ضايعه نوشتاري در برخي از واژههاي زبان ترکي – صمد زینالی فرید (چایلی)
اشاره: نويسنده مقاله ضمن بحث درباره قانون هماهنگي اصوات و تبديلات حروف در زبان آذربايجاني و اشاره به برخي بيماريهاي زباني، كلمات زير را از ديدگاه خود تحليل و بررسي نموده است.
۱- آذر
آذر به معني آتش، كلمهاي است كه تركي آذربايجاني نميباشد. زيرا حرف «ذ» در زبان تركي وجود ندارد. اين كلمه از دو كلمة (آز+ ار[1]) تشكيل يافته است كه به معني مرد آز ميباشد. «آز»ها طوائفي از تركها بودند كه در منطقه آز سكونت داشتند[2]. اين كلمه چنان كه به صورت آذر نوشته شود، نه تنها از مفهوم اصلي به دور ميماند، بلكه كار محققين مربوطه را نيز با مشكل مواجه ميسازد. كلماتي كه مشابه اين كلمة تركي ميباشند، عبارتند از: «خزر» (خز+ ار)، «قجر» (قج+ ار)، «ماجار» (ماج+ ار) و … واژه «آز» در كلمات آراز و آزقان نيز مشاهده ميشود.
۲- ثمرخزان، ثمرين
با تذكر اينكه حرف «ث» در زبان تركي وجود ندارد، بايستي دقت شود كه هر كلمهاي از نوع كلمات ثمرخزان، ثمرين جزو لغات غير تركي هستند. ثمرخزان را به اشتباه به جاي «زومارخار» كه به معني بسته آزوقه ميباشد، بكار ميگيرند و ثمرين را نيز بجاي «سومهرين» قرار ميدهند. طبيعي است كه كلمات زومارخار و سومهرين كه ريشة عربي ندارند نبايد با حروف عربي نوشته شوند.
۳- اربطان- اربط
«ارباتان» كه همان «آرباتان» ميباشد، از واژههاي ار+ باتان تشكيل يافته است. اربت نيز به همين ترتيب از واژههاي آر+ بات تشكيل يافته است. كلمه ارباتان را به صورت آيباتان نيز مورد استفاده قرار ميدهند كه در اين تركيب آي يعني ماه، كه آن هم يكي از آفرينندههاي اساطيري خلقهاي تركزبان ميباشد. در اين كلمات واژه ار به مفهوم مرد بوده و باتماق نيز مفاهيمي مثل ناپديد شدن و غوطهور شدن دارد.
۴- ممقان، ميانه
بعضي از كلمات زبان آذربايجاني، با تعويض حروف صدادار ضخيم و نازك و جايگزيني آنها به جاي همديگر، دگرگون شده و معني اصلي خود را گم ميكنند. مثلا» واژه «ماماغان» اگر به صورت «ممقان» نوشته شود، متغير ميگردد. «ماماغان» در معناي اسطورهاي «خدابانوي ماما» ميباشد. در صورتي كه «ممه» در زبان ترکي به پستان گفته ميشود. هرچند اين دو كلمه در ارتباط با همديگر ميباشند، ولي با عدم رعايت اصول نوشتاري، مفهوم واژه مذكور دگرگون ميگردد.
كلمه «مايانا» نيز به همين ترتيب و به اشتباه به صورت ميانه نوشته شده و لغت را از محتواي مفهومي خالي ميكند. «مايآنا[3]» كه همان «ماي مادر» ميباشد که، نام يكي از خدابانوهاي اساطيري خلقهاي تركزبان ميباشد. به نظر ميرسد كه واژههاي «مامان» (نام روستايي در كنار رود قيزيلاؤزن) و «ميانداب» و «مياب» در ارتباط با لغات بالا باشند.
۵ – مهرانرود، حصار، سنگ محراب
با اين توضيح كه واژه «آن[4]» در زبان تركي به مفهوم مكان ميباشد، بايستي معناي مهران «جايگاه مهر» باشد. كلمه چاي نيز كه قسمت دوم تركيب مهرانچاي ميباشد، همان واژه رود در زبان فارسي است. اين رودخانه از كوههاي سهند سرچشمه گرفته و از داخل شهر تبريز به سوي درياچه اورمو در جريان است. نام سنگ مهراب كه از سنگهاي معروف و نزديك قله كوه ساوالان ميباشد، به احتمال زياد در پيوند با مهر و آيين مهرپرستي به وجود آمده است.
در واژه حصار هم «هـ» به «ح» و هم «س» به «ص» تبديل شده و معني واژه را دگرگون كرده است. «هاسار» كه از تركيب (هاس+ ار) تشكيل يافته، يك واژه آذربايجاني است. صداي ديگر اين كلمه لغت «آس» است كه آن هم يكي ديگر از روستاهاي آذربايجان ميباشد. تبديل حروف «س» و «ز» نيز از قواعد طبيعي زبان تركي است. بدين صورت «آس» ميتواند همان واژه «آز» باشد.
۶-گوگان، گرگان
واژه «گؤيقان» كه به اشتباه گوگان و گاوگان نوشته ميشود، به مفهوم آفريننده آسمان ميباشد. «گ» دوم كه در دو صورت نوشتاري مورد استفاده قرار گرفته، واژه را از مفهوم اصلي انداخته است. اين تبديل، يعني عوض شدن جاي حروف «گ» و «ق» در كلمه گرگان نيز اتفاق افتاده است. «قورقان» در زبان تركي به مفهوم تپه و بلندي موجود در دشتي هموار است و در صورت ديگر و با صوتي ديگر، كلمه «قوْرقان» معني آفريننده شراره و آتش به خود ميگيرد. لكن، آنچه مسلم است اين است كه اين واژه به كلمه گرگ كه يك كلمه غير تركي است ارتباط پيدا نمي کند. سيلاب دوم اين كلمات، همان «خان» ميباشد كه واژه خاقان نيز در ارتباط با آن است.
۷- علويان، ال علمدار
غالب نويسندگان ناآشنا به زبان تركي، حرف«ع» را به جاي حروف «آ» و «ا» در زبان تركي قرار ميدهند. «علويان» يكي اين از نوع كلمات است كه در آن بكارگيري ناصحيح حروف موجب بروز بيماري زبان گرديده است. نام اصلي اين واژه كه متعلق به روستايي در ماراغا «مراغه» ميباشد، «آلائيوان» است. «آل» به مفهوم خورشيد و «وان» نيز به معني استخر و درياچه ميباشد. «ائي» نيز صدايي است كه در بعضي كلمات و در مناطق معيني به كار گرفته ميشود. مثل گلائي، وورائي كه در منطقه قرهداغ مورد استفاده قرار ميگيرد.
همچنين واژههاي العلمدار (نام كوه) و علمدار (نام شهر) با استفاده از حرف «ع» دچار ضايعه زباني ميگردند. «الارهنلر» و يا «ار ارهنلر» كه از نامهاي معروف آذربايجان هستند، از واژههاي تركيبي ميباشند. «آل» به معني خورشيد و «ال» نيز به معني دست ميباشد. اشاراتي كه در بعضي از اسامي به پنجه دست گرديده است، به احتمال قوي يادآور آيين زروانيسم ميباشد كه در بينش مردمان قديمي آذربايجان وجود داشته است. در اين رابطه، بايستي گفته شود كه در مناطق آذربايجان سنگهايي به نام «آلي داشي» و«اليداشي» وجود دارند. به نظر ميرسد كه نام اين سنگها نيز متأثر از آيين زروان باشد.
۸- حسنآباد، حسنبيگلي
اين واژهها كه بصورتهاي فوق نوشته ميشود، در واقع از ريشه «اسن» مشتق شده و به احتمال زياد «اسن نو» و «اسنبيگلي» شكل نوشتاري صحيح آنها ميباشند. «اسن» به مفهوم سلامتي بوده و در صورتي كه با صداي ضخيم «آ» شروع شود به شكل «آسان» در ميآيد كه آفريننده و آويزان كننده آسمان ميباشد. خود كلمه آسمان نيز كه از مصدر آسماق (آويزانكردن) ميباشد، با كلمه آسان در پيوند تنگاتنگ است. همچنين احتمال اينكه كلمات «حسن آباد» و «حسنبيگلي» منتسب به فردي به نام حسن باشد وجود دارد.
۹- در رابطه با كلماتي كه در زبان تركي از حرف «ص» استفاده ميكنند، بايستي گفته شود كه در غالب اين واژهها بايد از حرف «س» استفاده كنند. زيرا در صورت عدم رعايت آن نيز ضايعه زباني بروز ميكند. وقتي كلمه آسلان (به معني شير) به صورت اصلان نوشته ميشود، معناي كلمه نامعلوم ميگردد و يا زماني كه واژه سايينقالا به صورت صائينقلعه و يا شاهيندژ نوشته ميشود باز هم مفهوم سايـين (محترم) ناپديد ميشود.
از اين نوع واژهها ميتوان به لغات زير اشاره كرد: سامسام (صمصام)، سيغايـيش (صغايش)، سوما (صومعه)، سوماديل (صومعه)، ماماسلي (ممدصلاح)، آسلاندوز (اصلاندوز).
۱۰- چراغ، قرمز، قرقز
در رابطه با چنين كلماتي، نكتهاي كه حائز اهميت است، اين است كه حرف «ايـ» كه يكي از مشخصههاي زبان تركي ميباشد، در زبان فارسي وجود ندارد. بنابر اين در موقع تلفظ ونوشتن حرف «ايـ» را با صداي «اِ» عوض ميكنند كه اين شيوه نگارش، در زبان تركي مشكلاتي را به بار ميآورد.
سيلاب اول كلمه چيراق، واژه «چير» ميباشد كه آن هم نام يكي از طوائف تركزبانهاست. اين واژه كه در نام روستاهاي «چيراقلي» و «چير- چير» نيز مشاهده ميشود با تغيير شكل از مفهوم اصلي فاصله گرفته و واژه را از محتوا خالي ميكند.
واژه «قـير» كه هسته اصلي كلمات قـيرميز و قـيرقـيز ميباشد، در صورتي كه به صورت «قر» نوشته شود، معناي دگرگون شدهاي به خود ميگيرد… در واژه تركيبي قـيرقـيز، «قـير» به معني دشت و قيز نيز به مفهوم دختر و باكره است. در اين صورت قـيرقـيز هم دشت بكر و دست نخورده ميدهد. همچنين اين واژه نام يكي از طوائف تركزبان ميباشد.
ناهماهنگي در گفتار و نوشتار واژهها، نه تنها در لغاتي مثل چيراق، بلكه در كلماتي نظير بيناب و ماراغا نيز باعث بيماري زباني ميگردد. بيناب (بين= بركت، بيناب= جاي پربركت) و ماراغا (ماراق= پرجاذبه) زماني كه به صورت بناب و مراغه نوشته ميشوند، مفهوم خود را از دست ميدهند.
جهت نشان دادن مقداري از اين نوع واژهها، به واژههاي زير نظر ميافكنيم:
گفتار و نوشتار صحيح در زبان تركي |
گفتار و نوشتار غلط در زبان تركي |
|
ساراب (سار= جاي محكم و مقاوم و آب= لاپ). در اين صورت ساراب يعني خيلي محكم و مقاوم. صورت ديگر اين واژه در زبان تركي «لاپسار» ميباشد |
سراب سراب به مفهوم جائي كه بدون آب بوده ولي در آنجا آب ديده ميشود و نيز سرِآب نيز يعني جاي شروع آمدن آب. |
|
گومانا «گومآنا» به معني مادر گوم، يكي از آفرينندههاي اساطيري خلقهاي تركزبان ميباشد. «گومدورماق» نيز كه به معني گذاشتن مرده به داخل قبر است در ارتباط با همين ريشه ميباشد. |
كمانج (؟) |
|
امت / اممت «امت» نام تباري از تركزبانهاي قديمي ميباشد. در كتاب ددهقورقود از اين تبار نام برده ميشود: «امت سوْيونون آسلاني[5]». |
امند (؟) |
|
ميشو[6] «ميشو» نام كوهي در داستان «گيلگميش» ميباشد. |
ميشاب (؟) |
|
كاللا[7] نام يكي از آفرينندههاي اساطيري در داستان گيلگميش ائركاللا ميباشد. |
كلاله (؟) |
|
پيرال پيرال به مفهوم معبدآل يا معبد خورشيد ميباشد. |
پيرعليلو معبد عليلو |
|
ختائي از واژه ختاي كه يكي از طوائف تركزبانها ميباشند. |
خطائي خطاكار |
|
خوجا[8] در ادبيات آذربايجان به مفهوم سوداگر و دادوستد كننده است. |
خواجه |
|
يام يعني استراحتگاه بين شهري |
پيام |
|
سردري در پيوند با نام ساردور كه از قلعههاي قديمي اطراف تبريز بود. |
سردرود |
1- آذربايجان خالقينـين سوْي کوکلريني دوشونرکن. مير علي سيداوْف.
2- تورکون قيزيل کيتابي. رفيق اوزدک.
3- قام شامان, مير علي سيداوْف, ترجمه صمد چايلي. ص: 65.
4- دده قوْرقود دونياسي, آنار رضا, کوچورن: آلله وئردي محمدي. ص: ۲۲.
۵- کتاب دده قوْرقود,به کوشش م.ع.فرزانه. ص:۳۹.
۶- گيلگميش, کهنترين حماسه بشري. ترجمه دکتر داود منشيزاده, ص:۱۸,۱۹.
۷- همان.
۸- ديوان اشعار خسته قاسيم. به کوشش حسين صيامي. ص:۴۵. «گلن بزيرگاندير, گئدن خوْجادير»(رفت و آمد کنندگان بازرگان و خو>جاها هستند)
منبع : ائل دیلی و ادبیاتی درگیسی 9-جو سایی 1382-جی ایل
هنوز دیدگاهی داده نشده است.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟