کانون دمکراسی آزربايجان

Azərbaycan Demokrasi Ocağı / Azarbaijanian Democracy Institute

جغرافیای آزربایجان

سرزمين آزربايجان در طول تاريخ هزاران ساله و پر فراز و نشيب خود با نامهای مختلفی در تاريخ ثبت شده است و اين اسامی معمولا از اسامی اقوامی گرفته شده بود که در آن سرزمين زيسته و دولتهای مقتدری را در آنجا بوجود آورده بودند. اسامی که با استناد به اسناد تاريخی ميشود به آن اشاره کرد،از جمله عبارتند از: سرزمين قوتتی ها، هوری ها، سايبيرها، آذها، ماننا، ماد، آلبان ، آزربايگان وآزربايجان. اسم امروزی آزربايجان معرب آزربايگان ميباشد که تخمينأ از اواخر قرن سوم قبل از ميلاد تا زمان اشغال آنجا توسط اعراب بدان نام خوانده ميشد

آذربايگان يک کلمه کاملا تورکی بوده و در اصل متشکل ازاجزای : «آز+ار+بای+گان يا قان معرب شده يعنی جان» ميباشد

ـ «آز يا آس» نام قومی از توركهاي قديم ساکن در آزربايجان بوده که در نوشته های قديم «اورخون ـ يئنی سئی» نامبرده شده است . بارتولد تاريخدان معروف روسی وابستگی آذها را با قبايل تورکوش که در منابع آشوری بارها به آنها اشاره شده است را محتمل ميداند

ـ «ار» دارای منشاء تورکی بوده و به معنی جوانمرد،فرد و انسان ميباشد. اين واژه به صورت پسوند به واژه های ديگر چسبيده و نام قبايل را بوجود ميآورد(آوارـخزار يا خزرـ قاجار يا قجر و…) آزر يا آذر به معنی قوم و قبيله ای که بعدها با تغييرهای مختصری به «هازرـخازرـخزر»تبديل شده است

– «بای» يا» به ی» يا «بيکـ ـ بيگ» به معنی غنی ، حاکم، رئيس و… از طرفی «بايماق» در ترکی قديم بع معنی تکامل و پيشرفت ميباشد

– «گان» در زبان تورکی با قبول تغييرات آوايی به «قان» (و در زبان عرب به جان) مبدل شده و دارای معانی زيادی چون پدر، خاقان و … ميباشد و نيز «قان» در ترکی علامت فاعلی با تأکيد و مبالغه است (چاليشقان) و بايقان يعنی تکامل يافته و بسيار پيشرفته. با توجه به مراتب مذکور، «آزربايگان» به معنی «پدر توانگر انسان آذ يا آسی» و به بينی ديگر «پدر توانگر مبارک» و آذيهايی که بسيار پيشرفته هستند» ميباشد. تاريخ قومی و نژادی آزربايجان با نژاد و ايل های تورک زبانی چون سومرها، ساويرها، قوتتی ها، اورارتوها، ماننا ها، ساکاها، کنگرها، مادها، اوغوزها، قبچاق ها و…مربوط است.(۱) حدود و مرزهای جغرافيايی سرزمين آزربايجان از ديرباز طبق اسناد باقی مانده آشوری، ايلامی، بابلی و…کاملا قابل اثبات است. طبق اين اسناد حدود اين سرزمين از جنوب کوههای قفقاز تا سرزمين کاسسی ها (کرمانشاه و لرستان امروزی) بوده است. يعنی در داخل ايران امروزی علاوه بر مناطق تورک نشين کنونی استانهای آزربايجان شرقی و غربی، اردبيل، زنجان، قزوين، همدان، قسمتهايی از استانهای مرکزی و گيلان و… کل استان کردستان و قسمتهای اعظمی از استانهای کرمانشاه و لرستان نيز جزو آزربايجان بوده است. م.دياکونوف در کتاب «تاريخ ماد» نتيجه گيری ميکند که سرزمين تحت حاکميت آتروپات زمان حمله اسکندر کبير درست منطبق با مرزهای دولت ماننا بود و اين سرزمين بعدها آزربايگان ناميده شد.(۲)طبق اسناد قديمی عربی، در صدر اسلام حدود جغرافيايی آزربايجان از شهر دربند در داغستان امروزی تا جنوب استان همدان امروزی بود.( دربندنامه،ص۲۵،چاپ تفليس ۱۸۹۸).(۳

در دوران اشغال آزربايجان توسط خلفای اموی و عباسی نيز جغرافيای ارضی آزربايجان بدون تغيير و از همدان تا دربند باقی مانده بود و تحت نام «مملکت آزربايجان» تحت فرمانروايی يک حاکم عرب اداره ميشد

آزربایجان تاریخی - مناطق ترک نشین شمال و جنوب رود آراز ( ارس )

در مورد محدوده‌ جغرافیایی آزربایجان در دوره اسلامی، مدارك زیادی از جغرافی‌نگاران و مورخان وجود دارد. همه این نوشته‌ها و نظرات كه از دانشمندان و جهانگردان و جغرافی‌نگاران به نام ارائه گردیده، آزربایجان را تقریباً سرزمینی دانسته‌اند كه از شمال به دربند و از جنوب به همدان (لازم به ذكر است كه بعضی از منابع كه ارائه گردید قسمتی از كردستان را نیز در قلمرو آزربایجان به حساب آورده‌اند. از جمله سیسر یا سنه = سنندج) و از غرب و شمال غربی به امپراتوری عثمانی و از شرق به استان گیلان محدود بوده است كه تقریباً شامل استان‌های كنونی آزربایجان شرقی، آزربایجان غربی، اردبیل، زنجان، قزوين و قسمتی از استانهای مرکزی،کردستان،گيلان و کرمانشاه است

بلعمی از وزرای عهد سامانی كه كتاب تاریخ طبری را ترجمه و تخلیص كرده است، در مورد حدود آزربایجان چنین می‌نویسد: ((اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آزربایگان خوانند … راه‌ها به آخر آزربایگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشك و گروهی از دریا، كه از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.))(۴)

مورخ و دانشمند شهير محمود کاشغری در کتاب ارزشمند » ديوان لغات التورک» که هزار سال پيش نوشته راجع به سرزمينهای توركها، از جمله آزربايجان، معلومات زيادی را ارائه داده و مرزهای آزربايجان را از قم تا دربند ذکر کرده است.(5)

دکتر رحیم رئیس‌نیا نویسنده كتاب «‌آزربایجان در سیر تاریخ ایـران»، به نقشه‌ای اشاره كرده است كه شریف ادریسی (493-560 ق) جغرافی‌دان و نقشه نگار مراكشی در حدود سال 549 ق كشیده است و كنراد مولر آلمانی در سال 1928 با الفبای لاتین آن را منتشر نموده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشه‌ای كه كشیده، اراضی میان كوه‌های قفقاز و كر را – شروان – «‌آدری آزربایجان» (آزربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس و كر را «‌بقیه آردی آزربایجان» و آزربایجان كنونی ایران را ((‌بلاد آزربایجان)) نامیده است.(6)

در دوران هزار ساله بعد از اتمام حاکميت اعراب، آزربايجان بعنوان يک مملکت خودگردان و مستقل در ترکيب امپراتوری های تورک غزنوی، سلجوقی، اتابکان آزربايجان، ايلخانيان، قاراقويونلو و آغ قويونلو ها، صفويه، افشار و قاجار بود. آزربايجان در بخشهای طولانی از اين دوران، مثلا دوران ايلخانيان، قارا قويونلوها و آق قويونلوها، صفويان تا زمان شاه عباس کبير و قاجار، خود مرکز قدرت بود و بر ساير قسمتهای اين امپراتوری ها حاکميت داشت

اولين اثری که به يک زبان اروپايی در باره اراضی جغرافيايی آزربايجان نوشته شده است کتابی است به زبان روسی با عنوان «اوضاع سياسی ولايت آزربايجان» که توسط pokovnik S.D. Burnasev( 1743-1824) در سال ۱۷۹۳ در شهر Kursk روسيه چاپ شده است. اين کتاب که قبل از اشغال مناطق شمالی آزربايجان توسط روسها چاپ شده است. در صفحه ۴ اين کتاب آمده است : در وضعيت امروزی اراضی آزربايجان، از شمال که شروع کنيم به گرجستان چسبيده و در آنجا مناطق Kartli و kaxetiya را دارد، در سمت مشرق به دريای خزر و ولايت گيلان ختم ميشود و در مسافتی نيم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم ميشود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است.(7)

اسناد ذکر شده نشان ميدهد که تا اواخر قرن ۱۸ ميلادی هيچ تغيير اساسی در مرزهای جغرافيايی و ائتنيکی آزربايجان بوجود نيامده بود ولی بعد از تقسيم شدن آزربايجان به دو قسمت شمالی و جنوبی در سال ۱۸۲۴ به مرور زمان تغييرات زيادی در اين سرزمين باستانی به وقوع ميپيوندد و دو بدنه از هم جدا شده آزربايجان سرنوشتشان جدا از هم شکل ميگيرد و هر دو دچار بلايا ی غم انگيزی ميشوند و تغييرات اتنيکی و مرزی را نيز متحمل ميشوند.

شمال آزربايجان- قسمت شمالي رود آراز

بعد از اشغال شمال آزربايجان توسط روسها، تزارهای روس برای رسيدن به آرزوی ديرينه خود مبنی بر ايجاد کشوری مسيحی ارمنی در قلب جهان تورک که پايگاهی برای روسيه در قفقاز باشد، شروع به تدارک و تهيه زمينه آن کردند. دولت تزاری روسيه، در قرارداد ترکمنچای ماده ای را گنجانده بود که طبق آن دولت قاجارتعهد داده بود که اسباب مهاجرت ارمنی های ساکن ممالک محروسه به روسيه را با هزينه خود مهيا کند. و روسيه ۴۰ هزار خانوار از اين ارمنيهای مهاجر را درشهرها و دهات آزربايجان، خصوصا اطراف شهر کاملا تورک نشين ايروان سکونت داد. لازم به ذکر است که اولين خانوار ارمنی، که خانوار مهاجری از شهر مراغه بود، در همين زمان در خانکندی قاراباغ سکونت داده شد. بعدها ارمنی های فراری از عثمانی را نيز درقسمتهای غرب خاک آزربايجان شمالی مسکون کردند و بتدريج مقدمات تشکيل کشور ارمنی را شروع کردند. تا اينکه در سال ۱۹۱۸ ارمنستان در منطقه ای که هرگز ارمنی نشين نبود تشکيل شد و اين در حالی بود که در آن زمان نيز بيش از ۷۰% ساکنين پايتخت اين کشور قلابی، ايروان، را تورکهای آزربايجاني تشکيل ميدادند ولی به مرور زمان ده ها هزار نفر از آنها قتل و عام شدند و بقيه را هم از آنجا فراری دادند. لازم به ذکر است که ارمنستان کنونی هميشه قطعه ای از خاک مقدس آزربايجان و ترک نشين بود

تا سال ۱۹۱۸ شمال آزربايجان تحت سلطه روسيه تزاری بود تا اينکه مردم آزربايجان به رهبری «محمد امين رسول زاده» در آن سال موفق به ايجاد جمهوری دموکراتيک آزربايجان شدند و اين جمهوری مستقل، که اولين جمهوری دموکراتيک در جهان شرق بود، در مدت دوسال به پيشرفتهای عظيمی در ساحه های اقتصاد، فرهنگ، دمکراسی و …نايل شد. شووينيسم استيلاگر روس که تسلط خود بر چاههای نفت آزربايجان را از دست داده بود، اين بار که در لباس کمونيسم ظاهر شده بود تاب ديدن آزربايجان آزاد ومستقل را نداشت، به دستور مستقيم لنين جنايتکار، اين جمهوری در سال ۱۹۲۰ توسط ارتش سرخ به خاک و خون کشيده شد و قسمت شمالي آزربايجان دوباره به اشغال روسها درآمد. روسها بعد از اشغال آزربايجان هزاران نفر را اعدام و بيش از ۸۰ هزار نفر از مبارزين و روشنفکران آزربايجاني را به سيبری تبعيد کردند و همه آنها در آنجا جان باختند

اراضی جمهوری آزربايجان که در محافل بين المللی آن زمان به رسميت شناخته شده بود، بيش از۱۳۵هزار کيلومتر مربع بود، و بعد از اشغال دوباره توسط روسها، دوباره با تهديد و زور توسط لنين و استالين تجزيه شده و به ديگران بخشيده شد، شهر دربند به روسيه، بورچالی را به گرجستان و زنگه زور و گويچه ماهالی را به ارمنستان دادند بطوری که اراضی آزربايجان به ۸۶۶۰۰ کيلومتر مربع تقليل يافت، که مساحت امروزه جمهوری مستقل آزربايجان را تشکيل ميدهد

جنوب آزربايجان- قسمت جنوبي رود آراز

نقشه پراکندگی ترکان آزربایجان در جنوب ارس / غیر از مناطقی که در نقشه دیده می شود ترکها در شمال شرقی ایران ( افشار یورد ) و در جنوب ( قشقایستان ) نیز به صورت متمرکز زندگی می کنند

بعد از اشغال شمال آزربايجان توسط روسها، قسمت جنوبي آزربايجان تا انقراض سلسله قاجار به صورت مملکت خودگردان با حفظ اراضي تاريخی خود در ترکيب ممالک محروسه قاجار به حياتش ادامه داد، اما جدا شدن قسمت شمالی آن ضربه شديدی بود بر پيکر آزربايجان کهن و روحيه مردم غيرتمند آن و همچنين باعث تضعيف نفوذ و موقعيت تورکها و آزربايجان در ممالک محروسه قاجار شد. سرزمينهای تحت حاکميت قاجار » ممالک محروسه قاجار » ناميده ميشد و از چهار مملکت مستقل و کاملا خودگردان تشکيل شده بود

دولت استعمارگر انگليس که موفق به تحميل قرارداد ننگين ۱۹۱۹ بر دولت قاجار نشده بود و از پيشرفت نتايج مشروطيت و شروع نهادينه شدن دمکراسی و همراهی احمد شاه با اين روند شديدا نگران بود، با ترتيب دادن کودتايی در سوم اسفند سال 1299 نوکر و دست نشانده خود، رضا خان ، مهتر سابق سفارت انگليس در تهران، را بر اريکه قدرت نشاندند و حاکميت را به اقليت قومي فارس منتقل کردند

با شروع حکومت دست نشانده رضا خان ممالک محروسه دربست در اختيار انگليس قرار گرفت. رضا خان در طول حکومت ۲۰ ساله خود با کمک انگليس مشروطيت و مظاهر آن را کلا از بين برد و حکومتهای خودگردان ممالک محروسه را با وحشيانه ترين روشها از بين برد و يک حکومت مرکزی منسجم قابل کنترل انگليس را به وجود آورد. يکی از اهداف انگليسی ها از به روی کار آوردن رضا خان از بين بردن حاکميت و نفوذ تورکها در ممالک محروسه بود. انگليسی ها صدها سال با تورکهای عثمانی، تورکهاي حاکم در هند، قاجار و… درگير بودند، و با توجه به سابقه تاريخی تورکها در آفريدن امپراتوری ها، در همه جا سعی ميکردند تا نفوذ تورکها را کم کنند تا آنها نتوانند زمانی دوباره متحد شده و منافع استعمارگران غرب را تهديد کنند. علاوه بر آن در ممالک محروسه قاجار اين تورکها بودند که سرسختانه در مقابل نقشه های سلطه گرانه انگليس می ايستادند، مثلا قشقايی ها در جنوب، کلنل محمد تقی خان پسيان در خراسان، خيابانی در آزربايجان و… و همچنين همه ايده های آزادی خواهی، سوسياليستی و ضد استماری نيز، که در تضاد با اهداف امپرياليستی انگليس بود ، هميشه از طرف تورکها مطرح ميشد، مثلا انقلاب مشروطيت، نهضت خيابانی، و…

رضا خان پس از بوجود آوردن يک حکومت مرکزی مستبد، بدستور اربابانش تقسيم اداری کشور را عوض کرد

در تاريخ 16/8/1316به موجب قانون مجلس رضا شاه، تقسيمات کشور و همچنين اسامي تاريخي ايالات حذف و در اقدامي سفيهانه کشور ايران به شش استان شمال غرب، غرب، شمال، جنوب، مکران و شمال شرق تقسيم مي شود. کوتاه مدتي بعد در آذرماه همان سال با تجديد نظر در تقسيمات سابق، کشور ايران به ده استان تقسيم شده و بصورت مضحکي بر اساس شماره هايي از يک تا ده نام گذاري مي شود. تبريز مرکز استان سوم و اورميه مرکز استان چهارم شده حدود آزربايجان و نام آزربايجان بطور کامل از نقشه کشور حذف مي شود. در اين تقسيم بندي اردبيل جز استان سوم است

پارک-باغ شاه گولی - تبریز

اما اين تقسيم بنديهاي خائنانه و نامگذاريهاي ابلهانه تا سال 1339 ادامه می یابد. در این سال استانهای سوم و چهارم با نامهای آزربایجان شرقی و غربی ایجاد می گردد. در کل کشور ايران به 13 استان و 8 فرمانداري کل(بعدا 11 فرمانداري کل) تقسيم مي شود. در تقسيمات جديد اگرچه برخي از شهرهاي آزربايجان(اراک، ساوه، سونقور، بيجار، قروه، انزلی و…) به استانهاي مجاور داده مي شود و همدان را از پيکره آزربايجان جدا و به فرمانداري کل تبديل ميکنند اما خوشبختانه استانهاي آزربايجان شرقي و غربي از تيغ پان آريانيسم پهلوي تا حدي در امان مي مانند. در اين تقسيم بندي استانهاي اردبيل و زنجان جز استان آزربايجان شرقي هستند. در این میان آستارا که قبلا بخشي از شهرستان اردبيل بود خود در سال 1337 به يک شهرستان تبديل شد. این شهر کاملا آزربایجانی در کمال ناباوری، در سال 1350 از آزربايجان شرقي جدا و به گيلان واگذار گرديد. با جدا شدن آستارا از اردبيل ارتباط آزربايجان ايران با درياي خزر بطورکامل قطع شد و تمام سواحل غربي درياي خزر به گيلان واگذار گرديد. به اين ترتیب آزربايجان ايران تنها بندر خزرياني خود را از دست داد واز همه عوايد گمرکي، توريستي، شيلات … که متعلق به اين بندر بود محروم شد

بتدريج زنجان نيز فرمانداري کل شده همراه ديگر فرمانداريهاي کل يازده گانه تا سال 1357 به استان تبديل مي شود. در اين مدت اردبيل نيز در حال طي کردن پروسه تبديل شهرستان به فرمانداري کل بود که به دليل بروز انقلاب اسلامي اين روند متوقف شد

پس از وقوع انقلاب اسلامي هرچند كه بسياري از افراد آريائيست از گردونه حكومت خارج شدند اما برخي از افراد معلوم الحال ضد تورك با سواستفاده از رافت و بخشش جمهوري اسلامي با نفوذ در ادارات و دانشگاهها و رسانه هاي مكتوب مقدمات تشكيل استان قزوين را فراهم كردند و بعد در سال ۱۳۷۲ اردبيل را از آزربايجان شرقی جدا کرده و به استانهای مستقل تبديل و نام ابدی آزربايجان را از روی آنها حذف کردند. ۲سال پيش نيز گردنه زيبای حيران را از استان اردبيل جدا و به گيلان داده شد. در اينجا بد نيست اشاره ای هم به تقسيم استان خراسان بکنيم که به ۳ استان تقسيم شد ولی اسم تاريخی خراسان را بر روی هر سه استان باقی ماند

در خاتمه لازم ديدم که اشاره ای هم به جغرافيای ارضی آزربايجان از زبان ارتش شاهنشاهی بکنم: ژنرال دکتر محمود پناهيان در سال ۱۹۷۲ کتاب «فرهنگ جغرافيای ملی ترکان ايران زمين» را در ۴ جلد به همراه ۱ جلد حاوی نقشه منتشر کرد. او اين کتاب را بر اساس کتاب ۱۰ جلدی » فرهنگ جغرافيای ايران» از انتشارات دايره جغرافيای ستاد ارتش شاهنشاهی ايران» چاپ ۱۳۳۱ شمسی نوشته است. در اين کتاب که با مطالعات و تحقيقات دقيق نوشته شده است اطلاعات کامل، حتی در مورد دهات چند خانواری، آزربايجان ارائه شده است ، شهرهای اراک، همدان، ساوه، آستارا، قزوين و… جزوی از سرزمين آزربايجان ثبت شده است و مساحت آزربايجان جنوبی ۲۸۰هزار کيلومتر مربع ذکر شده است

قلعه بابک – کلیبر

منابع

۱ـ استاد پرويز يکانی زارع،مورخ و فولکلورشناس معاصر، نشريه اويرنجی شماره۳

۲ـ تاريخ ماد، م. دياکونوف، ص ۱۶۵

۳ـ دربندنامه،ص۲۵،چاپ تفليس ۱۸۹۸).

۴-احمدبن واضع یعقوبی، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1356، ص بلعمی، تاریخنامه طبری، تصحیح و تحشیه محمد روشن، ج 1، تهران، نشر نو، 1368، ص 529 ?ـ » ديوان لغات الترک» ، محمود کاشغری

۶- رحیم رئیس‌نیا، آزربایجان در سیر تاریخ ایران، بخش اول، صص 82-81

. ۷ـ pokovnikS.D. Burnasev ، «اوضاع سياسی ولايت آزربايجان» صفحه ۴

۸ـ سرزمين‌های ناآشنا و مردمانی مهربان، Strange Lands and Friendly People، ويليام داگلاس.

۹ـ «اورميه در محاربه عالم سوز»، معتمدالوزرا،کاوه بيات٫ چاپ تهران

منبع : سایت دیره نیش  www.diranish.org

3 دیدگاه »

  1. bu sayfani share guyun lutfan

    دیدگاه توسط amir | 25 ژوئیه 2012 | پاسخ

  2. بهتره يه نگاه به ويكيپدياي انگليسي بندازي زبان ما اذري ها رو اين تركاي مغول تغيير دادن درسته ولي هر كاري كني ژنتيك ايراني بودن و اريايي بودنتو نميتوني تغيير بدي

    دیدگاه توسط پان ايرانسم | 13 مارس 2013 | پاسخ

  3. این نوع دیدگاه که مربوط به اعضاء انجمن ترقی در اواخر عثمانی و نیز در اوایل تأسیس کشور جمهوری ترکیه است مربوط است که هر آنچه را که هست با تأویلاتی منتسب به اتراک می کند، حکایت قوم آمازون که مشهور است و اگر مطالعه کنید درخواهید یافت، باری، در کلمه آذربایجان نیز همان راه اعضاء انجمن ترقی را رفته اید، استاد علامه یا شما لسان ترکی را نمی دانید، و یا آنکه در جهلی تاریک فرورفته اید و یا آنکه عناد و کینه و دشمنی با علم دارید.
    çalışmak و mak/mek چه ربطی به این جان/گان دارد
    نیازی به ایضاح این عناد و جهالت شما نیست، فقط آنکه شما آبروی اتراک و ترک زبانان را برده اید با این اراجیفهایتان

    دیدگاه توسط عبد الله | 6 مِی 2017 | پاسخ


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s