر تهران مثالی بارز از قدرت بالای طبقات متوسط جدید است که شاهد بیشترین موج های اعتراضی هم بوده است.
جنبش سبز از این منظر حاصل یک شکاف اجتماعی و طبقاتی عمیق در ایران است. رفتار انتخاباتی مردم در انتخابات اخیر هم موید همین نکته است. در کلان شهرها و شهرهای بزرگ، طبقات بالا و طبقات متوسط جدید که معمولا به عنوان آرای خاموش شناخته می شوند و معمولا مشارکت کمی در انتخابات دارند این بار به نفع موسوی بسیج شدند و در مقابل رای طبقات و اقشار محروم در بیشتر شهرهای بزرگ ، شهرستان های کوچک و روستاها به نام احمدی نژاد نوشته شد. حتی با تایید این که سیاست های اقتصادی پوپولیستی احمدی نژاد در شکل گیری پایگاه اجتماعی وی بی تاثیر نبوده اما در هر حال قابل کتمان نیست که امروز اکثر طبقات و اقشار محروم جامعه به هر دلیلی طرفدار دولت وی می باشند.
نوع مطالبات جنبش سبز نیز در قالب یک تحلیل طبقاتی قابل درک است. این جنبش اگرچه در لایه سیاسی و سمبل های رهبری خویش ادبیات محافظه کارانه ای نسبت به نظام اتخاذ کرده و حتی موسوی بارها اعلام کرده که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ،نه یک کلمه زیاد» اما بدنه اجتماعی آن خواهان یک جمهوری ایرانی است. طبقه متوسط جدید که موسوی را سمبل رهبری جریان دموکراسی خواهی ایرانی می داند، آگاهانه با عبور از شعار جمهوری اسلامی و طرح جمهوری ایرانی در پی دموکراسی ایرانی است.
تحلیل محتوای شعار اصلی جنبش سبز » استقلال ، آزادی ، جمهوری ایرانی » _با این که مورد انکار سمبل های رهبری و لایه های سیاسی محافظه کار جنبش سبز است_ رگه های بارزی از تفکر ملی ایرانی و سکولار طبقه متوسط جدید را به نمایش می گذارد. این مدل ایده آل و مطلوب طبقات متوسط جدید که تمثیلی از افکار ملی ایرانی می باشد، با آن که نسبت به حکومت جمهوری اسلامی تصویر مطلوب تری از دموکراسی دارد اما به نظر می رسد به علت مبهم بودن جایگاه حقوق ملی آزربایجان و دیگر ملیت های ساکن ایران دچار عارضه سانترالیسم و شوونیسم نظری باشد. این الگو در نهایت خوش بینی مدلی مطلوب از دموکراسی برای چهارچوب تفکرات مرکزگرایانه است.
حضور پررنگ اقشار اجتماعی به خصوص زنان در جنبش سبز هم به گونه ای ریشه در ماهیت طبقاتی این جنبش دارد. در واقع شاید این اولین جنبش اجتماعی – سیاسی در ایران است که زنان با این حجم و کیفیت در آن به نقش آفرینی مشغول اند. در تمامی تصاویر و فیلم های تظاهرات و اعتراضات خیابانی، زنانی دیده می شوند که همراه و هم ردیف با مردان و در بعضی موارد پیشروتر از مردان در صحنه حاضر بوده اند. این که زنان به این صورت در صحنه فعالیت های اعتراضی و مبارزاتی جنبش سبز حاضرند، نشان از چهارچوب های انعطاف پذیر طبقاتی آنها دارد. این قشر از زنان که در کنار دغدغه های دموکراتیک ملی ایرانی خویش داعیه دار مطالبات جنسیتی هم می باشند، بیشتر جزو طبقات متوسط جدید شهری محسوب می شوند.
زنان در ایران سال هاست که در قالب جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضا به فعالیت مشغول هستند اما باید جنبش سبز را نقطه عطفی در حضور اجتماعی و سیاسی زنان در عرصه جامعه بدانیم . زنان حاضر در جامعه سنتی و مردسالار ایران که همواره دچار محرومیت های اجتماعی فراوانی هستند با این گونه اقدامات جای پای خود را در فضای سیاسی ایران محکم می کنند تا در آینده بتوانند به محرومیت های خویش فائق آیند. ندا آقاسلطان، نمادی از همه این زنان طبقه متوسط جدید حاضر در جنبش سبز است که اکنون به عنوان سمبل شهدای این جنبش در دنیا شناخته می شود.
جنبش سبز در کنار طبقه متوسط جدید توانسته که قسمتی از طبقات متوسط سنتی را هم با خود همراه کند. این طبقات که با رهبری موسوی در جنبش سبز عرض اندام می کنند اکثرا از خانواده های بزرگان نظام به حساب می آیند. نارضایتی این جریان آن گونه که موسوی بارها در انتخابات اعلام کرده از روند جاری امور کشور می باشد و گرنه آنها همچنان که بارها اعلام کرده اند با اصل جمهوری اسلامی مشکلی ندارند. در این بین به نظر می رسد که این ادبیات پوششی باشد برای آن که جریان مذکور نارضایتی خود را از کنار گذاشته شدن از قدرت بیان کند. حمایت بیت آیت الله خمینی ، بهشتی و حمایت خانوده های شهدا و فرماندهان قدیمی سپاه نشان از این جنگ داخلی قدرت دارد.
حضور مراجع تقلید ناراضی همچون آیت الله یوسف صانعی و مرحوم منتظری در جنبش سبز یکی دیگر از ویژگی های متمایز این جریان دموکراسی خواه است. جنبش سبز برای اولین بار پس از انقلاب توانسته قشر روحانی ناراضی از نظام را در قالب یک جنبش اجتماعی – سیاسی بسیج کند. در این جنبش هم مراجع تقلید ناراضی از ولی فقیه ، هم روحانیت سنتی مخالف اسلام سیاسی و هم روحانیون معتقد به روشنفکری دینی در کنار هم و پا به پای دیگر نیروهای سیاسی فعالیت دارند. مرجعیت دینی قشر روحانیت، سرچشمه مشروعیت مذهبی جنبش سبز برای طبقه متوسط سنتی و معتقد به مذهب به شمار می آید. شایان ذکر است که پیشینه این مبارزات در ایران به جریانات حزب خلق مسلمان و آیت الله شریعتمداری در آزربایجان می رسد. آیت الله شریعتمداری اولین مرجع تقلیدی است که پس از انقلاب به مخالفت اصولی با سیستم ولایت فقیه پرداخت. جالب آن که یکی از عوامل اصلی سرکوب قیام آزربایجان در سال ۵۸ به رهبری شریعتمداری ، شخص میرحسین موسوی دبیر سیاسی و مدیر مسئول ارگان حزب جمهوری اسلامی بود.
مطالبات اصلی بدنه اجتماعی جنبش سبز یعنی طبقه متوسط جدید در مدل دموکراتیکی تبلور می یابد که در تقابل با شعار جمهوری اسلامی موسوی است. موسوی در گام های ابتدایی ظهور جنبش سبز تلاش بسیاری کرد که شرایط الغاء انتخابات را فراهم کند اما با گسترده شدن دامنه اعتراضات خیابانی و استمرار جنبش سبز دامنه شعارها از طرح مباحث انتخاباتی و اعتراض به احمدی نژاد فراتر رفته است و اکنون جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را نشانه رفته است. موسوی و جریان سیاسی نزدیک به وی در جنبش سبز بارها از مردم خواسته اند که از رادیکال کردن فضای مطالبات و شعارها پرهیز و بر روی حداقل هایی چون بازگشت به قانون اساسی تاکید نمایند. با این که موسوی تاکنون توانسته است که به بازی دوطرفه خود ادامه دهد اما به نظر می رسد که با هر چه رادیکالیزه شدن فضا_یعنی آن چه که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است_ مجبور خواهد شد که مواضع شفاف تری اتخاذ کند. موسوی با ادبیات و معیارهای حداقلی خویش در پیشاپیش جنبشی قرار گرفته است که خیلی ها به تغییر و تحولات حداکثری آن دل بسته اند.
در این میان نکته آخر در مورد ماهیت اجتماعی جنبش سبز که باید بسیار مورد دقت نیروهای سیاسی و اجتماعی حرکت ملی آزربایجان قرار گیرد، بیداری روح ملی ایرانی در قالب جنبش سبز است. جنبش سبز همان گونه که اشاره شد به علت بدنه اجتماعی خود قرابت نزدیکی با تفکرات ناسیونالیم ایرانی دارد. ترکیب سیاسی جنبش سبز نیز با وجود همه اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی بدون استثنا حامل تفکر ملی شوونیستی می باشد. جنبش سبز در رویه اجتماعی، با بسیج این نیروی اجتماعی و نیروهای سیاسی، موفق به بازتولید تفکر ملی ایرانی در این برهه از زمان شده است. این تفکر ملی ایرانی که در واژه جمهوری ایرانی عینیت می یابد هیچ نشانی از حقوق ملی ملیت های موجود در ایران را به نمایش نمی گذارد. با توجه به مختصات شوونیستی این افکار ، به نظر می رسد که جنبش سبز حداقل در رویه اجتماعی در مسیر تقابل با حرکت ملی آزربایجان قدم بر داشته است.
بعضی از تحلیگران سیاسی پیش بینی می کنند که با ادامه سیاست های نادرست اقتصادی دولت احمدی نژاد و احتمال تحریم اقتصادی ایران بر سر مسایل هسته ای ، نارضایتی های اقتصادی می تواند به عنوان عامل محرک طبقات و اقشار محروم جامعه در پیوستن به جنبش سبز عمل کند. این که پیش بینی مذکور تا چه اندازه واقعیت پیدا کند امریست که در آینده مشخص خواهد شد.
-ماهیت سیاسی جنبش سبز:
شرایط جنبش سبز در مقطع زمانی کنونی به گونه ای است که بدون در نظر گرفتن نقش جریان اصلاحات در ظهور و بروز آن ، تصویر ترسیمی ما از این جنبش ناقص خواهد ماند. جبهه اصلاحات که تا پیش از انتخابات یک جریان داخل نظام محسوب می شد به یک باره با پایان انتخابات و اتفاقات رخ داده مختصات سیاسی اش عوض شد و در صف اپوزیسیون های مخالف نظام قرار گرفت. دستگاه قضایی با دستگیری بسیاری از افراد شاخص، آنان را متهم به طرح ریزی برای انقلاب مخملی و براندازی نظام کرد. حزب مشارکت ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و کارگزاران در این میان متهمان اصلی بودند. با این که جناح اقتدارگرا از همان دوران اصلاحات کمر به حذف و تصفیه این جناح از قدرت گرفته بود اما اتفاقات انتخابات اخیر باعث شد پروژه ی تصفیه اصلاح طلبان شدت بیشتری گیرد. این شکاف در قدرت سیاسی ایران تا بدانجا پیش رفت که نزدیک بود هاشمی رفسنجانی هم در دایره مطرودین نظام قرار گیرد. هاشمی در برهه کنونی نزدیک ترین فرد حاضر به جنبش سبز در مناصب حکومتی است که تا اندازه ای نقش لابی گر سیاسی را برای این جنبش ایفا می کند.
استراتژی جریان اصلاحات در ایران تا پیش از انتخابات اخیر ، مبارزات پارلمانی و حرکت در ساختارهای قانونی بود. این استراتژی در انتخابات سال های اخیر، به دلیل رد صلاحیت گسترده ی کاندیداهای جریان موسوم به اصلاحات و عدم اقبال عمومی مردم به این جریان، به شکست انجامیده بود. اما آنان در انتخابات دهم نیز یک بار دیگر بر اساس همین استراتژی و با تمام قوا به میدان آمدند. انتخابات اخیر اثباتی دوباره بر این مدعا بود که جناح رقیب دیگر حاضر به واگذاری قدرت تحت هیچ عنوانی نیست و متقابلا جریان اصلاحات این بار به رغم اینکه همواره خود را در قدرت سیاسی تعریف کرده بود؛ در قالب یک جنبش اجتماعی از عرصه سیاست پا به عرصه جامعه گذاشت. جنبش سبز از این دیدگاه، تجلی اجتماعی جریان اصلاحاتی است که سالها درلایه های سیاسی نظام تعقیب شده بود. این تلقی از جنبش سبز بیشترین نزدیکی را با آرا و افکار حمید رضا جلایی پور دارد. وی در کتاب «جامعه شناسی جنبش های اجتماعی» که سالها پیش تالیف شده بود جنبش اصلاحات را یک جنبش کل نگر و سراسری برای دموکراسی خواهی ایرانی معرفی کرده بود.
جنبش سبز اما در ادامه مسیر خویش از همراهی و همگرایی قریب به اتفاق اپوزیسیون های سیاسی و جنبش های اجتماعی – سیاسی مرکزگرا برخوردار شد تا هر چه بیشتر شکل و شمایل جنبش دموکراسی خواهی ایران را به خود بگیرد.
آنچه که مسلم است با ظهور جنبش سبز ، امیدواری زیادی برای سرنگونی حکومت ایران در بین اپوزیسیون های مذکور ایجاد شده است. این جریان های سیاسی که عمدتا پایگاه اجتماعی مناسبی در میان مردم ندارند؛ با پیوستن به جنبش سبز حیات سیاسی اشان را بازتولید کرده اند. آنان گوشه چشمی به آینده سیاسی ایران نیز دارند تا در این آینده سیاسی سهمی داشته باشند.
جنبش های اجتماعی مرکزگرا مانند جنبش زنان و جنبش دانشجویی هم به علت ماهیت مرگزگرایانه ی مطالبات نه تنها هیچ تضاد و تقابلی با جنبش سبزندارند بلکه با فرض پیروزی این جنبش آن را راه حل نهایی مطالبات شان قلمداد می کنند. نکته مهم نوع همراهی و همگرایی این جریانات سیاسی و اجتماعی با جنبش سبز است. همه این جریانات با یک موضع سیاسی سلبی و براساس یک سری از حداقل ها به جنبش سبز پیوسته اند. نقطه مشترک همه آنها در نفی جمهوری اسلامی است این که آینده چه خواهد بود چندان مورد بحث نمی باشد.
در میان تمام جنبش های اجتماعی – سیاسی در ایران، این فقط جنبش های ملی بوده اند که تاکنون به جنبش سبز نپیوسته اند. مناطق منتسب به ملیت های ساکن در ایران روزهای آرامی را پشت سرگذاشته اند. البته که در این میان سکوت آزربایجان بیش از همه بر روشنفکران و تحلیگران مرکزگرا گران آمده است. این که چرا آزربایجان با این همه سابقه درخشان تاریخی در مبارزات ضداستبدادی و دموکراسی خواهی، امروز سکوت پیشه می کند کماکان سوالی لاینحل برای آنان محسوب می شود.
در سطور پیشین از همگرایی و همراهی گسترده اپوزیسیون های سیاسی نظام با جنبش سبز سخن رانده شد. این ائتلاف و همگرایی نیروهای سیاسی مخالف، به یمن حمایت های بین المللی از جنبش محقق شده است. این جبهه واحد ایجاد شده در داخل و خارج از کشور، قدرت سیاسی و تبلیغاتی جنبش سبز را دو چندان کرده است. قدرت رسانه ای و سیاسی نیز که با مساعدت و حمایت نهادهای بین المللی امکان پذیر شده خیلی زود موج های جهانی سبز را در پایتخت های کشورهای اروپایی به راه انداخته است.
نظام بین الملل با توجه به خطرات جمهوری اسلامی برای نظم جهانی به دنبال گزینه های جایگزینی این حکومت است. از آنجا که آمریکا و اتحادیه اروپا بر روی گزینه غیرنظامی برای سرنگونی حاکمیت ایران به توافق رسیده اند پس به نظر می رسد که یکی از محتمل ترین گزینه ها اصلاح طلبان خارج از قدرت باشد. این جریان سیاسی هم به معیارهای دموکراسی لیبرال پایبند است ، هم برخلاف آلترناتیوهای سیاسی دیگر برای حکومت ایران، پایگاه اجتماعی مناسبی دارد و هم هزینه های تغییر را برای نیروهای بین المللی به حداقل می رساند. از آن رو مهم ترین آلترناتیوحکومت فعلی ایران به شمار می روند.
جنبش سبز همچنان همان مدل دموکراسی خواهی را در ایران پی می گیرد که بارها چه در مشروطیت چه در ملی شدن صنعت نفت و چه در انقلاب٥٧ ایران تجربه شده است. از نقطه نظر سیاسی این جنبش های دموکراسی خواهی از محوریت ائتلاف نخبگان سیاسی مدرن و نخبگان سیاسی سنتی و همراهی توده مردم به وجود آمده است. این ائتلاف از آن رو در تاریخ ایران ناگزیر بوده است که نخبگان مدرن علیرغم افکار مترقی، از پایگاه اجتماعی مستحمکی میان مردم برخوردار نبوده اند و در مقابل نخبگان سنتی علیرغم افکار سنتی و حتی گاها واپس گرا، پایگاه اجتماعی خوبی در میان مردم داشته اند. نمونه این مورد در مشروطه قطب طباطبایی – بهبانی است که نمایندگان نخبگان سنتی یعنی روحانیت محسوب می شوند و قطب دیگر تقی زاده – حیدرخان عمواوغلی که نماینده نخبگان مدرن به حساب می آیند. در ملی شدن صنعت نفت در یک سو مصدق و فاطمی قرار دارند که نماینده نخبگان مدرن به شمار می روند و در سوی دیگر کاشانی و نواب صفوی به نمایندگی از نخبگان سنتی قرار دارند.
در انقلاب ٥٧ با یک تغییر عمده در رهبری، ائتلاف به شکل دیگری در می آید. اگر تا پیش از این رهبری سیاسی جریان دموکراسی خواه در مشروطه و ملی شدن صنعت نفت با نخبگان مدرن بود اما این بار رهبری سیاسی هم در دستان نخبگان سنتی قرار می گیرد. در انقلاب ایران نخبگان سنتی یعنی روحانیت با نمایندگی آیت الله خمینی عرض اندام می کنند و نمایندگان نخبگان مدرن با افکار چپ ، لیبرال و ملی افرادی متنوعی هستند.
با این توصیفات و دقت در نحوه ائتلاف سیاسی جنبش سبز، مدل دموکراسی خواهی این جنبش بسیار مشابه نمونه های تاریخی مورد اشاره است. در یک سر طیف موسوی، کروبی و خاتمی با همه جریان اصلاحات ، روشنفکران دینی ، مراجع تقلید و روحانیت سنتی قرار می گیرد و در سر دیگر طیف نیروهای سیاسی جمهوری خواه، سلطنت طلب، لیبرال، چپ و غیره. این مدل که در همه تلاش های تاریخی خویش برای دموکراسی خواهی شکست خورده این بار با جنبش سبز در تاریخ ایران تکرار شده است.
جنبش سبز همچنان که نشان داده شد از درون یک شکاف سیاسی عمده سر برآورده است. نیروهای سیاسی موسوم به اصلاحات که زمانی در داخل دایره قدرت به حساب می آمدند با کنار گذاشته شدن از طرف جناح رقیب از یک سو و با اتکا به پشتوانه مردمی و پایگاه اجتماعی اشان از سوی دیگر توانستند یک جنبش اجتماعی را سازماندهی کنند.البته ناگفته نماند که با این که اصلاح طلبان به صورت کلی از قدرت سیاسی ایران کنار گذاشته شده اند اما هنوز افراد و جریان های سیاسی نزدیک به اصلاحات به صورت نیم بند به حیات سیاسی خویش در لایه های سیاسی بالای نظام ادامه می دهند و با این حساب هر گونه فعل و انفعالات جنبش سبز در تشدید شکاف های سیاسی قدرت سیاسی بسیار تاثیرگذار است . این مورد به خصوص با حضور هاشمی رفسنجانی به عنوان یک وزنه ی مهم سیاسی و تمایل وی به جنبش سبز که بالانس ولی فقیه را نیز به نفع جناح اقتدارگرا به هم می زند، از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین می توان گفت جنبش سبز به علت ایجاد و تشدید شکاف های سیاسی و تضعیف قدرت سیاسی، محمل مناسبی را برای مبارزات حرکت ملی آزربایجان و دیگر جنبش های اجتماعی – سیاسی خواهد آفرید.
جنبش سبز با تمامی این تفاسیر از نظر ماهیت سیاسی یک جنبش کل نگر است که جنبش های اجتماعی دیگر را به حاشیه برده و فضای فعالیتی و مبارزاتی این جنبش ها را به اختیار خویش در می آورد. این نکته به وضوح در مورد جنبش زنان، جنبش دانشجویی و تا اندازه ای اپوزیسیون های سیاسی ایران اتفاق افتاده است. در هفت ماه گذشته تمام فعالیت های عمده این جنبش ها معطوف به پیشبرد جنبش سبز بوده است که صد البته به علت همراستایی اهداف این جنبش های اجتماعی با جنبش سبز اشکال چندانی بر این کار وارد نیست. با این که جنبش سبز حتی در مورد این جنبش های اجتماعی مرکزگرا هم نخواسته است که یک چهارچوب مطالباتی مشخص را معین کند و امکان همفکری و همراهی تعادلی آنها را در این پروسه فراهم کند.
جنبش های کل نگر از آنجا که در پی القای هویتی همگن و یکپارچه به کنشگران خویش می باشند بنابراین امکان ائتلاف و تعامل را از جنبش هایی که خواهان راوبط افقی با آن هستند را دریغ می کنند. با این که در ویترین جنبش سبز مباحث شبکه های اجتماعی و روابط افقی و رهبری غیرمتمرکز برجسته می شود اما در دنیای واقعیت این جنبش تمام جنبش های اجتماعی دیگر را در خود حل می کند. مدل جنبش سبز حتی در چهارچوب تفکرات مرکزگرایانه هم یک مدل ائتلافی از نیروهای سیاسی و اجتماعی به حساب نمی آید پس چگونه برای حرکت ملی آزربایجان _آنچنان که بعضی ها ادعا می کنند_ امکان ائتلاف و تعامل با این جنبش و برقراری روبط افقی و هم ارز مهیاست؟
در انتهای مطالب مربوط به ماهیت سیاسی جنبش سبز، همان گونه که از تضاد مطالبات حداکثری بدنه اجتماعی جنبش سبز و مطالبات حداقلی سمبل رهبری این جنبش ( موسوی) نشان داده شد. باید اشاره ای هم به تضادهایی کرد که در ماهیت ائتلاف نیروهای سیاسی و اجتماعی تحول خواه و دموکراسی خواه جنبش سبز دیده می شود. واقعیت این است که ائتلاف این نیروهای سیاسی – اجتماعی تنها به مدد نیروهای بین المللی محقق شده است. این ائتلاف شکننده که ترکیب نامتجانسی را از خط امامی ها ،نواندیشان دینی ،سلطنت طلب ها ،لیبرال ها ،جمهوری خواه ها ،چپ ها و.. به نمایش می گذارد به نظر چندان پایدار نباشد. ائتلاف مذکور که بر مبنای یک سری حداقل ها شکل گرفته است در دراز مدت می تواند به پاشنه آشیل جنبش سبز تبدیل شود.
در ایجا نیز میان خط فکری سیاسی سمبل رهبری جنبش سبز (موسوی) و بدنه سیاسی منتسب به اپوزیسیون که وجه غالب آنان مخالفت با نظام و سرنگونی آن است وجوه افتراق زیادی وجود دارد. با این که جریان اپوزیسیون تا کنون نخواسته که به صورت مستقیم با موسوی وارد تقابل شود و یا حتی کمتر مواضع سیاسی وی را مورد انتقاد قرار دهد اما نشانه هایی از این اختلافات به خصوص در میان جریان های سیاسی خارج از کشور به چشم خورده است. واضح است که تمامی جریانات سیاسی اپوزوسیون به خصوص طیف های تمامیت خواهی چون مجاهدان بخواهند رهبری جنبش را به دست گیرند اما تا زمانی که شرایط این کار برای آنان مهیا نباشد، مجبور از قبول رهبری موسوی و جریان به نسبت محافظه کار سیاسی وی هستند.
-ماهیت منطقه ای جنبش سبز:
یکی از ابهامات اساسی جنبش سبز که متاسفانه کمتر مورد توجه فعالان حرکت ملی قرار گرفته، ماهیت منطقه ای جنبش سبز می باشد. جنبش سبز در هفت ماه گذشته از لحاظ پراکندگی جغرافیایی کاملا یک جنبش منطقه ای بوده است به طوری که کلان شهرهای مرکزی کشور منجمله تهران ، شیراز ، اصفهان ، قم و تا اندازه ای مشهد شاهد بیشترین موج اعتراضات سبز بوده اند. این موج اعتراضی در مناطق مرکزی کشور نشان از آن دارد که جنبش سبز در حال حاضر یک جنبش منطقه ای مرکزی است . البته موج اعتراضات جنبش سبز در شهر قم هم به علت حضور روحانیون ناراضی و مراجع عظام تقلید مخالف رهبری بیشتر صبغه مذهبی – سیاسی داشته است. با توجه به مستندات موجود که بر اساس حیطه جغرافیایی فعالیت های جنبش سبزمی باشد به طور قطع می توانیم این جنبش را یک جنبش منطقه ای بدانیم.
این نوع نگاه به جنبش سبز برای فعالان حرکت ملی آزربایجان می تواند بسیار راهگشا و امیدبخش باشد. از آنجا که در اکثر تحلیل های سیاسی بر ماهیت ملی و سراسری این حرکت اشاره شده گاها دیده می شود که در بعضی تحلیل های سیاسی فعالان حرکت ملی _بر اساس همین فرض نادرست_ نتیجه های اشتباهی نیز حاصل شده است. حرکت ملی آزربایجان و جنبش سبز در کلیت چندان تفاوتی با هم ندارند و هر دو جزو جنبش های منطقه ای محسوب می شوند که یکی در آزربایجان و دیگری در مناطق مرکزی ایران فعالیت می کند. البته در این میان جنبش سبز به خاطر هژمونی سیاسی مرکز بر پیرامون و برخورداری از امکانات نرم افزاری وسخت افزاری فراوان شانس بیشتری برای تبدیل شدن به یک جنبش سراسری و ملی دارد. این نوع تحلیل و بررسی جنبش سبز از جانب نیروهای سیاسی و اجتماعی حرکت ملی آزربایجان یک ویژگی مثبت عمده هم دارد که از سنگینی فضای روانی این جنبش بر حرکت ملی آزربایجان می کاهد و به عاملی مثبت برای تقویت اعتماد به نفس و خود باوری فعالان حرکت بدل می شود.
البته انتظار می رفت که جنبش سبز از آنجا که داعیه دار جنبش دموکراسی خواهی ایرانی است تمام جغرافیای سیاسی ایران را پوشش دهد و تبدیل به جنبشی سراسری و ملی شود اما آنچه عیان است این که جنبش در مسیر سراسری شدن جنبش های ملی خصوصا حرکت ملی آزربایجان را در پیش روی خود دیده است. پس از هفت ماه فعالیت میدانی، نشانه های کمی از حضور این جنبش را در مناطق منسوب به ملیت های ساکن در ایران می بینیم. دلیل این مسئله ماهیت مرکزگرایانه گفتمان دموکراتیک جنبش سبز است. تجربه جنبش دموکراسی خواهی در ایران ثابت کرده است که نباید به عبث به آینده سیاسی آزربایجان در این گفتمان دل بست؛ پس چه بهتر که فعالان حرکت ملی آزربایجان با درک ماهیت گفتمان دموکراتیک حرکت ملی آزربایجان و تقویت مبانی آن گام های خویش را در این مسیر هر چه استوار تر بردارند. بعضی از فعالان حرکت ملی آزربایجان هنوز هم امیدوار هستند که جنبش سبز با رایزنی و چانه زنی، حقوق ملی ما را وارد گفتمان خویش نماید و در نتیجه امکان تعامل و همکاری با آن برای حرکت ملی فراهم شود. غافل از آن که این جنبش ناتوان از درک مطالبات ملی آزربایجان است و حتی به خاطر ذات مرکزگرایانه خویش تمایلی هم برای طرح آن ندارد. کسانی که از درون حرکت به طرح ایده یک ائتلاف سراسری برای دموکراسی در ایران می پردازند باید متوجه باشند که در شرایط فعلی ایران امکان تحقق چنین رویایی محال است.
دلایل سکوت آزربایجان :
سکوت آزربایجان بعد از انتخابات بسیاری را شگفت زده کرده است. چگونه است که آزربایجانی که همواره در جبهه مقدم دموکراسی خواهی قرار داشته این بار فرزند خویش ( موسوی ) را تنها گذاشته است. در این باب مطالب زیادی نگاشته و نظرات متنوعی داده شد.
در یک جبهه جریان روشنفکری مرکزگرا به واکاوی دلایل این سکوت پرداخت. نظرات این جریان از آنجا که منبعث از روح نظری شوونیسم و سانترالیسم حاکم بر آن دارد بسیار با واقعیت های موجود جامعه آزربایجان فاصله داشت. آنها که همواره برخورد مغرضانه ای با مسایل آزربایجان داشته اند، این بار چاشنی سردرگمی و ناراحتی از این سکوت را هم ضمیمه کار کردند تا هر چه بیشتر نگاه ابزاری آنان به آزربایجان نمایان شود. روشنفکران مرکزگرا که در طول سال های گذشته بسیار تلاش کرده بودند بیداری شعور ملی آزربایجان را تحت عناوین مختلفی نادیده گیرند، به یک باره از خواب غفلت خویش بیدار شدند تا واقعیات جدیدی را تجربه کنند. این واقعیت که دیگر آزربایجان حاضر نیست منافع و مصالح ملی خویش را نادیده بگیرد و به عنوان مدافع همیشه حاضر جریانات مرکزگرا عمل کند. در واقع آزربایجان پیشتر از این هم در چندین مورد اراده خویش را برای جدایی از جریانات مرکزگرا نشان داده بود _برای مثال قیام ملی خرداد٨٥_ که با بایکوت شدید جریانات مرکزگرا مواجه شد.
اما اکنون، نکته جالب در مطالب و نظرات این جریان، ابراز همدردی آنان با مردم آزربایجان آن هم به دلیل نادیده گرفته شدن حقوق قومی آنها بود. این افراد که از نادیده گرفتن حقوق قومی آزربایجان در جریان های پیشین ابراز پشیمانی می کردند قول های مساعد زیادی را برای برآورده کردن مطالبات آزربایجان در قالب جنبش سبز دادند تا بلکه با این حربه جامعه آزربایجان را با خود همراه سازند.
روشنفکران مرکزگرا در این برهه نیز بسیار کوشیدند تا حرکت ملی آزربایجان را به عنوان بازیگر اصلی و تاثیرگذار منطقه آزربایجان نادیده بگیرند. در این راه آنها مطالبات قومی را جایگزین مطالبات ملی جامعه آزربایجان ساختند تا به زعم خویش پدرخواندگی مطالبات قومی آزربایجان را در چهارچوب جریان دموکراسی خواهی ایران به دست گیرند. این بازی سیاسی متاسفانه مورد استقبال برخی از جریان های منسوب به حرکت ملی قرار گرفت و آنها این مواضع را به عنوان عقب نشینی جریان دموکراسی خواهی مرکزگرا در برابر مطالبات ملی آزربایجان تعبیر کردند و به همین علت خواهان اعلام همراهی حرکت ملی آزربایجان با جنبش سبز شدند.
در جبهه مقابل، اکثریت حرکت ملی آزربایجان، به درستی این سکوت را را ارج نهاد و تلاش کرد تا دلایل این سکوت را به گوش های ناشنوای روشنفکران مرکزگرا برساند. این بهترین فرصت بود که پیام قیام ملی خرداد ٨٥ به گوش همگان برسد. در همین راستا با این که دلایل سکوت آزربایجان در نظرات جسته و گریخته ای بیان شده بود اما با تدوام سکوت آزربایجان و اتهام زنی بخشی از دستگاه های تبلیغاتی جنبش سبز به حرکت ملی به نظر می رسید که در پاره ای از مواقع این نظرات انعکاس دهنده مواضع احساسی فعالان بوده باشد. برخی از فعالان با تاثیرپذیری از این فضای تبلیغاتی و گریز از اتهام همراهی با خط دیکتاتوری نظام جمهوری اسلامی، تمایل خود را به همراهی با جنبش سبز نشان دادند. برخی دیگر نیز از همین موضع احساسی، به نفی کامل جنبش سبز پرداختند بدون آن که تاثیرات سیاسی و اجتماعی مثبت و منفی آن را در حرکت ملی آزربایجان در نظر بگیرند.
نکته دیگر در مورد سکوت آزربایجان این است که با ادامه این موضوع به نظر می رسید که بعضا حرکت موضع منفعلانه خویش را در قبال جنبش سبز پشت واژه سکوت معنادار پنهان می کند. این مسئله باید مورد توجه فعالان حرکت ملی آزربایجان قرار بگیرد که به چه دلیل هفت ماه بعد از ظهور جنبش سبز ایران، حرکت ملی در مسیر فعالیت های خویش دچار وقفه و رکود شده است. این توجیه برای انفعال فعالین حرکت _که در ذیل نام سکوت تئوریزه می شود_ چنان روح و جسم آنان را فراگرفته است که در این مدت حتی برگزاری مناسبات ملی آزربایجان جنوبی در زیر سایه سنگین جنبش سبز قرار داشته است.
پس در اینجا به فراخور مطالب بیان شده به تبیین و توضیح دو مسئله خواهیم پرداخت. این دو مورد هر کدام مباحث جداگانه ای هستند که باید در جای خود مورد توجه قرار گیرند. یکی سکوت جامعه آزربایجان در قبال جنبش سبز است که نسبت مستقیمی با تلقی افکار عمومی آزربایجان از آن جنبش دارد و حائز دلایل خاص خود است. دیگری سکوت منفعلانه حرکت ملی آزربایجان به عنوان یک بازیگر سیاسی در قبال جنبش سبز است که این مسئله هم دلایل خاص خود را دارد.
سکوت آزربایجان به عنوان یک رفتار سیاسی حساب شده با برآیند افکار عمومی آزربایجان در قبال جنبش سبز نسبت مستقیمی دارد. در تعیین مختصات افکار عمومی آزربایجان باید نقش گفتمان حرکت ملی را نیز مدنظر قرار دهیم. فی الواقع افکار عمومی جامعه آزربایجان تا حد زیادی تحت هژمونی گفتمان ملی در آمده است و این همان دلیل اساسی سکوت جامعه آزربایجان در قبال جنبش سبز می باشد. البته ذکر این نکته به معنای بیداری کامل شعور ملی در آزربایجان نمی باشد اما به جرات می توانیم ادعا کنیم که تحت تاثیر روشنگری های حرکت ملی بیداری آزربایجان جنوبی ( اویانیش )، حداقل تضادهای مرکز- پیرامون در بخش عمده ای از افکار عمومی آزربایجان شکل گرفته است. هژمونی گفتمان حرکت ملی آزربایجان به عنوان بازیگری اصلی و تاثیر گذار منطقه ، حتی رفتار دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال در آزربایجان را هم تحت تاثیر قرار داده است.
در کنار این واقعیت ، جامعه آزربایجان با توجه به تجربیات تاریخی خویش در عرصه جریان دموکراسی خواهی ایرانی دچار یک بدبینی و بی اعتمادی به نیروهای سیاسی مرکزگرا گشته است و همین عامل موجب تشدید و تقویت این گرایشات مرکزگریزانه شده است. شکست های متمادی جنبش دمکراسی خواهی ایرانی _که آزربایجان همواره در جبهه مقدم آن قرار داشته است_ دیگر داستانی تکراری و نخ نما شده است . آزربایجان که در مشروطیت ، انقلاب 57 ایران ، اصلاحات و حتی در حوادث تیر ٧٨ به جانفشانی در این زمینه پرداخته، متناسب با این هزینه دستاوردی نداشته است. آزربایجان با این که به گواه تاریخ همواره جبهه دموکراسی خواهی و آزادی خواهی شمرده می شد اما جایگاهی درخور با این مبارزات در تاریخ ایران نداشته است. این طرز برخورد با مجاهدت ها و جانفشانی های آزربایجان ریشه اصلی بی اعتمادی و بد گمانی های امروز به تمام جریانات مرکزگرا و علی الخصوص جنبش سبز است.
یکی دیگر از دلایل اصلی سکوت آزربایجان تخلیه پتانسیل های اعتراضی در قیام ملی خرداد ٨٥ است. محققان اجتماعی عقیده دارند که با انباشت نارضایتی های عمومی یک جامعه، امکان بروز ظهور یک جنبش و یا یک قیام فراهم می شود. اگر این پتانسیل در کانال درست قرار بگیرد و به خوبی مدیریت شود می تواند منشا تغییرات عمده باشد. آزربایجان در قیام خرداد تمام پتانسیل های اعتراضی نهفته خویش را آزاد کرد و توسط همه جریانات سیاسی و اجتماعی مرکزگرا بایکوت شد. حجم عظیمی از پتانسیال های اجتماعی در کانال مطلبات ملی آزربایجان آزاد شد که در صورت فراهم بودن بسترهای مناسب سیاسی و اجتماعی می توانست به نتایج بهتری ختم شود. بازتولید و انباشت این حجم از پتانسیل اعتراضی در آزربایجان قطعا به همین زودی ها محقق نخواهد شد.
جو سرکوب که بلافاصله بعد از قیام خرداد در آزربایجان حاکم شد قسمت دیگری از واقعیت سکوت آزربایجان را بیان می کند. این جو سرکوب که به یمن بایکوت مجامع حقوق بشری و دستگاه های تبلیغاتی جریان های سیاسی مرکزگرا مهیا شد آزربایجان را دچار خفقان بی سابقه ای کرد. حساسیت نهادهای امنیتی به حرکت ملی آزربایجان بعد از قیام خرداد دو چندان شد. بیشتر فعالان حرکت ملی آزربایجان در سال های اخیر رهسپار زندان های طویل المدت شدند و در کنار آن امکان فعالیت های مدنی سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی از حرکت ملی آزربایجان سلب شد.در چند سال گذشته حاکمیت امکان برگزاری مناسبت های ملی را از حرکت ملی آزربایجان دریغ کرده و با شدت تمام با این جریان برخورد کرده است. نهادهای امنیتی در طول سالیان گذشته بسیار کوشیده اند که تمام روزنه های مبارزاتی حرکت ملی آزربایجان را محدود کنند. این جو سرکوب که تاکنون بیشتر شامل حال فعالان حرکت ملی آزربایجان بوده است _چرا که تنها نیروی سیاسی – اجتماعی با فعالیت عملیاتی مستمر به شمار می رفت- در ماه های اخیر تا اندازه ای دامن فعالان منسوب به جنبش سبز را هم گرفته است.
بالاخره ضعف جریان های سیاسی متمایل به جنبش سبز در آزربایجان هم دلیل دیگر سکوت آزربایجان به حساب می آید. فعالان جریان اصلاح طلب ، ملی – مذهبی ها ، نهضت آزادی ، گروه های چپ و جریان های منسوب به جنبش دانشجویی ایران تا به امروز نتوانسته اند که به سازماندهی اعتراضات در آزربایجان بپردازند. این مسئله از یک سو نشان از پایگاه اجتماعی ضعیف این جریانات در جامعه آزربایجان و از سوی دیگر نشان از ضعف های ساختاری و عملیاتی این گروهها دارد. در واقع اکثر این گروه های سیاسی مرکزگرا نفوذ سیاسی و اجتماعی بسیار محدودی در جامعه آزربایجان دارند. این جریان های سیاسی بیشتر به عنوان گروه هایی شناخته می شوند که تنها در جریان انتخابات فعال می شده و فعالیت میدانی و عملیاتی چندانی در سطح جامعه ندارند فلذا به همان نسبت هم بدنه اجتماعی ضعیفی دارند. از آنجا که این جریان ها تجربه کار عملیاتی چندانی ندارند بنابراین همان گونه که مشاهده کردیم نتوانستند که اعتراضات خیابانی را سازماندهی کنند. این جریانات که همواره سایه سنگین حرکت ملی آزربایجان را احساس کرده اند در جریان جنبش سبز هم نتوانستند که از حاشیه به در آیند و ابتکار عمل را در دست بگیرند.
سکوت منفعلانه حرکت ملی آزربایجان اما مبحث دیگری است که باید آن را از دریچه موضع یک بازیگر سیاسی تحلیل و بررسی کنیم. سکوت منفعلانه در این معناست که حرکت ملی آزربایجان جنوبی از روی سردرگمی و ناچاری در قبال جنبش سبز سکوت اختیار کرده است. این که حرکت ملی به عنوان یک بازیگر سیاسی به تبیین و تعیین استراتژی خویش در قبال جنبش سبز بپردازد و در داخل این استراتژی، سکوت و کناره گیری را برگزیند بسیار با موقعیت امروزی حرکت فاصله دارد. حرکت ملی در چند ماه گذشته در مقابل جنبش سبز سردرگم و پریشان نشان داده است. برای اثبات این مدعا همین بس که فعالیت های چند ماه گذشته حرکت ملی آزربایجان در زیر سایه سنگین جنبش سبز قرار داشته است.
این سکوت منفعلانه حرکت ملی آزربایجان را ابتدا به ساکن با توجه به موقعیت و وضعیت جنبش سبز بررسی می کنیم. در واقع قسمتی از این انفعال ناشی از پدیداری جنبش سبز در فضای سیاسی ایران می باشد. جنبش سبز در طول هفت ماه گذشته فعالیت های اعتراضی خویش را به صورت مستمر با حجم و کیفیت بالایی پی گرفته است. این حجم و کیفیت از فعالیت برای یک جنبش اجتماعی – سیاسی در این بازه زمانی کوتاه حداقل در تاریخ معاصر ایران بی سابقه بوده است. در واقع چند ماه اخیر فرصتی برای عرض اندام و قدرت نمایی جنبش سبز بوده که از این نظر موجودیت دیگر جنبش های اجتماعی – سیاسی را زیر سایه سنگین خود قرار داده است. قدرت تبلیغاتی آنان هم با بزرگ نمایی تاثیرات این قدرت نمایی ، بر فضای روانی انفعال دیگر جریانات سیاسی دامن می زند .حرکت با ظهور جنبش سبز رقیبی را در پیش روی خود می بنید که با توجه به برخورداری از امکانات نرم افزاری و سخت افزاری فراوان می تواند موجودیت آن را به خطر بیاندازد. با توجه به این که حرکت ملی آزربایجان جنوبی تا پیش از این در مقابل چنین جبهه واحد و قدرتمندی از جریان دموکراسی خواهی ایران قرار نداشته است قسمتی از این انفعال و سردرگمی قابل توجیه می باشد.
اما این سکوت منفعلانه، از آنجا که قسمتی هم ریشه در مسایل داخلی حرکت دارد نیز قابل بررسی می باشد. تشتت و پراکندگی در میان نیروهای سیاسی و اجتماعی حرکت ملی اولین دلیلی است که به ذهن می رسد. این مشکل پیش از این نیز در مواقع بحرانی و حیاتی ، این جنبش ملی را از نقش آفرینی موثر باز داشته بود.یکی از دلایل عمده ی مشکلات اخیر، سیاست گذاری های نادرست در بحث انتخابات بود. به طوری که بخشی از فعالان با گزینه تحریم به استقبال انتخابات رفتند ؛ بعضی دیگر اکبر اعلمی را به عنوان کاندیدای مستقل آزربایجان معرفی کردند و بعضی دیگر هم به دنبال موسوی و یا کروبی وارد انتخابات شدند. عدم تدوین یک استراتژی انتخاباتی واحد برای حرکت ملی آزربایجان که موجبات سردرگمی آن شده بود تا به امروز هم ادامه داشته است به طوری که هنوز که هنوز است حرکت ملی آزربایجان جنوبی نتوانسته است به یک استراتژی واحد برای تعیین مناسباتش با جریانات مرکز و خصوصا جنبش سبز برسد.
بخشی دیگر نیز از این سردرگمی ها و انفعال ها ناشی از کمبود تجربه سیاسی به خصوص در مواجه با بازی های سیاسی کلان است. حرکت هر زمان که تصمیم گرفته است که وارد بازی های سیاسی کلان شود ضریب اشتباهات و انحرافات آن بالا رفته است. البته با توجه به این که این حرکت تقریبا یک جریان سیاسی به نسبت جوان به حساب می آید بروز این گونه اشتباهات چندان هم غیرطبیعی نیست. مصداق بارز این مسئله اشتباهات و انحرافات حرکت ملی آزربایجان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود. گوشه دیگری از این مشکل در موضع سیاسی بعضی از فعالان حرکت ملی آزربایجان در قبال جنبش سبز آشکار شده است. البته این جملات به هیچ وجه در معنای کناره گیری و انفعال در مقابل معادلات سیاسی کلان نیست بلکه باید شرایطی مهیا شود که با نقش آفرینی نیروهای سیاسی بالنسبه با تجربه و معتقد به منافع ملی آزربایجان ضریب این اشتباهات پایین بیاید و حرکت ملی از موضع انفعال خارج شود. امکان نقش آفرینی فعال در معادلات سیاسی کلان تنها با وجود تشکیلات سیاسی قدرتمند و تاثیرگذار برای حرکت ملی آزربایجان جنوبی فراهم می شود. واقعیتی که ضرورت آن مورد انکار بعضی از فعالان حرکت ملی آزربایجان قرار می گیرد.
این بخش از آسیب شناسی حرکت را که موجب سکوت منفعلانه در قبال جنبش سبز شده است را با عنوان روحیه عمومی تشکیلات گریزی مورد توجه قرار می دهیم. در این زمینه به نظر می رسد که با توجه به تمام کمبودهایی که در تجربه سیاسی حرکت ملی به چشم می خورد، این جنبش اجتماعی –سیاسی سالها در قالب تشکیلات ها و گروههای سیاسی به پرورش نیروهای سیاسی پرداخته است که می توانند در چنین زمان هایی حرکت را از بن بست و انفعال خارج کنند. پس با وجود چنین پتانسیلی مشکل را باید در سنت رایج جست که امکان نقش آفرینی را از تشکیلات ها و گروههای سیاسی خویش دریغ می کند. این سنت که به نادرستی در حرکت ملی نهادینه شده و فعالیت مستقل و غیر تشکیلاتی را یک ارزش و در مقابل فعالیت سیستماتیک و تشکیلاتی را یک ضد ارزش معرفی می کند، در روح و جسم حرکت ریشه دوانده است. آسیب های چنین تفکری را می توانیم در چنین مواقع بحرانی و سرنوشت ساز شاهد باشیم که حرکت ملی آزربایجان نمی تواند استراتژی و خط مشی سیاسی واحدی را اتخاذ کند و دچار تشتت و پراکندگی می شود. حرکت به عنوان یک جنبش اجتماعی – سیاسی ناچار از قبول این واقعیت است که مبارزات سیاسی مدنی مستلزم وجود چنین تشکیلات هایی هستند که در چنین وضعیت هایی به نمایندگی از منافع و مصالح ملی آزربایجان تصمیم های کلان سیاسی را اتخاذ کنند. روحیه عمومی تشکیلات گریزی متاسفانه تاکنون ضربات زیادی را بر پیکره حرکت ملی آزربایجان وارد کرده است و ادامه این روند باز هم متضمن چنین ضرباتی خواهد بود.
تشتت و پراکندگی در بین فعالان حرکت ملی آزربایجان ، کمبود تجربه سیاسی و عدم امکان برای نقش آفرینی فعال تشکیلات های سیاسی حرکت ملی و یا ضعف ساختاری آنها ، موجب قدرت گیری خطوط انحرافی در حرکت ملی می شود. این خطوط انحرافی سعی می کنند که ابتکار عمل را به دست بگیرند و حرکت را در کانال های مطلوب خویش قرار دهند. در جریان جنبش سبز نیز این خطوط انحرافی که تفسیر اغلب آنها از حرکت مرکزگرایانه است با این امید که حرکت ملی را به جنبش سبز متمایل سازند فعالیت های تئوریک و پراتیک زیادی از خود به نمایش گذاشتند. این خطوط انحرافی که به خوبی خلاء سیاسی حرکت ملی را در این مواقع تشخیص می دهند از این جنبه به تئوریزه کردن منافع و مصالح شخصی و گروهی خویش در قالب ادبیات حرکت ملی آزربایجان جنوبی می پردازند. با این که این جریانات در کوتاه مدت موفق نشده اند که حرکت را به سمت جنبش سبز متمایل سازند اما فعالیت های آنها همچنان ادامه دارد و در بلند مدت ممکن است این خط انحرافی کسانی را از مسیر اصلی حرکت ملی آزربایجان منحرف و در مسیر نادرست قرار دهد.
ضعف تئوریک حرکت ملی آزربایجان هم از دیگر دلایل عمده این سکوت منفعلانه به شمار می آید. جنبش سبز در نزد اذهان بعضی از فعالان به عنوان یک جنبش سراسری دموکراسی خواه در ایران شناخته می شود. این تصویر افرادی را ترغیب می کند که به علت وجه دموکراتیک این جنبش، این تصور را داشته باشند که حرکت ملی هرچه زودتر باید به این جنبش بپیوندد. این تصویر اشتباه که از طرف جریان روشنفکران مرکزگرا برای ما ترسیم می شود گاه چنان واقعی است که حتی فعالان با سابقه ی حرکت ملی را نیز دچار اشتباه می کند. شاید در این فضا لازم باشد که مروری دوباره بر مبانی گفتمان ملی و دموکراتیک حرکت ملی داشته باشیم.
جنبش سبز بر خلاف آنچه که از یک جنبش دموکراسی خواهی انتظار می رفت تبدیل به یک جنبش منطقه ای مرکزی شده است . جنبش های ملی در ایران به علت ابهام جایگاه حقوق ملی در گفتمان دموکراتیک جنبش سبز به آن نپیوسته اند. جنبش های ملی بلوچ و عرب دو نمونه از این جنبش های ملی در ایران هستند. البته مواضع کردها نسبت به جنبش سبز دوپهلو بوده است. سازمان های سیاسی کرد نظیر کومله و حزب دموکرات کردستان به علت همراهی با اکثر مواضع سیاسی جریان سیاسی اپوزیسیون مرکزگرا پس از انقلاب ٥٧ این بار هم با مواضع مثبت به استقبال جنبش سبز رفته اند. حرکت ملی آزربایجان و دیگر جنبش های ملی در ایران اضلاع چند گانه جبهه سوم دموکراسی خواهی را تشکیل می دهند که از هر دو جریان یعنی جنبش سبز و حکومت جمهوری اسلامی به یک اندازه فاصله دارند.
از آنجا که جنبش سبز حامل یک گفتمان دموکراتیک مرکزگرایانه است که در مبانی نظری آن شوونیسم و سانترالیسم به همان اندازه جمهوری اسلامی و شاید بیشتر به چشم می خورد پس به هیچ وجه امکان همراهی حرکت ملی با این جنبش وجود ندارد. از آنجا که اولویت مبارزات حرکت ملی با شوونیسم فارس_با تاکید بر اینکه نماینده ی اصلی آن حاکمیت جمهوری اسلامی می باشد_ است بنابراین نمی توان انتظار داشت که حرکت مبارزه خویش را تنها محدود به توتالیتاریسم مذهبی حکومت ایران کند یعنی عملی که اکنون جنبش سبز می کند. جنبش سبز تنها به مبارزه با جنبه توتالیتاریسم مذهبی حکومت جمهوری اسلامی در قالب سیستم ولایت فقیه پرداخته است و آن چه که عیان، این است که آلترناتیو ایده آل جنبش سبز برای نظام جمهوری اسلامی ، جمهوری ایرانی یعنی یک جمهوری ملی و سکولار مبتنی بر شوونیسم فارس است. کسانی که به علت ماهیت دموکراتیک جنبش سبز خواستار تعامل کامل حرکت ملی آزربایجان با آن هستند متوجه نیستند که با اتخاذ این نگرش سلبی سبزها در واقع ما هیچ قدمی به جلو برنخواهیم برداشت. اگر اصل مبارزه حرکت ملی آزربایجان با شوونیسم فارس است با تغییر جمهوری اسلامی به جمهوری ایرانی تنها صورت مسئله برای حرکت ملی آزربایجان فرق خواهد کرد. این دلیل واضح و آشکار و تکراری ضعف مبارزات دموکراتیک مرکزگرایانه است که همواره باعث بازتولید شوونیسم فارس در تاریخ معاصر ایران شده است.
همه این مطالب به وضوح نشان می دهد که مبارزات دموکراتیک حرکت ملی آزربایجان نسبت به جنبش سبز عمق بیشتری دارد. حرکت ملی هم با ماهیت توتالیتر ملی حکومت مرکزی ایران ( شوونیسم فارس ) و هم با ماهیت توتالتیر مذهبی حکومت مرکزی ایران ( ولایت فقیه ) مبارزه می کند. مطالبات ملی آزربایجان در یک چهارچوب دموکراتیک تئوریزه شده و این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
تبیین مناسبات حرکت ملی آزربایجان و جنبش سبز ایران:
حال وقت آن رسیده که با اتکا به این معلومات به تبیین مناسبات حرکت ملی آزربایجان جنوبی و جنبش سبز ایران بپردازیم. بهتر است که مروری کوتاه بر معلومات ذیل داشته باشیم.
جنبش سبز در رویه اجتماعی به بسیج طبقه متوسط جدید حول مفهوم جمهوری ایرانی _که از لحاظ ماهیت یک ایده شوونیستی است_ می پردازد. با دقت در این که احتمال گسترش و رواج این اندیشه در طبقه متوسط جدید آزربایجان با رنگ و لعاب دموکراسی وجود دارد پس حداقل در این زمینه پیش بیتی تضاد و تقابل با حرکت وجود دارد. جنبش سبز با توجه به لایه های سیاسی حاضر در نظام موجبات تشدید و تقویت شکاف در قدرت سیاسی می شود و پایه های قدرت را در ایران متزلزل می کند. این شکاف در قدرت فضای حرکتی را برای جنبش های اجتماعی – سیاسی فراهم می آورد و از این منظر حائز اهمیت است. اما جنبه های سیاسی دیگر جنبش سبز به ویژه از آنجا که باعث تشکیل یک جبهه واحد برای دموکراسی خواهی ایرانی شده است می تواند در بلندمدت برای پیشبرد اهداف حرکت ملی آزربایجان موانعی ایجاد کند.
با توجه به این شرایط امکان ائتلاف جنبش سبز و حرکت ملی فراهم نیست. اهداف و ماهیت گفتمان جنبش سبز ایران با اهداف و گفتمان حرکت ملی آزربایجان در یک راستا قرار نمی گیرد. حتی آنانی که در حرکت ملی آزربایجان بر لزوم ائتلاف و تعامل کامل با جنبش سبز ایران اعتقاد دارند در مقابل این پرسش که با توجه به ماهیت کل نگر جنبش سبز چه راهکاری را برای این ائتلاف دارند سکوت می کنند.
موضع مستقل حرکت ملی آزربایجان از جنبش سبز بهترین مدل از مناسبات سیاسی این دو جریان را ترسیم می کند. این دو جریان به علت فاصله زیاد در اهداف و گفتمان هایشان و چهارچوب های منطقه ای فعالیت هایشان در دو مسیر جداگانه قرار گرفته اند. این جدایی و تمایز بین حرکت ملی آزربایجان و جنبش سبز ایران اگر چه در اینجا مورد تاکید دوباره قرار می گیرد اما از همان روزهای ابتدایی هم معلوم بود که این دو جریان در دو مسیر جداگانه و مستقل قرار گرفته اند. البته حتی با اتکا به این موضع مستقل ، حرکت ملی آزربایجان می تواند که در صورت لزوم بر اساس منافع ملی آزربایجان وارد تعاملات و همکاری های سیاسی کوتاه مدت و کم دامنه با جنبش سبز شود. تعیین شکل و فرم این گونه تعاملات سیاسی و دیپلماتیک باید با دقت خیلی زیادی انجام پذیرد تا امکان لغزش و اشتباهات سیاسی کاهش یابد.
جنبش سبز الگوهای مبارزاتی_تاکتیک ها_ جدیدی را وارد فضای سیاسی ایران کرده است و به همین علت بسیار مورد توجه و دقت نیروهای سیاسی و اجتماعی قرار گرفته. استفاده گسترده از اینترنت و شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک ، توئیتر و یوتیوب برای انتقال اخبار و اطلاعات جنبش سبز یک شباهت اساسی این جنبش با مدل های انقلاب مخملی است. یکی دیگر از اشکال این الگوبرداری که با طرح انقلاب های مخملی قرابت دارد استفاده از نماد رنگی است. این الگو که یکی از نقاط قوت جنبش سبز محسوب می شد با استقبال فعالان ملی موجبات طرح یک نماد رنگی فراگیر برای حرکت شد. با آن که مباحث مربوط به نماد رنگی پیش از اینها هم در حرکت ملی مطرح شده بود اما با پیدایی جنبش سبز گویا ضرورت آن حداقل برای بعضی بیشتر احساس می شد. این نوع استقبال از طرح نماد رنگی که با مانور فراوان در فضای عمومی حرکت ملی توام شد بیش از همه موضع واکنش گرایانه ما را نسبت به جنبش سبز را آشکار ساخت.
حرکت ملی آزربایجان همان گونه که از آن عنوان آن پیداست داعیه دار مبارزات ملی است . از یک سو تجسم روح ملی مبارزات نیازمند پرچم ملی ( میللی بایراق ) است. از سوی دیگر پرچم مللی _به عنوان یک مسئله سیاسی_ سمبل هویت بخش سیاسی برای ملت آزربایجان است. در کنار این سمبل سیاسی، حرکت ملی می تواند از نماد رنگی به عنوان یک سمبل اجتماعی استفاده کند. در این میان دو نکته باید مورد توجه فعالان قرار بگیرد اول آن که نماد رنگی و پرچم ملی دو مبحث هم ارز نیستند. یعنی با طرح نماد رنگی نمی توان لزوم وجود پرچم ملی را برای حرکت انکار کرد چرا که پرچم ملی یکی از الزامات مبارزات ملی است. به یاد داشته باشیم که نماد رنگی جایگزینی برای پرچم ملی نیست. دیگر آن که در طرح چنین مباحثی باید تمام جوانب مثبت و منفی آن به دقت مورد توجه قرار گیرد. به صرف پیدایی جنبش سبز و تاثیرپذیری عجولانه از آن نمی توان ضرورت حیاتی نماد رنگی را برای حرکت اثبات کرد.
در این مدت بعضی از فعالان ملی با پیشنهاد حضور در راهپیمایی ها و تظاهرات اعتراضی جنبش سبز با نماد رنگی و هویت مشخص حرکت ملی گوشه دیگری از این موضع واکنش گرایانه را به نمایش گذاشتند. باید به این دوستان عزیز یادآوری کرد که بسیاری از استراتژی ها و تاکتیک های جنبش سبز در متن این جنبش قابل اجراست و نمی تواند به جنبش های اجتماعی – سیاسی دیگر تسری یابد. استراتژی و تاکتیک های اعتراضی جنبش سبز که به واسطه حضور یک لایه سیاسی داخل نظام در مناسبت های ملی و مذهبی جمهوری اسلامی اجرا شده، قابلیت تسری به حرکت ملی آزربایجان را ندارد. حرکت ملی آزربایجان می تواند که از الگوهای مثبت و آموزنده مبارزات سیاسی جنبش سبز استفاده کند همان طور که این مسئله به طور متقابل برای جنبش سبز نیز صادق است اما در این مسیر نباید در دام گرته برداری های عجولانه و مواضع واکنش گرایانه افتاد.
در پایان مطالب ضروری است که با تاکید دوباره بر لزوم حفظ مواضع مستقل سیاسی حرکت ملی آزربایجان از جنبش سبز اشاره ای هم به شرایط تقویت این موضع مستقل داشته باشیم. حصول این شرایط بیش از بیش حیات سیاسی ما را تضمین خواهد کرد و ما را به یک بازیگر جدی و تاثیرگذار در آینده بدل خواهد کرد. بیش از همه اولویت حرکت ملی آزربایجان در کوتاه مدت باید معطوف به این موضوع باشد که فضای روانی ناشی از ظهور جنبش سبز را بشکند. این فضای روانی دلیل اصلی ایجاد رکود و وقفه در روند مبارزات حرکت ملی آزربایجان بوده است. برای این که حرکت ملی آزربایجان دوباره در مسیر مبارزاتی درست خویش قرار بگیرد شاید بهترین راه برگزاری هر چه با شکوه تر مناسبات ملی آزربایجان در تاریخ های نزدیک است. حرکت در یک اقدام تاکتیکی می تواند با افزایش حجم فعالیت های عملیاتی در کوتاه مدت اعتماد به نفس و خودباوری را به فعالان بازگرداند و در کنار آن فضای سیاسی آزربایجان را از رخوت و انفعال دربیاورد.
حرکت ملی باید بیش از هر زمان دیگری در فکر تقویت زیرساخت های رسانه ای و ابزارهای تبلیغاتی خود باشد. فضای تبلیغات در رسانه های ماهواره ای و اینترنتی ایران تماما معطوف به جنبش سبز شده است. حتی رسانه های حرکت ملی آزربایجان هم تحت تاثیر این فضا اخبار جنبش سبز را به صورت اغراق آمیز انعکاس می دهند. رسانه های خبری و تبلیغاتی جریانات مرکزگرا با ظهور جنبش سبز تلاش زیادی کرده اند که موج اعتراضی را در آزربایجان بیافرینند. با این که جنبش سبز تاکنون در فضاسازی تبلیغاتی خویش برای ناآرام جلوه دادن آزربایجان موفق نشده است اما شاید با ادامه این روند بتواند که در تحریک افکار عمومی آزربایجان به موفقیت هایی دست یابد. حرکت ملی در مقابل این جبهه واحد تبلیغاتی و سیاسی ناچار از آن است که به فکر ایجاد رسانه های مستقل و قدرتمند ملی باشد.
حرکت ملی آزربایجان باید به تقویت مبانی دموکراتیک خود بپردازد. ضرورت این مسئله از آن روی احساس می شود که طبقه متوسط جدید آزربایجان بیش از همیشه در معرض هجوم افکار دموکراسی خواهانه مرکزگرا قرار گرفته است. بسط گفتمان مدرن و دموکراتیک ملی آزربایجان که توانایی نفوذ در اقشار و طبقات مختلف جامعه نظیر زنان و کارگران را داشته باشد سالهاست که به انحا گوناگون در مباحث حرکت ملی دنبال شده است. این مسئله با ظهور جنبش سبز باید مورد تقویت نظری و عملی بیشتری قرار گیرد.
گسترش و تعمیق مبارزه ی تشکیلاتی و سازمان دهی شده در چهار چوب فعالیت های مدنی به عنوان آخرین راهکار برای آینده سیاسی حرکت ملی باید مورد توجه فعالان قرار گیرد. تا زمانی که حرکت ملی نتواند فعالیت های کاتوره ای و منفرد کنشگران خود را جهت داده و سازماندهی کند، رسیدن به اهداف ملی مسئله ای غیرممکن به نظر می رسد. وجود تشکیلات و گروه های سیاسی باعث می شود که با افزایش تجربه سیاسی و مبارزاتی فعالان ضریب اشتباهات وانحرافات کاسته شود. البته همه این مسایل در گرو تجدید نظر در روحیه عمومی تشکیلات گریزی در حرکت ملی آزربایجان جنوبی است.
مطالب مرتبط:
سایین دکتر صدیقه عدالتی نین مصاحبه سی حاقدا بیر ایضاح
بیز نئچه آی اونجه دن و سایین مهران بی باهارلی نین ایضاحلاری اساسیندا و سمبولیک بیر فرق اولاراق همده تورک دیلینه اوزه ل اولاراق ، عرب الفباسی تملینده مخصوص بیر الفبا اولوشدورماق دوغرولتوسوندا ، یازیلاریمیزدا » آذربایجان » یوخ بلکه » آزربایجان » یازیریق ، سایین دکتر صدیقه عدالتی نین مصاحبه سینده ایسه ، ایضاح ائتدییمیز اساسدا سوزقونوسو کلمه » آزربایجان » فورماسیندا یازیلمیشدیر ، مصاحبه نین آردیندا و اوردا قادین حرکتی حاققیندا ایره لی سورولن چوخ اونملی تثبیت لر چوخ ماراق چکمیش و اوخوجولار طرفیندن چوحلو آلقیش و تشککور مکتوب لاری آلمیشدیق ، بونلار ایله یاناشی ، ندنسه بو یازی طرزی بعضی یولداشلاردا سورغو – سوال یاراتمیشدیر .
بونا گوره و سایین دکتر صدیقه عدالتی نین استه یی اوزه رینه بو فورمادا یازیلمانین » آزربایجان دموکراسی اوجاغی » طرفیندن اولدوغونو آچیقلاماق ایسته ییریک.
بو آچیقلامانین گئجیکمه سینه گوره حورمتلی دکتر عدالتی دن ایسه عذر ایسته ییریک.
سایغیلار ایله
آزربایجان دموکراسی اوجاغی
دانیشیق – 7 / ایراندا تورک قادینین دورومو و آزربایجاندا قادین حرکتی – دکتر صدیقه عدالتی
جاذبه انقلابهای رنگی و انحراف نرم – بخش اول و دوم
کانون دمکراسی آزربایجان – اصل مقاله جاذبه انقلاب های رنگي و انحراف نرم حدود یک ماه پیش به زبان ترکی و در دو الفبای عربی و لاتین منتشر شد با توجه به اهمیت موضوع نویسنده محترم با تقبل زحمت فراوان ترجمه فارسی آن را نیز آماده نموده اند که اینک در دو بخش تقدیم خوانندگان می گردد:
اومود ايلقارلي
مقدمه :
حرکت ملی آزربایجان جنوبی یکی از مراحل تاریخی خود را سپری می کند. حرکتی که سالها پیش شروع شده است ، اکنون به جایی رسیده است که همچون یک بازیگر سیاسی باید تصمیماتی تاریخی بگیرد و این تصمیمات برای آینده ملت مان تعیین کننده خواهند بود. با اشتباهی کوچک آینده ملت به قمار گذاشته خواهد شد. یک انحراف جزئی می تواند حرکت ملی را از مسیر تاریخی و واقعی خود خارج سازد. سرنوشت این ملت یکبار مورد معامله بازیگران و قدرتهای بزرگ قرار گرفته و تغییر یافته است. وطنی که می توانست تبدیل به یک کشور پیشرفته ، دموکرات و سعادتمند گردد، بازهم محکوم به سپری کردن دوران سیاه و نکبت بار شد و مجدداً در چنگال شونیزم فارس گرفتار آمد و از جانب آنها مورد نسل کشی و فجایع انسانی واقع شد.
63 سال پیش شکاف عمیقی در سیر پیشرفت تاریخی آزربایجان بوجود آمد. ضروری ترین نیاز ما به عنوان یک ملت سرکوب شد و نیازی که می بایست 63 سال پیش برآورده می شد هنوز که هنوز است بی پاسخ مانده است. از اینروست که در درون حرکت ملی آزربایجان با چالش ها و تضادهای بزرگی مواجه می شویم. با نگاهی به حوادث رخ داده در دنیا و منطقه به راحتی می توان دریافت که چقدر برای بدست آوردن و برپایی حکومت ملی خود دیر کرده ایم. با همه این احوال هستند کسانی که خود را از زنجیر وابستگی معنوی به مرکز نرهانیده اند و از نظر آنها براي برژايي حكومت ملي هنوز زود است.
در داخل کشور حوادثی تاریخی به وقوع می پیوندد و شاهد تغییرات پی در پی در منطقه هستیم. ولیکن به دليل گرفتارشدن در ظلمت چندين ساله ، نمی دانیم چه باید بکنیم. آري، ما به عنوان یک ملت بیش از 80 سال است که تحقیر می شویم ، اعتماد به نفس را از ما گرفته اند، جسارت ایجاد هرگونه تغییر را در ما سرکوب کرده اند، در تعيين سرنوشت و آينده خود بيشتر به طرز عمل ديگران متكي هستيم و آنها را موثرتر از خود مي دانيم. ما در تمام طول زندگی خود اینگونه آموخته ایم، در واقع به ما اینگونه آموخته اند. شخصیت ما به مدت 80 سال تحت تاثیر تحقیرها شکل گرفته است. از همین روست که امروز با اندکی تغییر در شرایط و یا ایجاد موقعیت جديد درمانده مي شويم.
لازم به اثبات این مساله نیست که از ماهها پیش جنبشی به نام جنبش سبز در ایران به وجود آمده و در درون حکومت شکاف ایجاد کرده است و ما به عنوان حرکت ملی آزربایجان نسبت به این جنبش که قدم به قدم در حال پیشرفت است، هنوز موضع و تصمیم مشخصی نگرفته ایم.
اگر چنانچه تا مدتی سکوت ما به عنوان حرکت ملی آزربایجان معنادار بود، پس از گذشت ماهها این سکوت دیگر معنای اوليه خود را ندارد. اکنون این سکوت نشان دهنده عدم توانایی تصمیم گیری است. این عدم تصمیم گیری به همراه سایر اتفاقات نشانگر آن است که حرکت ملی در گرداب احتیاط غوطه ور است. تداوم و پیوستگی یک فاکتور مهم در جنبش های اجتماعی –سیاسی می باشد. با فعالیتهای بسیار اندک آن هم در خفا و پنهانی نمی توان بر توده مردم و یا افکار عمومی دنیا مؤثر واقع شد. پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه تاکنون هیچ یک از اعتراضات و مراسم هایی که در سال های گذشته در آزربایجان به وقوع می پیوست ، صورت نگرفته است.
البته مساله صرف وجود جنبش سبز نیست، که اگر این بود غمی نبود. مساله ای که فکر مرا به خود مشغول کرده ، رویدادهایی است که در آینده روی خواهد داد. شاید جنبش سبز تلنگری باشد که ما را به خود آورد. این تلنگر به ما يادآور شد که مساله بسیار جدی است. اگر لحظه ای اشتباه کنیم باز هم سرنوشت این ملت را به قمار خواهیم گذاشت و دوباره سرودن شعرهایی سراسر حسرت و اندوه را شروع خواهیم کرد و شاید آن موقع دیگر جسارت نگاه کردن به پشت سرمان را نداشته باشیم. آن روز دیگر نمی توانیم سرخود را بالا بگیریم و در برابر نسل آینده چیزی جز سرافکندگی نصیب ما نخواهد شد.
با دیدی ساده به مساله نگریستن و انتخاب یکی از دو راه (ادامه ی سکوت-پیوستن به جنبش سبز و ایجاد حرکت موازی) تنها فریب دادن خود است. نشستن و در انتظار توقف جنبش سبز و یا سقوط دولت احمدی نژاد به سربردن اشتباهی تاریخی است. حرکت ملی را که به جریان افتاده از سر بی تدبیری و ترس متوقف کردن ، خطایی غیرقابل بخشش است. نسل های آینده هرگز این خطا را بر ما نخواهند بخشید. چنین رفتاری یعنی قرار گرفتن در مسیر امواج و در دور باطل گرفتار آمدن. برای اینکه ما نیز همچون کشورهای مستعمره در دور باطل اسارت گرفتار نشویم، باید از هم اکنون دست بکار شویم. منتظر بازي سرنوشت بودن و منفعل بودن گزینه مناسبی برای ما نمی تواند باشد. ما بایستی با شناخت صحیح خود و نیز با شناخت دقیق امواجی که ما را در برمی گیرند، مسیر خود را انتخاب کنيم. در اینصورت است که نه تنها قربانی این امواج نخواهیم شد بلکه قادر خواهیم بود از آنها به نفع خود استفاده کنیم.
در این مقاله قصد دارم با در نظر گرفتن ماهیت حرکت ملی آزربایجان ، نظرات خود را در خصوص چگونگی برخورد با امواجی که ما را در بر می گیرند، در میان بگذارم.
تغییرات اجتماعی و ماهیت جنبش های اجتماعی
یکی از مسائلی که مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته و تحقیقات زیادی درباره آن انجام شده، تغییرات و تحولات اجتماعی است. ولیکن در ارتباط با دلایل تغییر و تحولات اجتماعی و چگونگی بوجود آمدن آنها در علم جامعه شناسی تئوری عمومی و مدل فراگیری وجود ندارد. جامعه شناسان معاصر نقش عوامل مختلف در تغییرات اجتماعی و تاثیرات متقابل این عوامل بر یکدیگر را به عنوان یک اصل پذیرفته اند.
عواملی چون زیربنای اقتصادی، تکنولوژی ، عامل جمعیت، ایدئولوژی، ارزشها و تضادها و … مواردی هستند که جامعه شناسان آنها را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهند. اگرچه این عوامل بستر مناسبی برای تغییر و تحولات اجتماعی فراهم می آورند، ولیکن در نهایت تغییرات اجتماعی در نتیجه رفتارها و حرکت های فردی و جمعی افراد جامعه ایجاد می شود و تاریخ اجتماعی به وقوع می پیوندد.
تلاش فردی و جمعی انسانها برای ایجاد تغییرات اجتماعی نشأت گرفته از نیازها، خواست ها و اهداف آنها می باشد. در صورتی که ساختار اجتماعی- سیاسی موجود، ارزشها و نهادها در راستای خواست جامعه و منطبق با آن نباشد و نیازهای ضروری جامعه را برطرف نسازد، مساله اصلی در آن جامعه تغییر دادن شرایط موجود خواهد بود. اقدام به ایجاد تغییر در جامعه اساس و پایه یک جنبش اجتماعی را تشکیل می دهد. (البته برخی از جنبش های اجتماعی نیز براي مقابله با یک تغییر و با هدف حفظ و حراست از یکسری ارزشهای خاص به وجود می آیند).
حرکت ها و جنبش های اجتماعی در دنیای معاصر یکی از عوامل اصلی به وجود آمدن تغییر و تحولات می باشند. با وجود اینکه درخصوص جنبش های اجتماعی تحقیقات و پژوهش های بسیاری صورت گرفته اما تعریف ثابت و مشخصی در این مورد ارائه نشده است. هر محققی با توجه به پارادايم مورد استفاده و ديدگاه خاص خود بخشی از جنبش های اجتماعی را تبيين مي كند. بطور کلی می توان گفت که یک جنبش اجتماعی فعالیت و كنش جمعی افراد یک جامعه در راستای دستیابی به اهدافی مشخص می باشد.
همانگونه که جامعه شناس مشهور فرانسوي «آلن تورن» می گوید؛ دليل وجودي حرکتهای اجتماعی وابسته به سه اصل اساسی زیر می باشد:
– اصل هویت: جنبش اجتماعی سخنگوي چه افراد وچه گروهي است؟ حافظ منافع کدام جامعه است؟ معرف چه كساني است؟
– اصل ضديت يا مخالفت: موانع اساسی بر سر راه جنبش کدامند؟ دشمن و یا حریفی که جنبش در برابر خود می بیند چه کسی و کدام قدرت است؟ قدرت، نهادها، ارزشها و سنتهايي که رودرروی اهداف جنبش قرار می گیرند کدامند؟
– ایده آلها، ارزشها و آرمانها به طور کلی اصل عمومیت: اینکه جنبش محمل کدام ایدئولوژی است؟ آرمان های آن کدامند؟ جنبش بر اساس کدامیک از اصول پذیرفته شده در دنیا آغاز گردیده و با تکیه بر کدام حق پذیرفته شده خود را محق برای مبارزه می یابد.
بدین ترتیب ماهیت جنبش اجتماعی مشخص می گردد. یک جنبش با توجه به ابزارهایی که مورد استفاده قرار می دهد، روش مبارزه ، سطح تغییراتی که طالب آن است و طریقه دستیابی به آن نامهایی چون جنبش فرهنگی، سیاسی، ملی، طبقاتی، جنسیتي، انقلابی، رادیکال ، اصلاح طلب، آزادیخواه، کلاسیک و یا جنبش های جدید اجتماعی به خود می گیرد.
برای ایجاد تغییراتی که هر کدام از جنبش های اجتماعی خواستار آن می باشند، بسيج نیرو و داشتن قدرت بیشتری از دشمن و مانع پیش رو لازم است. بر این اساس جنبش های اجتماعی با توجه به ماهییتشان بوسیله یک سری از عناصر درصدد بسيج منابع مادی و معنوی لازم بر می آیند. عناصری چون ایدئولوژی ، سازمان، رهبر و رهبریت، سمبولها و نمادها، پرچم و … عناصر مناسبی برای بسيج امكانات وهمچنين نشان دادن ماهیت جنبش می باشند.
با تغییر ماهیت یک جنبش اجتماعی این عناصر نیز تغییر می یابند و برعکس تغییر این عناصر نشانگر تغییر ماهیت جنبش اجتماعی می باشد. با تغییر یافتن ماهیت یک جنبش ،اهداف و مقاصد پيش روي آن متفاوت خواهد بود. بالتبع تغييرات ناشي از آن نيز متفاوت ميشود.
حرکت ملی آزربایجان جنوبی یک جنبش اجتماعی است. ماهیت این حرکت مشخص است. چنانچه سه اصل اساسی را که «آلن تورن» مطرح می کند در نظر بگیریم، ماهیت حرکت ملی به روشنی مشخص است. این حرکت جمعی تمثیل کننده یک ملت است ، سعی در حفظ منافع ملی یک ملت دارد، از جانب یک ملت سخن می گوید و در جهت برطرف کردن نیازهای ضروری یک ملت می کوشد. از این رو این جنبش اجتماعی یک جنبش ملی محسوب می شود و ملتی که این جنبش تمثیل کننده آن می باشد، نه ملت ایران بلکه ملت ترک آزربایجان جنوبی می باشد. جنبشی است که با استناد و تکیه براصول پذيرفته شده جهاني همچون «حق تعیین سرنوشت» ، دموکراسی، حقوق بشر ، برابری و آزادی به وجود آمده است، بر اساس همین ارزشهاست که قصد رهانیدن آزربایجان جنوبی از يوغ استعمار را دارد. هدف آن ایجاد جامعه و کشوری دموکراتیک ، پیشرفته و مرفه است. کشوری که در آن انسانها بدون توجه به رنگ، جنسيت، نژاد، مذهب و … از حقوق برابر برخوردار باشند. در پیش روی آن ارزشهاي ارتجاعي ، شوونیسم فارس و حکومت دیکتاتوری که تمثیل کننده آن است، قرار دارد.
چنین جنبشی باید صاحب یک ایدئولوژی مخصوص به خود، سازمان یا سازمانها، رهبريت، سمبولها، پرچم و … باشد. بایستی با توجه به ماهیت جنبش و شرایط موجود استراتژی و برنامه داشته باشد. در غیر اینصورت هر لحظه احتمال تغییر در ماهییت جنبش وجود دارد. جنبشی که ماهیت آن تغییر کند اهداف آن نیز به اهدافی غیر از هدفهای برگرفته از نیاز ضروری ملت تبدیل خواهد شد. چنین جنبشی به جای تلاش برای ایجاد تغییرات تاریخی و ضروری که ملت خواهان آن است، در پی ایجاد تغییراتی متفاوت خواهد بود. ایجاد و حفظ عناصری که سبب تقويت حرکت ملی می شود و درک صحیح از ماهیت حرکت ملی در چنین شرایط حساسی مانع از انحراف و گمراهی حرکت خواهد شد.
جنبش های ضداستعماری و حرکت ملی آزربایجان جنوبي
چنانچه ملتی بنابر دلایل مختلف ملتی دیگر را تحت سلطه خود قرار دهد و منابع آنان را در راستای منافع خود بکار گیرد، استعمار نامیده می شود. استعمارگر، حاکمیت خود و جایگاه برتر خود را با یک سری توجیهات بر ملت تحت حاکمیت خود می قبولاند. مجموعه این قانع کردن ها و توجیه نمودن ها سیستمي را تشکیل می دهند که در مجموع ایدئولوژی استعمار نامیده می شود.
اگرچه امروزه دیگر شاهد استعمار کلاسیک در سطح جهان نمی باشیم، ولیکن استعمارگران با روشهای نوین ، سلطه خود را بر ملتهای تحت حاکمیت خود ادامه داده و به حصول منافع خود می پردازند. استعمار نو ایدئولوژی جدیدی نیزبه همراه دارد، ایدئولوژی استعمار نو نرمتر و ظریفتر از ایدئولوژی استعمار کلاسیک است به نحوي که ملت مستعمره با خواست و اراده خود، حاکم بودن استعمار را در ابعاد مختلف زندگی خود می پذیرد و حاکمیت استعمارگران را به نفع ملت خود می پندارد. ملت مستعمره خود نیز در پیشرفت و حاکم شدن ایدئولوژی استعمار جدید نقش چشمگیری ایفا مي كند. از همین روست که مبارزه بر علیه استعمار نوین بسی سختتر و پیچیده تر از مبارزه با استعمار کلاسیک است.
امروزه استعمارگران بسترهای جذابی را ایجاد می کنند و ملل مستعمره بدون وجود هرگونه خشونت و زور در این بسترها قرار می گیرند و در نتیجه در ميان مللی که به سمت استعمار پيش ميروند ، برای گرفتار آمدن در آغوش استعمار حتی رقابت نیز وجود دارد.
اکثریت افراد یک جامعه مستعمره از شخصیت واقعی خود جدا شده ، هویت واقعی خود را از دست می دهند و شکاف بزرگی در مسیر پیشرفت تاریخی چنین جامعه ای ایجاد می شود. چنین جامعه ای به سبب وابستگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، روانی، … قادر به داشتن یک کنش مستقل نمی باشد و دنباله روی ملتی دیگر است. كنشهاي چنین ملتی نه بر مبنای نیازها و خواست های واقعی و عاجلش که بر اساس نیازهای ملت حاکم صورت می گیرد. جالب توجه است که حتی فعالیتهای اعتراضی آنان نیز در راستای نیازهای ملت حاکم می باشد. ضرورتهای ملتی دیگر (ملت حاکم) جای نیازهای اصلی این ملت را می گیرد. البته موضوع صحبت از نیازهایی است که اولویت دارند و ترجیح داده می شوند.
از آنجا كه ملت تحت استعمار سالها مورد تحقير واقع ميشود، خلاقيت و اعتماد به نفس در افراد چنين ملتي بسيار پايين ميباشد. استعمار با تحقير ملت تحت حاكميت خود و قبولاندن برتري خود سبب ميشود ملت مذكور به سادگي شايستگي ملت استعمارگر براي پیشرفت ، آزادی و حاکم بودن را بپذيرد.
اما زمانی که آگاهی و شعور ملی در یک ملت بوجود آید ، سعی در رها شدن از این وابستگی و ایجاد حکومت ملی خود خواهد داشت. به کلیه فعالیت ها و تلاش هایی که در راستای از بین بردن وابستگی به ملت حاکم صورت می گیرد، جنبش ضداستعماری گفته می شود.
حرکت های ضداستعماری برای اولین بار در قرن هجدهم در مستعمره هاي آمریکایی انگلیس شروع شد و این کشورها موفق به کسب استقلال خود شدند. سپس در قرن نوزدهم مستعمره هاي آمریکايي اسپانیا یکی پس از دیگری استقلال خود را بدست آوردند. بعدها در قرن بیستم نوبت به کشورهای آسیایی و آفریقایی رسید.
افسوس که همزمان با رهایی ملت ها از چنگال استعمار، ملت ترک آزربایجان تحت سلطه استعمار قرار گرفت و از نیمه اول قرن نوزدهم قسمتی از وطنمان (آذربايجان شمالي) تحت سلطه استعمار روس، بخشی دیگر(اذربايجان جنوبي) در چنگال انگلیس و بعد آمریکا اسیر شد و بعدها به گفته علی تبریزلی «استعمار پابرهنه» یعنی استعمار فارس چون ماری خوش خط و خال بر روي تمام داراییهای مادی و معنوی این ملت چمبره زد و همچنان گرفتار آن هستیم. ملت ما ابتدا قربانی استعمار کلاسیک بود ، و بعدها اسیر استعمار نوین گشت، بطوری که نخبگان این ملت در فرمولیزه کردن ایدئولوژی استعمار نوین از استعمارگران فارس پیشی گرفتند. آسیمیلاسیون و ازخودبیگانه کردن این ملت در دستور کار قرار گرفت؛ تاریخ، فرهنگ، زبان و … ملت آزربایجان به شدت مورد تحقیر و تحریف واقع شد. در نتیجه ء این استعمار نخبگان و روشنفکران ملت ما بجای نیازهای ضروری ملت خود ، براساس نیازهاي مارداتي ناشي از خواست های ملت حاکم و جریانهای غالب در دنیا به مبارزه پرداختند. جنبش های چپی و راستی در آزربایجان شکل گرفت، علی رغم اینکه پیشگامان این جنبش ها تورکها بودند، همگی به نوعي بر وابستگی ما به ملت حاکم می افزودند. فقدان اعتماد به نفس، عدم شناخت نیازهای ضروری، عدم آگاهی و آشنایی با امواج و جریانات به وجود آمده سبب شده است که بجای پیشرفت ، دور زده مجدداً در آغوش استعمار بیفتیم. علاوه بر وابستگی اقتصادی-سیاسی ، وابستگی روانی ملت مستعمره به ملت حاکم آن ، بسیار دردناک و تأسف بار است. تو گویی سرنوشت ما با ملت حاکم عجین شده است. بدین ترتیب علی رغم اینکه طي سالها جنبش های زیادی پشت سرهم به وقوع پیوستند، هیچیک نتوانستند ما را از دست استعمار برهانند و شاید در اصل خودمان نیز از این رهایی ترسیده ایم!!
سرانجام در 20 سال گذشته ، جنبشی نو و خودی در آزربایجان جنوبی آغاز شد. جنبشی ملی که به چپ و راست نه گفته و رهایی ملت خودمان را هدف قرار داده است. این جنبش نیز همچون سایر جنبش های ضد استعماری دارای ماهیتی ملی و سیاسی است. جنبش های ضداستعماری (همچون حرکت ملی آذرباجان جنوبی) به سبب اینکه هدفشان منافع و رهایی ملت خود می باشد و ملت خود را تمثیل کرده ، از جانب ملت خود سخن می گويند، جنبشهایی ملی نامیده می شوند و نیز به علت داشتن اهداف سیاسی همچون رهايي از حاکمیت ملت حاکم و برپايي حاكميت ملت خود، جنبش هایی سیاسی می باشند. البته از آنجایی که در استعمار نوین ملتهای حاکم بسیار زیرکانه و با ظرافت خاصی حکومت می کنند، در ابتدا ملت محکوم این نوع استعمار را درک نکرده متوجه آن نمی شود. به عبارتی دردهای اساسی خود را نمی بیند.
در مقابل سیاستهای تحقیر و آسیمیلاسیون ملت حاکم، بازگشت به خویشتن و حفظ و حراست از ارزشهای واقعی خود از خصوصیت دوران پیدایش و طفولیت جنبش ملی می باشد. در این مرحله همچون سایر جنبش های ضد استعماری به طور طبیعی یکسری ویژگیهایی وجود دارد که خصوصیات دوران طفولیت این جنبش ها به حساب می آید. از اين ويژگيها ميتوان فعاليت در راستای حفظ زبان مادري خود، اثبات اینکه در گذشته تاریخی غرور آمیز و درخشان داشته ایم، دفاع از برتر بودن زبان مادریمان در مقابل زبان فارسی، شناختن و بها دادن به شخصیت های بزرگ ملتمان، … را برشمرد. برخی از دوستان وجود چنین ویژگیهایی در حرکت ملی را ناشی از پيشتاز بودن و زیاد بودن فعالان اهل شعر و ادب در شروع حرکت ملی می دانند. درحالی که این ویژگی در کلیه حرکتهای ضد استعماری وجود دارد. چنانچه نخبگان یک ملت دلیل فلاکت های امروزي را ناشی از حاکمیت ملتی دیگر می دانند، به سعادتمند بودن ملت خود در دوران قبل از گرفتار شدن در چنگال استعمار یقین دارند. اگر اعتقاد بر لگدمال شدن ارزشهایشان از جانب ملت حاکم دارند، اين بدان معناست كه بر حاكم بودن آن ارزشها در زماني كه تحت استعمار نبودند اعتقاد دارند. اگر از نابودي وغارت سرمايه هاي ملي خود توسط ملت حاكم سخن ميگويند اين بان معناست كه اعتقاد دارند آن سرمايه ها در زماني كه محكوم ملت حاكم نبودند در امان بودند و اين دوران، يعني دوراني كه ملتي محكوم نبودند ،مربوط به گذشته است. از همین روست که در حسرت گذشته به سر بردن امری طبیعی است. حرکت ملی آزربایجان دموکراسی را به عنوان یک ارزش باور دارد، بدین سبب نیز بسیاری از فعالین حرکت شواهدي را در اثبات دموکرات بودن ملت تورک در گذشته ارائه می دهند. حرکت ملی آزربایجان حقوق برابر زن و مرد را یک ارزش می شمارد، بنابراین فعالین حرکت از برابری حقوق زن و مرد در دوران قبل از اسارت سخن می رانند. این پدیده بسیار طبیعی است ، جستجوي بهشت گمشده در زمانهای گذشته یکی از خصوصیات جنبش های ضد استعماری است.
چنانچه این مرحله را که ملتهای تحت ستم بسیاری از آن عبور کرده اند، نتوانیم پشت سر بگذاریم، بجای برنامه ریزی برای آینده و ایجاد تصویری روشن و واضح از آن ، با تمجيد از تاریخ و گذشته گرايي درجا خواهیم زد. جریان و جنبشی که آینده روشنی نداشته باشد، جذابیتی برای توده توده مردم نخواهد داشت.
جنبش ما باید قادر باشد به سوالی که از طرف هر آذربايجاني ممكن است پرسیده شود، پاسخگو باشد: آزربایجان در آینده چگونه کشوری خواهد بود؟
جای خوشحالی است که نشانه هایی از سپری کردن این مرحله در حرکت ملی آزربایجان قابل مشاهده است. در مصاحبه هایی که » کانون دموکراسی آزربایجان » ترتیب می دهد، نشانه هاي آن را می توان دید.
همانطور که در سایر جنبش های ضد استعماری نیز دیده می شود، یکی از خصوصیت های حرکت ملی آزربایجان «فرار از واقعیت» می باشد. از دیدگاه روانشناختی در لحظات سخت و شکست و ناکامی و زمانی که خواست انسانها سرکوب می شود، یکی ازمكانيزمهاي دفاعي انسان» فرار از واقعیت»مي باشد. این ویژگی از خصوصیات ملت تحت سلطه استعمار و در پي آن از خصوصیات جنبش های آزادی خواهانه آن ملت می باشد. این را در میان ملتمان و نیز حرکت ملی آزربایجان به وضوح می توانيم ببينيم. با اندکی توجه و تأمل در دلایل ارائه شده برای اثبات اسیر نبودن ملتمان ، توسط افرادی که رغبتی به پیوستن به حرکت ملی ندارند، درک این ویژگی راحتتر خواهد بود. کم نیستند کسانی که پس از اینکه چند تا فحش نثار ملت فارس می کنند، جملاتی چون «ایران در دست تورکهاست، بازار تهران در دست تورکهاست، خامنه ای تورک است، … » بر زبان می رانند. افسوس که چنین خصوصیتی را در رفتارها و دیدگاههای برخي از فعالین حرکت ملي نیز شاهد هستیم. ما از برخی واقعیت ها که در واقع نیازهای اساسی حرکت هستند، فرار می کنيم. یکی از عناصر بسیار مهم جنبش های ضد استعمار «ایدئولوژی ضد استعماری» می باشد. از آنجایی که به عنوان ملت تورک آزربایجان جنوبی همیشه قربانی ایدئلوژی ها بوده ایم، بدون در نظر گرفتن نقش ایدئولوژی در حرکت ملی، حتی از نام آن نیز رویگردان هستیم و بارها تأکید می کنیم که حرکت ملی آزربایجان حرکتی ایدئولوژیک نمی باشد. زمانی که صحبت از ایدئولوژی است ایدئولوژی های اسلام و کمونیزم است که در ذهن ما متبادر می شود و پشت سر آن نیز ضررها و ضربه های تاریخی ای که ملت ما از جانب این ایدئولوژی ها دیده است در ذهن ما شکل می گیرد. از کلمه ایدئولوژی گريزانيم در حالی که حرکت ملی رهایی بخش آزربایجان جنوبي ایدئولوژی مخصوص به خود را دارد. ناسیونالیزم خود یک نوع ایدئولوژی است و و ناسیونالیزم ملتهایی که قصد رهایی از یوغ استعمار را دارند از نوع ناسیونالیزم رهایی بخش، انقلابی، رادیکال و سیاسی است. در واقع ناسیونالیزم برخلاف ایدئولوژی هایی چون کمونیسم و یا اسلامگرایی ایدئولوژی محدودكننده و تنگ نظرانه نبوده و انسانها را وادار به قرار گرفتن در قالبهاي عملكردي خاصي در همه زمينه ها نميكند.
ناسیونالیزم ایدئولوژی ای سیال و روان است. ماهیت ایدئولوژی ناسیونالیزم بسته به شرایط ملتها قابل تغییر است. ناسیونالیزم ملت حاکم و آزاد با ناسیونالیزم ملت محکوم متفاوت است. ایدئولوژی سيستمي از ایده ها، ارزشها و قضاوتهای روشن است. این سیستم روشنگر ماهیت جامعه هدف است، هویت آن را بیان می کند و تفاوتهای آن را با دیگران نشان می دهد. با الهام گرفتن از ارزشها و اعتقادات به کنش (آکسیون) تاریخی آن جامعه جهت می دهد. ایدئولوژی به جامعه هدف خود بیان می کند که؛ از جانب چه کسانی به استعمار کشیده شده اند؟ از چه روی عقب مانده اند؟ به چه دلیل لازم است که شرایط امروزی تغییر یابد و یا حفظ شود؟ ایدئولوژی منافع جامعه منسوب به حود را مشخص می کند. راه و روشها و کارهایی را که جهت دستیابی به این منافع باید انجام گیرد، نشان می دهد. ایدئولوژی پدیده ای به نام «ما» را می آفریند. «ما» با توجه به ایدئولوژی مورد نظر ممکن است یک طبقه اجتماعی، جنسیت، ملت و یا عموم بشریت باشد. ایدئولوژی ای که هدف آن یک ملت باشد، ایدئولوژی ملی نامیده می شود. ایدئولوژی ملی ملت حاکم برتر بودن آن ملت را توجیه می کند، آنان را برای حاکم بودن محق نشان می دهد. همانطوري که مارکس ايئولوژي طبقه حاكم را افیونی برای طبقات محکوم مي داند، ايدئولوژي ملت حاكم نيز افيون ملت محكوم است. بیداری و آگاهی طبقه محکوم و یا ملت محکوم بازهم به وسیله ایدئولوژی ممکن می شود. آگاهی و بیداری ملی و یا طبقاتی به خودی خود ایجاد نمی شود. بیداری ملی با گسترش یک ایدئولوژی جدید توسط نخبگان یک ملت صورت می گیرد. این ایدئولوژی جدید برای ملت محکوم همان «ایدئولوژی ملي ضداستعماری» است. این ایدئولوژی هویت واقعی یک ملت اسیر و دربند ، ملت در حال آسیمیلاسیون را باز می آفریند، وضعیت و شرایط آن ملت را نمایان می سازد. دشمنان واقعی اش را می شناساند، با تکیه بر ارزشهایی که بدان معتقد است ، تصويری را از آینده بدست می دهد. آمال و آرزوهای آن ملت را بیان میکند ، ریشه مشکلات و مسائل چنین ملتی را مشخص می کند. ملت را به حرکت وامی دارد. ایدئولوژی رهایی بخش ملی ، راه آزادی و رهایی ملت اسیر را نشان می دهد. ارزش رهایی و آزادی را نمایان می سازد، نشان می دهد که جان باختن در راه رهایی و آزادی، برتر از زندگی اسارتبار است و …
ایدئولوژی ملی بر منافع ملی استوار است. از این رو در تصمیم گیریهای سیاسی برای تصمیم گیرندگان ایجاد محدودیت بيجا نمی کند و به عبارتی دست و پای آنها را نمی بندد. به عنوان مثال بر اساس ایدئولوژی ملی ما یکی از دشمنان امروز آذربايجان، دولت ارمنستان است، ولیکن ایدئولوژی ملی مانع از ملاقات رئیس جمهوری آزربایجان با رئیس جمهوری ارمنستان نیست. ایدئولوژی ملی از ما می خواهد که هنگام چنین دیدارهایی حافظ و پشتیبان منافع ملی کشور خود باشیم. بر اساس ایدئولوژی ملی ما تورک گرا (تورکچو) هستیم و دوستدار ملت تورک، ولیکن این بدان معنا نیست که نمی توان دوستدار افراد غیرتورک بود. مسلماً ما دوستدار هر کسی هستیم که در خدمت نوع بشر باشد، حال فارس باشد یا ارمنی و یا …
جالب توجه است که ، کسانی که دم از ایدئولوژیک نبودن حرکت ملی می زنند، خود رفتارهایی ایدئولوژیک از خود بروز می دهند. چنانچه نوشته های آندسته از نویسندگانی را که چنین شعاری را می دهند ، بخوانیم به وضوح این مساله را نظاره گر خواهیم بود.ما با هدف بیداری ملی دررابطه با ازبین رفتن زبان خود هشدار می دهیم؛ به چه دلیل ملتی که بر ارزش و اهمیت زبان مادری خود واقف نیست، نگران از بین رفتن آن باشد؟ ابتدا ما بايد ارزش واقعی زبان مادری، فرهنگ و تاریخ شکوهمن خود را اثبات كنيم ، سپس از ملت بخواهیم در جهت حفظ اینها تلاش کنند. چنانچه ملتی خاک وطن را مقدس نشمارد، از چه روی براي حفظ یک وجب خاک وطن هزاران نفر شهید شوند؟ با اینکه در پس همه این ارزشها منطقی وجود دارد، ولیکن منطق به تنهایی قادر نیست ملتی را به حرکت وادارد. عقیده و ایده ای که در پس آن، منطق وجود دارد، ابتدا باید تبدیل به یک ارزش شود و سپس به سطح انگیزه برسد. در غیراینصورت یک منطق خشک و خالی سبب انفعال در حرکت می شود.
روحیه فرار از واقعیت خصوصیتی است که استعمار آن را بوجود آورده است به سبب همین روحیه است که امکان گسترش و توسعه ایدئولوژی ملی باقی نمی ماند. از آنجا كه اعتقادي بر لزوم ايئولوژي ملي در نيست، تلاشي هم در جهت بسط اين ايدئولوژي صورت نخواهد گرفت. از اینرو امروزه رژیم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از این نقصان سعی در لوث كردن ایدئولوژی ما دارد. حرکت ملی را به جایی بی در و پیکر تبديل كرده ايم كه رژيم حاكم مي تواند با تدابیر نرم ، هر آنچه را که خود می خواهد وارد و نیز هر آنچه را که می خواهد از آن خارج می کند. ارزشهایی را که خود خواهان آن است ، بزرگ جلوه می دهد و ارزشهایی که مخالف آنهاست، سرکوب می نماید. ما نیز ندانسته وسیله ای برای این تدابیر می شویم.
فرار از واقعیت محدود به ایدئولوژی نمی باشد ، برخي از فعالين حرکت ملی از سایر عناصر لازم برای بسیج قوا در حرکت ملی نيز فرار می کنند. فرار از تشکیلات و رد ضرورت تشکیلات و سازمان در حرکت ملی برای مدتی بر سر زبان برخی از فعالان حرکت ملی بود. حرف زدن بر علیه تشکیلاتهای موجود در حرکت ملی پرستیژ بحساب می آمد. کسانی که بیش از همه شعار دموکراسی سر میدادند، با جملاتی چون؛ «ما مستقل هستیم، وابسته به هیچ تشکیلاتی نمی باشیم،…» به خود می بالیدند.
رد ضرورت وجود تشکیلات به عنوان یکی از ارکان دموکراسی تنها با «روانشناسی استعمار» قابل توجیه می باشد.
در راستای رسیدن به یک هدف جمعی انکار لزوم سازمان فقط با ویژگی «فرار از واقعیت» قابل توضیح می باشد، وگرنه کسانی که در رابطه با علوم اجتماعی و سیاسی از کمترین دانشی برخوردار باشند، مسلماً بر اهمیت وجود ایدئولوژی، رهبر و تشکیلات در یک جنبش ملی سیاسی واقف خواهند بود.
نقش رهبران در جنبش های ضداستعماری غیرقابل انکار است. در جنبش ضداستعماری آمریکا نقش «واشنگتن» چون قهرمانی افسانه ای است. در سایر جنبش های رهایی بخش ملی شاهد نقش تعيين كننده و تاریخی رهبران آن جنبش ها هستیم. نقش تاریخی و تعيين كننده رهبرانی چون «بولیوار» در کلمبیا ، «گاندی» در هندوستان، «بورقیه» در تونس، «سوکارنو» در اندونزی، «چه گوارا» و «فیدل کاسترو» در کوبا، «آتاتورک» در ترکیه و «ائلچی بی» در آزربایجان شمالی بر کسی پوشیده نیست.
ویژگی فرار از واقعیت در اینجا نیز خود را نشان می دهد. به وجود آمدن نظامهای دیکتاتوری حاصل از انقلاب در دنیا و ایران، زهر چشمی از ما گرفته، رژیم ولایت فقیه که امروز حاکم بر جامعه ايران است ، با تکیه بر رهبر ، خون هزاران انسان را ریخته، کلیه آزادی ها را در جامعه از بین برده و …، این مسائل سبب ایجاد حساسیت حتی نسبت به کلمه رهبر و لیدر شده است. علاوه بر تخریبهایی که از جانب حاكميت شوونيست صورت می گیرد، تخریبهایی نیز که از جانب فعالین حرکت ملی بر علیه رهبر حرکت ملی دکتر چهرگانی صورت می گیرد، حد و مرزي ندارد. واقعیت تلخی است که در این مساله برخی از دوستانمان با حاكميت شوونيست در یک جبهه قرار می گیرند. رفتارهای اینچنینی دوستانی که بی شک از فعالین واقعی حرکت ملی می باشند، چگونه قابل توجیه است؟
گویی لازم است در صدد اثبات یکسری مسائل واضح و آشکار نیز برآییم. این دوستان در عین حالی که به زبانً «امروزه دوران رهبر و لیدر گذشته» می گویند، در شرایط حساس دور کسانی جمع می شوند که به طورنيم بند از این نظام جدا شده اند و کسی در هویت آنها و ملی گرا نبودن آنها شک و شبهه اي ندارد. اینان با هواداری و طرفداری از افراد پوپولیستی که هنوز هم وابسته به نظام حاکم هستند، رودرروی سایر فعالین حرکت ملی قرار می گیرند. به اين واقعيت كه اشخاص و شخصیت ها سمبل تفکرات و جریانها هستند، توجهي ندارند. با انکار این واقعیت ها ، نیازهای حرکت ملی از بین نخواهد رفت. در این میان، نقصان ایجاد شده فرصتهایی برای رژيم بوجود می آورد. به دست گرفتن رهبریت طبقه متوسط جديد در ایران توسط افرادی که از نظام حاکم جدا شده اند ، باید درس عبرتی برای ما باشد. این مساله را هم در دوران اصلاحات خاتمی و هم در جنبش سبز کنونی شاهد هستیم. اپوزسیون ایران علی الخصوص نخبگان طبقه متوسط برعلیه نظام ولایت فقیه در حال مبارزه می باشند ولي مبارزه بر عليه ولايت فقيه سبب رد لزوم رهبر در جنبش سبز نشده است. شعار «یا حسین میرحسین» نمودي از اين واقعيت است(قرار گرفتن افراد جدا شده از حاكميت در راس جنبش طبقه متوسط جديد). هرقدر هم که ما بیرون گود نشسته ، بگوییم که کروبی و موسوی رهبران جنبش سبز نمی باشند، این واقعیت از بین نخواهد رفت و تنها ما هستیم که چشمان خود را بر روي واقعیت بسته ایم. نتیجه فرار از واقعیت نیاز حرکت ملی به رهبری این خواهد بود که افراد بریده از نظام حاکم و یا حتی کسانی که هنوز هم در درون نظام هستند، جایگاه رهبری حرکت ملی را بدست خواهند گرفت.
مساله پرچم نیز همچون مساله رهبر است. زمانی که از جانب رهبر ملی پرچمی به عنوان پرچم ملی آزربایجان جنوبی طراحی و تقدیم شد؛ کم نبودند کسانی که می گفتند : «ما نیازی به پرچم نداریم» ، انکار این واقعیت (نیاز حرکت ملی به پرچم) هرگز نتوانست سبب از بین رفتن این نیاز شود. بعدها پرچم های گوناگونی برای حرکت ملی پیشنهاد شد و اخیراً شاهد هستيم کسانی که پرچم ملی آزربایجان جنوبی را «تکه پارچه ای رنگی» می نامیدند، کسانی که از پرچم گریزان بودند واقعاً به تکه پارچه ای رنگی روی آورده پرچم و رنگ تیم تراختور را رنگ و پرچم حرکت ملی می نامند!! نشان دادن «اکبر اعلمی» همچون یک رهبر و سمبل شجاعت و شهامت و ناجي آذربايجان و پرچم تراکتورسازی را پرچم حرکت ملی نامیدن، محصول نهايي روحیه فرار از واقعیت است.
یکی از خصوصیات و ویژگیهای طبیعی ملتهای تحت سلطه استعمار و فعالین ملی این ملتها رفتار واکنشی می باشد. در ملتی که همواره مورد تحقیر قرار گرفته است، وجود عقده حقارت، نبود اعتماد به نفس، عدم وجود خلاقیت و مقلد دیگران بودن ویژگیهایی طبیعی به حساب می آیند. همین خصوصیات سبب می شوند که بجای وجود اعمال و رفتارهایی اکتیو و خلاق در جنبش های ملی و ضداستعماری، شاهد اعمالی واکنشی در درون آنها باشیم . همچنین درماندگی و استیصال در برابر امواج عظیم و شوکهای بزرگی که بوجود می آید، از ویژگیهای قابل مشاهده در این جنبش ها می باشد. علیرغم اینکه تاکنون حرکت ملی آزربایجان در مقابل حکومت خلاقیت و نوآوری های زیادی داشته، نتوانسته از اعمال واکنشی بدور باشد. برای اینکه بتوانیم در مواجهه با شوکها و امواج بزرگ به وجود آمده در منطقه و محیط اطراف ، بدون توقف در مسیر اصلی و واقعی خود حرکت کنیم ، بایستی با ماهیت حرکت ملی آزربایجان و ویژگیهای آن آشنایی کامل داشته باشیم. چنانچه نتوانیم یک جنبش قوی، خلاق و واقعگرا ایجاد کنیم، در گرداب استیصال و واکنش یا به دور خود خواهیم گشت و یا توسط امواج قوی به سواحلی که خواهان آن نیستیم، پرتاب خواهیم شد.
جنبش های نوین اجتماعی و حرکت ملی آزربایجان جنوبي
زمانی که نهادهاي رسمی جامعه درصدد پاسخگویی به خواستها و نیازهای گروههای اجتماعی نباشند، يا ناتوان از پاسخگويي باشند، جنبش های نوین اجتماعی بوجود می آیند. این جنبش ها که در دورانی که سازمانهای رسمی وظایف خود را به گونه ای درست و صحیح به انجام نمی رسانند ، به وجود می آیند ، با توجه به یکسری از ویژگیهایشان متفاوت از جنبش های کلاسیک می باشند. جنبش های نوین اجتماعی که از دهه 1960 در آمریکای شمالی و اروپای غربی به وجود آمدند ، جنبش هایی متعدد ، متنوع و گسترده می باشند. امروزه می توان شاهد جنبش های زیادی از قبیل جنبش های دانشجویی، جنبش حقوق بشری، جنبش فمنینیستی، جنبش حافظ محیط زیست ، جنبش خواهان صلح، جنبش ضد نژادپرستی، جنبش مدافع حقوق کودکان، جنبش مخالف تولید سلاح های هسته ای و … در دنیا بود.
آشنایی با ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی و ارزیابی حرکت ملی آزربایجان جنوبی از این زاویه بسیار مفید خواهد بود زیرا اخیراً شاهد یک سری تفکرات متضادی در رابطه با ماهیت حرکت ملی بودیم. به میان آمدن چنین تفکرات متضادی که نشأت گرفته از شرایط استعماری حاکم بر ملت مان می باشد، طبیعی است. اینجاست که یکی دیگر از نتایج حاصل از تأثیر «روانشناسی استعمار» رخ می نمایاند. همانطور که اشاره کردم، تأثیر گرفتن ملت تحت سلطه استعمار و جنبش ضداستعماری منسوب به این ملت از امواج بزرگ و تغییر موضع آن رویدادی است که بسیار رخ می دهد. همچنین ممکن است نیازهای ملت حاکم و یا احتیاجات ناشی از شرايط سایر ملتهای مستقل و آزاد، جایگزین نیازهای عاجل ملت محکوم شود. زمانی که این نیازهای وارداتی به مثابه نیازهای واقعی این جنبشها تلقی شود، سبب دورماندن جنبش از برآوردن نیازهای عاجل و تاریخی خود خواهد بود. دنباله روی از ملتهای مستقل و توسعه يافته برای مللتی اسیر که در مسیر توسعه و پیشرفت تاریخی آن شکاف و توقف ایجاد شده است، نمی تواند روشی صحیح و اصیل باشد. رفتارها و اعمال ناشی از شیفتگی به بیگانگان و وابستگی رواني ، جنبش را از مسیر اصلی و صحیح اش منحرف خواهد کرد. این انحراف از آنجایی که ناشی از جذابیت جنبشهای مربوط به جوامع و ملل مستقل و توانمند است، بسیار نرم و ظریف خواهد بود به طوری که به راحتی نمی تواند قابل مشاهده و تشخیص باشد. ولیکن این انحرافات ظریف با زاویه ای که در راه جنبش ایجاد می کنند، آنرا کم کم از مسیر اصلی خود دور می سازند. از اینرو تفکرات جدیدی که در رابطه با ماهیت جنبش به میان می آید ، باید با حساسیت تمام مورد بررسی قرار گیرند. چنانچه حرکت ملی آزربایجان را همچون جنبش های نوین اجتماعی ارزیابی می کنیم، در واقع باید عنصرهای مورد نیاز برای این جنبش نیز متفاوت باشند. در اینجا بجا خواهد بود ،با ديد مقايسه اي ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی و عناصر مورد نیاز برای این جنبش ها به همراه ماهیت حرکت ملی آزربایجان جنوبي و عناصر مورد نياز آن بررسي شود.
ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی
جنبش های کلاسیک اجتماعی پدیده کشورهای صنعتی است در حالی که جنبش های نوین اجتماعی پدیده کشورهای پساصنعتی می باشد. جنبش رهایی بخش ملی نیز جنبشی مربوط به یک ملت اسیر و عقب مانده است.
· برخلاف جنبش های کلاسیک ، هدف جنبش های نوین اجتماعی کسب قدرت سیاسی و یا سهیم شدن در این قدرت نمی باشد. اگر چه یک سری از فعالیتهای این نوع جنبش ها در ارتباط با سیاست و در اعتراض به سیاستهای دولت می باشد ولی ماهیتی سیاسی ندارند.
در راس اهداف جنبش های رهایی بخش ملی ، رهایی از ملت حاکم از لحاظ سیاسی و کسب قدرت سیاسی بعنوان یک ملت قرار دارد. درواقع یکی از ابعاد ماهیت جنبش های ملی سیاسی بودن آن است.
· یکی از اهداف جنبش های نوین اجتماعی حفاظت از فرهنگ و جامعه مدنی در برابر سیاست های دولت هاست.
از این منظر بین جنبش های ملی و جنبش های نوین اجتماعی شباهت وجود دارد. یکی از اهداف حرکت ملی ما حفظ و نگهداری عناصر مربوط به هویت و سرمايه هاي ملی می باشد.
· میدان مبارزه جنبش های نوین اجتماعی جامعه و روابط سنتی حاکم بر آن می باشد. هدف از این مبارزه تنها تغییر دادن سیاستهای دولت نبوده،بلکه ایجاد تغییر در کلیه روابط اجتماعی ، نهادها و حتی روابط مربوط به حوزه خصوصی انسانها نیز مدنظر این جنبش هاست.
هدف حرکت ملی ما نیزهدف تنها ایجاد تغییر در سیاست های دولت نیست وایجاد تغییر در یک سری ارزش های جامعه مورد نظر است. تغییر در دیدگاهای ملت خودمان و نیز ملت حاکم از اهداف حرکت ملی است. بر ملتی که آسیمیله شده، ارزشهایی حاکم است که از جانب استعمار تحمیل شده است. جایگزین کردن ارزشهای واقعی ملت آزربایجان به جای این ارزشها از اهداف حرکت ملی است.
· مبارزه جنبش های نوین اجتماعی براساس نمادها، سمبلها، معانی و شیوه زندگی می باشد.
حرکت ملی ما نيز خواهان تغییردادن نمادها و سمبلهایی است که از جانب حکومت و ملت حاکم تعیین شده اند. روزهای سمبلیک، شخصیت ها و قهرمانان سمبلیک، توتمها، پرچم . … در مقابله با آنچه که از طرف حکومت فارس تعیین شده، در حال تغییر هستند.
· در جنبش های نوین اجتماعی هویت های جمعی توسط اهداف و معانی مشترک بوجود می آید. طبیعتاً پس از رسیدن به این اهداف و بوجود آمدن اهداف جدید ، هویت های جدیدی در این جنبش ها شکل می گیرند. داشتن هویتی سیال از ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی است.
حرکت ملی ما دارای هویتی ملي ثابت و غیرقابل تغییر است، بوجود آمدن هویت های دیگر باعث از بین رفتن هویت ملی ما نخواهد شد.
· علیرغم جنبش های کلاسیک، جنبش های نوین اجتماعی ایدئولوژیک نبوده ، برای کلیه ابعاد زندگی و مسائل آن نسخه نمی پیچند. اهداف، برنامه ها و خواستهایی محدود دارند.
در حالي كه حرکت ملی ماداراي نظام فكري مخصوص به خود بوده و جنبشي برخاسته از ایدئولوژی ملی است. البته ایدئولوژی ملی همچون مارکسیسم و یا ایدئولوژی های دینی ، درصدد پاسخگویی به کلیه مسائل زندگی نمی باشد. ولیکن این بدان معنا نیست که حرکت ملی فاقد ایدئولوژی است. با توجه به اینکه در این رابطه به صورت مبسوط توضیح داده شد، نیازی به ذكر مجدد نمی باشد.
· هدف جنبش های نوین اجتماعی نمايش دیدگاهها، پیشنهادات و انتقادات است. اما جنبش های کلاسیک تنها به نشان دادن تفکرات خود بسنده نمی کنند و بدنبال کسب منفعت از کنشهای خود می باشند.
حرکت ملی صرفاً با نمایش دادن خواسته هایش نمی تواند به ایده آلهای خود دست یابد. هدف از ابراز خواسته هایمان ، تأثیری است که این عمل در رهایی ملی ما دارد. نیازهای ضروری بسیاری داریم که فعالیت در راه آنها به حرکت ملی معنا و مفهوم می بخشند.
· تلاشها و فعالیتهای جنبش های نوین اجتماعی بیشتر فعالیتهایی سمبلیک می باشند تا هدفمند.
در حرکت ملی آزربایجان فعالیتهای سمبلیک در راستای اهداف ملی صورت می گیرد، که در واقع باید اینچنین باشد.
· شکل سازمانی جنبش های نوین اجتماعی صرفاً برای رسیدن به اهدافشان نمی باشد، بلکه خود این جنبش ها و شكل سازماني آنها در نوع خود هدف بشمار می رود.
این ویژگی به نوعی تفاوت بین مشکلات زنان سرمایه دار و زنان فقیر را یادآوری می کند ؛ شبیه تفاوت بین زنان فقیری است که در روستاهای آزربایجان از فرط کارهای سنگین و شبانه روزی طاقتشان طاق شده است با زنان بالای شهر تهران که از بیکاری حوصله شان سر رفته و خواستار ایجاد معنی برای زندگی خود می باشند. البته این بدان معنا نیست که مشکلات اینان مشکل نمی باشد، ولیکن ای کاش دردهای ملت ما نیز چون دردها و مشکلات آنان می بود! ما نیز فرصت و امکان این را داشتیم که مشکلات خود را حل کرده در فکر مشکلات نوع بشر باشیم! كاش مهمترین مساله ما نیز محیط زیست می بود! ما نیز در اندیشه کنفرانس کوپنهاگ می بودیم! چیزی که ما به فکر وا می داشت گرم شدن تدریجی زمین می بود! افسوس که نیازهای ضروری ما مانع از این است که بتوانیم سر خود را بلند کرده ، به فکر محیط اطراف باشیم! کسی چه می داند، شاید روزی برسد که دردهای ملت ما نیز فقط همین مسائل باشد.
در جنبش های نوین اجتماعی معنا پیام است. شکل حرکت و تاکتیک های آن نیز نوعی پیام دادن است.
معنی حرکت ملی ما نمی تواند تنها پیام باشد. ولی چنانچه شکل حرکت ، هر یک از تاکتیکهایمان و … هر یک حاوی یک پیام باشند، بسیار مؤثر خواهد بود. این پیام باید هم خطاب به ملت خومان و نیز برای ملت حاكم و دولت آن، سایر ملل همسایه و ملتها و دولتهاي دنیا باشد. ما باید بر افکار عمومی به نفع خود تأثیر بگذاریم و کوتاهترین راه ممکن برای این کار انجام کارهای سمبلیک و فعالیتهایی است که حاوی پیامهایی باشند.
· جنبش های نوین اجتماعی به دنبال آرمانی خاص و یا یک آرمانشهر نمی باشند.
حرکت ملی آزربایجان به دنبال از بین بردن سیستم استعماری حاکم و ایجاد یک سیستم جدید می باشد. چگونگی این سیستم جدید مساله ای است که ذهن هر کسی را به خود مشغول می کند. قطعنامه پایانی کنفرانس آمستردام که به مناسبت سالروز برپایی حکومت ملی آزربایجان در 21آذر سال 1324، طی روزهای گذشته برگزار گردید، نشانگر همین مساله می باشد. سوای طرح و برنامه هایی که هر یک از تشکیلاتهای حرکت ملی برای آینده آذربايجان ارائه می دهند، ارائه طرح ها و پیشنهاداتی از جانب چند تشکیلات مختلف که گردهم آمده اند، نشان می دهد که اگر چه ممکن است حرکت ملی به دنبال آرمانشهر نباشد، ولیکن یکسری آرمانهایی وجود دارد که خواهان به واقعیت پیوستن این آرمانها در آینده می باشیم.
· سازمان دهي جنبش های نوین اجتماعی به صورت گروههاي کوچک، پراکنده و غیرمتمرکز می باشد. ساختار كلي چنین جنبش هایی شبکه اي می باشد. چنین ویژگیهایی کاملاً متناسب با اهداف جنبش های نوین اجتماعی می باشند. شبکه، ساختار کلی آنهاست. این ساختار نقش مهمی در گسترش سریع اطلاعات و ایجاد هماهنگی دارد. امکانات ناشی از تکنولوژی های جدید و در راس آنها اینترنت و تلوزیون در ایجاد چنین شبکه هایی نقش غیرقابل انکاری دارند. البته در نتیجه پراکندگی و غیرمتمرکز بودن ، چنین جنبش هایی فاقد استراتژی کلی و عمومی می باشند. به همین سبب این جنبش ها برای دنباله روی از استراتژی های سایر گروهها و بخصوص قدرتهای بزرگ مستعد می باشند. محمل بودن جنبش های نوین اجتماعی برای انقلابهای مخملی ای که با خواست و علاقه قدرتهای بزرگ بوجود می آیند، اثباتی بر این مساله می باشد.
یکی از نیازهای اساسی حرکت ملی وجود تشکیلات است. این عنصر اكنون و نیز در آینده برای كشور دموکراتیک ما(آذربايجان) فاکتوری انکارناپذیر می باشد. بوجود آمدن جنبش های نوین اجتماعی نشانگر عدم نیاز به وجود احزاب و سازمانهای رسمی نمی باشد. این جنبش ها وظایفی را بر عهده می گیرند که احزاب رسمی تنوانسته اند آنرا به انجام برسانند. جنبش های نوین اجتماعی که بیشتر در کشورهای آمریکایی و اروپای غربی به وقوع پیوسته است، منتج به از بین رفتن احزاب و سازمانهای متمرکز در این کشورها نشده است. سازمانهای متمرکز نیز تنها به معنی سازمانهای هرمی نیست. امروزه متمرکز شدن ساختار سازمانهای سیاسی و اقتصادی بنابر اهداف، موقعیت، محیط و … آنها ، در اشکال مختلفی صورت می گیرد. ما در راستای اهداف ملی ، در داخل و خارج با استفاده از روش های مختلفی می توانیم به ایجاد سازمان و تشکیلات برای حرکت ملی آزربایجان بپردازیم. شبکه های اجتماعی و نیز شبکه های مجازی ، تنها دو نمونه از روشهاي تشکل یابی و موبایلیزاسیون حرکت ملی می توانند باشند. ما باید در حد امکان از این شبکه ها استفاده کنیم. ولیکن با محدود شدن به این شبکه ها و بدون داشتن یک مرکزیت ، علی رغم دستیابی به یک سری از اهداف خود ، رسیدن به اهداف اساسی و اصلی خود را به قمار خواهیم گذاشت. ما حق نداریم همچون جنبش های نوین اجتماعی فاقد استراتژی کلان و وسیع که از طریق شبکه های پراکنده به مبارزه می پردازند، تبدیل به ابزاری برای استراتژیهای دیگران شویم. حرکت ملی باید دارای سازمانهایی قدرتمند باشد و جبهه ای قدرتمند را تشکیل دهد در غیر اینصورت ما را در جبهه هایی ناخواسته و با نیروها و قدرتهایی که خود نمی خواهیم متحد خواهند نمود.
از دیگر ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی ، نبود رهبر و لیدر در این جنبش هاست. ماهیت ، اهداف و شرایط مبارزه در این جنبش ها به گونه ای است که نیازی برای رهبر و رهبری در این جنبش ها احساس نمی شود و نیز امکان به وجود آمدن آن را نمی دهد.
در حرکت ملی اهداف ، موقعیت و محیطی که در آن قرار گرفته ایم ، نیاز حیاتی حرکت ملی به این عنصر را نشان می دهد. ما نمی توانیم همچون جنبش های نوین اجتماعی ای که در منطقه روی می دهد، در ایام انتخابات یکی از کاندیداهای انتخابات را موقتاً همچون رهبر دانسته، و در راستای تحقق اهداف دیگران پیرو و دنباله روی او باشیم. اگر در زمان انتخابات لزوم یک رهبر و مدیر احساس می شود، این شخص نباید توسط دیگران برای ما انتخاب شود (تحمیل شود)، بلکه بایست رهبری خودی و از ما باشد. البته اگر چنانچه براساس روحیه «فرار از واقعیت» همچنان بر انکار این واقعیت اصرار ورزیده شود، آن امري ديگر است!!
انقلابهای مخملی و حرکت ملی آزربایجان جنوبی
اصطلاح انقلاب مخملی برای اولین بار از جانب رهبر جنبش ضدکمونیستی چکسلواکی «واسلاو هاول» در سال 1989 برای جنبش مردم چکسلواکی استفاده شد. در نتیجه جنبش عظیم مردم چکسلواکی ، بدون کشتار و خونریزی به حکومت دیکتاتوری پايان داد و از این رو به این جنبش اصطلاح انقلاب مخملی داده شد.
پس از برداشتن دیوار برلین در آلمان شرقی و آزادی لهستان از حکومت کمونیستی نوبت چکسلواکی بود. مردم چکسلواکی که در ابتدا به حملات صورت گرفته برعلیه دانشجویان اعتراض داشته و خواهان آزادی زندانیان بودند، در عرض 10 روز حزب حاکم کمونیستی را به تسلیم شدن واداشتند. واسلاو هاول طی انتخابات برگزار شده به سمت ریاست جمهوری برگزیده شد. در سال 1993 نیز براثر اختلافات داخلی ، طی توافقی این کشور تقسیم شد و دو جمهوری چک و جمهوری اسلواکی بوجود آمد.
بعدها در اروپای شرقی و برخی از کشورهای جدا شده از شوروی سابق ، تغییر دولت بدون خونریزی و کشتار روی داد. این تغییرات که به طور عمومی انقلابهای رنگی نامیده می شوند، از طرق اعتراض آرام و نافرماني مدنی توده مردم صورت می گیرد.
تاکنون انقلابهای رنگی در صربستان (سال 2000)، گرجستان (سال 2003)، اوکراین (سال 2004) و قرقیزستان (سال 2005) با موفقیت به وقوع پیوسته و به تغییر دولت انجامیده اند. در کشورهای روسیه سفید و ازبکستان این انقلابها ناموفق بودند.
انقلابهای مخملی در کشورهای مختلف نامهای مخصوص به خود داشته اند؛ انقلاب آرام، انقلاب لاله، انقلاب گل رز، انقلاب نارنجی، انقلاب ترانه، انقلاب كاج، …
دادن اسامی گل، رنگ ترانه و … برای این انقلابها بدین سبب بوده که مردم در هر یک از این جنبش ها از رنگ، گل و یا ترانه خاصی به عنوان سمبل مخالفت بر علیه دولت استفاده می کردند.
وقوع پشت سرهم چنین اتفاقاتی در منطقه که نام انقلاب را نیز به خود گرفته اند، (در کشورهای لبنان، استونی ودر کشور آذربایجان شمالی نیز اتفاقاتي تا حدی مشابه روی داد) همانطور که بسیاری را تحت تأثیر قرار داده، بر حرکت ملی آذربایجان نیز تأثیر گذار بوده است. ملت اوکراین که در هوای سرد زمستانی ميدان را ترک نگفتند، از جانب بسیاری مورد تحسین و تشویق قرار گرفتند ، همه منتظر نتیجه بودند و در رابطه با اینکه پس از اوکراین نوبت کدامیک از کشورها خواهد بود، پیش بینی هایی صورت گرفت. قبل از اینکه نوبت ایران برسد، انقلاب مخملی در ازبکستان سرکوب شد و سرخوردگی بوجود آمد…
جذاب بودن انقلابهای رنگی برای آزادی خواهان ایران طبیعی است. راهی برای رسیدن به دموکراسی، تظاهرات آرام مردم، عدم استفاده نظام حاکم از نیروی نظامی و اسلحه بر علیه معترضین و کسب نتیجه در مدت زمان کوتاهی برای کسی که در کشوری چون ایران با رژیم توتالیتر و دیکتاتور زندگی می کند، بسیار جذاب و مطلوب خواهد بود. اما به عنوان حرکت ملی آذربایجان تنها شیفته این تصاویر زیبا شدن وبا واقعيت گرايي تطابق ندارد. مفتون شدن فعالین حرکت در برابر این جذابیتها و انحراف از مسیر اصلی حرکت در حالي كه خود شاهد بوده اند در نتيجۀ تسليم شدن در برابر امواج از كدام سواحل سربرآورده ايم، چیزی جز عبرت نگرفتن ما از تاریخ نمی باشد. از اینرو نباید مبنای استفاده ما از مدل انقلابهای رنگی تنها جاذبه این جنبشها باشد، بلکه عواملی چون ابعاد مختلف این انقلابها و ویژگیهایشان، تناسب و قابلیت اجرای چنین مدلی در کشوری چون ایران و ماهیت حرکت ملی باید در نظر گرفته شود.
بدون در نظر گرفتن ماهیت حرکت ملی تقلید محض از مدل انقلابهای رنگی، به انحراف نرم در حرکت ملی خواهد انجامید. بدون توجه به ماهيت حرکت ملی و عناصر ضروری برای آن ، دنباله روی از جنبش های رنگی که ممکن است در کشور به وجود آید، مجدداً ما را در گرداب وابستگی گرفتار می کند. دور زده بار دیگر در آغوش شونیزم فارس خواهیم افتاد.
ویژگیهای انقلابهای رنگی و شرایط کشورهایی که انقلاب در آنها رخ می دهد
به منظور اینکه این مبحث طولانی و خسته کننده نباشد، تیتروار به شرایط این کشورها و روشهایی که نیروهای مخالف دولت از آن بهره گرفته اند، اشاره می کنیم.
– پدیده انقلابهای رنگی تغییر جایگاه نخبگان دایره های بالای حکومتی است. در این تغییر اپوزسیون میانه رو ی طرفدار دموکراسی لیبرال قدرت را از هيئت حاکم می گیرد. در این رویداد که در سطح تغییر در هيئت حاكمه رخ مي دهد، اپوزسیون طرفدار غرب ، رهبرانی را که دیکتاتور و فاسد می نامد، از قدرت برکنار می کند.
– اگرچه به انقلابهای رنگی نام «انقلاب از بالا» داده شده، درواقع این جنبشها پدیده ای مابین اصلاح طلبی و انقلاب می باشد به این دلیل که کلیه ارزشها و نهادهایی که تنثیل کننده نظام حاکم می باشند، بدون تغییر مي ماند و تنها در سیاستهای داخلی و خارجی برخی تغییرات ایجاد می شود.
– افرادی که از قدرت کنار گذاشته می شوند، همچنان به زندگی خود در کشور ادامه می دهند و امکان بازگشت دوباره آنها به حکومت از بین نمی رود.
– رهبران انقلابهای رنگی قبل از ایجاد تغییرات، در دوایر بالای حکومتی صاحب پست های مهم و کلیدی بوده اند. (در حد وزارت و …)
– اکثر انقلابهای رنگی با اعتراض به نتایج انتخابات شروع می شوند. مخالفین با روشهای مختلفی نشان می دهد که در نتایج انتخابات تقلب صورت گرفته است و بدین وسیله سعی می کنند مشروعیت نظام را از آن بگیرند.
– نظام حاکم در مقابله با اعتراضهایی که به نتیجه انتخابات صورت می گیرد، از نیروها و ادوات نظامی استفاده نمی کند.
– دراین کشورها حکومتی دیکتاتورو توتاليتر می باشد.
– کشورهای خارجی علی الخصوص آمریکا در این کشورها حضور داشته با نخبگان آن در ارتباط هستند.
– مردم در این کشورها به صورت گسترده در کمپینها و تجمعات آستانه انتخابات و بعد از آن شرکت می کنند و اوپوزسیون بطور کلی بر روی یکی از کاندیداها متمرکز می شود. این کاندیدا به عنوان رهبر انقلاب رنگی شناخته می شود.
– در اعتراض به نتايج انتخابات توده مردم به صحنه آمده، اعتراض آرام و بدون خشونت خود را تا زمان تسلیم شدن حکومت ادامه می دهند.
– مخالفین و معترضان از رنگ خاصی برای ایجاد اتحاد و همبستگي استفاده می کنند. این رنگ تبدیل به سمبل اعتراضی آنان دربرابر نظام حاکم می شود.
– به طور کلی این کشورها توسعه نیافته بوده، رشوه خواری و فساد اداری و اقتصادی بسیار دیده می شود.
– تضادها و تفاوتهای قومی و مذهبی در این کشورها دیده می شود.
– علی رغم دیکتاتور بودن حکومت ، در ظاهر مسئولین مملکت از طریق انتخابات ، منصوب می شوند. این مساله تضاد ساختاری را بوجود می آورد.
– از جنبش های نوین اجتماعی به عنوان محمل در این انقلابها استفاده می شود. وجود نهادهای مدنی جامعه، N.G.Oها ، طرفداران حقوق بشر و سایر نهادها و روابط آنها با کشورهای خارجی در شروع یک جنبش مردمی تأثیرگذار هستند.
– اپوزسیون از امکانات نوین ارتباطی اعم از کانالهای تلوزیونی، اینترنت، اس.ام.اس و … نهایت استفاده را می برد.
– کمک های مالی کشورهای خارجی من جمله آمریکا و مداخله مستقیم آنها در این جنبش ها از ویژگیهای مشخص این انقلابها می باشد.
همانطور که دیدیم انقلابهای رنگی پدیده جدیدی است که پس از جنگ سرد بوجود آمده است. این پدیده در جامعه شناسی در زمره مدل های کلاسیک تغییرات اجتماعی قرار نمی گیرد. برخی از ویژگیهای اساسی انقلابهای کلاسیک چون تغییر رژیم حاکم ،تغييرسیستم موجود ، تغییر ساختارها و ارزشهای اجتماعی در انقلابهای رنگی مشاهده نمی شود. این انقلابها تنها هيئت حاكمه را تغییر می دهند.سيستم سر جاي خود باقيست. ( البته در این میان بایستی انقلاب چکسلواکی را استثنا دانست ، در آن انقلاب نظام کمونیستی حاکم به یک رژیم دموکراتیک تغییر یافت و در نهایت دو کشور مستقل بوجود آمد. در اینجا پدیده انقلابهای رنگی بعد از سال 2000 مد نظر است).
انقلابهای رنگی از منظر آزربایجان جنوبی
حرکت ملی آذربایجان جنوبی در رابطه با این جنبشها باید منافعی را که ممکن است برای حرکت رهایی بخش ما داشته باشند در نظر بگیرند، نه صرفاً جذابیتهای موجود در این جنبشها را. در ارتباط با انقلابهای رنگی دو گزینه پیش روی حرکت ملی آذربایجان می تواند وجود داشته باشد:
1- انقلاب رنگی که در ایران و یا در واقع در مرکز کشور ممکن است بوقوع بپیوندد:
یکی از عاملهای اساسی در وقوع انقلابهای رنگی دخالت و کمک قدرتهای خارجی است. آمریکا به طور مستقیم در جنبش هایی که تاکنون بوجود آمده، نقش داشته است. سرمایه گذاری و در نظر گرفتن بودجه برای این امر، آموزش، حمایت های سیاسی و معنوی ، آماده کردن افکار عمومی دنیا از طریق رسانه ها، فشار بر حکومتها و قانع کردن آنها به داشتن رفتارهایی دموکراتیک با مردم، بلافاصله به رسمیت شناختن گروهی که پس از انقلاب سر کار می آید و … نقش آمریکا را در چگونگی ایجاد و نتیجه گیری این جنبشها آشکارا نشان می دهد. هدف اصلی نیز منافع ملی تعریف شده آمریکا است. توسعه دموکراسی، حقوق بشر و … نیز در درون این تعریف جای می گیرند. (البته جای گرفتن این موارد در میان منافع آمریکا ، از ارزش دموکراسی و حقوق بشر نمی کاهد. بالعکس گسترش دموکراسی و حقوق بشر جزء منافع ملی ما نیز می باشد. یعنی علاوه بر اینکه این موارد به خودی خود ارزش می باشند، توسعه آنها منافع ما را نیز تأمین می کند. درست مثل ملت آمریکا)
در مورد مساله ایران برای آمریکا دو گزینه وجود دارد: – بنابه منافع آمریکا ایجاد تغییر در رفتار رژيم – تغییر رژیم
تغییر در رفتار رژيم سالها مورد نظر آمریکا بوده است. در دوران روی کار آمدن اصلاح طلبان ، سياستهاي تنش زدايي اصلاح طلبان منطبق با سیاستهای آمریکا بود. ولیکن وجود دوگانگی در درون حاكميت و تأثيرگزاري افراد تندرو و افراطی در سياست خارجي امید تغییر در رفتار را از بین برد. پس از آن به ویژه با بوجود آمدن مساله تولید سلاحهای هسته ای طرح تغییر رژیم در دستور کار آمریکا قرار گرفت. هنگامی که انقلابهای رنگی در منطقه به وقوع می پیوست، جناح تندرو رژيم دست به عمل پیشگیرانه زد و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در صدد بدست گرفتن کل حکومت برآمد. بدین طریق یکی از عناصر لازم برای ایجاد انقلاب رنگی از میان برداشته شد. در کشورهای که انقلابهای رنگی صورت گرفته، نظامهای حاکم از نیروهای نظامی برای سرکوب اعتراضات موجود استفاده نکرده اند، ولیکن در ایران نیروهای نظامی خود در رأس حکومت قرار گرفته اند!!
دولت احمدی نژاد که در خارج دارای وجهه ای نامناسب است ، جهت جبران این نقصان در داخل و ایجاد انسجام داخلي و نیز جلوگیری از جنبش مردمی به عنوان یکی از عناصر لازم برای انقلاب رنگی برنامه ها و سیاست های پوپولیستی در پیش گرفت. با اقدامات کاملاً پوپولیستی در زمینه های اقتصادی و سیاسی به بسیج کردن طبقات پایین جامعه پرداخت. طبقات محروم و پایین جامعه را که مستعد خشونت و اعمال تندروانه می باشند برای قرار گرفتن در مقابل طبقه متوسط که خواهان آرامش و اعتدال می باشند، آماده کردند(بر اساس تحليلشان). به این ترتیب قصد دارند مقاومت طبقات پایین جامعه در برابر جنبش توده ای طبقات متوسط را همچون سپری برای خود قرار دهند که نتیجه آن به خشونت کشانده شدن حرکت آرام مردم و قرار گرفتن بخشی از توده مردم در مقابل بخش دیگری از توده بجای حکومت می باشد. سالهاست که به صحنه آوردن طرفداران و افراد وابسته به حکومت به نام ملت در مقابل جنبش های اجتماعی و حرکتهای اعتراضی توده ای، تاکتیک حکومت می باشد. به عنوان نمونه در برابر وقایع دانشگاه تهران در سال 1378 و قیام ملی خرداد 1385 در آذربایجان جنوبی از همین تاکتیک استفاده کرده است.
حکومت احمدی نژاد – خامنه ای به دنبال بستن تمامی کانالها براي جلوگيري از انقلاب رنگي بودند.در اين راستا اقدامات زير را براي خنثي سازي مؤلفه هاي لازم براي چنين انقلابي انجام دادند:
– بستن نشریات مخالف و نیمه مخالف
– بستن نشریات دانشجویی من جمله نشریات دانشجویی وابسته به حرکت ملی آذربایجان
– تعطیل کردن » ان.جي.او»هایی که جدیداً شروع بکار نموده بودند
– تحت فشار قرار دادن افراد و نهادهایی که در رابطه با حقوق بشر فعالیت می کنند.
– جمع آوری ماهواره ها از منازل
– مخابرات را کاملاً تحت کنترل سپاه قرار دادن (جلوگیری از هماهنگی هایی که از طریق «اس.ام.اس»ایجاد می شود)
– ایجاد فیلترینگ گسترده در وب سایتهای اینترنتی و دستگیری وبلاگ نویسان
-ايجاد فضاي رعب و وحشت در خيابانها و ميدانها با نصب دوربين
– ایجاد پارازیت بر روي امواج ماهواره اي کانال های تلويزيوني
– دستگیری اشخاصی که به کشورهای خارجی رفت و آمد داشته و با آنها در ارتباط بودند و محاکمه آنها به جرم تلاش برای ایجاد انقلاب مخملی، وادار کردن آنها برای دادن اعتراف در مقابل تلويزیون و به این ترتیب القاء ناموفق بودن انقلاب مخملی در ایران .(اعترافات اشخاصی چون هاله اسفندیاری، رامین جهانبيگلو، علی افشاری، اکبر عطری،… در رابطه با این مساله)
با چنین تدابیری سعی در از بین بردن بسترها و محمل های مورد استفاده در انقلابهای رنگی داشته اند. ولی با تمام این احوال نمی توان گفت : «انقلاب رنگي تحت کنترل درآمده و در این کشور رخ نخواهد داد». علیرغم از بین بردن یک سری از عوامل لازم برای انقلابهای رنگی (که آنها نیز به طور 100% از بین نرفته اند) سایر عوامل همچنان وجود دارند. کنترل کردن همه این عوامل از توان حکومت خارج است.
بعد از روي كار آمدن اوباما و در پیش گرفتن سیاست قدرت نرم در قبال ایران توسط وی و همراهي کشورهای اروپایی با چنین سیاستی و نیز حوادث دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری نشان دهنده این است که انقلاب رنگی و ایجاد تغییر رژیم از داخل همچنان در کشورهای غربی در دستور کار قرار دارد.
با بررسي فضاي كنوني موارد زير را به صورت خلاصه مي توان بيان كرد:
– آمریکا در کوتاه مدت خواهان تغییر در رفتار حکومت ایران است و در دراز مدت تغییر رژیم را مد نظر دارد. شاید تغییر رفتار زمینه ای برای تغییر رژیم ایجاد کند. امروز دیگر آمریکا با تغییر رفتار رژيم به شيوۀ دوران اصلاحات راضی نمي شود. هدف تغییر رفتار دولت و رئیس جمهوری که بر سر کار می آید نیست، بلکه تغییر رفتار کل نظام و حکومت مدنظر آنهاست. این تغییر در رفتار ابتدا باید در سیاست خارجی (به عنوان خواستی عاجل) ؛ تولید سلاح هسته ای و سیاست های ایران در حمایت از تروریسم و سپس در سیاستهای داخلی رژیم بوجود آید. تغییر رفتار رژیم در سیاست داخلی زمینه را برای وقوع انقلاب رنگی فراهم خواهد نمود. تمامی اینها در کوتاه مدت نه ممکن خواهد بود و نه مطابق با خواست آمریکا. آمریکا در حالی به دنبال ایجاد تغییر در ایران می باشد که بر اتفاقات پس كنترل داشته باشد. اکنون وقوع یک انقلاب واقعی سبب به هم ریختن اوضاع شده و وضعيت را غير قابل كنترل خواهد ساخت.
– حکومت احمدی نژاد و در رآس آن خامنه ای اگرچه ممکن است در سیاست خارجی خود حاضر به دادن امتیازاتی باشد، ولیکن در سیاست داخلی به هیچ عنوان حاضر به این کار نیست و این مساله دلیل اصلی ایجاد خشونت در هنگام به وجود آمدن انقلاب رنگی خواهد بود.
– اپوزسیون و بدنه جنبش سبز کنونی (طبقه متوسط جدید) خواهان تغییر بدون خشونت سیستم ولایت فقیه می باشند (جمهوری ایرانی به جای جمهوری اسلامی)
– رهبران جنبش سبز (در رأس آنها موسوی) خواهان حفظ ایران و رژیم اسلامی موجود می باشند. آنها حکومت را در لبه پرتگاه مي بينند. به کسب ریاست جمهوری در حد یک تدارکاتچی، همچون دوران خاتمی قانع نیستند. آنها اظهار مي كنند كه قانون اساسي موجود را قبول دارند ولیکن جسته گریخته جملاتی چون «قانون اساسي وحی منزل نیست و می تواند تغییر یابد» به گوش می رسد. موادی که به دنبال تغییر آنها در قانون اساسی می باشند تا جایی که مشخص است مربوط به «ولایت فقیه» و «شورای نگهبان» می باشد. آنان خواهان قرار گرفتن در حکومت می باشند، واضح است که درصورت رسيدن به حاكميت تغییر در رفتار را نشان خواهند داد ولیکن اینبار برخلاف دوران اصلاحات راضی به وجود یک حاكميت دوگانه نیستند.
با توجه به این شرایط، بازی پیش رو و انقلاب مخملی مورد نظركاملا مشابه مواردی که در کشورهای همسایه روی داده نمی تواند باشد. نبود خشونت به عنوان یکی از جاذبه های انقلابهای رنگی و ایجاد انقلاب در مدت زمانی کوتاه بدون خونریزی و کشتار در اینجا مشاهده نخواهد شد. اگر چه تماشای این بازی از دور خوشايند به نظر می آید ولی به عنوان حرکت ملی آذربایجان جهت داخل شدن در این بازی ابتدا باید هزینه های آن را نیز در نظر بگیریم. چنانچه قرار است خونی ریخته شود، انسانی در این راه شهید شود، چرا در راستای جابجايي افراد حاکم در رژیم باشد؟! چنانچه یک مبارزه دراز مدت در پیش روست، از چه روی این مبارزه در راه رهایی ملی ملتمان نباشد؟! بیداری ملی و آگاهی از هویت ملی و شعور ملی که بطور نصفه- نیمه ای پس از سالها فعالیت ایجاد شده است، از چه روی نیمه کاره رها شود و ما انرژی خود را صرف اندک تغییر رفتار حکومت فارس کنیم؟ تغییر رفتار جنبشی که ضدتورک بودن سران و بدنه آن بر ما آشکار است ، در ارتباط با ما چه خواهد بود؟ مگر نه این است که لباس عوض کرده، تئاتر دیگری را بر علیه ما به اجرا خواهند گذاشت؟
چنانچه این تغییر در رفتار(اعتدال و داشتن قدرت تحمل، دوری از اعمال و رفتارهای فاناتیک، پایان دادن به اعدامها و شکنجه ها، …) بدون زحمت و هزينه به دست آید!! مسلماً مطابق با میل حرکت ملی و ملت مان خواهد بود. در چنین فضایی فعالیت سیاسی بسیار آسانتر خواهد بود. در کشوری که آزادی مطبوعات وجود داشته باشد، بیداری ملی با سرعت پیش خواهد رفت ، هنگامی که فعالیت تلويزیونهای خصوصی مقدور باشد، می توان بیداری ملی را به یک ارادۀ ملی تبدیل کرد. در کشوری که احزاب و تشکیلاتها آزادانه به فعالیت بپردازند، خواهیم توانست تشکیلاتها و سازمانهای ملی خود را ایجاد کنیم و بدین طریق به کسب حقوق ملی خود نائل شویم. می توانیم کاندیداهای ملی گرا (میللتچی) را به مجلس فرستاده ، بدین وسیله تغییرات لازم را در قانون اساسی ایجاد کنیم و … .
حرکت ملی آذربایجان سالهاست که در راستای ایجاد بیداری ملی و کسب آزادی ملی هزینه های بیشماری را متحمل می شود. مللتی که در اسارت بسر می برد، باید به رهایی از این زندان تلاش کند. مللتی که تحت اشغال می باشد، بایستی سعی در ایجاد حکومت ملی خود داشته باشد. شهید شدن در راه تغییر رفتار حكام ملت حاکم نشانگر پایین بودن شعور ملی –سیاسی ملت محكوم است. اگر دادن هزینه در حد شهید شدن لازم است، بجای از بین بردن حکومت دیکتاتور و جایگزین کردن یک حکومت دموکراتیک!! غیر خودی و قبول حاکمیت دیگران، باید در راه ایجاد حکومت ملی خودمان باشد. واضح است حکومت خودمان باید که حاکمیت ملت باشد و دموکراتیک.
با نگاهی خوشبینانه در نتیجه وقوع انقلاب رنگی ، زمینه لازم برای فعالیتهای ما ایجاد خواهد شد. این یک ریسک است. هنوز مشخص نیست که نیروهای فاشیست کنونی که شعار دموکراسی سر می دهند، در آینده حرکت ملی آزادیبخش آذربایحان را تحمل خواهند نمود یا خیر؟ و نیز مشخص نیست که آیا در آن زمان نیز حرکت ملی جذابیت کنونی خود را خواهد داشت؟؟ جنبشی که تاکنون به تأخیر افتاده، با تأخیربيش از اين در آينده ماهییتی ارتجاعی به خود خواهد گرفت. شاید در آنروز فعالین حرکت ملی افرادی متحجر و یا عقب مانده نامیده شوند. شاید در آنصورت بجای اتحاد با دیگران در عین حفظ خواستها ، ارزشها و منافع خودمان، در خواستها و منافع آنها استحاله شویم.
اگر امروز با محو شدن در جاذبه های جنبش مخملی ، ماهییت حرکت ملی را تغییر دهیم ، سرانجام راهی که مي رويم، بسته به رفتارهای دیگران خواهد بود. در آينده نيزبراي بازگشت به ماهيت واقعي خود با پل هاي خراب شده روبه رو خواهيم شد.
2- استفاده حرکت ملی آزربایجان جنوبي از مدل انقلاب مخملی در مبارزه رهايي بخش خود
انقلابهای رنگی که تاکنون شاهد آنها بودیم، سبب تغییر در سطوح بالاي حکومتی کشورها شده اند و جنبشهایی بوده اند که در مرکز کشور به وقوع پیوسته اند. مسلماً اهداف حرکت ملی جابه جايي افراد شونیست حاکم در مرکز نمی باشد و نیز نیرو و قدرت اصلی حرکت ملی در شهرهای ديگر آذربایجان می باشد نه در مرکز (تهران). اگرچه در بین دانشجویان شهرهای تهران و کرج ، دانشجویان ملی گرای زیادی وجود دارند و فعالین بسیار گرانقدری در حرکت ملی از میان تورکهای ساکن دراین شهرها می باشند، ولیکن حرکت ملی در شهرهای ذکر شده حالت مردمی و توده ای به خود نگرفته است. در رویدادهای خرداد 85 به وضوح شاهد این وضعیت بودیم. البته باید به زودی چنین ضعفی را از میان برداریم.
با در نظر گرفتن ماهیت حرکت ملی (جامعه هدف، دشمن و حریفی که رودرروی خود دارد، اهداف و ایده آلها، …) مشخص می شود که جنس حرکت ملی آذربایجان متفاوت از جنس انقلابهای رنگی است که تاکنون دیده شده اند. یعنی تجویز مستقیم مدل انقلابهای رنگی یرای حرکت ملی نشانگر مفتون شدن در جذابیت این انقلابهاست. تقلید مستقیم از این جنبش ها نشانگر بیگانه زدگی ما می باشد. تشبیه حرکت ملی آذربایجان به چنین جنبش هایی نشانگر این است که ما بر ماهیت واقعی حرکت چشم بسته ايم. نفرتی که نسبت به جمهوری اسلامی در ما وجود دارد، نباید سبب گمراهی و انحراف حرکت ملی از مسیر خود شود. ولی با هدف رهایی ملی می توانیم از برخی روشهای انقلابهای رنگی بهره بگیریم. استفاده از این متدها باید در راستای رسیدن به رهایی ملی باشد. باید در تقویت هویت ملی ما مؤثر بوده و نشانگر هويت ملي ما باشد. بر این اساس باید ویژگیهای اساسی انقلابهای رنگی از زاویه حرکت ملی آذربایجان مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. لازم به ذکر است که موانع و مشکلات موجود بر سر راه جنبش رنگی که در مرکز بوجود آمده، بر سر راه ما نیز خواهد بود. (رودررویی با نیروهای نظامی، رو در رو قرار گرفتن با توده مردم، ….)
با در نظر گرفتن مدل انقلابهای رنگی و اهداف اساسی حرکت ملی ، جهت رسیدن به اهداف ذیل می توان از این مدل بهره گرفت:
٭ تقویت هویت ملی، و گسترش شعور ملی در بین توده مردم. بیدار کردن ناسیونالیم آذربایجانی در بین ملت آذربایجان . نشان دادن تمایز بین هویت تورک و آذربایجانی با هویت فارس و ایرانی.
٭ توسعه شعور سیاسی و ملی در میان ملت، مشخص نمودن اهداف و خواسته های سیاسی و آشنا نمودن مردم با حقوق سیاسی شان. آشنا نمودن ملت با حق داشتن مجلس ملی و دولت ملی به عنوان طبیعی ترین حق یک ملت.
٭ بیدار کردن و تقویت حس غرور ملی و از بین بردن احساس وابستگی سیاسی- روانی به ملت حاکم فارس در ملت آذربايجان
٭ متمرکز کردن اراده و قدرت ملی براي تبدیل آذربایجان جنوبی به یک وزنه سیاسی و بازیگر سياسي. متمرکز نمودن نیروهای پراکنده موجود در آذربایجان در جهت حفظ منافع ملی و نمايندگي كردن ملت . شناساندن ملت آذربایجان جنوبی همچون شخصیتی سیاسی-حقوقی.
٭ پس ازمتمرکز کردن اردۀ ملی ، عقب نشاندن نظام حاکم و پیشروی در مبارزه بدون توقف.
٭ توافق با سایر قدرتها در راستای سرنگون کردن نظامی که حاضر به تسلیم شدن نمی باشد. این توافقات نه به صورت گروههای «مطالبه محور» که امروز وجود دارند، بلکه از موضع یک بازيگر و وزنه سیاسی واقعی باید باشد. باید از موضع برابر باشد نه از موضع پایین.
جهت رسیدن به این اهداف می توان یک سری مؤلفه های انقلاب رنگی را مورد استفاده قرار داد. لازم می بینم شروط لازم برای استفاده از این عناصر را ذکر کنم:
– اجرای پروژه انقلاب رنگی در زمان انتخابات مؤثرتر و قابل دسترس می باشد. در دوران انتخابات مردم آمادگی بیشتری دارند. علیرغم اینکه انتخابات در ايران بازیچه ای بیش نیست، ولی منفعل ترین افراد و کسانی که کاملاً بدور از سیاست و فضای سیاسی می باشند نیز به نوعی با انتخابات درگیر می شوند. یعنی مساله انتخابات مورد توجه همگان می باشد. مخالفین ، موافقین ، کسانی که شرکت می کنند، افرادی که شرکت نمی کنند، … همه انتخابات و نتایج آن را دنبال می کنند و در این دوران جامعه حالت سیاسی به خود می گیرد و مردم به ارزیابی افکار سیاسی می پردازند و … .
– از میان انتخاباتی که در ایران صورت میگیرد، انتخابات ریاست جمهوری مناسبتر از بقیه می باشد. می توان با تمرکز بر یکی از کاندیداها کل منطقه آذربایجان را بر آن اساس متحد کرد. در مسائلی غیر از انتخابات نیز می توان چنین پروژه ای را به انجام رساند ، به شرطی که موضوعی مورد توجه و علاقه مردم باشد و جلب توجه توده مردم به موضوع مورد نظر انرژی مضاعفی را از ما طلب نکند.
– لازم است متمرکز شدن بر روی یک شخص صورت گیرد. این شخص باید یک فرد ملی گرا (مللتچی) و جزء حرکت ملی و تحت کنترل آن باشد. در انتخابات اخیر نتایج «روانشناسی استعمار» قابل مشاهده بود. علی رغم اینکه بارها و بارها تاکید شد که باید یک کاندیدادای خودی داشته باشیم، ولی باز خیلی ها می گفتند که «ما چنین شخصی نداریم»!!! ، گفتند که «باید شخص مستقلی باشد» و «اکبر اعلمی» را همانند شخصی موستقل در حد ناجی آذربایجان بزرگ کردند!! گویا خود اعضا و طرفداران «گاموح» نیز اتهامی را که سالها بر این تشکیلات وارد شده است، باور کرده اند!! برای اینکه انحصار طلب نامیده نشوند در برابر چنین رویدادهایی سکوت پیشه کردند. اما از این پس زمانی که سرنوشت ملتمان در میان باشد، تسلیم شدن گاموح و یا هر تشکیلات دیگری در برابر تخریبها امری غیرقابل بخشش می باشد.
– اعتراضات آرام و بدور از خشونت به عنوان یکی از ویژگیهای انقلابهای رنگی باید جزء فعالیتهای به روز حرکت ملی قرار گیرد. در صحنه بودن و پرکردن آرام و بدون خشونت میادین مبارزه در جهت کسب اهداف بزرگ بسی مهمتر از دست زدن به اعمال خشونت آمیز جهت کسب اهداف کوچک می باشد. همچنین اهداف و خواسته های رادیکال نباید سبب شود که به کنجی خزیده ، از فعالیت باز مانیم. رادیکاليسم در اهداف و استفاده از روشهاي مسالمت آميز در عمل از ویژگیهای انقلابهای رنگی است و ما باید این را به انجام برسانيم. کسانی که این را نمی پسندند حداقل نباید مانع دیگران شوند.
– همچون انقلابهای رنگی ما نیز باید رسانه هایی قوی و فراگیر داشته باشیم . ولی با این تفاوت که نباید مدیریت این رسانه ها (بویژه تلويزیون) در دست کشورهای خارجی باشد. یعنی با امکانات و توانایی خود این رسانه ها را راه اندازی کنیم و منبع مالی آن مشخص باشد. گفتمان حاکم بر تلوزیون باید از ضرورتها و نیازهای حرکت ملی نشات بگیرد. مديريت اين تلويزيون بايد كاملا تحت كنترل حركت ملي باشد. باید ارگان واقعی ارادۀ متمركز شدۀ حرکت ملی باشد. تلوزیون ملی به معنای واقعی کلمه باشد. وجود تلوزیونی کاملاً ملی ، مستقل و قدرتمند می تواند در اجرای چنین پروژه ای بسیار مؤثر و نقش آفرین باشد. اگر ما در ایجاد چنین تلوزیونی تأخیر داشته باشیم، دیگران برای ما تلوزیون به راه خواهند انداخت. نام آن را تلوزیون ملی خواهند نهاد و در در راستای اهداف خودشان بهره مند خواهند شد. ما نیز مسحور نام و نمای آن شده، با خوشحالی پذیرایش خواهیم بود. اخیرا تعدادی از فعالین حرکت ملی طی نامه ای به جمع آوری امضا پرداخته و در آن از کانال تلوزیونی «بي بي سي» خواهان ایجاد بخش آذربایجانی آن شده اند. وای برما! خودمان با خواست خود در بسترهای پرجاذبه ای که استعمار ایجاد کرده پای می نهیم، در حالی که رفتن در این مسیر ما را به آغوش استعماری جدید خواهد انداخت. تلوزیون ملی به عنوان ارگان حرکت ملی نباید وابسته به هیچ شخص یا كشوري باشد وگرنه براساس منافع و علائق اشخاص و کشورهای دیگر هر روز لباسی جدید بر تن خواهد کرد. اهداف، دشمنان، ماهیت و … حرکت ملی در این تلوزیون هر روز تعریفی متفاوت به خود می گیرد و ملت سردرگم می ماند. ملتی که سر در گم باشد، انرژی ای برای مبارزه نخواهد داشت.
– یکی دیگر از ویژگیهای انقلابهای رنگی دخالت مستقیم کشورهای خارجی است. در حرکت ملی آذربایجان نیز در رابطه با نقش قدرتهای خارجی در حرکت ملی نگاههاي متفاوتی وجود دارد. عده ای قدرتهای خارجی را به هیچ انگاشته همه چیز را وابسته به خواست و اراده ملت می دانند. برخی ديگر معتقدند اگر مداخله قدرتهای خارجی نباشد، حرکت ملی موفق به کسب نتیجه دلخواه نخواهد شد. هر دوی این دیدگاهها به نوعی از «روانشناسی استعمار » نشأت می گیرند. اینها را می توان با خصوصیات «فرار از واقعیت» و «از دست دادن اعتماد به نفس» تفسیر نمود، وگرنه مبارزات رهایی بخش ملی که تاکنون وجود داشته اند، نشان داده اند که جنبش رهایی بخش ملی هم در داخل و هم در خارج از ماهیتی سیاسی برخوردار است. استناد بر حقوق بین الملل (همچون»حق تعیین سرنوشت » و حفظ تماميت ارضي كشورها) و يا مواردي از حقوق بشر تنها پوششی بر مواضع طرفهاي ذينفع در برخورد با مسأله است. آنچه بر دوش ماست تقویت حركت ملي و فراهم آوردن مستندات حقوقی برای برخورداري حداكثراز حق تعیین سرنوشت خود مي باشد. منافع ملی کشورهای خارجی تعیین کننده علائق سیاسی آنان می باشد. وابستگی بی جا و بی دلیل ما به قدرتهای خارجی دردی از ما دوا نخواهد کرد. این قدرتها چیزی بدهکار ملت مانیستند. چنانچه آنان بخواهند کمکی به حرکت ملی ما بکنند، در راستای منافع ملی خودشان است. از اینرو برخلاف انقلابهای رنگی، نباید تسلیم سرمایه گذاری و دخالت مستقیم کشورهای خارجی شویم. ما به دنبال رهایی از این استعمار و گرفتار آمدن در استعماری دیگر نیستیم. در رابطه با منابع مالی حرکت ملی نیز هیچ کس نباید در فکر دریافت کمک های مالی از خارج باشد. افرادی که دراین باره خوشبینانه می نگرند ، باید بدانند که فساد و هزینه ای که این امر در پی دارد، بسی بیشتر از منفعتهایی است که ممکن است داشته باشد. ساده لوحی خواهد بود اگر گمان کنیم چنین مساله ای پنهان خواهد ماند. هزینه های حرکت ملی در خارج نیز باید تنها با کمک آذربایجانیها پرداخته شود. این تنها مساله ای اخلاقی نیست ، بلکه در دراز مدت تضمین کننده منافع ملی مان خواهد بود.
– در رابطه با سمبلها و رنگهایی که در انقلابهای رنگی مورد استفاده قرار می گیرد، حساسیت و دقت بیشتری لازم است. استفاده از مدل انقلاب رنگی نباید منجر به تغییر ماهییت حرکت ملی شود. سمبلهای موجود در انقلابهای رنگی نقشی پیام دهنده دارند. این سمبلها نشانگر خواسته های جنبش، مخالفت آن با هيئت حاکمه و ماهیت آن است. سمبلهای ما نیز باید نشان دهنده ماهیت و خواسته هایمان باشد.
سمبلهای انقلابهای رنگی به علت قرار گرفتن در مقابل نظام حاکم کاملاً متفاوت از سمبلهایی هستند که حکومت مورد استفاده قرار می دهد. در این جنبش ها سمبل ها متناسب با ماهیت جنبش می باشد. همچنین سمبلهای این جنبش ها نزد ملت معنی خاصی را دارا هستند. این سمبل نشان می دهد که جنبش خواهان چه نوع حکومتی می باشد. در جمهوری آذربایجان شمالی رنگ نارنجی که مخالفین از آن استفاده کردند، دارای معنی تاریخی خاصی برای ملت آذربایجان نبود. تنها یادآور انقلاب اوکراین بود. حکومت علی اف با استفاده از این مساله آنان را بازیچه آمریکا نامید. ولیکن اکنون در جنبش سبز موجود در ایران قدمی حساب شده متناسب با ماهییت و اهداف جنبش برداشته شد. رنگ سبز برای جنبشی که هم اکنون در تهران در جریان است، مناسبترین رنگ می باشد. اين جنبش از نظرماهیت در واقع شكل بومي شدۀ انقلابهای رنگی می باشد که متناسب با شرایط ایران به اجرا در می آید. تغییر حاكميت کنونی اسلامگرای رادیکال و جایگزینی آن با هیاتی که دارای سیاستهای داخلی و خارجی متعادلتری باشد، از اهداف آن است. هدف رهبران این جنبش تغییر رژیم نمی باشد. علی الخصوص موسوی با هدف حفظ نظام و برای جلوگیری از فروپاشی کشور در داخل و ایجاد تصویری مقبول از ایران و اسلام در خارج به صحنه آمده است. موسوی و ديگر نخبگان جنبش با استفاده از رنگ سبز در مقابل استفاده حکومت از باورهای مذهبی مردم یک اقدام پیشگیرانه انجام دادند. اعلام وابستگی حرکتی که در راس آن یک شخص سید (در بین توده مردم به عنوان اولاد پیامبر) قرار گرفته و پرچم اسلام ! بدست گرفته، به آمریکا برای حکومت امر مشکلی می توانست باشد. برخلاف آنچه که حکومت آذربایجان شمالی به راحتی انجام داد، دولت احمدی نژاد به سختی می تواند به مردم بقبولاند که این جنبش بازیچه آمریکا است. البته لازم به ذکراست که حکومت دیکتاتور می تواند سمبلهای مورد استفاده را لوث کند. رژیم اگر بتواند حالت سمبلیکی این سمبلها برای مبارزه و اعتراض را از آنها بگیرد، جلوی تأثیر آنها را می گیرد. باید از فعالیتهایی که حکومت جهت لوث کردن جنبش سبز انجام داد ، درس بگیریم. آنان از بسیجیان خود خواستند پرچم سبز به دست گیرند و بدین ترتیب سبز علوی را در برابر سبز اموی بکار بردند!! این مساله در حال کاستن از تأثیر سلاح و سمبل جنبش سبز می باشد و انرا به نوعی لوث کرده است. حرکت ملی نباید در چنین بازیهایی گرفتار آید. چنانچه از مدل انقلابهای رنگی برای تقویت حرکت ملی استفاده می کنیم، سمبولهایی که مورد استفاده قرار می دهیم باید کاملاً نشان دهنده ماهیت ما باشد و نیز باید امکان خنثي كردن این سمبلها و یا لوث کردن آنها را به حکومت ندهیم. لازم به یادآوری است که مبارزه ما امروز تنها بر علیه دولت احمدی نژاد که بر سر کار آمده ، نمی باشد و مبارزۀ صرف بر عليه دولت احمدي نژاد مشخص كنندۀ ماهیت حركت ملي ما این نیست. ما مخالف شونیسم فارس و پان ايرانيسم هستیم و خواهان بدست آوردن و برپاکردن حکومت ملی خود می باشیم. سمبل جنبشی که خواهان ایجاد دولت-ملت است، باید متفاوت از سمبل جنبشی باشد که خواهان ایجاد تغییر در حکومت یک کشور است . سمبل ملتهایی که قصد رهایی از اسارت و استعمار را دارند، پرچمشان می باشد. این پرچم بزرگترین نشان اعتراض برای ملت خواهان آزادی است، پرچم سمبلی است که از بوجود آمدن سایر تعابیر و تفاسیر پیشگیری کرده، و راهی برای لوث کردن باقی نمی گذارد. خامنه ای و احمدی نژاد هرگزاز مزدوران خود نخواهند خواست که پرچم مقدس آذربایجان جنوبی را بدست گیرند. چنین اشتباهی را مرتکب نمی شوند زیرا از معنی، وزن و تأثیر آن کاملاً آگاهند.
هیچکدام از رنگهاي (قرمز، سبز، آبی) به تنهايي نشانگر ماهیت اصیل حرکت ما نمی باشد و انتخاب آنها ناشی از دنباله روی از دیگران و یا واکنش نابجا به دیگران خواهد بود. حرکت ملی آذربایجان لحظات حساسی را سپری می کند. در چنین برهه ای عملکرد واکنشی، تقلید و عناد ورزی شایسته یک فعال واقعی حرکت ملی نمی باشد.
مساله مهم دیگری که وجود دارد ، در انقلابهای رنگی نمی خواهند جامعه حالت دوقطبی به خود بگیرد. در حالي كه یکی از اهداف حرکت ملی ایجاد هویت میلی و تقویت آن است. یعنی مساله هویت که این مساله به طور ذاتی سبب ایجاد جدایی و فاصله شده ، قطبی شدن را در جامعه بوجود می آورد. تمركز بر فاکتورهایی که سبب تمییز ما از ملت فارس می شود، از اولويت هاي حرکت می باشد. (جزء گفتمان روزمره حرکت ملی می باشد). سمبولهایمان نیز نباید از این قاعده مستثنی باشند. هر یک از این رنگها در ایران دارای معانی خاصی برای خود می باشند و گروه خاصی را تداعی و یا تمثیل می کنند که در ميان افراد اين گروهها از همه مليتهاي ايراني مشاهده مي شود (تورکها، فارسها وكرد ، عرب و سایر ملل). عاملی که ما را از جنبه هویتی با فارسها متحد می سازد، نمی تواند عاملی باشد که تمییز ما و آنها را نشان می دهد و بالعکس. رنگ سبز رنگ اسلام است و تمثیل کننده مسلمانی. هویت دینی مشترک فارس، تورک، عرب، کورد و … را تمثیل می کند. آبی رنگ تورک گرایی (تورکچولوک) است. علی الخصوص جنبش اخیر تورکهای اويغور در چين این رنگ را به عنوان رنگ ترک گرایی به دنیا شناساند، ولیکن در ایران بیشتر تمثیل کننده تیم استقلال می باشد .(در میان توده مردم) که در بین هواداران این تیم ملیتهای مختلف تورک، فارس، گیلک و … وجود دارند. یعنی رنگ آبی بین برخی تورکها و برخی فارسها هویت مشترک هواداری از یک تیم فوتبال را تمثیل می کند. (البته با بوجود آمدن مساله هواداری از تیم تراکتورسازی ، در بین هواداران آبی تعداد تورکها کاهش یافته است). رنگ قرمز در سطح دنیا سمبول کمونیسم و چپ گرایی است. (البته قبل از انقلاب 1917 با الهام گرفتن از انقلاب فرانسه ، این رنگ انقلابی بودن را تمثیل می کرد). در ایران نیز قرمز رنگ تمثیل کننده ی چپ گرایان و کمونیستها است. یعنی سمبول هویت عقیدنی مشترک بین تعدادی از تورکها با برخی از فارسها می باشد. یعنی نه تنها سمبلی نیست که بتواند ما و فارسها را از هم جدا کند، بلکه براي برخی از توركها سمبل مشترک آنها با برخي فارسهاست. همچنین در ايران این رنگ نیز همچون رنگ آبی بیشتر در زمینه ورزشی دارای معنای خاصی می باشد و سالها تمثیل کننده تیم پرسپولیس (پیروزی) بوده است. در بین هواداران این تیم نیز از همه ملیتها می توان یافت. (اخیرا در آذربایجان این رنگ تمثیل کننده تیم تراختور می باشد). اکنون رنگی که در سطح جامعه ایران تیم های تيراختور و یا پیروزی را تمثیل می کند ، نمی تواند به عنوان سمبلی باشد که تفاوت ما را با فارسها نشان دهد. کسانی که پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری رنگ قرمز را در مقابل رنگ سبز برای حرکت ملی آذربایجان پیشنهاد کرده اند باید این را نیز در نظر داشته باشند که همانطور که رنگ سبز در انتخابات موسوی را تمثیل می کرد، رنگ قرمز نیز احمدی نژاد را تمثیل می کرد. این مساله بهانه ای می شود برای تخریب علیه ما از طرف اپوزيسيون فارس که گويا در کنار احمدی نژاد قرار گرفته ایم. (همچنین این رنگ در رابطه با اعتقادات مذهبی ملتمان نیز معنی خاصی دارد، استفاده نظام از این مساله نیز نباید از نظر دور نگه داشته شود). سمبولهای مورد استفاده در انقلابهای رنگی بايد دارای معنی روشن و مشخصی باشند. رنگی که اینچنین پیچیده و دارای چند معنی مختلف است نمتواند نشانگر هویت ملی ما باشد.
هر سه این رنگها نشاندهنده آرمانها و ايده آلهاي ما می باشند و در پرچم ملی مان جای گرفته اند. هیچ یک به تنهایی قادر نخواهد بود حرکت ملی و نظام فكري و ایدئولوژی ملی ما را آنچنان که هست نشان دهد. هر سه تنها با بودن در کنار هم و در آغوش کشیدن ماه و ستاره می توانند نشان دهنده هویت واقعی ما باشند. قسمتی از این سيستم را برداشته از آن به جای کل مجموعه استفاده کردن، خطایی استراتژیک می باشد. یک انحراف و گمراهی استراتژیک، زیرا جنبشی که ماهیت و اهداف کلان آن تغییر یابد، استراتژی های آن نیز تغییر می یابند. این مساله در مدیریت استراتژیک از اصول اولیه می باشد.
جنبش سبز و حرکت ملی آزربایجان جنوبی
قبل و بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران جنبشي اجتماعی – سیاسی به نام «موج سبز» بوجود آمده است. رویدادهای قبل از انتخابات به خصوص مناظره هایی که بین کاندیداها در تلوزیون صورت گرفت ، علاقه و امید به انتخابات را افزون کرده بود. به ویژه طبقه متوسط جديد که از اصلاحات و انتخابات ناامید شده بودند ، مجدداً به صحنه آمدند. برخی به امید تغییراتی که پس از انتخابات می توانست روی دهد، برخی نهادهای دیگر نیز برای استفاده از فضایی که در هنگام انتخابات بوجود آمده بود، به صحنه آمدند. در حرکت ملی آذربایجان نیز که سالها بود انتخابات را تحریم می کرد، نشانه های ورود به ميدان انتخابات دیده می شد. انتخابات ریاست جمهوری به مساله روز حرکت ملی تبدیل شده بود. به طور کلی مباحث و گفتمان روز حرکت ملی تحت سیطره مساله انتخابات قرار گرفته بود.
گويي سایر زمینه های فعالیت حرکت ملی در سایه قرار گرفته بود. حتی بزرگداشت روزهای سمبولیکی همچون «روز جهانی زبان مادری» ، «سالروز قتل عام خوجالی» و … که طي سالهای گذشته با استقبال گستردۀ فعالان حرکت ملی برگزار مي شد، تحت الشعاء انتخابات قرار گرفت. این فضا که کلیت حرکت ملی را دربرگرفته بود، تا روز انتخابات ادامه داشت و پس از آن نیز در مرکز و تعدادی از شهرهای فارس نشین (اصفهان، شیراز، مشهد، کرمان، رشت، …) جنبشی جدید و موجی نو ظهور کرد. بازی و مبارزه جدیدی شروع شد. در واقع حوادث بعد از انتخابات به این جنبش که قبل از انتخابات شروع شده بود، معنا و مفهوم بخشید و ماهییت جنبش را روشن ساخت. موج سبز اگرچه توانسته بود در منطقه و در دنیا همه نگاهها را به سمت خود بکشد ولیکن ملیتهای مختلفی که در ایران زندگی می کنند به این جنبش نپیوستند. مهمترین مساله ای که در تاریخ ایران نیز امر جديدي به حساب می آید، سکوت آذربایجان جنوبی در رابطه با این رویداد بود. آذربایجان جنوبی به تماشای این رویدادها نشست و موضع تماشاچی را برای خود برگزید. در رابطه با دلایل اساسی چنین موضعی و نیز مواضع و رفتارهایی که آذربایجان در آینده بايد از خود نشان دهد ، دیدگاههای مختلفی در درون حرکت ملی وجود دارد.
در کل می توان گفت که سکوت حرکت ملی و بطور کلی آذربایجان در برابر جنبشی که در مرکز به وجود آمده، سکوتی معنادار بود. این معنی دو جنبه دارد: 1- دلایل این سکوت 2- پیامی که این سکوت در بر دارد. سکوت آذربایجان هم برای حرکت ملی ما که محوریت آن آذربایجان می باشد و هم برای سایر جنبش ها که با محوریت ایران فعالیت می نمایند، دارای پیام می باشد. معتقدم با برشمردن دلایل این سکوت هر گروهی پیامی خود خود را از این سکوت دریافت خواهد کرد.
دلایلی که در رابطه با سکوت حرکت ملی آزربایجان جنوبی و به طور کلی ملت آذربایجان جنوبي مطرح شده اند:
– آذربایجان جنوبی علی رغم اینکه در 100 سال اخیر مهد انقلابها بوده است ، پس از به وقع پیوستن هر انقلابی ، در فلاکتی جدید گرفتار آمده است. با توجه به اين تجربيات رغبتي براي شركت در انقلابي ديگر ندارد.
– آذربایجان جنوبی که تاکنون خواهان آزادی برای کلیت ایران بود، همچنان در زندانی که شوونیسم فارس برای ملتها فراهم کرده اسیر است و اینبار تنها به نجات خود می اندیشد.
– شونیست بودن نیروهای اساسي و سران جنبش سبز که در قیام خرداد نیز این را نشان دادند.
– وجود چنین تفکری که جنبش سبز دعوای داخلی ملت فارس بوده و ربطي به ما ندارد. ( از نظر برخی)
– وجود تفكري مبني بر منتظر نتيجه بازي ماندن و وارد عمل شدن پس از تضعيف حاكميت (از نظر برخی)
الف- نداشتن اميد به نتيجه گيري قابل توجه براي ملت آذربايجان از طريق پيوستن به جنبش سبز
ب- ضعف در تشكل يابي حركت ملي آذربايجان
– از طریق این سکوت رساندن پیام به ملت فارس، نخبگان آن و همه دنیا
– جدا کردن راه آذربایجان از راه فارسها ، دور شدن از مرکز و دنباله روی جریان های مرکز نبودن
– نيروي محركه ملت آذربايجان در شرايط كنوني حركت ملي مي باشد كه آن هم به جنبش سبز نپيوسته و بالتبع ملت آذربايجان هم به اين جنبش نپيوستند.
– عملکرد ضعیف نمایندگان جنبش سبز در آذربایجان
– سیاستهای سرکوب و انحراف احمدی نژاد
– تدابیر امنیتی قوی در شهرهای کوچک و گرفتن زهر چشم از توده مردم
– تخلیه انرژی آذربایجان در قیام خرداد
– فعالیت مستقل حرکت ملی و دوری از منازعات چپی و راستی (از نظر برخی ها)
این سکوت بسیاری را به فکر واداشت. هركسي پیام خود را دریافت کرد. عده ای از این سکوت شاد گشته و عده ای دیگر ناراحت شدند. هم در داخل حركت ملي ، هم در ميان نيروهاي سياسي فعال ايران محور و همچنين از طرف قدرتهاي بزرگ برنامه هايي براي تداوم يا شكست اين سكوت ارائه شد. هنوز حرکت ملی و ملت آذربايجان جنوبي در رابطه با جنبش سبز به سکوت خود ادامه می دهد. لیکن به طور قطع نمی توان پیش بینی کرد این سکوت تا به کی ادامه خواهد داشت. در درون حرکت ملی نیر افراد زیادی به ارزیابی این سکوت پرداختند. برخی بر معنادار بودن این سکوت تاکید داشته ، نفع حرکت ملی را در تداوم این سکوت و مقاومت بر خواسته های ملی مان می بینند. بر اساس این دیدگاه ابتدا شونیست های فارس و نمایندگان جنبش سبز باید ما را و حقوق ما را به رسمیت بشناساند و ما را همچون یک ملت بپذیرفته از دیدگاههای شونیستی خود دست بردارند. به ظلمی که در حق ملتمان صورت گرفته اعتراف نمایند و …. پس از آن ميتوان در رابطه با آنها تصمیم نمود. حرکت ملی باید کاملاً مستقل عمل نموده به دعوای چپ و راست نپیوندد.
بر اساس دیدگاه دوم حرکت ملی باید در صحنه باشد. وگرنه در پایان این بازی چیزی نصیب حرکت ملی نخواهد شد. این دیدگاه دلایل مختلفی را مطرح می کند، و صاحبان این دیدگاه پیوستن به جنبش را در اشکال گوناگونی ارائه می دهند. به طور کلی از بین کسانی که پیوستن به جنبش سبز را پیشنهاد می کنند، عده ای از همان روز نخست جنبش سبز را جنبش دموکراسی نامیده ، دموکراتیک شدن ایران را به عنوان راه نجات ما می بینند. اینها معتقدند که دموکراسی سبب حل مشکلات ما شده و یا شرایط لازم برای حل مشکلاتمان فراهم می کند و در نتیجه ما باید به به این جنبش بپیوندیم. در بین صاحبان دیدگاه دوم برخی نیز پیوستن به این جنبش را به صورت یک حرکت موازی پیشنهاد می کنند. این گروه بیان می کنند که : «ما بايد به این جنبش پیوسته ، شعارهای خودمان را بدهیم» ، در روزهای سمبولیک حکومت که در تهران فارسها به صحنه می آیند، ما نیز در شهرهای خودمان به پاخیزیم، خواسته های خودمان را مطرح کنیم . اینان معتقدند ؛ هنگامی که نیروهای نظام متوجه تهران هستند و مزدوران خودشان با خواست حكومت تظاهراتي بپا كرده اند، بهترین زمان برای برخاستن ماست، سکوت پیشه کردن بيش از اين به معنی انفعال است و … .
هر دو دیدگاه را به طور خلاصه بیان کردیم. هر يك از اين دیدگاه ها در بین فعالین حرکت ملی مدافعان خود را دارد. فعالين ودوستان شناخته شدۀ آذربایجان محور بسياري را می توان در بین طرفداران هر دو دیدگاه مشاهده نمود. از طرف ديگر افراد ایران محوری را نیز می توان درميان طرفداران هر دو ديدگاه یافت. آنان علی رغم اینکه به ایران می اندیشند، با پنهان نمودن اهداف واقعی خود و در ظاهر به نام آذربایجان!!، هر كدام با انگيزه اي سعی دارند ما را به سمت یکی از این دیدگاهها سوق دهند . افراد ایران محوری که خواهان نجات جمهوری اسلامی و احمدی نژاد هستند، افراد ایران محوری با اندیشه های چپ گرایانه، افراد دوستدار زبان مادریمان که ایران محور می باشند، و نیز کسانی که بازیچه دست کشورهای خارجی شده اند را می توان در بین ارائه کنندگان این دیدگاهها یافت. از این رو ارزیابی این دیدگاهها باید برمبنای منافع ملی و شرایط داخلی و خارجی موجود باشد. بر این اساس ارزش دیدگاهها منوط به ارائه دهندگان آن نمی تواند با شد. هم در بین مدافعان این دیدگاهها افراد ایران محور و آذربایجان محور وجود دارند و هم در هر دو دیدگاه بیان شده واقعیتها و عناصر غیر واقعی قابل مشاهده می باشد. همچنین در هر دو تأثیر خصوصیات ناشی از «روانشناسی استعمار» را می توان دید.
مواضع حرکت ملی در رابطه با جنبش سبزو واقعیت ها- (به جاي نتیجه گیری):
– در رابطه با جنبش سبز حرکت ملی آذربایجان و ملت آذربایجان سکوت کرده بود، این سکوت برای هر کسی پیامی داشت. ما نیز باید پیام خود را دریافت کنیم: درماندگي در تصمیم گیری به عنوان یک سیستم. استیصال یک ملت استعمار زده و جنبش ملی ضعیف آن در برابر شوکهای بزرگ طبیعی می باشد. با تقويت خود به عنوان یک سیستم ، قادر به از میان برداشتن اين ضعف خواهیم بود.
– حرکت ملی آذربایجان در سکوت ملت آذربایجان نقش مهمی داشت. ولیکن برای همیشه نمی توان به این سکوت ملت امید بست. اقدام بعدی ملت را نيروهاي فعال و اکتیو تعیین می کنند نه منفعلين.
– جنبش سبز زائیده نیازهای تاریخی و ضروری ملت حاکم فارس می باشد. ارزیابی نیاز ضروری ملت حاكم فارس به مثابه نياز عاجل ملت محکوم آذربايجان جنوبي ، نشان دهنده وابستگی روانی-سیاسی ناشی از استعمار است.
– جنبش سبز ماهیتاً متفاوت از حرکت ملی آذربایجان جنوبی می باشد. اهداف و خواسته های ضروری این جنبش متفاوت از اهداف و نیازهای عاجل ما می باشد. جنبش سبز خواهان تغییر در هیات حاکم ایران و تشکیل یک جمهوری میانه رو و متعادل بجای آن می باشد. (البته سران این جنبش هنوز مدافع جمهوری اسلامی هستند). حرکت ملی آذربایجان جنوبی به دنبال رهایی از اسارت و تشکیل حکومت ملی خود می باشد. حرکت ملی را در درون جنبش سبز جای دادن و جنبش دموکراسی نامیدن آن ، توطئه ای با ظاهر آراسته است. نباید با شعارهای کسانی که گفتمان برتر روز ، دموکراسی را نشخوار می کنند، چشم بر ماهیت واقعی خود ببندیم. به نام دموکراسی پیوند مستقیم حرکت ملی با جنبش سبز به معنی چشم پوشي از ماهیت حرکت ملی است. کسانی که می گویند دموکراسی دوای همۀ دردهای ماست، به دنبال سوء استفاده از ارزشهای دموکراتیک ما می باشند.
– اینکه به هنگام خيزش فارسها ما نيز با شعارها و خواسته های خود وارد ميدان شويم، می تواند تاکتیک مناسبی برای آینده باشد. صرف اینکه از سکوت درآییم، بدون آماده سازی پیش شرطهای لازم ، چنین تاکتیکی را به کار بستن ، سبب اتلاف انرژیمان خواهد شد. بدون در نظر گرفتن پتانسیل کنونی حرکت ملی وارد شدن در چنین بازیهای تاكتيكي متناسب با اصول مدیریت ریسک نمی باشد. در بازی پیچیده ای که پيش رو داریم، به صحنه آمدن صرف و داد و قال به راه انداختن، نتیجه ای را عاید ما نخواهد کرد. چنین اعمالی که تقلیدهای بی جا، مفتون امواج بزرگ شدن و واکنشی عمل کردن را تداعي می کنند، تنها به نفع بازیگران قدرتمند پایان می یابند. اگر جنبشی را که هنوز مرکزیت لازم را نداشته، سیستماتیک نمی باشد، به میدان بازیگران قدرتمند وارد کنیم، بجای بازیگر بودن سبب بازیچه بودن آن خواهد شد. چنین تفکری که «فارسها اینکار را کردند، ما نیز انجام دهیم» ، واکنشی عمل کردن است، نوآوری نیست. در بازیهای فرسایشی ، بازیگرانی که واکنشی عمل می کنند ، پشت سرهم مجبور به دادن امتیاز می شوند.
– با گفتن «جنبش سبز دعوای داخلی فارسهاست و مربوط به ما نمی باشد» خود را مستقل نشان دادن، فرار از واقعیت های موجود در میدان مبارزه است. با «فرار از واقعیت» نمی توان به مبارزه واقعی ادامه داد. در رویاها و خیال هایمان می توانیم بین فارها و ترکهای ساکن در ایران دیوار چین بکشیم، ولیکن در میدان واقعی نمی توانیم حریفهایی که پیش روی خود داریم را ندیده بگیریم. این تفکر که «ابتدا جنبش های فارسها ، علی الخصوص جنبش سبز ما را به عنوان یک ملت بپذیرد ، سپس در این مورد تصمیم بگیریم» خود به نوعی نشانگر نگاه از پایین به فارسهاست. این جمله ضعف ما را در خود پنهان کرده است. اگر ما بازیگری قدرتمند باشیم، لزومی به گفتن اینکه :»ابتدا ما را قبول داشته باشید»، نیست زیرا بدون آن نیز ما را قبول خواهند کرد.
– موازی با فارسها و سایر ملتها علیه حکومت احمدی نژاد-خامنه ای در مسیر عریض چند باندي به مبارزه پرداختن نیز به معنی فراموشی نیازهای عاجل حرکت ملی تحت جاذبه های این موجهاست. مساله ما تنها حاکمت احمدی نژاد نمی باشد. ما به دنبال حاکمیت ملت خود می باشیم و در اين راه با ملت خودمان، ملت حاكم فارس و حاكميت تمثيل كنندۀ آن در جالش هستيم.مهمترین مورد در اين ميان خود ملت آذربایجان جنوبي است. تا زمانی که ملت ما بيدار و ارادۀ ملی ما متشکل و متمرکز نشود و خواستار حاکمیت خود نباشد، نمی توان ازقيد حاكميت ملت فارس آزاد شد. اگر حرکت ملی در سطح یک بازیگر واقعی نباشد ، به اسم حرکت موازی وارد گود شده و در عمل در سایه قرار خواهیم گرفت.
– ما مللتی هستیم در اسارت استعمار فارس(ایران). به عنوان یک ملت برای رهایی از این اسارت باید قدرتمندتر از نیرویی باشیم که در مقابل ما قرار گرفته است. حرکت ملی یک جنبش ملی-سیاسی می باشد و در جنبشهای سیاسی برنده شدن با قدرتمندها می باشد. در این نوشته نظرات خود را دررابطه با عناصری که سبب قدرتمند شدن ما می شوند، بیان کردم. تبدیل حرکت ملی به سیستمی متمرکز با تکیه بر این عناصر کوتاهترین راه رهایی برای ما خواهد بود. چنانه جنبشی متمرکز، سیستماتیک با مرکزیتی قوی باشیم، بسیاری از گزینه های ذكر شده در فوق را می توان مورد استفاده قرار داد، در غیر اینصورت همه این گزینه ها به نفع ملت حاکم خواهد بود.
جاذبه انقلابهای رنگی و انحراف نرم – بخش اول
قایناق:
1-بشیریه،حسین،دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران-دوره جمهوری اسلامی،نشر نگاه معاصر،1382
2-گی روشه، تغییرات اجتماعی،ترجمه دکتر منصور وثوقی،نشر نی،1385
3-جلاييپور، حميدرضا، جامعهشناسي جنبشهاي اجتماعي، طرح نو، 1381
4-سهراب رزاقی ، جنبش های اجتماعی در ایران: از ایده تا عمل، اخبارروز (اینترنت)
5-کاوه مظفري، مروري بر نظريه هاي جنبش هاي اجتماعي، مدرسه فمينيستي،1387
.6- وفايي، حسن ، «انقلاب مخملي؛ تجربه هاي شكست خورده و شيوه هاي مقابله»، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1387
7-. يزدان فام، محمود، «انقلاب مخملي؛ بسترهاي داخلي و تمايلات خارجي»، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1387
8-سعید مدنی،درباره جنبشهای اجتماعی جدید، سایتهای اینترنتی مربوط به جنبس سبز،1388
1- Prof. Karl-Dieter Opp, Social Movements and Political Protest, University of Leipzig / University of Washington (Seattle), Spring 2006
2-SEFA ŞIMŞEK, New Social Movements in Turkey Since 1980, Turkish Studies, Vol. 5, No. 2, Summer 2004
3-Hooshang amirahmadi,The theory of ethnic collectiv movements and its application to iran, ethnic and racial studies, vol 10,num 4, 1987 (internet)
4-Bahram Rajaee -Deciphering Iran: The Political Evolution of the Islamic Republic and U.S. Foreign Policy After September 11, Comparative Studies of South Asia, Africa and the Middle East, 24:1 (2004)
5- Barry Rubin, Regime Change in Iran, Middle East Review of International Affairs, Vol. 7, No. 2 (June, 2003