سکوت آگاهانه آزربایجان و تحلیل وارونه سبزها
ابوذر آذران
آزربایحان اویاخدی، آزربایحانا دایاخدی

We want education in mother tongue ما حق آموزش به زبان مادری می خواهیم Biz ana dilimizdə öyrətim istəyirik
آزربایحان در برابر جریان سبز سکوت کرد این سکوت معنیدار بود. بیش از هر جریانی، باید سبزها به بازخوانی و فهم این سکوت بپردازند. اعترضات دو سال اخیر و هر رویداد دیگر را نمی توان بدون درنظرگرفتن بستر تاریخی آن تحلیل کرد. سکوت آزربایحان ریشه در تاریخ صد ساله اخیر دارد و گلایه ای عمیق از گذشته را حکایت می کند. در تحلیل چرایی سکوت، پیش از هر چیز باید بهاجمال، تاریخ صدساله آزادیخواهی در ایران و نقش آزربایحان را بازخوانی کرد. در یک کلام، در تمام جنبش های سیاسی و اجتماعی صد سال اخیر، آزربایحان سر صف بود از مشروطه تا دوم خرداد؛ اما، همواره بعد از رهایی، به زور و کین و خیانت، به ته صف فرستاده شد.
آزربایحان علف خورد مشروطه را به نهایت رساند؛ اما، در نخستین بامداد مشروطه، ستارخانِ آزربایحان، توسط یپرم خان ارمنی کشته شد و البته مشروطه نیز به قعر ناکامی رفت. آزربایحان با مشروطه می خواست حکومت قاجاریه ترکزبان را اصلاح کند که با خیانت نخبگان ارمنی و فارس، از مسیر خود منحرف شد و از دل این خیانتها، دیکتاتوری پهلوی زایید و بیش از هر چیز کمر همت به نابودی آزربایحان بست. بخشنامههایهای رسمی و ضد حقوقبشری دولت رضاخان برای فارسزبانکردن آزربایحانیها خواندنی است.
آزربایحان در سال 24 برای احقاق حقوق مدنی خود، تحت قیومیت کامل حکومت مرکزی، اعلام خودمختاری کرد تا جلوی ژنوساید عظیم فرهنگی را بگیرد. در مذاکرات فیماین قبول کرد به شرط احقاق حقوق مدنی، اسلحه را زمین گذارد اما همینکه خود را خلع کرد، یگان های ارتش برخلاف عهد پیشین حمله کردند و دست به قتل عام مردم و نسل کشی و کتاب سوزی زدند. مورخین فارس زبان و راویان حکومتی تاریخ، بجای نگاشتن حقیقت، حوادث آزربایحان را غائله خوانده و دموکرات ها را به غلط تجزیه طلب خواندند. و هنوز هم، به هرگونه خواهش مدنی در آزربایحان انگ تجزیه طلبی می زنند در حالی که در آزربایحان برخلاف کردستان، هیچوقت جریان تجزیه طلبی فعال نبوده و نیست. کشتار 21 آذر 25، آغاز افول آزربایحان بود. با این نسل کشی، آزربایحان وارد عصر فترت خود شد.
آزربایحان یک سال پیش از 22 بهمن 57 در 29 بهمن 56 انقلاب کرد و دیکتاتور را در تبریز به زانو کشید. بسیاری از نخبگان انقلابی در همه طیف های سیاسی، از مارکسیست ها و فدائیان تا مجاهدین خلق و از روحانیون تا ملیون، آزربایحانی بودند. در تمام دهه های سده 14، آزربایحان نخبه تولید می کرد و تهران مصرف می کرد.
بعدها که انقلاب شد، آیت الله شریعمتداری مرجع تقلید آزربایحانیها، در دلآزارترین شکل ممکن، خلع سلاح و حصر خانگی شد و سپس ناباوارانه درگذشت. حزب سه میلیون نفری آزربایحان نیز، با کشتن و پنهان کردن و حبس، متلاشی شد. سقوط شریعمتداری، سقوط آزربایحان بود.
در جنگ هشت ساله نیز، بسیاری از سرداران نامدار جنگ، آزربایحانی بودند، به گواه همه مورخین تاریخ جنگ، آزربایحانیها نقش بسیار مهم و بزرگی در دفاع از میهن داشتند. اکنون سر هر دهکده کوچکی در آزربایحان، مزار شهدای جنگ را به چشم می خورد. تراکم شهدا، در دیگر مناطق، بجز شهرستان نجف آباد، به مراتب کمتر از آزربایحان است.
جنگ تمام شد، عصر سازندگی شروع شد و دلارهای نفت به استان های مرکزی مانند تهران و اصفهان و کرمان سرازیر شد و آزربایحان در فقری مطلق فرو رفت. فرزندان آزربایحان راهی پایتخت شدند و به زاغهنشینی و کارگری مشغول شدند. برای اولین بار بعد از انقلاب، دولت سازندگی به روی مردم در اسلام شهر آتش گشود. این مردم، همان آزربایحانیهای مهاجر بودند که به اوج فقر و بدبختی رسیده بودند.
دولت زور و زرِ هاشمی به پایان رسید. مردم برای نه بزرگ به عالیجنابان، خاتمی را برگزیدند، آزربایحان نیز همچون دیگر مناطق به امید هوایی آزاد، خاتمی را برگزید؛ اما، در پروژه توسعه سیاسی خاتمی همگان جز آزربایحان تا حدی بهرمند شدند: ملی گریان، زنان، اقلیت ها، چپها، کانون نویسندگان، نهضتی ها و … . تنها گروهی که مورد بی مهری و بی توجهی کامل قرار گرفت، آزربایحانیها بودند. در دولت فارسگرای خاتمی، حتی یکبار حقوق قومی از جمله زبان مادری آزربایحانیها مطرح نشد. آنها که برای گفتگوی تمدنها اشک تماسح میریختند، نژاد، تمدن، فرهنگ و زبان آزربایحان را انکار میکردند.
در 18 تیر 78 تنها تبریز با تهران همراه شد. به گواه بسیاری از فعالان سیاسی از جمله احمد قابل، آنچه در تبریز روی داد، بسیار دهشتناکتر از تهران بود، اما تحلیلگران و نویسندگان فارس، تراژدی تبریز را فراموش کردند.
در تمام این سالها علاوه بر بیمهری و بیتوجهی و تبعیض فراوان به آزربایحان، فعالان و دانشجویان آزربایحان نیز، زیر شمشیر داموکلس، دستگیر و شکنجه می شدند. آزربایحان در قتل های زنجیرهای نیز، سهیم بود بزرگانی چون پروفسور زهتابی به تیغ قاتلان فروهرها کشته شدند اما رسانه های فارس زبان، این جنایات مشابه را بایکوت کردند.
در تمام این سالها، آزربایحان تحقیر شد. پرسشنامه نژادپرستانه صدا و سیما در اردیبهشت 74 از یادمان نرفته است. بد نیست فعالان حقوق بشر این پرسشنامه را یکبار بخوانند. علاوه بر رواج روزافزون ارادی توهینها و جکهای تحقیرآمیز بر علیه آزربایحانیها، حتی صدا و سیما و رسانه های رسمی نیز، دمی دست از توهین ها برنداشتند. ملتی که صد سال جانبازی کرده بود، اکنون باید از نخبگان ملی، مرجع تقلید، زبان مادری، فرهنگ قومی و شکوه اقتصادی خود مرحوم شود، از سر فقر، برای لقمه نانی روانه پایتخت شده و در کوچه و بازار و دانشگاه و رسانه و تلویزیون و حوزه و … « خر» خطاب شود.
در تمام این سالها ایران بر شانههای آزربایحان استوار بود. آزربایحان دو بار انقلاب کرد و هر دو بار تهران به مکانت رسید. ترکها علف خوردند تا فارسها میلیاردها دلار پول نفت را صرف اعتلای فرهنگ و زبان خود و تضعیف و تمسخر زبان و فرهنگ ترک ها کنند. نخبگان آزربایحان قتل عام شدند و آزربایحان از مهد تفکر به سرزمین فقر بدل شد.
در این میان، تنها و تنها کنکور به داد آزربایحان رسید. فرزندان محروم و سخت کوش کوهستان در رقابت با رقبای برخوردار خویش، پای بر دانشگاه ها نهادند، تبعیض ها را دیدند، تحقیر را تحمل کردند تاریخ را فهمیدند و عمق ظلم را دانستند و حقیقت را شناختند و اینچنین بود که جنبش دانشجویی آزربایحان و در پی آن حرکت ملی آزربایحان آغاز شد.
نخبگان آزربایحان عموما جوان هستند اگرچه به دلیل کشتار وسیع نخبگان در دهه بیست، از اسلاف خود فاصله تاریخی دارند اما از نظر فکری و بینش سیاسی، صاحب شناختی بسیار عمیق هستند. بخش بزرگی از این نخبگان به حقوق مدنی و بشری آزربایحان می اندیشند و جنبش خود را مدنی می دانند. آزربایحان بیدار شده است. رستاخیز بزرگ آزربایحان، فرهنگی است. تلاش برای احقاق حقوق حقه خویش و مبارزه بر علیه ژنوساید فرهنگی و مقابله با هرگونه تبعیض و تحقیر، اساس فعالیت نخبگان آزربایحان است.
مهمترین رویداد عصر بیداری نوین آزربایحان، اهانت کثیف روزنامه دولتی ایران در خرداد 85 بود که اعتراض یکپارچه آزربایحان را برانگیخت. اعتراض آزربایحان با برخورد بسیار خشن حکومت و بایکوت بسیار تلخ رسانه های فارس زبان مواجه شد. در خرداد 85 به مدت یک هفته در شهرهای آزربایحان، خون جاری شد. بیش از 50 نفر مردند صدها نفر مجروح شدند افراد زیادی دستگیر و شکنجه شدند؛ اما، رسانه های فارس زبان در داخل و خارج، این واقعه هولناک را آنچنان که مرسم است، مخابره نکردند. نخبگان و روشنفکران و حتی فعالان حقوق بشر، سکوت کردند. آزربایحان انتظار همراهی و همدلی داشت همانطور که جنبش سبز انتظار همراهی آزربایحان را دارد.
سکوت آزربایحان آگاهانه و ارادی است. سکوت کرده است تا بگوید زنهار!
– آزربایحان با جنبش سبز همراه نشد چون از همراهی ها و جانفشانی های صد سال اخیر نتیجه ای جز تبعیض، بی مهری، کشتار نخبگان، تحقیر، فقر و عقب ماندگی ندیده است. آزربایحان نمی خواهد برای بار چندم، جانفشانی کند، راه به آینده باز کند و دستآخر، مقهور نو رسیده ها شود.
– آزربایحان ساکت شد چون جنبش آزربایحان، فرهنگی و مدنی است. برخلاف آزربایحان که سودای سیاست ندارد. جنبش سبز سودای ریاست و حکومت دارد. سبزها برای قدرت می جنگند آزربایحان برای حقوق نخسیتن خود. راه این دو، جداست.
– آزربایحان ساکت شد چون همه اینان که سبز هستند، دقیقا سه سال پیش از حوادث خرداد 88، در خرداد 85 بر فجایع آزربایحان سکوت کردند.
– آزربایحان با سبزها همراه نشد، چون سبزها حتی هم اکنون نیز، حقوق مدنی آزربایحان را به رسمیت نمی شناسند. جنبش سبز دموکراسی خواه است؛ اما، دموکراسی را برای اعتلای قوم فارس می خواهد. سبزها هنوز هم، فرهنگ، زبان، فولکلور، تاریخ و ادب آزربایحان را انکار می کنند.
– آزربایحان سکوت کرد، زیرا با توجه به تجربه تاریخی صد ساله و رفتارشناسی طیف های مختلف جریان سبز (از سروش تا گوگوش)، یقین دارد که با سبزها به حقوق انسانی خود نمی رسد. سبزها اگر می خواهند آزربایحان را با خود همراه کنند، باید رسما حقوق نخستین آزربایحان را به رسمیت بشناسند و تضمین بدهند که در صورت پیروزی، گذشته را تکرار نکنند و ستارخان آزربایحان را نکشند و زبان مادری شان را منع نکنند تحقیرشان نکنند و تبعیض روا ندارند.
– آزربایحان با جنبش سبز همراه نشد چون فضای خفقانی که در آزربایحان حاکم است حتی در تابستان طوفانی 88 نیز در تهران حاکم نبود. کوچکترین حرکت در آزربایحان با قاهرانه ترین شکل ممکن از سوی سرکوب و به تلخی تمام، توسط رسانه های فارس زبان بایکوت می شود. همزمان با رویدادهای تهران، بسیاری از فرزندان آزربایحان گرفتار شدند.طولانی ترین بازداشت را در تمام این سال ها، یوروش مهرعلی بیگی (بیش از سیصد روز) تحمل کرد. بهترین فرزندان آزربایحان هم اکنون در زندان هستند، اما دریغ از فعالان و رسانه های سبز. اگر شما از سکوت آزربایحان گله دارید چرا خود سکوت کرده اید؟ در کدام رسانه سبز سخنی از زندانیان سیاسی آزربایحان و یا یادداشتی از نخبگان آزربایحان منتشر می شود؟
– نژادپرست ها نمی توانند دموکراسی خواه باشند. اگر گروهی هویت و زبان مادری یک قوم را انکار کنند و چگونه می توانند به دموکراسی معتقد باشند؟ دموکراسی خواهی دلالی با دموکراسی نیست. بخش بزرگی از سبزها، درباره آزربایحان به دموکراسی اعتقاد ندارند. دموکراسی را در میان خود و برای قوم فارس خوب فهمیده اند، اما برای آزربایحان، دشمناند همچون اسرائیلی ها که در درون خود مدرن ترین دموکراسی را حاکم کرده اند اما همگی در کشتار اعراب متفق القولاند.
– سراسری بودن جنبش سبز، تحلیل غلطی است. حتی در اوج دوران حضور سبزها، استان های ایران با تهران همراه نشد. رسانه های سبز، با اخبار غلط تلاش زیادی داشتند که کردستان و خراسان و اصفهان و فارس را همراه نشان دهند اما هیچوقت در این استان ها رویداد قابل توجهی مشاهده نشد. زمانی که شیراز و اصفهان و کرمان و خراسان و گیلان و … هنوز بطور جدی با تهران همراه نشده اند، چه انتظاری از آزربایحان با یک تاریخ خیانت و بی مهری نسبت به او هست؟
– جنبش سبز حتی در درون خود با مصائب فراوانی همراه است. سبزها هنوز بعد از دو سال راهبرد مشخصی ندارند. ویراست دوم منشور سبز نشان داد که اهداف سبزها با شعارشان تفاوت زیادی دارد. جنبشی که اینقدر آشفته است، نمی تواند جنبشی فربه تر و مدنی تر از خود را با خود همراه سازد.
– جنبش سبز جنبشی آزادیخواهانه و ملی است اما تنها برای قوم فارس و چون آزربایحان را انکار و بایکوت می کند، ضد بشری است. این انکار و بایکوت، متاسفانه کاملا ارادی و آگاهانه است. برای پایان سکوت آزربایحان تنها یک راه وجود دارد، تبرئه فارس ها از گذشته، به رسمیت شناختن حقوق نخستین آزربایحان و تضمین آینده.
– برخی از سبزهای درمانده از سکوت آزربایحان، اینک اعلام می کنند که نیازی به حضور آزربایحان نیست. کاش چنین بود. طراحان چنین سخنانی می دانند که چقدر بیراه می گویند. در این کشور، هرگز حرکتی سراسری بدون همراهی آزربایحان به نتیجه نرسیده است و جنبش سبز نیز اولی نخواهد بود.
– برخی نیز می گویند آزربایحان دیگر آزربایحان قدیم نیست و به انحطاط رسیده است. دیگر نمی تواند همچون گذشته، حرکت بزرگی بکند. ظهور جریان تراکتور، گردهمایی همه ساله در 13 فروردین، دستگیری گسترده فعالان آزربایحان و … خلاف این مدعا را ثابت می کند. آزربایحان زنده تر از همیشه است منتها می داند که اینبار نه برای دیگران که تنها برای خود باید جانفشانی کند که
آزربایحان اویاخدی، آزربایحانا دایاخدی
به بهانه ی سالگرد نهضت آزربایجان / خاطره ای در مورد پیشه وری
دکتر بلوهر آصفی شمه ای از خصائل نیک پیشه وری و رفتارهای او را برشمرد و گفت:
بیشتر شبها برای سرکشی آسفالت خیابانها وکوچه ها بر کارها نظارت میکرد.
سالگرد واقعه ی 21 آذر 1325 بهانه ای شد تا بار دیگر گوشه هایی ازحوادث آن سالهای پرتنش مورد بررسی گیرد. به گفته ی یکی از اندیشمندانِ جهان «تاریخ را مردم میسازند و هر ملتی را تاریخسازانی است که گمناماند».
نباید براینکه تاریخ کشورما نیز مانند دیگر نقاط دنیا، ساخته و پرداخته یِ ارباب قدرت غالب بوده و هست تردید کرد. درمقابل، آنچه در حافظه ی تاریخی ملتها سینه به سینه ثبت و به آیندگان رسیده است را نیز نمیتوان به بوتهی فراموشی سپرد. همین انباشت و انتقالِ حافظه است که خمیرمایهی برگهایِ تاریخ را شکل داده.
سیری در یادماندهای گذشته ی هردوره، به مانند آثار اندیشمندان و فداکاریهای گمنامان که چون گوهر گرانبهایی، از اعماق سیاهیهای گذشته بر تارک تمدن جهانی نشسته، درعصر روشنگری، بالنده ترین میراث بشری و هویت ملی کشورها را توضیح دادهاست.
براین باور و اعتقاد، هرتکان و جنبشی در هرکجای جهان علیرغم خواستِ قدرت حاکم، از دل مردم جوشیده، دوام آورده و درحافظه ی تاریخی مردم سینه به سینه به ارث رسیده است. حادثه یِ آذرماه 1324 آذربایجان، بین مردم آن منطقه از چنین سنت فکری و تاریخی برخوردار است..
با اندوه باید یاد کنم هر زمان که بحثی از وقایع آزربایجان پیش آمده، شاهدِ تحریک اعصاب عده ای از هموطنان استبدادزده بوده ام که در آخر کار به دلخوری و قهر ودعوا کشیده است. هستند هنوز جماعتی انبوه، از هموطنان که درپس آن همه تنش های ملی، از استقلال و آزادی، فقط پوسته ی تعاریف را گرفته با مفاهیم ریشه ای مانند حقوق فردی و شهروندی اصلاً و ابداً آشنا نیستند.
من بارها بنا به تجربه ی شخصی هر وقت از حقوق فرهنگی و سیاسی اقوام ایرانی –میگویم ملتهای ایرانی که مبادا متعصبان دوآتشه خدای ناکرده کهیر بزنند- حتی با برخی روشن فکران که به طرفداری ازحقوق بشر، ساعتها بحث وجدل میکنند، صحبت به میان آورده ام، با چماق تکفیر متهم به تجزیه طلبی و بیگانه پرستی شده ام.
واقعیت این است که در اثر هیاهوهای زمانه وطی سالها تبلیغات ناروای دولتی، تمامی دستاوردهای آن جنبش بزرگ ساخته و پرداخته ی بیگانگان تلقی شد، همانطور که گفتند انقلاب مشروطه کارِ انگلیسی هاست و فقها به محض رسیدن به سلطنت این دروغ را دامن زدند و به نسل بعد ازانقلاب، کمابیش قبولاندند که مشروطه، کار انگلیسی ها بوده است و لاغیر. تا اینچنین برعدم شعور و فراست ایرانی تآکیدی دیگرداشته باشند، درادامه یِ آن سنتِ شوم یهودیت برای جا انداختن حدیث » چوپان و گوسفند» !
نمیتوان منکر دخالت و حمایت شوروی از آن جنبش شد، ولی ریشه های تبعیضها و نارضایی ها که به روایتی، از چند دهه پیش درمراحل فرهنگکشی مردم آذربایجان پیش رفته، نه کار بیگانگان که بطور قطع کارخودیها ودستور حکومت وقت بود.
این دروغ شرمآور و ننگین را با هزار من سِریش هم نمیتوان به دُم بیگانه چسبانید. تا به امروزهیچ سندی پیدا نشدهاست که روس و انگلیس به حکومت ایران دستور دادهباشند که زبان مردم بومی فلان منطقه را نابود کنید. یا در سراسر ایران درمدارس بچهها با فلان زبان ویژه صحبت کنند، بخوانند و بنویسند!
امروزه در پس شصت سالی که از آن روزگاران پرتنش گذشته، جا دارد که دور ازتعصبات وغرض ورزی های خانمانسوز، مسائل را از دریچه ی انصاف زیر ذرهبین برد و با درنظر گرفتن زمان ومکان، شرایط را بررسی کرد.
اینجاست که نباید دردام تعصبات قشری گیر افتاد و با تحلیل و تفسیرهای ناروا برمشکلات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی افزود. پاکی، صداقت و سلامت نفس و حرمت به خادمان کشور، ازفضیلت های اهل خرد و قلم است که در هرشرایط باید ملحوظ شود. تعصب شدید وکور، وجدان را آلوده میکند. مانع درک حقیقت میشود. شعار، جای شعورمینشیند. بستر گمراهی هایِ اجتماعی و غلتیدن در سراشیبیهای ظلمت و خشونت را هموار و سقوط جامعه را فراهم میسازد.
هرچه بود آن یک سال حکومت فرقه با زعامت سیدجعفر پیشه وری، با خاطره ی خوش دراذهان اکثریت مردم آذربایجان حک شد و ماندگار ماند. یادمانده ای غرورآمیز ازجنبش مردمی. اصلاحات تکان دهنده و ریشهای در بسیاری از زمینه ها. گشودن درب های آزادی زبان به روی آموزش و پرورش درمدارس. حق رآی زنان. تشکیل دانشگاه و لایحه ی تقسیم اراضی بین دهقانان و عمران و آبادی. وده ها اثر بنیادی دیگر.
و اما درباره ی شخصیت و رفتار و کردارهای پیشه وری، سخنان زیادی گفته و نوشته شده است. موافق و مخالف حرفهایی زده اند. داوری آن با وجدان هایی ست که سره را از ناسره تمیز میدهند. اما باور دارم که هم او درد، رنج، فقر، جور و ستم قدرتمندان و مالکان را از طفولیت چشیده بود از روستای زاویه خلخال، جایی که در یک خانواده ی روستایی چشم به جهان گشود. در دوران کودکی با انبوه کوچندگان ایرانی به روسیه دنبال نان و معاش با خانوادهاش به آن دیار رفته و در سیستم کمونیستی شوروی رشد کرده بود. آمال و آرزویش رفاه تهیدستان و زحمتکشان بود و برسر این سودا نیز جان باخت. روانش شاد باد با انبوه قربانیان آن خیزش، که با هجوم ارتش ظفرنمون درفردای 21 آذرماه 1325 سراسرآذربایجان، با خون قربانیان گلگون شد.
——————————–
از اوایل حکومت فرقه که اصلاحات شهری را شروع کرده بودند این خاطره را به یاد دارم:
پدرم سرشب که از مسجد برگشت گفت:
امشب برای شام باید به خانه ی کیم کییّک بروم که از عتباب برگشته است.
مادرم پرسید من هم باید حاضربشم؟
پدرم گفت مهمانی مردانه است و رفت طرف گنجهای که لباسهای پلوخوریاش را آنجا آویزان میکرد، لباس پوشید و بلافاصله راه افتاد. و من هم به دنبالش.
گفت: تو کجا میآیی؟
گفتم: من همکلاسیِ پسرش هستم. امروز در مدرسه، من وجلیل حلمی را دعوت کرد و گفت که شب همراهِ پدرهایتان بیایین خانه ی ما!
تهیه ی شام بهعهده ی حاج حسین چلوپز است. امشب چلو کباب خواهد داد.
فاصله ی خانه ازمنزل ما زیاد دور نبود. با پای پیاده نیم ساعت طول میکشید.
ماه محرم بود و بر پشتبامِ بیشتر خانه ها پرچم سیاه عزاداری به چشم میخورد. سرمای سوزناک زمستان بیداد میکرد. صدای بیل و کلنگ و کامیونهای کمپرسی و موتور غلتکهای سنگین به گوش میرسید. باد نجوای کارگران را که در آن سرما زیر نور چراغهای متحرک برقی کارمیکردند درفضا تاب میداد. رسیدیم به چهارراه منصور رو به ششگلان. از دور، در میان ذرات نور چراغ ها انبوه کارگران دیده میشدند و سر و صداهای ماشین آلات و کامیونهایی که درآمد و رفت بودند به گوش می رسید.
درآن لحظه، مجموعه ای از اشباح خوفناک گورستان ویران، درشبی قیرگون، که حکمت خانم دخترهمسایهی ثروتمندمان ازیک رمان روسی برایم خوانده بود، مقابل چشمم قد کشید. سخت ترسیده بودم.
خانه بزرگی بود درکوچه قره باغی ها. یادم نیست چه کسی از مکه یا کربلا برگشتهبود. طبق عادت شام مفصلی تهیه دیده بودند. توی اتاق گرمی چندتا ازهمکلاسی هایم را دیدم. ممی قره میرفت هر چند دقیقه یک بار از تَنَبی شیرینی میآورد و تند تند میخورد. مردی که مسؤول آبدارخانه بود و برای مهمانها چای قلیان و چپق میداد، هر ازگاهی با یک سینی چای میآمد سری به اتاقی که نشسته بودیم، میزد. سینی چایی را میگذاشت وسط و میرفت. بعد از اینکه ممیقره دوبار قندان را خالی کرد، دیگر آن مرد سراغ ما نیامد. قند و شکر کمیاب بود و گران، بیشتر خانوادههای شهری با کشمش و خرما چای میخوردند. درحیاط خلوت، زیر آلاچیق بزرگ، حاج حسین چلوپز کارگران خود را با چندتا دیگ بزرگ و پاتیل و منقلهای دراز کبابپزی مستقر کرده، خودش هم بین مهمانها در تنبی بزرگ نشسته بود.
مسؤولیت پختوپز و تقسیمِ غذا را بهعهده ی پسر برادرش آقا نقی، ورزشکاری به نام با صدای دل انگیز و قیافه ی خندان گذاشته بود.
شام تمام شد. آقایان شهیدی ونجفی و مفیدآقا با چند تا از علمای شهر با دعای خیر خانه را ترک کردند.
شب از نیمه گذشته بود که با پدرم و جماعتی از همسایه گان به طرف محله مان به راه افتادیم. سرما بیداد میکرد. ازکوچهی قره باغی ها تا رسیدن به خیابان منصور لرزیدم.
شروع به دویدن کردم از سمت خانه رو به خیابان پهلوی. باد سوزناک صدای خنده و شادی مهمانها را در فضای پشتِ سرم می پیچاند
رسیده بودم به نزدیکی های چهارراه منصور که درتاریکی، مردی جلویم سبز شد. با لباس تیره و کلاه شاپو آنطور که تمام صورت اش دیده نمیشد. درست نبش شرقی خیابان منصور و پهلوی.
ذرات نور ضعیف چراغ برق، براده های یخ که از بخار دهان روی شالگردن اش آویزان بود را نشان میداد.
وحشت زده شده بودم. بر جایم ابستادم. پرسید:
این موقع شب کجا میری پسر! آن هم تک و تنها؟
خودم را گم کرده بودم. گیج و منگ با لکنت زبان گفتم: «خانه«! مرد، طوری ایستاده بود که راه فرارنداشتم. سروصدای پدرم و دوستانش را ازدور می شنیدم. گفتم: آقا تنها نیستم. با پدرم و برادر بزرگم هستم. دارند از پشت سر میآیند.
تنها نیستم آقا. سردم شده بود. گفتم بدوم، زودتربرسم خانه!
پرسید: «خانه ی فلان کس بودید که از زیارت برگشته؟«
گفتم «بلی آقا«
پدرم با دوستانش رسید. با دیدن مرد همه گی به حالت احترام شق و رق ایستادند و سلام کردند.
پس از احوالپرسی از یک یک آنان، گفت : «دونفر را فرستادم برای کارگرها شام بیاورند، هنوز نرسیده اند. نگرانم. بچه ها گرسنه اند.
پدرم با شنیدن این حرف، روکرد به برادرم گفت :« چند نفری برین خانه ی … به حاج حسین بگو آن دیگ اضافی را با همه ی مخلفاتش فوری بیارن اینجا برای کارگرها« برادرم با چند نفر رفت و طولی نکشید آقانقی درحالیکه دیگ بزرگی را روی نردبانی با چهار نفر حمل میکردند، نزدیک شد. با دیدن مرد تعظیم کرد. و چیزی گفت که نشنیدم ولی مرد به گرمی با آقانقی دست داد.
معلوم بود که همدیگر را میشناسند.
مرد با لبخندی مهربان گفت: «پهلوان مزه اش هنوز زیر دندانمه. خب بریم پیش بچه ها. » و همراه آنها رفت به سمت ماشینآلات و کارگرهایی که در آن نزدیکی سرگرم کار بودند.
پدرم میگفت: «اگر باچشم خودم ندیده بودم باورنمیکردم که این موقع شب دراین سوز و سرمای گزنده تک و تنها و بدون قراول «منظور پدرمحافظ یا بادیگارد بود» این شخص بالای سر کارگرها بایستد و در فکر شام آنها باشد«
من قبلا بارها این مرد را دیده بودم. ولی درآن موقعیت او را نشناختم. این شخص دلسوز و مهربان همان سیدجعفر پیشه وری بود.
بعد از سال ها هروقت یاد آن شب می افتم، که جلوم را گرفت و تا مطمئن نشد که تنها نیستم نگذاشت تکان بخورم و باچشم خودم دیدم خدمت صادقانه ی او را در آن سوز وسرما، ازاحساس مسؤولیت و بزرگواری او به روانش درود میفرستم.
سال ها بعد، دکتر بلوهر آصفی، شبی درلندن وقتی این خاطره را تعریف کردم گفت:آن موقع 18 سالم بود. از طرف فرقه مامور تدارکات بودم. آن شب که با نان و پنیرو خرما، با وانت برگشتم دیدم آقانقی با دیگ چلو ایستاده، کباب ها را هم چیده روی منقل. بهت زده شدم. پیشه وری هم بالاسر شان ایستاده و گفته بود آقانقی دست نگهداره تا نان برسد.
وقتی من رسیدم آنقی لای هرسنگکی مقداری پلو با نصفی کباب میگذاشت و کارگرها را سیرمیکرد.
بلوهر بعد از اشاره به اینکه: آنقی درمیان سوز و سرما با آن دیگ و چند تا کباب به همه کارگران آنشب غدای گرم داد؛ با تآسف شمه ای از خصائل نیک پیشه وری و رفتارهای او را برشمرد و گفت:
بیشتر شبها برای سرکشی آسفالت خیابانها وکوچه ها تا نزدیکی های صبح درکارها نظارت میکرد. یاد همه شان گرامی باد.
qaynaq:
نظرات دکتر رضا براهنی ، مهندس علیرضا صرافی و مهران بهاری درباره آغاز جنبش بزرگ ضد نژادپرستی در آزربایجان
مقدمه :
هواداران تیم فوتبال تیراختور تبریز در اولین بازی بعد از ممنوعیت حضورتماشاگران و همسو با شعار فدراسیون جهانی فوتبال » فیفا » با اعلام تجمعی بزرگ در 31 مرداد با عنوان » تجمع ضد نژادپرستی » از همه هواداران خواسته اند که با حضور حداکثری در بازی روز31 مرداد ضمن اعتراض به همه شعارهای نژادپرستانه در میادین ورزشی به ویژه فحاشی ودشنام گویی های راسیستی علیه هواداران تیراختور و ملت ترک ، با نشان دادن فرهنگانسان دوستانه آزربایجان با همسویی عملی با جنبش ضد نژادپرستی جهانی و شعار سالفیفا ، به طرح مطالبات فرهنگی – زبانی ترکان با شیوه ها و زبان دمکراتیک بپردازندو با احترام کامل به تیم حریف نمونه ای از کارکرد ورزش در گسترش فرهنگ و ایدهآلهای انسانی را به نمایش بگذارند.
هواداران تیراختور با هشدار نسبت به شیطنتهای هماهنگ حکومت و گروه های بدنام ونژادپرست پان ایرانیست در ارائه چهره ای خشن از هواداران تیراختور با محکوم نمودنهر گونه حرکت و شعار مشکوک و غیرهماهنگ با جو عمومی در طرح دمکراتیک مطالبات ملی وفرهنگی – زبانی ترکان ، شعارهای نامعقول حاشیه ای و دارای شائبه برتری خواهی علیهسایر ملل از جمله ( ملل فارس و کرد و .. ) را سازماندهی مخالفان ملت آزربایجان درحاکمیت و برخی محافل سلطنت طلب-پان ایرانیست ارزیابی کرده و از جوانان غیور و هواداراجنبش ملی-دمکراتیک آزربایجان خواسته اند که با هوشیاری نسبت به ابن تحرکات ، باهماهنگی های قبلی اجازه مخدوش نمودن چهره انسان گرا و فرهنگ دوست ملت آزربایجان راندهند و همچنین با آگاهی رسانی کافی ، از افتادن جوانان بعضا احساسی آزربایجان دوست و خواهان برابری ملتها به دام دشمنان آزربایجان و ترکها و همراهی ناآگاهانه بانقشه های دشمنان در تخریب چهره فوتبال دوستان آزربایجانی جلوگیری و ممانعت بعمل
آورند. در همین زمینه سه شخصیت علمی-فرهنگی ترک و در زیل آن برخی از نویسندگان محترم آزربایجان و خوانندگان مطالب و نکاتی را طرح کرده اند که در یک یادداشت تقدیم خوانندگان می گردد.
مهندس علیرضا صرافی :
اخیرا بسیاری از هواداران تیم تراکتورسازی و برخی از فعالین جنبش ملی در شهرهای مختلف بیانیه هایی صادر کرده و از مردم خواسته اند تا در مسابقه فوتبال تیم تراکتورسازی و ملوان انزلی شعارهایی بر علیه راسیسم که شعار جهانی فیفا است سر دهند
توصیه من به همه مشوقین تراکتورسازی این است که به یاد داشته باشند:
اولا: تیم مقابل (ملوان) که مهمان ماست از خطه گیلان و شهر انزلی است که ترکیب جمعیتی آن عمدتا گیلک و بخشا نیز ترک است، هموطنان گیلک ما نیز ظرف هشتاد سال اخیر مورد انواع تحقیرها قرار گرفتهاند ، جا دارد در طرح شعارهای جدید ضمن خوشامد گویی به مهمان هواداران آنها را نیز تشویق کنیم تا به جنبش ضدراسیسم بپیوندند.
ثانیا: دقت کنیم ضمن حفظ ادب و متانت خویش از طرح هرگونه شعار انحرافی که حاوی توهین به هر ملیت دیگری (از جمله به فارسها) باشد جلوگیری کنیم، بعید نیست افرادی تماشاگرنما به قصد تخریب چهره ما در استادیوم حضور داشته باشند.
ما ضد راسیسم هستیم. آن راسیسیت الزاما یک فارس زبان نیست، او میتواند حتی فردی ترکتبار نیز باشد که به ملیت خود پشت کرده است. نمونه های مرده و زنده فراوانی از آن را میتوان مثال زد.
لذا دقت کنیم اگر در مکانهای ورزشی احیانا شعارهایی برعلیه ملیت دیگران سر داده شود این خود به مثابه گرایش آشکار به راسسیم به فیفا گزارش داده میشود که حضرات تراکتورچیها که میگویند ضد نژادپرستند خود نژادپرست واقعی اند و شعارهای در تحقیر دیگران و یا اظهار نفرت نسبت به ملیتهای دیگر سر میدهند. این کل زحمات ما را به هدر داده، نتیجه کار را برعکس خواهد کرد
جناب آقای دکتر رضا براهنی در ذیل نوشته کوتاه من تحت عنوان «ضدنژاد پرست واقعی باشیم» کامنت با ارزشی گذاشته اند که باتوجه به اهمیت آن در توضیح صبورانه و ایجاد تفهیم و تفاهم ، ضمن تشکر از ایشان، یکبار دیگر نیز نوشتهایشان را به صورت نوشته مستقلی منتشر میسازم.
: دکتر رضا براهنی
فکر میکنم آنچه آقای علیرضا صرافی نوشتهاند هم درست، هم دموکراتیک و هم به نفع مردم آذربایجان ماست. مردم ما توهین نژادی را با توهین نژادی پاسخ نمیگویند. جواب نژادپرستی مبارزه با نژادپرستیست، نه تهمت زدن به نژاد طرف مقابل. ما هرگز نباید روشهایی را به کار بگیریم نژادپرستها در پیش گرفتهاند،هرقدر جنبش دموکراتیک در ایران به صورت مسالمتآمیز پیش برود، از فخاشی، از نژادپرستی ، از برخورد زشت یعنی فحاشی و کتککاری اجتناب شود، به نفع ماست. ما فقط صبورانه توضیح میدهیم.
کار دموکراتیک کاریست که باید با صبر و حوصله پیش برود. باید هیجانهای دیگران ما را از توضیح دادن صبورانه دور نکند. گاندی توضیح میداد، مارتین لوترکینگ توضیح میداد، پیشبرد هدفهای دموکراتیک فقط با ابزارهای دموکراتیک عملیست.
راهی که آقای علیرضا صرافی در پیش گرفته راهیست درست، دموکراسی یک شیوهی اقناعیاست، ما برغم تعصبات طرف مقابل، با او سر جنگ نداریم، با او قصد مکالمه داریم. باید اورا قانع کنیم که حق باماست، یا باید او مارا قانع کند که حق با اوست.
ما مردمان یک کشوریم و باید با حقوق مساوی با هم زندگی کنیم و باید تعصب را کنار بگذاریم تا موضوع را آنطور که لایق موضوع هست ببینیم. ممکن است یکی بگوید چنین کاری خیلی طول میکشد.باشد. طول بکشد، اما باید بدانیم که هرقدر پیش برویم، طرف مقابل به اشتباه خود پی خواهد برد، در صورتی که ما درست همه چیز را توضیح بدهیم، مگر ما از همه اول میفهمیم موضوع از چه قرار است، حالا هم همه چیز موضوع را نمیفهمیم، فقط یک چیز را میدانیم: مردمانی که در ایران زندگی میکنند، از هر ملیت، قومیت و فرهنگ و زبان، باید با هم حقوق مساوی داشته باشند. اگر طرف مقابل امروز نمیفهمد فردا خواهد فهمید.
مهران بهارلی :
عين اين مساله در مورد مسابقه تيراختور با تيمهاي ديگر استانهاي آزربايجاني از جمله همدان نيز وجود دارد.
متاسفانه خطه آزربايجان در اثر سياستهاي معلوم نادرست به استانهاي ١٣ گانه تقسيم شده و در مسابقات فوتبال نيز، در نتيجه اين تقسيم بندي و تجزيه…، گاها تيمهائي در واقع همه آزربايجاني در مقابل هم قرار مي گيرند.
هر چند تيم تيراختور به لحاظ وضعيت ويژه خود به سمبل تمام آزربايجان و خلق ترك تبديل شده است، اما به همه حال در مقابله وي با ديگر تيمهاي آزربايجاني مانند همدان و شهرهاي مرزي و حدي آزربايجان مانند انزلي مي بايست به اين نكته دقت كرد.
در مورد شعارهاي نژادپرستانه و مبلغ نفرت در باره ديگر گروههاي ملي ساكن در ايران مانند فارس و ارمني و كرد و…. كه گاها در تظاهرات و تجمعات شنيده مي شوند نيز مي بايد دقت نمود. اينگونه شعارها علاوه بر آنكه ذاتا مذموم و مردودند، به لحاظ عملي نيز باعث تخريب وجهه جنبش مسالمت جو و مدني ما براي دست يافتن به حقوق ملي مان مي شوند و آنرا در افكار عمومي مطرود و تضعيف مي سازند و هم براي تيم تيراختور دردسر ساز اند..
به همه حال در درجه اول روشنفكران و فعالين مدني و سياسي ترك مسئول و جوابده رفتارها و شعارهاي ناشايست جوانان ترك در اينگونه تظاهرات و تجمعاتند و از اين رو نبايد به اينگونه شعار و رفتارهاي ناخوش آيند با ديده اغماض بنگرند و يا با سكونت خود در مقابل آنها، عملا به تشويق آنها بپردازند.
از شما به جهت يادآوري و تاكيد دوباره بر اين موضوع سپاسگزارم.
گونتای گنج آلپ :
یک خبرداری بسیار مهمی است. هر نوع اشتباه از طرف طرفداران تراکتور میتواند گیلک ها را در مقابل ما قرار داده و بسوی جبهه پان ایرانیستها سوقدهد. ضمنا به نظر من نباید فراموش کرد که انزلی یگانه شهریست که میتواندمظهر دوستی گیلک و ترک باشد
رضا هیات:
حؤرمتلی صرافی بگملی حرکتین ساییسال اولاراق گلیشمه سی، کمیت آچیسیندان انکشاف ائتمه سی چوخ بؤیوکبیر اولایدیر. آنجاق بو مسئله حرکتین کیفیتینی دوشورمه مه لیدیر. سون زامانلارداملی حرکت تهاجمی دورومدان چیخمیش تدافعی بیر دوروما دوشموش. داها دوغر…وسو تپکیسل بیربیچیم آلمیش. اونلاردان بیری ده دئدیگینیز کیمی سون زامانلاردا وئریلن شعارلاردیر.قارشی طرفده کیلر دیگر ملتلری آشاغیلاماغی نورمال بیر داورانیش اولاراق گؤرورلر، چونکیبو مسئله ایراندا یایغین کولتورون بیر پارچاسی اولموش. آنجاق ملی حرکت، بللیپرنسیپلر اساسیندا فعالیته باشلامیش و عینی پرنسیپلرله یولونا داوام ائتمه لیدیر.سایین دوکتور براهنی نین ده وورغولادیغی کیمی دموکراتیک مجادله دن واز گئچمه مه لیییک. سؤیمک ضعیف انسانلارین و توپلوملارین ایشیدیر. تورکه دورماق دا یاراشماز،سؤیمک ده.
بو مسئله نی اورتایا آتدیغینیز اوچون و دوغرو تثبیت واؤنرینیز اوچون چوخ تشکور ائدیرم.
ساغ اولون
هادی قاراچای:
Sayın Sərrafi bəy
verdiyiniz uyarı doğru zamanda, doğru bir mövqe tutaraq yazılmış, verilmiş uyarıdır.Sizi bu gözəl anlayışınız, doğru açıqlamanıza görə təbrik edirəm.Stadiyomlarda Tıraxturçulara qarşı səslənən rasistsı sloqanların çoxalmas…ı, rəsmi TVlərdənaçıqcasına yayımlanması, güc orqanlarının bu işdə bəlli güdüncləri güdməsininaçıq olduğu, gün kimi aydın ihanətlərin yağdığı bir durumda Tıraxturçuyadözümlü olacaqsan demək qolay deyil. Bunu Sayın Sərrafi bəy deyirsə, sayın Bərahənibəy səsbir olursa bütün Tıraxturçuların buna qatılacağını ummaq yanlışolmayacaqdır.
Bu arada Tıraxturçulara qarşı rasistsı sloqanlarınrəsmi TVlərdə yayımlanmasına qarşı FİFAya edilmiş şikayətin ardınıntutulmasını, yeni şikayətlərin açılmasını gərəkli bilirəm.
Bizim sayqın davranışımıza qarşı sayqın davranmağıummaq yanlış olar. Biz uluslar arası qurumların işə qatılmasından yetinərik deyədüşünürəm. İstər FİFA olsun, istərsə uluslar arası sosyal yetgilərlə ilgilənənqurumlar olsunlar, bu qurumların ilgilərini çəkməkdə yarar var deyə düşünürəm.Bir daha sizi bu gözəl uyarınızla qutlayıram.Sayqılarımla
کانون دمکراسی آزربایجان
حورمتلی دوکتور براهنی و سایین صرافی
بو قونودا گیریشدیینیز اوچون تشککور ائدیریک ، ایندی تراختور و تیراختورچولار درهبین آلتیندادیلار ، بیز گرک تورک و آزربایجان میللتینه یاراشیقلی اولان کیمی ، چوخصبیرلی و تسامح و دمکراتیک داوراناق ، بعضی دوی…غولو گنج لریمیزی ایسه حوصلهایله باشا سالیب و یاراشماز داورانیش لار ایله دوشمن آرخینا سو توکمک دناوزاقلاشدیرمالی ییق و البته بو وظیفه ضیالی لاریمیزین و خصوصیله چوخ دیرلیگونازتیوی امکداشلارینین بوینونادیر.
هر کسدن بو قونودا قاتقیدا بولونماسینی ایسته ییریک
دومان ساوالان:
Hörmətli ustad Sərrafi bəy!Çox mühum bir nöqtəyi vurğulayıbsınız. Fars şovinist cəbhəsində olan əxlaqsızlıq, təəssüflə tam əxlaqi olan hərəkətimizi bəzən eyni təpkiləri göstərməyə sövq etdirir. Bu da uzun müddətdə hərəkətimizin məşrüiyyəti…nə böyük zərbə vura bilər. Daha üzücü yeri burasıdır ki bu tip təpkilər, bəzi dostlarımız tərəfindən də alqışlanır.Siz və digər şəxsiyyətlərimizin belə açıqlamalrı çox olumludur.Sizə uzun ömür diləyirəm.
سعید نعیمی :
بیزیم میللتیمیزین ایچینده و سیاسی – فرهنگی ایلم لرینده و ایندیده محتشم تیراختور میدانلاریندا اورتایا قویدوغوموز بویوک سیاسی باشاریمیزدا ضعف نقطه لریمیزی شیشیرتمک ایله ، شوونیسم و تحقیر شلاقی آلتیندا بویوموش و راسیسمین قوربانلاری اولان آز ساییلی دویغوسال گنج لریمیزین بعضی قیول ائدیله مه یه جک شوعار و داورانیش لارینی مئدیالاردا گئنیشجه سینه یایماق ، یوخسا اولمایان لکه و قارا عمللری پلان و نقشه لی ایشله ییب و بیزیم میللت و میللی حرکتیمیزه باغلاماق ایله ، میللی – دمکراتیک حرکتیمیزین فوتبال میدانلاریندا الده ائتدیگی بویوک اویانیش و میللت لشمه قازانجینی الیمیزده آلیب و اوزوموزه قارشی فایدالانماق شوونیسم و آنتی تورک دایره لرین آچیق اولموش بیر حیله و فیریلداغی دیر.
و گولمه لی بوراسی کی بو قوخوموش پلان واسیطه سی ایله و آیدین لاریمیزین اولایی گرکدییی کیمی فورمالاشدیرماسی غیابیندا 80 ایللیک ایرقچیلیق و شوونیستی سیاست لرین قوربانی اولان آذربایجان تورک میللتی ، ایرقچی و راسیست بیر وارلیق کیمی تانیملانمدیریلماقدادیر.
ایشین چوخ عجیب و آجی یئری ایسه ، سیاستی و میللت لشمه پروسه سینی نیفرت یایماقدا گوروب-آختاران بعضی آذربایجان سئودالیسی اولان سیاستچی لریمیزین بو حاکمیت-پان ایرانیسم نقشه سینده یئر آلماسی و بیلمزجه سینه اونلارین ماراقلاری دوغرولتوسوندا چالیشمالاری دیر.
حورمتلی اوستادلار و سایین یولداشلار
بو اولایدا دوغرو قرار وئریب و دوغرو ، انسانجیل و دونیا نورم لاری اساسیندا چالیشماق ایللر بویو وئردییمیز امکلریمیزین اودوب-اودوزماق نقطه سی دیر.دونیا اجتماعیتینده ایرقچیلیق و راسیسمه قارشی اولان مناسیبت لر هاممیزا آیدین دیر ، و بو بیلگی لر اساسیندا میللی حرکتیمیزین ، منافعیمیزی قورویاجاق و میللتیمیزی باریش سئودالیسی ، صلح عسکری گوستره بیله جک استراتژی و تاکتیک لری سئچمک ایسه قازانجلی و » ایکی + ایکی = دورد » حسابی کیمی ساده دیر آنجاق اونو گئرچکلشدیرمک و دوشمانلاریمیزین نقشه لرینی بوشا چیخارماق بیر آز حوصله ، تئلورانس و سویچولوغون بوتون اشکالینی آچیقجا رد و طرد ائتمکله مومکون اولا بیلر . بو دوغرولتودا بوتون میللی فعاللاریمیز و خصوصیله یازیلی-سسلی مئدیالاریمیزین بویوک گوره ولری واردیر .
– بیز گرک آچیق و آیدینجاسینا نژادپرستلیگی بوتون فورمالاریندا قیناییب رد ائده ک.
– وئریله جک شوعار و سلوقانلاریمیزین هر جوره » غیر ستیزی » شوبهه سیندن تمیزلنمه سی گره کیر
– دونیا قامو اویونو اوزوموزه ساری چکیب و بیزی مدافعه ائده جک بیر دوروما گلمه سینین، لوبیچیلیک ایله یاناشی حرکتیمیزین ایستک لری و ایلم لرینین داها انسانجیل و داها دموکراتیک اولماسی ایله مستقیم ایلگی لیدیر
– هر غیر مسئول شخص و یا قورومون بیزی لکه له مه یه یول آچان چیخیشی و بیاناتی وارسا ، درحال حرکتین بوتونلویو طرفیندن قینانیب و افشا ائدیلمه لی دیر
– حرکتیمیزده و فوتبال میدانلاریندا شعارلاریمیزین ایجابی و اثباتی اولماسی چوخ اونملی دیر
– میللی ایستک لریمیز و راسسیم قوربانی اولدوغوموزو انگلیسجه ، عربجه و فرانسجا و باشقا دیللرده پلاکارد و شعارلاریمیزدا عکس ائتدیرمه میز اونودولماما لیدیر
– حرکتیمیزین میللی و دموکراتیک حاقلار اوغروندا اولدوغونو و دونیادا باریش ، دمکراسی و انسان حاقلاری یانلیسی اولدوغو اساس شعارلاریمیز اولمالیدیر و اونا-بونا اولوم ایسته یی و یامان یاغدیرماق اصلا میللتیمیزین دیلینه گلمه مه لیدیر.
بیر اورنک ایله سوزلریمه سون وئریرم :
غزه یه یاردیم قونوسوندا و غزه نین حصارین سیندیرماقدا ، ایران اسلام حاکمیتی نین بیلدییمیز قدر حدی بلیرسیز تبلیغاتی ، مالی و …… قایناقلار الینده وارکن آنجاق آنتی یهودی دیل و ادبیات قوللاندیغی اوچون باشارا بیلمه دیکلرینی ، تورکیه نین سیویل اورگوتلری نین بوش اللرله » ماوی مرمره گمی سی » ایله و اونونلا یاناشی انسان سئورلیک شعاری و آنتی یهودلوقدان اوزاق بیر دیل و توتوم ایله باشارا بیلمه سی ، اسرائیلین دونیا کامو اویوندا پیس دوروما دوشمه سی و حتی اوخشاری اولمایان ، آمریکا دوولتیندن غزه محاصره سی حاقدا اسرائیله قارشی یاییلان بیانات ، انسانلارا سئوگی ، بشر حاقلاری اساسلی و نفرت دن اوزاق دورموش سیاستین نه قدر باشاریلی و ائتگیلی اولدوغونو کئچن آیلاردا هامیمیزا اویرتدی ، بو بویوک درس آذربایجان میللی حرکتینین گوج و الهام قاناغی اولا بیلر.
سایین صرافی دن بو بحثی باشلاتماسی اوچون چوخ تشککور ائدیر و مباحثه یه قاتیلان یولداشلاری بو مباحثه نین بوتون میللی هسته و محفل لریمیزه چکیلمه سینده یاردیمجی اولماقلارینی تمنی ائدیرم
اینجا مادر بودن خود شکنجه است! مادری در بند را ، دریابیم
لیلا صحت / فعال حقوق زنان در آزربایجان*
در اعلامیه اخیر جمعی از فعالان حرکت ملی آذربایجان نا م دو زن دیده میشود ( زهرا فرج زاده و حمیده فرج زاده ) اما زهرا فرج زاده وضعیت متفاوت تری از دیگر زندانی های نامبرده شده دارد گفته میشود وی دارای کودکی سه ساله است و برای پی گیری وضعیت پرونده قضایی همسرش به دادسرای تبریز مراجعه و دستگیر شده است و اکنون پس از گذشت نزدیک به یک ماه از زمان دستگیری این” مادر” ، وضعیت روحی و روانی “کودک” سه ساله اش نامناسب است و دادسرای تبریز ازهرگونه دیدار و ملاقاتی با پدر و مادراین کودک ممانعت میکند و بستگان این خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت آنان ندارند.
این کودک سه ساله و بی پناه اولین کودکی نیست که هر دو والدینش همزمان ،بخاطر باور هایشان دستگیر و زندانی شده اند مدتهاست گوش های مردمان این سرزمین به شنیدن خبر هایی اینچنین عادت دارد.
………………………………………………………………………………….
قرار بود این سرزمین بهشت برین را به زیر پای مادرانش بکشد اما امروز “مادری ” خود شکنجه است تا لبان مادرانش را دوخته تر نگه دارد ، صدایش را فرو تر آرد تا به آسمانی فراتر از بام “مطبخ خانه ” شوهرانشان حتی نگاهی نیاندازند .
مادری خود شکنجه میشود تا برای شوهرش زن ناشزه نشود ، تا وارثان شوهر به حکم شرع اموالش را تصرف کنند، که قاضی مهرش را حلال کند و امنیت کشور، امنیت جان فرزندانش را تهدید نکند و برای باز جو تا اعتراف بگیرد …
مادری گروگانی است برای تمکین مادران ،موضوع معامله است برای دادن حق مادری ، حق السکوتی است برای لب دوختن ، سندی خدشه ناپذیر است برای گرفتن حکم محکومیت سیاسی
اعلامیه جمعی از فعالان حرکت ملی آزربایجان – تهران
خطاب به انسانهای آزاده، وجدانهای بیدار، سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشر
تهران – 1389/4/26
بشنوید این فریاد را!!
اینجا روشنفکران دستگیر، زندانی و اعدام میشوند و تاریکاندیشان برخاسته از قبور هزارانساله سوار بر توسن خودکامگی بر سینه زخمخورده مردمانی بیزبان لگد میکوبند. اینجا بر سر و روی حقوق زنان سنگ فتنه میبارانند. اینجا هر فریادی را در حلقوم حقگوی خود خفه میکنند، اینجا ایران است.
اینجا مهمترین اسناد مشترک تمدنهای جهانی را از اعلامیه جهانی حقوق بشر گرفته، تا میثاق حقوق مدنی و سیاسی و اعلامیه حقوق اقلیتهای قومی، ملی، دینی و زبانی و… بیشرمانه بهسخره میگیرند. اینجا حتی اصول مهم قانون اساسی خودنوشته را نیز به کوری چشم طالبینش در طاق نسیان سیساله میپوسانند.
اینجا حقوق حداقلیای که در قانون اساسی نسبت به ملل و اقوام تصریح شده، مانند اصول 15، 19، 20، 22، 32، 35، 38، 168 و… آشکارا معوق و معطل ماندهاند. این، علیرغم وظیفه دولت (و مشخصاً مقام ریاست جمهوری) در اجرای مفاد قانون اساسی است که در اصل 113 قانون اساسی متجلی گردیده. اینجا حتی درخواست از دولت جهت اهتمام در وظیفه قانونی خود نسبت به تحقق حقوق اولیه مردم، نتیجهای جز تعقیب، بازداشت و شکنجه ندارد.
اینجا گلستان تاراجرفته زبانها و فرهنگهاست، در این کشور کثیرالمله 74 میلیونی، علاوه بر ملل بلوچ، عرب، کرد، ترک، ترکمن و فارس، دهها قوم و اقلیتهای دینی و عقیدتی کار و زندگی میکنند. اما رژیم سیاسی در دست گروهی شوونیست است که هیچگونه حقوقی برای هر آنچه که خارج از دایره تکزبان و تکمذهب رسمی باشد، قائل نیست. این رژیم شیعونیستی (شیعه-شوونیستی) صدای هر اعتراضی را با بیرحمی هرچه تمام خفه میکند. جنبش حقطلبانه زنان، کارگران و معلمان را سرکوب میکند، حقوق شهروندی تک تک افراد جامعه را در پیشگاه خدایان خویش قربانی میکند و این همه مظالم بس نیست که کولهباری از ستم ملی را نیز بر دوش اقوام و ملل مینشاند تا آنان را علاوه بر حقوق مدنی از ابتدائیترین حقوق طبیعی خویش نیز محروم سازد.
اعدام، ترور، شکنجه، تبعید، زندان و… خطمشی اصلی این رژیم در مقابله با فعالان سیاسی اجتماعی، روشنفکران، روزنامهنگاران، فعالین جنبشهای مدنی مخالف خود است.
رژیم از سویی نیز با فیتلرینگ سایتها، ممنوعیت رسانههای عمومی مانند ماهواره، توقیف روزنامهها و مجلات مستقل و نهادهای مدنی غیردولتی و ایجاد فضای رعب و اختناق، مانع از رسیدن فریاد مردم به گوش جهانیان میشود.
هرچند در بعضی موضوعات از جمله حقوق زنان، یا جنبش سبز با توجه به پوشش خبری رسانههای خارجی کم و بیش صداهایی به گوش انسانهای بیدار جهان رسیده، اما متاسفانه در بسیاری موارد و بهخصوص در مسائل مربوط به حقوق ملل و اقوام پوشش خبری و حمایتهای بینالمللی بسیار اندک بوده(که بر سر تحلیل علل آن در این مقال نیستیم).
لازم به ذکر است در جامعهای ما، آموزش بهزبان مادریمان جایگاهی در مدارس ندارد و اگر کسی بخواهد داوطلبانه و با هزینه شخصی زبان مادری را به محصلین آموزش دهد، این امر به مثابه جرم سیاسی انگاشته شده و با آن برخورد میشود.
رژیم هرگونه تلاش برای احقاق حقوق ملل تحت ستم را اقدامی در راستای تجزیه کشور و برخلاف امنیت ملی تلقی کرده و با آن برخورد چکشی میکند.
ترکان آزربایجان، از این قاعده مستثنی نبوده و تحت شدیدترین فشارها قرار دارند. اقتصاد بهشدت دولتی ایران بهشیوهای تبعیضآمیز در مناطق مرکزی و جنوبی متمرکز گردیده، این امر منجر به جریان سیل مهاجرت از آزربایجان و تشدید روند آسیمولاسیون و بحران هویتی در میان آنان شدهاست.
در مقابله با این مظالم جنبشی ریشهدار در آزربایجان پای گرفته که هدف اصلی آن رفع تنگناهای رشد و توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از منطقه و تامین و بسط دموکراسی، حقوق شهروندی، حقوق فردی و جمعی، تامین آزادی بیان و اندیشه در منطقه است.
اما هرگونه اقدام مدنی فعالین این جنبش برای ایجاد تشکل و تحزب، بهشدت توسط نیروهای امنیتی سرکوب میشود و حبسهای طولانی برای چنین فعالانی صادر میشود. در طول بیست سالی که از عمر مرحله نوین جنبش ما میگذرد بارها شاهد امواج بگیروببندهای خودسرانه بودهایم و گاه احکام بسیار سنگینی صادر شده، چنانکه سعید متینپور روزنامهنگار زنجانی به جرم فعالیتهای مدنی خود به 8 سال حبس محکوم گردیدهاست.
اخیرا نیز موج جدید دستگیریها از حدود دو ماه پیش تحت عنوان اقدام علیه امنیت ملی و به بهانه تشکیل گروه و عضویت در آن به ترتیب زیر شروع شدهاست.
در 20 اردیبهشت 1389 (10 ماه می 2010) بازداشت آقای آیت مهرعلیبیگلو در صوفیان.
در 29 اردیبهشت (19 ماه می) بازداشت آیدین خواجهای فعال جنبش دانشجویی آزربایجان در تبریز.
در 31 اردیبهشت (21 ماه می) بازداشت بهبود قلیزاده در میاندوآب
در تاریخ 1 خرداد (22 ماه می) بازداشت دکتر علیرضا عبداللهی در اورمیه
در 3 خرداد 89 (24 ماه می) بازداشت بهمن نصیرزاده در ماکو، شهرام رادمهر در مشکینشهر و دکتر لطیف حسنی در کرج.
در 4 خرداد 1389 (25 ماه می) دستگیری خانم حمیده فرجزاده (پینار) فعال شناخته شده زن آزربایجانی در ارومیه و استاد اکبر آزاد نویسنده، روزنامهنگار و فعال سرشناس سیاسی آزربایجان در تهران
در 18 خرداد (8 ماه جون) بازداشت مهندس محمود فضلی در تبریز و حیدر کریمی (یاشار) در خوی
در 24 خرداد (14 ماه جون) بازداشت نعیم احمدی خیاوی در تبریز و مهندس ابراهیم رشیدی روزنامهنگار و وبلاگنویس در اردبیل
در 26 خرداد (16 جون) بازداشت سعید بیدخت در تبریز.
در 27 خرداد (17 جون) بازداشت یونس سلیمانی، فعال جنبش دانشجویی آزربایجان در اردبیل.
در 29 خرداد (19 جون) دستگیری زهرا فرجزاده همسر آیت مهرعلیبیگلو (در جریان پیگیری وضیعت همسر بازداشتی خویش) در دادسرای تبریز.
31 خرداد (21 جون) بازداشت فیروز یوسفی در تهران (وی بعد از تحمل 24 روز بازداشت انفرادی با سپردن وثیقه سنگین اخیرا آزاد میشود).
در 1 تیر (22 جون) بازداشت شکرالله قهرمانی فرد در کلیبر.
در 12 تیر 1389 (3 جولای) مهندس حسن رحیمی بیات، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر در تهران.
این بازداشتها عموماً بدون در دست داشتن حکم مقام قضایی و بدون رعایت هرگونه تشریفات قانونی صورت گرفته. تمامی بازداشتشدگان در سلولهای انفرادی در زندان تبریز نگهداری میشوند. از هرگونه حق ملاقات با خانواده و حق برخورداری از وکیل محرومند. از کم و کیف اتهامات وارده اطلاع دقیقی در دست نیست. زمان اتمام مدت بازداشتشان مشخص نیست و بهقرار اطلاع همگی تحت شکنجه سفید قرار گرفتهاند که به اعترافات ساختگی تن در دهند.
از جمله زهرا فرجزاده مادر کودکی سه ساله است. هر دو سرپرست این کودک در زندانند و اعضای این خانواده کوچک از دیدار همدیگر محرومند.
انسانهای آزاده، وجدانهای بیدار
ما به عنوان جمعی از فعالین حرکت ملی آزربایجان تهران، ضمن محکوم نمودن هرگونه مصادیق خشونت، شکنجه و نقض حقوق فردی و جعمی از طرف سیستم حاکمه، معتقدیم که مبارزه با دیکتاتوری در ایران با حذف، بایکوت یا نادیده گرفتن، حقوق ملل ایرانی موفقیتی در پیش نخواهدداشت و پژواک نامیمون چنین رویکردی میتواند دامنگیر سایر جنبشها نیز گردد. (سکوت اغلب ملل غیرفارس در اعتراضات جنبش سبز، نمونهای بر این مدعاست) لذا برنده اصلی در این میان منحصراً حاکمیت مستبد خواهدبود. این وضعیت به رژیم این امکان را میدهد که با مخالفان خود تک به تک و با صرف هزینه اندک برخورد کند.
لذا با آرزوی آزادی تمامی فعالان عقیدتی سیاسی در بند، خواستههای زیر را عنوان میداریم:
1- از فعالان اجتماعی و حقوق بشری درخواست میکنیم: در راستای اطلاعرسانی بیطرف، این فعالان در بند را یاری نمایند و مانع از گسترش روند این دستگیریها شوند.
2- از فعالان آزربایجانی خارج کشور که امکان اعتراضات علنی دارند، میخواهیم: فارغ از طیفبندیهای داخلی خود، یک صدا از آزادی این عزیزان دربند حمایت نمایند.
3- از سازمانها و ارگانهای حقوق بشری میخواهیم: با صدور بیانیه و مکاتبه با مسئولین و اولیا امور خواستار آزادی دستگیرشدگان اخیر شوند.
انسانهای آزاده، وجدانهای بیدار
اینجا روشنفکران دستگیر، زندانی و اعدام میشوند و تاریکاندیشان برخاسته از قبور هزارانساله سوار بر توسن خودکامگی بر سینه زخمخورده مردمانی بیزبان لگد میکوبند. اینجا بر سر و روی حقوق زنان سنگ فتنه میبارانند. اینجا هر فریادی را در حلقوم حقگوی خود خفه میکنند، شما ای وجدانهای بیدار، شما ای انسانهای آزاده بشنوید این فریاد را!
جمعی از فعالان حرکت ملی آزربایجان – تهران
بیست و ششم تیر ماه هشتادونه
آزربایجان میلی حرکتینین بوتون تشکیلاتلارینا خیطاب
حورمتلی آزربایجان میللتی
دیرلی میللی تشکیلاتلاریمیز
سایغی دیر میللی چالیشقان و شخصیت لریمیز
28 مای 1918-ده بویوک دوشونور و میللی اوندر محمد امین رسول زاده نین باشچیلیغیندا قورولان شرقین و اسلام دونیاسینین ایلک دموکراتیک جمهوریتی نین 92-اینجی ایل دونومو موناسیبتی ایله هامینیزی تبریک ائدیب ، رسول زاده نین میراث قویدوغو دوشونجه و سیاست طرزی نین بوگونده ، میللی حرکتیمیزین یول نقشه سی اولابیله جه یینه تاکید ائده رک ، آزربایجان جمهوریتینی قوران سیاسی گوجون ، تزار استبدادی قارشیسیندا روس لیبرال و سوسیال-دموکرات گوجلری ایله یاخیندان ایش بیرلیگی اورنه یینی خاطیرلایاراق ، دیققتینیزی ، بوگون یاشادیغیمیز سیاسی سوره جین همن تجروبه یه بنزدیگینه جلب ائدیریک.
قهرمان اردبیل شهرینین 7-خرداد 1385 ده گوستردیگی میللی دایانیشما و دیرنیشمه نی تقدیر ائدیب و او قهرمانلیق دولو ، میللی بیلینج تابلوسونو سرگیله ین بوتون سویداشلاریمیزی سئوگی و سایغی ایله یاد ائدیب ، ایندیکی دورومدا و سون گونلرده باشلایان باسقی و بوغما دالغاسی حاقدا فیکیرلریمیزی سیزلرله پایلاشماق ایسته ییریک.
بیلدیگینیز کیمی بوگونلر آزربایجان شهرلرینده حکومت طرفیندن میللی فعاللارا قارشی بؤیوک بیر باسقین ترتیب ائدیلمیشدیر. بو باسقینلار نتیجهسینده بو گونه قدر اوتوز نفره یاخین میللی فعالیمیز توتوقلانمیشدیر. توتولانلارین اکثریتی میللی حرکت ایچی معین بیر دوشونجه یه منسوب اولمالارینا باخمایاراق، بیز بو باسقینی بوتونلوکده میللی حرکته قارشی اولماسینی دوشونمکدهییک . اونونلا برابر تورکلره قارشی مختلیف مراسیملر و ییغینجاقلاردا بیر چوخ توهینلرین شاهیدیییک.
باسقی سوره جی نی و سون آیلاردا مباحثه قونوسو اولان ” یاشیل حرکتینه موناسیبت ” مساله سینی و میللی حرکتده بو قونویا اولان یاخلاسیملاری نظرده توتاراق و حاکیمیتین ایچ و گیزلی محفل لریندن ، سیزان خبرلره گؤره ، حاکیمیت بئله بیر سناریونون گئرچکلشمه سینی تعقیب ائتمکدهدیر:
1- ایلک اؤنجه ، کؤکلو و گوجلو تشکیلاتلاریمیزین بیرینه قارشی باسقین ائتسین.
2- توتولانلاری تهدید ائلهسینلرکی یا تمامیله اؤز دوشونجه طرزلریندن آییریلمالی یادا آغیر هزینه وئرمگه حاضیر اولمالیدير.
3- سونرا دا باشقا تشکیلاتلاریمیزا حمله ائدیب، عینی سیاستی اونلارا قارشی آپارسینلار.
4- سیاسی آلاندا بؤیوک ضربه گؤرن میللی حرکتیمیزده بیر چوخ گنجلریمیز ، میداندا باشسیز و صاحیبسیز قالاجاق… .اونلاری دا بیر باشا میداندان چیخارماق اوچون ایچلریندن یالانچی لیدرلرین اورتایا گلمه سینه میدان وئرهجکلر.
5- نهایتا هم بو کاذب لیدرلر واسیطهسیله هم ده باشقا گیزلی اللریله…. حرکتی انحرافا چکیب تمامیله منزوی ائدیب ، پرینسیپ سیز گوسته ررک حیثیتدن سالسینلار.
6- اساس انحرافی یول ایسه ، حرکتی چوخ ساده لشمیش و لمپنیستی تورک–فارس یا دا تورک–کورد داعواسی حدینده آشاغی یئندیرمکدیر..( حکومت و اونا باغلی مئدیا و پان ایرانیست لر فوتبال یاریشلاریندا میللی ، انسانجیل و دموکراتیک شوعارلار و داورانیشلاریمیزی بایکوت و تحریف ائدیب و بوتون توپلوم لاردا اولان کیمی ، تورکلرده بئله چوخ آز ساییلی حاشیه لمپنیسمینی شیشیرده رک دموکراتیک و انسانجیل میللیتچی دالغاسینی ،سپاه و بسیج طرفیندن یونلنمیش لمپنیسم کولگه سینده اولدوغونو تبلیغ ائتمکده دیر ) بئله لیکله ایچریده حکومتی تهدید ائدهجک گوجلرین بیرلشمهسی عوضینه اونلارین انرژیلرین بیر –بیرینه قارشی هدره وئریب یورسونلار.
7- بئله بیر دورومدا حاکیمیت اؤزونو ایرانین میللی قهرمانی کیمی اورتایا گتیریب، هامینی یئرینده اوتوردوب، نئچه ایل داها حکومتینی دوام ائتسین. سؤز یوخ کی بو آرادا ایلک غالیب، حاکیمیت و فارس شوونیسمی اولاجاقدیر.
یوخاریدا سوندوغوموز قورولموش توزاغی نظره آلاراق ، میللتیمیزی آرتیق دویارلی اولماغا چاغیریب ، بوتون میللی تشکیلاتلاریمیزدان ، مئدیا اورقانلاریمیزدان ، ائلهجه ده میللی شخصیتلریمیزدن ایستهییریک:
1- سون باسقینلاری (هر هانسی تشکیلاتا قارشی اولماسینا باخمایاراق) قطعیا محکوم ائتسینلر.
2- حاکیمیتین بو شیطانی نقشهسینی ایفشا ائدیب، میللی فعاللاری و اونلارین واسیطه سیله ده بوتون خالقیمیزی آییق سالسینلار.
3- بوتون سیاسی پلاتفورملارا حورمتله یاناشاراق ، خالقیمیزی هر زامان کی کیمی مدنی داورانیشلار و شوعارلارا چاغیریب و یوخاریدا سوزو گئدن دوولت الینده اولان و میللی حرکت و میللی پرینسیپ لریمیزین قارشیسیندا اولان تورکلوک عنعنه و سنت لرینه ضد ، لمپنیستی داورانیشلار حاقدا ، اوزه ل بیلگی لندیرمه ، اویره تیم ، آنالیز و پروپاگاندا برنامه سی حاضیرلاییب ، هرکسی دویارلی اولماغا چاغیریب ، میللی منافعیمیزی قوروسونلار.
7-خرداد 1389
آزربایجان دموکراسی اوجاغی
مصاحبه نشریه دانشجوئی بولوت با مهندس علیرضا صرافی
آزدمو : در ادامه باز انتشار مصاحبه های نشریات دانشجویی که هم در راستای شناساندن این نشریات و روزنامه نگاران دانشجوست و هم منعکس کننده فضای فکری دانشجویان ترک ، مصاحبه نشریه دانشجوئی بولوت با مهندس علیرضا صرافی را به عنوان سومین گفتگو از این سری خدمت خوانندگان معروض می داریم ، همچنین کانون آمادگی دارد برای انعکاس فضای فکری نسل اول نشریات دانشجویی ترک گفتگوها یا سرمقاله های آنها را منتشر نماید لذا از دست اندرکاران و مدیران نسل اول و دوران طلایی مطبوعات دانشجویی آزربایجان تقاضا دارد مطالب انتخابی خویش را در فایل word به آدرس کانون ارسال نمایند.
توضیح: مصاحبه زیر توسط نشریه بولوت دانشگاه علوم پزشکی همدان با آقای مهندس علیرضا صرافی از فعالین باسابقه حرکت ملی آزربایجان به مناسبت 19 اردبیهشت روز دانشجویی آزربایجان و در آستانه سالروز قیام یک خرداد انجام گرفته است که به دلیل چاپ نشریه و عدم رسیدن به موقع مصاحبه جهت چاپ در نشریه بولوت بدین وسیله اقدام به نشر این مصاحبه در سایت بیلیم یورد (http://www.bilimyurd.blogsky.com) می نماییم.
مهندس علیرضا صرافی از روشنفکران وتحلیلگران سیاسی خوشنام و باسابقه حرکت ملی آزربایجان است.وی عضو شورای ملی صلح ومدیر مسئول نشریه توقیف شده دیلماج است که در زمینه فعالیتهای مطبوعاتی مقالات برجستهای را در مورد مسایل مختلف ملی آزربایجان منتشر کردهاست. ویژگیهای شخصیتی مثبت، مبارزات مستمر در راه حقوق ملی آزربایجان و ارایه نظرات راهگشا و سازنده درمورد مسایل آزربایجان، وی را به چهرهای محبوب ومقبول درمیان دانشجویان هویتطلب بدل کرده است.
بدون شک یکی از کارهای مهم مهندس صرافی انتشار خاطرات دانشجویی خویش با عنوان «جنبش دانشجویی آزربایجان در دهه 50» بود. این اثر که حاوی نکات آموزنده و خاطره برانگیز بسیاری بود در محافل دانشجویی نسل جدید آزربایجان مورد استقبال زیادی قرار گرفت. این بهانهای شد تا به مناسبت 19 اردبیهشت روز دانشجویی آزربایجان و در آستانه سالروز قیام یک خرداد و به سراغ وی برویم و مصاحبهای با این شخصیت ارزشمند داشته باشیم.
بولوت – جناب مهندس با عرض سلام وتشکر از قبول دعوت ما برای مصاحبه، خواهشمندیم که به عنوان سئوال اول باتوجه به انتشار خاطرات دانشجویی شما تحت عنوان «جنبش دانشجویی آزربایجان در دهه 50» مصاحبه را با توضیحاتی در باب سابقه وچگونگی شکل گیری این جنبش آغاز کنید.
صرافی – جنبش دانشجوئی آزربایجان سابقهای 63 ساله دارد. میدانید که به دنبال حمله نظامی حاکمیت راسیست سابق در آذرماه 1325 کلیه مظاهر جدید تمدنی که توسط دموکراتهای آزربایجان بنیانگذاری شده بود، «از جمله: مجلس ملی آزربایجان، فیلارمونی، موزهی هنرهای تجسمی بهزاد و دانشگاه آزربایجان و….» منحل و رسما تعطیل شد. در این میان تنها دانشگاه بود که به همت حرکت بهموقع و تیزهوشانه دانشجویان و اولیا آنها بازگشائی شد. دانشجویانی که در دوره دموکراتها وارد دانشگاه شده بودند، علیرغم جو پلیسی شدید، گروه –گروه راه استانداری را در پیش گرفتند و آنقدر به مسئولین فشار آوردندکه نهایتا حکومت مرکزی مجبور به عدول از دستورالعمل خود شد و دانشگاه پس از یکسال تعطیلی مجددا بازگشائی شد. این نخستین حرکت دانشجوئی دانشجویان آزربایجانی است که آنهم در پشت درهای بسته دانشگاه و در شرایط بسیار نظامی و خفقانآور صورت پذیرفت و اتفاقا به نتیجه نیز رسید!
این دانشگاه در طول دوره پهلوی همواره از فعالترین کانون مبارزات دانشجوئی در مقیاس کشوری شمرده میشد.
شاید نقطه اوج فعالیتهای دانشجویان ترک تشکیل کنگره آزربایجان در اواخر سال 1357 بود که با شرکت قریب به سه هزار نفر در سالن ورزش دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد و به دنبال آن نشریات «چنلیبئل و آزربایجانسسی» به همت «گروه بررسی مسائل آزربایجان» که سنگ بنای آن نیز در همان کنگره گذاشته شد، در سال 1358 منتشر گردید.
با انقلاب فرهنگی در سال 1359 همه فعالیتهای دانشجوئی در سطح کشورفروکش کرد، تا چند سال بعد دوباره در آزربایجان (که نخستین حرکت دانشجوئی کشور پس از دوره رخوت نیز بود) سر از خاکستر خویش بیرون آورد اما اینبار با عزمی راسختر و با صف مستقل خود.
بولوت – همانطور که استحضار دارید انتخاب 19 اردبیهشت برای روز دانشجویی آزربایجان اشاره به تظاهرات سال 74 دارد. میخواستیم نظر شما را درباره تفاوت ماهیت فعالیتهای هویتطلبانه دانشجویان آزربایجانی را در دوره های زمانی پیش ازاین تاریخ وپس ازآن جویا شویم؟
صرافی- مسیر کلی جنبش دانشجوئی همواره به موازات سمتگری جنبش ملی بوده، در نیمه اول آن (1358-1326) جنبش دانشجوئی ما در تعامل مثبت با جریانهای چپ بود، چرا که اساسا موضعگیری خود نیروهای ملی آزربایجان نیز در خارج از فضای دانشگاه، چنین بود. پس از انقلاب فرهنگی که موجب تعطیلی دوساله دانشگاهها و تسویه ایدئولوژیک کلیه دانشجویان فعال شد، سکوت سردی محیط دانشگاههای کشور را فرا گرفت. یخهای این دوران، در سالهای پایانی دهه شصت با برخی فعالیتهای فرهنگی در دانشگاههای تهران و تبریز شروع به ذوب شدن کرد و نهایتا با تظاهرات دانشجویان دانشگاه تبریز در19 اردیبهشت 1374 رسما دوره جدیدی در جنبش دانشجوئی اعلام شد.
جنبش دانشجوئی آزربایجان با قبول یک دوره رخوت شانزدهساله که خود معادل چهار نسل دانشجوئی کامل بود، در حال و هوایی متولد شد که به تازگی، تیرهای سوخته سرحدیآنسوی ارس، خاری در چشم شوونیسم شده بود. پنج جمهوری ترکزبان و از جمله جمهوری مستقل آزربایجان متولد شده بود، روسیه پس از قریب دویست سال اردوگاه سفید و سرخ خود را از پشت دروازههای ما برچیده بود، دهها ملت جدید یکی پس از دیگری استقلال خود را جشن میگرفتند، پرسپکتیو امیدبخشی از آزادی ملل در پشت مرزهای آهنین سابق گشوده شده بود. این کلیمای سیاسی بیش از هر جائی، آب و هوای آزربایجان را که از انسداد هفتادساله دروازههایش رنج میبرد، تحت تاثیر خود گرفت. دانشجویان ما عاری از رسوبات ذهنی نسلهای پیش طرحی نو در انداختند، که طبعا تفاوتهای ماهوی نیز با جنبش دانشجوئی سابق داشت.
بولوت – به نظر شما وجه مشترک و وجه تمایز جنبش دانشجوئی آزربایجان در دوره سابق و دوره کنونی چیست؟
صرافی- وجه مشترک این دورهها، ماهیت ضددیکتاتوری و «آزربایجانگرایی» در هر دو دوره است. در هر دو دوره عمدهترین مرکزی که مرتبا خطوط قرمز رژیم را در محدودیتهای فرهنگی آزربایجان میشکست، دانشگاه بود. در هر دو دوره نیز بزرگترین کانون مخالفت با رژیم حاکم دانشگاه بود.
اما وجه تمایز آنها… در دوره اول (1359-1326) ذهنیت دانشجویان آزربایجانی، معطوف به حل مسئله آزربایجان در چارچوب اتحاد با جریانهای چپ و رسیدن به یک جمهوری فدراتیو (نظیر شوروی) بود. به این ترتیب چشماندازی از رشد فرهنگی و شکوفائی اقتصادی باز میشد که جمهوری شوروی سوسیالیستی آزربایجان نمونه بارز آن بود. دانشجوی چپِ فارس زبان نیز که خود را در مرکز این دایره مییافت بالطبع با این مدل مشکلی نداشت و از آن استقبال میکرد.
به عنوان یک جمله معترضه باید اضافه کنم که استثنائا این ذهنیت برای گروهی از دانشجویان (و از جمله خود من) سالها قبل از فروپاشی شوروی فروریخته بود. در نوروز سال 1355 یک گروه از دانشجویان دانشگاه مابا یک پاسپورت دسته جمعی از راه ترکیه به بلغارستان و رومانی و از آنجا به مسکو و نهایتا به باکو رفتند و برگشتند. چیزهایی که آنها از واقعیت شوروی دیده بودند، بسیار متفاوت با آن مدینه فاضلهای بود که همه تصورش را میکردند. آنها از فقر مادی و معنوی اهالی، وجود جو امنیتی شدید، روسیزه شدن برخی از جوانان باکو و تنفر موجود نسبت به حکومت شوروی در میان مردم عادی، حتی از بیسوادی سیاسی اعضای حزب کمونیست و… غیره صحبت میکردند. البته علاوه بر دیدهها و شنیدهها، مستنداتی نیز همچون عکس و اسلاید نیز با خود آورده بودند، این گزارش صادقانه از وضعیت شوروی مارا به این نتیجه میرسانید که نباید بهای چندانی به نقش شوروی در حل احتمالی مسئله آزربایجان داد. اما تغییر ذهنیت فعالین یک جنبش سیساله، خمیرهای بود که آب زیادی میطلبید.
تنها پس از فروپاشی شوروی بود که آن تصاویر خیالی از پرده اوهام به کلی زدوده شد.
بدین ترتیب در دوره دوم (1374 به بعد) چنین توهماتی در ذهن هیچ دانشجویی ریشه نداشت.
در هر دو دوره گرایش شدید «آزربایجانگرائی=آزربایجانچیلیق» در میان دانشجویان آزربایجانی دیده میشد، اما در دوره اول این گرایش فاقد پشتوانه تئوریک خود یعنی سیستم تفکر «آزربایجانمحوری» بود، لذا دانشجویانی که با نام و انگیزه آزربایجان وارد صحنه مبارزه میشدند، گاه ازجاهای بسیار دوردستی سر در میآوردند…
در دوره اول تغذیه هنری و فرهنگی دانشجویان عمدتا از مسیر برخی کتب شعر و ادبیات دورهی فرقه و یا کتب و نشریات چاپ باکو و یا از طریق صفحات موسیقی و رادیو باکو تامین میشد. این کتب همه مخفیانه و در لفاف و جلدهای دیگر رد و بدل میشد و عملا هیچ مجوزی برای چاپ کتاب و مجله و یا ترتیب دادن شب شعر و موسیقی صادر نمیشد.به خاطر این است که ترتیب دادن یک برنامه موسیقی عاشیقی در آن دوره به منزله شکستن سد عظیم سکوت و رخوت در فرهنگ سرزمینمان بود که اشک شوق در چشمهایمان جاری میساخت.
اما در دوره دوم منابع بسیار متنوعی برای تغذیه هنری و فرهنگی دانشجویان وجود دارد، که عبارتند از دهها برنامه شعر و موسیقی در محیط دانشگاه، کتاب و نشریات ادبی که در حوزه عمومی و با مجوز رسمی انتشار مییابد، همچنین امکانات مدرنتری چون CD ، ماهواره و اینترنت.
در دوره اول تغذیه فکری دانشجویان ازطریق نشریات مخفی گروههای سیاسی چپ صورت میگرفت.
اما در دوره دوم تغذیه فکری آنها از طریق جلسات سخنرانی و میزگردهای علنی یا کتاب و مقاله از سوی افراد و شخصیتهای مستقل و یا جریانات آزربایجانچی صورت میگیرد و امکانات نشر آن نیز علاوه بر دانشگاه در فضای مجازی نیز به طور وسیعی موجود است.
در دوره اول هیچ حزب و جریان سیاسی به نام آزربایجان در فضای جامعه وجود نداشت.
اما در دوره دوم دهها گروه و جریان فکری با گرایشات مختلف به نام آزربایجان و برای آن فعالیت میکنند.
بولوت- آقای مهندس، طی سالیان گذشته استقلال جنبش دانشجویی آزربایجان به یکی از مباحث پردامنه و چالشبرانگیز در محافل دانشجویی تبدیل شده است و ابهامات فراوانی در اینباره ایجاد شده است. استنباط شخصی شما از مفهوم استقلال جنبش دانشجویی آزربایجان چیست؟
صرافی- من شخصا طرفدار استقلال فعال در عین تعامل با شرایطی محیطی موجود هستم.
استقلال غیرفعال و در انزوا به منزله زندهبگورشدن است، اساسا فعال بودن در ذات ماهوی جنبشها وجود دارد، یعنی اگر فعال نباشیم پس دیگر جنبشی هم در کار نیست که تازه بخواهیم استقلالش را حفظ کنیم.
بنابراین یکی از وظایف رهبران هر جنبشی، ایجاد بستری مناسب برای آن فعالیتی است که میگوییم در ذات ماهوی هر جنبشی وجود دارد. فعالیتهاست که جنبش را میسازد.
ما نمیتوانیم خواب و خیالهای خود را به حساب فعالیت و حرکت منظور کنیم. لازمست در فضای واقعا موجود دانشگاه و جامعه برای حرکتمان بسترسازی کنیم، کسی نمیتواند منکر این باشد که در جامعه نیروهای دیگری نیستند و یا جریانات فکری دیگر، جنبشهای اجتماعی دیگر و … وجود ندارند، ویا از همه بالاتر حاکمیتی که وظیفهای اصلیش حفظ وضع موجود است، وجود ندارد! اگر برق سرنیزهها را نبینیم، مجبوریم با اولین تماس دردناک آن با پوست و گوشتمان چشمهایمان را باز کنیم!
لذا در عین حفظ استقلال جنبش دانشجوئی آزربایجان، برای توسعه (کیفی، کمی و البته جغرافیائی آن) ناگزیر از تعامل با سایر نیروها در دانشگاهها و شهرهای مختلف و با توجه به بافت سیاسی و ملی مناطق مختلف هستیم. چگونگی این تعاملات را نیز فعالین هر حوزه و شهری مشخص میکنند.
بولوت- به نظر جنابعالی نقش و کارکرد جنبش دانشجویی در حرکت ملی آزربایجان به عنوان جنبشی اجتماعی– سیاسی چیست؟
صرافی – نقش و کارکرد این جنبش در حرکت ملی آزربایجان تاکنون بسیار مهم و تعیین کننده بوده، بسیاری از تریبونهای حرکت به همت دانشجویان فراهم شده است، قریب به 120 نشریه دانشجوئی، صدها برنامه سخنرانی، میزگرد، شعر و موسیقی و …چندین راهپیمائی و تحصن که فضای سیاسی آزربایجان را متحول کرده که مهمترینشان اعتراضات یکپارچه دانشگاههای آزربایجان (از 23 تا31) اردیبهشت 1385 بود که طلایهدار قیام یک خرداد تبریز و قیامهای اردبیل و اورمیه و سولدوز و مشکین شهر و مرند و دهها شهر دیگر شد، همه به نوعی سهم جنبش دانشجوئی در حرکت ملی را نشان میدهد.
بولوت- آقای مهندس در آستانه یک خرداد هستیم، به نظر شما مهمترین دستاورد و تجربهای که ما از قیام خرداد نصیبمان شد چه بود؟
صرافی – به نظر من از مهمترین دستاوردهای آن یکی اعتماد بهنفس ما بود، ما آموختیم که اگر بخواهیم میتوانیم.
دیگر اینکه قیام موجب فراگیرشدن جنبش درگستره عمومی جامعه شد. پیش از آن فعالین جنبش عمدتا دانشجویان و هنرمندان، روشنفکران بودند که تعدادی از تهیدستان شهری نیز آنها را همراهی میکردند. اما بعد از قیام دانشآموزان دبیرستانی، گروههایی از بازاریان و بخش قابل توجهی از طبقه متوسط شهری نیز فعال شدند.
از جمله تجاربی که در روزهای قیام حاصل شد این نتیجه بود که بایستی عزم را جزم کرد و روی یک خواست کاملا مباح و منطقی تا به آخر پای فشرد. لذا در جریان قیامهای شهری خرداد شعار مشترک همه همانی بود که اکنون نیز ادامه آن در همه جا و از جمله در میادین ورزشی یکصدا از صدهزار گلو فریاد زده میشود: «تورک دیلینده مدرسه، اولمالیدیر هرکسه».
بولوت- به نظر شما جنبش دانشجویی آزربایجان تاچه اندازه در ایفای نقش و کارکرد خود درقبال حرکت ملی موفق عملکرده است؟
صرافی-به زعم من (در نبود احزاب)، این جنبش عملکرد بسیار موفقی داشته است، یعنی بسیار بیش از سهمی که جنبشهای نظیر در دیگرملل بر عهده دارند، به دوش گرفته است. اما به هر حال باید قبول کرد که نباید آنچه را که از حزب میخواهیم از دانشجو طلب کنیم.
بولوت- به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران حلقه روشنفکری به دانشجو و با همین واسطه به توده مردم ختم میشود. نظر شما چیست؟
صرافی-البته دانشجو میتواند یکی از حلقههای واسط ما بین روشنفکر و توده مردم گردد، (چنانچه مثلا نشریات دانشجویی که عملا نویسندگانی و خوانندگانی خارج از دانشگاه داشتند، چنین واسطهای بودند(.
اما روشنفکران بدون واسطه نیز با مردم در تماسند، شعرا، نویسندگان، هنرمندان اغلب ارتباطات وسیع اجتماعی دارند، کتابهایشان کمابیش چاپ میشود و به میان مردم میرود، ویا از طریق مطبوعات و اینترنت با هزاران نفر در ارتباطند. لذا این تلقی که حلقه روشنفکری صرفا از طریق دانشجو به توده مردم مربوط میشود، حکم درستی نیست.
بولوت- ارزیابی جنابعالی به عنوان یکی از روشنفکران حرکت ملی از ارتباط جنبش دانشجویی با حلقههای روشنفکری آزربایجان وچگونگی آن چیست؟
صرافی- این ارتباط همواره وجود داشته است، یعنی از بدو تاسیس دانشگاه، دانشجویان در کنار تحصیل در رشته علمی خویش، به دنبال کسب یک هویت سیاسی نیز بودهاند. در کشوری که تحزب شکننده و ناقصی داشته، دانشجویان عمده نیازهای معنوی خویش را در ارتباط با حلقههای روشنفکری یافتهاند. مثلا در دوره اول محفل صمدبهرنگی در تبریز مستقیم یا غیرمستقیم الهام بخش اکثر فعالین جنبش دانشجوئی بود. در سالهای بعد از انقلاب کانونهایی چون نشریه وارلیق و افرادی چون دکتر هئیت، محمدعلی فرزانه، علی تبریزی، حسین دوزگون، دکتر ذهتابی و…. محل مراجعه و یادگیری و صلاح و مشورت بسیاری از دانشجویان هویتطلب بوده است. در حال حاضر نیز این ارتباط در سطح مدرنتری وجود دارد یعنی صرفا ارتباط حضوری نیست، اینترنت باعث میشود که نتیجه مراجعه یک دانشجو به یک روشنفکر در اختیار دهها هزار دانشجوی دیگر قرار گیرد.
بولوت – اکنون نزدیک به یکسال از ظهور جنبشی تحت عنوان جنبش سبز در ایران میگذرد تحلیل شمااز عملکرد حرکت ملی آزربایجان به طوراعم و جنبش دانشجویی آزربایجان به طوراخص درقبال جنبش سبز و همچنین جنبش سبز به صورت متقابل چیست؟
صرافی- حرکت ما در مقابل جنبش سبز سکوت اختیار کرد، سبزها نیزپیشاپیش چندان حسن نظری نسبت به حرکت ما ابراز نکرده بودند. این واقعیت موجود است.
اما به نظر من بایستی از هرگونه اقدامی جهت ایجاد تفاهم و همگرایی با هر جریان اجتماعی و سیاسی به میزانی که استعداد همراهی داشته باشد، استقبال کرد. در حال حاضر جنبش سبز آلترناتیو مطرحی در آینده کشور است، ما هم که با کسی سر جنگ نداریم، باید بتوانیم در جوی مساعد به رشد سیاسی خویش ادامه دهیم، هرقدر دوستان ما زیاد و دشمنان ما کمتر باشند به نفع ماست.
اما کسی به عنوان روشنفکر اجازه ندارد مردم خویش را فریب دهد، اگر کسی از مردم بخواهد که جبهه خود را رها کرده، به صفوف سبز بپیوندند، ما را به گمراهی رهنمون شده است.
بولوت – آیاجنبش سبز توانستهاست تا مطابق با ادعای تئوریسنهایش درآزربایجان پایگاهی داشته باشد؟
صرافی– به زعم من این جنبش در حال حاضر پایگاه مستحکمی در آزربایجان ندارد، تنها سایهای از آن در آزربایجان افتاده، در تبریز برخی جریانات ملی-مذهبی، حزب مشارکت و شعبه دفتر ادوار تحکیم وحدت و….. پشتیبان این جنبش هستند.
همه این جریانات ضمنا از جنبش سبز به خاطر کمتوجهی به مسائل آزربایجان انتقاداتی دارند و چالشهایی با رهبران و جریانات مرکزنشین حامی جنبش سبز دارند. به تعبیری میتوان گفت که سایه جنبش سبز در تبریز کمی تا قسمتی قرمز است!
بولوت- به نظر شما آیا حرکت ملی آزربایجان نقشی محوری و تعیین کننده در سکوت ملت آزربایجان در قبال جنبش سبز وعدم فعالیت در راستای معنویات جنبش سبز داشته است؟
صرافی-تصور می کنم بیشتر این خود مردم بودند که همین موضعگیری را اتخاذ کرده بودند. ضمن اینکه حرکت ملی نیز چنین سیاستی را پیشه کردهبود.
باید بگویم که حرکت ملی ساکت نبوده در عین حفظ جبهه مستقل خود، به نقد جنبش سبز پرداخته و هم طی چندین بیانیه مواضع خود را در قبال آن عنوان نموده است. در بیانیهای تحت عنوان «بیانیه جمعی از فعالین آزربایجانی در رابطه با شرایط سیاسی روز» از مردم آزربایجان خواسته شده است که تا زمانی که سبزها حقوق ملی و مدنی آزربایجان را به رسمیت نشناختهاند، حرکت ملی آزربایجان باید استقلال خود را از جریانات چپ و راست مرکزگرا حفظ کند، چرا که هدف اساسی ما تأکید بر آگاهی ملی است و لذا فعالیتهای فعالین و گروههای مختلف بنا به ضرورتها و منافع ملی باید بر این اصل متمرکز باشد. ضروری است که فعالین ملی و رسانههای جمعی مختلف همچنان به این اصل پایبند بوده و از داخل شدن در منازعات مذکور پرهیز کنند.
بیانیه فوق در آذرماه 1388 منتشر گردید، در این بیانیه از معیارهای اساسی حرکت سخنی به میان نیامده بود (چرا که این معیارها را همه فعالین میدانند و بدان معتقدند) و مثلا یک فعال جنبش سبز متوجه نمیشد که بالاخره آزربایجان چه میخواهد؟ در ادامه آن بیاینهای تحت عنوان «معیارهای ما» منتشر شد که در این بیانیه به طور صریح و شفاف معیارها و پرنسیپهای ارزشدهی آزربایجانیها به هر جریان سیاسی دیگر (از جمله جنبش سبز) ارائه شده بود. این توپی بود در زمین آنان، طبعا در صورت عنایت یا عدم عنایت آنها به این معیارها ما نیز در مورد آنها قضاوت خواهیم کرد و حداقل نتیجه اینکه ارزش اخلاقی این سکوت نیز به طرف مقابل اثبات شد، سکوت ما سکوت مبهم نبود، بلکه سکوتی توام با بیان شفاف بود، این نشانگر پختگی در حرکت ملی ماست.
بولوت – آقای مهندس، شمابه عنوان یک تحلیلگر از درون مجموعه حرکت ملی آیا قائل به تحلیل مسایل از منظر طبقاتی در نوع عملکرد و شکلگیری آن میباشید؟
صرافی- من با دگماتیسم و یا هر نوع تحلیل یکجانبه مخالفم.
اساسا تحلیل جنبشهای اجتماعی در علم سوسیولوژی از منظرهای مختلفی صورت میگیرد، به قول یکی از اندیشمندان غربی: آنانکه با محدود کردن تفکر در یک سیستم فکری خاص به حذف سایر بینشها میپردازند در واقع علم را تا حد مذهب پایین میآورند.نه عمده کردن نقش طبقات و نه حذف نقش آنها در سمتگیری جنبشها هیچکدام درست نیستند.
اجازه دهید در اینجا کمی به حاشیه بروم و به طرح یکی دو مبحثی بپردازم که بدون درک ماهیت طبقاتی جامعه نمیتوان به تحلیل مناسب رسید.
1- همه میدانیم که بخش قابل ملاحظهای از نیروهای جنبش ملی ما را تهیدستان شهری (حاشیهنشینان) تشکیل میدهند، اینان گرایش شدیدی به گسترش عدالت اجتماعی دارند، اگر فعالین حرکت ملی نخواهند به نیازهای طبقاتی آنان توجه کنند، مشارکت این نیرو را در جنبش به حداقل رساندهاند که این نقض غرض است.
2- بورژوازی آزربایجان هرچند در قرن حاضر به دنبال امنیت بیشتر برای سرمایه خویش و کسب سود بیشتر حتی مجبور به انتقال سرمایه خود به مرکز شده و در این میان نیز اغلب هویت ملی خود را پیش پای منافع طبقاتیاش قربانی کرده، اما در سالهای اخیر به دلایلی چند از جمله: رشد چشمگیر اقتصادی در ترکیه، فروپاشی شوروی و تغییر نظام اقتصادی در کشورهای تازه استقلالیافته از کمونیسم به سرمایهداری، بازار بزرگی در منطقه به وجود آمده که سرمایهداری ما نمیتواند از آن چشمپوشی کند. اکنون سرمایهدار آزربایجانی نیمنگاهی نیز به هویت ترکی خویش یافته است. اگر فعالین حرکت ملی نقش محوری و تعیینکننده بورژوازی در پروسه ملتسازی را نادیده بگیرند، ویا مثلا (به زعم خود؟) این نقش را به حاشیهنشینان شهری محول کنند! عملا جنبش ملی را سترون کردهاند که این هم نقض غرض است.
و البته میتوان مثالهای بیشتری نیز ذکر کرد که نشان میدهد ما تنها با درک جامعی نسبت به بافت طبقاتی جامعه، میتوانیم تحلیل درستی ارائه دهیم، مسلما موارد زیادی نیز هست که تحلیل طبقاتی کاری از پیش نمیبرد و راه به بنبست میبرد. نتیجه اینکه بایستی خود را به بند دگماتیسم گرفتار نسازیم، تا بتوانیم با ارائه تحلیلهای سنجیدهتر، قدمهای سنجیدهتری نیز برای ملتمان برداریم.
هیچ پهلوانی بازوی چپش را بلااستفاده رها نمیکند، با کمک هر دو بازو باحریف کشتی میگیرد حتی اگر بازوی راستش قویتر هم باشد.
ما اگر در تحلیل مسائل جامعه با پیشداوری و ذهنیتهای دگم وارد میدان شویم و چشم خود را به مجموعه دستاوردهای علوم سوسیولوژی و سیاست ببندیم. عینا دچار همان اشتباهی میشویم، که بسیاری از فعالان جنبش دانشجوئی در دوره اول دچارش شدند و بهای سنگینی نیز پرداختند. البته اشتباه ما نابخشودنیتر است چرا که در دوره اول تنها مسیر تغذیه فکری دانشجویان آزربایجانی جریانات و احزاب چپ بودند، حال آنکه در دوره دوم اصولا در فضای حرکت ملی پلورالیسم و چندصدایی حاکم است و به راحتی میتوان نظریه های مختلف تحلیل سیاسی و اجتماعی را آموخت و در صورت نیاز از آن بهره برد.
بولوت- … و ظرفیتهای دموکراتیک گفتمان حرکت ملی را درپاسخگویی به خواستهها و مطالبات اقشار و طبقات مختلف ملت آزربایجان چگونه ارزیابی میکنید؟
صرافی- البته باید اذعان نمود که هرچند در حال حاضر گفتمان دموکراتیک در حرکت ملی، غالب است و همه خود را مدافع دموکراسی معرفی میکنند. اما این گفتمان، در حرکت ملی گفتمان متاخری است که هنوز از ظرفیتهای آن بطور کامل استفاده نشده و در ذهن فعالین ما به خوبی نهادینه نشدهاست.
بحث در این مورد نیاز به فرصت مستقلی دارد که از حوصله این مصاحبه خارج است، بطور خلاصه اینکه راه توسعه و آزادی کلیه ملل جهان از دموکراسی میگذرد، گفتمان دموکراسی ظرفیت خوبی در پاسخگوئی به خواستهها و مطالبات اقشار و طبقات مختلف هر ملتی دارد، که گفتمانهای ناسیونالیستی و سوسیالیستی به تنهایی چنین ظرفیتی را برنمیتابند.
بولوت- شما یکی از کسانی هستید که تلاشهای زیادی را درباره تقویت زیربناهای دموکراتیک حرکت ملی انجام دادهاید که شاید مهمترین آن طرح مسئله زنان آزربایجان باشد میخواستیم نظرشما را درباره لزوم تقویت گفتمان دموکراتیک حرک و نقش جنبش دانشجویی درآن جویاشویم؟
صرافی– با تشکیل کنگره زنان آزربایجان سال 1383 نقطه عطفی در اوجگیری طرح مسئله زن در فضای مردسالارانه آزربایجان بود. همزمان (و طی سالهای بعدی نیز) سه ویژه نامه زن به سردبیری خانم فرانک فرید و یاری بیدریغ چندتن از دختران و زنان آزربایجانی در ماهنامه دیلماج منتشرشد. از آن به بعد هم مرتبا مسئله زن یکی از موضوعات تعطیلناپذیر در مجموعه مباحثات ما را تشکیل میدهد، که البته همه اینها در مقابل عمق فاجعهای که بر زنان جامعه رفته بسیار اندک مینماید.
تبعیضات اجتماعی، تحقیر، محدودیتهای عرفی و قانونی و…همه موجب به حاشیه کشیده شدن زن از بطن اجتماع و راندن آنها به پستوی خانه ها شده، این در حالیست که آنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و به تعبیری نیز تربیت تمام جامعه با آنانست. نمیتوان ادعای دلسوزی نسبت به فرزندان ترک آزربایجان را کرد اما توجهی به قل و زنجیر زنگزده پای مادران و خواهران و دختران خود ننمود.
ما نمیتوانیم هیچ برنامهای برای نیمی از ملت خود نداشته باشد. توجه جدی به مسئله زن وظیفه ملی هر فعال آزربایجانی (اعم از زن یا مرد) است.
بولوت- …. و در مورد لزوم تقویت مبانی دموکراتیک حرکت و نقش دانشجویان در آن؟
صرافی -حرکت ملی آزربایجان از بدو شروع خود در دوره جدید که تاریخچهای 20 ساله دارد مراحل مختلفی پشت سرگذاشته، مباحثات غالب در اوایل حرکت، شامل استدلالهایی بود که مبانی خود را از ادبیات، تاریخ و اساطیر اخذ میکردند، آن مباحثات ماهیتا ارزشی بومی و محلی داشتند. چنین گفتمانی هیچگاه نتایج حقوقی نداشته، قابل مراوده و مذاکره در فضای بینالمللی نبوده و حداکثر مصرف محلی دارند.
اما تحول کیفی در این مباحث از اوایل دهه هشتاد شروع شد و شاید بتوان نقطه آغاز آنرا بیانیه «آزربایجان سخن میگوید» دانست که در تیرماه 1382 به امضای قریب به هزار تن از فعالین سیاسی و فرهنگی ما رسیده بود، این گفتمان حقوق مترتب به هویت را در چارچوب حقوق بشر و دموکراسی به پیش میکشد، نخستین کنگرههای زبان مادری در اسفند 1382 و زنان در 1383 و تشکیل ان.جی.او. ها و احزاب و گروههای مدافع دموکراسی در این دوره نشانگر رویکرد غالب گفتمان دموکراسی در مرحله جدید تکامل حرکت ملیست.
طبعا دانشجویان نیز نقش مهمی در آن داشته و دارند چنانچه نخستین سمپوزیوم دموکراسی در بهار 1387 نیز به همت دانشجویان دانشگاه آزاد در تبریز برگزار گردید.
بولوت- مهندس صرافی شما از معدود فعالان ملی آزربایجان هستید که با محافل روشنفکری وسیاسی مرکزگرا نیز ارتباط داشتهاید با توجه به تجربیات خویش دراین عرصه وامکانی که برای جنبش دانشجویی آزربایجان برای ارتباط باجنبشهای مرکزگرا وجوددارد، نظرتان درباره اینگونه ارتباطات چیست؟ آیا این گونه ارتباطات رابه نفع حرکت ملی میدانید، درصورت پاسخ مثبت راهبرد پیشنهادی شما برای این مناسبات سیاسی چیست؟
صرافی–اعتقاد دارم که حرکت ملی دارای ماهیت دموکراتیک و آیندهنگر است.
میدانید که علاوه بر جنبشهای آزادیبخش و دموکراتیک که همواره روی به آینده دارند، برخی جنبشهای اجتماعی واپسگرا و ارتجاعی نیز وجود دارند. (چنانچه جنبش کوکلسکلانها در آمریکا یا نازیها در آلمان، از نوع جنبشهای ارتجاعیاند که روی به گذشته دارند.)
حرکت ملی آزربایجان جنبشی دموکراتیک و روبه آینده است که هدف غائی آن تامین دموکراسی، آزادی و سعادت برای مردم آزربایجان است، درجازدن در گذشته و نظارت صرف برحوادث سیاسی ما را به جایی نخواهد برد، ما باید خود بازیگر عرصه سیاست باشیم. آزربایجانی نباید سنگر حرکت ملی را به هیچ قیمتی ترک کند، او باید نقش مقدر خویش را شخصا ایفا کند، دیگران به جای او بازی نخواهند کرد.
اما این نقش در روی زمین مادی بازی میشود نه در عالم رویا. هدف مقدس ما وقتی متحقق خواهد شد که بتوانیم به تحلیل جامعی از قدرت و آرایش نیروها و عوامل ذینفع و تاثیرگذار (مثبت یا منفی) در مسئله آزربایجان برسیم. باید متحدین طبیعی و نزدیک و متحدین مشروط و مخالفین احتمالی و قطعی خویش را بشناسیم.
ما در مسیر دشوار و پرپیچ و خمی حرکت میکنیم، اگر چشمانمان هم بسته باشد، مسلما سرمان به سنگ خواهد خورد. اما اگر مسیر پیشاپیش آماده شود و سنگهای ریز و درشت را از پیش پایمان برداریم، آنگاه با چشمان باز حرکت کنیم در آن صورت با سرعت بیشتر و با تنش و فشار عصبی کمتری راه خواهیم پیمود، اگر ارتباط خود را با هر آنچه خارج از جغرافیای آزربایجان و هر آنچه خارج از حرکت ملیست، قطع کنیم مسلما توان ایفای نقش تاریخی خود را نخواهیم داشت.
یک حرکت پوینده و زنده همواره به فکر جای پای خود در قدمهای بعدی ست، ما همواره در زمان و مکانی مشخص و به سمت و سوی معینی حرکت میکنیم، لذا بایستی اطلاعات خود را از زمان و مکان و نیروهای موجود مرتبا بهروز کنیم. ارتباط، مذاکره و مشاوره با جریانات سراسری یکی از همین تلاشها شمرده میشود.
و البته به هیچوجه هم کافی نیست بایستی با جریانات غیر سراسری (متعلق به سایر اقوام ایرانی) و همچنین مجامع و نهادهای بینالمللی نیز در ارتباط و تعامل بود.
بولوت – …. و نقش دانشجو در این ارتباطات (با گروههای مرکزگرا و منطقهای) چیست؟
صرافی- دانشجویان ترک دانشگاههای تهران، سنندج و اهواز و سایر شهرهای خارج از آزربایجان به عنوان سفرای مردم خویش بایستی اهداف دموکراتیک حرکت ملی آزربایجان را به دانشجویان و روشنفکران و فعالین آن شهرها برسانند، آنها در عین حال میتوانند روشنفکران جریانات سراسری را در ایجاد میزگردها و جلسات پرسش و پاسخ و یا مصاحبههای خود به چالش بکشند، تجربه شخصی من این بوده که در صورت مراجعه به آنان مواضع آنها به نحو بارزی تغییر میکند و مسلما اصلاح میشود، آنان موضعی نرمتر و نزدیکتری به جنبش آزربایجان اتخاذ خواهند کرد که این طبعا به نفع ما تمام میشود.
بولوت- به عنوان حسن ختام و ضمن تشکر دوباره از حضور جنابعالی در مصاحبه، خواهشمندیم تا به عنوان یک روشنفکر و تحلیلگر برجسته مسایل آزربایجان تا آسیبها وآفتهایی را که متوجه جنبش دانشجویی آزربایجان است تیتروار بیان کنید؟
صرافی– شاید عمده خطری که ما را تهدید میکند، خطر در غلطیدن به ناسیونالیسم کور و به دنبال آن منزوی شدن است.
دیگر اینکه برخی از دانشجویان گاه چنان تند میروند که خسته شده و پس از فارغالتحصیلی دیگر هرگز فعالیتی نمیکنند. همواره باید سعی کنید متناسب با توان واقعی و فردی خودتان و با راهنما کردن مشعل وجدان خودتان قدم بردارید، همیشه در دانشگاه آن وظایفی را بر عهده بگیرید که پس از فارغالتحصیلی هم بتوانید آنرا بر دوش کشیده و به نتیجه برسانید. در این صورت نه شما خسته میشوید، نه راه بدون رهرو میماند.
بولوت – آقای مهندس صرافی از اینکه وقت خود را در اختیار من قرار داده به سوالاتم پاسخ گفتید از شما متشکرم.
صرافی- من هم به نوبه خودم از شما که با تیزهوشی تمام روی مسائل مهمی دست گذاشتید و سوالاتی عنوان کردید تشکر میکنم.
صاحيبي معلوم اولمايان ايمضالار و آزربايجان ميللي آزادليق حركاتي /
آزدمو: تاخما آدلار ایچریده بللی امنیتی شرایطه گوره ، میللی فعاللار طرفیندن قوللانیلماقدادیر ، آنجاق بعضی لری تاخما آدلاردان فایدالاناراق ، بعضا میللی حرکته نیفرت کامپانیالاری باشلاتمیش، بعضا ایسه تانینمیش حورمتلی شخصیت لر و قوروم لاریمیزی ساچما-سابان سوزلر و اتهاملارا معروض قویماغا چالیشمیشلار ، سایین علیرضا اردبیللی طرفیندن یازیلمیش بو مقاله ، تاخما آدلار فئنومن-ینی آچیقلایاراق بو قونویا آچیقلیق گتیرمیشدیر و » تاخما آدلار » آلتیندا آمستردام کنفرانسی نی و اوردا الده اولونان قازانجلاری زده له مک تاکتیک لرینی آراشدیرمیشدیر. مساله نین اهمیتینی نظره آلاراق ، مقاله نین بر داها یاییلماسینین یارارلی اولاجاغی دوشونجه سینده ییک.

علیرضا اردبیلی- تریبون سایتی-نین باش یازاری http://www.tribun.com
1. آمستردام نائيليت لري كيملري يانديردي؟
2. آمستردام اوغورلاريندان يارانان ناراحاتليغين تظاهورو
3. تاخما آدلار فئنومئني
4. لئقيتيم سببدن ايشله نن تاخما آدلا يازانلارين 3 موهوم كاراكتري
5. آمستردام دييالوق توپلانتي سي نائيليتي و تاخما آدلارين رولو
6. بايراق ياراداما كامپاني ياسيندا خلق اولموش تاخما آدلارين عاقيبتي
7. حساس مسئله لر
8. موعاليجه يا پرافيلاكتيكا (خسته لي يين قاباغين آلماق)
9. حركاتين سيرالاريندا ساغلامليغي قوروماق تدبيرلري
10. «خلوت» يئرده باش وئرن گؤرشون معما سي!
11. سون سؤز
به کجا چنین شتابان؟!
سایین علیرضا بی اردبیلی نین یازیسینی یایدیقدان سونرا بعضی سایغی دیر یولداشلار اوردا بعضی سهولرین اولدوغونو بیلدیره رک سایین امیر بی مردانی نین جاوابینین یاییلماسینی ایسته میشدیلر ، یوخاریدا قئید ائتدیگیمیز کیمی ، آزدمو-نون مقصدی میللی فعاللارین دیققتینی یالنبز » تاخما آدلار ایله یامان و نیفرت کامپانیالاری نی یورودنلره جاب ائتمک » اولموشدور ، یوخسا بیزیم آزدمو اولاراق مدنی و نورمال ادبیات دا یازیلان بوتون دوشونجه لر ، یازیلار و یازارلارا ( هر امضا ایله یازیلماسینا باخمایاراق ) سونسوز حورمت و سایغیمیز واردیر .
اومید ائدیریک بو مباحثه لر میللی حرکتین ، دوغرو ، سیاسی و مدنی دیل و ادبیات ایله گئنیشله نمه سی و سورومسوزلوق حیسسیندن اوزاق یازی و داورانیش لاردان آرینماسینا یاردیم ائده جک.
سایین امیر بی مردانی – نین به کجا چنین شتابان؟! باشلیقلی یازی سینی آشاغیدا اوخویون.
به یاری مدافعان محیط زیست آزربایجان بشتابیم!
س. حاتملوی
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
افکار عمومی کشور در مقابل فاجعه ی زیست محیطی دریاچه ی ارومیه که هر روز ابعاد وسیعتری به خود می گیرد، حساسیت لازم را نشان نمی دهد. لذا طرفداران حفظ محیط زیست و فعالین ملی- مدنی آزربایجانی می خواهند با یک اقدام ابتکاری، توجه مردم را به تخریب محیط زیست و حیات وحش در آزربایجان جلب کرده و به سیاستهای ضد مردمی رژیم که در این مورد کوچکترین وقعی به نظریات متخصصین نمی گذارد، اعتراض بکنند. آنها می خواهند با خانواده هایشان سیزده فروردین را بر روی پل ساخته شده در این دریاچه بدر کنند.
دریاچه ی ارومیه که در رژیم سابق به دریاچه ی رضائیه تغییر نام داده شده بود، یکی از دریاچه های منحصر بفرد دنیا محسوب می شود. این دریاچه که قبل از تقسیمات ایالتی انجام شده، بصورت طبیعی خاکهای آزربایجان را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می کرد، بزرگترین دریاچه ی ایران و یکی از بزرگترین دریاچه های شور دنیا محسوب می شود. به نظر متخصصین داخلی و بین المللی، اکو- سیستم این دریاچه در نوع خود منحصر بفرد می باشد. به همین دلیل این دریاچه و تالابهای آن، پارک ملی بوده و منطقه ی حفاظت شده محسوب می شود. این دریاچه که موجودی به نام آرتمیا ارومیانا در آن زندگی می کند، زیستگاه گونه های نادری از حیات وحش بوده و لجن موجود در سواحل آن از قدیم در معالجه ی امراض پوستی و استخوانی مورد استفاده قرار می گرفت. و امروزه در صورت سرمایه گذاری های لازم می تواند همانند دریاچه های نظیر خود به یکی از مراکز توریستی جهان بدل شده و بدین طریق سیمای اقتصادی آزربایجان غربی را دگرگون کند.
در چند دهه ی اخیر به علت خشکسالی های مداوم و احداث سدهای مختلف بر روی رودخانه هائی که این دریاچه از آب آنها تغذیه می کند، بیشتر از 5 متر از عمق آن کاسته شده و بر وسعت نمکزارهای اطراف دریاچه به شکل غیر طبیعی افزوده شده است. ادامه ی این وضع نه تنها باعث نابودی این اکو- سیستم منحصر بفرد خواهد شد، بلکه با افزایش نمکزارهای اطراف دریاچه و وزش بادهای نمکدار، مناطق کشاورزی اطراف این دریاچه- که محل کار و زندگی صدها هزار آزربایجانی ساکن این مناطق می باشد- به تدریج نابود خواهند شد. مناطق کشاورزی خیاو ( ایلخچی) که بهترین پیاز کشور در آنجا تولید می شود و تاکستانهای اطراف شهر ارومیه – که انگورهایش شهرت بین المللی دارند- جزو این مناطق به حساب می آیند.
برای جلوگیری از این فاجعه ی زیست محیطی، متخصصین امر پیشنهادهای مختلفی را مطرح کرده اند که عملی کردن آنها برای رژیمی که خود را ابر قدرت منطقه ای می نامد، نباید چندان مشکل باشد. ولی رژیم حاکم تا بحال نه تنها به این پیشنهادات وقعی نگذاشته است، بلکه اخیراً با عوض کردن نامهای محلی از جمله تعویض اسامی ترکی جزایر این دریاچه با اسامی فارسی، عملاً به مردم آزربایجان دهن کجی کرده است.
فعالین ملی- مدنی و طرفداران محیط زیست در آزربایجان که بشدت نگران این فاجعه ی زیست محیطی می باشند، بارها و بارها، به انحا مختلف و از جمله توسط نامه ها و بیانیه های دسته جمعی، خواستار اقدام عاجل مسئولین شده اند. این تقاضاها تا بحال به نتیجه ی مشخصی منجر نشده اند. افکار عمومی کشور نیز در مقابل فاجعه ی زیست محیطی دریاچه ی ارومیه که هر روز ابعاد وسیعتری به خود می گیرد، حساسیت لازم را نشان نمی دهد. لذا طرفداران حفظ محیط زیست و فعالین ملی- مدنی آزربایجانی می خواهند با یک اقدام ابتکاری توجه مردم را به تخریب محیط زیست و حیات وحش در آزربایجان جلب کرده و به سیاستهای ضد مردمی رژیم که کوچکترین وقعی در این مورد به نظریات متخصصین نمی گذارد، اعتراض بکنند. آنها می خواهند با خانواده هایشان سیزده فروردین را بر روی پل ساخته شده در این دریاچه بدر کنند.
در کشور ایران – که همراه با عربستان سعودی بالاترین سطح تولید گازهای گلخانه ای را در منطقه دارا می باشد- مبارزه برای حفظ محیط زیست از مبارزه برای دمکراسی و عدالت اجتماعی جدا نیست. قربانیان دم دست تخریب محیط زیست، مثل همه جای دنیا در اینجا نیز قبل از همه اقشار فقیر جامعه هستند. مردم ساکن در شهرهای بزرگ کشور، بخاطر وجود انبوه وسائل نقلیه ی کهنه و غیر استاندارد، مراکز صنعتی – که مرکز تولید انواع آلاینده های محیط زیست می باشند- کمبود فضای سبز و گسترش بی رویه ی این شهر ها، در معرض انواع بیماریهای مهلک همچون سرطان قرار دارند.
فعالین مدنی کشور در داخل و خارج باید اقدام نمادین فعالین ملی- مدنی آزربایجانی را به فال نیک گرفته و با ایجاد کارزاری همگانی به یاری آنها بشتابند. احزاب، جمعیت ها و گروه های مختلف اجتماعی نیز باید به این کارزار پیوسته، سایتهای مختلف و بخصوص سایتهای خبری به این اقدام مدنی، پوشش تبلیغی لازم را بدهند.
وقت تنگ است. به یاری فعالین ملی- مدنی آزربایجان بشتابیم!
» قره بایرام » یا عید سیاه / دکتر مهدی خزعلی
آزدمو- بو قیسا یازینی سایین دکتر خزعلی آزربایجان دموکراسی اوجاغی نین ایسته یی اوزه ره یازمیشدیر.بوردا بعضی یالنیش ترمینولوژی دن قوللانیرسادا ، اونملی اولدوغو اوچون سیزلر ایله پایلاشماغی دوشوندوک.
ن
وروز گذشته را مهمان تبریزی ها بودم، از مهمان نوازی و دستپخت ترک ها هرچه بگویم کم است. روز عید به بچه ها اسکناس پنج هزار تومانی عیدی دادیم، میزبان می گفت: ما ترک ها بخاطر روایت روی پنج هزار تومانی ، آن را عیدی نمی دهیم! از این همه حساسیت و حس ناسیونالیستی تعجب کردم! اما وقتی دیدم به دلیل اسم آذری برای فرزندش چقدر سختی کشیده است تا شناسنامه بگیرد، دلیلش را فهمیدم.
یک روز برای بازدید رصد خانه به مراغه رفتیم، برای نماز ظهر به مسجد مراغه رفتیم، در و دیوار مسجد پر از اعلامیه » عید سیاه «بود ، در بازگشت به تبریز ازمیزبان پرسیدم:» عید سیاه چیست؟» با این عبارت ارتباط برقرار نکرد! وقتی توضیح دادم که کجا دیدم وحکایت مجلس عزاداران مسجد را گفتم، گفت: » بله ، ما به آن می گوییم: قره بایرام، متاسفانه اجازه چاپ اعلامیه به زبان آذری نمی دهند!
نمی دانم که این واقعیت دارد یا نه، اما عدم به رسمیت شناختن زبان ها و گویش های محلی می تواند فاصله ها را زیاد کند و این خلاف مصلحت ملک و مملکت است.
موضوع این نوشته مسائل قومیت ها نیست، می خواستم به » عید سیاه» یا » قره بایرام» بپردازم، این همان عید اول ما فارس هاست، و برای صاحب عزا لباس نو می آورند تا رخت سیاه از تن بدر کند، بیایید تا در این » عید سیاه» برای همه عزاداران جنبش سبز، » لباسی سبز » تهیه کنیم تا رخت سیاه از تن بدر کنند، آخر این عید اول است، صاحب عزا کیست؟ ملت، مادر سهراب، پدر ندا، همه مادران و پدران بیاد مادر و پدر ندا و سهراب جامه سبز به تن کنند، عید سیاه را با رخت سبز،به استقبال بهار برویم.
89/1/1 مهدی خزعلی