کانون دمکراسی آزربايجان

Azərbaycan Demokrasi Ocağı / Azarbaijanian Democracy Institute

از اصالت تا حقارت ( نقدی بر مصاحبه‌ی کورش زعیم تحت عنوان «ملیت و قومیت» ) / کاوه کرمانشاهی


اخبار روز ـ ماه پیش مصاحبه‌ای با كورش زعيم تحت عنوان «مليت و قوميت» در سايت ادوار نيوز انتشار يافت1 كه غالب سخنان آمده در اين گفت‌و‌گو از سوی آقای زعيم تأكيد بر همان مواضع قبلی ايشان و سازمان سياسی متبوع‌شان در رابطه با مسئله‌ی ملی و قومی در ايران بود كه پيش از اين بارها از سوی وی و هموندانش به طرق مختلف از قبيل نامه‌نگاری به مقامات دولتی2، صدور بيانيه‌های رسمی، انجام مصاحبه و سخنرانی‌ها اعلام گرديده و به سمع و نقد مخاطبان نيز رسيده بود. طی این مدت یک ماه هم مقالات متعددی در نقد مصاحبه‌ی مزبور منتشر شد که عموماً به پاسخ‌های مستدل و اشارات مستندی در نقد مواضع و رد تعاریف ارائه شده از سوی آقای زعیم مسلح بودند. در این میان حتی کسانی از دوستان و هم‌فکران کورش زعیم نیز شگفت‌زده از سخنان بیان شده از سوی ایشان در قالب این مصاحبه طی نوشتاری به گلایه از وی پرداختند3 و البته همین نوشتار بود که در بین این همه نقد، نزد آقای زعیم ارزش توجه یافت و شانس پاسخ‌گویی بر آن نصیب نگارنده‌اش گردید4. هر چند کورش زعیم در این جستار با آوردن عذر بدتر از گناه، پایه‌های سست تعاریف ارائه شده در باب مفاهیمی چون ملت، قوم، زبان و گویش در مصاحبه‌ی مزبور را به بهانه‌ی سیاسی بودن و تراویدن از خرد شخصی خویشتن توجیه نموده است!

این در حالی‌ست که آقای زعیم از ابتدا تا انتهای گفت‌وگو با سایت ادوار نیوز خود را تابع تعاریف رسمی بین‌المللی و متعهد به اسناد جهانی حقوق بشر دانسته و رعایت همه جانبه‌ی آن را در ایرانی که پایه‌گذار حقوق بشر در جهان می‌باشد خواستار شده است. حال چگونه می‌شود که این تابعیت و تعهد جای خود را به سخنانی این چنینی ناشی از خرد سیاسی ایشان که لزوماً هم نباید پایه‌هایی آکادمیک داشته باشد می‌دهد را باید در ادعاهای مشابه از سوی سیاستمداران ایرانی جستجو کرد که نتیجه‌اش زیستن من و کورش زعیم در آزادترین کشور دنیاست! و البته زمانی که مفاهیم حقیقی واژگانی چون آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در پیشگاه سیاست‌بازان میهنی رنگ می‌بازد باید توقع شنیدن هر ناممکنی را داشت زیرا که نزد ایشان حفظ مصالح گویا ارجح است بر ذکر حقایق!

آن‌گونه كه رئيس جمهوری کشورمان در مجامع بين‌المللی وجود گروه انسانی دگرباشان جنسی را در ايران به راحتی آب خوردن و لبخند زدنی منكر می‌شود و آن را محصول بيگانگان و دنيای غرب می‌داند! پس عجيب نخواهد بود اگر آقای زعيم هم تحت تعاليم زعيم دولت كشورشان گفتمانی مبتنی بر انكار و امحاء را در رابطه با ملت‌های ايران در پيش بگيرند و حتی خصايص قوم بودن را نيز شامل حال كُردها، ترك‌ها و بلوچ‌ها ندانند و ضمن مسخره دانستن چنين عناوينی طرح مسائلی در اين رابطه را به بيگانگان و دشمنان فرضی نسبت دهند و نهایتاً در پاسخ به دوست گله‌مند خویش هدف از به کارگیری چنین تعاریف و گفتمانی را در راستای تلاش جهت حفظ ایران قلمداد کنند! آن‌گونه که لابد محمود احمدی نژاد نیز با اشراف کامل بر حقیقت وجود دگرباشان جنسی در ایران انکار آنان را در راستای حفظ حرمت نظام اسلامی حاکم بر ایران و ارزش‌های امت مسلمان ایران ارزیابی نموده است.

از این بحث که بگذریم و به اصل مصاحبه‌ی نجات بهرامی از سایت ادوار نیوز با کورش زعیم بپردازیم، آن‌چه در خوانش نخست اين گفت‌و‌گو چون سيلی از چپ و راست بر صورت خواننده وابسته به یکی از اقلیت‌های ملی در ایران و فعال در این حوزه فرود می‌آید موجی از اتهاماتی است كه آقای زعيم در كمال نامروڤایه‌تی به رسم سيستم‌ امنيتی و دستگاه قضايی جمهوری اسلامی به افراد نسبت می‌دهند بدون آن‌كه خود را ملزم به ارائه‌ی‌ هر گونه سند و مدركی در تائيد اين اتهامات به خواننده بدانند. اگر چه در اين ميان نامی از فرد يا گروهی خاص برده نمی‌شود اما پرواضح است خطاب ايشان به آن دسته از فعالانی‌ست كه دفاع از حقوق اقليت‌های ملی در ايران و تلاش جهت دستيابی آنان به حقوق حقه‌ی خويش را به عنوان زمينه‌ی فعاليت يا اولويت مبارزاتی خود برگزيده‌اند. بنا بر اين به عنوان كنشگری كُرد بدون هراس از اتهام زنی کورش ‌زعيم يا هر كس ديگر در هر مقام و جايگاهی خود را يكی ‌از افراد مورد خطاب ايشان در مصاحبه‌ی مذكور می‌دانم و از اين رو با وجود تعدد نقدهای نگارش يافته بر اين مصاحبه در این مدت یک ماه و اندی، گذشت زمان را مانع نمی‌یابم و خود را از لزوم پاسخ‌گويی بر اتهامات و ادعاهای آقای زعيم بی‌نياز نمی‌بينم.

پيش از آن بر دو مورد تأكيد می‌كنم؛ نخست آن‌‌كه اين نوشتار جهت رفع اتهام از خود يا متقاعد نمودن کورش زعيم نيست. از آن روی كه هم از باور و كردار خويش دلنيا هستم و هم به واسطه‌ی چند سال نزديكی با جريان فكری مرحوم ورجاوندها و جناب زعيم‌ها از عمق رسوبات ناسيوناليسم افراطی در بطن این جریان فکری آگاهم و توقع ندارم تا به واسطه‌ی گفتار يك جوان كُرد كه به ادعای آقای زعيم از سر سادگی و بيچارگی امكان فرار به كشورهای پيشرفته را نداشته‌ام‌ تغييری در احوال و افكار اين پارسیان نيک انديش حاصل گردد. ولی اميد دارم كه اين نوشتار تلنگری باشد بر توهمات ايشان و هم‌فكران‌شان تا دريابند افرادی نيز هستند در ميان فعالان كُرد كه نه به ادعای ايشان تحت تأثير تبليغات شوم بيگانه و نه با دسيسه‌ی دشمنان كه از دامان جريان ناسيوناليسم پارس ‌گرای ايرانی به آغوش ملت خويش بازگشته‌اند. مورد ديگر اين‌‌كه كورش زعيم يا هر شخص ديگر در ايران تحت حاكميت اينان آزاد است بدون ترس از عواقب قضايی كه طرح چنين اتهاماتی نسبت به افراد و انگ زنی به آنان می‌تواند به لحاظ حقوقی در پی داشته باشد تا آن‌جا كه حرمت قلم و حفظ اخلاق اجازه می‌دهدشان از اين الفاظ جهت متهم نمودن مخالفان فكری خود استفاده نموده و نهایت بهره را از این ادبیات پوسیده و نخ‌‌نما شده ببرند.

***

پاسخ به نخستین پرسش از سوی کورش زعیم تعاریفی از ملت و قوم را در بر دارد که از میان نقدهای نگاشته شده، «محمود سعیدزاده» در رد تعریف ایشان از قوم به تفضیل توضیح داده5 و دیگر منتقدان نیز در مقالات خود به تعاریفی از ملت در تضاد با آن چه مد نظر آقای زعیم است پرداخته‌اند که از آن میان مطلب «کاوه آهنگری» قابل اشاره می‌باشد6.

از آن‌جا که کورش زعیم در تعریف ملت «مردمی که در درون مرزهای سیاسی تعریف شده یک کشور زندگی می‌کنند و زبان، قانون ‌اساسی و دولت مشترک دارند» خود را تابع تعاریف بین‌المللی دانسته و دیگران را نیز توصیه به تابعیت از این تعاریف نموده است در این‌جا استناد به حداقل دو منبع حقوقی در این رابطه بی‌مناسبت نیست. «ترمینولوژی حقوق»7 که عموماً منبع مورد رجوع دانشجویان رشته‌ی حقوق در شناخت اصطلاحات حقوقی است در تعریف ملت از دیدگاه حقوق بین‌الملل چنین آورده است: «دسته‌ای از افراد انسانی که عموماً در خاک معینی سکونت اختیار کرده و دارای وحدت نژاد و زبان و مذهب می‌باشند. به طوری که این وحدت برای آن افراد طرز فکر و تاریخ مشترک بدان گونه ایجاد کند که پیوند هم‌زیستی بین آن‌ها پدید آورد.»

آن‌گونه که مشاهده می‌شود تعریف فوق به هیچ عنوان تائید کننده تعریف آقای زعیم از ملت نیست و شرط ایشان مبنی بر حضور مردمی درون مرزهای سیاسی یک کشور و زیستن تحت حاکمیت یک دولت مشترک به عنوان لازمه‌ی شناخت یک گروه از مردم به نام ملت در تعریف مزبور لحاظ نگردیده است. با این حال تعریف آقای زعیم از ملت می‌تواند به تعریف ملیت نزدیک‌تر باشد که در حقوق داخلی و بین‌الملل مترادف با تابعیت به کار می‌رود و آن عبارت است از رابطه‌ی سیاسی و حقوقی بین فرد و دولت متبوع خویش در کشوری که زادگاه یا زیستگاه وی محسوب می‌گردد.

در دومین منبع مورد اشاره یعنی «حقوق بین‌الملل عمومی»8 که متن فرانسوی (توجه فرمائید فرانسوی و نه شوروی!) آن از جمله متون متوسط حقوق بین‌الملل در بین متون مختصر و مفصل این رشته محسوب می‌گردد نیز با مثال آوردن از برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی که دارای ترکیبی چند ملتی هستند تأکید می‌گردد: «هیچ قاعده‌ای از حقوق بین‌الملل این معنی را تحمیل نمی‌کند که به هر دولتی تنها یک ملت مرتبط باشد و مسلماً حقوق بین‌الملل مانع از آن نیست که یک دولت در بر گیرنده‌ی چندین ملت باشد و در عین حال همه‌ی اعضای آن‌ها دارای یک تابعیت ـ ملیت باشند.»

بنا بر این من کُرد ایرانی در عین حال که دارای ملیتی ایرانی هستم می‌توانم با در نظر گرفتن خصایص ذکر شده در شناخت یک گروه از مردم به نام ملت، خود را در مجموعه‌ی ملت کُرد جای دهم و در گفتار و نوشتار خود اصطلاح ملت کُرد را به کار گیرم، آن گونه که تا کنون چنین کرده‌ام. هر چند بارها پیش آمده که از لفظ قوم نیز برای خطاب این مردم استفاده نموده‌ام زیرا بیش از آن‌که خوش به واژه‌ بازی و واژه پردازی باشم لزوم حرمت نهادن به انسان‌ها و رعایت حقوق آنان چه به صورت فردی و چه جمعی به نام قوم یا ملت نزدم ارزشمند است. در عین حال این را هم باید پذیرفت که در حوزه علوم انسانی نمی‌توان بر یک تعریف به عنوان اصل تأکید داشت و دیگر تعاریف را به قطع رد نمود. تعاریف مذکور در این زمینه نیز دچار پالایش و دگرگونی شده و لزوماً آن چه امروز به کار می‌گیریم آنی نیست که دیروز معنی می‌شد. پس بهتر آن‌که با پذیرش این تکثر، داده‌های خود را با تعاریف روز آپدیت کنیم تا اگر فردی در مقابل‌مان نشست و واژه ملت را مثلاً برای ترکان آذربایجان به کار برد بدن‌مان کهیر نزند و با شنیدن اصطلاح ملت‌های ایرانی به رعشه دچار نشویم.

گوناگونی ملی و قومی، زبانی و گویشی، دینی و مذهبی در گستره ایران بزرگ را باید پذیرفت و از سوی دیگر بر اشتراکات عمیق فرهنگی و میراث‌های مشترک تاریخی بین این مردم تأکید نمود. باید دریافت آن چه بیش از همه می‌تواند در تحقق همبستگی و پاراستن یکپارچگی موثر باشد نه اعمال و ترویج سیاست‌های شونیستی در یکسان سازی نژادی، زبانی و فرهنگی بلکه در تقویت اراده با هم بودن و زیستن با یکدیگر است که آن هم در نتیجه‌ی رعایت حقوق، احساس امنیت و برابری در بین افراد جامعه پدید خواهد آمد.

***

کورش زعيم در جريان اين مصاحبه روشی را مبتنی بر نفی واقعيت‌ها و ادعاهای توخالی در پيش گرفته است كه در برابر هر پرسش برای فرار از پرداختن به اصل موضوع و ارائه‌ی پاسخی درخور با پاک كردن صورت مسئله مرتباً از سوی ايشان به كار گرفته می‌شود و البته هر پاسخ موكد است به انبوهی از اتهامات و افترا نسبت به فعالانی‌ كه با تأكيد بر هويت ملی و زبانی خويش در جای جای ايران به كنش سياسی و اجتماعی مشغولند و چه بسا هزینه‌ای که در راه دموکراتیزاسیون ایران و دفاع از حقوق ایرانیان متحمل می‌شوند بسیار بیش‌تر است از فعالانی که در مرکز گاف حقوق بشر و دموکراسی می‌زنند اما در برخورد با حقوق ملی اقلیت‌ها در ایران خود را پشت سر دیکتاتورها جای می‌دهند.

از رایج‌ترین اتهامات مورد استفاده آقای زعیم در این گفت‌وگو خيانت است و وابستگی به بيگانگان! هر چند بسيار شنيده‌ايم مانند اين اتهامات را از زبان مقامات دولتی و قضايی و امنيتی عليه فعالان منتقد و تلاش‌گران معترض و اين گوش را در كرده‌ايم و آن ديگری را دروازه اما به كار گيری چنين ادبياتی از سوی آقای زعيم که خود طی تمامی این سال‌ها بی‌نصیب نبوده است از اتهاماتی غیرواقعی و ساختگی کمی عجیب به نظر می‌رسد. تو گويی کورش زعيم نيز به سان حکومت‌گران مبتلا به توهم توطئه گشته و به رسم سخنوران دولتی در مواجه با پرسش‌های این چنینی تا آن‌جا كه بتواند سياست نفی و انكار را در پيش می‌گيرد و به قلب حقايق موجود می‌پردازد و آن‌گاه نيز كه ناگريز به اعتراف باشد پای اجنبی‌ها را به ميان می‌كشد و خواسته‌های به حق گروه‌هايی از هم‌ميهنانش را نتيجه‌‌ی دخالت، تحريك، تبليغات و پشتیانی مالی بيگانگان و برخی همسایگان حق ناشناس می‌پندارد.

به راستی آقای زعیم چه پاسخی دارند در پیشگاه وجدان خویش در حالی که هستند کسانی که امروز با همین اتهامات واهی و مشابه در بازداشت به سر می‌برند، حکم حبس‌های طویل المدت دریافت نموده‌اند و یا حتی تیغ تیز حکم اعدام را بر رگ حیات خویش لمس می‌کنند. آقای زعیم از کدام همسایه سخن می‌گوید که من کُرد هر چه می‌نگرم از این همسایگان دوست نشانی نمی‌یابم که دوستی‌شان را حرمت نهیم و در جهت تحکیم روابط دوستانه با ایشان بکوشیم. در گیفان کدام یک از فعالان کُرد دیناری عراقی یا لیره‌ای ترکی یافت می‌شود تا به ریال تبدیلش نموده، تقدیم به کورش زعیم نمائیم. چه خیال باطلی! ترکیه‌ای که خود سال‌هاست درگیر مسئله‌ی کُرد در آن کشور است و اول و آخر مذاکراتش با هر دولتی به ویژه آمریکا، ایران، عراق و سوریه تلاش برای منزوی ساختن کُردها و سرکوب گریلاهای PKK است می‌تواند از کُردها در ایران پشتیبانی کند و یا عراقی که تا دیروز ریاستش با صدام آنتی کُرد بود و امروز نیز چنان خریک بر مسائل داخلی خود گشته که تمام هم و غمش ایجاد امنیت و ثبات در آن کشور است.

توهم توطئه تا کجا؟! چرا فکر می‌کنیم تمام عالم و آدم از همسایه گرفته تا بیگانه هیچ کاری ندارند جز این که تمام روز و شب بنشینند و در فکر توطئه بر علیه ایران اسلامی ما باشند! چرا ضعف‌های خود در اداره کشور را به گردن این و آن می‌اندازیم! چرا حق خواهی مردم‌مان را نتیجه‌ی توطئه‌ی بیگانه می‌بینیم! چرا سعی داریم با ساختن دشمن فرضی همیشه خود را در حالت تدافعی قرار دهیم و با این بهانه خود را سانسور کنیم و حکم به سانسور دیگران دهیم! والاهی خسته شدیم از بس بیخ گوش‌مان گفتند مگر نمی‌دانید شرایط کشور و نظام در حال حاضر حساس است و ایام سختی را پشت سر گذرانده و روزهای سخت‌تری را پیش رو داریم، پس همه خفه‌خوان بگیرید. نه زن و مردتان، نه فارس و ترک‌تان، نه سنی و شیعه‌تان و نه دانشجو و معلم و دیگران‌تان، هیچ کس حرفی نزند و اعتراض نکند. مبادا بهانه به دست دشمنان در كمين نشسته افتد و قند در دل استعمارگران و امپرياليست‌هایی که تضعیف ایران اسلامی را به انتظار نشسته‌اند آب شود!

***

در جای دیگری از این مصاحبه، کورش زعیم در توهینی آشکار به باشندگان مناطق مرزی ایران چنین می‌گوید: «طبیعی است که در مناطق مرزی، مردمی که امکان فرار به کشورهای پیشرفته را ندارند، تحت تأثیر تبلیغات شیطنت بار کشورهایی قرار گیرند که اکنون قصد دارند در ارضای شهوات قدرت طلبی و گسترش نفوذ، مردم ناراضی و مستاصل را به سمت جدایی از میهن بکشانند.»

نمی‌دانم چه ربطی می‌تواند وجود داشته باشد بین امکان فرار به کشورهای پیشرفته با تحت تأثیر تبلیغات بیگانگان قرار گرفتن؟! اما این را نیک می‌دانم که حداقل چند تن از فعالان سیاسی و دانشجویی سرشناس ایرانی اخیراً نه از فرودگاه بین‌المللی امام خمینی تهران که از طریق همین مرزهای کردستان و با حمایت احزاب کُردی از کشور خارج و به سوی ممالک پیشرفته راهی شدند.

آن‌چه می‌تواند از این سخن برداشت گردد این است که آقای زعیم حاشیه نشینان ایران را مردمی بیچاره و درمانده می‌دانند که فاقد قدرت تشخیص و تمیز هستند و طبیعی می‌نماید اگر امروز آلت دست همان دشمنان فرضی قرار گیرند و فردا روزی آن‌گونه که کورش زعیم ابراز امیدواری می‌کند در خدمت ایشان درآیند.

واقعاً آقای زعیم در این بخش از مصاحبه وقاحت و اهانت را به اوج رسانده و هیچ ابایی ندارد از این که القاب و صفات دهان پرکن و گول زننده‌ای چون ایرانیان کهن و اصیل و مرزبانان غیور و سلحشور را که پیش از این در مورد باشندگان مناطق مرزی ایران به کار می‌بردند از آنان باز پس گرفته و این مردم را عده‌ای ساده لوح فرض نمایند و با توجه به زیستن‌شان در مناطق مرزی و عدم امکان فرار به کشورهای پیشرفته بروز این حالات در آنان را هم طبیعی بداند. می‌بینید مرز کوتاه میان اصالت تا حقارت را؟! تا آن زمان که کُردی به نام و دستمال در دست چوپی کش، اصیلی و سلحشور. آن‌گاه که کُردی به زبان و قلم در دست حق خواه، مقامت به یک خائن وطن فروش تنزل خواهد یافت!

هر چند سخن بسیار است در این باب اما می‌گذرم و به خویش وا می‌گذارم آنانی را که در تحقیر و کوچک شمردن تیره‌های ایرانی گوی سبقت را از هم ربوده‌اند و تیشه در دست بر ریشه‌ی همبستگی ایرانیان می‌زنند. خواه کورش زعیم سردمدار ناسیونالیسم ایرانی باشد که زبان‌های کُردی و ترکی آذربایجان را در صورت پالایش از واژگان بیگانه لهجه‌ای از فارسی خودشان می‌داند! خواه آنانی که زبان فارسی را لهجه‌ی چندم زبانی دیگر می‌خوانند و بدین گونه در خُرد شمردن یکدیگر چنان می‌کوشند که دچار پریشان گویی هم می‌شوند.

***

در ادامه‌ی این نوشتار قسمتی دیگر از سخنان آقای زعیم در این مصاحبه را مورد توجه قرار می‌دهم كه بسيار هوشمندانه از سوی ایشان در پاسخ به يكی از پرسش‌ها در تقليل نقض حقوق اقليت‌های ملی به تبعيضات مذهبی صورت گرفته و در يكی از مقالات همسو با اين مصاحبه نيز با مثال آوردن از كُردهای سنی و شيعه (كرمانشاه) بر آن تأكيد گردیده است.9

پرواضح است نقض حقوق افراد در ایران امروز محدود به یک قوم، مذهب یا طبقه‌ی خاص نیست و هر یک از افراد و گروه‌های جامعه‌ی ایران به نوعی دچار تبعیض و سرکوب هستند. اما این نیز روشن است که شدت این سرکوب و میزان تبعیض در برخورد با افراد و گروه‌هایی از این مردم و در عبور از برخی مناطق ایران که عموماً زیستگاه اقوام غیرفارس و پیروان مذهبی غیر از شیعه می‌باشد به اوج خود می‌رسد.

حال اگر کسی بخواهد به بهانه‌ی مذهبی بودن نظام حاکم گستره‌ی تبعیض در ایران را تنها به اقلیت‌های مذهبی محدود سازد و این تبعیض را تنها منحصر به محرومیت ایشان از حضور در اداره کشور و رهیابی به قدرت نماید می‌‌توان و باید در حسن نیت و پایبندی وی به اصول حقوق بشری تردید کرد و ظن قوی داد که این‌جا هم پای همان منافع و مقاصد مورد نظر ایشان در میان است و نگاهی که تنها معطوف به قدرت است.

اشاره درستی که معمولاً در تائید این دیدگاه آورده ‌می‌شود این است که مثلاً یک کُرد شیعه امکان ورود به هئیت دولت را دارد در صورتی که چنین امکانی برای یک کُرد سنی با داشتن تمامی قابلیت‌های لازم وجود نخواهد داشت. با قبول این محدودیت و تأکید بر ستم مضاعفی که بر یک کُرد اهل سنت یا اهل حق (یارسان) در مقایسه با یک کُرد شیعه مذهب می‌رود، باید به این مهم نیز توجه داشت که ورود یک کُرد شیعه در ساختار قدرت تا چه اندازه می‌تواند تأمین کننده خواست کُردهای شیعی باشد و این‌که آن ره یافته به آستان قدرت تا چه اندازه از موقعیت خود در جهت پی‌گیری حقوق یا ایستادگی در مقابل تضیع حقوق این گروه از مردم استفاده خواهد کرد؟ امکان حضور یکی دو تن کُرد شیعه‌ی کرمانشاهی در مقام وزارت طی این 30 سال چه سودی به حال این شهر و مردمش داشته که مثلاً آن کُرد سنی سنندجی از آن بی‌نصیب مانده است؟ مگر نه این‌که هنوز انتصاب استاندار و مدیران ارشد بومی در استانی مثل کرمانشاه با جمعیتی کُرد و اکثریتی شیعه با سخت‌گیری تمام مواجه می‌شود، هنوز کرمانشاه در آمار بالای آسیب‌های اجتماعی ناشی از فقر و بی‌کاری در کشور رتبه‌دار است، عدم توسعه یافتگی و رشد صنعتی در این استان اظهر من الشمس است و…10

نمی‌دانم آن عزیزی که در تائید گفتار کورش زعیم و توجیه این استدلال مثال از تفاوت در رفتار حاکمیت با کُردهای سنی در مقایسه با کُردهای کرمانشاه ‌آورده تا چه اندازه با وضعیت کرمانشاه آشناست که چنین نظری می‌دهد. به عنوان يك كُرد كرمانشاهی كه تبعيض ‌مذهبی را آن‌گونه كه بر آن هم‌تبار و هم‌زبانم در سنندج روا می‌گردد احساس نكرده‌ام اما حقوق ملی و زبانی‌ام بيش از او مورد نقض و سركوب قرار گرفته است در رد این دیدگاه از گذشته و حال کرمانشاه شاهد می‌آورم که طی 70 ـ 80 سال اخیر بر اثر سیاست‌های پیدا و پنهان هویت زدایی از این بزرگ‌ترین شهر کردنشین که از زمان پهلوی‌ها آغاز و پس از انقلاب نیز به همان منوال ادامه یافت. زبان و فرهنگ مردم این شهر و دیار چنان مورد تحقیر و توهین قرار گرفت که شهروندان کرمانشاهی ساده‌ترین راه برای فرار از آن را در تغییر زبان یا حداقل عدم انتقال آن به فرزندان‌شان یافتند و نتیجه آن‌که فارسی صحبت کردن در این شهر ارزش شد و کُردی گفتن نشانه‌ی املی!

به سال‌ها تبلیغ و صدها ترفند چنان در ذهن مردم کردند که با پاک کردن هويت خويش به عنوان يک کُرد و ساختن هويتی جعلی به نام فارس کرمانشاهی، برای ‌خود و فرزندانشان آينده‌ای درخشان به انتظارشان نشسته که تجربه‌ی دهه‌های گذشته و نگاهی به آمار بالای آسيب‌های اجتماعی در اين شهر که اين عدم اعتماد به نفس و بيگانگی از خود نيز در به وجود آمدن آن‌ها بی‌تأثير نبوده، توهم اين خيال واهی در رسيدن به پيشرفت آن هم به واسطه‌ی آويزان شدن بر فرهنگ ديگران و تغيير زبان را نمايان ساخت و می‌رود تا رنگ بازد این دغل کاری و بازجوید هر آن کو دور ماند از اصل خویش تا بدان جا رسد که کُردهای کرمانشاه نیز تبدیل به تهدید شوند!!! 11

پرداختن به این موضوع مجالی دیگر می‌طلبد و این اشاره کفایت می‌کند در رد این‌که مسئله تنها تبعیض مذهبی‌ست و باطل می‌کند مثال آوردن از کُردهای شیعه و سنی در تائید این ادعا را، از آن روی که اگر کُرد سنندجی تنها در مدرسه و سیستم رسمی از حق آموزش و تکلم به زبان مادری محروم شده، من کُرد کرمانشاهی در خانواده و پیرامون خود نیز درد این محرومیت و ممنوعیت را احساس کردم.

***

از آن‌جا که کورش زعیم گفت‌وگو با ادوار نیوز را با ادعای پایبندی به اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد و پشتیبانی از نهادینه گشتن آن در ایران به پایان رسانده است؛ ضمن امید به اصل قرار گرفتن اصول حقوق بشری در تمامی مناسبات و معادلات و ارج نهادن به آن در حوزه خصوصی و عمومی و جا باز کردنش در خرد شخصی و سیاسی هر فرد، در خاتمه‌ی این نوشتار ذکر این مهم را جهت یادآوری ضروری‌ می‌دانم که در نظر داشته باشیم آن‌چه عمل به اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را الزام آور می‌کند تدوین و تصویب میثاق‌ها و قراردادهای بین‌المللی‌ست که برای اعضای ملل متحد و امضاء کنندگان آن الزام آور می‌باشند.

در این زمینه نیز جهت تحقق هر چه بیش‌تر اصل 26 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر که حق مسلم یکایک افراد بشر را در برخورداری از آموزش و پرورش به رسمیت شناخته است و در جهت مبارزه با هر نوع تبعیض در امر آموزش و پرورش، یازدهمین اجلاسیه‌ی کنفرانس عمومی سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در دسامبر 1960، قرارداد بین‌المللی مبارزه با تبعیض در امر تعلیمات را تصویب نمود که دولت ایران نیز به آن ملحق گردیده و با تصویب پارلمان در سال 1346 رسماً جزء منابع حقوق داخلی شد.

در قرارداد بین‌المللی فوق‌الذکر از جمله دول متعاقد قبول نموده‌اند که لازم است به افراد اقلیت‌های ملی حق داشتن فعالیت‌های آموزشی خاص خودشان من‌جمله اداره مدارس و هم‌چنین بر حسب سیاست هر دولت در امور آموزشی و اجازه استعمال یا تعلیم زبان خاص آن‌ها داده شود، مشروط بر این‌که: اولاً از این حق به نحوی استفاده نشود که افراد اقلیت‌ با فرهنگ و زبان اصلی جامعه بیگانه شده و در نتیجه به حاکمیت ملی لطمه‌ای وارد آید. ثانیاً سطح معلومات در مدارس مزبور پائین‌تر از سطح عمومی تعلیماتی نباشد که مقامات ذی‌صلاح تعیین کرده‌اند. ثالثاً رفتن به این مدارس اختیاری باشد.

در ماده 27 میثاق حقوق مدنی و سیاسی نیز به حق استفاده از زبان مادری اشاره شده و بر اساس اسناد بین‌المللی مانند منشور اروپایی زبان‌های محلی و اقلیت، بر تأمین آموزش در مقاطع پیش دبستانی، ابتدایی، متوسطه تأکید گردیده و توصیه شده است که در مقطع تحصیلات عالی و دانشگاهی نیز چنین امکانی فراهم گردد.

همچنین در بندهای مختلف ماده 14 کنوانسیون چهارچوب حمایت از اقلیت‌های ملی این حق به رسمیت شناخته شده است: 1ـ دولت‌ها متعهدند که حق یادگیری زبان مادری هر شخص متعلق یه اقلیت‌های ملی را شناسایی نمایند. 2ـ در مناطقی که تعداد قابل توجهی از اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی از دیرباز سکونت دارند، اگر تقاضای کافی وجود داشته باشد، دولت‌ها تا آن‌جا که ممکن است و در چهارچوب نظام‌های آموزشی‌شان، تلاش خواهند نمود تا اشخاص متعلق به این اقلیت‌ها از امکان آموزش زبان مادری خود برخوردار شوند. 3ـ اجرای بند 2 این ماده به یادگیری و آموزش زبان رسمی لطمه‌ای نخواهد زد.

بدیهی است این حق در مناطقی از کشور که گروه‌های اقلیت در آن‌جا به صورت متمرکز سکونت دارند از الزام بیش‌تری برخوردار است و همین مهم است که تفاوت وضعیت و جایگاه اقلیت‌ها در کشوری چون ایران با ایالات متحده آمریکا که از سوی آقای زعیم در مصاحبه‌ی مزبور مورد اشاره و مقایسه قرار گرفته است را روشن و مقایسه‌ی آقای زعیم را مردود می‌سازد. از آن روی که در تقسیم بندی زبان‌های محلی یا اقلیت‌ها این زبان‌ها به دو گروه سرزمینی و غیرسرزمینی تقسیم می‌شوند که زبان‌های دسته‌ی دوم به زبان‌هایی اطلاق می‌گردد که برخلاف نوع اول متعلق به بخشی از سرزمین کشور مربوط نیست. از جمله آثار این تقسیم بندی آن است که دول نسبت به آموزش زبان مادری در مدارس عمومی در خصوص زبان‌های سرزمینی تعهد بیش‌تری دارند.12

بنا بر این حق اقلیت‌های ملی ایران در آموزش به زبان مادری در سرزمینی که از دیرباز تاریخ خواستگاه و زادگاه و زیستگاه آنان بوده بسیار فراتر از آنی‌ست که کورش زعیم مرحمت نموده و با بزرگواری تمام در کنار آموزش زبان چینی و سواحیلی برای ایشان مقرر داشته است.

پی نوشت‌:

1ـ ملیت و قومیت در گفت‌وگو با کورش زعیم

2ـ نامه مهندس کورش زعیم به مرتضی حاجی، وزیر آموزش و پرورش پیشین

نامه دکتر پرویز ورجاوند به دکتر محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین

3ـ گلایه‌ای از کورش زعیم / محمد امینی

4ـ پاسخی به گلایه آقای محمد امینی / كورش زعيم

5ـ نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم با ادوار نیوز

6ـ چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید

نوشته‌ای دیگر در نقد مصاحبه‌ی کورش زعیم از سعید پایدار

7ـ ترمینولوژی حقوق ـ تألیف: دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی ـ نشر گنج دانش

8ـ حقوق بین‌الملل عمومی، جلد اول ـ تألیف: نگوین کک دین، پاتریک دییه و آلن پله ـ ترجمه: حسن حبیبی ـ اطلاعات

9ـ عصبانیت قوم گرایان از مصاحبه‌ی مهندس زعیم / آرش رحمانی

10ـ اگر از منظری دیگر به این حضور بی‌ثمر در قدرت نگاه کنیم اشاره به نمایندگان زن در مجلس هشتم که در بحث مربوط به لایحه «حمایت از خانواده» یا به عبارت بهتر «لایحه ضد زن» در موافقت و اصرار بر تصویب آن از برخی مردان نماینده نیز موثرتر عمل نمودند گویای رد این ادعا خواهد بود که صرف حضور چند کُرد یا چند زن در هیئت دولت یا مجلس شورا تأمین کننده حقوق ایشان و نافی تبعیض علیه آنان خواهد بود.

11ـ اشاره‌ای غیرجدی به بخشی از سخنان سعید حجاریان در گفت‌وگو با هفته‌نامه روژهه‌لات: «همه چيز بستگی به رفتار حاكميت دارد، اگر درست عمل كند كُردها هر كجای دنيا كه باشند فرصت‌های مناسب اين حوزه تمدنی برای رشد، بسط و ارتقا آن هستند اما اگر بد عمل كنيم (مانند آن‌چه كه در سال‌های اخير شاهد آن هستيم) كُردهای بیجار و كرمانشاه هم می‌توانند تبديل به تهديد شوند تا چه رسد به كُردهای مهاباد و سنندج!»

موردی که سعید حجاریان به درستی در این مصاحبه به آن اشاره می‌کند این‌که: «مسئله مذهب هم به گونه‌ای است كه به نظر نمی‌‌رسد خود كُردها در مؤلفه‌های هويت ‌سازشان خيلی به آن تكيه كنند.»

مطالعه کامل این مصاحبه به خوانندگان توصیه می‌گردد تا نگاه روشن‌تر و واقع‌ بین‌تر آقای حجاریان به مسئله‌ی اقوام در مقایسه با دیدگاه‌های «شونیستی» که به تعبیر ایشان «حتی منكر قوم بودن كُردها هستند» آشکار شود.

۱۲ـ در نگارش این بخش از نوشتار از دو کتاب «تاریخچه و اسناد حقوق بشر در ایران» نوشته‌ی‌ شیرین عبادی و «حمایت از اقلیت‌ها در حقوق بین‌الملل» تألیف دکتر ستار عزیزی بهره گرفته شده است.

برای آشنایی بیشتر با دیدگاهها آقای زعیم و نقد آنها مراجعه کنید به :

ملیت و قومیت در گفتگو با کورش زعیم

راه رهایی از کابوس و دوگانگی ( نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم ) / سعید پایدار

نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم با ادوار نیوز / محمود سعید زاده

نرود میخ آهنین بر سنگ / نقدی بر گفتار کورش زعیم با ادوار نیوز

از خلیج عربی تا دریای مازندران / نقد “سیاست یک بام و دو هوا” در جبهه ملی ایران

1 دسامبر 2010 - Posted by | فارسی, فدرالیسم, مقاله - تحلیل, ملیتهای ایران, حقوق اقوام, دموکراسی | , , , , , ,

6 دیدگاه »

  1. تاریخ سازان و نژاد تراشانی که بطور عرق ریزان خیمه شب بازی قوم من اوردی پارس را براه انداخته اند تا بمردم هویت جعلی تزریق کنند، تمام تخم مرغ های خودشان را در دو سبد 1- زبان فارسی 2- تاریخ ایران باستان گذاشته اند.

    زبان فارسی

    پارس سازان بطور عرق ریزان الفاظ من در آوردی را در ایران ساخته،
    آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با طبل بد صدا اعلام میکنند که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده اند و بعد با قطار به ایران حمل میکنند تا جایگزین لغات عربی بکنند، تا بحال نتوانسته اند، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی پارسیان باشد، پیدا یا بسازند. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، جامعه، حساب، قلب، زمان، صفر

    اگر از زبان فارسی، بودن، شدن، کردن، و ضمیرها را منها کنیم، باقی لغاتش عربی هست. بهمان خاطر – زبان فارسی همان لهجۀ بسیار ناقص زبان عربی است
    و پارسیان اصیل در شهرهای بندرعباس، کرمان، بوشهر، ایرانشهر از نژاد آفریقائی هستند و با هیولا درست کردن از کلمه پارس که کشتی هم نمیکشد، به فاطی طومان نمیشود.

    اگر پارسازان مثلآ را بصورت مسلن بنویسند، صاحب زبان نمی شوند.

    تاریخ افسانه ای
    تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست
    اساسا تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست. بلکه این تاریخ عبارت است از مجموعه ای از افسانه هائیکه توسط نویسندگان روسی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیائی که مخرج مشترکشان در یهودی بودنشان میباشد، نوشته شده است. اگر هم مترجمین پای منقلی ایرانی در این خصوص مطالبی را ترجمه کرده اند تا منقلشان را روشن نگه دارند، درکل اقدامی جز تبعیت، تدوین، بیان و انعکاس مطالب افسانه سازان خارجی کار دیگری نکرده اند به این ترتیب، افسانه های که به دست بیگانگان نوشته شده و توسط پای منقلی ها مورد پذیرش قرار گرفته و وارد کتب درسی و مراسم ملی ما شده است، تاریخ نمی شود گفت. اگر انها ریگی در کفش ندارند، فیلم تخت گاه هیچ کس را از تلویزیون پخش کنند تا مردم نظر بدهند. چرا بخاطر روشن نگه داشتن منقلشان، به چشم توده های مردم خاک می پاشند.
    جالب اینجاست که در بین پیروان مذاهب بزرگ مثل مسیحی ها و مسلمان ها اختلاف نظر وجود دارد. بهانخاطر- خود مسیحی ها به شاخه های مختلف مثل کاتولک، پروتستان، ارتودوکس….. تقسیم شده اند. مسلمان ها هم به شیعه و سنی و خود سنی ها و شیعه ها هم هر کدام به شاخه های مختلف تقسیم شده اند. حتی در رابطه با علل بروز جنگ جهانی دوم و کشتارها اختلاف نظر وجود دارد اما وفتی برسد به تاریخ من درآوردی ایران، هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. همه پیرو نویسندگان یهودی هستند. حزب فقط رستاخیز- رهبر محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر با ساواکی های حیوان صفتش

    دیدگاه توسط alı | 21 مِی 2011 | پاسخ

  2. نژاد آریائی یعنی چه؟ اگر واقعآ چنین نژادی وجود داشت و یا دارد،
    چه خصوصیاتی نژاد آریائی را از دیگر نژادها متمایز میکنند؟

    این نژاد در چه مقطعی از تاریخ از مرحلۀ غار نشینی، چادر نشینی،
    روستا نشینی، و بعد به مرحلۀ شهر نشینی و تشکیل حکومت رسیدند؟

    زمانیکه مصری ها اهرام ثلاثه را می ساختند، بندرعباسی ها هنوز دورۀ
    غارنشینی خودشان را نمی گذراندند؟
    ……………………………
    بر اساس شنیده و خوانده هایم، گویا عده ای از مردم سیبری، حالا قبل یا یعد از دورۀ یخ بندان بصورت گله ای که دوران نیمه چادر نشنیی خودشان را می گذراندند و حتی زبان نوشتاری هم نداشتد، حرکت کرده، حالا از طرف شرق یا غرب دریاچۀ خزر و یا از هر دو طرف آن، وارد ایران شده اند. بعد از مدتی یک گلۀ دیگر حرکت کرده، آمده از ایران رد شده و وارد هندوستان شده اند. بعد از هندوستان، یک گلۀ دیگر حرکت کرده از ایران و هند گذشته و وارد سرزمین های شده اند که امروز اروپا نامیده میشود بر این اساس، همۀ این ها از یک نژاد سفید پوست هستند.
    از همین زاویۀ افسانه سازان و نژاد تراشان هم که نگاه کنیم، چند سوال اساسی پیش می آید
    1) سیبری چقدر جمعیت در خودش می تواند جا بدهد؟
    2) هر زن سالی چند بار و هر بار چندتا می زائید که بتواند آن همه آدم تولید کرده تا بصورت گله ای حرکت کرده و درهمه جا پخش – پلا بشوند؟
    3) اگر همۀ آنها از یک نژاد هستند، پس چرا فارس های اصیل در بندرعباس، بوشهر، کرمان، چاربهار، ایرانشهر …. و حتی هندی ها، خیلی شبیه افریقائی هستند ولی اروپائی ها تا اندازه ای شبیه هم هستند؟
    4) اگر آنها موقع آمدن به ایران صاحب تمدن و هنر بودند پس چرا تمام نوشته ها در تخت جمشید و غیره ایلامی هستند؟ یا اینکه چرا انها نبوع هنری خودشان را در سیبری نشان نداده اند. و هیچگونه اثار هنری از خودشان در زادگاهشان که مثلا سیبری باشد، بر جای نگذاشته اند مثل اثار هنری اهرام ثلاثۀ مصر؟
    5) اگر کورش و نیزه اندازهایش موقع غارت بابل زبان نوشتاری داشتند، پس چرا گل نبشته بابلی کورش بزبان مثلا پارسیان نیست؟
    6) اگر فارس ها در ایران بنابه شرایط محیطی سیاه شده اند پس سیاه و سفید بودن بستگی به شرایط اب و هوای دارد نه به نژاد و ژن.
    7) زمانیکه مصری ها اهرام ثلاثۀ مصر را می ساختند، بندرعباسی ها دوران غارنشینی خود را نمی گذراندند؟
    زمانیکه مردمان خاورمیانه دورۀ چند خدائی را پشت سر گذاشته و به دورۀ تک خدائی رسیده بودند، آیا بندرعباسی ها هنوز دم داشتند یا نه؟

    دیدگاه توسط alı | 21 مِی 2011 | پاسخ

  3. زبان انگلیسی را جایگزین
    زبان فارسی – عربی کنیم

    در كشورهای گثرالملة، در تعیین زبان رسمی، زبان دوم و سوم بحث های زیادی صورت گرفته و نتایج متفاوتی حاصل شده است.
    در برخی از كشورها، یكی از زبان ها، بنابه شرایطی خاصی به دیگر ملل تحمیل میشود مثل زبان فارسی – عربی در ایران. در بعضی دیگر، زبان حاكمان كه قسمتی ازجمعیت كشور نیز به آن زبان صحبت می كنند، زبان خودشان را به دیگر ملل ساکن، تحمیل میکنند مانند زبان روسی در اتحاد جماهیر شوروی سابق. البته ناگفته نماند كه به بقیة ملت ها اجازه داده شده بود كه علاوه بر زبان روسی ؛ زبان مادری خود را نیز بطور رسمی آموزش دیده و به آن مسلط شوند و یا زبان عربی در زمان حكومت صدام حسین كه كردها و تركمن ها نیز ناگزیر از فراگیری آن به عنوان زبان رسمی بودند.

    فرق ایران با کشورهای دیگر در این است که ملتی بنام فارس وجود نداشته که در قدرت بوده باشد و زبان خودش را هم به دیگران تحمیل کند. این زبان در شرایط خاصی با 124 تا لغت من در اوردی بعلاوۀ لغات عربی و ترکی ساخته شده و در همان شرایط خاص هم بصورت رسمی در امده است. در واقع زبان فارسی – عربی یک زبان بی بار و فاقد ارزش تکلم است. بعبارت دیگر هم قوم فارس و هم زبان فارسی – عربی نو ساز هست.
    در بعضی از كشورهای پیشرفته،تعدادی از زبان های مرسوم كشور به رسمیت شناخته شده و اجازه داده اند مردم به زبان مادری در مدارس و دانشگاه ها تحصیل و تدریس كرده، رسانه های جمعی نیز به همان زبان برنامه پخش نمایند، مثل كانادا كه زبان انگلیسی و فرانسه، دو زبان رسمی و همتراز كشور بوده و حتی در مجلس شورای ملی، هر كس به زبان مادری خود مسائل را مطرح می كند. البته تعداد زیادی از كانادائی ها زبان های دیگر كشور را نیز به خوبی میدانند. همچنین در كشور كوچك سوئیس، كه زبان 70 درصد مردم آلمانی، 20 درصد فرانسه و 10 در صد ایتالیائی می باشد و هر سه در كشور زبان رسمی محسوب می شود و هر كس در محل خود در مدارس و دانشگاه ها به زبان مادری تحصیل می كند و با توجه به قدرت هر یك از زبان ها از نظر كتاب، فیلم و مجلات علمی و ادبی هیچ كس از حیث منابع، احساس كمبود نمی كند.

    واقعیت اینست كه كشور ایران نیز یكی از كشور های چند زبانه دنیاست. ابتدا بایستی از این بابت خوشحال باشیم كه بعلت وسعت كشور و همنشینی صمیمی ملل های مختلف در كنار هم، از نعمت بزرگ تعدد فرهنگ ها بر خورداریم، كانادائی ها به خاطر پذیرفتن مهاجرین كشورهای مختلف به خود می بالند ومرتب اعلام می كنند كه كشورشان، سرزمین تنوع فرهنگ هاست و تمام فرهنگ ها در آنجا كنار هم رشد می كنند و از تغذیة فرهنگی یكدیگر تكامل می یابند و كشور نیز در آرامش، روز به روز توسعه می یابد. » گاندی رهبر فقید هند در یكی از نطق های خود می گوید “ دوست دارم دیوارهای خانه ام را به قدری كوتاه بسازید كه نسیم تمام فرهنگ ها در آن بوزد ولی مایل نیستم طوفان آنها فرهنگ مرا با خود ببرد “.
    باید بپذیریم كه تعدد زبانها نیز در كشور ما مثل سایر پدیده های فرهنگی نعمتی است و در صورتی كه با آن درست و منطقی برخورد شود بركات زیادی خواهد داشت و در صورت طالبانیزه کردن، می تواند مشكل ساز باشد.
    غرض از نوشتة حاضر اینست كه موضوع زبان و یا زبان های موجود در ایران و یا بطور دقیق تر زبان ملی یا زبان بین المللی را مطرح كنیم. در بحث حاضر سعی می شود كه موضوع كاملا دور از هرگونه تعصب مورد بررسی قرار گیرد تا نتیجة مطلوب حاصل گردد. برای این منظور دیدگاه های زیر مطرح می گردد تا توسط صاحب نظران، بیشتر مورد ارزیابی و مباحثه قرار گیرد و در صورت موافقت، نسبت به اجرای آن اقدام گردد.

    زبان فارسی – عربی

    زبان فارسی – عربی یكی از زبان های ساده و بدون گرامر در واقع لهجۀ بسیار ناقص عربی است. بدون لغات عربی و ترکی، زبان فارسی وجود ندارد.

    آیا این زبان بی بار، عامل وحدت ملی است یا اختناق؟

    حالا می خواهیم ضمن تائید بر عدم توانایی زبان فارسی – عربی، به چند نظر اشاره کنم : بعضی ها معتقدند

    1) باید در ایران نیز مثل بعضی از كشورها ی پیشرفته، به جای یك زبان و ان هم زبان ناقص فارسی – عربی ؛ دو یا چند زبان كشور بعنوان زبان رسمی شناخته شود.
    2) برخی اعتقاد دارند كه زبان هر ملتی كه در كشور اكثریت دارد به عنوان زبان رسمی انتخاب شود

    3) خیلی ها هم اصرار دارند که چون حاکمان ما مثل خامنه ای ها، خاتمی ها و رضا پهلوی ها عرب نژاد هستند بهمانخاطر زبان فارسی – عربی هم باید زبان رسمی بماند

    4) عده ای اندکی هم اصرار دارند كه زبان فارسی – عربی هر چند که یک زبان ناقص و بدرد نخور است ولی عامل وحدت ملی است و ملل مختلفی که در چهارچوب جغرافیائی بنام ایران زندگی میکنند بوسیلۀ زبان فارسی – عربی با همدیگر ارتباط بر قرار می كنند پس باید زبان رسمی کشور باشد.

    5) عده ای هم منکر زبان و قوم پارس هستند و میگویند که پارس سازانی ک بطور عرق ریزان الفاظ من در اوردی را در ایران ساخته، آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با طبل بد صدا اعلام میکنند که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده اند و بعد با قطار به ایران حمل میکنند تا جایگزین لغات عربی بکنند، تا بحال نتوانسته اند، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی پارسیان باشد، پیدا یا بسازند. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، حساب، قلب، زمان

    اگر از زبان فارسی، بودن، شدن، کردن، و ضمیرها را منها کنیم، باقی لغاتش عربی هست بهمان خاطر زبان فارسی همان لهجۀ ناقص عربی است
    و پارسیان اصیل در شهرهای بندرعباس، کرمان، بوشهر، ایرانشهر از نژاد آفریقائی هستند و با هیولا درست کردن از کلمه پارس که کشتی هم نمیکشد، به فاطی طومان نمیشود.

    نظر شما چیه؟

    دیدگاه توسط alı | 21 مِی 2011 | پاسخ

  4. تاریخ سازان و نژاد تراشانی که بطور عرق ریزان خیمه شب بازی قوم من اوردی پارس را براه انداخته اند تا بمردم هویت جعلی تزریق کنند، تمام تخم مرغ های خودشان را در دو سبد 1- زبان فارسی 2- تاریخ ایران باستان گذاشته اند.

    زبان فارسی

    پارس سازان بطور عرق ریزان الفاظ من در آوردی را در ایران ساخته،
    آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با طبل بد صدا اعلام میکنند که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده اند و بعد با قطار به ایران حمل میکنند تا جایگزین لغات عربی بکنند، تا بحال نتوانسته اند، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی پارسیان باشد، پیدا یا بسازند. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، جامعه، حساب، قلب، زمان، صفر

    اگر از زبان فارسی، بودن، شدن، کردن، و ضمیرها را منها کنیم، باقی لغاتش عربی هست. بهمان خاطر – زبان فارسی همان لهجۀ بسیار ناقص زبان عربی است
    و پارسیان اصیل در شهرهای بندرعباس، کرمان، بوشهر، ایرانشهر از نژاد آفریقائی هستند و با هیولا درست کردن از کلمه پارس که کشتی هم نمیکشد، به فاطی طومان نمیشود.

    اگر پارسازان مثلآ را بصورت مسلن بنویسند، صاحب زبان نمی شوند.

    تاریخ افسانه ای
    تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست
    اساسا تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست. بلکه این تاریخ عبارت است از مجموعه ای از افسانه هائیکه توسط نویسندگان روسی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیائی که مخرج مشترکشان در یهودی بودنشان میباشد، نوشته شده است. اگر هم مترجمین پای منقلی ایرانی در این خصوص مطالبی را ترجمه کرده اند تا منقلشان را روشن نگه دارند، درکل اقدامی جز تبعیت، تدوین، بیان و انعکاس مطالب افسانه سازان خارجی کار دیگری نکرده اند به این ترتیب، افسانه های که به دست بیگانگان نوشته شده و توسط پای منقلی ها مورد پذیرش قرار گرفته و وارد کتب درسی و مراسم ملی ما شده است، تاریخ نمی شود گفت. اگر انها ریگی در کفش ندارند، فیلم تخت گاه هیچ کس را از تلویزیون پخش کنند تا مردم نظر بدهند. چرا بخاطر روشن نگه داشتن منقلشان، به چشم توده های مردم خاک می پاشند.
    جالب اینجاست که در بین پیروان مذاهب بزرگ مثل مسیحی ها و مسلمان ها اختلاف نظر وجود دارد. بهانخاطر- خود مسیحی ها به شاخه های مختلف مثل کاتولک، پروتستان، ارتودوکس….. تقسیم شده اند. مسلمان ها هم به شیعه و سنی و خود سنی ها و شیعه ها هم هر کدام به شاخه های مختلف تقسیم شده اند. حتی در رابطه با علل بروز جنگ جهانی دوم و کشتارها اختلاف نظر وجود دارد اما وفتی برسد به تاریخ من درآوردی ایران، هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. همه پیرو نویسندگان یهودی هستند. حزب فقط رستاخیز- رهبر محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر با ساواکی های حیوان صفتش

    دیدگاه توسط Ali | 31 مِی 2011 | پاسخ


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s