گفتگو-12/ مصاحبه با مهندس صرافی به مناسبت بیانیه 12 شهریور و بررسی مناسبات حزب توده و فرقه دمکرات آزربایجان
کانون دمکراسی آزربایجان : تاسیس فرقه دمکرات آزربایجان و تشکیل حکومت ملی از نقاط عطف تاریخ ماست که تاثیرات مهمی در سیاست ایران، منطقه و جهان داشته است. بطوریکه اولین رویارویی بلوک شرق و غرب و آغاز جنگ سرد در حاشیه فرقه دمکرات آزربایجان صورت گرفت. با این حال هنوز نکات بسیاری در این مورد در پرده ابهام قرار دارد و هنوز هم بسیاری برخلاف واقع فرقه دمکرات را گروهی چپ گرا تلقی می کنند، البته این ابهامها و تلقیها با منافع فردی و جمعی گروههایی چون حزب توده و عموما چپ تمرکزگرا و طرفدار سیاست شوروی در ایران گره خورده و بسیاری از حقایق در پرده مانده است .
در آستانه 12 شهریور و سالگرد صدور بیانیه معروف 12 شهریور از سوی موسسین فرقه دمکرات آزربایجان ، گفتگویی با آقای مهندس صرافی انجام داده ایم که حاوی نکات مهم و جدیدی در تاریخ نگاری فرقه دمکرات می باشد ، کانون دمکراسی آزربایجان امیدوار است که این گفتگو مورد توجه پژوهشگران و علاقه مندان به تاریخ مبارزات ملی در آزربایجان قرار بگیرد.
قابل ذکر است که مرحوم رضا رسولی از نویسندگان بیانیه 12 شهریور و از اولین امضا کنندگان آن ، دائی بزرگ مهندس صرافی بوده اند.
– آقای مهندس صرافی، به عنوان اولین سوال مایلم بدانم موسسین فرقه چه کسانی بودند و گرایش سیاسی آنها و اهداف آنان در تنظیم مراجعتنامه 12 شهریور چه بود؟
موسسین واقعی حزب دموکرات آزربایجان همان ده نفری بودند که بیانیه 12 شهریور را نوشتند، در راس آنان میرجعفر پیشه وری بود. اسامی شش نفر دیگر از آنان نیز در خاطرات رضا رسولی به شرح زیر ذکر شده: حاج علی شبستری، حسن بیرنگ، تقی بیت اله، حاج غلامحسین فرشی و آقای چلبی و رضا رسولی… اینان همه وابسته به سرمایهداری تجاری و متوسط شهری بودند، برخی از اینان مانند پیشه وری یا شبستری در نهضتهای جنگل و خیابانی حضور داشته و در این اواخر با تشکیل جمعیت آزربایجان و جبهه آزادی در یک خط ملی و دموکراتیک حرکت کرده بودند، هیچ کدام انان نه تنها تودهای نبودند بلکه همه این افراد با حزب توده حد و مرز روشنی داشتند و مخالف سیاستهای این حزب در برجسته کردن تضاد طبقاتی بودند.
هدف اصلی نویسندگان بیانیه 12 شهریور، در متن بیانیه کاملا مشخص است آنان اراده کرده بودند آزربایجان را
به لحاظ اقتصادی (با گسترش تجارت، حمایت از صنایع، ایجاد کارخانجات، مبارزه با بیکاری)،
به لحاظ فرهنگی (با تدریس به زبان مادری و تاسیس دانشگاه)،
به لحاظ اجتماعی (تامین عدالت اجتماعی تنظیم روابط بین کارگر و کارفرما و دهقان ومالک، تامین آزادیهای اجتماعی و مبارزه با فساد اداری)،
و به لحاظ سیاسی (با تامین خودمختاری، تاسیس انجمنهای ایالتی و افزایش سهم نمایندگان آزربایجان در مجلس شورا)،توسعه دهند.
در یک کلام چنانچه در ماده اول بیانیه آمده است : میخواستند…. آزربايجان سرنوشت خود را تعيين نمايند.
آنان با در نظر گرفتن شرایط خاص شصت و اندی سال پیش به دنبال بهرهمندی از حق مردم در تعیین سرنوشت خویش بودند و در این راستا عنوان میکردند که باید کار آزربایجان به خود مردم آزربایجان سپرده شود. این دکترین جدیدی بود که توسط پیشهوری مطرح شد و کل آتمسفر سیاسی آزربایجان را در بر گرفت.
– آیا موسسین فرقه دموکرات نیز همین ده تن بودند؟ استقبال مردم از تشکیل فرقه به چه میزان بود و فکر میکنید علت این این استقبال در چه بود؟
– نه موسسین فرقه طیف بسیار وسیعتری را در بر گرفت . هرچند متن بیانیه نخست با انشا و تایید این ده تن (که من تنها نام هفت تن از آنها را میدانم) به دو زبان فارسی و ترکی تهیه شد، اما آنها تصمیم میگیرند که تعداد امضاها را با مراجعه به شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار تا حد چهل پنجاه امضا افزایش داده، سپس نسبت به انتشار ان اقدام کنند.
بلاخره این بیانیهی تاریخی با امضای 48 نفر در 12 شهریور 1324 انتشار مییابد.
از دو روز بعد یعنی از چهارده شهریورماه دور سوم روزنامه آزربایجان به زبانهای ترکی و فارسی به عنوان ارگان رسمی فرقه دموکرات انتشار مییابد، من نسخههای اصلی این روزنامه را در کتابخانه شخصی خویش دارم، شمارههای نخست آن مملو از تقاضای عضویت و اعلام حمایتهای فراوان صدها تن از شخصیتهای برجسته وقت آزربایجانی از شهرهای مختلف است. حتی تلگرافهایی از شهرهای دورتر از جمله قزوین و تهران نیز در میان آنها دیده میشود. همچنین از ملیتهای مختلف کرد و ارمنی ساکن در آزربایجان نیز تلگرافهایی مبنی بر همبستگی و اعلام همکاری با فرقه دموکرات رسیده است.
فرقه اعلام میکند که کلیه کسانیکه تا ده روز دیگر یعنی تا 22 شهریور از بیانیه حمایت کنند جزو موسسین فرقه محسوب خواهند شد. به این تعبیر میتوان گفت که عملا موسسین فرقه از مرز هزار نفر تجاوز میکرده بود.
رضا رسولی خود از این همه استقبال اهالی تعجب کرده و ضمنا آنرا نوعی جبهه بندی جدید در مقابل حزب توده ارزیابی نموده، مینویسد:
” بيانيه با بيشتر از چهل پنجاه امضا منتشر شد تشكيل حزب دموكرات و باز شدن دفتر نامنويسي براي عضويت يا نشر آگهي به اطلاع عموم رسيد استقبالي كه از طرف اهالي به عمل آمد موجب تعجب گرديد، مشاهده شد نظر به اينكه اكثريت از وضع شهر و رفتار حزب توده ناراضي و شاكي بودند قد علم كردن حزب دموكرات را در مقابل حزب توده حسن استقبال نمود و فوز عظيمي دانستند و نامنويسي ميكردند”[i]
– حزب توده به عنوان بزرگترین و قویترین حزب وقت ایران در این میان چه نقشی داشت؟
– طبعا مرکزیت تهرانی حزب توده با سردی و بی اعتمادی تمام ناظر تشکیل فرقه دموکرات در آزربایجان بود،
اصولا جریانهای سرتاسری مرکزگرا (فارغ از ایدوئولوژیهای خود) با هر جریانی که بخواهد مرکزیت جدیدی در مقابل تهران ایجاد کند به بهانه های مختلف مخالفت کردهاند که حزب توده نیز از این قاعده مستثنی نبودهاست. اما اکثریت اعضای شاخه آزربایجانی این حزب عموما گرایش زیادی به فرقه یافته بودند.
– آیا میتوان گفت که در داخل حزب توده (بخصوص شاخه آزربایجانی آن) نیز جناحبندی خاصی در مسئله آزربایجان وجود داشته است.
– بلی ما همواره دو نوع چپ داشته ایم، من برای راحتی بحث آنها را چنین نامگذاری میکنم:
– چپهای ملی یا آزربایجانگرا
گروه اول یعنی چپهای تهرانگرا، هرچند منشا آزربایجانی یا ترک دارند اما همواره نجات آزربایجان را در اتصال ارگانیک و دائمی به تهران یا مسکو میدیدند، به رابطه تبریز- باکو بدبین بودند ، برای به حاشیه راندن مطالبات ملی، سعی در عمده کردن تضاد طبقاتی داشتند. آنان اولویت اصلی را به حل مسئله طبقاتی داده و مسئله ملی آزربایجان را به عنوان یک مسئله درجه دوم نگاه میکردند.
از نمایندگان این جناح در دهه بیست میتوان به خلیل ملکی، آرداشس آوانسیان، عبدالصمد کامبخش امیرخیزی، اسپهاني و رضا رضائی و…. اشاره کرد. در میان آنان افرادی بودند که سرسپرده روسیه بودند.
گروه دوم چپهای ملی یا آزربایجانگرا بودند که مسئله اصلی آزربایجان را نه مسئله طبقاتی بلکه مسئله ملی ارزیابی میکردند و حل مسئله طبقاتی را در اولویت بعدی خویش داشتند. اتصال به تهران و مسکو را حداکثر به عنوان یک تاکتیک موقت قبول داشتند.
از نمایندگان این جناح در دهه بیست میتوان به فریدون ابراهیمی ، صادق پادگان، زین العابدین قیامی، و محمد بیریا اشاره کرد.
– در آستانه تشکیل فرقه دموکرات کدام دسته رهبری کمیته ایالتی حزب توده را در دست داشتند؟
شاید از بدو تاسیس حزب توده تا مردادماه 1324، گروه نخست یعنی چپهای تهرانگرا رهبری تودهایهای کمیته ایالتی آزربایجان را بر عهده داشتند، اینان با رهنمودهای مرکزیت خود در تهران عمل میکردند، چنانچه هیچگونه حمایتی هم از کاندیداتوری پیشه وری در سال 1323 به عمل نیاوردند. در آستانه تشکیل فرقه اینان که احساس خطر میکردند به این فکر افتادند که با تشدید مبارزه طبقاتی گفتمان خویش را در فضای آزربایجان حاکم کرده، میدان عمل را برای فرقه دموکرات تنگ سازند. جمیل حسنلی در کتاب “فراز و فرود فرقه دموکرات آزربایجان” مینویسد:
“هنگامیکه تودهایها از مقدمات تشکیل فرقه دموکرات مطلع شدند، با استفاده از همه امکانات در جهت خنثی کردن این برنامه دست بهکار شدند، آرداشس آوانسیان، امیرخیزی و حسین نوری به تبریز آمدند و در دیدار با کنسول شوروی اعلام کردند که به عقیده کمیته مرکزی حزب توده وقت آن رسیده است که در روستاها مبارزه با مالکین شدت یابد.”[ii]
و معلوم نبود که مثلا چرا مبارزه با مالکین در تهران و اصفهان در دستور روز حزب توده قرار نمیگرفت.
وی ادامه میدهد:
“تودهایها برای ممانعت از پیوستن تجار، پیشهوران و به ویژه مالکین به فرقه دست به یک سری عملیات خرابکارانه زدند که شدیدترین آنها حادثه لیقوان بود” [iii]
اما نهایتا این پیشه وری بود که پیش از تشکیل فرقه توانست با لابیگری خویش جریان آزربایجانگرا را در کمیته ایالتی حزب توده به روی کار بیاورد.
انور خامهای در کتاب “فرصتهای بزرگ از دست رفته” نوشته است که
” پیشه وری در نیمه های مرداد تهران را به سمت تبریز ترک کرد و کلیه نفوذ خود را به کار برد تا بتواند آرداشس آوانسیان و گروه وی را از تبریز اخراج کند وی از سوی دیگر توانست صادق پادگان را به جای امیرخیزی به مدیریت حزب توده بگمارد.”
به این ترتیب رهبری کمیته ایالتی حزب توده در آزربایجان در همسویی با منویات دموکراتهای آزربایجان گام مهمی برداشت.
– پس بر خلاف روایت رایج می بینیم که به جزء مرحوم پیشه وری هیچ کدام از موسسین فرقه دموکرات نه تنها گرایش چپ ندارند، بلکه عموما گرایش مخالف یعنی راست و محافظه کارانه دارند ، علل سازماندهی و ترویج این روایات خلاف واقع را چگونه توضیح می دهید ؟
پیشه وری در سنین جوانی عضو حزب عدالت در باکو بود بعدها در قیام جنگلیها به رشت آمد و کمیسار امور خارجه جنگلیها شد، پس از آن به تهران آمده اتحادیه کارگران ایران را به راه انداخت و روزنامه ای بنام حقیقت منتشر ساخت، بعدها توسط پلیس رضا شاه دستگیر شد و مدتی قریب دهسال در زندان به سر برد، بعد از آن آزاد و دوسالی نیز به کاشان تبعید گردید، پس از اشغال ایران توسط متفقین و سقوط رضاشاه به تهران آمد و روزنامه آژیر را منتشر ساخت وی علیرغم سابقه چپی خویش با بزرگترین سازمان سیاسی آن زمان که حزب توده بود فاصله داشت . وی در نهضت ملی آزربایجان دکترین جدیدی مطرح کرد که به اصطلاح رودستی به حزب توده بود، لذا گوی سبقت را از این حزب ربود.
موسسین فرقه چنانچه گفته شد اساسا نیروهای دموکرات غیر چپ بودند، علاوه بر مراجعتنامه فرقه که در 12 شهریور انتشار یافت، مرامنامه فرقه نیز که در ماه بعد و مشخصا در یازدهم مهرماه در جریان اولین کنگره فرقه دموکرات که با شزکت 1500 نفر موسسین و اعضای فرقه تشکیل یافته بود به تصویب رسید که آنهم در تکمیل و در ادامه مراجعتنامه 12 شهریور بوده دارای محتوای ترقیخواهانه، دموکراتیک و ملی و غیر طبقاتی است.
در ترکیب هئیت دولت نیز اکثریت قاطع وزرا دموکرات ملی بودند و تنها سه نفر از افرادی که سابقهی تودهای داشتند در آن دیده میشدند: بیریا، مهتاش، عظیما، که اینان نیز از چپهای آزربایجانگرا بودند.
سایر اعضای کابینه مانند رسولی، الهامی، دکتر اورنگی ، کبیری، دکتر جاوید، کاویان و پیشه وری و همچنین حاجعلی شبستری به عنوان رئیس مجلس چنانچه گفته شد، اساسا سابقهی تودهای نداشتند و تنها تنی چنداز آنان از جمله پیشهوری در اواخر دوره قاجار با حضور در حزب عدالت بوده و سابقه همکاری با جنبش جنگل و خیابانی داشتند.)
چنانچه میبینیم تودهای ها در این میان در اقلیت قرار داشتند. ضمن اینکه این اقلیت نیز جزو چپهای آزربایجانگرا بودند.
– گویا مسئله ادغام کمیته ایالتی حزب توده در فرقه دموکرات توصیه شورویها به پیشه وری بود؟
– بلی منطقا چنین به نظر میرسد. به همان اندازه که پیشهوری به روسها اعتماد نداشت، روسها هم به پیشهوری اعتماد نداشتند.
مرحوم حمید ملا زاده در این باره مینویسد:
“شنيديم وقتي روسها ادغام حزب توده و فرقه دموكرات آزربايجان را پيشنهاد نمودند سيدجعفر پيشه وري با آن مخالفت كرد او مدعي بود كه حزب توده ايران تشكيلات بدنامي است و نيز پس از به وجود آمدن فرقه دموكرات بود كه عوامل نفوذي شورويها به آن راه يافتند و متقابلا شخصيت هاي نامدار از فرقه بيرون رفتند”. [iv]
باید اذعان کرد که پس از اخراج آرداشس آوانسیان، با توجه به فشاری که از سوی شورویها به پیشه وری وارد میشد. عملا در اواخر شهریورماه کمیته ایالتی حزب توده در آزربایجان خود را منحل نمود و این شاخه بزرگ حزبی با کلیه اعضای خویش که بالغ بر 65000 عضو میشد، در فرقه دموکرات ادغام شد.
اکثریت مهاجرین نیز که تا آن وقت در صف حزب توده قرار داشتند وارد صفوف فرقه دموکرات شدند. در میان این گروه افرادی یافت میشدند که به نوعی سرسپرده روسیه بودند که غلامیحیی دانشیان از آن جمله بود.
البته ورود تودهای ها به فرقه دموکرات با قبول مرامنامه این فرقه و با اعتقاد به منویات و اهداف آن صورت گرفت.
– آقای مهندس ما طی سوالات فوق دیدیم که در ابتدای تشکیل فرقه دموکرات، هسته اصلی این فرقه جریانهای ملیگرا و غیرچپ آزربایجانی بوده اند میخواستیم سوالات پایانی خویش را نیز به روزهای فرجامین فرقه دموکرات اختصاص بدهیم .
در مقطع سرکوب فرقه و حمله شاه به آزربایجان اصلیترین عاملی که موجب شکست حکومت ملی شد چه بود؟ و اصولا نقاط ضعف اصلی فرقه را در چه می دانید ؟
– جواب این سوآل شما را سی سال پیش من در مجله “آزربایجان سسی” طی مقاله مفصلی به مناسبت 21 آذر نوشتهام، اصلیترین عامل شکست حکومت ملی عدم مقاومت بود.
بسیاری از دوست و دشمن به دنبال صغرا و کبرا چیدن هستند که مثلا:
فرقه به مبارزه طبقاتی بها نداد،
فرقه به پیوند با نیروهای سراسری ایران بها نداد،
فرقه اول بایستی ایران را رها میکرد بعد مسئله آزربایجان را حل میکرد،
فرقه افراد نالایقی را سرکار گذاشته بود،….
معهذا اگر قرار باشد مقاومت نکنیم حتی اگر همه آن ایراداتی را هم که (به حق و یا ناحق به فرقه نسبت میدهند) برطرف میشد، باز هم شکست میخوردیم. اگر قرار است مقاومت نکنیم دیگر نیازی به اثبات ادله برای کشف دلایل شکست نداریم.
جنگی صورت نگرفت تنها مقاومتهای پراکندهای بود که از سوی فداییان صدیق آزربایجان مانند سریه دختر شاهسئون در مغان و یا صفرخان قهرمانی در شیشوان و….صورت گرفت و یا برخی عملیات ایذایی مانند از جمله تخریب پل دختر در میانه جهت به تاخیر انداختن تصرف آزربایجان.
– پس سوال را میتوان چنین پرسید که چرا مقاومتی صورت نگرفت؟
دمکراتها با تعدادی اسلحه سبک و اسب و ریوهای محدود نظامی امکان مقاومت در برابر هواپیما و تانک و نیروهای زرهی ارتش را نداشتند، در چنین مقطعی تنها روی کمکهای خارجی حساب بازکرده بودند. همچنانکه دولت مرکزی ایران سلاحهای خود را از اروپا دریافت کرده در عرصه بینالمللی نیز از حمایت غرب برخوردار بودند، جنبش نوپای آزربایجان و کردستان نیز تنها میتوانست متقابلا روی کمکهای روسیه حساب باز کند. معهذا در سیاست خارجی روسیه طی یکی دو ماه پیش از شروع حمله چرخشی به سمت تهران ایجاد شده بود.
روسیه به دنبال وعده نفت شمال و به با این پس زمینه فکری که شاید بتواند با کودتایی توسط شاخه نظامی حزب توده کل ایران را در دست بگیرد، لذا دو راه پیش پای دموکراتها گذاشته شد یا به داخل مرزهای شوروی عقبنشینی کنند، یا ترک سلاح نموده خود را تسلیم نیروهای ظفرنمون شاه کند!! در واقع بدینوسیله اعلام نمود که هیچگونه حمایتی از جنبشهای آزربایجان و کردستان نخواهد کرد.
– بازگردیم به ابتدای بحث در این مقطع نیروهای چپ چه نقشی بر عهده داشتند.
چپی که عملا در مخالفت با فرقه عمل میکرد، مرکزیت حزب توده در تهران و همچنین بخش چپهای تهرانگرای آزربایجانی اخراجی از کمیته ایالتی این حزب بودند. حزب توده با شرکت در دولت قوام السلطنه زمینه را برای ایجاد تفاهم مابین استالین و قوام هموار کردند. در نتیجه شوروی حمایت خود را از فرقه سلب و به سمت مرکزیت حزب توده و دولت قوام السلطنه معطوف ساخت.
تنها راهی که برای مقاومت فرقه باقی مانده بود راه انداختن یک جنگ پارتیزانی بود، نیروهای فداکار فدایی حاضر به از جان گذشتگی در را وطن بودند، در جنگهای پارتیزانی هم همان اسلحههای سبک کفایت میکرد، در چنین شرایطی احتمالا بارزانیها هم به عوض فرار دشوار خود از مسیر مرز ایران و ترکیه به آنسوی ارس ترجیح میدادند به کمک فداییان آزربایجان بیایند و ارتش را در جنگ و گریزها و حرکتهای ایذایی ناتوان سازند. فرمانده فدائیان آزربایجان غلامیحیی دانشیان بود که شدیدا سرسپرده روسها بود و بی چون وچرا دستورات انان را اطاعت میکرد، لذا تلاش پیشهوری و یارانش برای بکار گیری نیروی مقاومت روستائیان فدائی بیثمر ماند و در این معادله اکثریت صادق نیروهای چپ نیز در همان آتشی که بر پیکر فرقه دموکرات افتاد سوختند، نمونه بارز آن شهید فریدون ابراهیمی بود.
– آقای مهندس صرافی از اینکه وقت خویش را در اختیار ما قرار دادید و چند نقطه تاریک در تاریخ فرقه را بازگو کردید از شما تشکر میکنم.
– من هم از شما تشکر میکنم.
پی نوشتها
[i] . علیرضا صرافی آذربايجان دموکرات و تدوين بيانيهي 12 شهريور بخشي از خاطرات رضا رسولي از سایت http://www.bayqush.ca
[ii] – جمیل حسنلی، فراز و فرود فرقه دموکرا آذربایجان (نشر نی، تهران، 1384) ص. 57
[iii] – جمیل حسنلی، همانجا
[iv] حمید ملازاده – واقعه آذربایجان از سایت http://www.rezahamraz.com
Release the Azerbaijani Civil and Cultural Rights Advocates in Iran
Declaration of a Group of Political Prisoners’ Families, Intellectuals, Academics, Civil Movements and Human Rights Activists
Release the Azerbaijani (Civil and Cultural Rights Advocates in Iran)
2010-29-8
From the beginning of the spring of this year tens of Azerbaijani civil and cultural rights advocates in different cities including Tabriz, Tehran, Karaj, Urmieh, Ardebil, Miandoab, Makoo, Kaleibar, Meshkinshahr, Khoy and Soofian, have been arrested and imprisoned. Although some of them have been bailed out, yet a group consisting of Hamideh Farajzadeh, Zahra Farajzadeh (women’s rights activists), Akbar Azad (writer and journalist), Hasan Rahimi Bayat (human rights activist), Hosein Nasiri, Dr. Alireza Abdollahi, Dr. Latif Hasani, Mahmood Fazli, Shahram Radmehr, Ayat Mehrali Beigloo, Behbood Gholizadeh, Aydin Khajei, Bahman Nasirzadeh, Heidar Karimi, Naim Ahmadi, Yunes Soleimani and Shokrollah Qahremani Fard – all of them Azerbaijani civil rights activists – have been in solitary confinement averagely for three months. This is while Saeid Matinpoor, Ali Abbasi, Vadud Saadati, Rahim Gholami and Behrooz Alizadeh have been in prison since last year. Lately, also Hanie Farshi Shotorban has been arrested and added to the previous collection.
As we know, many of these detentions have been realized without the presentation of a court injunction, the detainees are kept in solitary cells and are deprived of the right to choose a lawyer. Some have been exposed to severe physical and mental torture and are not allowed to meet or contact their family.
We, besides acknowledging the legitimacy of the Azerbaijanis demanding their cultural, lingual, social, economic, and political rights, believe that the campaign/struggle for achieving democracy is not separated from the campaign for earning the basic rights of residents of the ethnic communities of the country. We severely condemn the discriminatory policies (toward the non-Persian ethnic communities) of the central government of Iran, which have caused relative lag in different regions and have created ethnic gap in the society of Iran.
We believe that the campaign against dictatorship in Iran will not succeed if ignoring the citizenship rights of the Turks, and Kurds, and Arabs, and Baloochs. So, condemning all types of violence, torture, insult, aspersion and trampling of the individual rights of the arrested people, we are requesting the independent media and human rights organizations to through news covering, want their unconditional release and the referring of their cases to a fair and impartial court.
Güney Azərbaycanlı məhbuslari Buraxın
Bir Gurup Siyasi dustaqlar Ailəsi, Aydınlar, Akademisiyənlər, Sosyal Hərəkətlər və İnsan Haqları Aktivitistlərinin Bəyaniyyəsi
2010-29-8
Bu il yazın əvvəllərindən etibarən sivil və kültürəl haqları savunan onlarca Azərbaycanlı Təbriz, Tehran, Kərəc, Urmiyə, Ərdəbil, Qoşaçay, Makı, Kəleybər, Xiyov, Xoy, Sofyan…vs. şəhərlərində tutuqlanaraq dustağa göndərilibdir. Onların bir neçəsi vəsiqə qarşıslnda azadlığa buraxılsa belə, hələ də xanımlar: Həmidə Fərəczadə, Zəhra Fərəczadə (qadın haqları aktivistləri) və cənablar: Əkbər Azad (yazıçı və jurnalist), məhəndis Həsən Rəhimi Bayat (insan haqları aktivisti), Hüseyn Nəsiri, Dr. Əlirza Əbdullahi, Dr. Lətif Həsəni, məhəndis Mahmud Fəzli, məhəndis Şəhram Radmehr, Ayət Mehrəlibəyli, Behbud Qulizadə, Aydın Xaceyi, Bəhmən Nəsirzadə, Heydər Kərimi, Nəim Əhmədi, Yunis Süleymani və Şükrullah Qəhrəmani (hamısı Azərbaycan sivil aktivitistləri) ortalama üç aydır ki infiradi sellullarda dustaqdadırlar, Eyni halda Səid Mətinpur, Əli Əbbasi, Vədud Səadəti, Rəhim Qulami və Behruz Əlizadə Keçən ildən etibarən həbs cəzasını çəkirlər, son vaxlar da Haniyə xanım Fərşi Şotorbani, və …… tutuqlanaraq, öncəkilərə qoşulmuşlar.
Məlum olduğu kimi bir çox tutuqlamalar ədliyyə hökmündən qıraq üz vermiş, tutuqlananlar tək sellullarda və vəkil seçmə haqqından yoxsun saxlanılmışlar, onlardan bir neçəsi ruhi və cismi işkəncələrə məruz qalıb, ailə üzvlərilə görüşləri ya da telefon bağlantıları belə yasaqlanmışdır.
Biz Azərbaycanlıların dilə aid və kültürəl, sosyal, iqtisadi və siyasal istəklərinin tələbində haqlı olduqlarını vurğulayır və inanırıq ki demokrasıya uğrunda dirəniş, ölkənin etnik bölgələri əhalisinin ilkin haqlarını qazandıran mucadilədən ayrı deyil. Biz toplumda etnik çatın yaranmasına gətirib çıxarmış İran mərkəzi hökümətlərinin ayrı seçgilik siyasətlərini kəsinliklə məhkum edirik.
Bizcə Türk, Kürd, Ərəb, Türkmən və Bəluçların vs. vətəndaş haqlarınını nəzərdə almadan diktatorluğa qaşı mucadilə başarılı olmayacaqdır.
Bu səbəbdən biz tutuqlananlara qarşı aparılan hər növ zorakılıq, işkəncə, küçümsəmə, Təhqir və mulki haqların pozulmasını məhkum edib, bütün özgür medyalar və insan haqları örgütlərindən onların xəbərlərini yayınlayıb, himayə altına alınmalarını istəyirik, habelə tələb edirik ki dustaqlar şərtsiz azadlığa buraxılıb, ədalətli bir məkəməyə irca edilməsinlər.
اطلقوا سراح المعتقلين الاذربايجانيين
بيان صادر يوم 10/08/30
قام النظام الايراني منذ مطلعالربيع الماضي وحتى يومنا باعتقالالعشرات من مدافعی الحقوق المدنية والثقافية من مختلف مدن اقليم اذربايجان الايراني ومن ضمنها مدينة تبريز وكرج وارومية واردبيل ومياندواب و ماكو و كليبر ومشكين شهر و خوي وصوفيان و غيرها و وزج بهم في السجون وذلك بالرغم من افراج البعض منهم مقابل دفع كفالات كبيرة.
منذ اكثر من ثلاث شهور ولايزال يقبع الكثير من هؤلاء في الزنازين الانفراديه، ومن بينهم الناشطتان في مجال حقوق المرأة حميدة فرجزاده، وزهراء فرجزاده، والصحافي اكبر آزاد، و الناشط في مجال حقوق الانسان، المهندس حسن رحيمي بيات، والنشطاء في مجال الحقوقالمدنيه للشعب الاذربايجاني حسن نصيري، و دكتر عليرضا عبداللهي، و الدكتور لطيف حسني، والمهندس محمود فضلي والمهندس شهرام رادمهر، وآيت مهرعلي بيگلو، وبهبود قليزادة، وآيدين خاجه اي، وبهمن نصيرزادة، وحيدر كريمي، ونعيم احمدي، ويونس سليماني، وشكرالله قهرماني فرد . كما ان سعيد متينبور، وعلي عباسي، وودود سعادتي، ورحيم غلامي، وبهروز عليزادة، يرزحون ومنذ اكثر من عام فيالسجون الايرانية. وقد التحقت بهؤلاء مؤخرا السيدة هانية فرشي شتربان و اخرون.
وقد القي القبض على معظم هولاء المعتقلين دون ترخيص رسمي من المحاكم الايرانية، فزج بهم في الزنازين الانفرادية وتعرضوا خلال هذه الفترة الى انواع عمليات التعذيب الجسدية والنفسية، كما وجردوا من حق اختيار المحامين و حرموا ايضا من زيارة عوائلهم اوالاتصال بهم .
نحن اذ نعبر عن قلقنا الشديد واستيائنا الكبير من مواصلة النظام الايراني في قمعه لهولاء السجناء الاذربايجانيين نود التأكيد على شرعية مطالبالشعب الاذربايجاني الثقافية واللغوية والاجتماعية والاقتصادية و السياسية كما نعتقد ان عملية توفير الحقوق الاساسية للاثنيات العرقية في ايران ليست معزولة عن النضال من اجل الديمقراطية الحقيقية في هذاالبلد. كما ندين وبشدة السياسات التمييزية للحكومات المركزية في ايران التي سببت التخلف النسبي لمختلف المناطق غير الفارسية وخلقت الانقسام العرقي في المجتمع الايراني .
نحن نعتقد انه بتجاهل حقوق المواطنين الاتراك والعرب والاکراد و التركمان والبلوش و … لايمكن لعملية النضال ضدالديكتاتورية في ايران ان تصل الى أي نجاح ملموس.
نحن الموقعون ادناه اذ ندين جميع اشكال العنف والتعذيب والاهانة والاذلال وانتهاك الحقوق الفردية للسجناء، نطلب من وسائل الاعلام المستقلة و جميع منظمات حقوق الانسان الدولية ، التغطية والدعم من اجل اطلاق سراح هؤلاء السجناء دون قيد او شرط واحالة ملفاتهم الى محكمة عادلة .
واليكم اسماء 808 شخص وقعوا على هذا البيان وفقا للحروف الابجدية: