نخبگان آزربایجانی در سیر تکامل حرکت ملی آزربایجان، آراز سهند
هئیت تحریریه مجله وارلیق در سال 1380
از راست به چپ نشسته: دکتر عزیز محسنی، دکتر جواد هئیت، کریم مشروطهچی (سؤنمز)، میرهدایت حصاری
ایستاده: محمدرضا هئیت، محمدحسین گونئیلی، حسن محیدزاده (ساوالان)، مهندس ابراهیم رفرف، مهندس علیرضا صرافی
کانون دموکراسی آزربایجان: در این مقاله آراز سهند میکوشد با تکیه بر نظرات میراسلاو هروش، آنتونی دی اسمیت و چنگیز چاغلا به نقش برجستهی نخبگان در حرکت ملی آزربایجان تاکید ورزد.
از جمله نکات مهم نوشته که در عین حال جای تامل و بحث نیز دارند عبارت است از موارد زیر:
- طبق نظریهی ساختارگرایانه هیچگاه نهادهای موجود در جامعهی آزربایجان چنان سازماندهی نگشته بودند که سبب ظهور طبیعی ناسیونالیسم گردند.
- آن چه که باعث ظهور این فرایند گشت ظهور نخبگان آزربایجانی ناسیونالیست در سه دههی اخیر میباشد. که متاسفانه دو دههی نخستین آن اگرچه ماهیتی ناسیونالیستی داشتهاست اما هماره در گیرودار ایدئولوژی چپ سردرگم بودهاست و آنچه که امروزه ماهیتی خالصگونه از ناسیونالیسم آزربایجانی را نمایان میسازد مرهون تلاش نخبگان دههی اخیر بهخصوص تحصیلکردگان و قشر دانشگاهی آزربایجان میباشد.
- در مرحله نخست (یا الف) آثار و تلاشهای پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر جواد هیئت، پروفسور نطقی و دکتر محمدزاده صدیق و چند تن دیگر از نخبگان آزربایجانی در این ارتباط نمونهای از این پژوهشهای نخبگان در بیداری خودآگاهی ملی در جامعهی آزربایجان جنوبی است.
- در مرحله بعدی (یا ب) سازمانهایی همچون گونئی آزربایجان قورتولوش پارتیاسی، گونئی آزربایجان میللی اویانیش حرکاتی(گاموح)، آزربایجان میللی دیرَنیش تشکیلاتی (آ م د ت)، جنبش دانشجویی آزربایجان (سایت اؤیرنجی)، سازمان آداپ، جنبش فدرال – دموکراتهای آزربایجان و بهخصوص تلویزیون گوناذ تیوی نهادهایی هستند که برای گسترش ملیگرایی در میان مردم بهخصوص نسل جوان آزربایجان جنوبی تلاش میکنند.
- مرحله سوم ( یا مرحله ج) مرحله نهادینه شدگی جنبش ملی در میان تودهی مردم است که اکنون در ابتدای این راه هستیم.
آراز سهند:
ناسیونالیسم در دنیای غرب محصول تحولات پیچیدهی اجتماعی است که علل و عوامل گوناگونی در شکلگیری آن نقش داشتهاست. این مکتب که قریب به دو قرن از تاریخ اروپا را مشغول خود ساخت محصول مدرنیتهای است که مادیگرایی و نگاه عقلگرایانه به هستی را بر نگاه ماوراءالطبیعهگرای گذشته ارجح دانست.
با بررسی سیر تحولات تاریخی روی داده در اروپای غربی با گونهای از ناسیونالیسم مواجه میشویم که انقلابهای آمریکا و فرانسه مبدایی بر گذار این منطقه از جهان به نظمی نوین در نظام هستی است. ناسیونالیسم در این نقطه از جهان پدیدهای بود فرهنگی که هژمونی آن از پایین به بالا و تحت تاثیر دگرگونیهای روی داده در اقتصاد به سرانجام رسید. با پیشرفت برق آسای غرب و پیشی گرفتن آن از دنیای شرق روشنفکران شرقی به تامل در علتیابی این پیشرفت عظیم پرداخته و اکثریت ایشان ناسیونالیسم غربی را عامل اساسی پیشرفت غرب بیان داشتند.
اما ساختار حاکم بر دنیای شرق بسیار متفاوت از غرب بود. طبق نظریهی انباشت تاریخی دگرگونیهای روی داده در جامعه محصول انباشت تجربیات تاریخی در ناخودآگاه جمعی مردم میباشد. با رجوع به تاریخ دنیای شرق نه از بورژوازی رو به گسترش غرب خبری بود و نه از آثار عقل گرایانهی بزرگانی چون روسو. آن چه مردمان مشرق زمین در اواخر قرن 19 با آن مواجه بودند نگاه متافیزیکی به هستی و ارجحیت عوامل ماوراءالطبیعه بر واقعیات عینی بود. از این رو در دنیای شرق از یک سو نه از آن انباشت تجربیات غرب خبری بود و نه از زمینههای اجتماعی مناسب برای گذار به ملت – دولت مدرن و از سوی دیگر بنا به اذعان حقیقت تاریخ یگانه راه توسعهی جوامع بشری در دنیای شرق ظهور ناسیونالیسمی شبیه ناسیونالیسم اروپای غربی بیان میشد. پس سنگینی این مسئولیت تاریخی بر گردهی نخبگان این جوامع عقب مانده افتاد، تا با فرایند ملتسازی جوامعی که خویش بدان تعلق دارند را وادار به پیشرفت نمایند. برخی از این جوامع با ندای مثبت به فراخوان روشنفکران ملی گرای خویش گام در راه توسعهای نهادند که اکنون ثمرهی آن را با دارا بودن دولت ملی خویش به عینه میبینند و برخی دیگر از جوامع همچون جامعه آزربایجان جنوبی به دلایل متنوعی که در صدر آن عدم وجود نخبگان ناسیونالیست دولت – ملت گرا در تاریخ خویش میباشد اکنون از قافلهی تمدن بشری عقب ماندهاست. در نوشتار حاضر پس از بررسی رویکردهای گوناگون به مفاهیمی همچون ناسیونالیسم و نخبگان به نقش نخبگان آزربایجانی در سیر تکامل ناسیونالیسم آزربایجانی خواهیم پرداخت.
عینیت ناسیونالیسم اگرچه تاریخی بس دراز در تجربهی تاریخی بشر امروزی دارد اما تئوریپردازی در باب آن بهخصوص در عرصهی علومی چون جامعهشناسی و اقتصاد محصول تحقیقات انجام یافته در دو دههی اخیر است. با پیشرفت جامعهشناسی در شاخههایی چون انسانشناسی و مطالعات فرهنگی بحث در باب ناسیونالیسم حالت تخصصیتری به خود گرفت و اندیشمندانی چون ارنست گلنر، هابزباوم، بندیکت اندرسون و آنتونی دی اسمیت اکثر پروژههای تحقیقاتی خویش را معطوف به تئوریپردازی در باب ماهیت ناسیونالیسم نمودند و ناسیونالیسم را در سه عرصهی پریموردیالیست، مدرنیست و اتنو-سمبلیست به واکاوی پرداختند. آنچه که نقطهی عزیمت این اندیشمندان در جدایی نظریههای صادره از سوی ایشان میباشد تعریف ماهیت ملت است. پریموردیالیستها ملت را امری ازلی میدانند که هماره در تاریخ بشر موجود بوده و ناسیونالیسم جز صفات ذاتی بشر میباشد و بشر به علت بشر بودن لاجرم به صورت فطری دارای حس ناسیونالیستی است. مدرنیستها ملت را اجتماعی خیالی میانگارند که محصول تحولات روی داده در دوره مدرن میباشد. ائتنو-سمبلیستها و در راس ایشان اندیشمندی همچون آنتونی دی اسمیت راه میانهای از این دو نظریه را برگزیده و بیان میدارند که اگرچه صفات ملی در جوامع گوناگون هماره در تاریخ بشر موجود بودهاست، اما ناسیونالیسمی که اکنون موجود است مرهون تحولات روی داده در دورهی مدرن میباشد.
اگرچه این سه گونهی مفهومپردازی ناسیونالیسم در تعریف ملت اتفاق نظر ندارند اما آنچه که مورد توافق تمامی نظریههای ناسیونالیسم میباشد این است که ملت بنیان حاکمیت میباشد. ملتی که در تعریف آن هماره نقش زبان اولویتدارترین عنصر در بیداری خودآگاه ملی و ملتشدگی یک جمع انسانی میباشد.
با نگاه با جامعهی آزربایجان جنوبی و قیاس با حاکمیتی که مردمان آن تحت سیطرهی آن زندگی میکنند به نخستین پارادوکس موجود میرسیم که آیا حاکمیت ایران مشروعیت خویش را با تعلق به یک ملت مدرن کسب میکند یا حاکمیتی است استعمارگر که هنوز خصوصیات جامعهی پیشامدرن غرب را داراست؟ اظهر من الشمس است که با بررسی تطبیقی نظریات ناسیونالیسم با جامعهی ایران ملتی بنام ملت ایران موجود نمیباشد تا حاکمیتی مشروع بر بنیان آن بنا نهاده شده باشد. آنچه که وجود دارد چونان دوران پیشامدرن غرب مجموعهای از ملتهاست که تحت سیطرهی حاکمیتی نامشروع به زندگی فلاکت بار خویش ادامه میدهند. چه از دریچهی پریموردیالیستها بنگریم چه از نگاه مدرنیستها بنگریم و چه از واکاوی اتنوسمبلیستها یاری بجوییم مفهومی با عنوان ملیگرایی ایرانی در چارچوب عقلانیت و علم موجود بشری محلی برای تعریف شدن ندارد. آنچه که عینیت دارد وجود ملتهایی همچون ترک آزربایجانی، کرد، بلوچ و عرب میباشد. بهخصوص ملت ترک آزربایجانی که بزرگترین ملت تحت ستم این حاکمیت نامشروع میباشد.
نقطهی عزیمت ملتشدگی آزربایجانی زبان مجزای آن از سایر ساکنین ایران میباشد. زبانی که از دیرباز مردمان آن بدان تکلم میکردند و هماره جز صفات ملی ایشان بودهاست. اما بارویکردی اتنوسمبلیست به جامعهی آزربایجانی درمییابیم که اگرچه این عامل و عوامل گوناگون دیگری مؤید وجود این ملت در مرزهای ایران میباشد اما به سبب ورود دیرهنگام مدرنیته به ایران و عدم وجود نخبگان ناسیونالیست در سدهی اخیر روند ملتسازی آزربایجان به سه دههی اخیر موکول گردیدهاست. چراکه طبق نظریهی ساختارگرایانه هیچگاه نهادهای موجود در جامعهی آزربایجان چنان سازماندهی نگشته بودند که سبب ظهور طبیعی ناسیونالیسم گردند آن چه که باعث ظهور این فرایند گشت ظهور نخبگان آزربایجانی ناسیونالیست در سه دههی اخیر میباشد. که متاسفانه دو دههی نخستین آن اگرچه ماهیتی ناسیونالیستی داشتهاست اما هماره در گیرودار ایدئولوژی چپ سردرگم بودهاست و آنچه که امروزه ماهیتی خالصگونه از ناسیونالیسم آزربایجانی را نمایان میسازد مرهون تلاش نخبگان دههی اخیر بهخصوص تحصیلکردگان و قشر دانشگاهی آزربایجان میباشد.
میراسلاو هروش در باب نقش نخبگان ناسیونالیست در فرایند توسعهی ملتسازی چنین اظهار نظر میکند:
«مبدا مرحلهی جدید فرایند ملتسازی لحظهای است که نخبگان قومی غیرحاکم به تبیین هویت قومی خود پرداخته شروع به تصور آن به عنوان ملتی در آینده کردند. این گروهها ملاحظه کردند که ملت آینده دارای برخی نقصانهاست و با تلاش برای اقناع هموطنان خود به اینکه منسوب به ملت خاصی هستند برای رفع این نقصانها تلاش میکردند.»
با نگاهی عینی به تجربهی حرکت ملی آزربایجان در مییابیم که این تعریف هروش دقیقا منطبق بر ماهیت ارتباط حرکت ملی آزربایجان با ناسیونالیستهای کنونی آزربایجان میباشد. سنگینی این حرکت که اکنون گفتمانی مطرح در جامعهی آزربایجان جنوبی را شامل میشود هماره بر دوش نخبگان ناسیونالیست بودهاست. نخبگانی که فراتر از ساختار ذهن جامعهی خویش تفکر نموده و راه نجات و توسعهی آن را بیداری و مقاومت ملی ابراز نمودند.
چنگیز چاغلا در کتاب سیاست و ملیگرایی در آزربایجان به تبیین نظریهی هروش پرداخته و مینویسد:
» هروش بیداری ملی را در فرایند ملتسازی در سه مرحله تبیین میکند. مرحلهی الف؛ مرحلهی توسعهی پژوهش علمی در مورد فرهنگ ملی است. روشنفکران به پژوهش در مورد خصوصیات و ماهیت تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی گروههای قومی غیرحاکم میپردازند که نامزد تبدیل شدن به ملت در آینده میباشد.»
آثار و تلاشهای پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر جواد هیئت، پروفسور نطقی و دکتر محمدزاده صدیق و چند تن دیگر از نخبگان آزربایجانی در این ارتباط نمونهای از این پژوهشهای نخبگان در بیداری خودآگاهی ملی در جامعهی آزربایجان جنوبی است.
«در مدل هروش مرحلهی ب یک سری فعالیتهایی را شامل میشود که به شکل بیداری خودآگاهی ملی از طریق تبلیغات وطنپرستانه حمایت بخش بزرگی از جماعت قومی را برای یک پروژهی ملی جلب میکند.»
در بررسی تطبیقی با جامعهی آزربایجان جنوبی و حرکت ملی آزربایجان سازمانهایی همچون گونئی آزربایجان قورتولوش پارتیاسی، گونئی آزربایجان میللی اویانیش حرکاتی(گاموح)، آزربایجان میللی دیرَنیش تشکیلاتی (آ م د ت)، جنبش دانشجویی آزربایجان (سایت اؤیرنجی)، سازمان آداپ، جنبش فدرال – دموکراتهای آزربایجان و بهخصوص تلویزیون گوناذ تیوی نهادهایی هستند که برای گسترش ملیگرایی در میان مردم بهخصوص نسل جوان آزربایجان جنوبی تلاش میکنند. اگرچه این نهادها با نقصانهایی مواجه هستند اما واقعیت آن است که حرکت ملی آزربایجان به آن از حد از بلوغ خود رسیدهاست که بتواند با گذار به مرحلهی تشکیلاتگرایی امید به آینده را برای فعالان سیاسی آزربایجان نوید دهد.
» هروش در نهایت مرحلهی ج را مرحلهی نهادینه شدن جنبش تودهای میداند. شکل گیری جنبش تودهای سیاسی با همهی برنامهها و جریانات داخل آن در این مرحله ظهور میکند. هویت ملی در میان اقشار مختلف جامعه در سطح وسیعی مورد قبول قرار گرفته احزاب، انجمنها، سندیکاها و دیگر گروهها برای مشروعیت بخشیدن و دفاع از ادعاهای خود شروع به استفاده از استدلالات ملی مینمایند.»
به نظر راقم این سطور مرحلهی ج مشکلترین مرحله در میان مراحل پیشین میباشد که جنبش ملی آزربایجان را واقعیتی ابدی در جامعهی آزربایجان جنوبی مینماید و شواهد حاکی از آن است که حرکت ملی آزربایجان هنوز در اولین گامهای این مرحلهاست. تجمعات تودهای در قلعه بابک، قیام خرداد 85 در اعتراض به کاریکاتور روزنامه ایران و سلسله تظاهراتهای روی داده در اعتراض به سیاستهای نادرست دولت در باب دریاچهی اورمیه نمونههایی هستند که بیانگر تلاش برای نفوذ در میان اقشار مختلف توده از سوی نخبگان ناسیونالیست آزربایجانی است یا نگاهی هرچند گذرا به جریانهای سیاسی مرکزگرای فارس نشان میدهد که این جریانات چه در قامت اصلاحطلبی و جنبش سبز و چه در قامت اصولگرایی زمانی که نیاز به رجوع به مردم آزربایجان مییابند از استدلالات ملی مردمان این منطقه یاری میجویند.
از دیگر نظریهپردازانی که به نقش نخبگان ناسیونالیست در فرایند ملتسازی توجهی ویژه مبذول داشتهاست آنتونی دی اسمیت میباشد. اسمیت با وجود اینکه ملت را جامعهای فرهنگی و تاریخی با اراضی مشترک، اقتصاد، سیستم آموزش تودهای و حقوق مشترک میداند بر این باور است که ریشههای ملت به دوران پیشامدرن برگشته و در دورهی مدرنیسم به واسطهی تلاش نخبگان و روشنفکران ناسیونالیست جوامع متمایز انسانی تبدیل به ملت گردیدهاند.
اسمیت مینویسد:
» ملیگرایی در شرایط منحصر بهفرد امپریالیسم و استعمار در اروپا شکوفا گردید. با این همه، گسترش آن در کشورهای پیرامون بعد از ظهور طبقهی کوچک روشنفکر به شکل فرایندی خودجوش تحقق یافت.»
اسمیت فرایند ملتسازی را مرهون تلاشهای فرهنگی و سیاسی در تشکیل خودآگاهی ملی از سوی نخبگان ملیگرا میداند. به نظر اسمیت به خصوص در کشورهای شرقی ملت پدیدهی ابداع شده در ذهن ملیگرایان و پیرامون آنهاست.
آن چه که از سطور فوق برمی آید چنین است که ملیگرایی که امروز در آزربایجان جنوبی با آن مواجه هستیم نتیجهی فعالیت نخبگان ناسیونالیست در دههی اخیر میباشد. چرا که نه ساختار اقتصادی ایران و به تبع آن آزربایجان جنوبی و نه تحولات جهانی مساعد ظهور و به بلوغ رسانیدن این جنبش در مرزهای آزربایجان جنوبی نبودند. آن چه که نظریهپردازان شهیر ناسیونالیسم نیز بر آن صحه گذاشتهاند. نقش نخبگان ملیگرا در ایجاد یک ملت مدرن میباشد و نگاهی به مراحل و سیر تکامل حرکت ملی آزربایجان مؤید این نگاه نظریهپردازان است. امید است که این نخبگان با درک شرایط صحیحی منطقهای و جهانی توان به سرانجام رسانیدن ای راه مقدس را تا برافراشته شدن بیرق آزادی و عدالت در سرزمین آزربایجان داشته باشند.
منابع:
– سیاست و ملیگرایی در آزربایجان، چنگیز چاغلا، مترجم: جلیلی یعقوب زاده فرد، انتشارات ندای شمس، چاپ اول، تبریز 1388
– ناسيوناليسم: تئوري، ايدئولوژي (2001)، تاريخ ؛ آنتوني. دي. اسميت؛ مترجم: منصور انصاري. مؤسسه مطالعات ملي(1383)
– مطیع ، ناهید ، 1382، مقایسه نقش نخبگان در فرایند نوسازی ایران و ژاپن، تهران: شرکت سهامی انتشار
نقل از سایت اؤزگور دوشونجه
هنوز دیدگاهی داده نشده است.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟