اقلیتها و همگرایی در ایران در گفتوگو با شاهد علوی، فعال و پژوهشگر سیاسی کرد / محسن کاکارش
پذیرش این مدعا که برپایی نظام فدرال در ایران موجب تجزیه ایران خواهد شد، پیش از هر چیز بدین معناست که اقلیتهای ملی- قومی در ایران خود را مالک این سرزمین و شکل دهنده به هویت آن نمیدانند، لذا اگر فرصتی بیابند بیدرنگ حساب خود را از آن سوا خواهند کرد. آیا واقعاً چنین است؟ اگر پاسخ ایشان آری است، باید پرسید تا کی میتوان این پیوند تصنعی اجباری را حفظ کرد؟
به فرض درست بودن پیشفرض ایشان، اقلیتهای مورد بحث با یا بدون فدرالیسم در نهایت راه خود را خواهند رفت.
تنش و نارضایتی در حاشیه مسابقه فوتبال تیم تراکتورسازی تبریز، اعتراضهای چندماه گذشته برخی از شهروندان عرب، بازداشتهای پیدرپی فعالان سیاسی – فرهنگی و روزنامهنگاران در کردستان، شدتگیری برخوردهای ماموران امنیتی با شهروندان بلوچ و افزایش اعدامها، تنها بخشی از اتفاقهای رخ داده در چندماه اخیر در مناطق تحت سکونت اقلیتها در ایران است.
از دوران اصلاحات که اقلیتهای ملی و قومی در ایران با اتکا به قانون اساسی و اصول معلق مانده مربوط به حقوق اقوام، توانستند بخشی از گفتمان و مطالبات خود را به داخل مجلس و به درون رسانهها ببرند، تاکنون تغییرات چشمگیری در طرح مطالبات و نحوه مواجهه آنها با حکومت مرکزی و جریانهای سیاسی اجتماعی سراسری صورت نگرفته است.
دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و روزها و ماههای پس از آن، در کنار سایر موارد، بار دیگر مسئله اقلیتها را به کانون توجه ناظران سیاسی در ایران تبدیل کرد. بعد از افول اعتراضهای مردمی پس از انتخابات و محوشدن نمود خیابانی آن، در سایه تحولات به وجود آمده، بار دیگر موضوع اقلیتها در ایران و حقوق و مطالباتی که دارند، به گونهای متفاوت از گذشته مطرح شده است.
طی این مدت به ویژه از زمان آغاز اعتراضها به روند خشک شدن دریاچه ارومیه، انتشار توافقنامه دو حزب کرد، اعتراض در شهرهای عربنشین و نشستهای اپوزیسیون در خارج از کشور، موضوع اقلیتها در ایران وارد مرحلهای پیچیدهتر و مباحث پیرامونی آن موجب دامن زدن به حساسیتهای فراوان شده است.
برای بررسی و آسیبشناسی اعتراضهای اخیر در مناطق محل سکونت اقلیتها، ماهیت گفتمانهای غالب، نحوه مواجهه با آنها و راههای عبور به سمت همگرایی میان همه اقوام و ملیتهای ایران را با شاهد علوی، فعال و پژوهشگر سیاسی کرد در میان گذاشتهایم.
در ماهها و سالهای گذشته مناطق عربنشین، کردستان، آزربایجان شاهد اعتصاب، گردهماییهای مسالمتآمیز و اعتراضی بوده است. نظر به این رویدادها میتوان گفت در وضعیت خودآگاهی اتنیکهای ایران تغییری ایجاد شده است؟
شاهد علوی: با توجه به تفاوتهایی که در نوع اعتراضها و سابقه آنها در مناطق مورد اشاره شما وجود دارد به نظر میرسد باید جداگانه به هرکدام از آنها پرداخت. در این معنا تحلیل و تفسیر اعتراضهای سالهای اخیر در کردستان (تمام مناطق کردنشین) بدون اشاره به سابقه مبارزه و کنشهای سیاسی کردها در تمام سالهای پس از انقلاب ۵۷ ممکن نخواهد بود.
اعتراضهای مسالمتآمیز اخیر در کردستان را از منظر اهداف غایی این کنشها باید ادامه طبیعی و به روز شده مبارزات مسلحانه و قهرآمیز کردها در دهه شصت دانست.
مبارزات مسلحانه و سیاسی کردها در آن مقطع نیز اساساً معطوف به احقاق حقوق ملی و قومی ایشان بود و به نوعی تبلوری از خودآگاهی اتنیکی در ملتی است که نسبت به وضعیت خویش معترض بودهاند و هستند و در تلاش برای حفظ و شکوفایی ممیزههای هویتی خویش خود را به لحاظ سیاسی سامان میدهد. چنین تعبیری کمک میکند ما تصویر دقیقتری از آنچه در کردستان رخ میدهد داشته باشیم و اعتراضهای کردستان را نمود دیگری از هویتطلبی سیاسی تلقی کنیم که دهههاست گفتمان غالب کردستان است.
البته این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که فراگیری اعتراضهای اخیر و همبستگی عمومیای که نمایش میدهد با دهه شصت قابل قیاس نیست. در واقع اعتراضهای اخیر، طیف بسیار وسیعتری از کردها را شامل میشود که هم میتوان آن را ناشی از مسالمتآمیز و در نتیجه کم هزینه بودن اعتراضها در قیاس با مبارزات مسلحانه پرهزینه دهه شصت دانست (که طبیعتاً طیف وسیعتری از تودههای مردم را درگیر و فعال میکند) و هم میتوان آن را نشانهای دال بر افزایش و گسترش خوداگاهی ملی و هویت طلبی قومی در میان کردها تلقی کرد.
در خصوص ترکها و عربها قضیه تا حد زیادی متفاوت است. پس از دوره کوتاه فعالیت و حکومت مستعجل فرقه دمکرات آزربایجان، علایق هویتطلبانه ترکی دوره طولانی محاق را تجربه میکند. در سالهای آغازین پس از انقلاب ۵۷ نیز قدرت و توان نظام انقلابی برای بسیج تودهای شیعیان دلبسته به نظام جدید و متعاقب آن جنگ هشت ساله و مشارکت گسترده ترکهای باورمند به نظام در جنگ، در عمل امکان ظهور و عرض اندام مجدد را از هویتطلبهای ترک سلب کرده بود. فضای سیاسی جدید دوران موسوم به بازسازی، استقلال جمهوری آزربایجان، تقویت و نوزایی گفتمانهای ناسیونالیستی و اهمیت یافتن دوباره مطالعات نظری در این حوزه در آغاز دهه نود میلادی به عنوان متغیرهای ثانویه در مجموع به ظهور و گسترش درونزای علایق هویتطلبانه در ترکهای آذری دامن زد.
جوانههای این نوزایی را میتوان از سالهای آغازین دهه هفتاد شمسی در قالب نشریات دانشجویی ترکی، کانونهای ادبی و برخی نشریات محلی دید. در این مقطع علایق هویتطلبانه هنوز عمومی نشده است و آن را تنها میتوان در جمعهای دانشجویی، فعالان سیاسی حرفهای و ادبا و روشنفکران ردیابی کرد. به گمان من اما سال ۱۳۷۹ شمسی را که سرآغاز جمع شدن جمع بزرگی از هویتطلبهای ترک در قلعه بابک است، باید سرآغاز عمومی و فراگیر شدن هویت طلبی ترکهای آذری در ایران دانست. این گردهمایی هویتطلبها که در پایان هفته دوم تیرماه هر سال برگزار میشد تا سال ۱۳۸۳ که فشارهای امنیتی آن را محدود کرد تداوم یافت و تأثیری تعیین کننده بر گسترش و دامنه نفوذ هویتطلبی ترکها در اقشار مختلف ترکهای آزربایجانی گذاشت. با این اوصاف اعتراض هویتطلبهای ترک به احتمال مرگ دریاچه ارومیه، اعتراض آنها به کاریکاتوری که آن را توهینآمیز تلقی کرده بودند و با خشونت بسیار سرکوب شد و اکنون حضور تابلودار و پرتعداد آنها در بازیهای تیم فوتبال تراکتورسازی را میتوان نشانهای از تودهای شدن و فراگیری خودآگاهی هویتی در ترکهای آذری ایران دانست.
من مایلم تأکید کنم که بارزترین وجه سلبی گسترش هویتطلبی ترکها در ایران را باید در عدم مشارکت آنها در اعتراضهای پس از انتخابات سال ۸۸ دید. به نظر میرسید سابقه تاریخی، پتانسیل بالای اعتراضی و حتی ترک بودن کاندیدای مغبون موجب خواهد شد تبریز به یکی از قطبهای اعتراضی در آن مقطع بدل شود، اما در واقع، همچون کردستان در آزربایجان نیز جدا از اعتراضهایی که در فضاهای دانشجویی اتفاق افتاد، واکنش عمومی مردم بیتفاوتی و در سکوت و انتظار به تماشا نشستن بود که معنای روشن آن واکنش منفی ملتی دارای خودآگاهی بود که جنبش سبز را فاقد اراده لازم برای تحقق مطالبات هویتی خود میدید.
در میان عربها نیز صرف نظر از قدمت و وجود علایق هویتطلبانه در نخبگان و فعالان سیاسی عرب ایرانی، به گمان من دوره موسوم به اصلاحات را باید سرآغاز بروز عمومی و فراگیر شدن هویتطلبی عربها دانست. بارزترین نشانه این هویتطلبی نیز اعتراضهای گسترده اعراب خوزستان به نامه منسوب به ابطحی، مسئول دفتر ریاست جمهوری وقت بود. این نامه، ظاهراً حاوی پیشنهاداتی برای تغییر ترکیب جمعیتی خوزستان به ضرر اعراب بومی آنجا بود. این اعتراضها که با خشونت بسیار سرکوب شد سرآغاز دورهای تلخ و خونین برای هویتطلبهای عرب نیز به شمار میرود. چند مورد بمبگذاری که جمهوری اسلامی بدون ارائه هیچگونه مدرکی آن را به جداییطلبان افراطی عرب (عنوانی که جمهوری اسلامی به فعالان هویتطلب عرب میدهد) نسبت میدهد، زمینه مناسبی را برای همراه کردن افکار عمومی مرکز با سیاست سرکوب جمهوری اسلامی و سرکوب خونین فعالان مسالمتجوی عرب فراهم کرد و بازداشت، زندان و اعدام بسیاری از آنان را به دنبال داشت. شدت سرکوب اعراب خوزستان که با سرکوب کردستان در دهه شصت قابل مقایسه است، جدای از اینکه اهمیت استراتژیک خوزستان و لزوم کنترل همهجانبه آن را برای نظام سیاسی نشان میدهد، میتواند نشانه قدرت یافتن و گسترش هویتطلبی در میان اعراب خوزستان باشد.
در خصوص بلوچها، به باور من و بر اساس شواهد موجود هنوز غلبه علایق و باورهای مذهبی و نفوذ غیر قابل انکار مولویهای اهل سنت در حدی است که هویتطلبی بلوچی امکان عرض اندام چندانی نیافته است و تنها در سطح نخبگان، فعالان سیاسی حرفهای و بخشی از فعالان دانشجویی نمود دارد. اقدامهای مسلحانه و غیر قابل دفاع جندالله در بلوچستان را نیز که در درجه نخست واکنشی خشن به محرومیت همهجانبه در این منطقه است، اگرچه با برخی از شعارهای هویتطلبانه همراه شده اما همچنان متأثر از گفتمان غالب مذهبی در آنجا است و بیش از آنکه جنبشی هویتطلب باشد، جنبشی مذهبی است.
گفتمان غالب در مناطق اقلیتهای قومی – ملی چیست؟ آیا میتوان فاصلهای بین گفتمان مرکز و گفتمان رایج در مناطق اقلیتی متصور شد؟
اگر مراد شما از گفتمان مرکز، گفتمان جریان غالب اپوزیسیون ایرانی در داخل و خارج از کشور باشد، به نظر میرسد دمکراسی معطوف به حقوق اکثریت و تفسیری مضیق از حقوق بشر گفتمان غالب مرکز باشد.
تفسیر گفتمان مرکز از حقوق بشر را تقلیلی و ارتدوکسی میدانم، زیرا تنها قائل به چارچوب تعاریف و آموزههای کلاسیک حقوق بشر است و با تعبیرها و تفسیرهای امروزی حقوق بشر معطوف به حقوق گروهی افراد و جمعیتهای انسانی که بازتاب آن را میتوان در کنوانسیونهای متعدد دید که در سه دهه اخیر به تصویب سازمانهای جهانی و اتحادیههای بینالمللی رسیده، به کل بیگانه است.
حقوق بشر در گفتمان مرکز در عمل و در تفسیر نهایی منوط و مشروط به مصالح ملی و تمامیت سرزمینی و حتی در مواردی ترجیحهای ایدئولوژیک است. دمکراسی در گفتمان مرکز نیز ناظر به انگاره کلاسیک سنت دمکراتیک است و در معنای تعقیب علایق اکثریت معنا و تعبیر میشود. در این چارچوب است که نظام سیاسی ایدهآل گفتمان مرکز برای آینده ایران، نظام دمکراتیک متمرکز معرفی میشود و توامان نظام دمکراتیک فدرال که زمینه ساختاری مناسب را برای تأمین حقوق سیاسی، فرهنگی و مدیریتی اقلیتها فراهم میکند بنا بر ترجیحهای معطوف به حفظ هژمونی نهایی اکثریت در تمام ساحتها و متأثر از ذهنیت تاریخی توطئه و غلبه توهم تجزیه، نظامی نامطلوب و نامتناسب برای ایران تلقی میشود.
در مقابل، گفتمان غالب در مناطق اقلیتهای ملی (با این توضیح که اینجا اقلیت در نسبت با قدرت تعریف میشود و نه نسبت جمعیت) گفتمان هویتطلبی ملی است که در چارچوب تعاریف و تعابیر نوین از حقوق بشر، در پی احقاق حقوق هویتی، فرهنگی و سیاسی خویش است و به گمان من دال مرکزی آن حق تعیین سرنوشت است. در این حوزه با توجه به تفسیر خاص گفتمان مرکز از ملت ایران، بین گفتمان مرکز و پیرامون (گفتمان اقلیتهای ملی) نه تنها فاصله که تضاد و تقابل نظری و عملی وجود دارد. در بعد نظری، گفتمانی پیرامون تعریفی از هویت، تاریخ و فرهنگ خویش ارائه میدهد که متضمن بازسازی بنیادی مفهومی هویت ملی ایرانی است، هویتی که اینک تنها معرف هویت مردمان و ملت فارس است و در عمل و به لحاظ تاریخی حاصل برکشیدن فرهنگ قوم فارس به سطح ملی و جعل آن به عنوان فرهنگ ملی ایرانی است. بازسازی هویت ملی ایرانی به گونهای که بازتابدهنده هویتهای متنوع ملتها و اقوام ایرانی باشد، متضمن تغییرات بنیادی در ساخت زبان مسلط، فرهنگ عمومی غالب در گفتمان مرکز و ساخت حقوقی و رسمی قدرت است. در بعد سیاسی نیز گفتمان پیرامون قائل به نظام دمکراتیک فدرال است که با تقسیم قدرت و تفویض اختیار به واحدهای کوچکتر، شانس بازتولید نظام سلطه فعلی را کاهش میدهد.
نکتهای که باید بیشتر شکافته شود، مفهوم حق تعیین سرنوشت است. زیرا این مفهوم نقطه کانونی اختلاف و تعارض بین گفتمان مرکز و پیرامون است و به گمان من بدفهمی بزرگی حول آن شکل گرفته است. گفتمان مرکز متأثر از این باور که اعمال حق تعیین سرنوشت به معنی تجزیه سرزمینی ایران و چند پاره شدن آن است هم به لحاظ نظری شمولیت آن را بر اقلیتهای ملی- قومی در ایران رد میکند و هم به لحاظ عملی با توجه به درهم تنیدگی جفرافیایی اقوام و ملیتهای ایرانی آن را غیر قابل اعمال میداند. چنین نگاهی پیش از هر چیز واجد این معناست که اقلیتهای ملی- قومی در ایران به اختیار خویش در چارچوب سرزمینی ایران باقی نماندهاند و در صورت داشتن فرصت آزادانه ابراز و اعمال نظر خویش قطعاً چارچوب سرزمینی ایران را ترک خواهند گفت. این تلقی که نتیجه بدیهی آن مخالفت سرسختانه گفتمان مرکز با حق تعیین سرنوشت اقلیتهاست، ناشی از بدفهمی نظری و نتیجه غلبه نظریه توطئه است و در تحلیل نهایی مؤید این ادعاست که آنها خود نیز میدانند که هویت ملی برساخته در دوران پهلوی نخست و تثبیت آن در دهههای پس از آن، نه هویت ملی ایرانیان که تنها بازتاب هویت قومی بخشی از ایرانیان است؛ چرا که هیچ قومیتی از کشوری که به او تعلق دارد و بازتاب دهنده کیستی و هویت اوست جدا نمیشود. گفتمان مرکز همچنین با حصر معنایی اعمال حق تعیین سرنوشت به اخذ تصمیم نهایی برای ماندن یا رفتن، در عمل حوزه معنایی این مفهوم را تقلیل میدهد.
حق تعیین سرنوشت در معنای مرتبط با حقوق گروهی ناظر به تمام جنبههای حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی یک جمعیت انسانی است و اعمال آن برای اخذ تصمیم جمعی برای خلق یک کشور جدید آخرین مرحله و واپسین گام در اعمال این حق است و هیچ گروه و جریانی تا زمان برداشتن این گام نهایی نمیداند واقعاً مردم چه میخواهند و تصمیمشان چه خواهد بود. لذا همچنان که ترس مرکز از اعمال حق تعیین سرنوشت، مؤید آگاهی آنها به ناروایی و کذب بودن هویت ملی برساخته ایشان است، ادعای برخی از جریانهای گفتمان پیرامون نیز که اعمال این حق را منحصراً مترادف تجزیه سرزمینی دانسته و نتیجه آن را نیز پیشاپیش اعلام میکنند، بیبنیاد است. به گمانم ضروری است از یاد نبریم که اعمال حق تعیین سرنوشت نه یک غایت و هدف نهایی که تنها راهبرد و امکان برای احقاق حقوق، پیشبرد اهداف و نیل به آرمانهای مورد نظر است و آنچه تعیینکننده است نه توسل صرف به این راهبرد که فضای سیاسی و اجتماعی است که به جنس و نوع آرمانها و اهداف سیاسی ما شکل میدهد.
شما خوانش و تفسیر گروههای مرکزگرا از حقوق بشر را کلاسیک میبینید، اما برعکس تعابیر گروه اقلیتها را نوین. گروههای مرکزگرا بیشتر بر رعایت حقوق شهروندی تاکید دارند، آیا تاکید بر حقوق شهروندی هم یک خوانش کلاسیک یا تقلیلگرایانه است؟
بله، تأکید صرف بر حقوق شهروندی بدون اشاره به مفاهیم جدید در ادبیات حقوق بشری همچون حقوق جمعی اقلیتها معرف خوانشی کلاسیک و تقلیلگرایانه از حقوق بشر است. این گفتمان تقلیلگراست زیرا جنبههای نوین حقوق بشر معاصر را که ناظر به حقوق فرهنگی- قومیتی اقلیتهاست نادیده میگیرد. در حالی که دال مرکزی گفتمان حقوق بشر معاصر، پیوند بین حقوق فردی و حقوق جمعی است. گفتمان کلاسیک حقوق بشر منادی برابری و مروج حفظ حقوق فردی افراد فارغ از جایگاه طبقاتی یا تعلق قومیتی و فرهنگی آنان است و نتیجه نهایی آن در عمل، اشتراک در هویت و جذب و ادغام اقلیتهای ملی در فرهنگ اکثریت است که در تعاریف نوین قومکشی سفید و ژینوساید فرهنگی خوانده میشود.
فرض بنیادی در گفتمان معاصر حقوق بشر اما این است که فرد آزاد و خودمختار که محور حقوق بشر کلاسیک بود واجد فرهنگ اجتماعی است که ابعاد آن با تاریخ و زبان مشخص میشود و در مورد اقلیتها این تاریخ و زبان در پیوند با فرهنگ اقلیتی معنا میشود که از فرهنگ اکثریت متمایز است. حقوق جمعی در این گفتمان به مثابه ابزاری عمل خواهد کرد که مانع از اعمال قدرت اقتصادی و سیاسی یک اجتماع بزرگتر بر یک اجتماع کوچکتر خواهد شد و منابع و نهادهایی را که سامان سیاسی اقلیت بر آن بنا شده است را در برابر تصمیمهای اکثریت مصون نگه میدارد. فراموش نکنیم که تضمین حقوق جمعی در چارچوب گفتمان حقوق بشر با توجه به پیوندی که با حقوق فردی افراد دارد همچنین مانع از محدود کردن حقوق و آزادیهای فردی اعضای گروه به بهانه همبستگی گروهی خواهد شد.
به باور شما، نه تنها بین گفتمان مرکز و پیرامون فاصله وجود دارد، بلکه نوعی تقابل و تضاد نیز میتوان دید. چه راه حلی برای همگرایی بین این دو وجود دارد؟
امکان همگرایی بین مرکز و پیرامون در کوتاهمدت با توجه به اینکه متضمن بازتعریف بسیاری از مفاهیم بنیادین، شکستن خطوط قرمز تاریخی و بازتقسیم منابع است به نظر دشوار میرسد. با توجه به مقاومت و ماندگاری هویتهای قومی و فرهنگی اقلیتهای ملی و رشد آگاهی افراد و گروهها از حقوق خویش و غلبه و مقبولیت گفتمان دمکراتیک، گفتمان مرکز در صورتی که بخواهد در مسیر همگرایی معطوف به همزیستی داوطلبانه گام بردارد ناچار از بازسازی و ساختارشکنی معنایی از دالهای مرکزی خویش به گونهای است که با الزامات حقوق بشر نوین هماهنگ شود.
کنار نهادن برداشت مدرنیستی از دولت ملی و پایبندی به تمام اصول حقوق بشر میتواند گام نخست در این مسیر باشد. گفتمان مرکز باید بپذیرد که هویت دولت ملی لزوماً یک هویت یکدست و یکسان نیست و این هویت میتواند بازتابی از ممیزههای هویتی گروههای ملی و قومی متنوعی باشد که به اختیار و براساس منافع عینی پذیرفتهاند یک دولت ملی را شکل بدهند. لحاظ کردن منافع عینی گروههای ملی و قومی گوناگون از این رو مهم است که آشکار میکند چنین پیوندی اگرچه برای گروه فرادست بیش از هرچیز پیوندی اسطورهای، فراتاریخی و مقدس است و پرسش از آن ناپذیرفتنی است (چراکه بازتاب هویت و کیستی آنهاست)، اما برای گروههای فرودست که به درجهای از خودآگاهی رسیدهاند و اثری از خویش در هویت جعل شده تاریخی نمیبینند در اساس انتخابی عقلایی و حاصل ارزیابی منافع عینی است. تغییر فاز در گفتمان مرکز، آنگاه که با پایبندی مبنایی و بدون حق تحفظ به اصول حقوق بشر معاصر توأم شود و حق اقلیتهای ملی- قومی برای تعقیب مسالمتآمیز آمال سیاسیشان را به تمامی به رسمیت بشناسد فضای مناسب برای درک متقابل و در نتیجه همگرایی بین دو گفتمان فراهم خواهد شد. در نهایت لازم است قائلان به هر دو گفتمان مرکز و پیرامون بپذیرند هیچ چیز به جز حق حیات انسان، حق انتخاب و کرامت انسانی او مقدس نیست و هر مقدسسازى دیگرى مقدمه ناگزیر حذف خونین و بدون گذشت دیگری است که مرزهای مقدس ما را باور نکرده و در صدد گذشتن از آن است.
مقدسسازیها در واقع امکان توسل به گفتوگو برای حصول توافق را ناممکن ساخته و در بلندمدت خود به مشکل بدل میشوند. میتوان و باید ارزش همه موضوعات و گزینههای مورد نظر طرفین را (به استثنای حق حیات و ارزش جان و کرامت انسان) نسبی و نه مطلق دانست و کوشید در فرایند گفتوگو مسائل را حل و فصل کرد. واقعیت این است که از سویی ما (گفتمان مرکز) نه اخلاقاً مجازیم و نه میتوانیم با توسل به زور تمامیت ارضی ایران را برای همیشه حفظ کنیم و نه از دیگر سو ما (گفتمان پیرامون) مجازیم و یا لزوماً میتوانیم با توسل به خشونت سرنوشت خویش را تعیین کنیم و ساخت سیاسی خویش را بنیاد نهیم.
شما به نظام فدرالی اشاره کردید، برخی از طیفهای سیاسی بر این باورند که فدرالیسم نه تنها به مشکلات اقلیتها در ایران پایان نمیدهد، بلکه آغازی برای تجزیه ایران است. این نگاه چگونه قابل ارزیابی است؟
طیفهای سیاسی مورد نظر شما که طبیعتاً به گفتمان مرکز تعلق دارند، احتمالاً متوجه پیامدها و معانی ضمنی باور نادرست خویش نیستند. پذیرش این مدعا که برپایی نظام فدرال در ایران موجب تجزیه ایران خواهد شد، پیش از هر چیز بدین معناست که اقلیتهای ملی- قومی در ایران خود را مالک این سرزمین و شکل دهنده به هویت آن نمیدانند، لذا اگر فرصتی بیابند بیدرنگ حساب خود را از آن سوا خواهند کرد. آیا واقعاً چنین است؟ اگر پاسخ ایشان آری است، باید پرسید تا کی میتوان این پیوند تصنعی اجباری را حفظ کرد؟
به فرض درست بودن پیشفرض ایشان، اقلیتهای مورد بحث با یا بدون فدرالیسم در نهایت راه خود را خواهند رفت. نکته مهم اینجاست که حتی اگر پذیرفته باشیم اقلیتهای ملی- قومی در ایران به دلیل آنچه ستم ملی خوانده میشود، خواهان گسستن پیوندهای فعلی باشند، این گزاره که فدرالیسم لزوماً به تجزیه ایران منجر خواهد شد، گزاره نادرستی است. تجزیهطلبی به عنوان واپسین گام در اعمال حق تعیین سرنوشت در بیشتر موارد و مصداقها، در مقام راهبرد و وسیله تعریف میشود نه هدف و غایت. این بدان معنی است که تجزیهطلبی در مقام یک ترم سیاسی برای تحقق اهداف خاصی تعقیب میشود و در صورت تحقق آن اهداف با شیوههای کم هزینهتر، تجزیه سرزمینی و تاسیس واحد سیاسی جدید که اساساً روندی دشوار، زمانبر و بسیار پرهزینه است، ضرورت وجودی خودی را از دست خواهد داد. فدرالیسم در اکثریت مطلق موارد یکی از شیوههای کم هزینه و عملی برای تحقق اهدافی است که فعالان تجزیهطلب در پی آن هستند، بنابراین برخلاف آنچه ادعا میشود، فدرالیسم یکی از بهترین روشهای ممکن برای حفظ همبستگی ملی و تمامیت سرزمینی است. در واقع فدرالیسم راهی برای بازسازی ساختارهای سیاسی و اجتماعی به شیوهای است که حتی در نتیجه یک رفراندوم آزاد حق تعیین سرنوشت به احتمال زیاد چیزی جز گزینه ماندن در چهارچوب سرزمین ایران از صندوق رای هموطنان کرد و ترک و عرب و بلوچ بیرون نیاید.
در نتیجه به باور من فهم نادرست فدرالیسم و نظام فدرال، غلبه توهم توطئه، تفسیر و برداشت غلط از کنشهای هویتطلبانه و میل سرکش به حفظ هژمونی اکثریت علت اصلی اصرار طیفهای سیاسی مورد نظر شما بر مدعای نادرستشان است.
به چه معنا میتوان پذیرفت که اقلیتها در ایران مورد “ستم ملی” واقع شدهاند؟
مشاهده سیاستها و روندهایی در ایران که بنا بر تعریف از مصادیق ستم ملی در یک جامعه چند ملیتی است، ما را به این باور رهنمون میسازد که مدعای فعالان هویتطلب دال بر اعمال ستم ملی در ایران مدعایی رواست. ستم ملی در ایران را در معنای اعمال تبعیض و ستمی که به پیوندهای اتنیکی و ملی گروهی از شهروندان ارتباط دارد، میتوان با استناد به آمارهای رسمی در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نشان داد. کنار ماندن شهروندان عضو اقلیتهای ملی- قومی از مشارکت موثر در زندگی سیاسی در همه سطوح، کاهش منافع مادی ونامتناسب بودن سهم آنان در اقتصاد ملی و مسئله محرومیتهای زبانی از جمله مصداقهای اعمال ستم ملی هستند. محروم بودن استانهای محل زندگی اقلیتهای ملی ایران پیش و بیش از آنکه به محدودیتهای ادعایی و شرایط جغرافیایی آنها ارتباط داشته باشد، محصول سیاستهای است که شهروندان را برحسب پیوندهای اتنیکی درجهبندی میکند. قاعدتاً اشاره به آمار مختلف که معنادار بودن محرومیتها و تبعیضآمیز بودن سیاستگذاریها در ارتباط با اقلیتهای ملی- قومی در ایران را مستند میکند در این گفتوگوی کوتاه نمیگنجد، اما تنها در مقام اشاره به یکی از وجوه بارز و شاخص ستم ملی در حوزه فرهنگی میتوان به مسئله زبان اشاره کرد. محرومیت یک گروه ملی- قومی از حق آموزش به زبان مادری، محدودیت انتشار کتاب و نشریات به زبانهای اقلیت و تلاش سیستماتیک و اگاهانه برای کشتن زبانهای اقلیت، در تعاریف نوین حقوق بشر و در کنوانسیونهای بینالمللی مرتبط، مصداق بارز اعمال تبعیض علیه اقلیتهاست و معنایی جز ستم ملی ندارد.
دانیشیق 16 / رحمتلیک غلامرضا امانی ایله مصاحیبه
رحمتلیک غلامرضا امانی ایله اوخویاجاغینیز دانیشیق ، 1382 اینجی ایلده ، امانی نین بیر آی زنداندان قورتولدوغوندان سونرا سایین آسمک ( آزربایجان سیاسال محبوسلار مدافیعه کمیتهسی ) اویه لری طرفیندن حاضیرلانمیش و یاییلمیشدیر ، ایندیسه 9 ایل سونرا ، رحمتلیک امانی نین اولومونون ایل دونومونده آزربایجان دموکراسی اوجاغی نین حورمتلی اوخوجولارینا تقدیم اولور ، سایین آسمک امکداشلارینا تشککور ائدیب و امانی یه بویوک آللاهدان رحمت دیله ییریک .
آزربایجان دموکراسی اوجاغی
صفر خان قهرمانیانین خلف اوغلو ، میللتیمیزین دایانیش سیمگه سی ، موهندیس غلامرضا امانی ، دورد ایل محبوس اولاندان سونرا ، مهر آییندا آزادلیغا بوراخیلمیشدیر.
آزربایجان سیاسال محبوسلاری مدافیعه کمیته سی نین ( آسمک ) چالیشقانلاری موهندیس امانی ایله گوروشوب و صمیمی سلام ، سایغی و آلقیشلارینی ، امانی جنابلارینا بیلدیردیلر.گوروشون سونوندا موهندیس امانی آشاغیدا گلن موصاحیبه ده اشتراک ائتدیلر:
اولو تانرینین آدیلا خواهیش ائدیرم ، اوزونوزو اوخوجولارا تانیتدیرین ؟
من غلامرضا امانی یم ، آزربایجانلی متوسط بیر عایله ده آنادان اولوب و تبریز دانیشگاهیندا اکینچیلیک ساحه سینده تحصیل آلمیشام و ایندیسه ، بیر میلتچی و متعهد گنج کیمی ، میلتیمیزین ایستکلرینین کانالیزه و الده ائدیلمه سینه چالیشیرام.
جناب امانی ، سیزین دورد ایل محبسده یاشاماغا محکوم اولماغینیز هانسی سببلره گوره اولموشدور و اساسا سیز هانسی اتهاملارلا سوچلانمیشدینیز؟
خواهیش ائدیرم جاوابی بئله یازین کی من محکوم اولمادیم ، منی محکوم ائله دیلر ، ماراقلی بوراسیدیر کی ، دورد ایلدن سونرا هله ده منیم اتهاملاریم بللی دئییل ( تفهیم اتهام اولمامیشام )، اولکه نین جزایی و محکمه قانونلارینا اساسا ، بیرینجی نوبه ده ، اتهاملارین متهمه آچیقلانماسی گرکلیدیر ، سونرا متهمه مدافیعه اجازه سی وئریلمه لیدیر و سوندا قاضی متهمین مدافیعه سی و الده ائدیلمیش سند و شواهده دایاناراق ، حوکم ائده بیلر ، بونلار اولکه نین قانونودور ، اما بیز و یولداشلاریمیز ائله بیر اتهاملارلا سوچلانیرلار کی هئچ بو اتهاملار و یا اونا تای اتهاملارین آدی قانوندادا یازیلمامیشدیر .
دوغروسو بودور کی ، من بو مرحله لرین هئچ بیرینی گورمه دیم ، یعنی تفهیم اتهام اولمادی ، دادرسی جلسه لری تشکیل اولمادی و حوکم کوکوندن غلطدی.
من 76 گون اطلاعات اداره سینده ، یئرآلتی ، بالاجا بیر سلولدا و چوخ چتین و غیرانسانی دورومدا وئریلن سورغولارا جاواب وئردیم ، سونرا آغالار بو سورغو – جاواب اساسیندا منه محکومیت صادر ائله دیلر و محکومییت ین اساسیندا منی 4 ایل یئددی گون محبسده ساخلادیلار .
محبسین دورومو نئجه ایدی ؟
چوخ آغیر محدودیت لر ، ان ابتدایی یاشاییش و انقلاب محکمه سینین منه اولان حساسیتینه گوره دییه بیلرم کی 17 آی چوخ پیس و واقعا غیر انسانی بیر شرایطده یاشادیم ، آنجاق بو 17 آیدان سونرا کئچمیش فشارلارین داوامینا باخمایاراق ، زیندانین مسئوللاری منیمله ، حورمتله یاناشیردیلار و منیم اجتماعی روابطیمه گوره ، شرایط دییشمیشدی . منی بیر باشقا مسئله ده سیخیردی و اودا میللتیمیزین گنجلری و سرمایه لرینین ، چیرکین ایشلره گوره محبوس اولماقلاریدی .
هر حالدا بللی دیر کی سیز آزربایجان میللی حرکتینده چالیشماغینیزا گوره سیخینتیدا اولوب و محکوم اولموشدوز ، بو حرکتین آماجی نین آچیقلاماسینی رجا ائدیرم ؟
بیز انسان اولماغیمیز اعتباریله ، بیر سیرا حاقلارا مالیک اولموشوق، بیز انسانیق ، اولو بیر میللتمیز واردیر ، میللتیمیزین حاقلاری بیزه مقدس و اونملی دیر ، آجیا آجیا دئمه لی یم کی بو حاقلاردان دانیشماق و اونلاری ایسته مک یاساقدیر . تاریخ شاهددیر کی بیز عصیرلر بویو باشقا میللتلرله قارداشجاسینا یاشامیشیق ، اونلارین حاقلارینا و ایستک لرینه باش ایمیشیک ، کدرلرینده کدرلنیب و شادلیغیندا سئوینمیشیک . بیز بئله بیر پارلاق یاشاییشلی و مترقی میللتین آیدینلاری و ضیالی لارییق . اوزوموزو میللتیمیزه بورجلو بیلیریک و میللتیمیزین دوغال ، انسانی حاقلارین الده ائتمگه چالیشیریق آنجاق مشکل حاکمیت طرفیندندیر یعنی حاکمیت ین استبدادی ، غیر انسانی و شوونیستی دگم لارینا گوره ، بو حاقلاری ایسته مک سوچ ساییلیر.
بلی بیز میللتیمیزی سئویریک، میللتیمیزین تاریخی بیزه دیرلی و اونون گله جگی بیزه اونملی دیر . آزربایجان میللتی باشقا میللتلره تای خوشبخت یاشاماغا و اینجه وارلیغا صاحیب اولماغا حاقلیدیر. بو حاقلاری مدافیعه ائتمک سوچسا ، سوچلویوق ، دوغال حاقلاریمیزدان سوز آچانین جزاسی محبس اولسا ، بیز محبسده چتین شرایطده یاشاماغا راضی ییق .
منجه بو حاقلاری ایسته مک گناه دئییل ، بونلار بیزیم آیدان آیین و گوندن ایشیق حاقلاریمیزدیر ، هر بیر مانع و آشیمدا قاباغیمیزدا اولسا ، قورخوب سارسیلماریق ، بیز دایانمادان قاباغا گئده جه ییک و میللی حاقلاریمیزا ، دئموکراسییا و برابرلیگه چاتینجا چالیشاجاغیق.
سیز محبسده اولان 4 ایل دورونده چوخ دییشیک لیکلر اوز وئرمشدیر ، آزربایجان میللی حرکتی یئنی بیر مرحله یه کئچیبدیر ، سیز دونیا دوزه نینین دییشیلمه سینه نئجه باخیرسیز ؟
دورد ایل بوندان اونجه ، او زامان کی آغالار تصمیم توتدولار منی جامعه دن آییرسینلار ، دوروم بئله دئییلدیر ، یعنی هم دونیا گئدیشینده و هم ایچریده بویوک دییشیک لیکلر اولوب ، طبیعی کی آزربایجان میللی حرکتی بو اولایلاردان تاثیر آلیر ، 4 ایل قاباق میللی حرکت بئله بیر قدرت و پتانسیله مالک دئییلدیر ، بوگون میللی گوجلریمیزین کمی و کیفی یوندن چوخالماسی آچیقجاسینا گوزه چارپیر ، منجه شرایط چوخ یاخشی دیر و امینم کی » گله جک بیزیم دیر «
ائله نظره گلیرکی رفرمیسم سیاستی ایراندا داشا دییبدیر و رفرمیسمه اومید باغلایانلارین سایی گوندن – گونه آزالماقدادیر ، آزربایجان میللی حرکتی ، رفرمیسم له ایلگیلی دیر می ؟
دئمک اولماز کی اصلاحات دایانیبدیر ، من بیر آزربایجان میللتچی سی کیمی ، ایسته میرم اصلاحات مسئله سینه وارد اولام ، نییه کی بیزیم ایستک لریمیزله اصلاحاتین ایستکلری فرقلی دیر ، یعنی رفرمیست لر بیر موجودیتی ، بیر سیاستی قبول ائدیب اونون اصلاح ائتمه سینه چالیشیرلار آنجاق بیزیم مسئله میز آیریدیر ، تاسف لر اولسون کی اصلاحاتچیلار بیزیم میللی ایستکلریمیزه سایغی گوسته رمه دیلر یعنی اونلار میللتین گوجوندن فایدالانماغی باجارمادیلار و وعده ائتدیکلرینه عمل ائتمه دیلر . بیزیم فیکیرداشلاریمیز اصلاحاتچیلارلا یاخین امکداشلیق ائتدیلر ، خاتمی نی تبلیغ ائتدیلر ، آنجاق اونلار قدرته چاتاندان سونرا میللتین حاقلاری و دموکراسی یولوندا لازم قدر چالیشمادیلار ، بیز اونلارین اللرین سیخدیق اما اونلار بیزدن چکیندیلر ، بیزده بونا ناراحات دئییلیک بلکه بو آجی تجروبه دن گئده جگیمیز یولدا فایدالاناجاغیق .
رفرمیست لرین سیاستلری و اونلارا قارشی قدرتلرین گوجلو اولماغی ، مردم لا اونلارین آراسیندا بویوک فاصله یاراتدی و میللتین اعتمادی الدن گئتدی. رفرمیست لر میللتله آچیقجاسینا یاناشمادیلار آیری طرفدن اصلاحات یالنیز ساده دییشیک لیکلره محدود اولدو و یئنی نسلین ایستکلرینی دوشونه بیلمدی بلکه ده دوشونمه دی.
بونلارلا بئله ، منجه اصلاحات هله دایانماییبدیر و اگر ارتباطین میللتله چوخالتسا و ایرانین بوتون میللتلرینین ایستکلرین دستکله سه و اونلارین اعتمادین قازانسا داوام ائده بیلر ، چون میللتین گوجو هر آشیمی آشار و هر مانعی سیندیرار .
کئچن اون ایلده ، بیزیم مکتوبلاردا ، تومارلاردا یازدیغیمیز ایستکلر عموما آنایاسا چرچیوه سینده اولموش و بعضی ماده لرین اجرا اولونماسینا شامیل اولوردو آنجاق ایندی مطالیبه لریمیز گئنیش لنیبدیر مثلا نئچه آی بوندان اونجه » آزربایجان دانیشیر » سندی 600 نفر آیدین لاریمیزین امضاسیلا یاییلدی ، بو سندین اساس ایستهگی دئموکراسی و فدرالیسم دیر ، سیز بو دییشیگی نئجه چوزورسوز؟
بلی ، تاسفله حاکمیت ، کئچمیش 10 ایلده یازدیغیمیز تومارلار و مکتوبلارا جاواب وئرمه دی منجه بو سکوت آزربایجان آیدینلارینا و آزربایجان میللتینه حورمت سیزلیکدیر .
بو مسئله ایکی حالدان قیراق دئییل : یا حاکمیت بیزیم سسیمیزی ائشیتمیر و یا ائشیدیر اما حورمت سیزلیک ائدیر .
بو اوجا سسی ائشیتمه سه لر ، معلوم اولورکی حکومت چوخ ضعیف دیر و اساسا حاکمیتین قدرتده اولماغا صلاحیتی یوخدور ، اما اگر ائشیدیرلر ولی عمل ائتمیرلر بو حاکمیتین غیر دئموکراتیک و مشروعیت سیزلیگینین نشانه سیدیر .
ایندی دونیا گئدیشینین اصلی مسئله سی دئموکراسی و بشر حاقلاریدیر و هئچ درد درمان سیز و هئچ مسئله جاواب سیز دئییل . منجه ایراندا میللتلر مسئله سینین جاوابی فدرالیسم دیر .فدرالیسم بیر دئموکراتیک ابزار کیمی بشرحاقلارینین دوزگون یئرینه قویولماسینا بویوک دایاقدیر .
بو گونلر پارلماندادا 10 ایالت بحثی مطرح اولور آنجاق منه ائله گلیر کی مجلیسده مطرح اولان بحث ایکی اوزلولوک و آلداتماقلا یاناشی دیر یعنی اونلار بو طرحله مثلا آزربایجانی آرتیق بولمک ایسته ییرلر ، بو میللی حرکتین قاباغینا داش دیغیرلاتماقدیر ، منجه بو بنزه ر داوالار ایرانین میللی مساله سین حل ائده بیلمز ، بیزیم ایسته ییمیز تام و مکمل فدرالیسم دیر یعنی اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی فدرالیسم .
بیز طرح ائتدیگیمیز فدرالیسم ایران میللتلرینین قارداشلیغینی گوجلندیره جک و اولکه میزین گلیشمه سینه زمین یاراداجاق .
جناب امانی ، بویورون کی آزادلیق زامانیندا نه ائده جکسینیز و چالیشمالارینیز هانسی ساحه ده اولاجاق ؟
دورد ایل زیندان دورونده منه دفعه لر مراجعت ائتدیلر و منیم آزاد اولاندان سونرا نه ائده جگیمی بیلمک ایستیردیلر ، جاواب بئله اولوردو کی ، من آزاد اولاندان سونرا منفعل و سوسقون اولمایاجاغام ، من محبسده ده اوز سیاسی چالیشمالاریما داوام وئریردیم و فیکیرلریمی آچیقجاسینا تبلیغ ائدیردیم ، عرض ائیله ییم کی منیم چالیشمالاریم بلکه ده کئچمیشدن آرتیق و گئنیش اولاجاقدیر و میللتیمیزین ایستک لرینی مدنی یوللارلا یئرینه قویماغا چالیشاجاغیق چون ایندی اوزومو میللتیمیزه داها آرتیق بورجلو حیس ائدیرم.
کئچن ایل ، معین ضرورت لره گوره ، آزربایجان سیاسال محبوسلار مدافیعه کمیته سی یاراندی و ایندی اولدوغو قدر سیاسال محبوسلاری و بشر حاقلارینی مدافیعه ائتمکله چالیشماقدادیر ، سیز بیر سیاسال محبوس کیمی بو کمیته نین ایشلرینی نئجه گورورسوز ؟
سیزی ساغ اولون ، من زینداندا خبرلری آلیردیم ، ال قولوز وار اولسون ، بیلیرم کی سیزین امکانلاریز آز و مانع لر چوخدور و اونا گوره ارتباط لاریزدا و ایشلریزده ضعف لر اولا بیلر ، مثلا محبوسلارین عائیله سیله ایلگیز آز اولور و یا اولمور آنجاق بونلارین هامیسی سیزین امکان سیزلیغیزدان و مظلومیت ینیزدن آسیلیدیر .
دئدیکلریم گیلئی و اینجیک لیک دئییل و من ایستیرم دونیا و آزربایجانین مظلوم میللتی بیلسین و ایسته دیگی حاقلارا یئتیشمگه سیزه و چالیشانلارا یاردیم ائتسین و آرخاسیندا دورسون ، منجه گرک ضیالی لاریمیز و امکانلاری اولان فیکیرداشلاریمیز سیزه مالی یاردیم ائتسین لر و سیز محبوسلاری مدافیعه ائتمگه وکیل توتوب و داها یاخشی عمل ائده سیز .
من گورورم کی آسمک ده محبوسلار کیمی سیخینتیدا و مظلومیت ده دیر ، دانیشیغیمین سونوندا سیزه اوغور دیله ییرم و آرزی ائدیرم کی هئچ زامان اولکه میزده سیاسال و عقیدتی محبوس اولماسین .
سایغیلارلا
آزربایجان سیاسال محبوسلار مدافیعه کمیتهسی ( آسمک )
آيا دخالتهای بشردوستانه اخلاقاً مجاز است؟ گفتوگو با آرش نراقی
آرش نراقی
حق مداخله بشردوستانه بيگانگان در امور داخلی کشورهای غير دموکراتيک از چه زمانی مورد توجه و تامل فيلسوفان اخلاق و فيلسوفان و عالمان سياست قرار گرفته است؟ مهمترين متفکران موافق و مخالف چنين مداخله ای چه کسانی بوده اند؟
نخست مايلم بر اين نکته تأکيد کنم که غيردموکراتيک بودن نظام سياسی يک کشور به تنهايی شرط کافی و حتّی شرط لازم برای دخالت بشردوستانه نيست. نقض گسترده و سيستماتيک حقوق اساسی انسانهاست که حق دخالت بشردوستانه را موّجه می سازد. البته حقّ مشارکت مؤثر شهروندان در تعيين سرنوشت شان از جمله حقوق اساسی ايشان است و دموکراسی يکی از بهترين و مؤثرترين شيوه هايی است که امکان مشارکت مؤثر شهروندان را در تعيين سرنوشت شان فراهم می آورد. اما کاملاً می توان فرض کرد که پاره ای نظامهای سياسی بدون آنکه واجد کمال و کارآيی نظامهای دموکراتيک باشند، واجد نهادهای تصميم گيری ای باشند که کمابيش نظرات گروههای اجتماعی مختلف جامعه را بازبتابانند و مبنای عمل قرار دهند، و به اين ترتيب حقّ مشارکت شهروندان را ولو در حدّی نسبی تأمين و تضمين نمايند.
اما در پاسخ به پرسش شما بايد عرض کنم که گفتمان حقوق-محور به طور عام و گفتمان حقوق بشر به طور خاص در دو دوره به گفتمان مسلط در تاريخ بشر تبديل شد:
دوره نخست اواخر قرن هيجدهم را در بر می گيرد، يعنی تقريباً از اعلام استقلال آمريکا در سال ۱۷۷۶ تا پايان دوران وحشت در فرانسه در سال ۱۷۹۴. فيلسوفانی مانند هوگو گروتيوس، تامس هابز، ساموئل پوفن دورف، جان لاک، کانت، ويليام پيلی، و ديگران از جمله انديشمندانی بودند که بحث درباره حقوق بشر را به گفتمان مسلط در روزگار خود بدل کردند، و به شکل گيری دوره نخست گفتمان حقوق/حقوق بشر ياری رساندند. اين گفتمان نهايتاً در «اعلاميه حقوق بشر و حقوق شهروندی» که توسط انقلابيون فرانسوی تهيه و تنظيم شده بود، ترجمان عملی يافت.
دوره دوّم از پايان جنگ جهانی دوّم و مشخصاً همزمان با تصويب اعلاميه جهانی حقوق بشر (سال ۱۹۴۸) آغاز می شود و احتمالاً همچنان تا روزگار ما ادامه دارد.
اما بحث درباره حقّ دخالت بشردوستانه خصوصاً در دوره دوّم است که مورد توجه و بحث جدّی انديشمندان حوزه اخلاق و سياست قرار گرفت.
تا آنجا که من اطلاع دارم نخستين جايی که حق دخالت بشردوستانه بروشنی در قوانين بين المللی ظاهر شده است، اساسنامه «دادگاه نظامی بين المللی» است که توسط متفقين برای محاکمه جنايتکاران جنگی نازی در نورنبرگ برپا شد. بر مبنای اين اساسنامه، دادگاه بين المللی از حيث حقوقی مجاز شد که به سه نوع جرائم رسيدگی کند: جرائم عليه صلح (که عبارتست از آغاز جنگی متجاوزانه)، جرائم جنگی (کشتار، بدرفتاری، يا تبعيد افراد غيرنظامی يا زندانيان جنگی)، و سرانجام جنايت عليه بشريت (يعنی کشتن، نابودن کردن، به بردگی گرفتن، يا تبعيد شهروندان غيرنظامی، يا تحت تعقيب قراردادن آن شهروندان بر مبنای نژاد، عقايد سياسی يا مذهبی شان). اين فقره سوّم، يعنی به رسميت شناختن جرمی به نام جنايت عليه بشريت را بايد طليعه به رسميت شناختن حق دخالت بشردوستانه در عرصه حقوق بين الملل دانست، خصوصاً آنکه مطابق آن اساسنامه اين گونه اقدامات جرم محسوب می شود – حتّی اگر قوانين داخلی کشور مجرم آن قبيل اقدامات را جرم تلقی نکند. بنابراين، روح حاکم بر اين اساسنامه اين بود که پاره ای رفتارها چندان قبيح و هولناک است که بايد آنها را مصداق جرم و جنايت تلقی کرد، حتّی اگر قوانين داخلی کشور محل وقوع آن جنايات، چنان تلقی ای نداشته باشد. «پيمان منع شکنجه» بر مبنای چنان درکی در سال ۱۹۸۴ توسط ۱۱۰ کشور عضو سازمان ملل امضاء شد.
البته در تمام اين ملاحظات حقوقی نوعی حساسيت اخلاقی نيز آشکارا به چشم می خورد. يعنی قائلان به حق قانونی دخالت بشردوستانه پيشاپيش به اين داوری رسيده اند که اين حق مبنای اخلاقی استوار و دفاع پذيری نيز دارد. به بيان ديگر، حق دخالت بشردوستانه را نمی توان حقی صرفاً قانونی در عرصه روابط بين الملل دانست، بلکه مهمتر و مقدّم بر آن اين حقّ نوعی حقّ اخلاقی است.
همانطور که می دانيد در حوزه اخلاق بين الملل (International Ethics) ما حداقل دو رويکرد اصلی و کلان به مسائل اخلاقی بين المللی داريم: رويکرد جهان گرا (Cosmopolitanism)، و رويکرد اجتماع گرا (Communitarianism). فيلسوفانی مانند پيتر سينگر، هنری شو، تامس پوگی، اونارو اونيل، چارلز بايتز، آمارتياسن، مارتا نوسباوم، و بسياری ديگر به گروه اوّل متعلّق هستند؛ و فيلسوفانی مانند مايکل والتسر، السدير مک اينتاير، مايکل سندل، و ديگران به گروه دوّم. تا آنجا که من می دانم تقريباً تمام اين فيلسوفان حقّ دخالت بشردوستانه را به رسميت می شناسند. اختلاف نظر ايشان خصوصاً (يک) درباره نوع و شمار حقوقی است که نقض آنها دخالت بشردوستانه را موّجه می سازد، و (دوّم) درباره شرايط و ميزان دخالت بشردوستانه در آن موارد خاص، خصوصاً شرايط دخالت نظامی، است.
مهمترين دلايل قائلان به حق مذکور چيست؟
يک راه توجيه اخلاقی حقّ دخالت بشردوستانه آن است که آن را برآيند دو اصل اخلاقی ديگر بشمار می آوريم: اصل دفاع از خود، و اصل امداد به ديگری (البته هر دو اصل اخلاقی مقيد به قيود و شرايط خاص هستند.) مطابق اصل دفاع از خود، اگر فرد الف به فرد بيگناه ب حمله کند تا او را به قتل برساند (يا زيانی عظيم بر او وارد کند)، و ب برای دفع آن خطر هيچ راهی نداشته باشد جز آنکه الف را بکشد (يا زيانی عظيم بر شخص او وارد کند)، در آن صورت ب اخلاقاً مجاز است که الف را به قتل برساند (يا زيانی عظيم را بر شخص او وارد کند.) به نظر می رسد به محض آنکه فرد الف به قصد کشتن شما به شما حمله می کند حق مصونيت از تعرض خود را از دست می دهد، و از همين روست که شما حق می يابد در مقام دفاع از خود وی را به قتل برسانيد (مشروط بر آنکه هيچ راه ديگری برای دفاع از جانتان بر شما گشوده نباشد.) بنابراين، فرد مهاجم به محض تهاجم حق مصونيت از تعرض را از دست می دهد. از سوی ديگر، مطابق اصل امداد اگر شما می توانيد، خصوصاً بدون تحمل هزينه زياد، زيانی عظيم را از ديگری دفع کنيد، در آن صورت اخلاقاً موظف به کمک کردن به آن فرد هستيد. در شرايطی که فرد يا گروهی از افراد مورد حمله فرد يا گروهی از افراد قرار گرفته اند، فرد يا گروه مهاجم حق مصونيت از تعرض خود را از دست می دهد، و اگر در اين شرايط فرد يا گروه مورد تهاجم از عهده دفاع خود برنمی آيد و شما به عنوان ناظری که می توانيد (خصوصاً بدون تحمل هزينه ای گزاف) به دفاع از فرد يا گروه قربانی برآييد، در آن صورت حق (و بلکه وظيفه) دخالت و دفاع از قربانی بر شما اثبات می شود. حق اخلاقی دخالت بشردوستانه در روابط بين الملل نيز کمابيش بر همين مبانی اخلاقی قابل اثبات است. اين حق ناقض حق حاکميت دولتها نيست. زيرا دولتی که ناقض حقوق اساسی شهروندان خود است پيشاپيش مشروعيت ملیّ و به تبع حق مصونيت از تعرض خود را در عرصه بين المللی از دست داده است.
حق مداخله بشردوستانه بيگانگان با اخلاق وظيفه گرايانه قابل توجيه و تاييد است يا اخلاق نتيجه گرايانه؟ يا احياناً مکتب ديگری در فلسفه اخلاق؟
در حدّی که من می دانم، در هر نظام اخلاقی که بتوان مفهوم حقّ و حقوق بشر را تعريف کرد، و در آن نظام اصل دفاع از خود و اصل امداد معنا دار و موّجه باشد، حقّ دخالت بشردوستانه نيز قابل توجيه است. مفهوم حقّ را در اخلاقهای تجويزی وظيفه گرا، پيامد گرا، و فضيلت گرا می توان تعريف و موّجه کرد. البته اجتماع گرايانی مانند مک اينتاير علی الاصول به مفهوم «حقّ»، خواه حقوق بشر خواه حقوق طبيعی، به ديده ترديد می نگرند، و آن را در عداد قصه های جنّ و پری می شمارند، يا مانند والتسر اصولاً معتقدند که هيچ حکم اخلاقی عام و جهانشمولی وجود ندارد و لذا نمی توان کسانی را که به جامعه سياسی ما تعلّق ندارند مورد داوری اخلاقی قرار داد. اما همين افراد هم معتقدند که رعايت حدّاقلی از حقوق بشر در سطح جهانی لازم است، و اگر دولتهايی آن حدود حدّاقلی را نقض کنند دخالت بيگانگان، حتّی دخالت نظامی بيگانگان، واجب می شود. در هر حال، فرض بر اين است که انسانها حقّ دارند از حداقلی از زندگی انسانی و کرامتمند بهره مند باشند، و اين زندگی حدّاقلی ممکن نيست مگر آنکه پاره ای از نيازهای اساسی ايشان برآورده شود. در اين صورت اگر دولتی به نحو گسترده و سيستماتيک شهروندان خود را از آن حقوق محروم سازد، با بحران مشروعيت ملّی و به تبع مشروعيت بين المللی روبرو می شود، و حقّ مصونيت از تعرّض خارجی را از دست می دهد.
اگر حکومتی مشغول نقض سيستماتيک حقوق بشر در کشور خودش باشد ولی اکثريت مردم مخالف دخالت بيگانگان در امور داخلی کشورشان باشند، آيا بيگانگانی که دغدغه حقوق بشر را دارند، اخلاقاً حق دارند برای حفظ حقوق بنيادين اقليتی از مردم آن کشور، ولو که ان اقليت جمعيتی پرشمار باشد، به مداخله نظامی برای سرنگونی آن حکومت مبادرت ورزند؟
به عنوان يک قاعده کلّی به نظرم هيچ کس حقّ و وظيفه ندارد که ديگران را وادار کند که از حقوق خود بهره مند شوند. هدف مدافعان حقوق بشر هم اين نيست که ديگران را وادارند که از مضمون حقوق خود استفاده کنند. اين حقّ انسانهاست که از حقوق خود استفاده کنند يا از آن حقوق چشم بپوشند. اما وظيفه همگان است که اطمينان يابند اگر کسی مايل بود از حقوق اساسی خود بهره مند شود اين راه بر او گشوده است. برای مثال، حقّ برخورداری از غذای کافی از جمله حقوق اساسی انسانهاست. اما معنای اين سخن آن نيست که کسی حقّ دارد شما را به زور وادارد که غذای کافی بخوريد. اين حقّ شماست که غذا بخوريد يا روزه بگيريد يا اعتصاب غذا بکنيد. اما بر همگان فرض است که مطمئن شوند اگر شما تصميم گرفتيد که غذا بخوريد، حدّاقلی از خوراک سالم که برای سلامت شما ضروری است در اختيار شما باشد. بنابراين، آنچه بر اعضای مسؤول جامعه جهانی فرض است اين است که مطمئن شوند افراد از حقوق خود آگاه هستند، و امکان واقعی احقاق حقوق خود را دارند- هرچند که ممکن است گاه به اختيار خود تصميم بگيرند از احقاق پاره ای از حقوق خود صرفنظر کنند.
اما اکنون فرض کنيم که حکومتی حقوق اساسی اقليت را به نحو گسترده و سيستماتيک نقض می کند. در اين صورت اگر اکثريت می تواند از حقوق آن اقليت دفاع کند و اين کار را نمی کند، خود شريک جرم در جنايت است، و اگر نمی تواند از حقوق اساسی ايشان دفاع کند، حقّ ندارد مانع دخالت ديگران شود. در اين شرايط اقليت نسبت به کمک کسانی که می توانند به ياری آنها بشتابند واجد حقّ تکليف آور است. برای مثال، فرض کنيد که در محيط يک خانواده پدر خانواده به دختر خردسال خود مکرراً تجاوز می کند، و مادر و ديگر اعضای خانواده به دليل ناتوانی، نادانی، آبروداری يا هر ملاحظه ديگری ترجيح می دهند که بر اين جنايت سرپوش بگذارند. اما شما که در همسايگی آن خانواده هستيد از جنايتی که در حقّ آن کودک روا می شود آگاه می شويد. آيا در اين صورت شما حقّ داريد که به ياری آن دختر خردسال بشتابيد و از کرامت جسمانی او دفاع کنيد؟ آيا در اين صورت آن خانواده می تواند ادعا کند که مسأله تجاوز جنسی به آن دختر خردسال امری خانوادگی است و کسی حقّ دخالت در امور ايشان را ندارد؟ به نظر من، در اينجا شما نه فقط حقّ بلکه بالاتر از آن تکليف مداخله داريد، و اگر اين کار سرباز زنيد در واقع عملی اخلاقاً ناروا و غيرمسؤولانه انجام داده ايد. فراموش نکنيم که در جناياتی که صربها عليه اقليت مسلمان اعمال کردند، يا در فاجعه ای که دولت سودان در دارفور آفريد، دولتمردان آنها برای توجيه جنايات خود کمابيش به چنان استدلالهايی متوسل می شدند، و چه بسا حقّ هم با ايشان بود که اکثريت ترجيح می دادند بيگانگان در کار ايشان اخلال نکنند تا تکليف آن اقليت برای هميشه يکسره شود.
مايلم در اينجا نکته ای را هم بيفزايم. به نظرم پيش فرض پرسش شما اين است که در شرايطی که اکثريت مخالف دخالت بيگانگان باشند، دخالت بشردوستانه ناقض حقّ حاکميت ملّی و استقلال سياسی آن کشور است. حقيقت اين است که من استقلال سياسی يا حقّ حاکميت ملّی به اين معنا را يک افسانه بسيار خطرناک و بی اساس می دانم. استقلال و حقّ حاکميت ملّی يک کشور بر مبنای دخالت يا عدم دخالت بيگانگان تعريف نمی شود. کاملاً ممکن است که کشوری از سلطه بيگانگان رها باشد اما حاکمان آن کشور حقوق شهروندان، از جمله حقّ مشارکت مؤثر ايشان را در تعيين سرنوشت شان، ناديده بگيرند و آن حقوق را به نحو سيستماتيک و گسترده نقض کنند. به نظر من اين چنين کشوری مطلقاً فاقد استقلال و حقّ حاکميت ملّی است. اگر بناست مردم اسير باشند و بر مقدّرات خود حاکم نباشند چه فرقی می کند که برده داران چشم آبی باشند يا چشم سياه، مسلمان باشند يا کافر. بردگی بردگی است. استقلال سياسی و حقّ حاکميت ملّی وقتی بواقع تحصيل و تأمين می شود که شهروندان از حقوق اساسی خود بهره مند باشند و از جمله حقّ مشارکت مؤثر و واقعی در تعيين سرنوشت خود داشته باشند. ديکتاتوری که به جای همه تصميم می گيرد و حقوق اساسی شهروندان خود را نقض می کند با نيروی خارجی ای که بناست همان کار را با ايشان بکند فرقی ندارد. بنابراين، استقلال و حقّ حاکميت ملّی يک جامعه وقتی تحقق می يابد که حقوق اساسی تمام شهروندان آن جامعه تأمين و تضمين شده بود. حکومتی که حقوق اساسی شهروندان خود را به نحو گسترده و سيستماتيک نقض می کند استقلال و حقّ حاکميت ملّی آن کشور را نقض کرده است، و از اين حيث با بيگانگان اشغالگر هيچ تفاوتی ندارد.
اگر قوانين کشوری به صورت دموکراتيک تصويب شود ولی اين قوانين، که مبنای عمل حکومت قرار گرفته اند، نقض گسترده و آشکار حقوق بشر را موجب شوند، آيا باز هم بيگانگان می توانند از حق مداخله بشردوستانه خود برای متوقف يا سرنگون کردن حکومت آن کشور استفاده کنند.
اگر منظور شما از «تصويب دموکراتيک»، «تصويب بر مبنای رأی اکثريت» باشد، در آن صورت اين شيوه قانون گذاری شرط لازم دموکراسی است اما شرط کافی آن نيست. دايره دموکراسی بسی فراتر از تصميم گيری بر مبنای رأی اکثريت است. به نظر من گوهر دموکراسی به منزله يک روش احترام و التزام به گفت و گوی عقلانی در عرصه عمومی است، و به منزله يک ارزش احترام و رعايت حقوق اقليت در متن جامعه است. آن قوانينی که از متن يک گفت و گوی عقلانی و آزاد در عرصه عمومی برمی آيد تاحدّ زيادی آينه اراده و خواست جمعی است، و شرط حداقلی عادلانه بودن آن قوانين اين است که حقوق اساسی تمام شهروندان از جمله اقليتها را محترم بدارد. قانونی که ناقض حقوق اساسی شهروندان از جمله اقليتها باشد، ناعادلانه است، و اطاعت از آن بر شهروندان فرض نيست. شهروندان موظفند که از تمام راههای قانونی بکوشند آن قوانين ناعادلانه را تغيير دهند، و اگر راههای قانونی بر ايشان بسته بود، حقّ دارند که برای احترام به روح قانون از التزام به آن قوانين ناعادلانه سرباززنند، و به اصطلاح از طريق نافرمانی مدنی بکوشند وجدان اخلاقی جامعه را بيدار و حساس کنند. در هرحال، قوانين ناعادلانه ای که حقوق اساسی اقليت را نقض می کند، ولو به تصويب اکثريت رسيده باشد، مطلقاً نمی تواند حقّ اقليت قربانی را نسبت به کمک اعضای مسؤول جامعه جهانی منتفی کند. برای مثال، فرض کنيد که اکثريت صرب قانون بگذرانند که اقليت مسلمان حقّ حيات ندارند، يا فرزندانشان از حقّ تحصيل محروم اند، يا بيمارستانها و مراکز بهداشتی و درمانی حقّ ندارند به ايشان خدمات پژشکی عرضه کنند. به نظر من کاملاً آشکار است که اين قوانين ناعادلانه است، و اعضای مسؤول جامعه جهانی نه تنها حقّ بلکه وظيفه دارند که در اين قبيل موارد به شيوه های مختلف، برای مثال، از طريق فشارهای سياسی، ديپلماتيک، اقتصادی (و حتّی در شرايطی که وضعيت قربانيان بسيار وخيم است از طريق نظامی) به ياری آن اقليت مسلمان بشتابند.
اگر پيشاپيش معلوم باشد که مداخله نظامی بشردوستانه بيگانگان برای ممانعت از نقض حقوق بشر در کشوری خاص، با تلفات مردم بی گناه همراه خواهد بود ( مثلاً در اثر وقوع اشتباهات احتمالی در بمباران مراکز نظامی )، ولو که اين تلفات حداقلی باشد، آيا باز هم حمله نظامی به کشوری که حکومتش ناقض حقوق بشر است، اخلاقاً جايز است؟
در مقام کمک رساندن به قربانيان نقض حقوق بشر غرض اصلی ياری رساندن به آنها و نجات ايشان است. اگر داوری ما اين باشد که کمک رسانی ما به نحوی از انحا وضعيت آن قربانيان را از آنچه هست وخيمتر می کند، البته شرط عقل آن است که از آن اقدام صرفنظر کنيم. در تمام اقداماتی که برای حمايت از قربانيان نقض حقوق بشر انجام می شود بايد ارزيابی واقع بينانه ای از سود و زيان آن اقدامات داشته باشيم. لازمه حمايت از قربانيان نقض حقوق بشر انجام کارهای ناسنجيده و خلاف عقل نيست. اما در پاره ای موارد، ما مجازيم که برای پيشگيری از زيان بزرگتر زيانی کوچکتر را بر فرد وارد کنيم. فرض کنيد که من در خيابان قدم می زنم و يکباره متوجه می شوم که ترمز اتوبوسی بريده است و به سرعت به سمت شما می آيد و شما مطلقاً متوجه آن نيستيد. در اين شرايط تنها راهی که برای نجات شماست اين است که من دست شما را بگيريم و با شدّت تمام شما را به پياده رو پرتاب کنم. درست در لحظه ای که می خواهم اين کار را کنم، ارزيابی ام اين است که در نتيجه اين اقدام من ممکن است دست يا سر شما در اثر اصابت به آسفالت سخت پياده رو بشکند. به گمانم کاملاً روشن است که علی رغم اين ارزيابی (هرچقدر هم واقع بينانه و قطعی باشد) من کاملاً حق (و بلکه وظيفه) دارم شما را به پياده رو پرتاب کنم. تحت شرايطی ممکن است ارزيابی واقع بينانه نهادهای بين المللی يا اعضای مسؤول جامعه جهانی اين باشد که مثلاً تحريم اقتصادی دولتهای ناقض حقوق بشر اگرچه زيانهايی را متوجه شهروندان می کند اما در نهايت مانع از آن شود که آن شهروندان زيانهای عظيمتری را تحمل کنند. در اين شرايط می توان آن تحريمها را اخلاقاً موّجه دانست. در واقعه نسل کشی کوزووا، رواندا، دارفور، امثال آن، هم همه می دانستند که دخالت نظامی بشردوستانه ممکن است به نحو ناخواسته به مرگ انسانهای بيگناهی بينجامد، اما در عين حال، همه می دانستند که عدم مداخله به فاجعه ای به مراتب عظيمتر خواهد انجاميد.
اساس سخن من نهايتاً اين است که هيچ مصلحتی برتر از جان و کرامت انسان واقعی و گوشت و پوست و خوندار نيست، و مقولاتی مانند حاکميت ملّی، استقلال سياسی، عزّت ملّی و امثال آنها فقط تا آنجا ارزشمند است که در خدمت عزّت و کرامت انسان واقعی و گوشت و پوست و خوندار باشد. هيچ انسان واقعی ای را نمی بايد و نمی شايد در پای آن افسانه های موهوم قربانی کرد. مسؤوليت اخلاقی انسانها نسبت به يکديگر مطلقاً به مرزهای قراردادی سياسی محدود نمی ماند: درد بشر درد مشترک است، و اين معنا در جهان به هم پيوسته امروز بيش از هر وقت ديگری واقعيت يافته است.
منبع : گویا نیوز
دانیشیق- 15 / آزربایجان دموکراسی اوجاغی نین تالاس آوشار ایله اوزه ل دانیشیغی
آزربایجان، گونئی آزربایجان میللی حرکتینین خئیرینه بیر گئچیش سوره جی ایچریسینده دیر . بو سورج آزربایجاندا یاپیسال بیر دئییشیمی برابرینده گتیرجکدیر
آزربایجان دموکراسی اوجاغی: میللی حرکت نه زامانا قدر ایراندا اولوب- بیتنلر حاقیندا سوکوت ائدهجک؟ میللی فعاللارین سوکوتو اونلاری توپلومون مرجع طیفی دوروموندان آییرماغا زمین یاراتمازمی؟ ایراندا اولان باشقا حرکتلر ایله اینتیقادی بیر دیالوگون قورولماسی بیزیم میللی چیخارلاریمیز اوغروندا اولا بیلر یوخسا او حرکتلرین ایچینده اریمک تهلوکهسی وار؟ و …. بونا بنزر باشقا سورولاریمیزین جاوابینی سیاسی آراشدیریجی سایین تالاس آوشار دان سوروشموشوق، سایغی دیر دوشونورلریمیزین امکداشلیغی ایله بو مباحیثهلرین گئنیشلنمهسی و بو مباحیثهلرین ایچیندن میللی منافعیمیز اوغروندا دوغرو بیر یول خریطهسینین ایپ اوجلارینین چیخماسینی آرزو ائدیریک.
شوبهه سیز کی ایران سیاسی سینیرلاری ایچریسینده باش وئرن اولایلار، بیزی ده بو جوغرافیانین ایچینده اولدوغوموز ایچین ایلگیلندیرمکده دیر. ایران حاکیمیتینین اؤزللیکله سون ایکی ایلده درین بیر بحران لا بوغوشدوغونا شاهیدیک. ایراندا اولایلارین هارایا گئده جه یینی میللی حرکت کسدیرمهلی و اونا گؤره تاویرینی آلمالیدیر.
دارتیشمالار سونوجو دوشونجه لری اورتایا قویوپ اورتاق بیر قرارا گلمک، دوغرو حرکت چیزگیسینی تاپیب و اورتاق چؤزومه اولاشمایی قولایلاشدیرماق، آزربایجان میللی منفعتلری یولوندا موشترک حرکت ائتمه ایمکانینی دوغورا بیلر. بو آچیدان آزربایجان دموکراسی اوجاغینین دارتیشمالارا زمین یاراتماسی تقدیره لاییقدیر.
سورونوزا گلینجه، آزربایجان میللی حرکتی اؤز ایلکلرینه دایاناراق استراتژیسینی بلیرلمه لیدیر. حرکت هر شئیدن اؤنجه آزربایجانین میللی منفعتلرینی گؤز اؤنونده بولوندورمالی و آددیملارینی بو هدف دوغرولتوسوندا آتمالیدیر. باشقا اؤنملی بیر مسئله ده بو کی میللی حرکت اؤز گوجونو دوغرو تثبیت ائتمه لی، گوجو و ایمکانلاری داخیلینده یول آلمایی پیلانلامالیدیر. خورداد اولایلاری بیزی یانیلتمامالی، او بیر استثنادیر و اولوشماسیندا میللی دویغولارین یانیندا باشقا بیر چوخ فاکتورون دا اؤنملی رول اوینادیغینی اونوتمامالیییق. خورداد اولایلاریندان سونرا میللی حرکت ده اؤزونو گؤسترمک ایچین تشبوثده بولونموش اما ایسته نن یانیتی آلامادیغینی سؤیلمه میز مومکوندور. بو چابالارین ان اؤنملیسی اورمو گؤلونون قورماسی ایله ایلگیلی اعتراض چاغیریلاری اولموشدور. اما اومولان سونوج آلینمامیشدیر. آزربایجان میللی حرکتینین گوجونو آبارتماماق لازیم، بو بیزی یانلیش موحاسیبلره سوروکلییه بیلر. آزربایجاندا گئنیش چاپدا بیر اعتراض حرکتینی باشلاتماق، بو حرکته رهبرلیک ائتمک، اونو سوردورمک، باشقا گوجلره قارشی قوروماق و آخیشینین دئییشمه مه سینی ساغلاماق میللی حرکتین بوگونکو شرطلرینده مومکون گؤزوکمه مه کدهدیر. بیزیم حتما تهراندا باش وئرن بو اعتراضی حرکتلره قاتیلمامیز گرکیر دییه بیر شئی یوخدور.
آزربایجان چوخ حساس تاریخی بیر دؤنمدن گئچیر و مرکزله باغلاری گه وشه مه کدهدیر. مرکزچی سیاسی گوجلرین یانیندا اولماق و یا آلیناجاق تاویرلا بو گروپلارین گوجله نمه سینه زمین یاراتماق میللی چیخارلاریمیزا ترس دوشمه کدهدیر. آزربایجان میللی حرکتینین آماجی بو حوکومتی ییخماق دئییل اونون داها اؤته سینده ایرانداکی عیرقچی ذهنیتی دییشدیرمکدیر، چونکو ایراندا عیرقچی ذهنیت دییشمه دیکجه آزربایجانین سورونو چؤزولمیه جکدیر. توتالیم ایسلام جومهوریتی دوشدو، ایراندا بو گون وار اولان و اقتدارا طالب اولان هانسی بیر تشکیلات بو چاغدیشی دوشونجه دن اؤزونو تصفیه ائتمیش کی بیزه یاراری اولسون. بوگون بوتون وارلیقلاری ایله آزربایجانا احتیاجی اولان تئشکیلاتلار سؤزده اولسون بئله آزربایجانلیلارین حقوقلارینا داییر اولوملو بیر مساژ وئرمه میشلردیر. اگر بونلاردان قورتولوب یارین اونلارلا موجادله ائدجه ییکسه، هزینه وئرمه میزین نه فایداسی و آنلامی واردیر. بو رئژیمله موجادیله ائتمک بوتون آجیماسیزلیغینا رغما داها آوانتاژلیدیر. آزربایجان میللتی و حرکتی اؤزو اؤز باشینین چاره سینه باخمالیدیر. بیزیم دوشونجه مرکزیمیز و ائیله م لریمیزی یؤنه تن تهران دئییل، تبریز و آزربایجان اولمالیدیر. بیز گونئی آزربایجاندا میللی ایراده نی حاکم قیلیب، اؤز وارلیغیمیزی و گوجوموزو مرکزه تحمیل ائتمه لیییک. کوردلرین تورکیه ده و عراقدا یاپدیغی کیمی. بیز کورد حرکتینی بو قونودا اؤرنک آلمالیییق. هر شئییمیزین قایناغی آزربایجان اولمالیدیر، دوشونجه لریمیزی بسله ین یئر آزربایجان اولمالیدیر. یاپمامیز گرکن ایش بو.
ایرانداکی ایچ چکیشمه هارا گئدیر؟
ایرانداکی ایچ چکیشمه لرین هارایا گئتدیگینی کسدیرمک گوج. اما بوتون اولانلارا و اولایلارا باخمایاراق هلهلیک هر شئیین رئژیمین کونتورولو آلتیندا اولدوغونو سؤیلمه میز مومکوندور و گؤزله نیلمز بیر حادیثه باش وئرمزسه رئژیمین وارلیغینی قورویا بیله جه یی مؤحتملدیر. ایکی ایله یاخین بیر سوره ده گؤروندو کی یاشیل حرکت بو توتومو ایله باشاری قازانامایاجاقدیر و یاشیل حرکتین گوددویو بو یول باشارییا اولاشمایاجاقدیر. یاشیل حرکتین یؤنتیم کادروسو بو رئژیمین بسلدیگی و ائییتدییی بیر کادرودور. اونلار ایسلام جومهوریتینین چؤکوشونو ایستمیرلر و بو چئلیشکیلی تاویرلاری بیر یئرده گوونلیک سوپاپی رولو اوینویاراق توپلومون انرژیسینین، نیفرت دویغوسونون بوشالماسینا و دولایلی بیر شکیلده رئژیمین بقاسینا یاردیم ائتمه کدهدیر. آیریجا یاشیل حرکتین، چوخ فرقلی و ضید دهنیت و یاپیدان اولوشدوغو ایچین بوتؤولویونو و دینامیکلییینی قوروماسی زور گؤرونور. اؤنوموزده کی جومهور باشقانلیغی سئچیملری چوخ اؤنملیدیر. اگر داها ایلیملی بیر موحافیظه کار گروپ ایش اوستونه گلیرسه، کی گلمه سی موحتملدیر ایصلاحاتچیلاری یئنیدن سیستئمه سوخمازلارسا بئله بیر اوزلاشما یاپیلاجاغی و حاکیمیت ایچ چئکیشملرینین بیر نبضه ده اولسون سنگیه جه یینه شاهید اولابیلیریک، آیریجا ایچریده خاتمی دؤنمینده اولدوغو کیمی نیسبی بیر آزالدیغین وئریلمه سی ده کیتله نین بیر چوخ کسیمینی ممنون ائده بیلیر. موحافیظه کارلار دا اؤز ایچینده پارچالانمیش وضعیتده دیرلر. احمدی نژاد حوکومتینین توتوم و داورانیشلاریندان راضی اولمایان گروپلار موجوددور. احمدی نژاد حاکیمیتینین هم ایچریده هم ده دیشاریدا سورومسوزجا داورانیشی موحافیظه کارلارین دا بیر چوخونو چیله دن چیخارمیشدیر. بو سببدن دولایی احمدی نژاد ذهنیتی و تاکیمینین یئنیدن ایش باشینا گلمه سی زور گؤرونور کی بو اولمازسا حاکمیتین ایشی اؤزللیکله دیش باسقیلار سببی ایله داها آغیرلاشاجاق و ایچریده یئنی پاتلاییشلارا زمین حاضرلایاجاقدیر.
جومهوری ایسیلامی بحران لار حاکیمیتیدیر و ذاتا بو بحران لاردان بسلنیر و یولونا دوام ائدیر. بو حاکمیت 30 ایلی آشقین بیر سوره ایچه ریسینده بیر آی بئله کیریزسیز یاشامامیشدیر، اونون ایچین کیریزلر ایله باش ائتمه یی یاخشی بیلیرلر.
بیز نه زامان قدر سوکوت ائده جه ییک؟
بیزیم سوکوت ائتدیگیمیزی سؤیلمک منجه یانلیش اولار. آزربایجان میللی حرکتی اؤز موجادله سینه دوام ائدیر. حرکت اؤز آخیشیندا و اؤز یولونو سوردورمکده دیر. موجادله ساده جه میدانلاردا یاپیلماز، میدان حرکتلری موجادله نین ساده جه بیر مئتودودور. آزربایجان میللی حرکتی و میللیلشمه ذهنیتی توپلوم ایچینده نهادینه اولور/قورومساللاشیر. آزربایجان میللی حرکتی بو بیچیمی ایله قیسا بیر تاریخین اورونودور. بیزیم میللی مسئله ایله ایلگیلی تجروبه میز آزدیر، میللی تشکیلاتلاریمیز یئنی شکیللنمیه باشلامیش. آزربایجان میللی حرکتی ایله پارالل بیر شکیلده و بو حرکتین ائتکیسینده، آزربایجان میللتی ده مرکزله آیریشما ایچریسینه گیرمیشدیر. بو بیر سورج مئسله سیدیر و بو سورج نورمال و دوغال بیر شکیلده گلیشمکدهدیر. بو حرکت گنج، دینامیک و چوخ بویوک پوتانسیله صاحب اولان بیر حرکتدیر. مئسله ساده جه زامان مسئله سی و بو پوتانسیل گوجون فعله چئوریلمسی سؤز قونوسودور. یاشیل حرکتله ایلگیلی سوکوتدان سؤز گئدیرسه، مرکزی قوولر آزربایجان میللتینین حاقلارینی فارس میللتی ایله ائشیت بیر شکیلده قبول ائتمدیکلری زامانا قدر بایکوت ائدیلمه لیدیرلر. مرکز یانلی تشکیلاتلار اؤزللیکله یاشیل حرکت آرتیق دئورین دییشدیغی گئرچیینی قبول ائتمهلی و اؤزلرینی یئنی شرتطرله اویغونلاشدیرمالیدیرلار. آرتیق آزربایجان ایرانین باشی دیییه مسئله نی گئچیشدیرمک مومکون دئییل. مرکزی تشکیلاتلار میللیتلر مسئله سینی و بوراداکی میللی آکتورلاری بیر وزنه کیمی قبول ائتمهلی و حسابلارینی بونا گؤره یاپمالیدیرلار.
آزربایجاندا یارانان بو اورتام تاریخیمیزده اندر راستلانان بیر حادیثهدیر و هر باخیمدان آزربایجانین خئیرینهدیر. آزربایجان، گونئی آزربایجان میللی حرکتینین له ینه بیر گئچیش سوره جی ایچریسینده دیر. بو سورج آزربایجاندا یاپیسال بیر دییشیمی برابرینده گتیرجکدیر. میللی حرکت بوتون گوجونو میللتیمیزین بو سوره جدن ساغلیقلی و اکسیکسیز گئچمه سی ایچین سفربر ائتمه لیدیر. تاریخ بیر ایکی گوندن عبارت دئییل، بعضا بیزیم فورصت گؤردوگوموز بیر دوروم داها بؤیوک تهدیدلری برابرینده گتیره بیلر. بیزیم میللت اولاراق آجی تجروبه لریمیز وار، اتابک پاریکندا، خیابانی اولایلاریندا، 21 آزرده، خالق ی موسلمان حرکتی و خورداد اولایلاریندا تهرانین تاویرینی تجروبه ائتمیش بیر میللتیک. بیر دلیکدن ایکی کره سانجیلماق خطادیر. بیز دفعه لرجه سانجیلدیق، بیر داها و بیله رک سانجیلمانین عاغیل دیشی بیر داورانیش اولدوغو آیدیندیر. هر حالدا آزربایجان میللتینین تاریخی حافیظه سینده بو اولایلار مؤوجوددور و اونون داورانیشلارینی شکیللندیریر.
بیزیم عمله گیرمه میز اوچون هانسی شرطلرین اولماسی گرکیر؟
بیزیم عمله، حرکته گئچمه میز آزربایجان میللتینین ایراده سینه باغلیدیر و آزربایجان میللی حرکتی بو ایراده یه تابع اولمالیدیر. یاپیلماسی گرکن بیر شئی اولورسا دا تامامیله یاشیل حرکتدن باغیمسیز اولمالیدیر. من شخصا بو آشامادا میدان حرکتیندن یانا دئییلم، چونکو آزربایجاندا صفلر هله نئتلشمه میش، منجه گؤزله مه پولیتیکاسی نی ایزلمک چوخ ساغلیقلی و دوغرو بیر یؤنتمدیر.
گونازپورت کوچوردو
Danışıq-15 / Azərbaycan Demokrasi Ocağının Talas Avşar ilə danışığı
Azərbaycan Demokrası Ocağı : milli hərəkət nə zamana qədər iranda olub-bitənlər haqqında sukut edəcək ? milli fəalların sukutu onları toplumun mərcə teyfi durumundan ayırmağa zəmin yaratmazmı ? İranda olan başqa hərəkətlər ilə intiqadi bir diyalogun qurulması bizim milli çıxarlarımız ugrunda ola bilər yoxsa o hərəkətlərin içində ərimək təhlukəsi var ? və …. buna bənzər başqa sorularımızın cavabını Siyasi araşdırıcı sayın Talas Avşar ilə danışmışıq , sayğı deyer düşünürlərimizin əməkdaşlığı ilə bu mubahisələrin genişlənməsi və bu mubahisələrin içindən milli mənafeimiz uğrunda doğru bir yol xəritəsinin ip uclarının çıxmasını arzu edirik
İndi ne etmeliyik?
Şubhesiz ki İran siyas sınırları içerisinde baş veren olaylar, bizi de bu cografiyanın
içinde olduğumuz için ilgilendirmekdedir. İran hakimiyetinin özellikle son iki ilde derin bir kirizle boğuşduğuna şahidik. İranda olayların haraya gedeceğini Milli Hereket kestirmeli ve ona göre tavırını almalıdır.
Dartışmalar sonucu düşünceleri ortaya qoyup ortaq bir qerara gelmek, dogru hereket çizgisini bulup ve ortaq çözüme ulaşmayı qolaylaştırmaq, Azerbaycan milli menfeetleri yolunda müşterek hereket etme imkanını doğura biler.
Bu açıdan Azerbaycan demokrasi Ocağının dartışmalara zemin yaratması teqdire layiqdir.
Sorunuza gelince, Azerbaycan Milli Hereketi öz ilkelerine dayanaraq stratejisini belirlemelidir. Herket her şeyden önce Azerbaycanın milli menfetlerini göz önünde bulundurmalı ve addımlarını bu hedef doğrultusunda atmalıdır. Başqa önemli bir mesele de bu ki Milli Hereket öz gücünü doğru tesbit etmeli, gücü ve imkanları daxilinde yol almayı pılanlamalıdır. Bezileri Mill Hereketin gücünü çox qabardaraq istediğini yapma gücüne sahib olduğunu beyan edirler ve genelde 2006 olaylarını buna örnek olaraq gösteyirler. Xordad olayları bizi yanıltmamalı, o bir istisnadır ve oluşmasında milli duyguların yanında başqa bir çox faktorun da önemli rol oynadığını unutmamalıyıq. Xordad olaylarından sonra Milli Hereket de özünü göstermek için teşebbusde bulunmuş amma istenen yanıtı almadığını söylememiz mümkündür. Bu çabaların en önemlisi Urmu Gölünün qurması ile ilgili etiraz çağırıları olmuşdur. Amma umulan sonuc alınmamıştır.
Azerbaycan Milli Hereketinin gücünü abartmamaz lazım, bu bizi yanlış muhasibelere sürükleyebiler. Azerbaycanda geniş çapta bir etiraz hereketini başlatmaq, bu herekete rehberlik etmek, onu sürdürmek, başqa güclere qarşi qorumaq ve axışının deyişmemesini sağlamaq Milli Hereketin bugünkü şertlerinde mümkün gözükmemekdedir. Bizim illa ki Tehranda baş veren bu etirazi hereketlere
qatılmamız gerekir deye bir şey yoxdur.
Azerbaycan çox hessas tarixi bir dönemden geçir ve merkezle bağları gevşemektedir. Merkezçi siyasi güclerin yanında olmaq veya alınacaq tavırla bu grupların güclenmesine zemin yaratmaq milli çıxarlarımıza ters düşmektedir.
Azerbaycan Milli Hereketinin amacı sadece bu hukumeti yıxmaq degil onun daha ötesinde İrandakı ırqçı zehniyeti deyiştirmekdir, çünkü İranda ırqçı zehniyet deyişmedikce Azerbaycanın sorunu çözülmiyecekdir. Tutalım İslam cumhuriyeti düşdü, İranda bu gün var olan ve iqtidara talib olan hansı bir teşkilat bu çagdışı düşünceden özünü tesfiye etmiş ki bize yararı olsun. Bugün bütün varlıqları ile Azerbaycana ehtiyacı olan teşkilatlar sözde olsun bele Azerbaycanlıların huquqlarına dayir olumlu bir mesaj vermemişlerdir. Eyer bunlardan qurtulub yarın onlarla mücadele edeceyikse, hezine vermemizin ne faydası ve anlamı vardır. Bu rejimle mücadile etmek bütün acımasızlığına reğmen daha avantajlıdır. Azerbaycan milleti ve hereketi özü öz başının çaresine baxmalıdır.
Bizim düşünce merkezimiz ve eylemlerimizi yöneten Tehran deyil, Tebriz ve Azerbaycan olmalıdır. Biz Güney Azerbaycanda milli iradeni hakim qılıb, öz varlığımızı ve gücümüzü merkeze tehmil etmeliyik. Kürdlerin Türkiyede ve Iraqda yapdığı kimi. Biz Kürd hereketini bu qonuda örnek almalıyıq. Her şeyimizin qaynağı Azerbaycan olmalıdır, düşüncelerimizi besleyen yer Azerbaycan olmalıdır. Yapmamız gereken iş bu.
İrandaki iç çekişme hara gedir?
İrandakı iç çekişmelerin haraya getdiyini kesdirmek zor. Amma bütün olanlara ve olaylara baxmayaraq helelik her şeyin rejimin kontorolu altında olduğunu söylememiz mümkündür ve gözlenilmez bir hadise baş vermezse rejimin varlığını qoruya bileceyi möhtemeldir. İki ile yaxın bir sürede göründü ki Yaşıl Hereket bu tutumu ile başarı qazanamayacaqdır ve Yaşıl Hereketin güddüyü bu yol başarıya ulaşmayacaqdır. Yaşıl Hereketin yönetim kadrosu bu rejimin beslediyi ve eyitdiyi bir kadrodur. Onlar İslam Cumhuriyetinin çöküşünü istemirler ve bu çelişkili tavırları bir yerde güvenlik supapı rolu oynuyaraq toplumun enerjisinin, nifret duygusunun boşalmasına ve dolaylı bir şekilde rejimin beqasına yardım etmekdedir. Ayrıca Yaşıl Hereketin, çox ferqli ve zit zehniyet ve yapıdan oluştuğu için bütövlüyünü ve dinamikliyini qoruması zor görünür. Önümüzdeki cumhur başqanlığı seçimleri çox önemlidir. Eger daha ılımlı bir muhafizekar grup iş üstüne gelirse, ki gelmesi muhtemldir islahatçıları yeniden sisteme soxmazlarsa bele bir uzlaşma yapılacağı ve hakimiyet iç çekişmelerinin bir nebze de olsun sengiyeceğine şahid olabilirik, ayrıca içeride Xatemi döneminde olduğu kimi nisbi bir azaldığın verilmesi de kitlenin bir çox kesimini memnun ede bilir. Muhafizekarlar da öz içinde parçalanmış veziyetdedirler. Ehmedinejad hukumetinin tutum ve davranışlarından razı olmayan gruplar mevcuddur. Ehmedinejad hakimiyetinin hem içeride hem de dışarıda sorumsuzca davranışı muhafizekarların da bir çoxunu çileden çıxarmışdır. Bu sebebden dolayı Ehmedinejad zehniyeti ve takımının yeniden iş başına gelmesi zor görünür ki bu olmazsa hakmiyetin işi özellikle dış basqılar sebebi ile daha agırlaşacaq ve içeride yeni patlayışlara zemin hazırlayacaqdır. Cumhuriye İsalami krizler hakimiyetidir ve zaten bu krizlerden beslenir ve yolunu devam edir. Bu hakmiyet 30 ili aşqın bir süre içerisinde bir ay bele kirizsiz yaşamamıştır, onun için kirzler ile baş etmeyi iyi bilirler.
Biz ne zaman qeder sukut edeceyik?
Bizim sukut etdiyimizi söylemek mence yanlış olar. Azerbaycan Milli Hereketi öz mücadelesine devam edir. Herket öz axışında ve öz yolunu sürdürmekdedir. Mücadele sadece meydanlarda yapılmaz, meydan hereketleri mücadelenin sadece bir metodudur. Azerbaycan Milli
Hereketi ve millileşme zehniyeti toplum içinde nehadine olur ve hereket qurumsallaşdıqca milli hereketi besleyecektir. Ve hereketin önüne yeni imkanlar ve fursetler yaradacaqdır. Azerbaycan Milli Hereketi bu biçimi ile qısa bir tarixin ürünüdür. Bizim milli mesele ile ilgili tecrübemiz azdır, milli teşkilatlarımız yeni şekillenmeye başlamış. Azerbaycan Milli Hereketi ile paralel bir şekilde ve bu Hereketin etkisinde, Azerbaycan milleti de merkezle ayrışma içerisine girmişdir. Bu bir sürec meselesidir ve bu sürec normal ve doğal bir şekilde gelişmektedir. Mill hereketin gelişimi ise çox yönlü ve murekeb bir sürecdir, şertlere uygun duraqlar ve ya hız qazanar. Bu Hereket genc, dinamik ve çox büyük potansiyele sahib olan bir hereketdir. Mesele sadece zaman meselesi ve bu potansiyel gücün fele çevrilmesi söz qonusudur. Yaşıl Hereketle ilgili sukutdan söz gedilirse, merkezi quvveler Azerbaycan milletinin haqlarını Fars milleti ile eşit bir şekilde qebul etmedikleri zamana qeder baykot edilmelidirler. Merkez yanlı teşkilatlar özellikle Yaşıl Hereket artıq devrin değiştiği gerçeğini qebul etmeli ve özlerini yeni şertlerle uygunlaşdırmalıdırlar. Artıq Azerbaycan İranın başı diye meseleni geçişdirmek mümkün değil. Merkezi teşkilatlar milliyetler meselesini ve buradakı milli aktorları bir vezne kimi qebul etmeli ve hesablarını buna göre yapmalıdırlar.
Azerbaycanda yaranan bu ortam tariximizde ender rastlanan bir hadisedir ve her baxımdan Azerbaycanın xeyrinedir. Azerbaycan Güney Azerbaycan Milli Hereketinin lehine bir geçiş süreci içerisindedir. Bu sürec Azerbaycanda yapısal bir değişimi beraberinde getirecektir. Milli hereket bütün gücünü milletimizin bu sürecden sağlıqlı ve eksiksiz geçmesi için seferber etmeldir. Tarix bir iki günden ibaret deyil, bezen bizim furset gördüyümüz bir durum daha böyük tehditleri beraberinde getire biler. Bizim millet olaraq acı tecrübelerimiz var, Etabek Parıknda, Xiyabani olaylarında, 21 Azerde , Xalq i Muselman Herketi ve Xordad olaylarında Tehranın tavırını tecrübe etmiş bir milletik. Bir delikten iki kere sancılmaq xetadır. Biz defelerle sancıldıq, bir daha ve bilerek sancılmanın ağıl dışı bir davranış olduğu aydındır. Her halda Azerbaycan milletinin tarixi hafizesinde bu olaylar mövcuddur ve onun davranışlarını şekillendirir.
Bizim emele girmemiz üçün hansi şertlerin olması gerekir?
Bizim emele, herekete geçmemiz Azerbaycan milletinin iradesine bağlıdır ve Azerbaycan Milli Herekiti bu iradeye tabi olmanin yanısıra milli çıxarlar dogrultusunda milletin iradesine yön vermeli, Yapılması gereken bir şey olursa da tamamiyle merkezi quvelerden bağımsız olmalıdır. Bu aşamada meydan hereketinin olumlu sonuc dogurub doğurmıyacağı ve olanaqları haqda derin düşünmek gerekir, çünkü Azerbaycanda sefler hele netleşmemiş, mence bu aşamada gözlemleme ve gözleme politikası çox sağlıqlı ve dogru bir yöntemdir.
Danışıq-14 / Azərbaycan Demokrasi Ocağının Güntay Gəncalpla söyləşisi
Azərbaycan Demokrası Ocağı : milli hərəkət nə zamana qədər iranda olub-bitənlər haqqında sukut edəcək ? milli fəalların sukutu onları toplumun mərcə teyfi durumundan ayırmağa zəmin yaratmazmı ? İranda olan başqa hərəkətlər ilə intiqadi bir diyalogun qurulması bizim milli çıxarlarımız ugrunda ola bilər yoxsa o hərəkətlərin içində ərimək təhlukəsi var ? və …. buna bənzər başqa sorularımızın cavabını Siyasi araşdırıcı sayın Güntay Gəncalp dan soruşmuşuq , sayğı deyer düşünürlərimizin əməkdaşlığı ilə bu mubahisələrin genişlənməsi və bu mubahisələrin içindən milli mənafeimiz uğrunda doğru bir yol xəritəsinin ip uclarının çıxmasını arzu edirik
Bəzən ictimai olayların sürətli gəlişməsi insanların bilinc düzeyini üstələyir. Yaradılışı etibarı ilə insanın duyqusallığa qapılması özünü düşüncələrə buraxmasından daha asandır. Bu üzdən də tarix duyquların ürünü, bilim isə, daha çox düşüncənin ürünüdür. Bilim və duyqusallıq arasında tarazlıq yaratmaq gərəkir, yəni ağıl və duyqu arasında. Müşəxxəs olaraq “nə etməmiz gərəkir?” sorusuna mən bu şəkilədə cavab verə bilərəm: Biz çalışmalarımızı duyqu planından düşüncə planına sövq etməliyik. Çünkü biz tarix boyu fikrən məğlub olmuşuq. İnqilab yaradacaq gücümüz hər zaman olmuş, indi də var. Lakin milli düşüncə zəminində biz uzun zamandan bəri yenilə-yenilə gəlmişik. Əsas amacımız bu yenilgəni tarixdən qaldırmaq olmalıdır. Bunun üçün siyasi-ictimai inqilaba imkan yoxdursa, mədəniyətdə inqilab etməliyik. Bizim bu qonu üzərində dərincə çalışmamız gərəkir. Farsların pozisionu ilə bizimki eyni deyil. Biz asimilasiona məhkum edilmişik. Mədəni inqilab yoluyla birikdirəcəyimiz gücü başqa tür əldə edə bilmərik. Yəni bir nitəlik yolunda çabalarımızı sürdürməliyik. Tələsməyə gərək yoxdur, tarixin sonu da deyildir. Milli duyqu və düşüncələrimizi toplumun dərin qatlarına daşımalıyıq. Bu da örnəyin İranda hansısa hərəkətə və göstərilərə qatılmaqla gerçəkləşə bilməz. Farslar demokrasi yolunda mübarizə aparırlarsa, biz milli-demokrasi yolunda mübarizə aparırırıq. Hər türlü İranda demokrasi savaşlarına moral dəstək vermək borcumuzdur, ancaq bu öz kimliyimizi unudaraq o hərəkətin bir parçası olmaq anlamında olmamalıdır. Olayları müqayisə yolu ilə daha yaxşı anlaya bilərik. Çində demokrasi yolunda mübarizə gedir. Ancaq Doğu Türkistanın dərdi başqa. Buna rəğmən Batıdakı Doğu türkistan liderləri Çindəki demokratikləşmə hərəkətinə qatılmasalar da ona teoridə dəstək verməkdədirlər. Sanıram bizdə də buna bənzər pozision var. Yaşıl Hərəkəti Dünya dəstəkləməkdə ikən, bizim ona “bunlar da keçmişdə iqtidarda olmuşlar” kimi bayağı sözlərlə qarşı çıxmamız etik deyil, dünyadakı özgürlük dalğalarının əsintisi ilə uyumlu açıqlama deyil. Ancaq bütün olanların ötəsində bizim təməl sorunlarımız var, ona cavab verməmiz lazəımdır. Düşünən bir türk toplumu oluşdurmamız lazım. Bunun üçün milli aydınlama evrələri gərəkir. Bu, olmadan biz gerçək tarixi pozisionumuzu əldə edə bilmərik. Məncə, bir çox suallar düşüncə zəminində hələ cavablanıb toplumun qatmanlarına yayımlanmamışdır. Düşüncə düzəni dəyişməlidir, yoxsa heç bir dəyişim olmaz. Bizim açımızdan da gerçək inqilab budur. Uzun sürsə də biz çabalarımızı bu yöndə yürütməliyik. Bir az da biz səbirli olalım, başqaları inqilab etsinlər. Tələsməyə gərək yoxdur və gənclərimizi bu canavar rejimə yem etməməliyik. Dünya və Orta Doğudakı olaylar bu rejimlə hesablaşacaq. Uzun sürməz. Biz ana amacımızın peşində olmalıyıq. Milli kadrlaşma, milli iradə, milli hüquq, milli ordu, milli kimlik. Bizim ana sorunlarımız budur. Bunların siyasi, mədəni, hüquqi və tarixi ədəbiyatını hələ oluşdurmamışıq. Biz hələ əkinlə məşğul olmalıyıq. Bizim biçinimiz bir az zaman alacaq. Zaman hər şeyin çözücüsüdür. Yetər ki, bu zamanın içini türkçə düşüncələrlə doldura biləlim. Biz milli hərəkətin düşüncəsini, etiyini və estetiyini oluşdurmaqla görəvliyik.
İrandaki iç çəkişmə hara gedir?
Bir çox filosofların ortaya qoyduğu dialektik evrim sürəci İran şərtləri üçün də uyqulanmaqdadır. Hər hakim tez öz içindən antitezini yetişdirər. Belə olmazsa, evrim olmaz. İran inqilabı da öz antitezini yetişdirmişdir. Heç bir müxalifət İranda Yaşıllar kimi bu möhtəşəm hərəkəti yarada bilməzdi. Çünkü onların heç birinin xalq içində nüfuzu yoxdur. Yaşıl Hərəkət ilk başlanqıcında yasal bir hərəkət idi. Bax, antitezlər bu şəkildə yasal olaraq ortaya çıxar, sonra yasalara sığmaz, yeni anayasa istər. Yasal olduğu üçün dəyişimdən yana olan, dini istibdaddan bezmiş olan toplum çox güclü şəkildə qatıldı. Çünkü ilk günlərdə öldürmə yox idi. Təbliğat idi. Seçimə hiylə qarışdıqdan sonra da toplumun qatılımı çox möhtəşəm idi. Çünkü yasal hərəkət idi. Ya da toplum yasal olduğunu sanırdı. Öldürmələr, saldırılar toplumu qorxutdu. Qatılımlar az olsa da davam etdi. Ancaq hər basqı özünə uyqun təpki oluşdurar. Yaşıl Hərəkət yasa dışılığına itələndi. Liderləri tutuqlandıqdan sonra tamamən bu savaş yasalara qarşı dönüşdü. İndi artıq anayasanın uyqulanması yolunda deyil, anayasanın dəyişməsi yolunda savaş gedir. Uzun illər boyunca ölkənin sərmayəsini ələ keçirmiş bu rejim ölər, anayasanın dəyişiminə getməz. Dünya kamuoyu rejimə qarşı dönüşmüş bu savaşa dəstək verir. Bu üzdən də artıq böyük uçurumlar müxalifət və rejim arasında ortaya çıxmış. Böyük ayətullahlar da liderlərin tutuqlanmasına təpki göstərirlər. Bu gəlişmələr rejimə qarşı savaşı daha da təşviq etməkdədir. Ancaq dəyişimin çox qanlı və sancılı, həm də uzun vədəli olması söz qonusu ola bilər. Önəmli olan toplumda rejimin 32 illik qorxu düzəninə qarşı etiraz cəsarətinin yaranmasıdır.
Biz nə zamana qədər sükut edəcəyik?
Sükut etməmişik. Güclü düşüncə işləri ilə uğraşan insanlarımız var. Həm daxildə, həm də xaricdə. Yanlış ortamlarda çətinliklə birikdirdiyimiz milli enerjimizi sükutu pozmaq adı ilə hədər vermək doğru olmaz. Zahirən səssizlik olaraq görənən bu sükutumuzun pozulmasını zaman özü bəlli edəcək. Biz İranda demokrasi yolunda gedən savaşlara açıqca açıqlamalarımızda dəstək verməliyik məncə. Bunun yanı sıra bəlli zaman üçün hazırlanmalıyıq. Yaxın gələcəkdə də böyük dəyişimlər ola bilər. Xaməneyi ölə bilər. Başqa olaylar da ola bilər. Belə olur genəldə. Elə bir an gəlir ki, diktator rejimlər artıq xiyabanlardakı göstərilərə güllə ata bilmir. Müzakirəyə başlayır. Hər zaman belə olmuş, İranda da belə olacağı bəklənir. Bax, bu zaman bizim sükutumuzun içindən böyük səslər çıxacaq. Biz bu günə hazır olmalıyıq. Güney Azərbaycanda və İranın genəlində möhtəşəm türklük hərəkəti başlamalı və İranın dəyişik hərbi yerlərində görəvli olan türkləri milli hərəkətin yanında və önündə aparıcı güc kimi görməliyik. Belə olmazsa, Batı Azərbaycanda millətimizin üzərinə soyqırım uyqulana bilər. Millətimizi qorumaqla mükəlləfik. Ancaq o zaman hansı siyasi öncəliklərlə çıxış edəcəyimiz qonusunda bir söz deyə bilmərəm. Bunu o zamankı pozisionlar bəlli edər.
Bizim əməl etməmiz üçün hansı şərtlərin olması gərəkir?
Birinci, toplumumuzda geniş türklük bilinci oluşmalıdır. Bu olmazsa, olmaz. İkinci, toplumumuzda türk kimliyi və türk dili mərkəzli çağdaşlaşma sürəci başlamalıdır. Üçüncü, bizim başqaları ilə tarixi istəklərimizin sınırları bəlirlənməlidir. Niyət bizim hərəkətin ontolojisini oluşdurar. Toplumlar tarixlərinə, təbiətlərinə görə millətləşməzlər, niyətlərinə görə millətləşərlər. Ata sözümüz deyir: “Niyət hara mənzil ora.” Niyətimizin yazısı, sənəti, etiyi və estetiyi açıqca göz önündə olmalıdır. Böylə olduğunda əməl üçün, yalnızca hələ sinfi kimliyi bəlli olmayan gənclər aktiv olmazlar, bütün siniflər, özəlliklə orta sinif də bu hərəkətə qatılar. 2006-ci ildə gənclərimiz şəhid oldu. Bu mübarizəyə bazar dəstək vermədi. Etisablar olmalı idi. Nədən belə olmadı? Çünkü onu da zaman yetişdirəcək. Bizim mübarizəyə bütün təbəqələr qatılmaldır. Bunlar zamanla oluşacaq və bizim əməl meydanımız o zaman daha da genişləyəcək.
Bəzi aydınlarımız İranda olan başqa hərəkətlər ilə tənqidi diyaloğun qurulmasından yanadırlar. Bunun bizim milli çıxarlarımız uğrunda ola biləcəyini duşunürlər. Sizcə böylədir, yoxsa o hərəkətlərin içində ərimək təhlukəsimi var?
Bu hərəkətlərin içində ərimə təhlükəsi deyə bir şey yoxdur. Əgər bu hərəkət hansısa bir hərəkətin içində əriyəcək dərəcədə zəifdirsə, o zaman ona güvənmək də olmaz. Niyə ərisin ki? Əriyəcək olan bir hərəkətin gələcəyinə güvənmək olmaz ki. İranda bəzi dəyişimlər olacaq ki, biz onlarla işbirliyi etmək zorunda olacağıq. Biz bu ölkədə yaşayırıq, bu ölkənin gerçəklərinin dışına çıxa bilmərik. Yaşıl Hərəkətlə işbirliyi edəlim deyənlər də haqlıdırlar. Burada haqsız olan yoxdur. Önəmli olan olaya hansı baxış açısından baxmaqdır. Yəni yaşıl hərəkətə qatılımdan niyət nədir, o, göz önündə bulunmalıdır. Yaşıl Hərəkət İranda yaşayan bütün millətlərin yararınadır. Başda da bizim yararımızadır. Çünkü Musəvi türkdür. Biz soy olaraq türk olan hər kəsin türklüyə yararlı ola biləcəyinə inanmalıyıq. Yoxsa 30 milyon türk haqqından danışa bilmərik. 30 milyon türk dediyimiz varlığın 10 milyonu bəlkə Musəvi kimidir. Biz fərdlərlə ilgilənməməliyik sistemlə ilgilənməməliyik. Yəni örnəyin Musəvini də türklüyündən uzaqlaşdırmış olan bir düzən var. Bu düzən bizim düşmənimizdir, Musəvi kimi şəxsiyətlər deyil. Ayrıca, bu gün Musəvi dünyada demokrasidən yana olan bir lider kimi tanınmış və onun türk olması da bu açıdan türklər üçün bir məziyətdir. Bir şəkildə biz Yaşıl Hərəkətin dışında deyilik. Liderliyindəyik. Türk insanı olaraq bu hərəkətin başındayıq. Ancaq modern türk istəkləri olaraq hərəkətin dışındayıq. Bunu da ələ keçirmənin yöntəmləri üzərində düşünməkdə yarar var. Musəvi özbəöz türkdür. Onun dünyagörüşü dartışıla bilər, ancaq milliyəti türkdür. Milliyəti insan verən doğadır. Onu dəyişdirmək olmaz. Dəyişimi, asimilasion yolu ilə olur.
Birləşdirci amillər nədir?
Bizim əsas birləşdirici amilimiz ortada yoxdur nə yazıq ki. Çünkü birləşdirici amil, düşüncələr deyil, ortaq bir inancdır. Düşüncə professional bir işdir. Biri az bilər, biri çox. Ancaq toplumu bir mərkəzdə bütünləşdirən ortaq bir inancdır. Bu günə qədər də bizim farsların qarşısında yenilişimizin səbəbi budur. Məsələn Doğu Türkistanda birləşdirici bir inanc amilir var. Toplumun asimilasionunu önləyir. Məncə Doğu Türkistanda asimilasion yoxdur, kolonizasion var. Ancaq İranda türklərin asimilasionu söz qonusudur. Çünkü Uyqurların inanc fərqliliyi onların qoruyucusu və bizim farslarla inac özdeşliyimiz bizim əridicimizdir. Bunun üzərində böyük din mütəfəkkirləri düşünməlidir. Bu, bizim tarixi sorunumuzdur, əsas sorunumuzdur. Türk—İslam inancı oluşmalıdır. Bunun əskilərdən örnəkləri vardır. Ancaq Pəhləvilər, özəlliklə islam rejimi çox güclü biçimdə türklərin özgürlükçü İslam alqılayışlarını məhv etdilər. Bunu canlandırmanın bir yolu olmalı. Bir mədəniyətin orta dirəyini təşkil edən inancdır. Bir toplum inancını itirdiyində, başqa millətlərin içində əriməsi asanlaşar. Bizim inancımızı farslar çalmışlar. Bunu onarmamız lazımdır. Türk kimliyi Anadoluda olduğu kimi İranda da türklərin inanc düzeyinə yüksəlməlidir. Atatürkün ən böyük başarısı türk kimliyini toplumun tarixi inancı ilə özdeşləşdirməsi olmuşdur. Biz bu kimi böyük işlərlə uğraşmalıyıq. Bu da sükut anlamında deyil, tarixin dərinliyini etkiləyəcək işlər görmək anlamındadır.
دانیشیق- 14 / آزربایجان دموکراسی اوجاغی نین گونتای گنجالپ لا اوزه ل سؤیله شی سی
آذربایجان دموکراسی اوجاغی : میللی حرکت نه زامانا قدر ایراندا اولوب-بیتنلر حاقیندا سوکوت ائدهجک ؟ میللی فعاللارین سوکوتو اونلاری توپلومون مرجع طیفی دوروموندان آییرماغا زمین یاراتمازمی ؟ ایراندا اولان باشقا حرکتلر ایله اینتیقادی بیر دیالوگون قورولماسی بیزیم میللی چیخارلاریمیز اوغروندا اولا بیلر یوخسا او حرکتلرین ایچینده اریمک تهلوکهسی وار ؟ و …. بونا بنزر باشقا سورولاریمیزین جاوابینی سیاسی آراشدیریجی سایین گونتای گنجالپ دان سوروشموشوق، سایغی دیر دوشونورلریمیزین امکداشلیغی ایله بو مباحیثهلرین گئنیشلنمهسی و بو مباحیثهلرین ایچیندن میللی منافعیمیز اوغروندا دوغرو بیر یول خریطهسینین ایپ اوجلارینین چیخماسینی آرزو ائدیریک.
اينديکي دورومدا نه ائتمه لي یيک؟
بعضن ايجتيماعي اولايلارين سورعتلي گليشمه سي اينسانلارين بيلينج دوزئييني اوسته له يير. ياراديليشي اعتيباري ايله اينسانين دويقوسالليغا قاپيلماسي اؤزونو دوشونجه لره بوراخماسيندان داها آساندیر. بو اوزدن ده تاريخ، دويقولارين اورونو، بيليم ايسه، داها چوخ دوشونجه نين اورونودور. بيليم و دويقوسالليق آراسيندا تارازليق ياراتماق گره کير، یعنی عاغیل و دویقو آراسیندا. مشخص اولاراق «نه ائتمه ميز گره کير؟» سوروسونا من بو شکيلده جاواب وئره بيلرم: بيز چاليشمالاريميزي دويقو پلانيندان دوشونجه پلانينا سؤوق ائتمه لي یيک. چونکو بيز تاريخ بويو فيکرن مغلوب اولموشوق. اينقيلاب ياراداجاق گوجوموز هر زامان اولموش، ايندي ده وار. لاکين ميللي دوشونجه زمينينده بيز اوزون زاماندان بري يئنيله- يئنيله گلميشيک. اساس آماجيميز بو يئنيلگه ني تاريخدن قالديرماق اولماليدير. بونون اوچون سياسي-ايجتيماعي اينقيلابا ايمکان يوخدورسا، مدنييتده اينقيلاب ائتمه لي یيک. بيزيم بو قونو اوزرينده درينجه چاليشماميز گره کير. فارسلارين پوزيسيونو ايله بيزيمکي عئيني دئييل. بيز آسيميلاسيونا محکوم ائديلميشيک. مدني اينقيلاب يولويلا بيريکديره جگيميز گوجو باشقا تور الده ائده بيلمريک. يعني بير نيته ليک يولوندا چابالاريميزي سوردورمه لي یيک. تلسمه يه گرک يوخدور، تاريخين سونو دا دئييلدير. ميللي دويقو و دوشونجه لريميزي توپلومون درين قاتلارينا داشيماليييق. بو دا اؤرنه یين ايراندا هانسيسا حرکته و گؤستريلره قاتيلماقلا گئرچکلشه بيلمز. فارسلار دئموکراسي يولوندا موباريزه آپاريرلارسا، بيز ميللي- دئموکراسي يولوندا موباريزه آپاريريريق. هر تورلو ايراندا دئموکراسي ساواشلارينا مورال دستک وئرمک بورجوموزدور، آنجاق بو اؤز کيمليگيميزی اونوداراق او حرکتين بير پارچاسي اولماق آنلاميندا اولماماليدير. اولايلاري موقاييسه يولو ايله داها ياخشي آنلايا بيلريک. چينده دئموکراسي يولوندا موباريزه گئدير. آنجاق دوغو تورکيستانين دردي باشقا. بونا رغمن باتيداکي دوغو تورکيستان ليدئرلري چينده کي دئموکراتيکلشمه حرکتينه قاتيلماسالار دا اونا تئوريده دستک وئرمکده ديرلر. سانيرام بيزده ده بونا بنزر پوزيسيون وار. ياشيل حرکتي دونيا دستکله مکده ايکن، بيزيم اونا «بونلار دا کئچميشده ايقتيداردا اولموشلار» کيمي باياغي سؤزلرله قارشي چيخماميز ائتيک دئييل، دونياداکي اؤزگورلوک دالغالاري نين اسينتيسي ايله اويوملو آچيقلاما دئييل. آنجاق بوتون اولانلارين اؤته سينده بيزيم تمل سورونلاريميز وار، اونا جاواب وئرمه ميز لازيمدير. دوشونن بير تورک توپلومو اولوشدورماميز لازيم. بونون اوچون ميللي آيدينلاما ائوره لري گره کير. بو، اولمادان بيز گئرچک تاريخي پوزيسيونوموزو الده ائده بيلمريک. منجه، بير چوخ سواللار دوشونجه زمينينده هله جاوابلانيب توپلومون قاتمانلارينا ياييملانماميشدير. دوشونجه دوزه ني دَييشمه ليدير، يوخسا هئچ بير دَييشيم اولماز. بيزيم آچيميزدان دا گئرچک اينقيلاب بودور. اوزون سورسه ده بيز چابالاريميزي بو يؤنده يوروتمه لي یيک. بير آز دا بيز صبيرلي اولاليم، باشقالاري اينقيلاب ائتسينلر. تلسمه يه گرک يوخدور و گنجلريميزي بو جاناوار رئژيمه يئم ائتمه مه لي یيک. دونيا و اورتا دوغوداکي اولايلار بو رئژيمله حسابلاشاجاق. اوزون سورمز. بيز آنا آماجيميزين پئشينده اولماليييق. ميللي کادرلاشما، ميللي ايراده، ميللي هوقوق، ميللي اوردو، ميللي کيمليک. بيزيم آنا سورونلاريميز بودور. بونلارين سياسي، مدني، هوقوقي و تاريخي ادبيياتيني هله اولوشدورماميشيق. بيز هله اکينله مشغول اولماليييق. بيزيم بيچينيميز بير آز زامان آلاجاق. زامان هر شئيين چؤزوجوسودور. يئتر کي، بو زامانين ايچيني تورکچه دوشونجه لرله دولدورا بيله ليم. بيز ميللي حرکتين دوشونجه سيني، ائتيگيني و ائستئتيگيني اولوشدورماقلا گؤرولي یيک.
ايرانداکي ايچ چکيشمه هارا گئدير؟
بير چوخ فيلوسوفلارين اورتايا قويدوغو ديالئکتيک ائوريم سورجي ايران شرطلري اوچون ده اويقولانماقدادير. هر حاکيم تئز اؤز ايچيندن آنتيتئزيني يئتيشديرر. بئله اولمازسا، ائوريم اولماز. ايران اينقيلابي دا اؤز آنتيتئزيني يئتيشديرميشدير. هئچ بير موخاليفت ايراندا ياشيللار کيمي بو مؤحتشم حرکتي يارادا بيلمزدي. چونکو اونلارين هئچ بيري نين خالق ايچينده نوفوذو يوخدور. ياشيل حرکت ايلک باشلانقيجيندا ياسال بير حرکت ايدي. باخ، آنتيتئزلر بو شکيلده ياسال اولاراق اورتايا چيخار، سونرا ياسالارا سيغماز، يئني آناياسا ايستر. ياسال اولدوغو اوچون دَييشيمدن يانا اولان، ديني ايستيبداددان بئزميش اولان توپلوم چوخ گوجلو شکيلده قاتيلدي. چونکو ايلک گونلرده اؤلدورمه يوخ ايدي. تبليغات ايدي. سئچيمه حيله قاريشديقدان سونرا دا توپلومون قاتيليمي چوخ مؤحتشم ايدي. چونکو ياسال حرکت ايدي. یا دا توپلوم یاسال اولدوغونو سانیردی. اؤلدورمه لر، سالديريلار توپلومو قورخوتدو. قاتيليملار آز اولسا دا داوام ائتدي. آنجاق هر باسقي اؤزونه اويقون تپکي اولوشدورار. ياشيل حرکت ياسا ديشيليغينا ايته له ندي. ليدئرلري توتوقلانديقدان سونرا تامامن بو ساواش ياسالارا قارشي دؤنوشدو. ايندي آرتيق آناياسانين اويقولانماسي يولوندا دئييل، آناياسانين دَييشمه سي يولوندا ساواش گئدير. اوزون ايللر بويونجا اؤلکه نين سرمايه سيني اله کئچيرميش بو رئژيم اؤلر، آناياسانين دَييشيمينه گئتمز. دونيا کامواويو رئژيمه قارشي دؤنوشموش بو ساواشا دستک وئرير. بو اوزدن ده آرتيق بؤيوک اوچوروملار موخاليفت و رئژيم آراسيندا اورتايا چيخميش. بؤيوک آيت اللاهلار دا ليدئرلرين توتوقلانماسينا تپکي گؤستريرلر. بو گليشمه لر رئژيمه قارشي ساواشي داها دا تشويق ائتمکده دير. آنجاق دَييشيمين چوخ قانلي و سانجيلي، هم ده اوزون وعده لي اولماسي سؤز قونوسو اولا بيلر. اؤنملي اولان توپلومدا رئژيمين 32 ايلليک قورخو دوزَنينه قارشي اعتيراض جسارتي نين يارانماسيدير.
بيز نه زامانا قدر سوکوت ائده جه یيک؟
سوکوت ائتمه ميشيک. گوجلو دوشونجه ايشلري ايله اوغراشان اينسانلاريميز وار. هم داخيلده، هم ده خاريجده. يانليش اورتاملاردا چتينليکله بيريکديرديگيميز ميللي ائنئرژيميزي سوکوتو پوزماق آدي ايله هدر وئرمک دوغرو اولماز. ظاهيرن سس سيزليک اولاراق گؤرنن بو سوکوتوموزون پوزولماسيني زامان اؤزو بللي ائده جک. بيز ايراندا دئموکراسي يولوندا گئدن ساواشلارا آچيقجا آچيقلامالاريميزدا دستک وئرمه لي یيک منجه. بونون ياني سيرا بللي زامان اوچون حاضيرلانماليييق. ياخين گله جکده ده بؤيوک دَييشيملر اولا بيلر. خامنه ایي اؤله بيلر. باشقا اولايلار دا اولا بيلر. بئله اولور گئنلده. ائله بير آن گلير کي، ديکتاتور رئژيملر آرتيق خيابانلارداکي گؤستريلره گول له آتا بيلمير. موزاکيره يه باشلايير. هر زامان بئله اولموش، ايراندا دا بئله اولاجاغي بکله نير. باخ، بو زامان بيزيم سوکوتوموزون ايچيندن بؤيوک سسلر چيخاجاق. بيز بو گونه حاضير اولماليييق. گونئي آذربايجاندا و ايرانين گئنه لينده مؤحتشم تورکلوک حرکتي باشلامالي و ايرانين دَييشيک حربي يئرلرينده گؤرَولي اولان تورکلري ميللي حرکتين يانيندا و اؤنونده آپاريجي گوج کيمي گؤرمه لي یيک. بئله اولمازسا، باتي آذربايجاندا ميلتيميزين اوزَرينه سويقيريم اويقولانا بيلر. ميلتيميزي قوروماقلا موکللفيک. آنجاق او زامان هانسي سياسي اؤنجه ليکلرله چيخيش ائده جگيميز قونوسوندا بير سؤز دئيه بيلمرم. بونو او زامانکي پوزيسيونلار بللي ائدر.
بيزيم عمل ائتمه ميز اوچون هانسي شرطلرين اولماسي گره کير؟
بيرينجي، توپلوموموزدا گئنيش تورکلوک بيلينجي اولوشماليدير. بو اولمازسا، اولماز. ايکينجي، توپلوموموزدا تورک کيمليگي و تورک ديلي اوداکلی (مرکزلي) چاغداشلاشما سورجي باشلاماليدير. اوچونجو، بيزيم باشقالاري ايله تاريخي ايستکلريميزين سينيرلاري بليرلنمه ليدير. نييت بيزيم حرکتين اونتولوژيسيني اولوشدورار. توپلوملار تاريخلرينه، طبيعتلرينه گؤره ميلتلشمزلر، نييتلرينه گؤره ميلتلشرلر. آتا سؤزوموز دئيير: «نييت هارا منزيل اورا.» نييتيميزين يازيسي، صنعتي، ائتيگي و ائستئتيگي آچيقجا گؤز اؤنونده اولماليدير. بؤيله اولدوغوندا عمل اوچون، يالنيزجا هله صينفي کيمليگي بللي اولمايان گنجلر آکتيو اولمازلار، بوتون صينيفلر، اؤزلليکله اورتا صينيف ده بو حرکته قاتيلار. 2006-جي ايلده گنجلريميز شهيد اولدو. بو موباريزه يه بازار دستک وئرمه دي. اعتيصابلار اولمالي ايدي. ندن بئله اولمادي؟ چونکو اونو دا زامان يئتيشديره جک. بيزيم موباريزه يه بوتون طبقه لر قاتيلمالدير. بونلار زامانلا اولوشاجاق و بيزيم عمل مئيدانيميز او زامان داها دا گئنيشله يه جک.
بعضي آيدينلاريميز ايراندا اولان باشقا حرکتلر ايله تنقيدي دييالوغون قورولماسيندان ياناديرلار. بونون بيزيم ميللي چيخارلاريميز اوغروندا اولا بيله جگيني دوشونورلر. سيزجه بؤيله دير، يوخسا او حرکتلرين ايچينده اريمک تهلوکه سيمي وار؟
بو حرکتلرين ايچينده اريمه تهلوکه سي دئيه بير شئي يوخدور. اگر بو حرکت هانسيسا بير حرکتين ايچينده ارييه جک درجه ده ضعيفديرسه، او زامان اونا گووَنمک ده اولماز. نييه اريسين کي؟ ارييه جک اولان بير حرکتين گله جگينه گووَنمک اولماز کي. ايراندا بعضي دَييشيملر اولاجاق کي، بيز اونلارلا ايشبيرليگي ائتمک زوروندا اولاجاغيق. بيز بو اؤلکه ده ياشاييريق، بو اؤلکه نين گئرچکلري نين ديشينا چيخا بيلمريک. ياشيل حرکتله ايشبيرليگي ائده ليم دئينلر ده هاقليديرلار. بورادا هاقسيز اولان يوخدور. اؤنملي اولان اولايا هانسي باخيش آچيسيندان باخماقدير. يعني ياشيل حرکته قاتيليمدان نييت ندير، او، گؤز اؤنونده بولونماليدير. ياشيل حرکت ايراندا ياشايان بوتون ميلتلرين يارارينادير. باشدا دا بيزيم ياراريميزادير. چونکو موسوي تورکدور. بيز سوي اولاراق تورک اولان هر کسين تورکلويه يارارلي اولا بيله جگينه اينانماليييق. يوخسا 30 ميليون تورک حاققيندان دانيشا بيلمريک. 30 ميليون تورک دئديگيميز وارليغين 10 ميليونو بلکه موسوي کيميدير. بيز فردلرله ايلگيلنمه مه لي یيک سيستئمله ايلگيلنممه لي یيک. يعني اؤرنه یين موسويني ده تورکلوگوندن اوزاقلاشديرميش اولان بير دوزن وار. بو دوزن بيزيم دوشمنيميزدير، موسوي کيمي شخصييتلر دئييل. آيريجا، بو گون موسوي دونيادا دئموکراسيدن يانا اولان بير ليدئر کيمي تانينميش و اونون تورک اولماسي دا بو آچيدان تورکلر اوچون بير مزييتدير. بير شکيلده بيز ياشيل حرکتين ديشيندا دئييليک. ليدئرليگينده یيک. تورک اينساني اولاراق بو حرکتين باشينداييق. آنجاق مودئرن تورک ايستکلري اولاراق حرکتين ديشينداييق. بونو دا اله کئچيرمه نين يؤنته ملري اوزرينده دوشونمکده يارار وار. موسوی اؤزبه اؤز تورکدور. اونون دونیا گؤروشو دارتیشیلا بیرلر. میللییتی تورکدور. میللییتی اینسانا وئرن دوغادیر، اونو دَییشدیرمک اولماز. دَییشیمی، آسیمیلاسیون یولویلا اولور.
بيرلشديرجي عاميللر ندير؟
بيزيم اساس بيرلشديريجي عاميليميز اورتادا يوخدور نه يازيق کي. چونکو بيرلشديريجي عاميل، دوشونجه لر دئييل، اورتاق بير اينانجدير. دوشونجه پروفئسسيونال بير ايشدير. بيري آز بيلر، بيري چوخ. آنجاق توپلومو بير مرکزده بوتونلشديرن اورتاق بير اينانجدير. بو گونه قدر ده بيزيم فارسلارين قارشيسيندا يئنيليشيميزين سببي بودور. مثلن دوغو تورکيستاندا بيرلشديريجي بير اينانج عاميلي وار. توپلومون آسيميلاسيونونو اؤنله يير. منجه دوغو تورکيستاندا آسيميلاسيون يوخدور، کولونيزاسيون وار. آنجاق ايراندا تورکلرين آسيميلاسيونو سؤز قونوسودور. چونکو اويقورلارين اينانج فرقليليگي اونلارين قورويوجوسو و بيزيم فارسلارلا ايناج اؤزدئشليگيميز بيزيم اريديجيميزدير. بونون اوزَرينده بؤيوک دين موتفککيرلري دوشونمه ليدير. بو، بيزيم تاريخي سورونوموزدور، اساس سورونوموزدور. تورک— ايسلام اینانجی اولوشماليدير. بونون اسکيلردن اؤرنکلري واردير. آنجاق پهلويلر، اؤزلليکله ايسلام رئژيمي چوخ گوجلو بيچيمده تورکلرين اؤزگورلوکچو ايسلام آلقيلاييشلاريني محو ائتديلر. بونو جانلانديرمانين بير يولو اولمالي. بير مدنييتين اورتا ديرگيني تشکيل ائدن اينانجدير. بير توپلوم اينانجيني ايتيرديگينده، باشقا ميلتلرين ايچينده اريمه سي آسانلاشار. بيزيم اينانجيميزي فارسلار چالميشلار. بونو اونارماميز لازيمدير. تورک کيمليگي آنادولودا اولدوغو کيمي ايراندا دا تورکلرين اينانج دوزئيينه يوکسلمه ليدير. آتاتورکون ان بؤيوک باشاريسي تورک کيمليگيني توپلومون تاريخي اينانجي ايله اؤزدئشلشديرمه سي اولموشدور. بيز بو کيمي بؤيوک ايشلرله اوغراشماليييق. بو دا سوکوت آنلاميندا دئييل، تاريخين درينليگيني ائتکيله يه جک ايشلر گؤرمک آنلاميندادير.
دانیشیق 13 – ایراندا یئنی گلیشمهلر و میللی حرکتین دورومو / عاریف کسکین ایله اؤزل دانیشیق
آذربایجان دموکراسی اوجاغی : میللی حرکت نه زامانا قدر ایراندا اولوب-بیتنلر حاقیندا سوکوت ائدهجک ؟ میللی فعاللارین سوکوتو اونلاری توپلومون مرجع طیفی دوروموندان آییرماغا زمین یاراتمازمی ؟ ایراندا اولان باشقا حرکتلر ایله اینتیقادی بیر دیالوگون قورولماسی بیزیم میللی چیخارلاریمیز اوغروندا اولا بیلر یوخسا او حرکتلرین ایچینده اریمک تهلوکهسی وار ؟ و …. بونا بنزر باشقا سورولاریمیزین جاوابینی ایران اوزمانی سایین عاریف کسکین دن سوروشموشوق، سایغی دیر دوشونورلریمیزین امکداشلیغی ایله بو مباحیثهلرین گئنیشلنمهسی و بو مباحیثهلرین ایچیندن میللی منافعیمیز اوغروندا دوغرو بیر یول خریطهسینین ایپ اوجلارینین چیخماسینی آرزو ائدیریک.
ایرانداکی ایچ چکیشمه هارا گئدیر؟
ایران ایسلام جومهوریتی 1979-دان گونوموزه قدر ان بؤیوک بحرانی یاشاییر. خاریجی سیایستینه باخدیغینیزدا یالنیزلاشمیش و دوستو اولمایان دؤولت کیمی گؤرونومونده دیر. ایران اتم کریزیله آمئریکا و آوروپلالیلاری قارشیسینا آلمیش و دیر طرفدن ده روسیا و چیندن گؤزلدیگی دستیی آلامامیشدیر. قونشولارییلا دوست و گوونیلیر موناسیبت قورامایش و سالدیرقان اوسلوبو اونون قونشولارینین گؤزونده تهلوکهلی گؤرسنمهسینه سبب اولموشدور. سننی عرب دؤولتلری، ایرانی ان بؤیوک تهلوکه اولاراق گؤرمکده و او رئژیمین ییخیلماسی اوچون حربی موداخیله آلتئرناتیفینی تشویق ائتتیکلری بیلینیر.
داخیلی سیاستده ایسه، ایران رئژیمی 1979-دان گونوموزه ایلک کز چوخ یؤنلو بوهرانی تجروبه ائتمکتهدیر. رئژیمین داخیلینده ایختیلاف رسمن چاتیشما و توققوشمایا چئوریلمیش و رئژیمین داخیلی ترازیلیغی و هارمونیسی پوزولموشدور. ایران رئژیمی آرادان ایکی شاققایا آیریلمیشدیر. ائله کی رئژیمین 30 ایللیک تاریخینده ایلک کز باش ناظیری، مجلیس باشقانی، ناظیرلری و اوست روتبهلی بروکراتلاری زیندانا سالماق مجبوریتینده قالمیشدیر. ایختیلاف رئژیمین بوتون رسمی و قئیری رسمی اورگانلارینی بوروموشدور. خامنئه یی حلل ائدیجی و ایختیلاف چؤزوجو گوجونو ایتیرمیش و اؤزو ایختیلافلارین قایناغینا بدل اولموشدور. بو مسئله ده رئژیم ایچین ایختیلافلارین حل اولونماسینی چوخ چتینلشدیرمیشدیر.
یاشیل حرکاتی 2009-دان گونوموزه قدر اؤز موخالیفت وارلیغینی قورویابیلمیش، رئژیمین سرکوب تشکیلاتلارین قارشیسیندا دایانیقلیغینی گؤسترمیش و بیتمه میشدیر. عرب برلگه ده باش وئرمیش سیاسی و سوسیال عصیانلاردان گوج آلاراق یعنیدن میدانا گلمیی باشارمیشدیر. ایران رئژیمینین ان اؤنملی امنیتی مسئلهسینه چئوریلمیشدیر.
بوتون بو فاکتؤرلر/عامیللر ایشیغیندا، ایران رئژیمینین چوخ یؤنلو بحران ایچینده اولدوغونو دیبیلریک. ایران رئژیمینین قارشیلاشدیغی بو بحران مورککب، چوخ یؤنلو و ماهار ائدیلمهسی آسان دئییل. حتی ایران رئژیمی بو بحرانی حلل ائتمک اوچون راسیونئل/عقلانی بیر پروژه یه ده صاحب دئییل. رئژیم فقط شیددت/خوشونت بو بحرانلاری حل ائدجه یینی دوشونور. خوشونت ایسه وار اولان بحرانی داها دا دئرینلشدیریر.
بیز نه زامانا قدر سوکوت ائدجه ییک؟
آذربایجان، ایران رئژیمینین قارشیلاشدیغی بو چوخ یؤنلو و مورککب بحرانین فرقیندهدیر.چوخ دقتله، تیتیزلیکله(وسواس) و هر طرفلی حادیثه لری ایزله ییر. آذربایجان بو سورچده ان دوغرو عملی آلترناتیفینی معین ائتمک ایستییر. آذربایجان، ایرانداکی پروسه سی سویوققانلی، تمکینلی، آغیر، تحریکلردن اوزاق ، فارس میللیتچیلرینین تله سینه دوشمه دن، اؤز میللی ماراقلارینین ماکسیموم قورونماسینی نظرده توتاراق و تاریخی بوتون تجروبلرینی دیققته آلاراق ایزلییر. آذربایجان بو بحراندان ضررلی چیخماق ایستمیر. کئچمیشدکی یاشادیقلارینی یئنیدن یاشاماق ایستمیر. آزربایجانین بو گلیشمهلردکی دوروشو “ عقلانی احتیاط کارلیق” اولاراق آدلاندیرماق مومکوندور.
یاشیل حرکاتی اؤنملی و جدی اعتراضی حرکت اولاسا دا، آذربایجانلیلارین دویقوداشلیغینی قازانابیلمه میشدیر. آذربایجانلیلار یاشیل حرکاتینی فارس میللیتچیلیگینین فرقلی تظاهورو اولاراق گؤرمکتدیلر. اونلارا گؤره یاشیل حرکاتی ایرانداکی حقیقی دئموکراسینین قوروجوسو اولابیلمز. آذربایجانلیلار یاشیل حرکاتینا عملی دستک وئرمسلر ده مرکزدکی گئدن گرگینلیگی اؤز خئییرلرینه اولدوغونو دوشونورلر. آذربایجانلیلارین سیاسی، ایقتیصادی و کولتورل ایستکلرینه یاشیل حرکاتینین جاواب وئرمیجیی بللیدیر. یاشیل حرکاتی 2009-دان گونوموزه قدر میللتلرین مسئلهسی موضوسوندا هر هانسی فیکیر و گفتمان ایلری سورمه میشدیر. میللتلر مسئلهسی گلینجه سوکوت ائدیرلر. بونلاری یئرسیز، “بؤلوجولوک” و لوزومسوز طلب اولاراق گؤرورلر. آذربایجانلیلار دا بونلاری گؤرور. آذربایجان بوتون بونلارا یاخین تاریخیندکی یاشادیغی ناکامیلری و عذابلارین چرچیوسیندن باخیر.
آذربایجانلا یاشیل حرکاتینین یوللاری آیریلمیشدیر. آذربایجان ایندی اؤزو، فرقلی بیر دئموکراتیک پروژهنین صاحبیدیر. آذربایجان ایندی اؤزو اوچونجو جبههدیر. اوچونجو گوچدور. آذربایجانلیلار، ایران رئژیمینین آذربایجان-تورکونه اولان دوشمانلیغینی بیلیر. 1979-دان او دوشمانلیغین ایچینده یاشاییر. یاشیل حرکاتینین سؤیلملرینده ده اؤز حاقلی ایستکلئرینی گؤرمور. گلینن نوقطه ده آذربایجان اؤزو چوخ فرقلی و داها قاپسامالی/جامع دئموکراتیک جبههنین لیدری پوزیسیونونا گلمکدهدیر. آذربایجان بو دوروشونون گرکلیلیکلرینی یئرینه گتیرمسی لازیمدیر.
آذربایجان “ یاشیل حرکاتینا قاتیلالیم-قاتیلمایالیم” ایکیله مینی بوراخمالیدیر. چونکی یاشیل حرکاتییلا یوللاری آیریلمیش. بو ایکیلمدن چیخمادیغی سورجه یعنی شرایطه اویقون ایستراتژیلر گلیشدیرمز. منیم فیکریمجه میللی حرکاتیمیز یعنی و فرقلی بیر مرحلهنین باشلاندیغینی حیسس ائتسه ده هله اؤزونو اونونلا آداپت/سازگاری ائتمیش دئییل. یاشیل حرکاتا “قاتیلالیم-قاتیلمایالیم” دارتیشماسی میللی حرکاتین اؤنونو باغلاییر. گونوموزدکی شرطلره اویقون ایستراتژیک معین ائتمخ یی و گونوموز شرطلرینه اویوملو حاله گتیرمهیه مانع اولور. اونون بوتون انرژیسینی امیر. بیز ایچینه دوشدوگوموز بو کؤردوغومدن چیخمالیییق. باشقا بیر سؤزله هله ده میللی حرکاتیمیز اؤزونو اوچونجو جبهه اولدوغونون شورونا چاتمیش دئییل. اؤزونو اوچونجو جبهه اولاراق حیسس ائتمه یی درونلشدیرمه یی باشارسایدی اونون گرکلیلیکلرینی ده یرینه گتیریردی. میللی حرکاتیمیز سیلکینمهلی و بایراملاردا نئجه کی، ائولر تمیزلنیر اؤزونون ایستراتژیلرینی گؤزدن کئچیرمهلیدیر. میللی حرکاتیمیز سیلکینیب اؤزونو یئنی دؤنمه اویقونلاشدیرمازسا آذربایجانی ایتیرمه احتیمالی واردیر.
ایندی نه ائتملیگیک؟
اؤنجهلیکله بؤلگهمیزده و ایراندا اولوب-بیتنلر حاقیندا اوبژکتیف تحلیلیمیز اولمالی و بیلملیگیک کی ایران سیاسی حیاتیندا یعنی بیر صحیفه آچیلمیشدیر. اسکی دفترین نه زامان باغلاناجاغی بیلینمهسه ده یئنی بیر مرحله باشلادیغی چوخ آشیکاردیر. بیز بو یعنی مرحلهنین بوتون اؤزللیکلرینی بیلمهلی و اونا گؤره یعنی ایستراتژیلر گلیشدیرملیگیک.
-گونئی آذربایجان میللی حرکاتی یاواش یاواش اؤز وارلیغینی حیسس ائتدیرمهلیدیر. وارلیغینی حیسس ائتدیرمهنین آنلامی فقط کوچهیه چیخماق ویا میتینگ دوزنلمک دئییل. آذربایجان تورک میللتی گونئی آذربایجان میللی حرکاتینین وارلیغینی اؤز یانیندا حیسس ائتمهلی، اونو گؤرمهلی و اونون ایستکلریله داها یاخیندان تانیشمالیدیر.
-بیزیم میللی حرکاتیمیز ایچینده- کیچیک ده اولموش اولسا -چوخ قیمتلی تشکیلاتلاریمیز وار. بو زاماندا بو تشکیلاتلار ان وئریملی دؤنملرینه گیرمهلی و اونلار گوجلندیریلمهلیدیر. هر هانسی بیر تشکیلاتلاریمیزا هر هانسی شکیلده یاخینلیق حیسس ائدنلر وارسا زامان ایتیرمهدن اونلارا گیرمهلیدیرلر. تشکیلاتلاریمیز آکتیفلشدیریلمهلیدیر.
-عمومی-میللی تشکیلاتیمیز یوخدور . بیزیم میللی حرکاتیمیزین بؤیوک بؤلومو تشکیلاتسیزدیر. اینسانلاریمیز بؤیوک تشکیلاتلارین قورولماسینی گؤزله ییر، اونلار قورولماییناجا دا فعالیت ائتمیرلر. سیاسی فعالیت اوچون تشکیلات اؤنملی آنجاق “اولمازسا سیاسی فعالیت اولاماز” دئییل. تشکیلاتسیز دا فعالیت ائدیلبیلر. بیزیم قازاندیغیم بوتون باشاریلار شخصیدیر. شخصی حیاتیندا اؤزونه یول آچان اینسان سیاسی فعالیت اوچون ده اؤزونه ایمکان یارادابیلر. بیز ایندی “هر فرد بیر تشکیلات” شعارینی حیاتا گئچیرملیگیک. اؤز شخصی یئتنک، ایمکان، زامان و گوجوموزدن میللی حرکاتیمیزا آییرمالیییق. امین اولون کی، بولاری نورمال حیاتینیزین آخیشینا ضرر وئرمهدن ده ائتمک مومکوندور. “ هر فرد بیر تشکیلات “مدلی بوگون بیزیم اساسی چیخیش نوقطهمیز. هر کس اؤزوندن مسئول. هر کس اؤزونون رئیسی و مرئوسو.
-ایندی کی زاماندا ایختیلافلاردان، بؤلجو و قیشقیر دیجی لافلاردان اوزاق دورمالوییق. اؤنوموزدکی گونلرده ایچیمیزه ایختیلاف آسلامیا باشلایجاقلار. بیر چوخوموزون علیهینده یازیلار یازیلما احتیمالی واردیر. بیرگه بونلارین قارشیسیندا دورمالیییق. نزاکت و اخلاقی قوروللاری آشان یازی و دانیشیقلاردان قاچینمالی و بونو ائدنلری ده انگللملیگیک. ایختیلافلار هلهلیک دوندورولمالی.
– رهبرلیک ادعالاری “هر شئیی من یاراتدیم” ایفاده و دوشونجهلردن واز گئچیلمهلی. موساوی و دوستانه موناسبتلرین قورولماسی لازیم. تشکیلاتلار اؤز آرالاریندا کوسلوک و یئرسیز رقابتی بوراخمالیدیرلار. بیر آرایا گلبیلمهلی و باشاربیلیرلرسه اؤز آرالاریندا بیر کوردیناسیون (هماهنگی) شوراسی قورمالالاری لازیمدیر.
-وب سیتهلریمیزی و درگیلریمیزی زنگینلشدیرمک و چکیجی حالا گتیرملیگیک. یازی، خبر، ترجومه وب. ایشلری گؤربیلنلر بو ایشلرله و ماددی ایمکانلاری اولاناکلار ایسه بو سیتهلری و درگیلری حمایه ائتمهلیدیرلر. بو سیتهلرین چکیم گوجونو آرتیرمالییق.
-بوگون آزربایجانین هر یئری میللی حرکاتیمیزین شعارلاریلا دولمالیدیر. گونئی آذربایجان میللی حرکاتینین تاریخی سمبوللاری میللتین گؤزونون اؤنونه گتیرتیلمهلی. تبلیغات چالیشمالاری چوخ یؤنلو اولاراق سورتلندیریلمهلی. آذربایجان توپلومو میللی حرکاتین شعارلارینی منیسمهیه حاضردیر.
-گونئی آذربایجان میللی حرکاتیمیز اؤز میللی-اومومی بیلدیرگسی/منشورونو حاضرلامالیدیر. حاضرلاناجاق بو میللی-عمومی منشوردا آذربایجانین بوتون مسئلهلری دقته آلینمالیدیر. آذربایجان تورکلرینه یاخشی حیات اومودونون وئریلمهلی گرکیر. آذربایجان توپلومونون بوتون لایهلرینین ایستک، آرزو و قورخولاری دقته آلینمالیدیر. گونئی آذربایجان میللی حرکاتی داخیلی و خاریجی مسئلهلره باخیش آچیسینی و سیاسی، سوسیال، مدنی، ایقتیصادی و دینی مسئلهلر ده اؤز فیکیرلرینی محسوس و ملموس شکیلده بلیرگینلشتیرمهلی و آذربایجان تورک میللتینه چاتدیرمالیدیر.
بعضی آیدینلاریمیز ایراندا اولان باشقا حرکتلر ایله اینتیقادی بیر دیالوگون قورولماسینی بیزیم میللی چیخارلاریمیز اوغروندا اولا بیلجیینی دوشونورلر سیزجه بؤیلهدیر یوخسا او حرکتلرین ایچینده اریمک تهلوکهسی وار؟
سیاسئت و دیپلوماسیده گؤروشولمه یجک طرف یوخدور. گرکیرسه هر کسله گؤروشولور و مذاکیره ائدیلیر. آمئریکا دوشمن اولاراق گؤردوگو ایران و طالبانلا گؤروشور. آنجاق دیالوق و مذاکرنین شرطلری و شرایطینین یارانماسی لازیمدیر. بوگون بئله بیر شرایط یوخدور. چونکی یاشیل حرکاتییلا قورولاجاق دیالوغون نتیجه سی اولمایجاغینی دوشونوروم. یاشیل حرکاتی میللتلر مسئله سینی دانیشماق ایستمیر. اونو حل ائتمک ایستمیر. بئله بیر پروبلئمین اولمادیغینا اینانیر. میللتلر مسئله سینی کومپلو/توطئه اولاارق گؤرور. گئجه-گوندوز تحقیر ائدیر. بو تور ذهنیت صاحب اولانلارلا گؤروشمک زامان ایتیرمکدیر.
آنجاق طرفلر آراسیندا غیری موستقیم مذاکیره گئدیر. آذربایجانین عملی اولاراق اعتیرازلارلا قاتیلماماسی و میللی حرکاتین دانیشیقلاری، یازیلاری و عمللری بو سمبولیک ایرطیباتین بیر عنصورلاری. مذاکیره لر سمبوللر و حرکتلرله گئدیر. طرفلر بیر-بیرلرینین باخیشینی مطبوعاتدان اؤیرنیرلر. طرفلرین نه ایسته دیکلری اورتادادیر.
بوگون مذاکره و اینتیقادی دیالوق شرایطی یوخدور. اونلار بیزدن اریمه میزی ایستییرلر. بوگون ان اؤنملی ایستراتئژیک وظیفه میز اؤزوموزو توپارلاماق، هدف/ایستک/سؤیلملریمیزی بلیزلمک، منشوروموزو(بیلدیرگمیزی) حاضیرلاماق، تشکیلاتلار آراسیندا اورگانیک هماهنگی قورماق و فردی فعالیتی آرتیرماق، اوچونجو جبهه اولاراق اؤزونو گؤستربیلمک و باشقا مسئله لره تمرکوز ائتمه لی ییک.
بوگون آزربايجانين ان اؤنملي استراتژيک مساله سي ايران رئژيمين سرنيگوني مساله سي اولماليدير. ايران ايسلام جومهورييئتي نين سرنيگون اولماسيني ان چوخ تورکلر ايستمه ليديرلر. ايران ايسلام جومهورييتي سرنيگون اولماديغي سوره جه بيز هئچ بير هدفيمیزه يئتيشه بيلمه يه جه ييک. ايسترسه ايستيقلاچي، ايسترسه فئدرالچي، ايسترسه هر هانکي بير ميللي ايسته ييميز اولسون بونلارين گئرچئکله شمه سي نين يولو ايران ايسلام جومهورييتي نين سرنيگوني سيدير. ايرانداکي رژيم گئتمه دیيي سوره جه بيز هئچ بير هدفيميزه يئتيشمه يه جه ييک. بو رژيم قانون اساسي نين 15.مادده سيني بئله ايجرا ائتمه يه جک. اساسي مساله ميز بونلاري دارتيشماق
danışıq 13 – İranda yeni gəlişmələr və milli hərəkətin durumu / Arif Kəskin ilə özəl danışıq
Azərbaycan Demokrası Ocağı : milli hərəkət nə zamana qədər iranda olub-bitənlər haqqında sukut edəcək ? milli fəalların sukutu onları toplumun mərcə teyfi durumundan ayırmağa zəmin yaratmazmı ? İranda olan başqa hərəkətlər ilə intiqadi bir diyalogun qurulması bizim milli çıxarlarımız ugrunda ola bilər yoxsa o hərəkətlərin içində ərimək təhlukəsi var ? və …. buna bənzər başqa sorularımızın cavabını İran uzmanı sayın Arif Keskin den soruşmuşuq , sayğı deyer düşünürlərimizin əməkdaşlığı ilə bu mubahisələrin genişlənməsi və bu mubahisələrin içindən milli mənafeimiz uğrunda doğru bir yol xəritəsinin ip uclarının çıxmasını arzu edirik.
İrandaki iç çəkişmə hara gedir?
Iran İslam cumhuriyəti 1979-dan günümüzə qədər ən böyük böhranı yaşayır. Xarici siaysətinə baxdığınızda yalnızlaşmış və dostu olmayan dövlət kimi görünümündə dir. İran Nüve kriziylə ABŞ və avruplalıları qarşısına almış və diyər tərəfdən də Rusya və Çindən gözlədiyi dəstəyi alamamışdır. Qonşularıyla dost və güvənilir münasibət quramaış və saldırqan uslubu onun qonşularının gözündə təhlükəli görsənməsinə səbəb olmuşdur. Sünni Ərəb dövlətləri, İranı ən böyük təhlükə olaraq görməkdə və o rejimin yıxılması üçün hərbi mudaxilə alternatifini təşviq ettikləri bilinir.
Daxili siyasətdə isə, İran rejimi 1979-dan günümüzə ilk kəz çox yönlü buhranı təcrubə etməktədir. Rejimin daxilində ixtilaf rəsmən çatışma və toqquşmaya çevrilmiş və rejimin daxili tərazılığı və harmonisi pozulmuşdur. İran rejimi aradan iki şaqqaya ayrılmışdır. Elə ki rejimin 30 illik tarixində ilk kəz başnaziri, məclis başqani, nazirleri və üst rütbəli brokratları zindana salmaq məcburiyətində qalmışdır. İxtilaf rejimin bütün rəsmi və qeyri rəsmi organlarını bürümüşdür. Xaməneyi həlledici və ixtilaf çözücü mevkisini itirmiş və özü ixtilafların qaynağına bədəl olmuşdur. Bu məsələ də rejim için ixtilafların həll olunmasını çox çətinləşdirmişdir.
Yaşıl hərəkatı 2009-dan günümüzə qədər öz muxalifət varlığını qoruyabilmiş, rejimin sərkub təşkilatların qarşısında dayanıqlığını göstərmiş və bitmemişdir. Ərəb Regionunda baş vərmiş siyasi və sosyal üsyanlardan güc alaraq yənidən meydana gəlməyi başarmışdır. İran rejiminin ən önəmlı əmniyəti məsələsinə çevrilmişdir.
Bütün bu faktörlər/amillər ışığında, İran rejiminin çox yönlü böhran içində olduğunu diyəbilərik. İran rejiminin qarşılaşdığı bu böhran mürəkkəb, çox yönlü və mahar edilməsi asan dəyil. Hətta iran rejimi bu böhranı həlletmek üçün rasyonel/əqlani bir projeyə də sahib deyil. Rejim fəqət şiddət/xuşunət bu böhranları həl edəcəyini düşünür. Xuşunət isə var olan böhranı daha da derinləşdirir.
Biz nə zamana qədər süküt edəcəyik?
Azərbaycan, İran rejiminin qarşılaşdığı bu çox yönlü və mürəkkəb böhranın fərqindədir.Çox diqqətlə, titizliklə(vəsvas) və her tərəfli hadiseleri izleyir. Azərbaycan bu sürəçdə ən doğru əməli alternatifini müəyyən etmək istəyir. Azərbaycan, İrandaki prosesi soyuqqanlı, temkinli, ağır, tehriklerdən uzaq , Fars milliyetçilərinin telesine düşmedən, öz milli maraqlarının maksimom qorunmasını nəzərdə tutaraq və tarixi bütün tecrübelerini diqqete alaraq izləyir. Azərbaycan bu böhrandan zərərli çıxmaq istəmir. Keçmişdəki yaşadıqlarını yenidən yaşamaq istəmir. Azərbaycanın bu gəlişmələrdəki mövgiyəte “ əqlanı ehtiyatkarlık” olaraq adlandırmaq mümkündür.
Yaşıl hərəkatı önəmli və ciddi etirazı hereket olasa da, Azərbaycanlıların duyqudaşlığını qazanabilmemişdir. Azərbaycanlılar Yaşıl hərəkatını Fars milliyetçiliyinin fərqli tezahürü olaraq görmektediler. Onlara göre Yaşıl Hərəkatı İrandaki heqiqi demokrasinin qurucusu olabilmez. Azərbaycanlılar Yaşıl hərəkatına əməli destek vərmeseler de merkezdeki gedən gerginliyi öz xeyirlerine olduğunu düşünürler. Azərbaycanlılarin siyasi, iktisadi və kültürəl istəklərinə yaşıl hərəkatının cavab verməyəcəyi bəllidir. Yaşıl hərəkatı 2009-dan günümüze qədər millətlərin məsələsi mevzusunda hər hanki fikir və gofteman iləri sürmemişdir. Millətlər məsələsi gəlince sukut edirler. Bunları yersiz, “bölücülük” və luzumsuz tələb olaraq görürler. Azərbaycanlılar da bunları görür. Azərbaycan bütün bunlara yaxın tarixindəki yaşadığı nakamiləri və əzabların çarçıvasından baxır.
Azərbaycanla Yaşıl hərəkatının yolları ayrılmışdır. Azərbaycan indi özü, fərqli bir demokratik projənin sahibidir. Azərbaycan indi özü Üçüncü Cebhədir. üçüncü güçdür. Azerbayacnlılar, İran rejiminin Azərbaycan-Türkünə olan düşmanlığını bilir. 1979-dan o duşmanlığın içində yaşayır. Yaşıl hərəkatının söylemlerinde de öz haqlı istəklerini görmür. Gəlinən noqtada Azərbaycan özü çox fərqli və daha qapsamalı/came demokratik cebhənin lideri pozisyonuna gəlməktədir. Azərbaycan bu mövqeiyetinin gerekliliklerini yerine getirmesi lazımdır.
Azərbaycan “ yaşıl hərəkatına qatılalım-qatılmayalım” ikilemini buraxmalıdır. Çünki Yaşıl Hərəkatıyla yolları ayrılmış. Bu ikilemdən çıxmadığı sürece yəni şeraite uyqun stratejiler gelişdirmez. Mənim fikrimcə milli hərəkatımız yəni və fərqli bir mərhələnin başlandığını hissətsə də hələ özünü onunla adaptə/sazegari etmiş deyil. Yaşıl hərəkata “qatılalım-qatılmayalım” dartışması milli hərəkatın önünü bağlayır. Günümüzdəki şərtlərə uyqun stratəjik müəyyən ətməyi və günümüz şərtlərinə uyumlu halə gətirməyə mani olur. Onun bütün ənərjisini əmir. Biz içinə düşdüyümüz bu kördüğümdən çıxmalıyıq. Başqa bir sözlə hələ də milli hərəkatımız özünü üçüncü cəbhə olduğunun şuruna çatmış deyil. Özünü Üçüncü cəbhə olaraq hiss etməyi dərunləşdirməyi başarsaydı onun gərəkliliklərini də yərinə gətirirdi. Milli hərəkatımız silinkinməli və bayramlarda nəcə ki, evlər təmizlənir özünün stratejilərini gözdən gəçirməlidir. Milli hərəkatımız silikinib özünü yeni dönəmə uyqunlaşdırmazsa Azərbaycanı itirmə ehtimali vardır.
İndi nə etməliyik?
Öncəliklə bölgəmizdə və İranda olub-bitənlər haqqında objektif təhlilimiz olmalı və bilməliyik ki İran siyasi həyatında yəni bir səhifə açılmışdır. Əski dəftərin nə zaman bağlanacağı bilinməsə də yəni bir mərhələ başladığı çox aşıkardır. Biz bu yəni mərhələnin bütün özəlliklərini bilməli və ona görə yəni stratejiler gəlişdirməliyik.
-Güney Azərbaycan Milli hərəkatı yavaş yavaş öz varlığını hissəttirməlidir. Varlığını hissəttirmənin anlamı fəqət küçəyə çıxmaq vəya miting düzənləmək deyil. Azərbaycan Türk milləti Güney Azərbaycan milli hərəkatının varlığını öz yanında hiss ətməli, onu görməli və onun istəklərilə daha yaxından tanışmalıdır.
-Bizim milli hərəkatımız içində- kiçik də olmuş olsa -çox qimətli təşkilatlarımız var. Bu zamanda bu təşkilatlar ən vərimli dönəmlərinə girməli və onlar gücləndirilməlidir. Hər hanki bir təşkilatlarımıza hər hanki şəkidə yaxınlıq hiss edənlər varsa zaman itirmədən onlara girməlidirlər. Təşkilatlarımız aktifləşdirilməlidir.
-Umumi-milli təşkilatımız yoxdur . Bizim milli hərəkatımızın böyük bölümü təşkilatsızdır. İnsanlarımız böyük təşkilatların qurulmasını gözleyir, onlar qurulmayınaca da faaliyət etmirlər. Siyasi faaliyət üçün təşkilat önəmli ancaq “olmazsa siyasi faaliyət olamaz” deyil. Təşkilatsız da faaliyət ediləbilər. Bizim qazandığım bütün başarılar şəxsidir. Şəxsi həyatında özünə yol açan insan siyasi faaliyət üçün də özünə imkan yaradabilər. Biz indi “hər fərd bir təşkilat” şuarını hayat gəçirməliyik. Öz şəxsi yetənək, imkan, zaman və gücümüzdən milli hərəkatımıza ayırmalıyıq. Əmin olun ki, buları normal hayatınızın axışına zərər vərmədən də etmek mümkündür. “ hər fərd bir təşkilat “modeli bugün bizim əsası çıxış noqtəmiz. Hər kəs özündən məsul. Hər kəs özünün rəisi və mərusu.
-İndi ki zamanda ixtilaflardan, bölcü və qıştırcı laflardan uzaq durmaluyıq. Önümüzdəki günlərdə içimizə ixtilaf aslamya başlaycaqlar. Bir çoxumuzun əleyhində yazılar yazılma ihtimali vardır. Topyekun bunların qarşısında durmalıyıq. Nəzakət və əxlaqı qurulları aşan yazı və danışıqlardan qaçınmalı və bunu edənləri də ənglləməliyik. İxtilaflar hələlik dondurulmalı.
– Rəhbərlik iddiaları “hər şeyi mən yarattim” ifadə və düşüncələrdən vaz geçilməli. Musavi və dustanə münasəbətlərin qurulması lazım. Təşkilatlar öz aralarında küslük və yərsiz rəqabəti buraxmalıdırlar. Bir araya gələbilməli və başarbilirlərsə öz aralarında bir kordinasyon (həmahəngi) şurası qurmalaları lazımdır.
-Wəb sitələrimizi və dərgilərimizi zənginləşdirmək və çəkici hala gətirməliyik. Yazı , xəbər, tərcümə vb. işləri görəbilənlər bu işlərlə və maddı imkanları olankar isə bu sitələri və dərgiləri himayə etməlidirlər. Bu sitələrin çəkim gücünü artırmalyıq.
-Bugün Azərbaycanın hər yeri milli hərəkatımızın şuarlarıla dolmalıdır. Güney Azərbaycan Milli Hərəkatının tarixi səmbolları millətin gözünün önünə gətirtilməli. Təbliğat çalışmaları çox yönlü olaraq sürətləndirilməli. Azərbaycan toplumu milli hərəkatın şuarlarını mənisəməyə hazırdır.
-Güney Azərbaycan milli hərəkatımız öz milli-umumi bildirgəsi/mənşurunu hazırlamalıdır. Hazırlanacaq bu milli-umumi mənşurda Azərbaycanın bütün məsələləri diqqətə alınmalıdır. Azərbaycan Türklərinə yaxşı həyat umudunun vərilməli gərəkir. Azərbaycan toplumunun bütün layələrinin istək, arzu və qorxuları diqqətə alınmalıdır. Güney Azərbaycan Milli hərəkatı daxili və xarici məsələlərə baxış açısını və siyasi, sosial, mədəni, iktisadi və dini məsələlər də öz fikirlərini məhsus və məlmus şəkildə bəlirginləştirməli və Azərbaycan Türk millətinə çatdırmalıdır.
bezi aydinlarimiz İranda olan başqa hərəkətlər ilə intiqadi bir diyalogun qurulmasını bizim milli çıxarlarımız ugrunda ola biləcəyini duşunürlər sizce böyledir yoxsa o hərəkətlərin içində ərimək təhlukəsi var?
siyaset ve diplomaside görüşülmeyecek teref yoxdur. Gerekirse her kesle görüşülür ve müzakire edilir. ABŞ düşmen olaraq gördüyü İran ve talibanla görüşür. Ancaq diyaloq ve müzakeren şetleri ve şeraitinin yaranması lazımdır. Bugün bele bir şerait yoxdur. Çünki Yaşıl Herekatıyla qurulacaq diyaloğun neticesi olmaycağını düşünürüm. Yaşıl herekatı milletler meselesini danışmaq istemir. Onu hel etmek istemir. Bele bir problemin olmadığına inanır. Milletler meselesini komlo/totie olaarq görür. Gece-gündüz tehqir edir. Bu tür zenihiyet sahib olnalarla görüşmek zaman itirmekdir.
Ancaq terefler arasında qeyri müsteqim müzakere gedir. Azerbaycanın emeli olaraq itirazlarla qatılmaması ve milli herekatın danışıqları, yazıları ve emelleri bu sembolik irtibatın bir unsurları. Müzakereler semboller ve herekatlerle gedir. Terefler bir-birlerinin baxışını metbuattan öyrenirler. Tereflerin ne istedikleri ortadadır.
bugün müzakere ve intiqadi diyaloq şeraiti yoxdur. Onlar bizden erimemizi isteyirler. Bugün en önemli stratejik vezifemiz özümüzü toparlamaq, hedef/istek/söylemlerimizi müeyyenleşdirmek, menşurumuzu(bildirgemizi) hazırlamaq, teşkilatlar arasında organik hemahengi qurmaq ve ferdi faaliyeti artırmaq, üçüncü cebhe olaraq özünü gösterebilmek vb. meselelere temerkuz etmeliyik.
Bugün Azerbaycanın en önemli stratejik meselesi İran rejimin serniguni meselesi olmalıdır. İran islam cumhuriyetinin sernigün olmasını en çx türkler istemelidirler. İran İsalm cumhuriyeti sernigun olmadığı sürece biz heç bir hedefime yetişebilmeyeceyik. isterse istiqlaçı, isterse federalçı, isterse her hanki bir milli isteyimiz olsun bunların gerçekleşmesinin yolu İran islam cumhuriyetinin sernigunisidir. İrandaki rejim getmedeyi sürece biz heç bir hedefimize yetişmeyeceyik. Bu rejim qanun esasının 15.maddesini bele icra etmeyecek. Esası meselemiz bunları dartışmaq
چاغداش شاعیر، یازار و چئویرمن دوکتور هاشم خسروشاهی ایله سؤیله شی
دوکتور خسروشاهی: هارداسا ۷٥۰۰-۸۰۰۰ ایلدن بری بؤلگهده وار اولان تورکلرین سانکی بؤلگهیه یئنی گلن قوناقمیش کیمی لانسه ائدیلمهسی خیانت دئییلسه صافلیق-سادهلوحلوقدور
دوکتور هاشم خسروشاهی اورتا حاللی قالابالیق بیر عایلهنین دؤردونجو اوشاغی اولاراق ۱۹٥۰-ده تبریزده دونیایا گلدی. ارکن یاشدا گیردیگی ایلک مکتبی تبریزده، لیسهنی تهراندا بیتیردیکدن سونرا ۱۹٦۷ ایلینده تورکیهیه گلدی. تورکیه تورکجهسینی ایستانبول ادبیات فاکولتهسینده اؤیرنمگه باشلادی. ۱۹۷٤ ایلینده آنکارا طب فاکولتهسیندن مأذون اولدوقدان سونرا بیر سوره آلمانیا و اینگیلترهده یاشادی. ۱۹۷۷ ایلینده آنکارا اونیورسیتهسی طب فاکولتهسی اوشاق خستهلیکلری بؤلومونده اختصاصا باشلادی. شاه رژیمی دئوریلدیکدن سونرا شیراز اونیورسیتهسینه ترانسفر اولدو. ۱۹۸۱-ده اوشاق خستهلیکلری اوزمانلیغینی، ۱۹۸۳ ایلینده ایسه تهران قلب خستهلیکلری و آراشدیرما مرکزینده اگیتیمینی بیتیرهرک اوشاق قلب خستهلیکلری اوزمانلیغینی آلدی. داها سونرا تورکیهیه گئری قاییتدی. بیر سوره آلمانیانین آلبرشت اونیورسیتهسینده اوشاق قلب خستهلیکلری بؤلومونده بولوندو. ۹۰-۱۹۸٥ ایللری آراسیندا آنکارا دیش قاپی خستهخاناسیندا چالیشدی. او سوره ایچینده او خستهخانانین اوشاق کلینیکیندن اوشاق خستهخاناسی گئچیشینده امک وئردی. بو بؤلومده چوخ جیدّی و یورد دیشیندا یاییملانان بیلیمسل آراشدیرمالار یاپدی. ۱۹۹۰ ایلینده دوچنتلیک عنوانینی قازاندیقدان سونرا عایلهسی ایله بیرلیکده کانادایا کؤچ ائتدی. ۲۰۰۰ ایلیندن بری ده تورکیهده یاشاییر. بیر یاندان طب پئشهسینه داوام ائدرکن دیگر یاندان دا ادبی فعالیتلرینی سوردورور.
ادبیاتا هانسی ایلدن باشلادینیز؟ ادبیاتلا ماراقلانمانیزدا سیزه توصیهده بولونانلار، تشویق ائدنلر اولدو مو؟
من بیلدیم بیلهلی ادبیاتین ایچیندهیم. آتامین قیش گئجهلری بیزه اوخودوغو شیرویه ناغیللاری، امیر ارسلان حیکایهلری، ننهلریمیزدن دینلهدیگیمیز آذربایجان ناغیللاری منی ذاتاً ادبیات دونیاسینا آپارمیشدی. خاطیرلاییرام ایلک حیکایهمی، آلتیندا قاییق، داها اورتا مکتبده ایکن یازدیم. طبیعی ادبی دگری اولوب اولمادیغینی ایندی خاطیرلامیرام. او حیکایه دفتریمی بؤیوک آنامین ائوینده خالچانین آلتیندا ساخلامیشدیم. سونرا دا آلابیلمهدیم، ایتیب باتدی. آنجاق داها سونراکی لیسه ایللرینده، بیر یاندان حیدربابا، بیر یاندان شیرازلی حافظ منی جیدّی اولاراق ادبیاتا سوروکلهدی. حافظین بیر چوخ غزلی ازبریمده ایدی. سونرا تهراندا الیمه گئچن و خرجلیکلریمله آلدیغیم و اؤزللیکله بؤیوک قارداشیم ضیانین ائوه گتیردیگی
فردوسی، نگین، شاملونون یؤنتدیگی هفتهنین کیتابی کانالی ایله چاغداش ادبیاتلا تانیشدیم. مثلا فروغ فرخ زادین یئنیدن دوغوش شعر کیتابی باسیلیر باسیلماز اوخوموشدوم. آنجاق او اوشاق ساییلاجاق گنج یاشلاریمدا شعر یازماغی بوراخمامامی جیدّی اولاراق توصیه ائدن عمیمین اوغلو صادق خسروشاهی اولموشدو. سونرالاری دا باشقالاری.
ان چوخ هانسی شاعیر و یازارلارلا چالیشدینیز؟
بو سورونوزو تام اولاراق آنلایا بیلمهدیم. هانسی یازارلا چالیشماق؟ نهیی قصد ائتدیگینیزی آنلامادیم. آنجاق ان اوزون تانیشما شانسیم اولان و بیره – بیر دانیشمالاریمیز و اونون شعر و حیکایه آتولیهسیندن یارارلاندیغیم و اوندان بیر چوخ شئی اؤیرندیگیم دوکتور رضا براهنیدیر. تورکیهدن بیر چوخ یازار و شاعیرله تانیشما و چالیشما شانسیم اولدو.
– سیزین ایلهام آلدیغینیز هر هانسی یئرلی و یابانجی شاعیر و یا یازار وار می؟
بیرچوخ یازار و شاعیر منیم ادبی بگهنیمی و باخیشیمی ائتکیلهمیشدیر. تورکیهدن، ایراندان و دیگر اؤلکهلردن. جک لوندون-دان، اوسکار ویلد-دن، هوگو-دان، لامارتین-دن، پوشکین-دن، آخماتووا-دان، باودلایر-دن، نرودا-دان، لورکادان، پاول الوارد-دان توتون تا سیلویا پلاته، ویجینیا وولفا، فاولکنره، تاقور-دان مارکوئزه قدر. پیام صفادان، ادیب جان سئور، جمال ثریایا، نامیق کمال-دان کمال طاهیره، سعید فائق-دن یاشار کمالا قدر. آما هئچ شبهه یوخ کی، ناظیم حیکمتین یئری فرقلی اولموشدور. اؤزللیکله ده تورکیهده ایلک شعر دنهمهلریم اوزرینده. من تورکیهیه گلدیکدن سونرا بیر نئچه اوخومانی بیرلیکده سوردوردوم: آتاتورک-و اوخودوم، عثمانلی تاریخینی اوخودوم و ناظیم حیکمتی. ایشته او اوخومالار سایهسینده ناظیمی تانیدیم و اونون شعریله ایچلی – دیشلی اولدوم. ایران یازارلاریندانصادق هدایت و صادق چوبکین رومان و حیکایهلری اؤنملیدیر منیم اوچون. یابانجیلاردان بلکه سادهجه بیر تک آد وئرمم گرکیرسه هر حالدا داستایئوسکی اولاجاق. آنجاق بوتون بونلاری ادبی بیر دیسیپلین ایچینده آنلاییب یئنیدن اله آلابیلمم اوچون اؤزللیکله سون ایللرده داوام ائتدیگیم دیل اوخومالاریمین اؤنمی واردیر سانیرام: چارلس س. پیئرس، فردیناند دو سوسور، میخاییل باختین، لئوی ایستراوس، ژاکوس دریدا، هایدگر، دلوز، کریسیتئوا و…
– دوچنتلیک عنوانینی قازاندیقدان سونرا کانادایا کؤچ ائتمیشسینیز. اورادا بعضی ائتکینلیکلره قاتیلمیشسینیز. اؤزللیکله کانادالی-ایرانلی یازارلار بیرلیگینین قوروجو اویهسی ایدینیز. بو بیرلیک نه زامان، هانسی آماجلارلا و هانسی تاریخده قورولدو؟
کانادا دؤلتی اؤلکهیه کؤچ ائدن انسانلارین، نه قدر ده کیچیک بیر توپلولوق اولسالار دا دیللرینی، کولتورلرینی قورومالاری اوچون قورولان درنکلره مومکون اولدوغو قدر یاردیمچی اولوردو. سانیرام هله ده بئلهدیر. من او ایلللرده ایکی اؤنملی درنگین قوروجو اویهلیگینی یاپدیم. بیری کانادا آذربایجانلیلار توپلولوغو بیرلیگی (۱۹۹۱)، ایکینجیسی ایسه ایرانلی-کانادالی یازارلار بیرلیگی (۱۹۹۲). باشقانلیغینی یاپدیغیم آذربایجانلیلار توپلولوق بیرلیگینده ایلک کز آذربایجان تورکجهسی اگیتیمی کورسو قویدوم. اؤز یوردلاریندا نفوسون چوخونلوغونو اولوشدورمالارینا رغما آنا دیللرینی اؤیرنمه حاقّی اولمایان یاشلی – گنج، اوشاق بیر ییغین ایران آذربایجانیندان انسان آنا دیللرینی اؤیرنمگه آخین ائتمیشدیلر. قوزئی آمریکادا ایلک کز آذربایجان تورکجهسینده درگی یاییملانماسینی ساغلادیم. او درگینین یاییملانماسی اوچون گئجه – گوندوز امک وئریردیک. ایلک کز آذربایجان تورکجهسیله قوزئی آمریکادا شعر گئجهسی دوزنلهدیک. شعرلری دینلهین انسانلارین گؤز یاشلارینی هله ده خاطیرلاییرام و بیر چوخ ایلک داها. طبیعی سونرالاری بعضی سیاسی گؤروشلر دموکراتیک اولمایان یوللارلا بیرلیگی او جوشغون یولوندان ساپتیردیلار. پاسیو بیر حال آلدیغینی سونرالاری دویدوم. یازارلار درنگی-نی ده عینی آماجلا قورماغا چالیشدیق.
– تورکیهیه قاییتدیقدان سونرا «قونشو آچ قاپینی» آدلی اولوسلار آراسی ادبیات شنلیگینی دوزنلهدینیز. بو هانسی تاریخلرده و نه آماجلا گرچکلشدی؟
بو ائتکینلیک چوخ اؤنملیدیر. اؤزللیکله بؤلگهمیزده قصداً یارادیلان و یارادیلماسینا داوام ائدیلن کولتور کیرلیلیگی و انسانلار آراسیندا یارادیلماغا چالیشیلان آیریلیقلار سیستماتیک اولاراق یوروتولمکده ایکن، بیر ادبیاتچی اولاراق اؤلکهمین و خالقیمین یارارینا بیر شئیلر یاپماق زورونلولوغوندان قایناقلانیر. اؤزللیکله ده بیزی دیلیمیزدن، دینیمیزدن، کولتوروموزدن سیستماتیک اولاراق اوتاندیرماغا چالیشدیقلاری بو دؤنمده. مثلا هارداسا ۷٥۰۰-۸۰۰۰ ایلدن بری بؤلگهده وار اولان تورکلرین سانکی بؤلگهیه یئنی گلن قوناقمیش کیمی لانسه ائدیلمهسی خیانت دئییلسه صافلیق-سادهلوحلوقدور. ائله گؤرونور کی، داغدان گلن باغداکینین مینلرجه ایلدیر بورالی اولدوقلارینی اونوتموش! من بیزدن سونرا بؤلگهیه گلن فارسلار داخیل دیگر اتنیکلر و هله ده بؤلگهمیزده یاشایان خالقلارلا دئییل دوشمانلیغین، دوستلوغون آغیرلیقلی اولدوغونا اینانیرام. بیریلری بو اولوسارین، خالقلارین، حتی اتنیک یا دا توپلولوقلارین بیزیمله اولان ایلیشکی قاپیلارینی قصداً قاپاتماغا چالیشمیشلار و چالیشماقدالار. بیز بو قاپیلاری، کولتور و صنعت قاپیلارینی آرامالیییق. سلام وئرمهلیییک. وئریلن سلامی آلمالیییق. بو قونونو ایسترسهنیز سونرا داها آیرینتیلی بیر شکیلده دانیشاریق. «قونشو آچ قاپینی» توپلانتیلاری اونلارجا یازار و شاعیرین قاتیلیمی ایله ۲۰۰٤ و ۲۰۰٦ ایللرینده چوخ گؤرکملی بیر شکیلده یاپیلدی. آنجاق داها سونراکی ایللرده ایسپونسور تاپا بیلمهدیگیمیز اوچون تکرارلایا بیلمهدیک. بونو دا دانیشمالیییق.
– ایندییه قدر داخیلده و خاریجده یایینلامیش اولدوغونوز نئچه کیتابینیز وار؟
یازدیغیم و چئویردیگیم یاییملانمیش کیتاب ساییسی ییرمییه یاخیندیر.
– یایینلانمامیش و یایینلانماقدا اولان کیتابلارینیز وار می؟
اوهت وار. حاضیردا بیر یایین ائوینده اولان ایکینجی رومانیم وار. بیر شعر کیتابیم یایینا حاضیر اولماق اوزرهدیر. ایران قادین شعر سئچمهسی یایینا حاضیردیر. صمد بهرنگینین حیکایهلریندن ۳ کیتاب داها یایین ائوینه وئردیم. داها بیر چوخ دوسیا داها!
– گئچنلرده «اؤلومو گؤزلریندن گؤردوم» آدلی رومانینیز یایینلاندی. سانیرام یایینلانمیش اولان بو ایلک رومانینیزدیر. بونو ایراندا دا آذربایجان تورکجهسی و یا فارسجا یایینلاماغی دوشونورموسونوز؟
بیر یازار اولاراق یازدیغیم رومانین ان گئنیش شکلیله اوخونماسینی آرزولارام البته کی. دویدوغوما گؤره بیر نئچه گنج اونو اینگیلیزجهیه چئویرمگه باشلامیش. آلمانجا و هوللانداجا اولاراق یاییملانماق اوزره دگرلندیرمگه آلینمیشدیر. آما بونلارین اؤتهسینده من او رومانی آذربایجانلیلارین اوخوماسینی آرزولاییرام. بو ندنله ده فارسجا و آذربایجان تورکجهسینه چئوریلمهسینی چوخ ایستهییرم.
– سیزجه آذربایجان ادبیاتینین دونیا ادبیاتی ایله مقایسهده یئری و قونومو نهدیر؟
بو سوالا جواب بیر آز داها اوزمانلیق آلانینا گیرر. آما بیر مسئلهنی آچیقجا سؤیلهمم مومکون. داها ۳۰-۲۰ ایل اؤنجهسینه قدر، آذربایجان جمهوریتی ده داخیل مودرن آنلامدا رومان یا دا شعر اورتمیش دئییل. ایراندا دوروم داها دا وخیمدیر. ذاتاً انسانلار اؤز آنا دیللرینی اؤیرنمه و او دیلده اوخوما شانسلاری اولمادیغیندان اؤژ آنا دیللرینده اثر وئرهبیلمهمیشلر یا دا چوخ سینیرلی اثرلر وئرمیشلر. بو باخیمدان فارسجا یازان ایران تورکلرینین دورومو فرقلیدیر. اونلارین یاراتدیقلاری داها چاغداش و مودرن اثرلر اولموشدور. اؤرنگین؛ شعر داها دوننه قدر قافیهلرین و وزنلرین اسارتی آلتیندایدی. مثلا، ۱۹۲۰-لردهکی روسیا فورمالیزمی بئله سانکی باکییا یا دا تبریزه اوغرامامیشدیر! بو تئوریک تارتیشمالاری بیز ۱۹٦۰-لاردا دویماغا باشلاییریق. دوغال اولاراق دا بو تئوریک تمللرده اثرلر ده وئریلمهمیشدیر. ایندیلرده دوروم فرقلیدیر. کولتورل آلیش وئریشلر چوخ یایغین و سرعتلی بیر شکیلده اولماقدا. اینترنتین ائتکیسی معظم اولموشدور.
– مثلا سیحیرلی رئالیزم متودوندا ایلک رومان یازارینین گابریل گارسیا مارکز اولدوغو ادعا ائدیلیر. حالبوکی سیز مارکزدن اؤنجه غلامحسین ساعدینین بو یؤنتمله یازدیغینی ادعا ائدیرسسینیز. بونو بیر آز آچیقلارمیسینیز؟
اوهت. فارسجا یازان ایران تورکلری چوخ جیدّی اثرلر وئرمیشلر. بو دوغرودور، ایراندا ایلک مودرن و قالیجی رومان اولاراق جمالزادهدن سونرا هدایتین «کور بایقوش»ودور. آنجاق ساعدینین «بیل آغیتچیلاری» (۱۹٦٤)، «دندیل» (۱۹٦٦)، «آدسیز – سانسیز اورکونتولر» (۱۹٦۷)، «قورخو و اورپرتی» (۱۹٦۸) کیمی توپلو حیکایهلرده بیز بو توره عاید چوخ ماراقلی اؤرنکلر گؤرمکدهییک. اؤرنگین؛ دیلنچی حیکایهسی. من بونو فارسجادان تورکجهیه چئویرهرک ایران حیکایه آنتولوژیسینه قویدوم. بونون دیشیندا یازیلدیقدان سونرا ایللرجه یاییملانمایان و ایندی ایکی جیلدی فرانسیزجایا چئویرلهرک فرانسادا یاییملانان و اوچونجو جیلدینی یازماقدا اولدوغونو یازارین اؤزوندن، رضا براهنیدن دویدوغوم «آیازین جهنملیک گونلری». بو اثر، باشینی میشل فوکالت و درریدا کیمی فیلوزوفلارین چکدیگی فرانسیز مودرن دیل و فلسفه گؤروشلری داها دونیانی سارمادان اؤنجه یازیلمیش.
– سون زامانلاردا تورکیه رادیو- تلویزیون قورومو، ایران تورکلرینه یؤنهلیک عرب الیفباسی ایله تورکجه بیر سیته آچدی. بو سیته حاقیندا نه دوشونوسونوز؟
بو چالیشمالار هئچ شبهه یوخ کی یارارلیدیر. آنجاق کولتورل چالیشمالار، خبرچیلیک و اؤزللیکله ده سیاسی خبرچیلیگین اؤتهسینه داشینمادیقجا و بونو داشییانلار یئترینجه دونانیملی اولمادیقجا گرکن ایلگینی گؤرهجگیندن امین دئییلم
قایناق : ت ر ت تورکی
http://www.trtturki.com/trtworld/azt/newsDetail.aspx?HaberKodu=d3f8aa96-59b3-4462-acef-7e7c77b659f9