سرکوب اعتراضات هموطنان عرب اهوازی (خوزستانی) را محکوم می کنیم
با نزدیک شدن ششمین سالگرد قیام مردم عرب اهواز (15 آوریل 1385) جوانان عرب اهواز از طریق شبکه های اجتماعی، مردم شهرهای اهواز را برای گرامیداشت سالگرد قیام و یاد شهدای آن فراخواندند. قیام ملتهای عرب منطقه برعلیه رژیم های خودکامه و وابسته نیز، عزم و جسارت جوانان اهوازی را در اعتراض به ظلم و بی عدالتی و بی حقوقی دو چندان کرد.
رژیم جمهوری اسلامی با تشخیص اینکه ممکن است روز 15 آوریل تبدیل به اعتراضات گسترده شده و نتایج غیر مترقبه و غافلگیرانه ای گردد، هفته ها قبل از 15 آوریل شروع به دستگیری فعالین مدنی – سیاسی عرب های اهواز کرد، چنانکه تا 15 آوریل بیش از 150 تن را دستگیر و روانه زندان ها کرده بود.
نا آرامی هائی که شب پنجشنبه 14 آوریل شروع شد به سرعت گسترش یافت و روزهای بعد با شدت ادامه یافت. عکس العمل رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر رسمی و غیررسمی اش وحشیانه و خارج از هرگونه تناسب با ماهیت اعتراضات بود. آنها گوئی سرزمینی را اشغال کرده اند، جان و مال و حیثیت مردم عرب اهواز برایشان ارزشی نداشت. آنها نشان دادند که نه تنها مرتجعین و فاناتیک های اسلامی بغایت ددمنشی هستند بلکه بهره ی زیادی نیز از ایدئولوژی برتری نژادی رژیم سرنگون شده پهلوی علیه مردم عرب برده اند، ایدئولوژیی که حیات و موجودیت اش وابسته به دشمنی با «غیر» است.
هموطنان عرب اهوازی ما چه می خواهند؟
پنج ـ شش میلیون عرب اقلیم اهواز برروی دریائی از ثروت نفت نشسته است، ولی سهم آنان از ثروت های بی کران سرزمین خود فقر و بی کاری و بی خانمانی و تحقیر و بی حرمتی است.
تغییر ترکیب جمعیتی اقلیم اهواز به ضرر مردم عرب، آسیمیله کردن مردم آن سرزمین اساس سیاست های رژیم پهلوی – اسلامی از آغاز تا به امروز بوده است.
غصب زمین های حاصلخیز مردم عرب و واگذاری آنها با شرایط سهل و وام های ترجیحی دولتی به غیر بومیان برای راندن و بی خانمان کردن مردم عرب از سرزمین های آباء و اجدادی خود با هدف پاک سازی اقلیم اهواز از وجود عرب ها.
بهانه کردن ویرانی شهرها و دهات اقلیم اهواز در جنگ عراق برای بی خانمان کردن و اخراج گسترده عرب ها از خانه و کاشانه خود، و محکوم کردن عرب های اهوازی به زندگی در «گتو»ها.
با سیاست های آشکار و بی پروای تبعیضی علیه اعراب 95% شغل های دولتی در دست غیر بومیان متمرکز شده است. در طول 80 سال حکومت پهلوی – اسلامی حتی یک استاندار عرب نیز در خوزستان وجود نداشته است. فقر و بیکاری و اعتیاد چندین برابر حد متوسط کشوری است.
مردم عرب اهواز از آموزش به زبان عربی که حاکمین «اسلامی» آنرا زبان مقدس قرآن می دادنند محروم اند! هیچ رسانه ای به زبان عربی برای مردم آن دیار وجود ندارد. نام شهرها و دهات اقلیم اهواز تغییر داده شده و تحریف می شود و هر آنچه نشانی از فرهنگ و میراث عرب اهوازی است نابود شده و تحت هوا و هوس مشتی مرتجع بی فرهنگ و نژاد پرست که سایه شومشان را برسر مردم رنجدید ه عرب منطقه گسترده اند.
فریاد و خروش مردم عرب اقلیم اهواز اعتراضی است علیه ستم ملی، علیه تبعیض سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، علیه آپارتاید نژادی که طی دهه های متمادی مردم عرب اهواز آن را با گوشت و استخوان خود تجربه می کنند. اعتراضی است علیه فساد و زورگوئی، فلاکت و سیه روزی که با سیاست های عمدی و برنامه ریزی شده در حق مردم عرب اهواز اعمال می شود.
در این میان برخورد خبرگزاری های بین المللی مانند: رویترز، فرانسه، یونایتد پرس، و نیز سکوت، بایکوت و تاخیر (3 روزه) در انعکاس حوادث اهواز خود داستان دیگری است و در یک کلام شرم آور و نفرت انگیز می نماید.
ما از قیام مردم عرب اهواز علیه ستم ملی، بی عدالتی و تبعیض و تحقیر دفاع می کنیم.
ما سرکوب وحشیانه هموطنان اهوازی خود را بوسیله رژیم جمهوری اسلامی ایران محکوم می کنیم.
ما انزجار خود را از برخورد ریاکارانه و ناجوانمردانه رسانه های «مخالف» ایرانی علیه هموطنان عرب خود که با استفاده ابزاری از مفاهیمی چون وحدت ملی و تمامیت ارضی به تأیید این جنایات می پردازند اعلام می داریم.
ما در کنار برادران و خواهران عرب مان تا دست یابی به آزادی، برابری و حقوق کامل ملی مان خواهیم ایستاد
ایران آذربایجانی دیل و کولتور اوجاغی کانادا
بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران – کانادا
دموکراسی و مسأله حقوق اقلیتهای قومی
متأسفانه پدرسالاری وجه غالب فرهنگ ما در سطوح مختلف آن بوده است. پدرسالاری سنّتی در عرصه زندگی های فردی نهاد خانواده را «مقدّس» می خواند تا در پوشش آن زنان را از حقّ طلاق محروم سازد. زنان پس از ورود به عقد ازدواج از حقّ خروج از این قرارداد محروم می شوند، هرچند حقّ اخراج ایشان از این قرارداد برای مردان محفوظ می ماند. پدرسالاری فرهنگی، برسمیت شناختن حقّ طلاق را برای زنان به مثابه تهدید نهاد «مقدّس» خانواده تلقی می کند، چرا که زنان را در تشخیص مصالح خود ناتوان می داند. در عرصه زندگی جمعی هم پدرسالاری مدرن در قالب ملّی گرایی مام وطن را «مقدّس» می خواند تا در پوشش آن اقوام غیرمرکزی را از حقّ طلاق سیاسی محروم سازد. در اینجا نیز اقوامی که به اختیار یا به زور به قید این عقد درآمده اند از حقّ خروج از این قرارداد محروم می شوند. ملّی گرایی پدرسالارانه اقوام تحت حاکمیت دولت مرکزی را از تشخیص مصالح و تدبیر مستقل امور خویش ناتوان می داند، و سرزمین ایشان را ملک طبیعی خود بشمار می آورد. «مام مقدّس وطن» در غالب موارد سرپوشی فریبنده بر بی عدالتی ای است که بر اقوام تحت قیمومت دولت مرکزی روا می شود.
(۱)
گفتمان دموکراسی خواهی و دفاع از حقوق بشر بدون بحث درباره حقوق اقلیتهای قومی ناتمام به نظر می رسد. اما بحث درباره حقوق اقلیتهای قومی کار آسانی نیست. از یک سو، صورتبندی، تبیین، و توجیه حقوق اقلیتهای قومی با دشواری های نظری جدّی روبروست، و بر آن دشواریها نمی توان فائق آمد مگر آنکه با شکیبایی اهل مدرسه به موشکافی دقایق آنها نشست، و از سوی دیگر، بحث درباره حقوق اقلیتهای قومی مطلقاً در سطح بحثهای نظری آرام و فارغدلانه نمی ماند و بی درنگ با زندگی واقعی و روزمره مردم سروکار می یابد، و با انبوهی از عواطف شورمندانه درمی آمیزد.
تلاش من در این نوشتار آن است که مسأله حقوق اقلیتهای قومی را در بستر گفتمان کلان تر حقوق بشر و دموکراسی مورد بررسی قرار دهم، و نهایتاً استدلال کنم که دموکراسی عادلانه بدون برسمیت شناختن حقوق ویژه اقلیتهای قومی تحقّق پذیر نیست.
(۲)
مهمترین پیش فرضهای مقدماتی من در اینجا آن است که (نخست)، نظامهای حقوقی و سیاسی در سطح ملّی و بین المللی فقط در صورتی مشروع اند که بر بنیانهای اخلاقی دفاع پذیری استوار باشند، و (دوّم) مهمترین فضیلت زندگی جمعی انسانها التزام به اصل عدالت است. لازمه پیش فرض دوّم آن است که نهادهای سیاسی، اجتماعی، حقوقی و غیره در سطح ملّی و بین المللی در صورتی مشروع اند که از جمله عادلانه باشند، و غایت اصلی آنها حفظ و تضمین عدالت باشد. بنا بر این پیش فرضها، مشروعیت دولتها در سطح ملّی و بین المللی بر مبنای میزان التزام آنها به مقتضیات اصل عدالت تعیین می شود.
متأسفانه نظام حقوق بین الملل در روزگار ما همچنان برمبنای تأمین و تضمین صلح سامان یافته است. یعنی غایت اصلی این نظام حقوقی برقراری صلح و ثبات ناشی از آن است. از همین روست که در نظام حقوق بین الملل هر دولتی که بتواند در قلمرو حاکمیت خود اعمال قدرت کند و شهروندان را به اطاعت وادارد، و از این طریق نظم و ثباتی نسبی در آن قلمرو برقرار نماید، دولت مشروع بشمار می آید، و دولتمردان آن حقّ می یابند که به نمایندگی از شهروندان خود در صحنه روابط بین الملل طرف عقد پیمانها و معاهدات بین المللی واقع شوند. به بیان دیگر، در چارچوب نظام حقوقی کنونی، مشروعیت دولتها عمدتاً بر مبنای قدرت تعریف می شود.
اما در مدل عدالت محور، غایت نظام حقوقی و سیاسی بین الملل تأمین و تضمین عدالت است. در این مدل غایت اصلی صلح نیست، صلح عادلانه است. در چارچوب این مدل، صرف قابلیت اعمال قدرت و برقراری نظم و ثبات، دولت را مشروع نمی کند. در اینجا، دولت مشروع باید دست کم واجد دو شرط اساسی باشد: (نخست آنکه) این دولت باید از طریق نوعی نظام مشورتی طولی آرا و منافع گروههای گوناگون را در قلمرو حاکمیت خود نمایندگی کند، و لذا قدرت خود را بر مبنای توافق ضمنی یا صریح شهروندان به نحو اخلاقاً موّجهی اعمال نماید. (دوّم آنکه) نظم و ثباتی که می آفریند باید عادلانه باشد، یعنی در آن، دست کم حقوق اساسی تمام شهروندان محترم داشته شود، و امکان بهره مندی از مضمون آن حقوق برای تمام شهروندان به یکسان تأمین و تضمین شده باشد. بنابراین، در اینجا مشروعیت دولت ناشی از قدرت آن نیست، برآمده از اقتدار آن است. دولت مشروع دولت صاحب اقتدار است، نه صاحب قدرت.
بنابراین، در چارچوب مدل عدالت محور، نظام سیاسی و حقوقی عادلانه از جمله حافظ حقوق اساسی انسانهای تحت حاکمیت خود است. به بیان دیگر، تأمین و تضمین حقوق بشر شرط لازم برای تحقق عدالت اجتماعی است. نظامی که در آن حقوق انسانی شهروندان به نحو گسترده و سیستماتیک نقض می شود، ناعادلانه و لذا فاقد مشروعیت است. لازمه این مدعا آن است که نظام حقوق بین الملل نباید دولتهای ناقض حقوق بشر را در جرگه اعضای محترم جامعه جهانی بشمار آورد، و نیز نباید تصمیمات دولتمردان این گونه دولتهای نامشروع را در عرصه روابط بین الملل واجد اعتبار حقوقی تلقی نماید.
یکی از مهمترین حقوق اساسی انسانها حقّ مشارکت مؤثر ایشان در تصمیم گیریها و سیاستگذاریهایی است که بر زندگی ایشان (خصوصاً بر امنیت و معیشت آنها) تأثیر جدّی برجای می گذارد. در واقع «حقّ مشارکت مؤثر» را باید قلب «حقّ تعیین سرنوشت خود» دانست. انسانها نمی توانند سرنوشت خود را رقم زنند مگر آنکه بتوانند در فرآیند تصمیم گیریها و سیاستگذاریهایی که مستقیماً بر زندگی ایشان تأثیر می گذارد، به نحو مؤثری مشارکت ورزند.
(۳)
در روزگار ما دموکراسی یکی از مهمترین و کامیاب ترین شیوه های تأمین و تضمین «حقّ مشارکت مؤثر» یا «حقّ تعیین سرنوشت خود» است. بنابراین، دموکراسی مطلوبیت ذاتی ندارد، مطلوبیت آن از آن روست که می تواند در قیاس با سایر مدلهای بدیل به نحو مؤثرتری حقوق اساسی شهروندان را تأمین و تضمین نماید، و از این راه به تحقّق عدالت در متن جامعه یاری رساند. بنابراین، مطلوبیت دموکراسی در گرو مطلوبیت عدالت است.
اما از دموکراسی دست کم دو تلقی مهّم وجود دارد:
تلقی اوّل را می توان «تلقی صوری» نامید. در این تلقی، دموکراسی بیشتر بر مبنای نظام انتخاباتی و سیستم رأی گیری تعریف می شود. به بیان دیگر، مطابق این تلقی، نظام دموکراتیک نظامی است که در آن انتخابات آزاد برگزار می شود، و رأی اکثریت مبنای تصمیم گیریها و سیاستگذاریها و نیز داور نهایی مناقشات عرصه عمومی است. اما این تلقی از دموکراسی اخلاقاً قابل دفاع به نظر نمی رسد. رأی اکثریت به تنهایی لزوماً مبنای اخلاقاً موّجهی برای مدیریت عرصه عمومی نیست. مهمترین مخاطره این تلقی از دموکراسی آن چیزی است که گاه از آن به «دیکتاتوری اکثریت» یاد می کنند.
تلقی دوّم از دموکراسی می کوشد بر کاستی ها و مخاطرات تلقی صوری فائق آید. مطابق تلقی دوّم، نظام دموکراتیک نظامی است که دست کم به سه شرط زیر ملتزم باشد:
شرط اوّل- نظام دموکراتیک نظام ملتزم به منطق گفت و گوی عقلانی در عرصه عمومی است. به بیان دیگر، در نظام دموکراتیک نظامهای سیاسی، اجتماعی و حقوقی چنان سامان می یابد که امکان گفت و گوی عقلانی در عرصه عمومی گشوده باشد. در اینجا فرض بر آن است که خواست و خرد جمعی در متن یک گفت و گوی عقلانی عمومی به بهترین وجه آشکار می شود. بنابراین، در متن یک نظام دموکراتیک (۱) تمام شهروندان و گروههای اجتماعی واجد صدا هستند؛ (۲) تمام صداها در عرصه عمومی شنیده می شود؛ (۳) تمام صداها می تواند بر سرنوشت عرصه عمومی مؤثر واقع شود.
شرط دوّم- التزام به قاعده اکثریت است. در کوران اختلاف نظرهای پایان ناپذیر در عرصه عمومی، ضرورتهای عملی ایجاب می کند که در مقام عمل، یعنی در مقام تصمیم گیری، سیاستگذاری، و اجرا، قاعده ای فیصله بخش در کار باشد. در نظام دموکراتیک این قاعده «قاعده اکثریت» است. البته قاعده اکثریت صرفاً فیصله بخش اختلافات در مقام عمل و اجراست نه در مقام نقد و نظر.
شرط سوّم- اما قاعده اکثریت باید به یک قید مهّم مقیّد شود: رعایت حقوق اقلیت. به بیان دیگر، اکثریت نمی تواند/ نمی باید قوانین الزام آوری را در عرصه عمومی وضع کند که حقوق اساسی اقلیت (از جمله حقّ ایشان را برای آنکه بتوانند به اکثریت تبدیل شوند) نقض نماید. زیرا، مطابق مدل عدالت محور، حکومت برای تأمین عدالت تأسیس شده است، و مشروعیت آن ناشی از رعایت مقتضیات عدالت (از جمله تأمین و تضمین حقوق اساسی تمام شهروندان) است. بنابراین، حکومتی که به هر نحوی (از جمله به اعتبار رأی اکثریت) حقوق اساسی شهروندان خود (یا گروهی از ایشان) را نقض کند، بر سر شاخ نشسته و بن می برد، یعنی دلیل وجودی و مبنای مشروعیت خود را نقض می کند. بنابراین، رأی اکثریت فقط در محدوده حقوق بشر اعتبار و حجیّت دارد. اکثریت نمی تواند هیچ قانون یا قاعده ای را در عرصه عمومی الزام آور کند که نتیجه آن نقض حقوق اساسی گروهی از شهروندان آن جامعه باشد.
اما حتّی این مدل از دموکراسی هم خالی اشکالاتی نیست. به نظر من یکی از مهمترین مشکلات مدل دوّم پدیده ای است که می توان آن را «مسأله اقلیتهای دائمی» نامید. در بسیاری موارد اقلیتهایی در جامعه وجود دارند که تقریباً مسلّم است که هرگز نمی توانند به اکثریت تبدیل شوند، و بنابراین، این اقلیتها هرگز نمی توانند از طریق نظام رأی گیری به پاره ای از خواسته های اساسی خود که برای ایشان بسیار مهّم و ارزشمند است دست یابند. البته مطابق مدل دوّم، حقوق اساسی این اقلیتها محترم است، اما می توان فرض کرد که در نظام ارزشی ایشان پاره ای از امور است که از جمله مصادیق حقوق اساسی انسانی و شهروندی نیست، اما حفظ آنها برای ایشان از اهمیّت بسزایی برخوردار است، و برای مثال، ضامن تداوم هویت فرهنگی، دینی، یا سیاسی ویژه ایشان به مثابه یک گروه بشمار می آید. آیا در این شرایط اکثریت در قبال این «اقلیتهای دائمی» مسؤولیت ویژه ای دارد؟ به نظر من پاسخ مثبت است. در شرایطی که پاره ای از ارزشهای بنیادین یک اقلیت دائمی، به دلیل اقلیت بودن، همواره در معرض مخاطره است، و هیچ تضمینی وجود ندارد که آن ارزشها در برابر تهدید رأی اکثریت محفوظ و محترم بماند، اکثریت وظیفه دارد تدابیری بیندیشد تا آن ارزشها (دست کم تا آنجا که به زندگی آن اقلیت مربوط است) محفوظ و محترم بماند. برای مثال، چه بسا لازم باشد که در متن قانون اساسی به آن اقلیتها حقوق ویژه ای اعطا شود تا به اعتبار آن بتوانند پاره ای از ارزشهای بنیادین خود را (که لزوماً از مصادیق حقوق اساسی ایشان نیست) از تیررس تهدید رأی اکثریت ایمن بدارند. البته در اینجا حدّ رواداری را حقوق بشر تعیین می کند، یعنی فقط آن دسته از ارزشهای بنیادین اقلیتهای دائمی می تواند از این امتیاز ویژه برخوردار شود که ناقض حقوق بشر نباشد.
به بیان دیگر، به نظر می رسد که مدل دوّم از دموکراسی، حقوق فردی شهروندان را به صفت فردی ایشان تأمین و تضمین می کند، اما احتمالاً نسبت به پاره ای از حقوق گروهی ایشان به مثابه گروه حساسیت کافی نشان نمی دهد. مقصود من از «حقوق گروهی» حقوقی است که (۱) صاحب آن نه فرد که گروه است؛ (۲) مکانیسم احقاق یا سلب آن فردی نیست، گروهی است (یعنی فرد به صفت فردی خود نمی تواند آن حقّ را مطالبه کند یا آن را به دیگری واگذارد، این گروه یا نمایندگان گروه هستند که واجد این حقّ هستند)؛ و (۳) مبنای توجیه آن حقوق منافع فردی نیست، منافع تمام یا اکثریت گروه است.
(۴)
یکی از مهمترین مصادیق این قبیل حقوق گروهی، حقوق مربوط به «اقلیتهای قومی» است. در اینجا مقصود من از «قوم» گروهی از انسانهاست که واجد زبان، مذهب، آداب و رسوم، اسطوره ها، و ادبیات مشترک و خاص خود هستند، و ارزشهای خود را از طریق آن قوالب مشترک بیان می کنند، و از این راه به زندگی خود هویت و معنا می بخشند.
در اینجا، مفهوم «اقلیت» را می توان به دو معنا متفاوت تلقی کرد: » توصیفی» یا «ارزشی» . مطابق تلقی توصیفی، مفهوم «اقلیت» صرفاً فحوای عددی دارد. بر این مبنا، «اقلیت قومی» صرفاً به معنای قومی است که از حیت عدد در اقلیت است. اما مطابق معنای «ارزشی» «اقلیت قومی» لزوماً ربطی به شمار افراد آن قوم ندارد. چه بسا افراد آن قوم از حیث عدد در اقلیت نباشند، اما در مقام تدبیر عرصه عمومی ای که ایشان بخشی از آن بشمار می روند، «به حاشیه رانده شده» اند، یعنی قدرت تصمیم گیری، تصمیم سازی، و سیاستگذاری ایشان در اموری که به مقدرّات ایشان مربوط است بشدّت محدود شده است. به بیان دیگر، «اقلیت قومی»، مطابق تعریف ارزشی، ناظر به قومی است که حقّ مشارکت مؤثر ایشان در اموری که (دست کم) با امنیت و معیشت آنها سرکار دارد محترم داشته نشده است.
من در اینجا مفهوم «اقلیت قومی» را به معنای دوّم به کار می برم. بنابراین، مقصود من از «اقلیتهای قومی» به طور مشخص آن اقوامی است که از «حقّ تعیین سرنوشت خود» محروم شده است. در اینجا مفهوم «خود» را در دو سطح می توان فهمید:
در سطح نخست، «خود» ناظر به افراد آن قوم به صفت فردی ایشان است. مادام که مقصود ما از «خود» افراد به صفت فردی و بدون درنظر گرفتن تعلقات گروهی ایشان باشد، یک دموکراسی عادلانه و معطوف به حقوق بشر می تواند حقّ تعیین سرنوشت «خود» را برای ایشان فراهم آورد.
اما در سطح دوّم، «خود» ناظر به هویت گروهی آن قوم به صفت گروهی ایشان است. در این صورت دموکراسی معطوف به حقوق بشر (مادام که مقصود از حقوق بشر حقوق «افراد» بشر باشد)، برای تأمین و تضمین حقّ تعیین سرنوشت «خود» کافی به نظر نمی رسد. در اینجا، عدالت حکم می کند که نظام دموکراتیک علاوه بر حرمت نهادن به حقوق فردی شهروندان، حقوق گروهی ایشان را نیز به مثابه یک گروه برسمیت بشناسد. بنابراین، «حقّ تعیین سرنوشت خود» را برای اقلیتهای قومی باید در دو سطح تعریف کرد: سطح فردی، که از این حیث هیچ تفاوتی میان شهروندان از آن حیث که شهروند هستند وجود ندارد؛ و سطح گروهی، که از این حیث اقوام به صفت گروهی خود باید واجد حقوق ویژه ای باشد که لزوماً از طریق تأمین حقوق فردی افراد آن قوم به مثابه شهروندان احقاق نمی شود.
در سطح گروهی، «حق تعیین سرنوشت خود» برای اقلیتهای قومی مستلزم دو حقّ دیگر است:
حقّ نخست، «حقّ حفظ هویت فرهنگی» است. حفظ هویت فرهنگی، در واقع برای صیانت از «خودگروهی»، و تداوم و تعالی بخشیدن به آن است. فرهنگ قوم نقش مهمی در هویت آفرینی و معنا بخشی به زندگی گروهی قوم دارد. از جمله پیامدهای مهّم برسمیت شناختن این حق، حقّ تحصیل فرزندان به زبان مادری ایشان است. البته هر فرهنگی در خور حفظ و حراست نیست. فرهنگها تا آنجا محترم اند که حقوق اساسی انسانها را پاس بدارند و دست کم به نحو حداقلی با موازین عدالت سازگار باشند.
حقّ دوّم، «حقّ خودگردانی» است. از جمله حقوق اساسی «خودگروهی» آن است که بتواند به نحو مؤثر در تعیین سرنوشت خود و تدبیر اموری که بر زندگی او تأثیر جدّی می نهد نقش مؤثر داشته باشد. «حق خودگردانی»، به این معناست که قوم به صفت گروهی بتوانند مقدّرات «خود گروهی» خود را آنچنان که با شرایط و ارزشهای ویژه ایشان تناسب بیشتری دارد، تدبیر کنند. حقّ خودگرانی هم تا آنجا موّجه است که حقوق انسانی افراد قوم محترم باشد، و امکان خروج آزادانه از گروه برای اعضا فراهم باشد.
مایلم در اینجا به دو نکته مهّم در خصوص «حقّ تعیین سرنوشت خود» اشاره کنم:
نکته اوّل آنکه، باید بروشنی میان «حقّ تعیین سرنوشت خود» و «حقّ جدایی طلبی» تمایز نهاد. در غالب موارد حقّ تعیین سرنوشت خود را می توان بدون جدایی طلبی محقّق ساخت. به بیان دیگر، حقّ تعیین سرنوشت لزوماً به معنای حقّ حاکمیت سیاسی تمام عیار و تأسیس یک حوزه اقتدار سیاسی و قضایی مستقل نیست. برای مثال، ممکن است که قانون اساسی یا دولت مرکزی این حقّ را برای اقوام تحت حاکمیت خود برسمیت بشناسد که آن اقوام در قلمرو خاص خود زبان محلّی شان را به عنوان زبان رسمی به کار برند، یا سرزمین شان به عنوان استان یا ایالتی در یک فدراسیون برسمیت شناخته شود، یا نمایندگان ایشان نسبت به تغییر قانون اساسی یا وضع و تغییر پاره ای قوانین فدرال حقّ وتو داشته باشند.
نکته دوّم آنکه، برسمیت شناختن «حقّ تعیین سرنوشت خود» را که از جمله مستلزم «حقّ حفظ هویت فرهنگی»، و «حقّ خودگردانی» است، نباید بر مبنای ذهنیتی برآمده از نوعی قوم گرایی پدرسالارانه تلقی کرد. قوم گرایی پدرسالارانه بر عنصر قومیت و نژاد تأکید می ورزد، و بر مبنای توّهمات برتری جویانه نژادی خواستار استقلال و خودمختاری است. این ذهنیت تا حدّ زیادی در واکنش به ملّی گرایی پدرسالارانه دولت مرکزی شکل گرفته که آن هم به نحوی بیمارگونه بر برتری نژادی قوم مرکزی تأکید می ورزیده است. ملّی گرایی و قوم گرایی هر دو بر مبنای افسانه های موهوم شکل یافته اند، و بیش از هرچیز به آتش غرورهای توّهم آمیز و توخالی دامن می زنند، و بیش از آنکه به همزیستی مسالمت آمیز و تؤام با احترام متقابل مردم بینجامند، بر فاصله ها و دشمنی ها می افزایند.
در مقام بازسازی عرصه سیاسی باید فرض بر این باشد که مردم در ضمن یک قرارداد عادلانه (فرضی یا واقعی) تصمیم می گیرند که در کنار یکدیگر کلّ واحدی را سامان بخشند. بنابراین، اساس ملّت را نباید قصه های مربوط به آبا و اجدادی اسطوره ای تلقی کرد. اساس ملّت یک قرارداد اجتماعی خردمندانه و عادلانه مبتنی بر احترام متقابل و برای تأمین منافع تمام شرکای این ملک مشاع است. و در بستر این گفتمان حقوقی عدالت محور است که اقوام مختلف می توانند بحقّ «حقّ تعیین سرنوشت خود» را مطالبه نمایند.
(۵)
اما اگر تشکیل ملّت را بر مبنای نوعی قرارداد بدانیم، در آن صورت در متن هر قرارداد عادلانه ای باید شرایط فسخ قرارداد نیز گنجانیده شود. یکی از مهمترین شروط ضمن عقد ازدواج سیاسی برسمیت شناختن حقّ طلاق سیاسی است. به بیان دیگر، در ضمن عقد باید روشن شود که تحت چه شرایطی آن قرارداد از اعتبار ساقط است، یا یکی از طرفین حقّ دارد به نحو یکطرفه از قید آن قرارداد آزاد شود.
متأسفانه پدرسالاری وجه غالب فرهنگ ما در سطوح مختلف آن بوده است. پدرسالاری سنّتی در عرصه زندگی های فردی نهاد خانواده را «مقدّس» می خواند تا در پوشش آن زنان را از حقّ طلاق محروم سازد. زنان پس از ورود به عقد ازدواج از حقّ خروج از این قرارداد محروم می شوند، هرچند حقّ اخراج ایشان از این قرارداد برای مردان محفوظ می ماند. پدرسالاری فرهنگی، برسمیت شناختن حقّ طلاق را برای زنان به مثابه تهدید نهاد «مقدّس» خانواده تلقی می کند، چرا که زنان را در تشخیص مصالح خود ناتوان می داند، و بدن ایشان را ملک طبیعی پدر (پیش از ازدواج) و شوهر (پس از ازدواج) بشمار می آورد. در عرصه زندگی جمعی هم پدرسالاری مدرن در قالب ملّی گرایی مام وطن را «مقدّس» می خواند تا در پوشش آن اقوام غیرمرکزی را از حقّ طلاق سیاسی محروم سازد. در اینجا نیز اقوامی که به اختیار یا به زور به قید این عقد درآمده اند از حقّ خروج از این قرارداد محروم می شوند. ملّی گرایی پدرسالارانه اقوام تحت حاکمیت دولت مرکزی را از تشخیص مصالح و تدبیر مستقل امور خویش ناتوان می داند، و سرزمین ایشان را ملک طبیعی خود بشمار می آورد. «مام مقدّس وطن» در غالب موارد سرپوشی فریبنده بر بی عدالتی ای است که بر اقوام تحت قیمومت دولت مرکزی روا می شود.
اما حقیقت این است که آنچه تقدّس نهاد خانواده یا حرمت مام وطن را تهدید می کند «حقّ طلاق» نیست، بی عدالتی است. برسمیت شناختن حقّ طلاق برای زنان به این معنا نیست که زنان به زندگی خانوادگی خود ادامه نخواهند داد، و خانواده ها بی درنگ از هم فروخواهد پاشید، بلکه به این معناست که از این پس زنان هم امکان می یابند که برای حفظ کرامت خود از متن یک رابطه خانوادگی ناعادلانه و تحقیرآمیز خارج شوند. نفی حقّ طلاق برای زنان لزوماً به حفظ نهاد خانواده نمی انجامد، بلکه صرفاً محرومیت و بی عدالتی های موجود در خانواده را تداوم می بخشد. برای حفظ نهاد خانواده شیوه شایسته سلب حقّ طلاق زنان نیست، حرمت نهادن به حقوق طرفین عقد است. برهمین قیاس، برسمیت شناختن حقّ طلاق سیاسی هم به این معنا نیست که اقوام به مشارکت خود در ساختار سیاسی ملّی خاتمه خواهند داد، بلکه به این معناست که از این پس امکان می یابند که برای حفظ کرامت خود از متن یک رابطه سیاسی ناعادلانه و تحقیر آمیز خارج شوند. برای پیشگیری از نیروهای گریز از مرکز به جای نفی حقّ طلاق سیاسی، باید بر گسترش عدالت در ساختار ملّی تأکید ورزید، و از جمله حقّ تعیین سرنوشت خود را برای اقوام گوناگون در چارچوب ساختار ملّی برسمیت شناخت.
اما تحت کدام شرایط است که حقّ جدایی طلبی یا طلاق سیاسی موضوعیت می یابد؟
پیش از پاسخ به این پرسش مایلم به دو نکته اشاره کنم:
نکته اوّل آنکه، باید میان دو تلقی از «حقّ جدایی طلبی» تمایز نهاد: گاهی مقصود از «حقّ جدایی طلبی» حقّ طغیان علیه دولت مرکزی و تلاش برای جدا شدن از دولت مرکزی است. گاهی هم مقصود از «حقّ جدایی طلبی» حقّ طغیان علیه دولت مرکزی و تلاش برای جدا شدن از آن و تأسیس یک دولت مستقل است. مطابق تلقی دوّم، به محض آنکه معلوم شود قومی حقّ جداشدن از دولت مرکزی را یافته است، آن قوم حقّ دارد پس از جداشدن از دولت مرکزی دولت مستقل خود را تأسیس کند و جامعه جهانی نیز موظف است که آن دولت را برسمیت بشناسد. اما تلقی اوّل، فقط تلاش برای جداشدن از دولت مرکزی را تحت شرایط معینی برسمیت می شناسد نه لزوماً حقّ تأسیس یک دولت مستقل را.
در اینجا، مقصود من از «حقّ جدایی طلبی» تلقی اوّل است: صرف اینکه قومی حقّ می یابد از دولت مرکزی جدا شود لزوماً به این معنا نیست که حقّ تشکیل دولت مستقل را نیز یافته است. زیرا اگر برای مثال، قوم جدا شده بکوشد دولت مستقلی بنا کند که خود ناقض حقوق بشر است، در آن صورت جامعه جهانی حقّ دارد که حقّ تأسیس چنان دولتی را برسمیت نشناسد.
نکته دوّم آنکه، حقّ جدایی طلبی یا طلاق سیاسی به دو نحو قابل تصوّر و تحقّق است: گاهی طلاق توافقی است، یعنی طرفین عقد به این نتیجه می رسند که پیوند سیاسی ایشان به سود هیچ یک از طرفین نیست، و شیوه های موجود و ممکن حلّ اختلافات به نتیجه نمی رسد، لذا هر دو تصمیم بر جدایی می گیرند. گاهی هم طلاق یکطرفه است. یعنی یکی از طرفین به این نتیجه می رسد که پیوند سیاسی به زیان او عمل می کند، و شیوه های موجود و ممکن برای حلّ اختلافات ناکام است. به نظر می رسد که تصدیق طلاق توافقی چندان دشوار نباشد. از این رو بحث من فقط ناظر به شرایط «طلاق سیاسی یکسویه» خواهد بود.
تحت کدام شرایط طلاق سیاسی یکسویه موّجه است، و یک قوم می تواند بدون جلب رضایت دولت مرکزی از ساختار سیاسی ملّی جدا شود؟
به نظر می رسد که دست کم در سه مورد طلاق سیاسی یکسویه موّجه است و نظام حقوق بین الملل موظف است که آن موارد را برسمیت بشناسد:
مورد اوّل که در قوانین جاری بین الملل نیز برسمیت شناخته شده است، ناظر به شرایطی است که یک قوم خاص و سرزمینهای ایشان به زور و غاصبانه به دولت مرکزی ضمیمه شده باشد. در این شرایط، برسمیت شناختن طلاق یکسویه مصداق عدالت جبرانی است.
مورد دوّم ناظر به شرایطی است که دولت مرکزی به نحو گسترده و سیستماتیک حقوق اساسی یک قوم خاص را نقض می کند. در این شرایط، برسمیت شناختن طلاق یکسویه مصداق عدالت توزیعی است.
مورد سوّم ناظر به شرایطی است که دولت مرکزی در ضمن قراردادی معین به قومی خاص در قلمرو حاکمیت خویش حقّ خودگردانی داده، و خود را به رعایت آن حقّ متعهد ساخته است، اما شرایط مورد توافق را به نحو یکسویه مستمراً نقض می کند.
البته توجه به این نکته مهّم است که در غالب موارد (و نه لزوماً همیشه) حقّ جدایی طلبی یا طلاق سیاسی در شرایطی موّجه است که قوم جدایی طلب ادعای موّجهی نسبت به سرزمینهایی که در آن زیست می کند داشته باشد. اگر حقّ مالکیت قوم بر سرزمینهایی که در آن زیست می کند روشن و محرز نباشد، جدایی طلبی غالباً (و نه لزوماً همیشه) موّجه نخواهد بود.
(۶)
حاصل آنکه، در چارچوب یک نظام حقوقی عدالت محور در عرصه بین الملل، و در متن یک نظام دموکراتیک عادلانه در سطح ملّی، مشروعیت سیاسی از جمله در گروه تأمین و تضمین حقوق فردی و گروهی مردم تحت حاکمیت سیاسی است. از جمله حقوق گروهی اقوام در متن یک ساختاری سیاسی دموکراتیک عادلانه برسمیت شناختن حقّ تعیین سرنوشت خود است. و در شرایط خاصی که دولت مرکزی این حقّ را برسمیت نمی شناسد حقّ تعیین سرنوشت خود می تواند مبنای توجیه نوعی حقّ جدایی طلبی یا طلاق سیاسی باشد. اما جدایی طلبی در غالب موارد فرآیندی پرهزینه و خونبار برای تمام طرفین درگیر است، و از این رو بهترین شیوه برای پرهیز از مطالبات جدایی طلبانه و رویارویی با گسترش نیروهای گریز از مرکز آن است که حقّ مشارکت مؤثر اقلیتهای قومی در سطح ملّی و منطقه ای به معنای واقعی تأمین و تضمین شود. دموکراسی عادلانه بدون حرمت نهادن به حقوق ویژه اقلیتهای قومی دست یافتنی به نظر نمی رسد.
آرش نراقی
۲۲ آوریل ۲۰۱۱
کالج موراوین، پنسیلوانیا
* متن حاضر تحریر سخنرانی ای است که در تاریخ ۹ آوریل ۲۰۱۱ در محلّ دانشگاه جورج واشنگتن ایراد شده است.
منبع : سایت آرش نراقی
میزگرد «دمکراسی و مسئله اقلیت های قومی در ایران» در دانشگاه جورج واشنگتن
اقلیت های قومی در بستر بحثی آرام
دکتر آرش نراقی : گروه های قومی که واجد زبان، مذهب، آداب و رسوم، اسطوره ها و ادبیات خاص هستند و ارزش های خود را در آن قالب های مشترک بیان میکنند و از این طریق به زندگی خود هویت و معنا می بخشند، واجد تعیین حق سرنوشت خود هستند (خود به معنای حقوق گروهی) که این حق تعیین سرنوشت برای این اقوام، مستلزم دو حق دیگر است:
حق خودگردانی یا خود مختاری و حق طلاق سیاسی

دکتر آرش نراقی : گروه های قومی که واجد زبان، مذهب، آداب و رسوم، اسطوره ها و ادبیات خاص هستند و ارزش های خود را در آن قالب های مشترک بیان میکنند و از این طریق به زندگی خود هویت و معنا می بخشند، واجد تعیین حق سرنوشت خود هستند (خود به معنای حقوق گروهی)که این حق تعیین سرنوشت برای این اقوام، مستلزم دو حق دیگر است: حق خودگردانی یا خود مختاری و حق طلاق سیاسی
میزگرد دموکراسی و اقلیت های قومی در ایران که به همت دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه جورج واشنگتن برپا شد محملی بود برای بحثی آرام درباره مساله ای که سال هاست محیط داخلی ایران از بحث و گفتگو پیرامون آن محروم شده است : قومیت.
به گفته یکی از سخنرانان این میزگرد گرچه هنوز جنگ بر سر کلید واژه ایی همچون اقلیت های قومی، اقلیت های ملی یا ملل ایرانی ، در ادبیات متداول سیاسی حاکمیت ایران وجود دارد، اما نباید فارغ از آن شد که 49 درصد نقشه ایران زمین با بیش از سی قوم ایرانی موزائیک شده است.
ذهن هر فعال اجتماعی به این موضوع می اندیشد که مسئله اقوام ایرانی آیا تقابلی با دموکراسی دارد و این سوالی بود که در دانشگاه جورج واشنگتن مطرح شد و حاضران با دیدگاه های مختلف به بحث درباره اش مشغول شدند. میزگرد با ارائه دیدگا های دکتر آرام حسامی استاد کالج مونتگمری مریلند و دکتر آرش نراقی، استاد کالج موراویان پنسیلوانیا آغاز شد.
دکتر آرش نراقی گفت: گروه های قومی که واجد زبان، مذهب، آداب و رسوم، اسطورها، ادبیات خاص هستند و ارزش های خود را در آن قالب های مشترک بیان میکنند و از این طریق به زندگی خود هویت و معنا می بخشند، واجد تعیین حق سرنوشت خود هستند (خود به معنای حقوق گروهی)که این حق تعیین سرنوشت برای این اقوام، مستلزم دو حق دیگر است.
وی در تعریف این دو حق افزود:حق خودگردانی یا خود مختاری بدین معنا که بتوانند مقررات مربوط به خود را به نحوی که با شرایط ویژه شان تناسب بیشتری دارد سامان بخشند و دیگری حق حفظ هویت فرهنگی و این دو حق را نباید بر مبنای ذهنیت پدر سالاری قوم گرایانه قرائت کرد. (پدیده ای که بر مقیاس پدر سالاری ملی گرایانه دولت مرکزی در اقوام حاشیه ای باز تولید شده است) این حق را باید به عنوان تدابیری برای حفظ هویت فاعلان اجتماعی و مشارکت موثر ایشان در تعیین سرنوشت خود داشت.
این استاد فلسفه با ارائه یک فرض گفت: فرض بر این است که اقوام و ملل مختلف در ضمن یک قرارداد(واقعی یا فرضی)عادلانه تصمیم می گیرند که در کنار هم یک کل واحد را سامان بخشند. بنا بر این، اساس ملت یک قرارداد اجتماعی خردمندانه و عادلانه مبتنی بر احترام متقابل برای تامین منافع تمام شرکا این ملک مشاع است.
وی ادامه داد:یکی از مهمترین شروط ضمن عقد این ازدواج سیاسی ، حق طلاق سیاسی است یعنی اعضای این کل قرارداد سیاسی باید معلوم کنند که تحت چه شرایطی حق دارند که قرارداد فی مابین را فسخ کنند.
حق طلاق سیاسی به دو نوع توافقی و یک طرفه بخش دیگری بود که نراقی به توضیح آن پرداخت و گفت:در طلاق سیاسی توافقی، افراد به این نتیجه می رسند که پیوند سیاسی آنها برای طرفین زیانبار است و شیوه های حل اختلاف هیچ یک به نتیجه نرسیده است و در طلاق یک طرفه، یکی از طرفین به این نتیجه می رسد که این پیوند به زیان اوست.
این استاد داشنگاه کالج موراویان پنسیلوانیا موارد اختلاف این طلاق را اینگونه تفسیر کرد:در این اختلاف یکی بر این باور است که سرزمین هایش به زور به نحو غاصبانه به دولت مرکزی ضمیمه شده است(عدالت جبرانی)، دوم دولت مرکزی به نحو سیستماتیک و گسترده حقوق اساسی قوم دیگر را نقص می کند(عدالت توزیعی) و در آخر دولت مرکزی به نحو مستمر شرایط خود مختاری مورد توافق قوم دیگر را نقض می کند (نقض عدالت قراردادی).
نراقی افزود: باید میان دو تلقی از حق جدایی طلبی تمایز گذاشت اول حق طغیان علیه دولت مرکزی و تلاش برای جدا شدن و دوم حق طغیان علیه دولت مرکزی و تلاش برای جدا شدن و تاسیس یک دولت مستقل که منظور من در اینجا حق جدایی طلبی نوع اول است.
وی همچنین ادامه داد:طلاق ملی گرایانه پدر سالارانه در واقع تداوم پدر سالاری فراگیر در فرهنک ماست. در ملی گرایی پدر سالارانه، مام مقدس وطن خلق شده است و برای اقوامی که به اختیار یا به جبر به قید این عقد در آمده اند حق خروج یا طلاق قائل نیست این امر بیشتر ناشی از احساس تملک بر آن اقوام و صغیر و ناقص دانستن ایشان است. فقدان حق طلاق سیاسی صرفا به تداوم بی عدالتی اقوام حاشیه می انجامد.
وی تاکید کرد: تصدیق حق طلاق سیاسی لزوما به این معنا نیست که اقوام به مشارکت ملی در دولت ملی ادامه نخواهند داد، بلکه بدین معناست که از این پس حق دارند که اگر نتوانند به هیچ نحو دیگری روابط ملی را عادلانه کنند از متن یک رابطه ظالمانه خارج شوند.
نراقی در بخش دیگری از سخنانش در خصوص دموکراسی گفت:در قرائت سنتی و صوری از دموکراسی، دموکراسی را بیشتر بر مبنای نظام انتخاباتی و رای گیری تصویر می کنند. به بیان دیگر نظام دموکراتیک نظامی است که در آن انتخابات آزاد داور نهایی تصمیمات و مناقشات در عرصه عمومی است. اما این تلقی از دموکراسی می تواند گمراه کننده باشد.
این استاد فلسفه ادامه داد: دموکراسی در واقع حکومت مبتنی بر گفت و گوی عقلانی است و داری سه شرط است التزام به منطق گفت وگوی عقلانی در عرصه عمومی، التزام به قاعده اکثریت و رعایت حقوق اقلیت به مثابه قیدی بر قاعده اکثریت.
وی با گسترده کردن این سه شرط افزود:التزام به گفتگوی عقلانی در عرصه عمومی ایجاب می کند که بکوشیم در جامعه نهاد هایی طراحی کنیم که تضمین کننده تمام شهروندان و گروه های اجتماعی واجد صدا باشند، صدای آنها در عرصه شنیده شود، و بتوانند بر سرنوشت عرصه عمومی موثر واقع گردند.
نراقی در ادامه با تفسیر شرط دوم «التزام به قاعده اکثریت» گفت: بالاخره در مقام عمل برای تصمیم گیری ها و سیاست گزاری ها باید قاعده ای فیصله بخش وضع کنیم وآن قاعده عبارت است از رای اکثریت. اما آیا اکثریت می تواند قوانین وضع کند که حقوق اساسی اقلیت را نقض نکند؟
وی با پاسخ منفی به این سوال ادامه داد: حکومتی که به هر نحو حقوق شهروندان خود را نقض کند اصل عدالت را که تامین آن فلسفه وجودی آن حکومت است را نقض می کند، لذا مشروعیت خود را از میان میبرد، بنابر این رای اکثریت در محدوده معین اعتبار دارد و آن محدوده را حقوق بشر تامین می کند.
این استاد دانشگاه در تعریف شرط سوم گفت:رعایت حقوق اقلیت ها به مثابه قیدی بر قاعده اکثریت در واقع محدودیت اعتبار رای اکثریت را نشان میدهد چرا که اکثریت نمی تواند هیچ قانون یا سیاستی را التزام آور کند که نتیجه آن نقض حقوق اساسی انسانی اقلیت است و از حقوق اقلیت آن است که این امکان برای آنها گشوده شود که در جامعه تبدیل به اکثریت شوند.
وی اظهار داشت: در اینجا یک اشکال وجود دارد و آن که در بسیاری موارد اقلیت هایی در جامعه وجود دارند که میدانند هرگز نمی توانند تبدیل به اکثریت شوند.
نراقی با طرح این سوال: که آیا جامعه نسبت به این «اقلیت دائمی» مسئولیت ویژه ای دارد افزود: بله، اکثریت باید تدبیری بیاندیشد که دستکم آن ارزش ها تا آنجا که به زندگی آن اقلیت ها مربوط است محفوظ بماند و مورد حمایت قرار گیرد. به تعبیر دیگر در پاره ای موارد باید به برخی اقلیت ها حقوق ویژه ای داد که رای اکثریت قادر به نقض و نفی آن نباشد. این حقوق غیر از مصادیق معروف حقوق بشر است و بیشتر با حقوق مربوط به هویت و ارزش های فرهنگی دینی و سیاسی آن اقلیت به مثابه یک گروه سر و کار دارد.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که یکی از ضروریات دموکراسی عادلانه رعایت حقوق فردی و گروهی گروه های ویژه و نیز اقلیتهاست گفت: حقوق گروهی بر سه نوع تعریف می شود اول حقوقی که صاحبان آن گروه هستند نه فرد، و تنها از طریق یک مکانیسم جمعی (رای اکثریت آن گروه ها یا نمایندگانشان ) قابل اعمال است که حق دولت ها از این نوع است، دوم مکانیسم اعمال یا نقص آن جمعی است نه فردی یعنی حقوقی که صاحبان اصلی آنها گروه به صفت گروه است که همان حق خودگردانی است و سوم مبنای توجیه آن منافع جمعی است نه فردی و این حقوقی است که بر مبنای منافع تمام یا اکثریت گروه توجیه می شود نه فرد خاص که همان حق هویت فرهنگی است.
وی در پایان با تاکید بر این که حق جدایی طلبی یکی از حقوق لازم برای اقوام ایران است گفت:یکی از حقوق انسانها حق مشارکت موثر در تصمیماتی است که بر زندگی ایشان تاثیر جدی بر جای می گذارد، این حق را که از فروع حق آزادی است، گاهی حق تعیین سرنوشت هم می نامند و حق تعیین سرنوشت یا مشارکت موثر از جمله مصادیق حقوق اساسی بشر است.
همچنین در این میزگرد که توسط شهره عاصمی از تلویزیون ایران ما گردانده می شد دکتر آرام حسامی استاد فلسفه با طرح این سه پرسش که «چه گفتمانی مناسب ترین راه برای بررسی قومی ملیتی ایران است؟ این گفتمان در چه راستا تمرکز دارد؟ و این که نتیجه عملی این گفتمان در مورد مسائل قومی ایران چه خواهد بود؟ » بر آن شد تا طرحی بزند بر دموکراسی و اقلیت های قومی در ایران، فدرالیسم یا ساختار متمرکز.
وی در پاسخ به این که چه گفتمانی مناسب ترین راه برای بررسی قومی ملیتی ایران است گفت: در دهه های اخیر، جنبش های اقلیتی در کار گفتمان سازی وارد شدند و دلیل و منطق این کار بهره گیری از فلسفه پست مدرن است. بنا به این فلسفه فرهنگ غالب، اکثریت را تشکیل می دهد که این فرهنگ خودش ساختار قدرت است. جنبش های اقلیتی بر آنند تا بدانند می تواند گفتمانی آماده کنند که در گفتمان مرکزی و محور راه پیدا کند و آلترناتیوی در این گفتمان اکثریت باز کند.
این استاد فلسفه با اشاره به این که این گفتمان نیازمند یک ادبیات است افزود: تمام جنبش های اقلیتی با این معضل مواجه هستند که چگونه این گفتمان را پیش ببرند و از چه واژه هایی در این راه بهره بگیرند.
حسامی با تاکید بر این دغدغه ادبیاتی افزود: جنبش های اقلیتی هنوز در پی آنند که آیا وارد مسئله «ملت» و «قوم» شوند آیا «تمامیت ارضی» را مطرح کنند یا بر «حفظ یکپارچگی ایران زمین» تاکید کنند و این جدل های ادبیاتی است که مسئله اصلی که همانا آزادی و یک جامعه بی تبعیض است را به حاشیه می راند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به سه گفتمان پدید آمده در دنیا اشاره کرد و اظهار داشت:یکی از گفتمان های بوجود آمده در دنیا مسئله ملیت –دولت است یا دولت- ملت، گفتمانی که بر اساس مسئله قومی – ملیتی فرهنگی مطرح می شود. این گفتمان به تعریف ملت می پردازد و نمایی از ویژگی های آن ارائه می دهد و در این گفتمان مسئله کاملا فرهنگی می شود و از بعد جامعه شناسی ریشه یابی می شود و به نتیجه می رسد که هر کسی که ملت است باید حتما سرزمین خود را داشته باشد.
این استاد دانشگاه گفتمان فلسفی – اخلاقی را نوع دیگری از گفتمان های رایج در دنیا عنوان کرد و افزود:این گفتمان هم با معضلات خود دست به گریبان است. در این گفتمان طرح مسئله می شود که چه کسی لیاقت دارد که سرزمین خود را داشته باشد و چه کارهایی می تواند انجام دهد که از نظر اخلاقی درست است. در این گفتمان بحث عدالت عنوان میشود و این سوال که چگونه یک گروه قوی می تواند عدالت اجتماعی برقرار کند؟
وی با تاکید بر این که در این دو مدل گفتمانی، صورت مسئله کمرنگ میشود گفت: باید به جای این دو، گفتمان مدنی-سیاسی را جایگزین کنیم و صورت مسئله را به صورت شهروندی-مدنی-سیاسی نگاه کنیم.
حسامی ادامه داد:باید با حذف واژه ها و الفاظی که در درون این دو نوع گفتمان مسئله ساز می شود تعریفی ملموس و عملگرایانه خلق کنیم.
این استاد دانشگاه همچنین در بخش پایانی پاسخ خود به اولین سوالش گفت:قدرت است که به اقلیت ها معنا می دهد، چرا که ساختار قدرت با ترویج بقیه را به حاشیه می کشاند. و این یک مسئله سیاسی –مدنی است که یک قدرت قالب و مقتدر با اقلیت ها چه رابطه ای می تواند داشته باشد؟ این قدرت از کجا می آید؟ و چگونه باید با آن روبرو شد؟ و این ساختار قدرت است که در جوامع دموکراتیک راهکارهایی برای آن هموار شده است.
این استاد فلسفه با اشاره به سوال دوم مبنی بر این که این گفتمان در چه راستایی تمرکز دارد اظهار داشت: تمرکز باید بر روی قدرت و ساختار قدرت باشد.
وی با اشاره به سوال سوم در خصوص نتیجه عملی این گفتمان در مورد مسائل قومی ایران گفت: باید تعریف کنیم که در هر جامعه ای چگونه میتوان با قدرت تعامل و یا آن را مهار کرد؟
استاد کالج مونگمری مریلند به تجزیه یک دولت پرداخت و بیان داشت: قوه مقننه قانون گذار، قوه مجریه اجرا کننده قانون و قوه قضائیه بر قرار کننده عدالت ساختار یک قدرت هستند. اما چگونه میتوان این قدرت را مهار کرد؟ برای این مهم چهار اصل را اجرا می کنیم، اولین اصل، قدرت را تفکیک می کنیم در دومین اصل، توازین، یعنی در بتن قدرت موازینی تعریف می کنیم که نتواند در حیطه قدرت خود هم قدرت تام داشته باشد. سومین اصل که برای ایران پیشنهاد میشود و شاید بزرگترین ضابطه ای است که می تواند بدون هیچ اختلاف اساسی بحث اقلیت ها را حل کند اصل تقسیم قدرت است، تقسیم بدون توجه به قومیت ها و با مد نظر قرار دادن جغرافیا و اصل چهارم کثرت گرای است یعنی ترویج گروه های جامعه مدنی و کوشندگان غیر وابسته به دولت در دولت.
حسامی همچنین در ادامه سخنانش با اشاره به این که هر چه قدرت به مردم نزدیکتر باشد بازخواست پذیر تر است به ارائه طرحی کلی از نوع حکومت ایالت های مختلف آمریکا پرداخت و با تعریف مدل حکومتی فدرالیسم بر آن شد تا بگوید، ایران نیز می تواند با تقسیم قدرت و داشتن یک قدرت مرکزی مسئله اقلیت های قومی را حل کند.
وی در این راستا و برای حل این مشکل گفت: سه گزینه وجود دارد ابتدا می توان دولت مرکزی ایران را به شرط دموکرات شدن نگه داشت و اعلام کرد که این دولت می تواند مرکزی بماند ولی باید حقوق قومیت ها را رعایت کند دوم می توان گفت که این دولت دموکرات نیست، نمی تواند باشد در نتیجه تجزیه طلبی را اختیار کرد که این روش بدون خونریزی و جنگ ممکن نیست و سوم این که بدون توجه به مسائل قومی و مذهبی خود مختاری اعلام شود و دولت مرکزی نیز وجود داشته باشد که این روش عملی تر است.
در ظاهر، اصول حکومت اکثريت و دفاع از حقوق افراد و اقليت ها دو امر متناقض به نظر می رسد. اما اين اصول، در واقع ستون های دوگانه ای هستند که ارکان آنچه که يک دولت دموکراتيک ناميده می شود را استوار نگه داشته اند. مساله رابطه متقابل مرکز و حاشیه، توزیع قدرت و مردمسالاری، توزیع منابع اقتصادی و حد و مرزهای استقلال یک قومیت (ملیت) و رابطه متقابل قومیتها با یکدیگر، از جمله مسائل مهم و حساس گذار به دموکراسی است. که این روزها در بوته نقد هر نشست و کنفرانسی به چشم می خورد و راهکار های بسیاری بر آن نازل می شود. اما آنچه همچنان اقوام ایرانی با آن دست به گریبانند حقیست به نام حق شهروندی.
پس از پایان سخنرانی ها، حاضران در پرسش و پاسخ شرکت کرده و سئوالات ونظرات انتقادی شان را طرح نمودند.
سخن بر سر این بود که اقوامی را قانون اساسی جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته و در اصول متعدد و بسیار مشخص به حقوقِ فردی و گروهی آنها تاکید و دولت را موظف به تامین و برقراری این حقوق کرده است. اما رفتارهای سرکوبگرایانه حکومت ایران با این اقلیت ها به بهانه هایی چون مبارزه با تجزیه طلبی و یا سرکوب ضد انقلابیون سبب شده که این روزها حیات اقوام ایرانی به دغدغه ای برای کنشگران مدنی، فعالان حقوق بشر و جامعه بین المللی تبدیل شود.
گرچه تنوع اقوام، تنوعی ناخواسته اجتماعی و فرهنگی است اما این تنوع، رویکردی سیاسی به چهره گرفته است، رویکردی که ریشه در تاریخ، برخورد های غلط حکومت های مرکزی، سوء تفاهم های سیاسی و در نهایت ضعف سیاستمداران و روشنفکران دارد. و اگر مدیریت جامعه توجه کافی به نیازها و حقوق مشروع این اقلیت ها نداشته باشد، خواه ناخواه پیامدهای آن دامن ایران را می گیرد.
بنا به آمار درسال 2006 ایران دربین 20 کشور دارای بیشترین اقلیت، رتبه 20 را احراز کرد. در سال 2007 این رتبه از 20 به رتبه پنجم ارتقا یافت و این نشانگر اوجگیری میزان تهدیدهای متعدد اقلیتهای قومی در این کشور است که توانسته است از موقعیت اقلیتهای تحت ستم در کشورهایی نظیر ترکیه، لبنان، تایلند، اسراییل، رواندا، اتیوپی، افغانستان و حتا عراق نیز پیشی گیرد.
این برنامه در روز شنبه مورخ 20 فروردین در ساعت 9 شب در سالن فینگر هال دانشگاه جورج واشنگتن پایان یافت.
منبع : روزآنلاین
خشکی دریاچه ارومیه و سکوت غمخواران ایران
ابوذر آذران
نژادپرستان، آزربایجان را مرده میخواهند
« گلین گئدک آغلایاق / اورمو گولو دولدوراق » این، شعار تظاهرکنندگان آزربایجانی روز 13 فروردین است، شعاری که نمی توان به راحتی ترجمه کرد. تنها کسانی احساس عمیق بار شده بر آن را می فهمند که « ترکی » بدانند: « بیایید برویم گریه کنیم / دریاچه ارومیه را ]با اشکهایمان[ پرکنیم. »
آزربایجان تنهاست، حتی در پاسداشت محیط زیست خود. مدعیان ایران، همانان که چپ و راست ندای «وای ایران» سر میدهند، نوبت به آزربایجان که میرسد، خفهخون میگیرند. مگر نمیگویید: « چو ایران نباشد تن من مباد » و مگر نمیدانید: « در آزربایجان، طوفان نمک در پیش است »؛ چرا ساکتاید؟
اگر دریا بخشکد، آزربایجان به صحرای نمک تبدیل میشود. شما مدعیان ایران، یا آزربایجان را جزوی از ایران نمیدانید یا بر طبل ریا میکوبید. چگونه میتوانید بر مجسمه بودا اشک تمساح بریزید اما بر خشکی دومین دریاچه نمکین جهان بی تفاوت باشید؟
سالها پیش که زاینده رود خشکید شما عزا گرفتید و رخ بر افلاک زدید. از روسای کشور تا دانشآموزان در این عزا سر به خاک ساییدند. مرثیه صدا و سیما را خوب یادمان هست روزنامههایتان نیز. حالا که دریا می خشکد، چرا گلویتان خکشیده است؟
دریا، دریاست. چه فرقی می کند درشمال باشد یا درجنوب. چه فرقی میکند بنام آزربایجان باشد یا بنام فارس. چگونه است وقتی شبهه ای کوتاه برای « فارس » بودن خلیج ایجاد می شود، سراسر کفنپوش میشوید، اما حالا که تمام دریا به صحرا تبدیل می شود، کز کردهاید؟ نکند خلیج رنگینتر است؟
چرا سکوت کردید؟ چرا؟ نمی خواهم حقیقتی نفرت انگیز را باور کنم؛ اما، آیا این سکوت بی شرمانه، ریشه در نگرش نژادپرستانه شما ندارد؟ اگر دلیل دیگری بر این تبعیض آشکار هست، بگویید. یک ایراندوست واقعی، چگونه میتواند برای شبهه ای کوتاه بر نام یکی، کفن بپوشد و بر مرگ دلآزار دیگری، بی تفاوت باشد.
برای نژادپرست مهم نیست که دریا بخشکد و طوفان نمک برخیزد، برای او تاریخ خودساختهاش مهم است که مبادا فاش شود. برای نژادپرستان، دریا مهم نیست، «پارس» مهم است. بگذار آزربایجان در سونامی نمک فرو برود، اما «پارس» استوار بماند.
نژادپرستان میدانند که رستاخیز مدنی آزربایجان هرگز پای عقب نخواهد گذاشت و می دانند که هرگز نمی توانند جلوی این رستاخیز بزرگ را بگیرند. برای آنها تنها یک راه مانده است؛ حالا که این سرزمین نمی خواهد مستعمره ما بماند، بگذار ویران شود.
نژادپرستان، آزربایجان را مرده می خواهند. برای آنها بسیار خوشایند خواهد بود که سرزمین دلاوران مشروطه، چنان گرفتار طوفان شود که دیگر سودای حقوق نخستین خویش نکنند. آزربایجان آباد برای نژادپرستان، خطرناک خواهد بود.
نژادپرستان سکوت کردهاند و با شادمانی تمام، منتظر پایان دریا = پایان آزربایجان هستند. برای یک نژادپرست تنها یک ارزش وجود دارد: « نژاد». بگذار دریا خشک شود، آزربایجان نابود شود و تئوری غلط «ایران=پرشیا» نهادینه شود.
خشکی دریا، بلای طبیعی نیست، ساخته دست بشر و نتیجه سیاست های ارادی نژادپرستان بود. اکنون که این سیاستهای ارادی به نتیجه رسیده و مرگ دریا فرارسیده است، ساکت و شادماناند. اینان که موعد جشنشان رسیده، چرا باید از اعتراض مدنی آزربایجان برای دریا حمایت کنند؟
نژادپرستان اما، عمق پایداری آزربایچان را نمیشناسند. آزربایجان میماند سرفراز میماند با دریای نیلگونش، با جنگلهای سیاهش، با جلگههای سبزش، با کوههای بلندش، با رودهای پرآبش، با صحراهای سردش، با آسمان آبیاش و با فرزندان نستوهش. آزربایجان میماند، خار چشم نژادپرستان میماند.
ایران پارلامنتاریزمی نین مسئله لری (2)-احمد یزدانی
بو بؤلومده مشروطه سیستمی نین میدانا گلمه سینده خارجی دولتلرین حیاتا کچیردیکلری تدبیرلرین ایراندا اجتماعی قورولوشا هانسی تاثیر گؤستردیی نی و بونون نه کیمی دئیشیک لره سبب اؤلدوغو تحلیل اولور.
مشروطه انقلابی نین سبب لری (2)
1901– نجی ایلدن 1903- نجو ایله قده ر ایران و هر ایکی دولت – روسیه و انگلستان – آراسیندا تجارت مقاوله لری باغلاند یقدان سونرا ، اجنبی مال لارینا چوخ آز و آشاغی گمرک وئرگیسی قؤیولدو و نتیجه ده خیردا تاجرلرین اوزه – رینه علاوه آغیر یوک دوشدو. چونکو اجنبی مال لارینا بوندان سونرا آنجاق سرحد ده علاوه گمرک حاققی قویولوردوسا و بونون نتیجه سینده نسبتا اوجوز ایدیسه ، خیردا تاجرلرین اساسا داخیلی بازارلا باغلی مال لاری نین قیمتی یؤل حاققی علاوه لری و سایره اضافی خرجلرین نتیجه سینده باهالاشیردی.
خیردا تاجرلر کیمی صنعتکارلاردا عین سبب دن مشروطه چیلره قوشولدولار. چونکو اجنبی مال لارینین ادخالی نتیجه – سینده ایراندا خیردا صنعتکارلیق گئتدیکجه تنزّله اوغراییردی. صنعتکارلیق 19- عصرین ایکینجی یاریسیندا اله یوکسک انکشاف نقطه سینه چاتمیشدی کی ، او نه اینکی اؤز اؤلکه سینین احتیاجلارینی اؤدویه بیلیردی ، عین زاماندا حتّا پامبیق و مس محصول لاری خارج ائدیردی. ایندی ایسه هئچ بیر قؤرویوجو گمرک ( گمرک حمایه سی) اولمادان وارد ائدیلن خارجی مال لار ایران صنعتکاری نین الیندن نه اینکی خارجی بازاری آلیردی ، بلکه حتّا اونو اؤز اؤلکه – سینده کی بازاردان دا محروم ائدیردی.
خیردا شهر تاجرلری و صنعتکارلار ایله یاناشی ، بؤیوک بیر حصصه سی ایش سیزلردن و شهرلره گلمیش کندلی لردن عبارت اولان آشاغی شهر طبقه لری ده مشروطه انقلابینا قوشولدولار. اونلارین یوخسوللوغو اله سون حدده چاتمیش ایدی کی ، آجلیقین آرادان قالدیرماسی بو آداملار اوچون مشروطه انقلابینا قاتیلمالارینین یگانه سبب ایدی.
بو طبقه لرین اقتصادی وضعیتلری حاقدا دئمک اولار کی :
» سیاسی حاکمیت ال لرینده اولان ناظرلر ، والی لر و باشقا ایری مولکه دارلارلا بیر لشه ره ک ، شهر آلیچیلاری استثمار ائده ن حیاسیز آل – وئرچیلره چئوریلدیلر. اونلار سندیکالار یارادیب ، حبوباتین قیمتی نی قالدیریب و بو یؤل لا صنعی آجلیق یارادیردیلار. … خالق کؤتله لری بو تکرارلانان آجلیقلاردان و فاحش باهالیقدان دؤزولمز عذاب چکیردیلر. …. دیگر طرفدن ایسه ، بو آجلیقلارین تشکیلاتچیلاری اؤز تؤرپاق – مولک ساحه لرینی بعضا حتا بوتؤو کندلری بئله اله کئچیره رک ، آرتیریردیلار. ایراندا تؤرپاغین معیّن شخصلرین الینده توپلانماسینا ساده جه مثال اولاراق ایندی خارجده یاشایان ، اصفهانین او واختکی باش والیسی ظلّ سلطانی گؤسترمک اولار. تکجه اونون 1200 کندی ، تام بیر امپریاسی وارایدی . فئودال آغالارین ظولمونون نه درجه ده دهشتلی اولدوغونو بو ایل لرین اجتماعی – سوسیال تاریخی آیدین گؤستریر. دؤغرودان دا بو تاریخی یوخسوللوق و آجلیق تاریخی آدلاندیرماق اولار. صبر کاساسی دؤلموشدور. خالق غریزی اولاراق اؤز عادت – عنعنه لرینین زنجیرینی قیریب ، ایری مولکه دارلارا غضبلی هجوما کئچدیلر ، اونلارین مولک لرینی ، آنبارلارینی تالان ائتدیلر. ایگیرمینجی عصرین باشلانغیجیندا فئودال آقالارین ظولمو دؤزولمز اولدوقجا ، چؤره ک هارایی ایله امپریانین هر یئرینده خالق عصیانلاری باشلاندی» . (1)
یکون ووراراق ، دئمک اولار کی ، اهالی نین بؤیوک حصصه سی مطلقییتدن ناراضی ایدی. هله 1891- نجی ایلده توتون امتیازی انگلیسلره وئریلنده ؛ شاهلا اهالی آراسیندا جدّی ضدّیتلر یارانمیش ایدی. 1892 – نجی ایلده ایگیرمی مینه یاخین آدام تهراندا حکومت بناسینا هجوم ائتدی . گونئی آزربایجانین پایتختی تبریز شهرینده ولایت خانایا هجوم ائدیلدی. اصفهاندا یئرلی اهالی شهرده اجنبی لرین اولماسینا قارشی اعتراض ائتدیلر. توتون حرکاتی هله او واختدان یوکسک دین خادملری و ایری تاجرلرین رهبرلیی آلتیندا دوروردو. عمومی قیامین تهلکه سی اله آرتمیشدیر کی ، شاه تئزلیکله بو سازشین لغو ائدیلدیینی اعلانائتمه لی اولدو. آنجاق ایراندا کی ناراضیلیقلار توتون امتیازی لغو ائدیلدیکن سونرا دا ساکت لشمه دی. مختلف شهرلرده اهالی ایله حکومت دسته لری آراسیندا دنه – دنه سلاحلی توققوشمالار اولدو و سرایا قارشی عصیان قالخدی. تهراندا گئجه لر او واختکی شاه ناصرالدینین علیهینه ورقه لر یاییلیردی. 1896 – نجی ایلده ناصرالدین شاه بیر سو قصد نتیجه سینده اؤلدورولدو. (2) خالق آراسیندا ناراحاتلیق آرتیردی. آیدینلار طبقه سی معارف لندیرمه ایشینی گوجلندیردیلر و بونو نتیجه سینده ده ایران اهالیسی نین ، خصوصیله بؤیوک شهرلرین اهالی سینین ظولمکار رژیمه تنقیدی موقع توتمالارینا نائل اولدولار.
1905 – نجی ایلده ژاپونیادا مشروطیت پادشاهچیلیغین انکشافی قطعی آددیم آتماغا تحریک ائده ن سون تکان اولدو. بئله بیر حکومت فورماسی تطبیق ائدیلندن سونرا ، ژاپونیانین اقتصادی ، اجتماعی ، معنوی و حربی ساحه لرده نئجه انکشاف ائتدیینی گؤرمه مک مومکون دئییلدی.
هندوستاندا نشر ائدیلن فارس غزه تی «حبّ المتین» خصوصیله و همچنین دیگر غزه تلر ژاپونیانین انکشافی حاققیندا اطرافلی یازیردیلار.
مثال اوچون ملک المتکلّمین هندوستاندا چاپ ائتمیش «از انسان بسوی خدا \ انساندان الله دؤغرو\ آدلی کتابیندا یازیردی : «عصرلر بؤیو نامعلوم ، هر هانسی بیر غرب تمدّونوندن اوزاق ، جهالت ایچریسینده یاشایان ژاپونیا خالقی ایندی انکشاف ائتمیش خالقلار آراسیندا اؤزونه یئر توتموشدور. بو ، ژاپونیادا دموکراتیانین حیاتا کئچیریلمه سی سایه سینده مومکون اولموشدور. خالق اؤز طالعی نین حلّینده اشتراک ائدیر، باجاریقلی آداملاردولت خدمتینه تعین ائدیلیر ، طلبه لر (دانشجو لار) تحصیل آلماغا باشقا اؤلکه لره گؤنده ریلیردی . بو کؤک لو تدبیرلر ژاپونیالارا یئنی مدنیت منیمسه مه یه امکان وئردی. باخمایاراق کی ، دیگر آسیا اؤلکه لری بونا نائل اولا بیلمه دیلر. هر شئیی کؤکوندن دئیشن بئله بیر انکشاف آیدین بیر اولدوز اولماسی و بوتون آسیا دولتلرینه ایشیق ساچمالی و اونلاری ژاپونیانین یؤلونو توتماغا تحریک ائتمه لی ایدی. (3)
ژاپونیانین انکشافی نین ایران حادثه لرینده تاثیری اونون روسیا اوزه رینده غلبه چالماسیله داها دا گوجلنیردی و بورادا بئله قلمه وئریلیردی کی ، یئنی اداره فورماسی ژاپونیانین اؤزونده ن حتا قات – قات گوجلو روسیا کیمی اوروپائی رقیبی نین اوزه رینده غلبه چالماسینی مومکون ائتدی . بو حادثه بعضی سیاسی دائره لره اومید وئریردی کی ، اونلاردا اؤز نوبه سینده احاطه لی سیاسی رفرملاردان سونرا روسیه نین گوجلو تاثیریندن آزاد اولا بیلرلر.
اؤلکه نین هر یئرینده گیزلی ییغینجالارترتیب ائدیلیب و بو اجلاسلاردا سون حادثه لره استناد ائدیلیردی.ایران دسپوتیزمی بوتون بدبخت لیک لرین یگانه کؤکو کیمی قبول ائدیلیردی. ان عمده وظیفه مطلقیّتدن و دوام ائتمکده اولان اجنبی تضئییقی ندن آزاد اولماق حساب ائدیلیردی. مشروطه انقلابینین آپاریجی اولان قوّه لری پارلامنتین یارادیلماسی و اساس قانونون قبولو طلبلرینی گئدیکجه داها آیدین فورمالاشدیریردیلار.
شاه آرتیق وضعیتین آغاسی دئییلدی و نهایت ، گذشته گئتمک مجبوریت اینده قالیب ، 1906 – نجی ایلین 5 – آوقوستوندا (13 مرداد 1324 قمری) پارلامنت یارادیلماسینا راضیلیق وئردی.
مشروطه انقلابی نین باشلانغیجی و گئد یشی
مشروطه انقلابی نین گئدیشینی ایکی مرحله یه بؤلمک اولار:
1- 1905 – نجی ایلدن 1908 – نجی ایله قدر دوام ائده ن بیرینجی مرحله
2- 1908- نجی ایلده ن 1911 – ایله قده ر دوام ائده ن ایکینجی مرحله
1905 – نجی ایلدن 1908 – نجی ایله قدر دوام ائده ن بیرینجی مرحله نسبتاّ دینج کئچیردی. 1908- نجی ایلده ن 1911 – ایله قده ر دوام ائده ن ایکینجی مرحله ایسه اونونلا سجیّه لنیرکی ، شاه روسیه نین کؤمه ینه آرخالاناراق گوج تطبیق ائتمکله ، پارلامنتاریزم دؤوروندن اوّلکی مطلقیّتی یئنیدن برپا ائتمه یه چالیشیردی.
بیرینجی مرحله ده اساس مبارزه واسطه لری مسجدلرده کئچیریله نن نمایش و میتینگ لر ایدی و بونلار دا شاهی ان نهایت مشروطیت پادشاهچیلیغی حاققیندا فرمانی امضالاماغا وادار ائتدی.
1906- نجی ایلین یاییندا دین خادملری نین نمایش کارانه صورتده تهرانی ترک ائدیب شاه عبدالعظیم و قوم شهرینه گئتمه لری مشروطه پادشاهچیلیغین (کونسیتوسیونالی مونارشیانین) یارادیلماسی نین حلّ ائدیجی آن لاریندا مهم معنا کسب ائتمیشدیر. دین خادملری نین پایتختدن مهاجرت ائتمه سی ، سرایین یوروتدویو سیاسته قارشی بیر اعتراض اولمالی و شاهی اونلارین مشروطیت سیستمینه اویغون رفرملارین کئچیریلمه سی طلبلرینه گذشته گئتمه یه مجبور ائتمه لی ایدی.
1906 – نجی ایلین یولوندا اعتراض علامتی اولاراق تهراندا بوتون بازارلار باغلادیلار. بونا جواب اولاراق حکومت بئله بیر فرمان وئردی کی ، بوتون دوکانلار تئز بیر زاماندا آچیلمالیدیر و عکس تقدیرده بو فرمانا عمل ائتمه ین تاجرلرین وار- دولتی مصادره ائدیله جکدیر. بونونلا علاقه دار تاجرلر تهراندا کی انگلیس سفیرلیی ایله علاقه یه گیردیلر و اورادا سیاسی سیغیناجاق ایسته دیلر. سفیرلرین جوابی مثبت اولدو.
1906- نجی ایلین 28- یولوندا تهراندا کی انگلیس سفیرلیینده اولّجه تخمینا 50 نفر توپلاشدی . انگلیس سفیرلیینده تؤپلاشانلارین سایی 15 آوقوستا قده ر 14 – مینه چاتدی . بونلارین آراسیندا تاجرلر، دین خادملری، دین طلبه لری ، دوکاندارلار ، صنعتکارلار و آیدینلار وار ایدی. اونلار اعلان ائتدیلر کی ، شاه پارلامنتین یارادیلماسی طلبینی یئرینه یئتیره نه دک سفیرلیی ترک ائتمه یه جکلر.
بو حادثه لرین تضییقی نتیجه سینده 5 – آوقوست 1906 – نجی ایلده پارلامنتین یارادیلماسی نین بیه نیلمه سی حاققیندا شاهین فرمانی اولدو.
دین خادملریندن ، شاهزاده لردن ، تاجرلردن، صنعتکارلار و ساتیجیلاردان عبارت اولان بیر کومیسیا، 1906 – نجی ایلین 18 – آوقوستا قده ر تلم – تله سیک پارلامنت اوچون سئچکی قانونو و رقلامنت (ایش نظامناسی ) ایشله یب حاضیرلادیلار و بونلارین هر ایکیسی 1906 – نجی ایلین سپتامبرینین 10 – دا شاه طرفیندن امضالاندای.
1906 – نجی ایلین سئچکی قانونونا گؤره ، پارلامنت محض سلاله نین نماینده لریندن ، دین خادملریندن ، تاجرلردن ، ایری و خیردا مولکه دارلاردان و صنعتکارلاردان ترکیب اولمالی ایدی. (4)
سئچکی قانونون 2 – نجی مادّه سینه اساسا ، سئچکی حقوقو – هم آکتیو و هم پاسیف – هر شخصین مادّی گلیریندن ، وار- دؤولتیندن و همچنین نسبیندن آسیلی ایدی. بئله کی ، مولکه دار، ده یه ری ان آز اون مین تومن اولان مولکه مالیک اولمالی ، تاجرلرین خصوصی دوکانی اولمالی و تجارت ائتمه لی ، صنعتکارلارین و ال ایشی ایله مشغول اولانلارین ایسه معیّن سربست مشغولیتی و دوکانی اولمالی ایدی. شاهزاده لر ، دین خادملری ، یازیچیلار و طلبه لر استثنا تشکیل ائدیردیلر. اونلار معیّن مقدار وار- دؤولته صاحیب اولمادان سئچه بیلیردیلر.
7 – اکتبر 1906 – نجی ایلده بیرینجی پارلامنت آچیلدی. پارلامنت ایلک وظیفه کیمی قارشیسینا یئنی آنا یاسانین ایشله – نیب حاضیرلانماسینی قؤیدو. همین ایلین دسامبر آیی نین 30 – دا اؤلوموندن بیر نئچه گون قاباق ، مظفرالدین شاه اساس قانونون سندینی امضالادی.
اساس قانوندا ایکینجی مجلسین یعنی سناتین یارادیلماسی نظرده توتولموشدو. اساس قانونون 43 – نجو و 44 – نجو مادّه لرینده دئییلیردی : » سناتین عضولری اؤلکه نین مکمّل ساوادلی ، ساغلام دوشونجه لی ، الله اینانان و ناموسلو شخصلردن سئچیلیر. بونلاردان 30 – نفری اعلیحضرت جنابلاری طرفیندن تعین ائدیلیر … و 30 – نفری خالق طرفیندن سئچیلیر … » . آنجاق بو مادّه 1948 – نجی ایله قده ر حیاتا کئچیریلمه دی.
خسته لنمیش مظفرالدین شاهین اساس قانونو امضالامامیشدان قاباق وفات ائده بیله جه یی تهلکه نین اولدوغوندان ، 31 دسامبر 1906- نجی ایلین قانونو تله سیک قبول ائدیلدی. چونکو تبریزده والی اولان ولیعهد محمد علی ، مشروطیت پادشاهچیلیغینی تانیماغا آز میل گؤستریردی . او ، اؤز ایالتینده پارلامنتین قرارلاری نین اعلان ائدیلمه سینه باجاردیغی قده ر مانع چیلیک تؤره دیردی.
اساس قانوندا حاکمیت ین بؤلونمه سی تمامیله یوخ ایدی و حاکمیت قوّه لری نین پایلانماسی حاققیندا ایسه هئچ بیر سؤز بئله دئیلمیردی . شاهین حقوق و وظیفه لری هئچ معیّن لشدیریلمه میشدی. وطنداشلارین دا اساس حقوقلاری حاققیندا معیّن بیر شئی تاپماق مومکون دئیلدیر.
اساس قانوندا کی نقصانلاری و آنلاشیلمازلیقلاری آرادان قالدیرماق اوچون ، پارلامنت خارجی اؤلکه لرین ، خصوصیله بلژیک اؤلکه سی نین 1830 – نجی ایلی نین اساس قانونونا اساسلاناراق ، » اساس قانونا علاوه» (متمم قانون اساسی) حاضیرلادی. اساس قانونا علاوه 19 – یانوار 1907 – نجی ایلدن تاختا چیخمیش محمد علیشاه طرفیندن 8 – اکتبر 1907 – نجی ایلده امضالاندی.
اساس قانونا علاوه دیگر ساحه لرله یاناشی ، خالقین ، وطنداشلارین حقوقلارینی ، حاکمیتین بؤلونمه سی معناسیندا هر ایکی مجلسین ، شاهین و همچنین عدلیه حاکمیتی نین حقوقلارینی معیّن لشدیردی .
شاه بوندان بئله پارلامنته تابع اولان ناظرلر واسطه سیله سلطنت ائده بیلردی. اساس قانونا علاوه نین 27 – نجی مادّه –سینده دئییلیردی :
» دولت حاکمیتی اوچ شعبه یه بولونور :
1- قانون وئریجیلیک حاکمیتی . اونون اساس وظیفه سی قانون قبول ائتمک و دئیشمکدن و یا خود لغو ائتمکدن عبارتدیر. بو حاکمیت اعلیحضرت جنابلاری ، ملی مجلس و سنا مجلسی طرفیندن تکلیف ائدیلیر. بو اوچ منشاُ دن هر بیری نین قانون تطبیق ائتمه حقوقو واردیر. آنجاق قانون لایحه سی شرعین قانونلاریندان کنارا چیخمیرسا ، هر ایکی مجلس طرفیندن قبول ائدیلدیکدن سونرا و اعلیحضرت جنابلاری طرفیندن تصدیق ائدیلدیکدن سونرا قوّه یه مینمیش حساب ائدیلیر. دؤولتین مداخیلی و مخارجی حاققیندا قانونلارین اعلان و قبول ائدیلمه سی حقوقو آنجاق و آنجاق ملّی مجلسین اختیاریندادیر». *
2- قرار وئرمک محکمه یه عاید اولسادا، او دین مسئله لرینده مسجد محکمه لرینه و دنیوی مسئله لرده دایمی (حقیقی) محکمه لره تابع ایدی.
3 – اجرا ائدیجی حاکمیت پادشاهین تابع لییینده دیر یعنی قانون و فرمانلار قانوندا نظرده توتولدوغو کیمی ، وزیرلر و دولت قوللوقچولاری طرفیندن اعلیحضرت جنابلاری نین آدیندان حیاتا کئچیریلیر. «اساس قانونا علاوه» نین 67 – نجی مادّه سینده داها سونرا دئییلیر : » اگر ملی مجلس و یا خود سنا مجلیسی مطلق چؤخلوقلا کابینه تین و یا خود هر هانسی ناظرین علیهینه دیرسه ، کابینت و همچنین ناظر استعفا وئرمیش حساب ائدیلمه لیدیر» . (5)
بیرینجی مجلس مالیّه و اداره ائتمه سیستمینده بعضی رفرملار حیاتا کئچیردی. شاه عائله سینین بعضی عضولری نین یوکسک تقاعد لری لغو ائدیلدی . شاهین اؤزو ایلده معیّن مبلغ آلیردی و دولت پولوندان آرتیق اؤز شخصی مالی کیمی استفاده ائده بیلمزدی .
اداره ائتمه سیستمینده رفرما حاققیندا اونو دئمک اولار کی ، ایران چوخ اتنیک لی بیر اؤلکه اولدوغونا گؤره ، اؤلکه – نین هر یئرینده ایالت و ولایت لر اداره ائتمه وظیفه سینی اؤز اوزه رینه گؤتورمه لی اولان «انجمن لر» ( انجمن ایالتی و ولایتی) ، یعنی ایالت و ولایت شورالاری یارادیلدی.
بیرینجی پارلامنتین ان مهم قرارلاریندان بیری ده ، اجاره (تیول) سیستمی نین لغو ائدیلمه سی ایدی. بئله لیکله ، قدیمدن قالما تورپاق صاحبی اولما مناسبتلری نین سونو رسمی اولاراق اعلان ائدیلدی . ایندی مولکه دارلار قانون حمایه سی آلتیندا خصوصی مولکیّته مالیک اولما بیلیردیلر.
دئمک اولار کی ، «اساس قانونا علاوه » نین نظامنامه سی ایله مشروطه انقلابی نین بیرینجی مرحله سی باشا چاتدی .
مشروطیت پادشاهچیلیغی نین یارادیلماسی نین ایکینجی مرحله سی محمد علیشاهین پارلامنته قارشی آشکار دوشمنچیلیغی ایله باشلانیر. 1907 – نجی ایلین 27 – نوامبر آییندا محمد علیشاه پارلامنتین بیر نماینده هیئتی نی سرایا چاغیردی و پارلامنتدن «انجمن لرین» لغو ائدیلمه سی حاققیندا قانون وئرمه سینی طلب ائتدی . لاکن ، پارلامنت محمد علیشاهین طلبینی یئرینه یئتیرمکدن امتناع ائتدی و7 – دسامبر 1907 – نجی ایلده دیگر طلبلرله یاناشی آشاغیدا کی تدبیرلری ده ایره لی سوردو :
– شاه تاخیره سالمادان اساس قانونا صادق اولاجاغینا آند ایچسین .
– پارلامنتین مدافعه سی اوچون 200 – نفردن عبارت ملّی گارد یارادیلسین .
محمد علیشاه بو طلبلره قارشی اؤز مناسبتینی بیلدیرمکدن امتناع ائتدی . 1908 – نجی ایلین 28 – فوریه سینده شاها قارشی تشکیل ائدیلمیش سو قصد باش توتمادی . آنجاق محمد علیشاه اؤز فیکریندن ال چکمه دی . او عکس ضربه پلانلاشدیری . شاهین طرفینی ساخلایان سرای اعیانلاری ، والی لر ، طایفاباشچیلاری و تهراندا کی قازاق دسته لری طرفیندن مدافعه ائدیله ن محمد علیشاه 1908 – نجی ایلین یونوندا مجلس بناسینی آتشه توتدو . کودتاچیلارا پایتختده شاهین خیرینه حربی دیکتاتورلوق یارادماق میسّر اولدو. اساس قانون قوّه دن دوشموش اعلان ائدیلدی و پارلامنتاریز-میدن اوّلکی مطلقیّت یئنیدن برپا اولدو.
بو حادثه لر ایالتلرده وطنداش محاربه سینه اوخشار عصیانلارین باشلانماسینا تکان وئردی. جنوب آزربایجانین پایتختی مقاومت حرکاتی نین مرکزی اولدو. مشروطه چیلر آزربایجاندا «گیزلی انجمن » ین رهبرلیگی (علی مسیو، حاج رسول صدقیانی، حاج علی داوا فروش و …) و شانلی ستارخان، باقرخان و حسین باغبان کیمی قهرمانلارین سلاحلی مبارزه لریله هم محمد علیشاهین گؤنده ردیی دسته لری (صمد خان شجاع الدوله و رحیم خان چلیبانلو دسته لری) و همده روس دسته لرینی مغلوب ائدیب ، حاکمیتی اؤز ال لرینه آلدیلار.
مقاومت حرکاتی آزربایجاندان دیگر اراضیلره ده کئچدی . اؤلکه نین آیری – آیری منطقه لرینده باشلانان مقاومت حرکاتی ، تئزلیکله بوتون اؤلکه نی احاطه ائتدی . هر طرفدن پایتخته هجوم ائتمک و شاهی دئویرمک قرارا آلیندی.
1909 – نجی ایلین 13 – یونوندا تهران مشروطه چیلر طرفیندن توتولدو. محمد علیشاه روس سفیرلیینده سیغیناجاق خواهش ائتدی. بیر نئچه گون سونرا شاه روس دسته لری نین مدافعه سی آلتیندا اؤلکه نی ترک ائتدی . بئله لیکله مطلقیت رژیمی یئنیدن برپا ائتمک جهدی باش توتمادی . بوندان سونرا مشروطه چیلر پارلامنتین عضولریندن ، تهرانی اشغال ائده ن مشروطه چیلرین باشچیلاریندان ، دین خادملری و شاهزاده لردن عبارت اولان بیر ملّی شورا یاراتماغی و دولت ایشلری نین آپاریلماسینی موقّتی اولاراق اونا تاپیشیرماغی قرارا آلدی . ملّی شورا محمد علیشاهین حاکمیتدن ال چکدیینی اعلان ائتدی و اونون 12 – یاشلی اوغلونون ، ولیعهد میرزا احمدی جانشین تعین ائتدی . ملّی شورا همچنین یئنی سئچکی قانونو حاضیرلادی و بو قانونا اساسا ده ایکینجی ایران پارلامنتی سئچیلمه لی ایدی . 1906 – نجی ایل سئچکی قانونو بؤیوک ترقّی ایدی . یوخاریدا قید ائدیلدی کیمی ، هر بیر شخصین گلیریندن ، وار – دولتیندن و اجتماعی منصوبیت ایندن آسیلی اولان سئچکی حقوق سیستمی آرادان قالدیریلدی . آمما بونا باخمایاراق ، ایندی یئنه ده معین وار – دولته و یا خوی مینیمال گلیره مالیک اولانلار سئچکی حقوقونا مالیک ایدیلر.
پارلامنتین او واختکی نظامنامه سی نین بیرینجی فصلینده دئییلیردی : «ایری مولکه دارلار و کندلیلرین ده یه ری مین تومن اولان مولک لری اولمالیدیر. تاجرلرین تجارت دوکانی و معین تجارتی اولمالیدیر . صنعتکارلار و ال ایشلری ایله مشغول اولانلار متخصص اولمالی ، معین سربست صنعتی و دوکانی اولمالی و بونوندا کرایه حقّی اونلارین هر اوچ آیدا اؤده نیلن کرایه حاقلاری نین اورتا حددینده اویغون اولمالیدیر».
بو نظامنامه یه گؤره آشاغی خالق طبقه لری هله ده سئچکی لردن تجرید ائدیلمیش اولاراق قالیردیلار. 1909 – نجی ایلین 2 – نوامبریندا ایکینجی ایران پارلامنتی آچیلدی. ایکینجی ایران پارلامنتی نین چاغیریلماسی ایله مشروطه حرکاتی سونا یئتدی .
مشروطه انقلابی حاققیندا عمومی آنلاییش
مشروطه انقلابی نین نتیجه لرینه قیمت وئرسه ک ، گؤره ریک کی ، خصوصیله ایری تاجرلرین طلب لری یئرینه یئتیریلمیشدیر. اؤز اقتصادی ساحه ده کی حاکمیّت لریله اویغون اولاراق ، اونلار پارلامنتده تمثیل اولماقلاری نتیجه- سینده سیاسی حاکمیتّی ده اله آلمیشدیلار.
شاهین اوّلکی اؤز باشینا ظولمکار جاسینا آغالیق ائتمه سی ایری تاجرلرین اقتصادی جهتدن داها انکشاف ائتمه سینه مانع چیلیک تؤره دیرسه ، ایندی ایسه اساس قانونون و پارلامنتین موجود اولماسی سایه سینده اونون حاکمیتی محدود-لاشمیشدی.
ایران اهالی سینین آشاغی و اورتا طبقه لری نین طلبلری نین حیاتا کئچیریلمه سی حاققیندا اونو دئمک اولار کی ، پارلامنت ، اهالی نین بو قوروپلاری نین خیرینه هئچ بیر قرار قبول ائتمه میشدیر. مشروطیت سیستمی نین یارادیلماسی و عمومی هیجان دؤورونده اهالی ، ایری تاجرلر و یوکسک دین خادملرینه اعتماد گؤستردیلر. لاکن مشروطیت سیستمی یارادیلاندان سونرا، ان واجیب اجتماعی رفرملار اونودولدولار. قید ائمک لازیمدیر کی ، مجلسده دموکراتیک دوشونجه یه مالیک اولان قؤه لرده وار ایدی. اونلار ایران اهالیسی نین اورتا و آشاغی طبقه لری نین ماراغینی تمثیل ائتمه یه چالیشیردیلار.
دئمک اولار کی ، پارلامنتده کی نماینده لر معیّن قوروپلارا بؤلونوردولر و بونلاری سونرالار میدانا گلن سیاسی حزب لرین ایلک پیشدارلاری کیمی قیمت لندیرمک اولار. اکثریتی ضیالیلار تشکیل ائده ن دموکراتلار ، تبریزلی نماینده حسن تقی زاده نین رهبرلیی آلتیندا بیرلشمیشدیلر. دیگر رفرملارلا یاناشی اونلار تورپاق رفورماسی ایسته ییردیلر. پارلامنتده اونلار آنجاق آزلیق تشکیل ائدیردیلر. بونونلا یاناشی پارلامنتده آریستوکراتلارین و مولکه دارلارین ماراغینی تمثیل ائده ن ، داها چوخ روسیه یه آرخالانان گوجلو بیر قوروپلاشما دا موجود ایدی. بو قوروپ اساسا اعیان و مولکه دارلاردان عبارت ایدی .
عمومیتله دئمک اولار کی ، مشروطیت سیستمی بو دؤوروده سرای ، انگلیس و روسیه ، ایری تاجرلر ، یوکسک دین خاملری و فئودال آغالار آراسیندا موجود بیر آنلاشما (کومپرومیس) رژیم ایدی. بو آنلاشمانین ان یوکسک مقصدی ائله بیر دولت یاراتماق ایدی کی ، بوندا بو قوروپلارین اقتصادی و سیاسی ماراقلاری محافظه ائدیلسین .
دولت آپاراتیندا حلّ ائدیجی موقع یئنه ده شاهین قوهوملاری نین ؛ اعیانلارین ، یوکسک دین خاملری نین ، طایفا باشچیلاری نین و بو دفعه همده ایری تاجرلرین الینده ایدی. کهنه ظولمکار فئودال رژیم اساس قانونلو بورژوا- فئودال رژیمی ایله عوض ائدیلمیشدی. اساس قانوندان یوخاریدا گؤستریلن قوروپلارین منفعت و مصلحت لری اوچون استفاده ائدیلیردی .
محافظه کار قوّه لرین مشروطه انقلابیندان سونرا دا دوام ائده ن گوجلو حاکمیتی بو دؤوروده انگلستان و روسیه نین حکومته و پارلامنته نفوذو سایه سینده علاوه قوّه آلیردی. چونکو مشروطه حرکاتی زمانی (1905 – 1909) ، ایران بیر- بیریله رقابت آپاران انگلستان و روسیه نین ماراق اؤبیکتی اولاراق قالیردی. ایگیرمینجی عصرین اوّللریندن بری ایلک دفعه اولاراق ، انگلستان و روسیه آسیادا کی مباحثه لی مسئله لرده بیر – بیرینی باشا دوشمه یه چالیشیردیلار. اونلار آلمانیانین آرتماقدا اولان گوجونو دونیادا حکمرانلیق لارینا جدّی بیر تهلکه اولدوغونو یاخشی آنلاییردیلار. بونا گؤره ده انگلستان و روسیه بئله قرارا گلدیلر کی ، ایران مسئله سینده 20 – عصرین اوّل لریندن باشلایاراق بیر – بیرلریله مقاوله باغلاسینلار. انگلستان ایرانین ایکی تاثیر دایره سینه بؤلونمه سینی تکلیف ائتدی . روسلار ایسه ، انگلستانین تکلیف ائتدیی بؤلونمه پلانینی ایران کؤرفزینده (خلیج فارس) روسیه اوچون لیمان اله کئچیرمه دن قبول ائتمه یه ماراقلی دئیلدیر. اونسوز دا سرای و ایرانین شمال ایالتلری نین امتیازلاری نین بؤیوک اکثریتی روسیه نین نظارتی آلتیندا ایدی . انگلیس حکومتی ایسه هر حالدا روس حکومتینی راضیلیغا گلمه یه وادار ائتمه یه چالیشیردی.(6)
ایراندا ناراضیلیقلار آرتدیقجا و خالق شاه رژیمینه اؤز آچیق اعتراضینی بیلدیرنده ، انگلستان فرصتی الده ن وئرمه دی و روسیه یه تاثیر گؤسترمک اوچون مشروطه چیلری مدافعه ائتدی . مثال اوچون 1906 – نجی ایلین یونوندا انگلستان یوخاریدا قید ائدیلدیی کیمی مشروطه چیلرین انگلیس سفارتخاناسیندا سیغیناجاق تاپمالارینا امکان یاراتدی. بو «عملیّاتین» اؤز اوزه رینده گؤتوردو. 1905 – نجی ایل روس – ژاپون Royal – Bank خرجلرینی تهراندا کی انگلیس محاربه سینده روسیه نین مغلوبیّتیندن سونرا و بونو آردینجا روسیه ده انقلابی فعالیتین آرتماسی و ان نهایت مشروطیت سیستمی نین اعلان اولونماسی و بیرینجی مجلسین سئچیلمه سینده ، روسیه انگلیس لرین پلانینی بئینمه ک مجبوریّتینده قالدی و ایران کؤرفزینه گیریش طلب ائتمه دی. بوندان سونرا ایران بیطرف منطقه ایله بیر – بیریندن آیریلان ایکی تاثیر دائره سینه پارچالاندی . انگلیس و همچنین روسیه حکومتلری اؤز تاثیر اراضیلرینده سیاسی و اقتصادی ساحه لرده حرکت ائتمکده آزاد ایدی. ایرانین جنوب بؤلگه سی انگلیس و شمالی ایسه روس تاثیر دائره لری اعلان ائدیلدی . هر ایکی دولت آراسیندا کی بو سیخ امکداشلیق 1917 – نجی ایل روس اکتبر انقلابینا قده ر دوام ائتدی .
ایرانین بؤلونمه سی حاقدا مقاوله باغلاندیقدان سونرا انگلستان مشروطه چیلرین مدافعه ائتمه سیندن ال چکدی .
یوخاریدا آدی چکیلن مقاوله خالق آراسیندا هئچ بیرمثبت عکس صدا دؤغورمادی . عکسینه ، داخلده ناراحاتلیقلار آرتیب ، اجنبی دولتلره قارشی اؤزونو اراده سیز گؤستره ن محمد علیشاها مقاومت گوجلنیردی. شاه ایسه عکسینه ، بو مقاوله ده اؤز سلاسه سینی محکم لندیرمک و پارلامنتده اؤز ایسته دیینی حیاتا کئچیرمک اوچون بو واسطه دن استفاده ائتمک امکانی گؤردو . پایتخت شهری تهران ، روس تاثیرینده یئرلشیردی و روسلار ایراندا امکان داخیلینده داها بؤیوک نفوذ قازانا بیلمه لرینی تامین ائتمک اوچون محمد علیشاهین مطلقیّته جان آتماسینا کومک ائتمه یه چالیشیردیلار.
انگلیس لر تئزلیکله ، روسیا ایله باغلانمیش سازشلریندن یئنه ده امتناع ائتدیلر. چونکو آلمانیا ایله آرالاریندا اولان ضدّیتلر ضعیف لنمیشدی. گیزلی و یا آچیق شکیلده انگلیسلر یئنیدن پارلامنت طرفدارلاری اولدوقلارینی اعلان ائتدیلر. اونلار گؤزه ل باشا دوشموشدولر کی ، سرای لا سیخ علاقه ساخلایان روسلاری آنجاق بئله بیر اداره فورماسی قؤوا ر و انگلیس لرین نفوذونو تامین ائده بیلر.
انگلیس لر بیر طرفدن مشروطه حرکاتی قؤوه لرینی مدافعه ائتمکله ایرانین روسلار طرفیندن اشغال ائدیلمه سینه عکس تاثیر گؤسترمه یه چالیشیردیلار. دیگر طرفدن ایسه اؤز آداملاری واسطه سیله دولت – اداره آپاراتیندا و پارلامنتده حل ائدیجی نفوذ الده ائتمه یی پلانلاشدیریردیلار.
بونا گؤره ده انگلستانلا امکداشلیق ائده ن دولت خادملری و مجلس نماینده لری ایران خالقلارینین ماراغینی یوخ ، بلکه انگلیس لرین ماراغینی تمثیل ائدیردیلر. انگلستاندا اؤز نوبه سینده نفوذونو محکم لتمک اوچون حقیقی دموکراتیک انکشافا قارشی هر جور واسطه ایله مبارزه آپاریردی.
اجمالی اولاراق دئمک اولار کی ، ایراندا مشروطیت انقلابیندان سونرا دا روسیه و انگلستانین نفوذو سایه سینده سرای و اونون مامورلاری نین حاکمیتی ، فئودال آغالارین ، یوکسک دین خاملری و ایندیدن بئله همده ایری تاجرلرین همکارلیغی ، فورمال اولاراق عمل ائتدیکلری اساس قانونون آدی آلتیندا موجود اولاراق قالدی. آنجاق قید ائتمک لازیمدیر کی ، ایران پارلامنتاریزمی نین سونرا کی انکشافی نین گئدیشینده ، سیاسی حاکمیت جزئی مقداردا اولسا دا تخت – تاج ایله ایری مولکه دارلار ، مرکانتیل تاجرلر ، یوکسک دین خادملری و دموکراتیک روحلو قوّه لر آراسیندا چکیشمه میدانینا چئوریلیر.
1911 – نجی ایلدن پهلوی سلاله سی نین میدانا گلمه سینه قده ر دؤور
محمد علیشاهین کومک ایله اساس قانونو لغو ائتمک اوچون 1908- 1909 – نجی ایلده محافظه کار قوّه لرین خیرینه ایرانا آرتیق بیر دفعه مداخله ائمیش روسیه، 1911 – نجی ایلده یئنیدن شمالی ایرانین خیلی حصصه سینی اشغال ائتدی . ایران حکومتی نین گؤردویو سیاسی تدبیرلرین روسیه نی گویا تحقیر ائتمه سی ، ایرانین روسلار طرفیندن اشغالی اوچون بیر باهانا اولدو.
بو حادثه دن بیر قده ر قاباق ، مهاجرتده یاشایان محمد علیشاهین طرفدارلاری باش توتمایان بیر چئوریلیش تؤره تدیلر. 1911 – نجی ایلین مای آییندا ایران پارلامنتی آمریکالی مورگان شوستری مالیّه نظارتچیسی کیمی ایرانا دعوت ائتدی. 29 – نوامبر 1911 – نجی ایلده روسیه حاکمیّتی وئردیگی اولتیماتومدا ایران حکومتیندن مورگان شوستری توتدوغو وظیفه دن آزاد ائتمه یه و روس ایله بریتانیا سفارتخاناسی نین اوّلجه دن راضیلیغینی آلمادان ایران حکومتی نین گله جکده هر بیر اجنبینی ایراندا قوللوغا گؤتورمه جه یینه التزام نامه وئرمه سینی طلب ائتدی . سس وئرمه نین نتیجه لرینه گؤره پارلامنت بو اولتیماتومی ردّ ائتدی . بونا جواب اولاراق ، یوخاریدا قید ائدیلدیی کیمی ، روسیه ایرانا اوردو گؤنده ردی و 1911 – نجی ایلین دسامبر آیی نین 24 – ده دولت چئوریلیشی تشکیل ائدیب و تضییق گؤسترمکله پارلامنتی بوراخدیردی . *
روسلارین مداخله سی نتیجه سینده ایکینجی دفعه اولاراق ایران پارلامنتی نین عمرو بئله سونا چاتدی . ایکینجی ایران پارلامنتی واختیندان اوّل بوراخیلدیقدان سونرا ، ضعیف حکومتلر دوورو باشلاندی. بو حکومتلرین فعالیّتی روس اوردوسونون اؤلکه ده اولماسینا گؤره چوخ محدود قالدی . مورگان شوسترین یئرینی روسیه یه صادق بلژیک لی مورنارد توتدو و او مالیّه ایشلرینی روسیه حکومتی نین نفعینه اداره ائدیردی (7) .
نهایت 21 – ژولی 1914 – نجو ایلده یئنیدن پارلامنت چاغیریلدی . چونکو آرتیق حدّ بلوغا چاتمیش شاهین رسمی تاج قویما مراسمی اوچون اساس قانون بونو طلب ائدیردی . اوچونجو پارلامنت دؤورو اوچون سئچکی قانونلاریندا بعضی دئیشیک لر ائدیلمیشدی . بوندان بئله قادینلاردان باشقا ، 20 یاشینا چاتمیش بوتون ایران اهالیسی دا سئچکی حقوقونا مالیک ایدیلر. ضابط لرین ، دولت و اساس قانونون علیهه دارلاری نین سئچمک حقوقو یوخ ایدی . 30 یاشیندان 70 یاشینا قده ر بوتون ایران وطنداشی اولان کیشی لرپاسیو سئچکی حقوقونا (سئچیلمک حقوقونا) مالیک ایدیلر.
سئچکی حقوقو، دئمه لی، 1906 و 1909 – نجو ایللرده اولدوغو کیمی ، معیّن بیر طبقه یه منسوب اولماقدان ، گلیردن و املاک وضعیتتیندن آسیلی دئیلدی . بئله عمومی سئچکی حقوقونون تطبیقی ، اوّلکی قانونلارا مناسبتده ان واجیب
دئیشیک لیک ایدی .
یئنی سئچکی قانونون ایلک نوبه ده نقصان جهتی بوندان عبارت ایدی کی ، بوندان سونرا ایری مولکه دارلارین تضییقی آلتیندا اولان کندلیلرین سس لری حل ائدیجی رول اویناییردی و شهرلرده یاشایان دموکراتیک دوشونجه لی قوّه لرین سس لری ، کندلی لرین بؤیوک سایی نسبتینده عملده نظردن چیخاریلیردی . کندلی لرین و شهرلرده یاشایان سوادسیزلارین سس لریندن سو استفاده ائتمک ، دموکراتیک دوشونجه لی نماینده لرین پارلامنته گلمه سینه اوّلکی دؤوروده اولدوغوندان دا گوجلو مانع چیلیک تؤره دیردی.
بیرینجی دونیا محاربه سینده انگلستان و روسیه نین گوجلو تاثیر گؤسترمه سی نتیجه سینده ایران اؤز بیطرف لیینی قوّه ده ساخلایا بیلمه دی. ترکیّه و آلمانیا ایرانین ملّی قوّه لری ایله راضیلیغا گله ره ک ؛ تورکیه دن هنداوستانا ده ک انگلستان و روسیه یه قارشی عصیان حرکاتی قالدیرماغا چالیشدیلار. ** آنجاق انگلستان و روسیه اوستونلویو اؤز اللرینده ساخلادیلار و عمومیّته چوخ گئنیش معلوم اولمایان فوریه 1915 – نجی ایل کونستانتی نوپل راضلیغیندا ایرانی ایکی نفوذ دائره سینه پایلایاندان سونرا ، قالان بیطرف اورتا منطقه نی ده اؤز آرالاریندا بؤلدولر (8) .
روسیه ده 1917 – نجی ایل اکتبر انقلابی نتیجه سینده ایراندا یئنی بیر وضعیت میدانا گلدی . 8 – مارت 1918 – نجی ایل برست لیتوسک ده باغلانمیش آلمان – روس صلح مقاوله سینده و آتشین دایاندیریلماسی حاققیندا کی اوّلکی مقاوله ده سوویت حکومتی ایرانین سیاسی و اقتصادی مستقل لیینه و اراضی بوتؤولویونه حرمت ائده جه یینی و روس اردوسونو ایراندان چیخارماغی عهده سینه گؤتوردو. بونون نتیجه سینده ایران ایلک دفعه اولاراق روس قونشوسونون بؤیوک سیخیجی تاثیریندن آزاد اولا بیلدی . همچنین بوندان سونرا کی ایل لرده ده سوویت اتّفاقی سؤزونه عمل ائتدی . چونکو اکتبر انقلابیندان سونرا اؤلکه نین داخیلینده باش وئره ن عصیانلار سوویتلره (بلشویک لره) اشغالچیلیق خارجی سیاستی ایره لی یئریتمه یه مانع اولوردو (9) .
انگلستان بوندان بئله ایراندا تک باشینا حکمرانلیق ائتمه یه جان آتیردی و 1918 – نجی ایلین باشلانغیجیندا ، ایرانین هر ایکی حصصه سینی توتدو . 1919 – نجی ایلین 9 – آوقوستوندا او واخت کی باش ناظر وثوق الدوله انگلستان ایله مقاوله امضالادی . بو مقاوله یه گؤره انگلیس دؤولتی ایرانی اؤز حمایه سی آلتینا آلیردی و نتیجه ده ایران اوزه رینده تام نظارته مالیک اولوردو. بو مقاوله پارلامنتین تصدیقینه وئریلمه دی .
ایران خالقلاری نین آراسیندا مقاوله نین علیهینه گوجلو اعتراض حرکاتی عمله گلدی. نمایشلرده مقاوله نین لغو ائدیلمه-سی و حاکمیتین استعفا وئرمه سی طلب ائدیلیردی. اعتراض حرکاتی شمالدا سوویت حکومتی طرفیندن حمایه ائدیلیردی. اؤلکه نین بعضی ایالتلرینده حتّا مختاریت جهدلری میدانا چیخدی . بئله حرکاتلار آزربایجاندا ، گیلاندا ، تورکمنستاندا و خراساندا باش وئردی . تبریز شهرینده شیخ محمد خیابانی نین رهبرلیی ایله 23 – یونو 1920 – نجی ایلده آزربایجان خالقی اؤز ملّی حکومتینی اعلان ائتدی . آزربایجان ملّی حکومتی نین پروقرامیندا :
– پادشاهچیلیغین آرادان قالدیریلماسی
– جمهوریتین برپا اولونماسی
– اؤلکه نین استعمار پنجه سیندن قورتولوشو
– آزربایجانین مختاریّتی (آزربایجانی اداره ائتمه یه اؤزوموزده لایق و قادیریک)
– سوویت اتفاقی ایله سیاسی – اقتصادی علاقه لرین یارانماسی
طلب اولونوردو.
گیلاندا میرزا کوچک خانین رهبرلیی آلتیندا «جنگل حرکاتی» باشلاندی . 5 – یونو 1920 – نجی ایلده میرزا کوچک خان » گیلان سوسیالیست جمهوروسو » اعلان ائتدی . بو حرکت سوویت اتفاقی و تخمینا بو دؤوروده یارانان ایران کمونیست پارتیاسی طرفیندن مدافعه ائدیلیردی.
خراساندا مشهور آزربایجانلی کلنل محمد تقی پسیان ین سرکرده لیگی آلتیندا 1921 – نجی ایلین آوریل آییندا عصیان باشلادی. محمد تقی خان ایرانین دموکراتیک لشمه سینی ، جمهورییتین یارادیلماسینی و انگلیس استعمارچیلارین اؤلکه –دن قؤوولماسینی طلب ائدیردی.
تورکمنستاندا ایسه 1920 – نجی ایلده ن باشلایان آزادلیق و خودمختارلیق اوغروندا کؤتله وی حرکت ، 20 – مای 1924 – نجو ایلده تورکمنستان جمهوروسونون اعلان ائدیلمه سینه سبب اولدو . عثمان آخوند تورکمنستان جمهوروسونون باشچی لیغینا سئچیلدی.
لاکین نهضت لرین ایالت سرحدلرینده محدود قالمالاری و آرالاریندا عمومی علاقه لرین اولماماسی نتیجه سینده ، مرکزی دولت (تهران امپریالیزمی) و انگلیس استعمارچیلار طرفیندن مغلوبیت لرینه سبب اولدو.
اؤزونو بئله گوجلو نمایش ائتدیرن مقاومت حرکاتی نین تاثیری آلتیندا ، انگلستان اؤز ایران سیاستینه یئنیده ن باخدی و بئله قرارا گلدی کی ، آد دا» مستقل» ایران ،او جمله دن سوویتلرین هندوستان استقامتینده مومکون اشغالچیلیق جهتلرینه (حمایه) آلتیندا اولان ایراندان داها یاخشی سپر اولا بیلر. Protekoratمجبوری ، قارشی
بو سببدن اونلار اؤزلری نین نظارتی آلتیندا اولان ایران اردوسونون باشچیسی رضا خانین حاکمیتی اله آلماسینا امکان یاراتدیلار .
14 – فوریه 1924 – نجو ایلده پارلامنت ایلک نوبه ده رضا خانین بوتون مدافعه و تهلکه سیزلیک سلاحلی قوّه لری نین کوماندانی تعین اولماسینی تصویب ائتدی و بونونلا دا اساس قانونا علاوه نین 50 – نجی مادّه سینی پؤزدو .
12 – دسامبر 1925 – نجی ایلده اساس قانونو تصویب ائده ن حقوقلو ییغیناجاق (مجلس موسسان) اساس قانونا علاوه -نین 36 ، 37 ، 38 و 40 – نجی مادّه لرینین یئنیدن یازیلماسینا سس وئردیلر. بونون نتیجه سینده رضا خانا و اونون کیشی وارثلرینه سلطنت ورثه لیک حقوقو تعیین ائدیلدی (10) .
دئمک اولار کی ، او زامان مختلف استقامتلی قوروپلاشمالار رضا خانا بؤیوک اومیدلر بسله میشدیلر. لیبرال فیکیرلی قوّه لر گؤزله ییردی کی ، او سرای حاکمیتی نی محدودلاشدیرسین و سؤلا تمایلّو میل لره یؤل وئرمه سین . جمهوریخواهلار ایسه اوندان جمهوریتین اعلان ائدیلمه سینی گؤزله ییردیلر. چونکو او تاج قویما مراسیم ایندن اوّل ایرانی جمهورویا چئویرمک و اونا پرزیدنت کیمی رهبرلیک ائتمک فیکرینده اولدوغونو بیلدیرمیشدی. دموکراتیک قوّه-لر ایسه بئله بیر اومیدله اونو مدافعه ائدیردیلر کی ؛ او اجتماعی رفورملارا مناسبتده خیر خواه اولاجاقدیر(11) . بئله- لیکله ، قاجارلار سلاسه سی رسمی اولاراق حاکمیّتدن گؤتورولموش اعلان ائدیلدی . رضا خان ، رضا شاه پهلوی کیمی 15 – دسامبر 1925 – نجی ایلده اساس قانونا آند ایچدی . 1926 – نجی ایلین آپریل آییندا او تاختا چیخدی. رضا شاه دؤورونده اساس قانون عملی اولاراق لغو ائدیلدی . پارلامنت اساس قانونون طلبلری نین ضدّینه گوجسوز بیر اورگان قالدی. او داها چوخ دکوراسیون کاراکتری داشییردی و قانون وئریجیلیک قوّه سی ده بئینمه و آمین – آمین دئمه اورگانی کیمی فورمال بیر فونکسیون اوینامالی اولدو. ناظرلره گلدیکده ، اونلار پارلامنت قارشیسیندا یوخ ، بلکه رضا شاهین قارشیسیندا مسئولیت داشییردیلار.
رضا شاه بعضی اجتماعی رفورملارا مثال اوچون : اؤلکه ده اداره سیستمی نین مدرن لشمه سینه ، نقلیّات یؤل لاری- نین تکمیل لشدیریلمه سینه و صنایع انکشافی نین آز- چوخ سرعت لندیرمه سینه ال آتدی . لاکن او غدّارلیقلا دموکراتیک دوشونجه یه صاحیب اولان انسانلارین (یازیچیلارین ، ژورنالیست لرین ، شاعرلرین) حبسه آلینماسینا و یا اؤلوملرینه سبب اولدو .
رضا شاه دؤورونده آریا و آریاپرستلیک ایدئولوژوسو(پان فارسیزم) ایله یاناشی ، آنتی تورکیزم ، آسیمیلاسیون و غیر فارس خالقلارلا دوشمنچیلیق ، حاکمیّتین رسمی سیاستینه چئوریلدی . اقتصادی آیری – سئچکی لیک لرله یاناشی ، غیر فارس خالقلارین (خصوصیله تورکلرین) وارلیغی دانیلدی و اونلارین دیل ، ادبیات ومدنیت ساحه لرینده انکشافلاری نین قاباغی آلیندی. *
رضا شاه داخیلده اونون رژیمینی مدافعه ائده بیلن اوردونون و پلیس آپاراتی نین یارادیلماسینا خصوصی اهمیت وئردی. او ، اوردونون واسطه سیله قاجارلار حاکمیتی دؤوروندن اؤلکه نین گئنیش مستقل لیک قازانمیش بؤلگه لرینی (ممالک محروسه ایران) تهرانین مرکزی نظارتی آلتینا آلماقا نائل اولدو.
17 – سپتامبر1941 – نجی ایلده رضا شاه اوغلو محمد رضا پهلوی نین خیرینه تخت – تاجدان ال چکیب و گونئی آفریقایا (یوهانیسبورگا) آپاریلدی . متّفق لر اونو ناسیونال – سوسیالیست آلمانیا سیله امکداشلیقا اتّهام ائدیردیلر.
1-Tschlinkirian, Archavir, Die wirtschaftlichen und sozialen Ursachen der persischen Revolution, Die Neue Zeit, II Bd. Nr. 33 , Stuttgart , Seite 203
– 2- باخ Nasseri, Ursachen, Verlauf und Folgen der persischen Revolution des Jahres 1906, Diss. Würzburg 1957
3- باخ Nasseri, …. Seite 22 ….
4– باخ : قاسم زاده ، حقوق اساسی ایران ، صفحه 381، تهران 1331
* – قید اولمالیدیر کی ، دین خادملری نین گوجلو تضییقی و تاثیری نتیجه سینده ، مشروطیت سیستمی نین اساس قانونوندا جدّی نقصانلار موجود اولموشدور. گؤزه چارپان نقصانلاردان بیریسی اساس قانونا علاوه نین بیرینجی و ایکینجی اصل لری اولموشدور. بیرینجی اصله گؤره شیعه اثنی عشری مملکتین» رسمی مذهبی» اعلان اولموشدور.
ایکینجی فصلیده ایسه پارلامنتده قبول اولونموش قانونلارین قطعی قبولو ، یوکسک دین خادملریندن تشکیل تاپمیش بیر هئیاتین رای ایندن آسیلی اولموشدور. بو هیات پارلامنتده قبول اولان قانونلاری «اسلام دینی نین مقدّس قایدالاری و حضرت خیرالانام صلی الله و علیه و آله و سلمین طرفیندن کئچیریلمیش قانونلارلا» مقایسه ائدیر. پارلامنتدن چیخان بیر قانون اسلامین مقدّس قایدا و قانون لارینا ضدّ اولورسا ، هیات طرفیندن ردّ اولوب و قانون کیمی تانینمیر. یوکسک دین خادملریندن تشکیل تاپان «هیاتین قراری حضرت حجت عصر عجل الله فرجه نین ظهورونا دک دئیشیلمیه جک». (بو مادّه لر ولایت فقیه و شورای نگهبان دوشونجه سی نین مشروطیت سیستمی نین اساس قانونوندا یئر آلماسی معناسینی وئریر).
5- باخ : «اساس قانونا علاوه نین» : ایران اهالی نین حقوقلاری حاققیندا 27 – نجی 60 و 67 و 8 – مادّه دن 25- نجی مادّه یه قده ر.
6. : باخHannekum , wilhelm, Persien im Spiel der Mächte, in Historische Studien, Heft 331, S. 91
* – مشروطیت انقلابی نین سلاحلی قؤلونو محو ائتمک اوچون روس و انگلیس دولتلری ، اؤزونو مشروطیت طرفداری گؤستره ن ایران حاکمیتی الیله سردار و سالار ملّی ستارخان و باقرخانی مختلف وعده لرله آلدادیب تهرانا گتیردیلر. اوّلجه دن پلانلانمیش توطئه نتیجه سینده داشناک ارمنی یپریم خانین باشچیلیق ائتدیی گوجلو سلاحلی دسته لرله ستارخانین یاشادیغی اتابک پارکینا باسقین اولور. ستارخان یارالانیر و اونون 18 سلاحداشی هلاک اولور. بو حادثه لرله یاناشی تهراندا همین پلیس باشچیسی یپریم خانین رهبرلیی آلتیندا یوخاریدا قید اولان ارتجاعی چئوریلیش باش وئریر. مجلس باغلانیر ، انجمنلر و مترقی مطبوعات قداغانلاشیر. اؤلکه نین آزادلیق و استقلالی یؤلوندا مبارزه آپاران انقلاب-چیلاری کؤکدن محو ائتمک اوچون ارتجاع هجوما باشلاییر. گیلاندا مجاهد دسته لری دارما- داغین اولور . تبریزده مقاومت آلؤوو هله سؤنمه یب 4 گون روس قؤشونلارینا قارشی دؤیوشلر گئدیر. مرکزی حکومت مجاهیدلرین خلع سلاح اولمالارینی ایسته ییر . تزار ضابط لری تبریز شهرینده حربی محکمه لر تشکیل ائدیب و یوزلرله انقلابچینی او جمله دن علی مسیونون ایکی اوغلونو ، ثقه الاسلامی ، ستارخانین کیچیک قارداشینی دار آغاجینا چکیر . آزربایجان سوسیال دموقراتلارینین رهبرلری نین ائولری ، آزربایجان ایالت انجمنی نین نین بناسی تزار مامورلاری طرفیندن پارتلادیلیر. اون مینلرله انسان ارتجاع منگنه سیندن قورتولماق اوچون دونیایا سپه لنمه یه مجبور قالیر. Spuler, B, Geschichte der İslamischen Länder, Köln 1959, 7- باخ – : ص. 142 ** – 1915 – نجی ایلده سید حسن تقی زاده آلمان حکومتی نین یاردیمی ایله خارجده یاشایان ضیالیلاری برلین شهرینه دعوت ائدیر. بو دعوتین اوزه رینده انگلستاندا یاشایان کاظم زاده ایرانشهر، فرانسا دا یاشایان محمد قزوینی ، ابراهیم پور داود ، اشرف زاده و محمد علی جمالزاده ، سویس مملکتینده یاشایان نصرالله خان جهانگیر ، سعدالله خان درویش ، مرتضی راوندی و استامبولدا یاشایان غنی زاده ، اسماعیل یکانی ، میرزا آقا ، اسماعیل نوبری و اسماعیل امیرخیزی برلین شهرینه گلیرلر. بو ضیالیلار برلین شهرینده تحصیل آلان عزت الله هدایت و رضا افشارایله بیرلیکده » ایران ملّیون کمیته سی» نین یارانماسینا قرار وئریرلر. بو کمیته نین هدفی ایراندا روس و انگلیس لره قارشی مبارزه آپارماق ایدی.
Gehrke, Ulrich, İran, Tuebingen 1975, 1558- باخ – : ص. Geyer, Dietrich, Die Sowjetunion und der İran, Tuebingen 1955, S. 79- باخ :
10- باخ اساس قانونا علاوه نین 36 و 37– نجی مادّه لرینه (بو مادّه لر دئیشیلنه قده ر آنجاق قاجار سلاسه سیندن «کیشی وارث» لری تخته صاحیب اولا بیلیردی.
: – 11 Melzig, Herbert; Reza Shah, Der Aufstieg Irans und die Großmächte; Stuttgart 1936, S.61.
*- رضا شاه دؤورونده آزربایجان خالقی حاققیندا اجرا اولونان آنتی تورکیزم سیاستی او یئره گلیب چاتدی کی ، ملّی تحقیرلرله یاناشی آزربایجان تورکجه سی رسمی – دولتی یئرلرده قداغان اعلان ائدیلدی. تهراندان آزربایجانا گؤنده ریلن معارف رئیسی (اوخو ضدّ معارف رئیسی) محسنی ، آزربایجان اوخوللاریندا تورکی دیلین قداغان اولماسی حاققیندا بئله دئدی : » هر کس که ترکی حرف میزند افسار الاغ به سر او بزنید و او را به آخور به بندید» (کیهان غزه ته سی 26/10/1324) . بوندان علاو آزربایجان اوخوللاریندا جریمه صاندیقلاری قؤیولوب و تورکی دیلینده دانیشان اوشاقلاری جریمه وئرمه یه مجبور ائتدیلر.
آزربایجان خالقی نین ان غدّار دوشمنلریندن بیریسی ده تهراندان آزربایجانین والی لیینه (استاندارلیغینا) منصوب اولان عبدالله مستوفی ایدی. مستوفی تبریز سرشماریسینا «خر شماری» دئیب و آزربایجانلیلار حاققیندا بو جمله نی تکرار ائدردی : » آزربایجانیها ترکند ، یونجه خورده و مشروطه گرفته اند . حالا نیز گاه میخورند و ایران را آباد میسازند» . (گذشته چراغ راه آینده است ، صفحه 236) .
گله جک بؤلومده ایکینجی دونیا محاربه سیندن آزادلیق باهاری دؤورونه دک سیاسی – اجتماعی حادثه لر تحلیل اولاجاق !
ایران پارلامنتاریزمی نین مسئله لری (1) / احمد یزدانی
در چرائی خشونت سیاسی و فرهنگی علیه ملیت ها در ایران
هدایت سلطان زاده
1-برای پاسخگوئی به خشونت سیاسی علیه ملیت ها و سرکوب فرهنگی آنان ، ازجمله محرومیت آنان از تحصیل به زبان مادری خود ، و یا هر شکل دیگری از خشونت ، باید ایده خشونت را از مفهوم مجرد خود در آورد و پاهای آن را روی زمین قرار داد تا بر واقعیت و چرائی آن پی برد. برای علت یابی خشونت علیه ملیت ها ، مناسب ترین شیوه این است که قبل از هر چیزی آناتومی ایده خشونت مورد بررسی قرار گیرد و سپس باید بدلایل مشخص تر اعمال خشونت علیه ملیت ها پرداخت .زیرا هنگامی که خشونت صرفا در شکل و بصورت انتزاعی مورد تحلیل قرار میگیرد ، دلیل و جوهر آن از نظر مکتوم میماند و ممکن است که آنرا در پدیده هائی نظیر داشتن ایدوئولوژی ، وقوع انقلاب و یا صرفا دربکارگیری سلاح خلاصه کنند. با همان منطق ساده ، نداشتن ایدوئولوژی ، انتخاب شیوه های مسالمت آمیز و قانونی ، و مخالفت با هرانقلابی ، ممکن است بعنوان بدیل مبارزه با خشونت مورد تمجید قرار گیرد.
تردیدی نیست که ایدوئولوژی های معینی و نیز انقلاب ، ممکن است و نه حتما ، رابطه ای با خشونت داشته باشند. همچنین ، توسل به سلاح ، حتما با بکار گیری خشونت مرتبط است ، ولی فی نفسه ، دلیل و جوهر خشونت را بیان نمی کند. چرا که خشونت در خود اسلحه ای نیست که بکار گرفته می شود و گاهی اسلحه برای حفظ صلح است تا اعمال خشونت. و بهمین ترتیب ، شیوه های مسالمت آمیز ، خالی از جوهر قهر نیست . و قانون ، شمشیری است که فقط ماسک خود را عوض کرده است.
خشونت ، شکلی از رابطه قهرآمیز است ،برای حفظ وضع موجود و یا تغییر یک مناسبات اجتماعی . در این تلاش برای حفظ و یا تغییر رابطه اجتماعی ، قهر بعنوان بازتاب نیروی اجتماعی ، نقش تعیین کننده ای دارد بی آنکه الزاما با خشونت ، رابطه جدائی ناپذیری داشته باشد.تفکیک دو ایده انقلاب و خشونت از این نظر مهم هست که صرفا اشکالی از رابطه را بیان می کنند و پیوند ارگانیکی باهم ندارند. زیرا انقلاباتی در تاریخ بوده اند که با خشونت پیش نرفته اند و در غالب اوقات ، خشونت بیشتر برای جلوگیری از انقلاب بکار گرفته شده است.
تمامی روابط اجتماعی ، همواره بر توازن معینی از رابطه نیروها ، یا رابطه قدرت استوار هستند و رابطه نیرو ها در واقعیت امر چیزی جز رابطه قهر نیست. ترکیب توامان و فشرده این رابطه قهر و خشونت در هر جامعه ای ، در هرم بالای جامعه قرار گرفته است و هرچه ما از قاعده جامعه به هرم آن نزدیکتر شویم ، بویژه در نهادی بنام دولت ، تبلور آن مشهود تر است. خشونت در این معنی ، بیان یک شکل سازمان یافته و جمعی در نحوه حفظ وضع موجود و یا مقابله در برابر تلاش برای تغییر است ، و قهر ، جوهر و مضمون یا زیر پایه این روابط اجتماعی را تشکیل میدهد که موضوع حفظ و یا تغییر در این مناسبات اجتماعی را تشکیل می دهد.در مواقعی که قدرت سیاسی و اقتصادی حاکم مورد چالش قرار نگرفته است ، قهر حاکم در مناسبات اجتماعی ، لباس صلح و مسالمت آمیزی در شکل روابط مبتنی بر قانون خود را نشان می دهد. بنابراین ، قهر می تواند شکل صلح آمیزی نیز داشته باشد. حرکت های توده ای صلح آمیز نیز همیشه بار قهری را با خود حمل می کنند بی آنکه الزاما شکل خشونت آمیزی بخود گرفته باشند.ویا وقتی که دادگاهی حکمی را صادر میکند ، یکنوع قهری را اعمال میکند که تبلور یک قهر سازمان یافته و جمعی است وظاهرا با خشونت همراه نیست. یعنی «اعمال قدرتی» را میکند که بدون پشتوانه قهر ممکن نیست که بمورد اجراء گذاشته شود ، و درصورت لزوم این اعمال قهر با تبدیل شکل خود با خشونت نیز می تواند همراه باشد.آنچه که فرد را «مجبور به اطاعت » از یک حکمی میکند ، روش مسالمت آمیز دادگاه نیست ، بلکه قهر نهفته در ورای حکم دادگاه است. شاید این حکم کلاسیک توماس هابس، فیلسوف قرن هفدهم انگلیس که «اگر شمشیر را از پشت دادگاه بردارید، دادگاه را بیخود معطل کرده اید » زیرا کسی از آن اطاعت نخواهد کرد ، گویای این واقعیت است.
دریک وضعیت فرضی ، که حکومت ، تظاهر اتی را منع کرده و اولتیماتوم می دهد که آنها را سرکوب خواهد کرد و تظاهرکنندگان مفرو ض از رفتن به خیابان امتناع میکنند ، در واقع اعمال قهری انجام گرفته است بی آنکه دیدار و یاتماس فیزیکی باهمدیگر رخ داده باشد. ازاینرو ، تفکیک ایده قهر از خشونت ، اهمیت کلیدی در فهم مناسبات اجتماعی و اشکال متنوع مبارزات سیاسی دارد.چراکه قهر زیر پایه همه روابط اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی در هر جامعه ای را تشکیل می دهد و به تبع آن ، همه مبارزات سیاسی و اجتماعی ذاتا روابط قدرت را بیان میکنند، که فی نفسه ، چیزی جز رابطه قهر در یک تعادل معین نیروها نیست .هنگامی که ما از خشونت صحبت می کنیم ، در مجموع ، صرفا از شکلی از رابطه فهر بعنوان یک پدیده اجتماعی از آن نام میبریم و نه صرفا شکلی منفرد. هر خشونتی نیز بصورت یک پدیده اجتماعی، هدف معینی را دنبال می کند و خشونت برای خشونت ، فاقد معنا و مفهوم است. و یا نسبت دادن خشونت بعنوان یک پدیده اجتماعی به یک فرد خشن ، خارج کردن آن از بافت اجتماعی و خصلت پدیده ای خود و اتمیزه کردن خشونت خواهد بود . بعنوان مثال ، کسانی چون خمینی و گیلانی و اسد الله لاجوردی و شیخ صادق خلخالی و امثال آنان ، برغم داشتن روحی سبع ، قبل از دستیابی به اهرم قدرت ، یعنی تبلور قهر و خشونت فشرده در سازمان دولتی ، ناتوان از اعمال خشونت بودند. این مساله بخودی خود ، کانون اساسی تبلور قهر ،و اشکال بروز آن در لباس » صلح آمیز» قانون و یا شکل زره پوشیده خود بصورت خشونت در هر جامعه ای را نشان می دهد.
در ورای اعمال خشونت ، وجود نیروها ی اجتماعی و نهاد ها ی خشونت قرار دارند ، و اگر بهره مندان از خشونت ، سود مادی معینی از آن نبرند ، دلیلی برای اعمال آن نخواهند داشت.از اینرودر پشت اعمال خشونت ها ، هدف ها ی ایدوئولوژیک ، منافع سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مشخصی نهفته است و آنهائی که خشونت را به فضای انتزاعی انقلاب و یا ایدوئولوژی در کلیت خود نسبت میدهند ، بهره مندان بالقوه و بالفعل از خشونت را بسادگی ازقلم می اندازند و خشونت را بیک عامل صرف روانشناسی و یا مجرد تنزل میدهند. حتی اگر دریک قوس زمانی کوتاه ، ایدوئولوژی بر سیاست و اقتصاد و جامعه حکومت کند ، در بلند مدت ، منافع اقتصادی گروهی بر ایدوئولوژی حکومت خواهد کرد ، هرچند که در ظاهر بزبان همان ایدوئولوژی سخن بگوید.
امروز ، سی و یکسال از زمان انقلاب گذشته است و جمعیت ایران در زمان انقلاب ، کمتر از سی و پنج میلیون نفر بودند. اکنون این جمعیت ، بدون احتساب ملیون ها انسان تبعیدی و جلای وطن کرده و مرگ و میر آدم ها، از مرز هفتاد و پنج میلیون نفر گذشته است. بخش مهمی از جمعیت سی و پنج میلیونی زمان انقلاب نیز ، کودکانی شیر خواره بوده اند و یا کمتر از ده و دوازده سال داشتند. بنابراین ، منهای مخالفین آندوره از زمان با انقلاب ، باید گفت که شاید بیش از دو سوم از جمعیت ایران هیچگونه مشارکتی نه در انقلاب داشته اند و نه در فضا سازی برای انقلاب. همچنین ، بخش مهمی ازنیرو های پیش برنده سرکوب ، هیچگونه رابطه ای با انقلاب نداشتند ودر زمان انقلاب بدنیا نیز نیامده بودند. با اینهمه ، خشونت در جامعه ایران همچنان بیداد می کند. باید پرسید چرا؟ روشن تر از آفتاب است که دراین سی و یکسال گذشته ، خشونت بشکل سازمان یافته ای از طرف جمهوری اسلامی و بعنوان یک سیستم حفظ بقای خود اعمال گریده است ، که بنوبه خود ، بهره مندان از خشونت ، در پشت سر آن قرار داشته اند که بدون چنین اعمال خشونتی ، ممکن بود به آن نایل نشوند. این بهره مندان از خشونت را به دو مقوله عمده می توان تقسیم کرد :نخست، بهره مندان ویژه که بصورت حلقه محدودی با قدرت سیاسی نزدیکی دارند ، دوم ، طیف بزرگتر اجتماعی در جامعه چند ملیتی ایران ، که قدرت سیاسی معطوف به ملیت فارس ، بطور مستقیم و غیر مستقیم در جهت منافع عمومی آنان قرار دارد. اشاره من به این ردیف از خشونت ، در رابطه با مساله اعمال خشونت علیه ملیت هاست و نه همه اشکال و هدف ها نهفته در آن.
از نظر منطقی هیچ انسان سلیمی نمی تواند طرفدار خشونت باشد و بظاهر نیزهمه با آن مخالفت نشان می دهند . ولی مخالفت با خشونت ، امروز بیشتر شبیه رنگ مد سال شده است تا مخالفت واقعی با دلیل زایش دائمی خشونت و انگشت گذاشتن بر دلیل و جوهر باز تولید آن در جامعه. امروز ،همه طرفدار حقوق بشرند ، اما حقوق بشر بیش از هر زمان دیگری نادیده گرفته می شود ، وخیلی از طرفداران حقوق بشر در مورد همه شقوق خشونت که از طرف جمهوری اسلامی پیش برده می شود ، عکس العمل نشان نمیدهند . همه از حقوق زنان دم می زنند و زنان بیشتر از هرزمان دیگری در معرض سرکوب و ستم عریان قرار گرفته اند . امروز دموکرسی شبیه کلمه دعا در زبان روشنفکران و طیف هائی از اصلاح طلبان شده است ، و لی کوچکترین داعیه حق خواهی از طرف ملیت ها در ایران با خشن ترین وجه در لفافه » تجریه طلبی» سرکوب می شود و اکثریت غالب این طرفداران حقوق بشر و دموکراسی ، با سکوت رضایت آمیزی از کنار این خشونت دائمی رد می شوند!پس چگونه است که همه با خشونت مخالفند ، لیکن خشونت بیش از هر زمان دیگری بر مناسبات سیاسی و اجتماعی حاکم گردیده است ؟
برای فهم آن ، باید از اشکال مشهود خشونت ، به خشونت نامشهودی که زیر پایه خشونت های مشهود را تشکیل می دهد، فرا رفت. خشونت علیه ملیت ها ، یکی از اشکال مشهود خشونت است و قانون حفظ و بازتولید خود را دارد. این قانون بازتولید و حفظ اشکال مختلف خشونت ، همواره از شکل پنهان ساختار بازتولید خشونت تغذیه می کند که در ساختار ویژه دولت ، و مناسبات اقتصادی و اجتماعی لانه کرده است و من از آن بعنوان» خشونت ساختاری» نام می برم که در مورد مشخص ملیت ها در طی هشتاد و پنج سال گذشته همچنان ادامه داشته است و موجب بکارگیری خشونت دائمی در جامعه ایران در سطوح متفاوتی گردیده است. زیرا خشونت ، سرکوب و اختناق ، اشکال متفاوت بروز» قهر» و رابطه معین قدرت هستند . در این معنی ، خشونت علیه ملیت ها ، مضمون ساختاری دارد .همانگونه که خشونت علیه زنان در جمهوری اسلامی ، ماهیت ساختاری دارد و بخشی از ساختار سیاسی –ایدوئولوژیک رژیم در مورد زنان را تشکیل میدهد ، خشونت علیه ملیت ها نیز از ماهیت ساختار تک ملیتی جمهوری اسلامی و سلف سلطنتی آن در دوره پهلوی تغذیه می کند . بعبارتی دیگر ،خشونت ناشی از ساختاری معین است و نیرو های اجتماعی معینی نیز حافظ این ساختار هستند که در مورد مشخص ایران ، قدرت سیاسی ِ معطوف به منافع عمومی ملیتی خاص بنام فارس است ، و قدرت سیاسی حاکم است که باین خشونت جاری جهت می دهد .تا زمانی که این «خشونت ساختاری» ازبین نرفته است ، چه در رابطه زنان و چه در مورد ملیت ها ، ما همواره شاهد بازتولید آنها خواهیم بود.
برای از بین بردن اشکال مختلف خشونت های مشهود علیه ملیت ها ، باید منبع تغذیه ساختاری آن را ازبین برد. در اینجا باید به تفاوت مهم ما بین دستگاه های سرکوب در یک دیکتاتوری کلاسیک ، نظیر دستگاه سلطنت پهلوی و دیکتاتوری توتالیتر جمهوری اسلامی اشاره کرد. سرکوب ملیت ها در هردوی آنان ، ماهیت ساختاری دارد . ولی در دیکتاتوری پهلوی ، اگرچه خشونت علیه ملیت ها بدست نیرو های امنیتی ، پلیس ، دستگاه قضائی و بکارگیری سرکوب نظامی پیش می رفت، لیکن اینها فی نفسه خارج از مدار علت اصلی بازتولید خشونت قرار داشتند.آنچه که به این نیرو ها ، امکان بکارگیری خشونت علیه ملیت ها را می دهد ، و در عین حال امکان تاثیر متقابل بر تشدید خشونت را می دهد ، خشونت نهفته ای است که در ساختار معین سیاسی ایران شکل گرفته است و از آن طریق در کلیت سطوح مختلف اقتصادی و اجتماعی و ایدوئولوژیک و نظام آموزشی کشور اشاعه می یابد.
در دیکتاتوری توتالیتر جمهوری اسلامی ، سرکوب ملیت ها نه فقط ماهیت ساختاری دارد ، بلکه دستگاه های سرکوب ، خود جزوی از ساختار نظام هستند که ظرفیت مانور و کارکرد دولت رسمی را تعیین می کنند . شاید این جمله محمد خاتمی که بعنوان یک رئیس جمهور » ما فقط کارگزار بودیم» ، و یا اشاره میر حسین موسوی به قتل عام های دهه 60 که دولت در این حوادث نقشی نداشت ، این واقعیت رابنحو روشن تری بیان می کند.ویا سیلی زدن سردار جعفری ، فرمانده سپاه پاسداران بصورت محمود احمدی نژاد ، که بظاهر در دستگاه رسمی دولت پست بالاتری از او را دارد ، نشان دهنده این است که دستگاه های سرکوب در چنین دولت هائی ، از دولت رسمی اطاعت نمی کنند و پیوند آنها اساسا با نهادی فرا دولتی بنام » ولایت فقیه » یا» رهبر» است تا رئیس جمهور رسمی دولت. بدون توجه به این تفاوت اساسی ، ما فقط با معلول و مظاهر بیرونی موضوع خشونت مواجه خواهیم بود و عامل تولید کننده و منبع اصلی خشونت ، از نظر پنهان خواهد ماند. همچنین ، منبع تولید کننده خشونت ، در عین حال بعنوان عامل عمده طبقاتی و تبدیل شهروندان غیر فارس به شهروندانی درجه دوم و درجه سوم عمل میکند که نتیجه آن تبدیل عامل ملیت به عامل طبقاتی فروتر در بین غیر فارس ها ، و به نیروی کار غیر ماهر در خدمت مرکز است. این امر در عین حال به شکاف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی هرچه بیشتر بین مرکز و مناطق ملی دامن می زند .
بهمین دلیل هرگونه پاسخی در مورد مساله خشونت که آنرا از ساختار سیاسی ایران جدا کرده و آنرا به فضای مجرد انقلاب نسبت دهد ، بشیوه ای انتزاعی وبه مهمل بافی درمقابله با خشونت بر خواهد خاست. برای مبارزه با خشونت نیز باید مثل دون کیشوت با پره های آسیاب بجای دشمن واقعی بجنگد. چنین نگرش انتزاعی نسبت به خشونت ، مبارزه انتزاعی با خشونت را نیز می طلبد و در جستجوی چند سمبل مجرد برای آن خواهد بود ، نظیر انقلاب ، سرنگونی . و حتی بعضی ها در این سمبل سازی عوامانه ممکن است تا آنجا پیش روند که انتخابات آزاد در ایران را نیز معادل سرنگونی تلقی کرده و در عمل طرفداری از انتخابات آزاد را خشونت طلبی بنامند. چنین افرادی ، هرنامی که بروی خود بگذارند ، در عمل حامیان واقعی خشونت در جامعه ای هستند که حاکمیت سیاسی در آن با قهر برهنه روزمره ای بر مردم حکومت می کند.لازم به یاد آوری است که اعمال خشونت در این سی ویک سال گذشته ،توسط بلوک ملا و پاسدار انجام گرفته است. در اینصورت باید پرسید که چند تئی از آخوند ها و پاسدار ها در انقلاب شرکت داشتند و یا طرفدار انقلاب بودند ؟ در واقع ، خشونت توسط کسانی پیش برده شده است که نقش چندانی در انقلاب نداشته اند و با توجه به عضوگیری عوامل اجرائی خشونت از میان لومپن ها در دوره بعد از انقلاب ، اگرعده معدودی را مستنثی کرده باشیم ، خشونت اساسا نه ازطرف انقلابیون ، بلکه مخالفین انقلاب پیش برده شده است.
2-از آنجائی که دولت ، سازمان یافته ترین نهاد زندگی بشر و فشرده ترین کانون تبلور اعمال قهر وخشونت است و همه انسان ها اجبارا زیر چتر آن زندگی میکنند ، علت یابی خشونت ، بدون تحلیل نوع دولت ، غیر ممکن خواهد بود.در واقع ، نوع دولت ، نوع قهر و درجه و شکل آنرا تعیین می کند. همه دولت ها ، برپایه قهر استوار هستند ، ولی شکل اعمال قهر ، بسته به نوع حکومت ها با هم متفاوت است. نوع اعمال قهری که یک حکومت لیبرال ، یک دیکتاتوری کلاسیک و یک حکومت توتالیتر بکار میبرند ، با همدیگیر تفاوت های جدی دارند .
یک حکومت لیبرال ، غالبا قهر را در لفافه قانون می پوشاند و در دوره های استثنائی علیه جامعه سلاح بدست می گیرد. ازاینرو ، حاکمیت قانون ، یکی از شعار های پایه ای چنین حکومت هائی است. دیکتاتوری های کلاسیک ، ضمن اینکه مشترکاتی با حکومت های توتالیتر دارند ، ولی دستگاه های سرکوب در آنهاخصلت تبعی دارند و حکومت علی العموم متعرض زندگی عرفی وفردی مردم نیست و دستگاه های سرکوب ، آن درجه از استقلال در حکومت های توتالیتر را ندارند. برعکس ، حکومت توتالیتر ، اساسا با قهر عریان و خشونت دائمی اعمال حاکمیت می کند و در آن حاکمیت قانون بی معناست ، و خشونت جزوی از ساختار آنرا تشکیل می دهد. در نتیجه باید گفت که نوع و درجه خشونت ، با نوع و ساختار حکومت ها ارتباط تنگاتنگی دارد .
برخلاف حکومت های لیبرال و دیکتاتوری های کلاسیک، حکومت های توتالیتر ، سطوح متفاوتی از قهر را که بشکل قهر عریان یا خشونت در می آید، بکار می بندند.سطح اعمال خشونت عمومی از طرف این نوع از حکومت ها که تمامی جامعه را هدف قرار میدهد ، ممکن است که مانع از مشاهده سطوح دیگر خشونت گردد. همین مساله در مورد جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت تو تالیتر ، باین صورت است که اضافه بر سطح عمومی اعمال خشونت ،که کل جامعه را می پوشاند ، بدلیل ساختار تک ملیتی، تک مذهبی و تک جنسیتی و تک زبانی خود ، سطوح ویژه ای از خشونت علیت ملیت ها ، مذاهب دیگر و زنان و دارندگان زبان های غیر فارسی بکار میبرد که از ساختار درونی چنین دولتی تغذیه می کند .
سرکوب ملیت ها ، یکی از خطوط اصلی پیش بردن ضد دموکراسی یا سرکوب در داخل کشور است. در واقع ، سرکوب ملیت ها ، یکی از بلوک های اصلی ساختمان دیکتاتوری در ایران است. همانگونه که دموکراسی ، مؤلفه های خود را دارد ، هراستبدادی نیز از مؤلفه های تشکیل دهنده خود بوجود می آید ، ودر تحلیل دیکتاتور ی و یا استبداد نیز ، ما باید به عناصر و یا بلوک های تشکیل دهنده آن توجه داشته باشیم. دستگاه های سرکوب ، ضرورتا با اشکال متفاوتی از تبعیض مرتبط هستند. نخستین عناصر دستگاه های سرکوب و باز سازی ماشین نظامی در دوره بعد از انقلاب ، با حمله حکومت اسلامی به مناطق ملی ، علیه زنان و کارگران آغاز گردید.سرکوب ملیت ها یکی از مؤلفه های اولیه بازسازی دستگاه های سرکوب بود. وفتواهای خمینی در همان نخستین روزهای بعد از انقلاب ، پایه های خشونت علیه زنان را پی ریزی کرد. آیا بدون تبعیض جنسیِ رسمیت یافته در ساختار جمهوری اسلامی ،نیازی برای گشت های امر بمعروف و ثار الله و انصار الله و غیره، وجود میداشت؟
تا زمانی که حاکمیت تک ملیتی و تک زبانی بر جامعه ایران حکومت می کند ، بازتولید خشونت و بکارگیری مداوم آن علیه ملیت ها همچون قانون گریز ناپذیری در رابطه حکومت مرکزی با ملیت ها عمل خواهد کرد.در چنین وضعیتی ، مهم نیست که قدرت سیاسی بصورت یک حکومت سلطنتی است یا جمهوری ، ارگان های سیاسی در دست اصلاح طلبان است یا محافظه کاران ،زیرا خشونت نهفته ساختاری ، سرکوب را الزامی میسازد . سلطنت ، جمهوری، اصلاح طلب یا محافظه کار بودن قدرت ، تنها در آهنگ و در شدت و ضعف سرکوب اثر می گذارد و نه در اصل و ماهیت سرکوب که از ساختار تک ملیتی نشات می گیرد. بعبارتی دیگر ، استقرار یک حکومت مفروض لیبرال ، ممکن است که خشونت عمومی علیه شهروندان یک کشور ازبین ببرد و لی اعمال خشونت ویژه علیه ملیت ها را همچنان حفظ کند. ازاینرو ، تفکیک خشونت عمومی از خشونت های ویژه ، ما را به فهم منبع بازتولید خشونت علیه ملیت ها و ضرورت دگرگونی ساختار ی آن برای حذف خشونت از جامعه نزدیک می سازد.
خشونت ساختاری ، بنوبه خود نه فقط سرکوب فیزیکی ، بلکه خشونت فرهنگی را نیز می طلبد و در راستای آن ،روانشناسی نژادپرستی و بازتولید ایدوئولوژی نژادی، خشونت را از نسلی به نسل دیگر انتقال می دهد. چنین امری ، درحوزه های دیگر اجتماعی ، از جمله در مورد مساله تبعیض جنسی ، مذهب و روابط طبقاتی نیز صادق است که موضوع مورد بررسی نوشته حاضر نیست . وقتی بخش هائی از جامعه در برابر بی حقی زنان و ملیت ها و پایمال کردن اولیه ترین حقوق زحمتکشان ، بی تفاوت به تماشا می ایستند ، در حقیقت ، روانشناسی پذیرش خشونت را در جامعه به یک نورم عادی تبدیل می کند و در آنصورت عبارات زیبا در باره مبارزه با خشونت فقط در سطح حرکت خواهد کرد. برای مبارزه با خشونت ،باید بر ریشه های زایش خشونت انگشت نهاد و مبارزه جدی علیه آن را سازمان داد. چنین امری ، نیازمند فراروی از مشاهده اشکال مشهود خشونت ، شناخت اشکال نامشهود و دلایل آنها و تلاش برای تغییر بنیادی در ساختار قدرت سیاسی در ایران است .
ولی هر تغییر بنیادی در ساختار قدرت سیاسی ، با اصلاحات نامرئی و یا نیم بندِ باز و بسته کردن چند روزنامه و شل کن سفت کن های مقطعی ، غیر عملی خواهد بود. تحول دموکراتیک در ایران ، نیازمند یک جابه جائی بزرگ در قدرت سیاسی است.
در اینجا ما با مشکل ایدوئولوژیک مبارزه با خشونت و فهم درست آن مواجه خواهیم بود.زیرا برای ازبین بردن خشونت ، باید تحول بنیادی در ساختار سیاسی دولت و دگرگونی بنیادی آن در رابطه قدرت مرکزی با مناطق ملی انجام گیرد و بلوک های ملیت ها در ایران به تناسب جمعیت خود بتوانند در ساختار قدرت و حاکمیت شریک شوند،تا مفهوم حاکمیت در ایران از مضمون واقعی و فراگیر جمعیت تشکیل دهنده خود برخوردار شود. چنین امری ، مستلزم » دگرگون» شدن خود قدرت سیاسی است. لیکن هیچ تغییر بنیادی با تحولات جزئی متحقق نمی شود و نیازمند حرکت بسوی سرنگونی قدرت حاکم است. در مورد مساله مشخص خشونت علیه ملیت ها ، حتی سرنگونی دولت موجود ، رسیدن به چنین هدفی را به تنهائی بر آورده نمی کند و فقط شرط لازم برای یک تحول بنیادی را فراهم می کند، ولی بخودیِ خود شرط کافی برای آن نیست. برای گذار به این تحول بنیادی ، حاکمیت تک ملیتی در ساختار سیاسی ایران باید با یک حاکمیت چند ملیتی جایگزین گردد.
پاره ای از روشنفکران ، ممکن است که تحولات بنیادی ایرا که مضمون یک تحول رادیکال را دارد ، معادل خشونت طلبی بنامند ، و بنابراین آنرا وسیله ای تلقی کنند که هدف تحول را زیر سؤال می برد. ولی این ، یک بر داشت سطحی از انقلاب و تحولات انقلابی و برهم منطبق سازی تحولات انقلابی با خشونت را نشان می دهد. نه مارکس و نه هنا آرنت که نوشته های او در بیست سال اخیر به منبع فکری این منطبق سازی انقلاب و خشونت بوده است ، خود چنین اعتقادی نداشته اند. نوشته های متاخر هنا آرنت ، بر چنین تفکیکی استوار است و حتی خشونت را لازمه انقلاب نمیداند. عمر هنا آرنت برای مشاهده تحولات بنیادی در اروپای شرقی نپائید ، که غالبا بدون خشونت وخونریزی بوقوع پیوست ، ولی تیز بینی و دقت نظر او ، وی را به احتراز از مطلق سازی در تئوری و تفکیک ایده انقلاب از خشونت رسانده بود. بنابراین ، خشونت ، عنصر حتمی در یک تحول انقلابی و یا رادیکال نیست و می توان بدون اعمال خشونت ، به تغییرات بنیادی نیز دست یافت، بشرط اینکه نیروهای تغییر یک حرکت بزرگ بر همگرائی جنبش های اجتماعی و خواسته های مشترکی اتکاء داشته باشد. اینکه تحولات ممکن است که در چنین مسیری جریان یابد یا نه ، به عوامل متعددی ، از جمله شیوه واکنش حکومت از یکسو ، و درجه سازمان یابی و هم آهنگی جنبش های مختلف سیاسی و اجتماعی بصورت » نیرو» ئی فشرده دارد. در چنین وضعیتی ، ظرفیت اعمال خشونت قدرت مرکزی نیز می تواند محدود و یا خنثی گردد. از اینرو ، شناخت در ست منبع بازتولید خشونت و داشتن استراتژی درست مبارزاتی می تواند هزینه انسانی و اقتصادیِ مبارزه با خشونت متمرکز از طرف جمهوری اسلامی را کاهش دهد. سطوح مختلف خشونت اعمال شده از طرف جمهوری اسلامی ، ضرورت همبستگی قربانیان خشونت را می طلبد تا از طریق اعمال قدرت نیروئی همبسته بتوانند امکان اعمال خشونت را مهار سازند.
برای نیفتادن بر دام یکجانبه نگری ، من بر تفکیک ایده قهر از خشونت توسط کارل مارکس اعتقاد دارم. مارکس ، قهر را ، وسیله اصلی تحولات انقلابی می دانست. اگرچه مارکس ، در مواردی قهر و خشونت را مفاهیم مترادف و قابل تبدیل بِهمی بکار برده است ، لیکن مارکس ، مفهوم قهر را در مضمون نیوتونی کلمه ، یعنی بمعنی رابطه » نیرو» ها (force) می فهمید . بهمین دلیل معتقد بود که توازن نیرو ها یا توازن قهر ، سرنوشت مبارزات اجتماعی را رقم می زند. همین ایده را دیوید هیوم ، متفکر محافظه کار انگلیسی بشکل دیگری مطرح می سازد و معتقد است که همیشه در تاریخ ، اقلیت بر اکثریت حکومت می کند ، ولی هر وقت که اکثریت قد علم کند ، از اراده او تبعیت خواهد شد.روشن است که منظور آنها در اشاره به نیرو یا قهر در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ، چیزی جز بکار گیری نیروی اجتماعی نیست.در مواردی ، مارکس ، قطع مذاکره بین کارفرمایان و کارگران ، و وارد شدن آنان به مرحله اعتصاب را وارد شدن به مرحله قهر می نامید. بدیهی است که اعتصاب ، با تظاهرات و امتناع از کار کردن سر و کار دارد که غالبا مسالمت آمیز و متکی بر اشکال قانونی و یا فراقانونی بوده و با برداشت متعارف از خشونت متفاوت است. و لی صف آرائی مسالمت آمیز نیرو ها ، عنصرِ نیروی اجتماعی یا قهر را در هر یک از طرفین در گیر ، نمایندگی می کند.
بکارگیری ایده قهر در مناسبات اجتماعی و تفکیک آن از خشونت ، در تاریخ اندیشه سیاسی تازگی نداشت و چهار صد و پنجاه سال پیش ، توسط بوترو (Botero) ، همعصری ماکیاولی انجام گرفته بود .بوترو، بر این نظر بود که دولت بجای بکارگیری خشونت یا قهر برهنه ، باید قهر را در درون مواد قانون بریزد .و صد سال بعد از بوترو، توماس هابس بر بنیاد قهر آمیز قانون انگشت گذاشت و نوشت که شمشیر پشتوانه قانون است . حتی یکی از پدر خوانده های فکری فاشیسم در اسپانیا ، دونسو کورتز ، معتقد بود که حاکمیت چیزی جز اعمال قهر نیست ، چه با شمشیر و چه با قانون. حتی در دوره هائی از تاریخ معاصر در روابط بین المللی ، ما شاهد دوره » صلح مسلح » و یا » جنگ سرد» بوده ایم ، که بیان روابط «قهر آمیزی» بوده اند ، بی آنکه جنگ و خشونت مستقیمی رخ داده باشد. ازاینرو ، می توان گفت که قهر برهنه یا خشونت ، تنها مقاطعی کوتاه از انطباق قهر با خشونت را تشکیل می دهد ، حال آنکه قهر ، یک عتصر ثابت در مناسبات اجتماعی بشمار می رود. بهمین دلیل من بر ماهیت» قهر ساختاری «در حاکمیت سیاسی ایران انگشت می گذارم که بدلیل خصلت تک ساختاری حاکمیت و خصلت توتالیتری نظام دولتی در ایران ، شکل » خشونت ساختاری» یافته است. بعبارتی دیگر ، قهر و خشونت در جمهوری اسلامی بر هم منطبق گشته اند.
3-باید گفت که درهیچ نظام تک ملیتی ، همه آحاد یک ملت ، ضرورتا با سیاست های یک دولت ممکن است همراهی نداشته باشند. ولی این بدان معنی نیست که در هیچ زمینه ای با آن همراه نیستند. یک دولت نژاد پرست ، ممکن است ملت خود را نیز سرکوب کند ، ولی این بمعنی آن نیست که ملت سرکوب شده ، فاقد روحیات نژاد پرستانه ای نسبت به ملت های دیگر است ، که بنوبه خود می تواند بعنوان عامل تغذیه دهنده و حفظ نژاد پرستی عمل کند. این امر در درجه اول توسط نهاد های دولتی و روشنفکران جهت داده می شود و مردم عادی ممکن است بشکل نا آگاهانه ومنفعلی بسوی آن کشانده شوند. آلمان نازی ، مردم خود را نیز سرکوب می کرد ، ولی بخش اعظم همین مردم سرکوب شده ، خود آلتِ سرکوب ملت های دیگر در اروپا بودند. همین امروز در ایران ، نه رضا شاهی زنده است و نه محمد علی فروغی و یا محمود افشار و نویسندگان اشاعه دهنده نژاد پرستی آن دوران نظیر جمالزاده وصادق هدایت و عارف و دیگران. لیکن ایدوئولوژی نژادی اندیشه های آنان ، در بین لایه های وسیعی از روشنفکران و فعالین سیاسی و افراد عادی جامعه ، زمینه باروری برای پرورش خود یافته است و آگاهانه و یا نا آگاهانه از ایدوئولوژی سلطه سیاسی و فرهنگی یک ملت علیه ملت های دیگر حمایت میکنند، که به ابتذال سلطه نژادی، امروز یک حالت عادی داده است.
باعتقاد من ، نسبت دادن خشونت موجود علیه ملیت ها به انقلاب و یا صرفا به افرادی معین، بمعنی نشناختن دلایل بنیادی و ساختاری خشونت و گم کردن آن در قالب کلمات مجرد است. همانگونه که قبلا اشاره کردم ، خشونت علیه ملیت ها ، نه نتیجه طبیعی انقلاب است و نه درخشونت طلبی چند فرد سبع خلاصه می شود. همزمان باا نقلاب ایران ، در گوشه ای از جهان بنام نیکاراگوئه نیز اتقلاب دیگری رخ داد که از نظر مضمون اجتماعی خود ، رادیکال تر از انقلاب ایران بود . لیکن رهبران انقلاب نیکاراگوئه ، مردم خود را مورد سرکوب و شکنجه وخشونت قرارندادند. و یا صد سال قبل در همان نزدیکی نیاکاراگوئه ، انقلاب دهقانی مکزیک برهبری املیانو زاپاتا بوقوع پیوست ، بی آنکه خشونتی از طرف آنان علیه مردم اعمال شود.
خشونت علیه ملیت ها در ایران ، از کودتای اسفتد ماه 1299 ببعد است که خصلت ساختاری پیدا کرده و همچون میراث شومی به حکومت اسلامی انتقال یافته ، و بدلیل خصلت توتالیتری حکومت اسلامی ، با تشدید بیشتری همراه گردیده است .در نتیجه ، امروز در سازمان سیاسی دولت در ایران ، ولایت فقیه و ولایت نژادی آریاگرائه ای برهم منطبق گشته اند و اگر به اصل و منبع بازتولید آن پرداخت نشود ، ظرفیت بازتولید آن در هر حکومت آتی نیز حفظ خواهد شد. نقطه آغاز این فرایند ، نسل کشی فرهنگی و سرکوب فیزیکی ملیت ها بود که از ممنوعیت آموزشی زبان بومی ملیت ها گرفته تا اشاعه و تحمیل یک جانبه زبان فارسی ، کوچاندن ها و دامن زدن به مهاجرت های متداخل ، و در مواردی ، مصادره های ارضی را در بر می گرفت. همچنین ، آغاز حکومت رضاه شاه را در تئوری سیاسی و تحول ساختاری حاکمیت را ، از زوایای متعددی باید یک دگرگونی رادیکال واپسگرایانه ای نامید ، زیرا نه فقط دست آورد های دموکراتیک انقلاب مشروطیت را ازبین برد ، بلکه یک تحول ساختاری تک پایه ای در سازمان سیاسی دولت را بوجود آورد و از این منظر تغییراتی بنیادی در دولت و ایدوئولوژی و فرهنگ در یک مسیر نژادی را موجب گشت.
4-اگر دولتی علیه مردم خود بصورت سیستماتیکی از انواع خشونت ، ازجمله بکارگیری شکنجه و اسلحه استفاده کرد، چنین روشی را از ماهیت نظام سیاسی آن باید استنتاج کرد و یا مسلح بودن آن؟ زیرا همه دولت های جهان الزاما مسلح هستند و لی همه دولت ها علیه مردم کشور خود از شکنجه و اسلحه استفاده نمی کنند. خشونت اساسا در ماهیت رابطه دولت با جامعه مدنی نهفته است. بعبارتی دیگر ، خشونت شکلی از یک رابطه اجتماعی است و رابطه ایست که دولت ها بر جامعه تحمیل می کنند. چون بطور کلی ، مردم بندرت و حکومت ها کرارا به خشونت متوسل می شوند. مطالعات انجام گرفته در مورد رابطه دولت ها با شهروندان خود ، نشان دهنده این واقعیت است که دولت ها بیشتر از جنگ های بین المللی از مردم خود قربانی گرفته اند و هرچه در داخل مقوله توتالیتری قرار گرفته اند ، مردم کشی در آنها ابعاد هولناک تری داشته است. وهرچه حکومت ها ، نوع رابطه خود با جامعه را خشن تر سازند، امکان عکس العمل خشونت آمیز را نیز دامن می زنند و سطح خشونت را بالا می برند.
باید خاطر نشان ساخت که در تمام قوانین جزائی جهان ، حق دفاع از خود مجاز شمرده می شود. این امر در رابطه دولت ها نیز برسمیت شناخته شده است. آیا دفاع از خود مردم یک کشور ، در صورت توسل یک حکومت به خشونت و جنایت و از بین بردن امنیت فردی و عمومی جامعه ، غیر مجاز خواهد بود؟ واگر امکانات مسالمت آمیز دفاع از خود جامعه توسط حکومتی غیر ممکن گردید و همه بستر های قانونی دفاع از خودبسته شد ، به چه شیوه ای باید از حق حیات خود به دفاع برخاست؟ اگر حکومتی مردم خود را به گلوله بست ، زندان های آن محل امن تجاوز و نظام حقوقی آن به مرکز بی حقی و بی قانونی تبدیل شد ، مردم با چه ابزاری و به چه شکلی باید از حقوق و حق حیات خود دفاع کنند؟ آیا تحت شرایطی ، درهم شکستن تعرض خشونت آمیز یک حکومت دیکتاتوری وتوتالیتر با هر وسیله ممکنی غیر مجاز خواهد بود؟
بسیاری از ماها ، ستایشگر انقلاب مشروطیت در ایران هستیم و انقلاب مشروطیت برغم نارسائی های خود ، برای نخستین بار ایده حاکمیت قانون ، مجلس ملی و آزادی و دموکراسی را وارد جامعه ایران کرد. ولی آیا انقلاب مشروطیت ، می توانست بدون شلیک توپ های ستارخان پیروز شود؟
ای کاش تحولات دموکراتیک در ایران ، آنگونه که آرزوی همگانی است ، با مسالمت پیش رود. ولی عملکرد جمهوری اسلامی از بدوتولد خود نشانداده است که به کوچکترین خواست دموکراتیک مردم خود احترامی نمی گذارد و بی اعتنا تر از اشغالگران بیگانه با مردم کشور خود و بویژه با ملیت ها رفتار می کند و باین ترتیب، خود نقشه راه جهنم را با خشونت روزمره ترسیم می کند.
رابطه شبه استعماری دولت مرکزی با مناطق ملی در ایران
نژاد پرستی ملی در یک کشور چند ملیتی ، نه فقط یک رابطه استعماری بین حکومت تک ملیتی و مناطق ملی بوجود می آورد ، بلکه بنوبه خود یک رابطه طبقاتی ویژه ای را موجب می گردد. همین مساله ، در مورد کشورهای متروپل و مستعمرات نیز صادق بود. زیرا استعمار ، شکلی از روابط طبقاتی را در مستعمرات بوجود می آورد که ، ضمن ایجاد لایه ای از بورژوازی محلی ، در مجموع بضرر عمومی کشور مستعمره و بسود بورژوازی دولت استعمارگر در وهله نخست، ولی بسود عمومی کشور استعماری عمل می کرد. همین مساله امروز در درون ایران نیز مصداق عینی دارد. دولت مرکزی در ایران ، بر اساس سلطه ملیت فارس استوار است و از همان قانون عمومی دولت های استعمار گر در روابط درون ملیت ها عمل میکند. همه مردم انگلیس از تسلط دولت انگلیس بر شصت در صد از سیاره موافق نبودند ، و همه انگلیسی ها نیز در قدرت نبودند. همچنین لایه های معینی در درون مستعمرات نیز مخالف استعمار نبودند و از حضور مستعمراتی سود می بردند. ولی در مجموع ، رابطه ، رابطه استعمارگر و مستعمره ، رابطه تسلط و زیر سلطه بود . در ایران نیز ، همه فارس ها در قدرت نیستند و همه فارس ها نیز موافق روش حکومت مرکزی با مناطق ملی در ایران نیستند. ولی بخش های مهمی از فارس ها ، بطور مستقیم و غیر مستقیم از چنین رابطه ای بهره مند می شوند .در آذربایجان نیز لایه ای از بورژوازی وجو دارد که حل در سیستم سیاسی حاکم فارس شده است. ولی اکثریت مردم آذربایجان ، بازنده اصلی چنین رابطه ای هستند. اینکه ، استعمارگران غربی ازبیرون آمده بودند و استعمارگران ایرانی از داخل آمده اند ، اصل قضیه را دگرگون نمی کند.جوهر مساله یکی است و فقط شکل حقوقی آن فرق می کند و آن باینصورت است که همه ما زیر یک چتر سیاسی زندگی می کنیم که در زیر این چتر سیاسی واحد ، یکی بر دیگران مسلط است. اگر یک دولت بیگانه همین رابطه دولت مرکزی با مردم ایران را میداشت ، کسی در امپریالیستی نامیدن آن لحظه ای تردید بخود راه نمیداد.
فراموش نباید کرد که روابط قدرت ، روابط طبقاتی فرادستی و فرودستی می افریند.وقتی بنا به نوشته روزنامه های خود رژیم ، فقط در دوره هاشمی رفسنجانی ، درکرمان ، سیصد و بیست برابر کل استان های تکه تکه شده آذربایجان ، سرمایه گذاری شده است ، منابع سرمایه ای کشور در جهت منافع نه فقط یک گروه سیاسی خاص که بنوبه خود واقعیت دارد ، بلکه در جهت مناقع عمومی بخش های مهمی ازملیتی خاص نیز اختصاص یافته است. امروز ، آذربایجان ، تهیه کننده مواد خام برای مناطق فارس وکرمان و اصفهان و یزد و سمنان و حواشی تهران تبدیل گردیده است. مگر کشور های استعمارگر ، چیزی غیر از این می کردند؟[1] این رابطه ، فقط با قهر حفظ می شود ، همانگونه که روابط دولت های استعمارگر ، با قهر و خشونت حفظ می شد. همین ،فرایند ، بشیوه ای دیگر و با بکارگیری اهرم قدرت ، درمورد مناطق ملی در ایران عمل می کند .یعتی با کانالیزه کردن منابع سرمایه ای به مناطق فارس ، به مهاجرت از مناطق ملی ، و خشک کردن آنها از منابع سرمایه فیزیکی ونیروی انسانی دامن می زند.در مناطقی نظیر اهواز ، این امر با مصادره مستقیم زمین های آنان و راندن عرب ها از مناطق بومی خود همراه است و زندگی عرب ها در منطقه بومی زندگی خود شبیه » مناطق رزرواسیون » سرخ پوست ها در آمریکا گردیده است . همه اینها ، هم نژادپرستی سیستم حاکم را نشان می دهد و هم اتکای این نژاد پرستی بر قهر و خشونت دولتی را.
پان ایرانیسم ، تمامیت ارضی و تابوی تجزیه طلبی!
هنگامی که دولتی نتواند خود را به زبان سیاسی توجیه کند ، ناگزیر از توسل به ایدوئولوژی در توجیه خود خواهد بود. شونیسم قدرت سیاسی حاکم در ایران ، پیوند ناگسستنی با ایده پان ایرانیسم دارد ، که خود را در پوشش یک عرفان رمانتیکی بنام » یک ملت و یک زبان» پنهان کرده است ، ویکی از عوامل اصلی تغذیه دهنده سرکوب و دیکتاتوری در صد سال اخیر بوده است.این عرفان یک ملت و یک زبان ، الزاما بر واقع گریزی و انکار وجو د ملیت های دیگر در ایران استوار است ، و برای پیشبرد خود ناگزیر از تکیه برشکلی از نژاد پرستی آریائی است. ایدوئولوژی آریائی ، بومی ایران نبود ، بلکه همانند پان ایرانیسم ، از همزاد فاشیستی خود ، از ایدوئولوژی پان ژرمنسیم در آلمان متاثر بوده است.
در اوایل قرن بیستم ، در امپراتوری چند ملیتی هابسبورگ ، برتری ملی آلمان ها( با مرکزیت شهر وین در اطریش امروز )، مورد چالش اسلاو ها قرار گرفته بود و جنبش پان ژرمنی در وین ، خواهان حفظ برتری سیاسی و زبانی ملیت آلمان در امپراتوری بود و با هرگونه تفویض حقوق فرهنگی به اسلاو ها مخالفت می ورزید.پان ژرمنیسم ، عکس العملی بود در برابر هرگونه اصلاحاتی در زمینه حقوق ملیت ها در امپراتوری. پان ایرانیسم در ایران نیز از همان منطق تبعیت می کند.
وجود نژاد آریا ، خود فاقد توجیه علمی است و چنین مقوله ای در جامعه شناسی قومی ایده مهجوری بشمار می رود. لیکن در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، در تمایز بین زبان های قفقازی و هند و ایرانی بکار می رفت، و خود واژه آریا در زبان سانسکریت بمعنی » محترم» و یا » نجیب» است . بعد ها ، پاره ای ، رده بندی زبان های هندو- ایرانی را به هند و- اروپائی نیز گسترش دادند و بر این باور شدند که این زبان ها منشاء واحدی دارند. بتدریج ، این رده بندی زبانی ، بارِ منشاء نژادی پیدا کرد و برای نخستین بار ، فردریش ماکس مولر[2] در » گفتار هائی در باره زبان» در 1861، کلمه آریا را بعنوان یک گروه نژادی بکار برد . ولی هنگامی که مولر متوجه شد که یک بهره برداری نژادی و تقسیم بندی بیولوژیک فراتر و فروتر نژادی از نظرات او استناج می شود ، هشدار داد که زبان و آنتروپولوژی را نباید باهم اشتباه کرد.
تقریبا در اوایل قرن بیستم بود که فرقه های » آریو – صوفیست» یا صوفیان آریائی، تئو-صوفیست یا صوفیان الهی و داروینیست های اجتماعی ، با همگرائی خود ایدئولوژی ایرا ساختند که به نژاد پرستی آریائی معروف است و بیشترین تاثیر را بر روی رهبران حزب نازی و بویژه در هسته مرکزی دستگاه سرکوب آنان ، یعنی اس.اس.ها بجا گذاشت و عده ای از روشنفکران ایرانی ، آنرا با سرعت به ایدوئولوژی خود تبدیل کردند که من در فرصتی دیگر بطور مستقل به آن خواهم پرداخت. ایدوئولوژی آریائی به آسانی می توانست همانند نسخه آلمانی خود بعنوان ابزار سرکوب سیاسی و فرهنگی ملیت ها در ایران بکار گرفته شود ، و بکار گرفته شد.
باتوجه باینکه هویت ملی ، محصول پرورش زمان است ، در ناسیونالیسم موهوم آریائی که از طرف دولت تک ملیتی حمایت می شد ، برای اثبات وجود خود ، باید هویت دیگر ملیت ها در سرزمین امروزی ایران در طول زمان نیزمورد تردید و نفی قرار می گرفت ، و با تعمیم هویت ملیت و زبان ملیت حاکم ، تصویر جدیدی از هویت را برای آنان ترسیم می کرد که ربطی به هویت خود آنان نداشت : همه آنها ایرانی ، و ایرانی یعنی فرزندان کوروش و داریوش بودند که روزگاری بزبان فارسی حرف می زدند و بر اثر حمله مغول و تحت تاثیر اقوام ترک ، زبانشان عوض شده بود. پس آنها باید هویت و زبان خود را دوباره کشف می کردند. بازنویسی تاریخ باید در خدمت این ایدوئولوژی جدید قرار می گرفت. باین ترتیب بود که اهرم های قدرت سیاسی و امکانات اقتصادی کشور چند ملیتی ، برای توجیه حاکمیت تک ملیتی و انحلال هویت آنان در هویت قدرت حاکم قرارمی گرفت و زبان و ادبیات و نظام آموزشی بصورت ابزار پیش برنده این ایدوئولوژی تبدیل می شدند. و این راز آلوده شدن شعر و ادبیات و تاریخ نویسی ایران به شکلی از نژاد پرستی آریائی بود ، که در زمان اشاعه خود در ایران ، از ایدوئولوژی » آریو – صوفیست ها» در آلمان ، بویژه در دوره قدرت نازی ها متاثر بودو ناگزیر از رجعت به گذشته و واپسگرائی در فلسفه حاکمیت بود.
پان ایرانیسم آریائی مانع بزرگی برای گذار ایران برای دموکراسی است و بیماری تمامیت ارضی ، پان ایرانیست ها و بخش قابل توجهی از روشنفکران فارس را به کرختی روان در برابر چنین بیدادی دربرابر ستم ملی در ایران کشانده است .آنها بطور یکجانبه ای و با پیشداوری به حقانیت یک طرف معادله ، یعنی تمامیت ارضی می اندیشند، و بنابراین ، هرگونه حق طلبی از طرف ملیت ها را بعنوان تجزیه طلبی محکوم می کنند، بی آنکه لحظه ای در باره آن بیندیشند که تئوری تمامیت ارضی در یک کشور چند ملیتی ، به آسانی ظرفیت تبدیل شدن به ستم ملی و نژاد پرستی پنهان و آشکار و » تمامیت گرائی»یا توتالیتاریم را دارد. زیرا سلطه یک ملت بر ملت های دیگر ، یکی از آبشخور های اصلی استعمار طلبی و ناسیونالیسم افراطی و فاشیسم بوده است که هیچ انسان آزاده و دموکراتی نمی تواند حامی آن باشد
. همانگونه که عصر استعمارطلبی ، در مناسبات جهانی ملت ها عنصر جدیدی از خشونت را تزریق کرد . حاکمیت و سلطه یک ملت بر ملت های دیگر در درون دولت ها نیز بنوبه خود ، فضای خشونت آلودی را بر حیات سیاسی تحمیل کرده است ، که در آن هرگونه بی اعتنائی به حقوق سیاسی و فرهنگی این ملیت ها و سرکوب آنان در پوشش تجزیه طلبی و دفاع از تمانیت ارضی کشور توجیه می شود.باید اضافه کرد که در ظرف صد سال گذشته، دولت ها ، بیشتر از جنگ های بین المللی ، از مردم خود قربانی گرفته اند. این خود نشان دهنده این واقعیت است که دشمن اصلی هر مردمی در کشور های استبداد زده ، در درون خود کشور و قدرت حاکم لانه کرده است . بنابراین ، راه مبارزه برای دموکراسی از طریق مبازه با دشمن درونی می گذرد.
حال بگذارید صورت مساله را بصورتی که پان ایرانیست ها عنوان می سازند ، مطرح سازیم و فرض را براین بگذاریم که ادعای آنها درست است و ملیت ها و احزاب سیاسی آنان ، تجزیه طلب هستند ! آیا این ملت ها در ایران حقی دارند یا نه ، و اگر به حق خود در چهار چوب ایران نرسیدند ، حق دارند که خود را از زیر چتر دولت سیاسی ایران بیرون کشیده و حاکمیت مستقل خود را داشته باشند یا نه؟ یا باید گفت کردها و ترک ها و عرب ها و ترکمن ها و بلوچ ها هیچگونه حقی در این سرزمین ندارند ، که نیت اصلی پان ایرانیست ها چیزی جز این نیست و یا اینکه ممکن است که بپذیرند که ایران فقط سرزمین متعلق به فارس ها نیست و متعلق به همه ملیت های ساکن در آنست و زبان فارسی نیز زبان فقط فارس هاست و نه ترک و عرب وغیره، و بنابراین ملت های غیر فارس نیز حقی دارند! باز این سؤال مطرح خواهد شد : اگر حق آنان بر آورده نشد چی؟ آیا محکوم به زندگی ابدی در زیر استبداد و بی حقی هستند و باز حق نخواهند داشت که نوع حاکمیت خود را خود انتخاب کنند ؟ در اینصورت نباید از تجزیه طلبی بصورت یک تابو در برابر اندیشه تمامیت ارضی طلبی سخن نگفت ؟ بگذارید اندکی بر روی این دو مفهوم درنگ کنیم.
تاریخ سیاره ما در چند هزاره گذشته ، با هیچ انقلاب ژئولوژیکی که منتهی به گسست های جغرافیائی گردیده باشد ، مواجه نبوده است. هیچ قاره ای زیر آب نرفته است و هیچ نقطه ای از نقطه جغرافیائی در این سیاره ، از قاره ای جدا شده و به قاره ای دیگر نپیوسته است. اروپا ، آسیا، آمریکا و هر نقطه ای از جهان همانند گذشته ، همانند که بوده اند.مساحت ارضی آن در طی چند هزار سال گذشته و تمدن شناخته شده ، تمامیت خود راحفظ کرده است ، و چشمه خورشید جهان افروز ، بگفته سعدی همانست که بر آرامگه » عاد و ثمود» می تابید.
در مقابل تمامیت ارضی سیاره ما ، تاریخ زندگی سیاسی و اجتماعی بشر برروی این مرز های بی تغییر سیاره ، چیزی جز » تجزیه» وتغییر نبوده است.تمامیت ارضی کره زمین حفظ گردیده است! ولی لاشه حکومت ها برغم ضرب و زوری که داشته اند ، مدام در سطح زمین» تجزیه» گردیده اند و جای خود را به حکومت های کوچک و بزرگ دیگر و به دولت ها و امپراتوری های دیگری داده اند که بنوبه خود که به سرنوشت اسلاف خود دچار شده اند.» تجزیه» و » حفظ تمامیت» در این معنی ،چیزی جز مفهوم حقوقی ، و جنگ و جدال برای ترسیم دایره ای کوچکتر و یا بزرگتر بر ای اعمال حاکمیت نبوده است.سؤال اینست که که اعمال قدرت و حاکمیت چه کسی بر چه کسی و به چه دلیل و بر پایه کدام مشروعیتی؟ درست در همینجاست که ما وارد واقعیت ایده تجزیه طلبی و حفظ تمامیت ارضی می شویم.
تجزیه طلب نامیدن جنبش های سیاسی و اجتماعی در مناطق ملی از طرف عوامل حکومتی و روشنفکران کا رچق کن آنها ، معنای دیگری جز به رسمیت نشناختن حقوق سیاسی و فرهنگی ملیت ها در ایران ندارد. عنوان تجزیه طلبی ، عملا به نفی هرگونه حقی تبدیل شده است.این امر بنوبه خود دربین ملیت های غیر فارس ، این ذهنیت را بوجود می آورد که اگر معنای تمامیت ارضی ، پذیرش استبداد و بی حقی است و دفاع از حقوق دموکراتیک خود همان تجزیه طلبی است ، پس آنها برای رسیدن به حقوق خود راهی جز تجزیه و راه مستقل خود ندارند.معادل شماری دفاع از حقوق دموکراتیک ملی و زبانی با تجزیه طلبی، دقیقا درجهت معکوس خود نتیجه می دهد وفرجامی جز القاء این ایده ندارد که پس برای رسیدن به این حقوق ، عملا باید تجزیه طلب بود ، زیرا راه دیگری بروی خود باز نمی بیند.اگر ملتی از حقوق سیاسی خود دفاع کرد ، به او می گویند تجزیه طلب هستی ، اگر کسی از حقوق زبانی خود سخن گفت ، او را شکنجه و اعدام میکنند که تجزیه طلب هستی ! در واقع ، مخالفین تجزیه طلبی ، عملا تجزیه طلبی را تنها آلترناتیو در برابر خواسته های دموکراتیک ملی و زبانی ترسیم کرده و به آن شتاب می دهند.
امروز مناطق ملی غیر فارس د رایران ، زیر حکومت های نظامی اعلام ناشده ای قرار دارند. شدت حضور نیروهای امنیتی در آذربایجان ، بویژه بعد از قیام سی شهر در 1385 ، فضای زتدگی سیاسی و آجتماعی در آنجا را به حضور دشمنان بیگانه و اشغالگردر آنجا شبیه ساخته است. فعالین سیاسی و فرهنگی آذربایجان، به شیوه های مختلفی توسط نیروهای امنیتی به قتل می رسند. در کردستان ، بلوچستان و اهواز ، آنان را به چوبه های دار می سپارند. با اینهمه همه ملیت ها و احزاب سیاسی طرفدار حقوق ملی خود، متهم به تجزیه طلبی هستند ! حتی اگر نه در برنامه سیاسی و خواسته های آنان ، چنین شعاری وجود نداشته باشد ! از آن فراتر ، آنان اگر یک حکومت فداراتیو را گزینه ای برای حل مساله ملی عنوان کرده باشند ، باز پان ایرانیست های حکومتی و بیرون حکومتی ، آنها را متهم می کنند که تجزیه طلبی در پس کله شما ها هست ! در اینجا ، پان ایرانیست ها برای استخراج تجزیه طلبی از خواسته های ملیت ها ، ناگزیر از ورود به داخل مغز ملیت ها و کشف و نشان دادن تجزیه طلبی به افکار عمومی ، و مالا به مشروعیت سرکوب و اعمال خشونت علیه آنان می شوند.
پان ایرانیسم ، مانعِ توسعه سیاسی ، حامی خشونت سیاسی و فرهنگی علیه ملیت ها و زمینه ساز ایدوئولوژی بقای استبداد در ایران است و متاسفانه لایه های متفاوتی از خود رژیم حاکم ، جبهه ملی ها و طیف هائی ازسلطنت طلب ها و عناصری از چپ های سابق را در بر می گیرد .
بی حقی ملیت ها ، جزئی از حفظ بی حقی ها در جامعه است و قبل از هرچیزی علیه ایدوئولوژی خود پان ایرانیست ها و تئوری تمامیت ارضی عمل کرده و به نیروی گریز از مرکز شتاب بیشتری میدهد! کسی که ببهانه حفظ تمامیت ارضی دربرابر سرکوب و خشونت علیه ملیت ها در ایران بی تفاوت است و یا از آن دفاع می کند ، نه فقط دموکرات نیست ، بلکه جز مرتجع ، نام دیگری نمیتوان براو نهاد!
ملیت ها در ایران قربانی خشونت مداومی قرار گرفته اند و زخم گشوده ای را با خود حمل میکنند.تنها با احترام به حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنان می توان مانع از تداوم خشونت گردیده و همبستگی عمومی در بین ملت ها در ایران بوجود آورده و توان عمومی جامعه را در راه یک زندگی صلح آمیز و در زیر یک چتر سیاسی فراهم کرد.
هدایت سلطان زاده
9 ژانویه 2011
بنقل از مجله آرش شماره 105 چاپ پاریس
گونئی آزربایجان آددیم – آددیم عصیانا یاخینلاشیر
عاریف کسکین: گونئی آزربایجان آددیم – آددیم عصیانا یاخینلاشیر. بو، عصیان بو گون و یا صاباح اولماسا دا، باش وئرجیی موطلقدیر. گونئی آزربایجان تورکلرینین صبری توکنمک اوزرهدیر
تورکییهنین ایران اوزره تانینمیش سیاسی آنالیتیکی عاریف کسکین دئییر کی، حاضردا ایراندا عرب جوغرافیاسیندا باش وئرن دییشیکلیکلره یؤنهلیک بیر-بیریله ایکی فرقلی باخیش اورتایا قویولوب: «خامنه ایی و موحافیظه کارلار تونیس و مصردکی حادثهلرین یئنی بیر ایسلام اینقیلابینین ایستیقامتینین اولدوغونو ادعا ائتدیلر.
اونلارا گؤره، مصر و تونیس خالق 1979-جی ایل اینقیلابیندان تأثیر آلمیش و ایندی ده اونو اؤزونه اؤرنک گؤتوروب، بو حرکاتی حیاتا کئچیردیلر. موحافیزکارلاردان فرقلی اولاراق، ایصلاحاتچیلار و «یاشیل حرکاتی»نین بؤیوک حیصهسی بو حادثهلرین کؤکونده 2009-جو ایلده ایراندا باش وئرن پروسئسلرین تأثیرینین دوردوغونو قئید ائدیرلر. نئجه کی، میرحوسیین موسوینین «مصر و تونیس خالقی بیزی اؤرنک آلدی» آچیقلاماسی بونا مثالیدیر. گؤروندوگو کیمی، ایراندا بوتون قروپلار حادثهلرین اونلاردان قایناقلاندیغینی بیلدیریرلر. اما ایکی اؤلکهده اینقیلابین اوغورلا نتیجلنمهسی ایران موخالیفتینین حرکته کئچمهسینه سبب اولوب. ایندی موخالیفتچیلر «اونلار باجاردیلارسا، بیزده باجارا بیلریک» دئمهیه باشلاییبلار. بو اینقیلاب ایران موخالیفتینه هوس و گوج وئریب. بو بیرمنالیدیر. اونلار دا یارانمیش فورصتدن مومکون قدر ایستیفاده ائتمک و بونونلا دا بوتون دونیانین دقتینی ایرانا یؤنلتمک ایستییرلر. شوبههسیز کی، مصر و تونیسده کی خالق حرکاتینین اوغورو ایران حاکمیتینین داخیلی سیاستی باخیمیندان اونون خئیرینه اولمادی. عکسینه، حاکیمیت داخیلی ایختیلافلاری آلوولاندیردی. بو گونه قدر خامنه ایی رئژیمی سیاسی تارازلیق قورماق ایستییردی، بوندان سونرا بو چتینلشهجک. بئلهلیکله، حادثهلر ایصلاحاتچیلارلا موحافیظه کارلار آراسیندا ایختیلافی کسکینلشدیریب». اونون سؤزلرینه گؤره، ایلک گوندن گونئی آزربایجان میللی حرکاتینین فعاللاری مصر حادثهلرینی دقتله ایزلییردیلر: «محض مصردکی دییشیکلیکلر دئموکراتیکلشمه ایستیقامتیندهدیر و بؤلگهنین دئموکراتیکلشمه پروسئسینه فایدالی اولاجاق. ایندیدن گؤرونور کی، مصر اولایلاری گونئی آزربایجاندا حادثهلره موثبت تأثیر ائدیب. بونون نتیجهسینده بعضی گونئیلیلر «میدانا چیخمالی و اؤزوموزو گؤسترملیییک» دئییرلر. عمومیتله، تاریخی پروسئسلر ده تصدیقلییر کی، گونئی آزربایجان سیاسی حادثهلره گئج داخیل اولار، آنجاق نتیجه آلینمایینجا گئری چکیلمز. ستتارخانین سؤزلریله دئسک «آزربایجان داش قازان کیمیدیر، گئج قیزار و سویوماسی ایسه چوخ چتین اولور». منیم شخصی فیکیرلریمه گؤره، گونئی آزربایجان آددیم – آددیم عصیانا یاخینلاشیر. بو، عصیان بو گون و یا صاباح اولماسا دا، باش وئرجیی موطلقدیر. گونئی آزربایجان تورکلرینین صبری توکنمک اوزرهدیر. عینی زاماندا مصردکی حادثهلر بو پروسئسلری داها دا سرعتلندیرهجک. اصلینده «یاشیل حرکات» کئچن ایل مؤوقعیینی دییشیب و ایراندا یاشایان دیگر خالقلارین حاقلارینی قبول ائتسیدی، گونئی آزربایجانین ایشی داها راحت اولاردی و مقاومت ایمکانلاری تئزلشردی. «یاشیل حرکات»این فارس میللیتچیلیگینی بوراخماماسی گونئی آزربایجانین یاواش و داها تمکینلی حرکت ائتمسیله نتیجهلندی. گونئی آزربایجان اؤز میللی کیملیک و ماراقلارینین فرقیندهدیر و اؤنوموزدکی مقاومت بو چرچیوه ده اولاجاق». عاریف کسکین بیلدیریر کی، ائرمنیستان ایرانین ایکی اوزلو سیاستینین گؤستریجیسیدیر: «اؤزونو ایسلام دونیاسینین لیدئری اولدوغونو ادعا ائدن ایرانین ائرمنیستان کیمی خریستیان بیر دؤولتی حمایه ائتمهسی بیر داها گؤستریر کی، بو دؤولت ایسلام پرینسیپلریندن اوزاقدیر. ایران ائرمنیستانا فارس میللیتچیلیگی پریزماسیندان باخماقدادیر. فارس میللیتچیلیگی ایدئولوگیاسی آزربایجان و تورک دوشمنچیلیگی اوزرینده فورمالاشیب. هم ده موناقیشهنین حل اولونماماسی و اوزانماسی ایرانین خئیرینهدیر. ائرمنیستانین آزربایجانلا گرگین موناسیبتی ایرانداکی تورکلر اوچون بیر گوج مرکزی اولماسینین قارشیسینی آلیر. آیریجا، ائرمنیستان – آزربایجان ساواشی هر ایکی دؤولتی ایرانا دوغرو یؤنلدیر. ایکینجیسی، ایران ائرمنیستانین روسیادان آیریلیب قربین تأثیر دایرهسینه دوشمهسینی ایستمیر. باشقا بیر ایفاده ایله دئسک، ایران ائرمنیستانین روسیادان آیریلیب قربه یاخینلاشماسیندان قورخور و بونون قارشیسینی آلماق اوچون اؤزو مجبور اولوب ائرمنیستانی دستکلییر و اؤز تأثیر دایرهسینده ساخلاماق ایستییر. بیر طرفدن ایران ائرمنیستانی تورکییهنین قافقازداکی فعالیتینی محدودلاشدیرمانین واسطهلریندن بیری اولاراق گؤرور، دیگر طرفدن ده آوروپا و آبش-داکی ائرمنی دیاسپورونون قلوبال سیاستده اؤزونه بعضی قاپیلار آچا بیلجیینی دوشونمکدهدیر.
خالق جبهه سی
گونازپورت کوچوردو
دانیشیق- 15 / آزربایجان دموکراسی اوجاغی نین تالاس آوشار ایله اوزه ل دانیشیغی
آزربایجان، گونئی آزربایجان میللی حرکتینین خئیرینه بیر گئچیش سوره جی ایچریسینده دیر . بو سورج آزربایجاندا یاپیسال بیر دئییشیمی برابرینده گتیرجکدیر
آزربایجان دموکراسی اوجاغی: میللی حرکت نه زامانا قدر ایراندا اولوب- بیتنلر حاقیندا سوکوت ائدهجک؟ میللی فعاللارین سوکوتو اونلاری توپلومون مرجع طیفی دوروموندان آییرماغا زمین یاراتمازمی؟ ایراندا اولان باشقا حرکتلر ایله اینتیقادی بیر دیالوگون قورولماسی بیزیم میللی چیخارلاریمیز اوغروندا اولا بیلر یوخسا او حرکتلرین ایچینده اریمک تهلوکهسی وار؟ و …. بونا بنزر باشقا سورولاریمیزین جاوابینی سیاسی آراشدیریجی سایین تالاس آوشار دان سوروشموشوق، سایغی دیر دوشونورلریمیزین امکداشلیغی ایله بو مباحیثهلرین گئنیشلنمهسی و بو مباحیثهلرین ایچیندن میللی منافعیمیز اوغروندا دوغرو بیر یول خریطهسینین ایپ اوجلارینین چیخماسینی آرزو ائدیریک.
شوبهه سیز کی ایران سیاسی سینیرلاری ایچریسینده باش وئرن اولایلار، بیزی ده بو جوغرافیانین ایچینده اولدوغوموز ایچین ایلگیلندیرمکده دیر. ایران حاکیمیتینین اؤزللیکله سون ایکی ایلده درین بیر بحران لا بوغوشدوغونا شاهیدیک. ایراندا اولایلارین هارایا گئده جه یینی میللی حرکت کسدیرمهلی و اونا گؤره تاویرینی آلمالیدیر.
دارتیشمالار سونوجو دوشونجه لری اورتایا قویوپ اورتاق بیر قرارا گلمک، دوغرو حرکت چیزگیسینی تاپیب و اورتاق چؤزومه اولاشمایی قولایلاشدیرماق، آزربایجان میللی منفعتلری یولوندا موشترک حرکت ائتمه ایمکانینی دوغورا بیلر. بو آچیدان آزربایجان دموکراسی اوجاغینین دارتیشمالارا زمین یاراتماسی تقدیره لاییقدیر.
سورونوزا گلینجه، آزربایجان میللی حرکتی اؤز ایلکلرینه دایاناراق استراتژیسینی بلیرلمه لیدیر. حرکت هر شئیدن اؤنجه آزربایجانین میللی منفعتلرینی گؤز اؤنونده بولوندورمالی و آددیملارینی بو هدف دوغرولتوسوندا آتمالیدیر. باشقا اؤنملی بیر مسئله ده بو کی میللی حرکت اؤز گوجونو دوغرو تثبیت ائتمه لی، گوجو و ایمکانلاری داخیلینده یول آلمایی پیلانلامالیدیر. خورداد اولایلاری بیزی یانیلتمامالی، او بیر استثنادیر و اولوشماسیندا میللی دویغولارین یانیندا باشقا بیر چوخ فاکتورون دا اؤنملی رول اوینادیغینی اونوتمامالیییق. خورداد اولایلاریندان سونرا میللی حرکت ده اؤزونو گؤسترمک ایچین تشبوثده بولونموش اما ایسته نن یانیتی آلامادیغینی سؤیلمه میز مومکوندور. بو چابالارین ان اؤنملیسی اورمو گؤلونون قورماسی ایله ایلگیلی اعتراض چاغیریلاری اولموشدور. اما اومولان سونوج آلینمامیشدیر. آزربایجان میللی حرکتینین گوجونو آبارتماماق لازیم، بو بیزی یانلیش موحاسیبلره سوروکلییه بیلر. آزربایجاندا گئنیش چاپدا بیر اعتراض حرکتینی باشلاتماق، بو حرکته رهبرلیک ائتمک، اونو سوردورمک، باشقا گوجلره قارشی قوروماق و آخیشینین دئییشمه مه سینی ساغلاماق میللی حرکتین بوگونکو شرطلرینده مومکون گؤزوکمه مه کدهدیر. بیزیم حتما تهراندا باش وئرن بو اعتراضی حرکتلره قاتیلمامیز گرکیر دییه بیر شئی یوخدور.
آزربایجان چوخ حساس تاریخی بیر دؤنمدن گئچیر و مرکزله باغلاری گه وشه مه کدهدیر. مرکزچی سیاسی گوجلرین یانیندا اولماق و یا آلیناجاق تاویرلا بو گروپلارین گوجله نمه سینه زمین یاراتماق میللی چیخارلاریمیزا ترس دوشمه کدهدیر. آزربایجان میللی حرکتینین آماجی بو حوکومتی ییخماق دئییل اونون داها اؤته سینده ایرانداکی عیرقچی ذهنیتی دییشدیرمکدیر، چونکو ایراندا عیرقچی ذهنیت دییشمه دیکجه آزربایجانین سورونو چؤزولمیه جکدیر. توتالیم ایسلام جومهوریتی دوشدو، ایراندا بو گون وار اولان و اقتدارا طالب اولان هانسی بیر تشکیلات بو چاغدیشی دوشونجه دن اؤزونو تصفیه ائتمیش کی بیزه یاراری اولسون. بوگون بوتون وارلیقلاری ایله آزربایجانا احتیاجی اولان تئشکیلاتلار سؤزده اولسون بئله آزربایجانلیلارین حقوقلارینا داییر اولوملو بیر مساژ وئرمه میشلردیر. اگر بونلاردان قورتولوب یارین اونلارلا موجادله ائدجه ییکسه، هزینه وئرمه میزین نه فایداسی و آنلامی واردیر. بو رئژیمله موجادیله ائتمک بوتون آجیماسیزلیغینا رغما داها آوانتاژلیدیر. آزربایجان میللتی و حرکتی اؤزو اؤز باشینین چاره سینه باخمالیدیر. بیزیم دوشونجه مرکزیمیز و ائیله م لریمیزی یؤنه تن تهران دئییل، تبریز و آزربایجان اولمالیدیر. بیز گونئی آزربایجاندا میللی ایراده نی حاکم قیلیب، اؤز وارلیغیمیزی و گوجوموزو مرکزه تحمیل ائتمه لیییک. کوردلرین تورکیه ده و عراقدا یاپدیغی کیمی. بیز کورد حرکتینی بو قونودا اؤرنک آلمالیییق. هر شئییمیزین قایناغی آزربایجان اولمالیدیر، دوشونجه لریمیزی بسله ین یئر آزربایجان اولمالیدیر. یاپمامیز گرکن ایش بو.
ایرانداکی ایچ چکیشمه هارا گئدیر؟
ایرانداکی ایچ چکیشمه لرین هارایا گئتدیگینی کسدیرمک گوج. اما بوتون اولانلارا و اولایلارا باخمایاراق هلهلیک هر شئیین رئژیمین کونتورولو آلتیندا اولدوغونو سؤیلمه میز مومکوندور و گؤزله نیلمز بیر حادیثه باش وئرمزسه رئژیمین وارلیغینی قورویا بیله جه یی مؤحتملدیر. ایکی ایله یاخین بیر سوره ده گؤروندو کی یاشیل حرکت بو توتومو ایله باشاری قازانامایاجاقدیر و یاشیل حرکتین گوددویو بو یول باشارییا اولاشمایاجاقدیر. یاشیل حرکتین یؤنتیم کادروسو بو رئژیمین بسلدیگی و ائییتدییی بیر کادرودور. اونلار ایسلام جومهوریتینین چؤکوشونو ایستمیرلر و بو چئلیشکیلی تاویرلاری بیر یئرده گوونلیک سوپاپی رولو اوینویاراق توپلومون انرژیسینین، نیفرت دویغوسونون بوشالماسینا و دولایلی بیر شکیلده رئژیمین بقاسینا یاردیم ائتمه کدهدیر. آیریجا یاشیل حرکتین، چوخ فرقلی و ضید دهنیت و یاپیدان اولوشدوغو ایچین بوتؤولویونو و دینامیکلییینی قوروماسی زور گؤرونور. اؤنوموزده کی جومهور باشقانلیغی سئچیملری چوخ اؤنملیدیر. اگر داها ایلیملی بیر موحافیظه کار گروپ ایش اوستونه گلیرسه، کی گلمه سی موحتملدیر ایصلاحاتچیلاری یئنیدن سیستئمه سوخمازلارسا بئله بیر اوزلاشما یاپیلاجاغی و حاکیمیت ایچ چئکیشملرینین بیر نبضه ده اولسون سنگیه جه یینه شاهید اولابیلیریک، آیریجا ایچریده خاتمی دؤنمینده اولدوغو کیمی نیسبی بیر آزالدیغین وئریلمه سی ده کیتله نین بیر چوخ کسیمینی ممنون ائده بیلیر. موحافیظه کارلار دا اؤز ایچینده پارچالانمیش وضعیتده دیرلر. احمدی نژاد حوکومتینین توتوم و داورانیشلاریندان راضی اولمایان گروپلار موجوددور. احمدی نژاد حاکیمیتینین هم ایچریده هم ده دیشاریدا سورومسوزجا داورانیشی موحافیظه کارلارین دا بیر چوخونو چیله دن چیخارمیشدیر. بو سببدن دولایی احمدی نژاد ذهنیتی و تاکیمینین یئنیدن ایش باشینا گلمه سی زور گؤرونور کی بو اولمازسا حاکمیتین ایشی اؤزللیکله دیش باسقیلار سببی ایله داها آغیرلاشاجاق و ایچریده یئنی پاتلاییشلارا زمین حاضرلایاجاقدیر.
جومهوری ایسیلامی بحران لار حاکیمیتیدیر و ذاتا بو بحران لاردان بسلنیر و یولونا دوام ائدیر. بو حاکمیت 30 ایلی آشقین بیر سوره ایچه ریسینده بیر آی بئله کیریزسیز یاشامامیشدیر، اونون ایچین کیریزلر ایله باش ائتمه یی یاخشی بیلیرلر.
بیز نه زامان قدر سوکوت ائده جه ییک؟
بیزیم سوکوت ائتدیگیمیزی سؤیلمک منجه یانلیش اولار. آزربایجان میللی حرکتی اؤز موجادله سینه دوام ائدیر. حرکت اؤز آخیشیندا و اؤز یولونو سوردورمکده دیر. موجادله ساده جه میدانلاردا یاپیلماز، میدان حرکتلری موجادله نین ساده جه بیر مئتودودور. آزربایجان میللی حرکتی و میللیلشمه ذهنیتی توپلوم ایچینده نهادینه اولور/قورومساللاشیر. آزربایجان میللی حرکتی بو بیچیمی ایله قیسا بیر تاریخین اورونودور. بیزیم میللی مسئله ایله ایلگیلی تجروبه میز آزدیر، میللی تشکیلاتلاریمیز یئنی شکیللنمیه باشلامیش. آزربایجان میللی حرکتی ایله پارالل بیر شکیلده و بو حرکتین ائتکیسینده، آزربایجان میللتی ده مرکزله آیریشما ایچریسینه گیرمیشدیر. بو بیر سورج مئسله سیدیر و بو سورج نورمال و دوغال بیر شکیلده گلیشمکدهدیر. بو حرکت گنج، دینامیک و چوخ بویوک پوتانسیله صاحب اولان بیر حرکتدیر. مئسله ساده جه زامان مسئله سی و بو پوتانسیل گوجون فعله چئوریلمسی سؤز قونوسودور. یاشیل حرکتله ایلگیلی سوکوتدان سؤز گئدیرسه، مرکزی قوولر آزربایجان میللتینین حاقلارینی فارس میللتی ایله ائشیت بیر شکیلده قبول ائتمدیکلری زامانا قدر بایکوت ائدیلمه لیدیرلر. مرکز یانلی تشکیلاتلار اؤزللیکله یاشیل حرکت آرتیق دئورین دییشدیغی گئرچیینی قبول ائتمهلی و اؤزلرینی یئنی شرتطرله اویغونلاشدیرمالیدیرلار. آرتیق آزربایجان ایرانین باشی دیییه مسئله نی گئچیشدیرمک مومکون دئییل. مرکزی تشکیلاتلار میللیتلر مسئله سینی و بوراداکی میللی آکتورلاری بیر وزنه کیمی قبول ائتمهلی و حسابلارینی بونا گؤره یاپمالیدیرلار.
آزربایجاندا یارانان بو اورتام تاریخیمیزده اندر راستلانان بیر حادیثهدیر و هر باخیمدان آزربایجانین خئیرینهدیر. آزربایجان، گونئی آزربایجان میللی حرکتینین له ینه بیر گئچیش سوره جی ایچریسینده دیر. بو سورج آزربایجاندا یاپیسال بیر دییشیمی برابرینده گتیرجکدیر. میللی حرکت بوتون گوجونو میللتیمیزین بو سوره جدن ساغلیقلی و اکسیکسیز گئچمه سی ایچین سفربر ائتمه لیدیر. تاریخ بیر ایکی گوندن عبارت دئییل، بعضا بیزیم فورصت گؤردوگوموز بیر دوروم داها بؤیوک تهدیدلری برابرینده گتیره بیلر. بیزیم میللت اولاراق آجی تجروبه لریمیز وار، اتابک پاریکندا، خیابانی اولایلاریندا، 21 آزرده، خالق ی موسلمان حرکتی و خورداد اولایلاریندا تهرانین تاویرینی تجروبه ائتمیش بیر میللتیک. بیر دلیکدن ایکی کره سانجیلماق خطادیر. بیز دفعه لرجه سانجیلدیق، بیر داها و بیله رک سانجیلمانین عاغیل دیشی بیر داورانیش اولدوغو آیدیندیر. هر حالدا آزربایجان میللتینین تاریخی حافیظه سینده بو اولایلار مؤوجوددور و اونون داورانیشلارینی شکیللندیریر.
بیزیم عمله گیرمه میز اوچون هانسی شرطلرین اولماسی گرکیر؟
بیزیم عمله، حرکته گئچمه میز آزربایجان میللتینین ایراده سینه باغلیدیر و آزربایجان میللی حرکتی بو ایراده یه تابع اولمالیدیر. یاپیلماسی گرکن بیر شئی اولورسا دا تامامیله یاشیل حرکتدن باغیمسیز اولمالیدیر. من شخصا بو آشامادا میدان حرکتیندن یانا دئییلم، چونکو آزربایجاندا صفلر هله نئتلشمه میش، منجه گؤزله مه پولیتیکاسی نی ایزلمک چوخ ساغلیقلی و دوغرو بیر یؤنتمدیر.
گونازپورت کوچوردو
Danışıq-15 / Azərbaycan Demokrasi Ocağının Talas Avşar ilə danışığı
Azərbaycan Demokrası Ocağı : milli hərəkət nə zamana qədər iranda olub-bitənlər haqqında sukut edəcək ? milli fəalların sukutu onları toplumun mərcə teyfi durumundan ayırmağa zəmin yaratmazmı ? İranda olan başqa hərəkətlər ilə intiqadi bir diyalogun qurulması bizim milli çıxarlarımız ugrunda ola bilər yoxsa o hərəkətlərin içində ərimək təhlukəsi var ? və …. buna bənzər başqa sorularımızın cavabını Siyasi araşdırıcı sayın Talas Avşar ilə danışmışıq , sayğı deyer düşünürlərimizin əməkdaşlığı ilə bu mubahisələrin genişlənməsi və bu mubahisələrin içindən milli mənafeimiz uğrunda doğru bir yol xəritəsinin ip uclarının çıxmasını arzu edirik
İndi ne etmeliyik?
Şubhesiz ki İran siyas sınırları içerisinde baş veren olaylar, bizi de bu cografiyanın
içinde olduğumuz için ilgilendirmekdedir. İran hakimiyetinin özellikle son iki ilde derin bir kirizle boğuşduğuna şahidik. İranda olayların haraya gedeceğini Milli Hereket kestirmeli ve ona göre tavırını almalıdır.
Dartışmalar sonucu düşünceleri ortaya qoyup ortaq bir qerara gelmek, dogru hereket çizgisini bulup ve ortaq çözüme ulaşmayı qolaylaştırmaq, Azerbaycan milli menfeetleri yolunda müşterek hereket etme imkanını doğura biler.
Bu açıdan Azerbaycan demokrasi Ocağının dartışmalara zemin yaratması teqdire layiqdir.
Sorunuza gelince, Azerbaycan Milli Hereketi öz ilkelerine dayanaraq stratejisini belirlemelidir. Herket her şeyden önce Azerbaycanın milli menfetlerini göz önünde bulundurmalı ve addımlarını bu hedef doğrultusunda atmalıdır. Başqa önemli bir mesele de bu ki Milli Hereket öz gücünü doğru tesbit etmeli, gücü ve imkanları daxilinde yol almayı pılanlamalıdır. Bezileri Mill Hereketin gücünü çox qabardaraq istediğini yapma gücüne sahib olduğunu beyan edirler ve genelde 2006 olaylarını buna örnek olaraq gösteyirler. Xordad olayları bizi yanıltmamalı, o bir istisnadır ve oluşmasında milli duyguların yanında başqa bir çox faktorun da önemli rol oynadığını unutmamalıyıq. Xordad olaylarından sonra Milli Hereket de özünü göstermek için teşebbusde bulunmuş amma istenen yanıtı almadığını söylememiz mümkündür. Bu çabaların en önemlisi Urmu Gölünün qurması ile ilgili etiraz çağırıları olmuşdur. Amma umulan sonuc alınmamıştır.
Azerbaycan Milli Hereketinin gücünü abartmamaz lazım, bu bizi yanlış muhasibelere sürükleyebiler. Azerbaycanda geniş çapta bir etiraz hereketini başlatmaq, bu herekete rehberlik etmek, onu sürdürmek, başqa güclere qarşi qorumaq ve axışının deyişmemesini sağlamaq Milli Hereketin bugünkü şertlerinde mümkün gözükmemekdedir. Bizim illa ki Tehranda baş veren bu etirazi hereketlere
qatılmamız gerekir deye bir şey yoxdur.
Azerbaycan çox hessas tarixi bir dönemden geçir ve merkezle bağları gevşemektedir. Merkezçi siyasi güclerin yanında olmaq veya alınacaq tavırla bu grupların güclenmesine zemin yaratmaq milli çıxarlarımıza ters düşmektedir.
Azerbaycan Milli Hereketinin amacı sadece bu hukumeti yıxmaq degil onun daha ötesinde İrandakı ırqçı zehniyeti deyiştirmekdir, çünkü İranda ırqçı zehniyet deyişmedikce Azerbaycanın sorunu çözülmiyecekdir. Tutalım İslam cumhuriyeti düşdü, İranda bu gün var olan ve iqtidara talib olan hansı bir teşkilat bu çagdışı düşünceden özünü tesfiye etmiş ki bize yararı olsun. Bugün bütün varlıqları ile Azerbaycana ehtiyacı olan teşkilatlar sözde olsun bele Azerbaycanlıların huquqlarına dayir olumlu bir mesaj vermemişlerdir. Eyer bunlardan qurtulub yarın onlarla mücadele edeceyikse, hezine vermemizin ne faydası ve anlamı vardır. Bu rejimle mücadile etmek bütün acımasızlığına reğmen daha avantajlıdır. Azerbaycan milleti ve hereketi özü öz başının çaresine baxmalıdır.
Bizim düşünce merkezimiz ve eylemlerimizi yöneten Tehran deyil, Tebriz ve Azerbaycan olmalıdır. Biz Güney Azerbaycanda milli iradeni hakim qılıb, öz varlığımızı ve gücümüzü merkeze tehmil etmeliyik. Kürdlerin Türkiyede ve Iraqda yapdığı kimi. Biz Kürd hereketini bu qonuda örnek almalıyıq. Her şeyimizin qaynağı Azerbaycan olmalıdır, düşüncelerimizi besleyen yer Azerbaycan olmalıdır. Yapmamız gereken iş bu.
İrandaki iç çekişme hara gedir?
İrandakı iç çekişmelerin haraya getdiyini kesdirmek zor. Amma bütün olanlara ve olaylara baxmayaraq helelik her şeyin rejimin kontorolu altında olduğunu söylememiz mümkündür ve gözlenilmez bir hadise baş vermezse rejimin varlığını qoruya bileceyi möhtemeldir. İki ile yaxın bir sürede göründü ki Yaşıl Hereket bu tutumu ile başarı qazanamayacaqdır ve Yaşıl Hereketin güddüyü bu yol başarıya ulaşmayacaqdır. Yaşıl Hereketin yönetim kadrosu bu rejimin beslediyi ve eyitdiyi bir kadrodur. Onlar İslam Cumhuriyetinin çöküşünü istemirler ve bu çelişkili tavırları bir yerde güvenlik supapı rolu oynuyaraq toplumun enerjisinin, nifret duygusunun boşalmasına ve dolaylı bir şekilde rejimin beqasına yardım etmekdedir. Ayrıca Yaşıl Hereketin, çox ferqli ve zit zehniyet ve yapıdan oluştuğu için bütövlüyünü ve dinamikliyini qoruması zor görünür. Önümüzdeki cumhur başqanlığı seçimleri çox önemlidir. Eger daha ılımlı bir muhafizekar grup iş üstüne gelirse, ki gelmesi muhtemldir islahatçıları yeniden sisteme soxmazlarsa bele bir uzlaşma yapılacağı ve hakimiyet iç çekişmelerinin bir nebze de olsun sengiyeceğine şahid olabilirik, ayrıca içeride Xatemi döneminde olduğu kimi nisbi bir azaldığın verilmesi de kitlenin bir çox kesimini memnun ede bilir. Muhafizekarlar da öz içinde parçalanmış veziyetdedirler. Ehmedinejad hukumetinin tutum ve davranışlarından razı olmayan gruplar mevcuddur. Ehmedinejad hakimiyetinin hem içeride hem de dışarıda sorumsuzca davranışı muhafizekarların da bir çoxunu çileden çıxarmışdır. Bu sebebden dolayı Ehmedinejad zehniyeti ve takımının yeniden iş başına gelmesi zor görünür ki bu olmazsa hakmiyetin işi özellikle dış basqılar sebebi ile daha agırlaşacaq ve içeride yeni patlayışlara zemin hazırlayacaqdır. Cumhuriye İsalami krizler hakimiyetidir ve zaten bu krizlerden beslenir ve yolunu devam edir. Bu hakmiyet 30 ili aşqın bir süre içerisinde bir ay bele kirizsiz yaşamamıştır, onun için kirzler ile baş etmeyi iyi bilirler.
Biz ne zaman qeder sukut edeceyik?
Bizim sukut etdiyimizi söylemek mence yanlış olar. Azerbaycan Milli Hereketi öz mücadelesine devam edir. Herket öz axışında ve öz yolunu sürdürmekdedir. Mücadele sadece meydanlarda yapılmaz, meydan hereketleri mücadelenin sadece bir metodudur. Azerbaycan Milli
Hereketi ve millileşme zehniyeti toplum içinde nehadine olur ve hereket qurumsallaşdıqca milli hereketi besleyecektir. Ve hereketin önüne yeni imkanlar ve fursetler yaradacaqdır. Azerbaycan Milli Hereketi bu biçimi ile qısa bir tarixin ürünüdür. Bizim milli mesele ile ilgili tecrübemiz azdır, milli teşkilatlarımız yeni şekillenmeye başlamış. Azerbaycan Milli Hereketi ile paralel bir şekilde ve bu Hereketin etkisinde, Azerbaycan milleti de merkezle ayrışma içerisine girmişdir. Bu bir sürec meselesidir ve bu sürec normal ve doğal bir şekilde gelişmektedir. Mill hereketin gelişimi ise çox yönlü ve murekeb bir sürecdir, şertlere uygun duraqlar ve ya hız qazanar. Bu Hereket genc, dinamik ve çox büyük potansiyele sahib olan bir hereketdir. Mesele sadece zaman meselesi ve bu potansiyel gücün fele çevrilmesi söz qonusudur. Yaşıl Hereketle ilgili sukutdan söz gedilirse, merkezi quvveler Azerbaycan milletinin haqlarını Fars milleti ile eşit bir şekilde qebul etmedikleri zamana qeder baykot edilmelidirler. Merkez yanlı teşkilatlar özellikle Yaşıl Hereket artıq devrin değiştiği gerçeğini qebul etmeli ve özlerini yeni şertlerle uygunlaşdırmalıdırlar. Artıq Azerbaycan İranın başı diye meseleni geçişdirmek mümkün değil. Merkezi teşkilatlar milliyetler meselesini ve buradakı milli aktorları bir vezne kimi qebul etmeli ve hesablarını buna göre yapmalıdırlar.
Azerbaycanda yaranan bu ortam tariximizde ender rastlanan bir hadisedir ve her baxımdan Azerbaycanın xeyrinedir. Azerbaycan Güney Azerbaycan Milli Hereketinin lehine bir geçiş süreci içerisindedir. Bu sürec Azerbaycanda yapısal bir değişimi beraberinde getirecektir. Milli hereket bütün gücünü milletimizin bu sürecden sağlıqlı ve eksiksiz geçmesi için seferber etmeldir. Tarix bir iki günden ibaret deyil, bezen bizim furset gördüyümüz bir durum daha böyük tehditleri beraberinde getire biler. Bizim millet olaraq acı tecrübelerimiz var, Etabek Parıknda, Xiyabani olaylarında, 21 Azerde , Xalq i Muselman Herketi ve Xordad olaylarında Tehranın tavırını tecrübe etmiş bir milletik. Bir delikten iki kere sancılmaq xetadır. Biz defelerle sancıldıq, bir daha ve bilerek sancılmanın ağıl dışı bir davranış olduğu aydındır. Her halda Azerbaycan milletinin tarixi hafizesinde bu olaylar mövcuddur ve onun davranışlarını şekillendirir.
Bizim emele girmemiz üçün hansi şertlerin olması gerekir?
Bizim emele, herekete geçmemiz Azerbaycan milletinin iradesine bağlıdır ve Azerbaycan Milli Herekiti bu iradeye tabi olmanin yanısıra milli çıxarlar dogrultusunda milletin iradesine yön vermeli, Yapılması gereken bir şey olursa da tamamiyle merkezi quvelerden bağımsız olmalıdır. Bu aşamada meydan hereketinin olumlu sonuc dogurub doğurmıyacağı ve olanaqları haqda derin düşünmek gerekir, çünkü Azerbaycanda sefler hele netleşmemiş, mence bu aşamada gözlemleme ve gözleme politikası çox sağlıqlı ve dogru bir yöntemdir.
ایران پارلامنتاریزمی نین مسئله لری (1) / احمد یزدانی
گیریش
ایران تاریخینده حال حاضیرکی دؤوره قده ر اوچ دولت فورماسی موجود اولموشدور. بیرینجی فورما مطلق پادشاهچیلیق دیر کی ، 20 – نجی عصرین اوّللرینه قده ر دوام ائدیب. ایکینجی فورما 1906 – نجی ایلده ن 1979 – نجی ایله قده ر دوام ائده ن مشروطیت پادشاهچیلیغی و نهایت اوچونجو فورما اسلام جمهوروسو ولایت فقیه دؤورو دیر کی ، ایندیه دک دوام ائدیر.
دولت حقوقو باخیمدان ، ایران ئولکه سی 1906- ایلدن 1979- نجی ایله قدر پارلامنتار اساسلی مشروطه پادشاهچیلیغی ایدی. اونون اساسینی 1906- نجی ایل ایران آنایاساسی و 1907- نجی ایل «اساس قانونا علاوه» سی تشکیل ائدیردی.
غربین دموکراتیک اساس قانونلاری، خصوصیله 1831- نجی ایل بلژیک اساس قانونو اساسیندا حاضیرلانمیش ایران اساس قانونو ، حاکمیتین بؤلونمه سی پرنسیبی اساسیندا تشکیل ائدیلمیشدی. بو او دئمکدیر کی، شاهین 1906- نجی ایلدن اوّلکی مطلق حاکمیتی ، پارلامنتین موجود اولماسی نتیجه سینده محدودلاشدیریلمیشدیر. حکومت بوندان سونرا پارلامنت قارشیسیندا مسئولیت داشیان وزیرلر واسیطه سیله اداره اولونمالی ایدی.
دیگر حقوقلارلا یاناشی ایران اساس قانونو اهالیه آشاغیداکی اساس حقوقلاری وئریردی :
– قانون قارشیسیندا برابرلیک
– مطبوعات آزادلیغی
– سؤز و ییغینجاق آزادلیغی
بوتون بونلار:
عنعنه لریندن ، 1799- ایل انسان حقوقلاری بیاننامه سیندن و 1831-ایل (Magna Charta, Bill of Rights)
بلژیک اساس قانونون اساس حقوقلار کاتولوقوندان گؤتورولموشدور.
آنجاق انکار ائدیلمز بیر حقیقتدیر کی ، شاه دورونون سونونا قدر اساس قانونون نظریّه سی و اساس قانونون تطبیقی بیر- بیریله هئچ وجهده اویغون اولمایب و عکسینه ، لازیم تمیزلیکلردن سونرا اساس قانون داها چوخ کیچیک بیر حاکیم طبقه نین امتیاز و منافعی نین قانونلاشدیریلماسی اوچون بیر وسیله یه چئوریلمیشدیر.
غرب ئولکه لرینده پارلامنتاریزم اساسلی ، دموکراتیک دولتلرین عمله گلمه سی اوزون مدّتلی سوسیا ل-اقتصادی و مدنی انکشافین نتیجه سینده ممکون اولموشدور. مثال اوچون بو ئولکه لرده حیات سویّه سی وخالقین سیاسی یتگین لیی یوکسک بیر درجه یه چاتاندان سونرا عموم سئچکی حقوقونون کسرلی تطبیقی امکان پذیر اولموشدور.
1906- نجی ایلده پارلامنتاریزم اساسیندا مشروطه سیستمی تطبیق ائدیلدیکده ، بو شرطلر ایراندا هله یئنیدن عمله گلیردی. بو دؤوروده انگلستان و روسیه نین نفوذو آلتیندا ایراندا کهنه فئودال اجتماعی قورولوشون گئتد یکجه دئیشیلمه سی اؤزونو گوستریردی و بونونلا علاقه دار مختلف طبقه لرین اجتماعی قورولوش حاققیندا کی تصوّرلری ده دئیشیردی. بو او دئمکدیر کی ، مشروطه – پارلامنتاریزم سیستمی حاققیندا ایران اهالی سینین بویوک حصصه سینین اوّلجه دن هئچ بیر دقیق تصوّرو یوخ ایدی.بوندان علاوه مطبوعات واسطه لری چوخ جزئی ایدی و اهالی نین 90% – ای سوادسیز ایدی. اونلار آنجاق آغیر سوسیال وضعیتدن و ایالتلرده والی لرین اؤز باشینا حکمرانلیغیندان قورتولوشلاری اوچون مشروطه انقلابیندا اشتراک ائدیردیلر.
انگلستان و روسیه نین ایرانا سوخولماسی ، ایلک نوبه ده ایران ممتازلارینین یوکسک اجتماعی مووقع توتماسینا امکان
یاراتدی. بو قوروپلار اساسا، انگلستان و روسیه ایله آل – وئر سایه سینده تجارت بورژوازی نین یوکسک زیروه سینه قدر قالخان تاجرلرو ایری ملکه دارلاردان عبارت بیر قوروپو ایدی. اونلار فئودال- تجارت سیستمین (مرکانتیل) حکم سورمه سینی طلب ائدیب و بو مقصده چاتماق اوچون قدیمدن موجود اولان فئودال- مطلق سیستمین آرادان قالدیریلماسینی طلب ائدیردی . 1906 – نجی ایلده مشروطه پادشاهچیلیق سیستمی تشکیل ائدیلدیکدن سونرا تئزلیکله آیدین اولدو کی ، تجارت بورژوازیسی و ایری ملکه دارلار سرای و عنعنه وی قوّه لرله بیرلشمه یه گیریب وبئله لیکله ایراندا دموکراسینین حیاتا کئچیریلمه سینه منفی تاثیر بوراخدیلار. اونلار دولتده حقیقی حاکمیتی اله کئچیریب و اساس قانوندان فئودال- مرکانتیل سیستمی قوّه ده ساخلاماق مقصدیله استفاده ائدیردیلر. بونونلا یاناشی اونلار اؤلکه نین انکشافی و مستقل صنایع لشمه سیندن ده قورخوردورلار. چونکو عملده خارجی تضییق لر و همچنین داخیلی سیاسی عنعنه وی قوّه لر اونلارین مووقعینی تهلیکه آلتینا سالیردی.
دئمک اولار کی ، غرب اؤلکه لرین اساس قانونلاری نمونه لری اساسیندا قبول ائدیلمیش مشروطیت اساس قانونوندان گؤزله نیلن اومیدلرین دوغرولماماسی ، اگر معیّن معنادا اونون مضمونونون نتیجه سی ایدیسه ، دیگر طرفدن ده بو ، اساس قانونون حیاتا گئچیریلمه سینی نا ممکون ائد ه ن سیاسی – اجتماعی و تاریخی مناسبتلر ایدی. بورادا بو فاکتورلارا نظر سالیب و اونلارین اسلام جمهوروسو- ولایت فقیه سیستمی نین حاکمیته گله جه یینه زمین یارادان مناسبتلری گؤسترمه یه چالیشاجاغام.
پارلامنتاریزمین تاریخی انکشافی
1- ایران مشروطه انقلابی عرفه سینده
19- عصرده ایراندا هله مطلق اداره ائتمه فورماسی نین حکم سورمه سینه باخمایاراق ، بو عصر اوّلکی لردن اساسلی صورتده فرقلنیردی. چونکو فتح علیشاهین حاکمیتی دؤورونده ، کئچمیش تصادفی علاقه لردن سونرا ، اوروپا ایله ، اونون اقتصادی و حربی قدرتی ، اونون انکشافی و تکنیکی ایله آچیق رقابت و ضدّیتلر باشلاندی.
اوّللر ایرانین خارجی اؤلکه لرله علاقه سی محدود تجارت علاقه لری ایله کفایت لنیردیسه ، 19 – عصرده ایرانا اؤز تاثیرینی گؤستره ن اوروپانین ، خصوصیله انگلستان و روسیه نین تاثیری ائله محکم ایدی کی ، او ، ایراندا مشروطه حرکاتی نین حاضیرلانماسینا حل ائدیجی درجه ده زمین یاراتمیشدیر. بیر – بیریله رقابت آپاران انگلستان و روسیه حکومتلری آراسیندا کی مبارزه ، ایشی او یئره گتیریب چیخارمیشدی کی ، ایران فورمال مستقل لیی اولان بیر یاریم مستعمره وضعیتینه دوشموشدو. دیگر طرفدن ایسه اوروپانین ایرانا بؤیوک تاثیری نتیجه سینده ، کهنه فئودال اجتماعی قورولوش تدریجا دئیشیردی. بو او دئمکدیر کی ، اقتصادی و سوسیال مناسبتلر کئچمیش دؤوروله مقایسه ده یئنی بیر معنا کسب ائدیردی. بو دئیشیک لر نهایت ایراندا مشروطه حرکاتینین و پارلامنتاریزمین یارانماسینا گتیریب چیخاردی.
19- عصرده ایراندا مشروطه حرکاتی دؤلاییسیله حاضیرلاندیغی اوچون ، آشاغیدا بو دؤورون انقلاب اوچون حل ائدیجی اهمّیته مالیک اولان فاکتورلاری داها اطرافلی تحلیل ائدیله جک .
1.1. انگلستان و روسیه نین ایرانا نفوذو
انگلستان و روسیه نین ایرانا گئنیش نظارت ائتمک اوچون جد و جهدلری 1800 – نجو ایلدن ، یعنی بیرینجی ناپلئونون روسیه تزاری بیرینجی پاولPaul ایله بیرگه هندوستاندا انگلستان حاکمیتینه هجوم ائتمک پلانی نین حاضیرلانماسیندان
باشلاییر. ناپلئون ایرانین کومک ایله انگلتره نی هندوستاندا دنیز یولوندان محروم ائتمک ایسته ییردی.
انگلستان ایسه چالیشیردی کی ، هندوستاندا کی مستملکه لری اوچون تهلکه اولان ناپلئون و ایران شاهی آراسیندا کی راضیلاشمالارا مانع اولسون . بونا گؤره ده او هندوستاندان ایرانا صلاحیتلی بیر انگلیس ماموری گؤنده ریب و او دا اؤز نوبه سینده هدیّه لر و وعده لر وئرمک له ایران شاهینی انگلیس لرله بیرلیکده فرانسانین علیهینه یؤنه لمیش بیر مقاوله باغلاماغا تحریک ائدیر. (1)
مقاوله ده محاربه شرایطینده قارشیلیقلی حربی یاردیم نظرده توتولوردو.
روسیه ایرانین شمالیندا ایرانا عاید اولان اراضی لری اشغال ائتمک اوچون بیر باشا حربی عملیات باشلایاندا ، انگلیس لر 1800 – نجو ایلده باغلانمیش قارشیلیقلی مدافعه مقاوله یه باخمایاراق ، روسیا ایله فرانسایا قارشی متّحد اولدوقلارینا اساسلاناراق ، ایرانا هر هانسي بیر حربی کومک لیقدان امتناع ائدیر. بئله اولدوقدا ایران یئنیدن فرانسایا مراجعت ائدیب و ناپلئون ایرانا هر بیر جور مومکون کومکه وعده ائدیر.
او 1807 – نجی ایلده ایران اوردوسونو معاصر اوروپا سویه سینده حاضیرلاماق اوچون تهرانا 70 نفر ضابط گؤنده- ریر. سون نتیجه ده ایران انگلیس لرین تضییقی و اونون ایرانین جنوبیندا فارس ولایتینی اشغال ائتمک تهلکه سی ایله اوزله شه ره ک ، فرانسانین حربی هیاتینی گری قایتارمالی اولور. بو دؤورودن باشلایاراق ایراندا نظارت ائتمک اوغروندا بیر – بیریله رقابت آپاران بؤیوک دولتلر انگلستان و روسیه اولور. انگلیس لرین ماراغی هر شئیدن اول بوندان عبارت ایدی کی ، اؤزونون هندوستان مستملکه لرینه یولو آچیق ساخلاسین. روسیه نین ماراغی ایسه شمالدا بوز وورمایان لیمانلاری نین (بندرلرینین) چاتیشمازلیغیندان ایره لی گلیردی.
بو دؤوروده ایرانین گونئی حصصه سی انگلیس لرین گوجلو اقتصادی ، نظامی و سیاسی تاثیری آلتیندا ایدی . ایرانین شمالیندا ایسه رو سیه ایران ایالت لرینی اشغال ائتمک اوچون حربی عملیات لار گئچیریردی. 1813 و 1826 – نجی ایل محاربه لری ایرانین شمالیندا ایالت لرین ایتیریلمه سینه گتیریب چیخاردی. بو محاربه لرده او جمله دن گلستان و تورکمنچای مقاوله لری اوزه رینده آذربایجانین بیر حصصه سی روس امپریاسینا داخیل ائدیلدی.
هر ایکی محاربه ده کی مغلوبیت لر تکجه اراضی ایتگیسی ایله کفایت لنمیردی ، همده بو قاجارلار سلاسه سینین تزار رژیمیندن خصوصی آسیلیغینا سبب اولدو. چونکو 1828- نجی ایل تورکمنچای صلح مقاوله سینده ولیعهد عباس میرزا روسیه ایله راضیلیغا گلدی کی ، روسیه حکومتی اونون تخت – تاجا صاحیب اولماق حقوقونو تانییب و اونون ورثه لری آراسیندا ایران سلطنتی نین دوام تاپماسینا تامینات وئرسین . بو واختدان قاجارلار سلاسه سینین شاهلاری روس حمایه -سی و تاثیری آلتینا دوشوب و نئجه دئیرلر ، اؤز ماراقلارینی حیاتا کئچیرمک اوچون روس حکومتی نین الینده بیر آلته چئوریلدیلر. مثال اوچون روسلارین کومک ایله محمد علیشاه 1908 – نجی ایلده ایران پارلامنتینی توپا باغلایب و اونو باغلاددی .
یوخاریدا قید ائدیلدی کیمی ، اگر ایران سراییندا روسیه نین یاخین طرفدارلاری وار ایدیسه ، انگلیس لر ایرانین گونئ منطقه سینده کؤچه ری طایفالارلا سیخ علاقه ساخلایب و ایراندا اؤز پلانلارینین حیاتا کئچیریلمه سینده اونلاردان استفاده ائدیردیلر.
ایرانین 1826 – نجی ایل مغلوبیت اینه قده ر روسیه حربی اشغالچیلیق سیاستی یورودوردو. 19- نجو عصرین اورتالاریندان باشلایاراق ، روسیه بیر واختلار انگلیس لرین ائتدیی کیمی ایرانی همچنین اقتصادی و سیاسی جهتدن ده اؤز نظارتی آلتینا آلماغا باشلادی. بئله لیکله 19 – عصرین اورتاسیندان بری ایران اوچون هر ایکی دولت یعنی انگلستان و روسیه دولتلریندن «کؤنول لو آسیلی لیق» دؤورو باشلاندی. اونلار – انگلستان و روسیه – اؤزلرینین گئنیش- لنن صنایعسی اوچون خام مال الده ائمک و اؤز صنایع محصول لاری اوچون ایراندا یئنی بازارلار تامین ائتمک اوچون بیر- بیریله رقابت آپاریردی و بو زمان امتیازلار اله کئچیرمک و بیر طرفلی تجارت سازش لری واسطه سیله ایرانین انگلستان و روسیه طرفیندن کونوللو سیخیشدیریلماسی باشلاندی. تئزلیکله انگلستان و روسیه ، اؤلکه نی داها چوخ نظارت آلتیندا ساخلاماق اوچون ایرانا سرمایه خارج ائتمه یه باشلاد یلار. بو جور «کونوللو سیخیشدیرما» اصولو تئز- تئز حربی تضییق واسطه سیله مشایعت اولونوب و سرایا رشوت وئرمکله اونو اله آلماقلا حیاتا کئچیریلیردی.
انگلستان و روسیه یه وئریلن مختلف امتیازلار ایران اقتصادیاتینی تمامیله افلاج وضعیتینه سالیردی. چونکو انحصارلارین اجنبی لرین الینه گئچمه سیله ، دئمک اولار کی ، بوتون داخیلی بازار و حل ائدیجی اقتصادی ساحه لر انگلستان و روسیه نین نظارتی آلتینا گئچیردی. مثال اوچون 1870 – نجی ایلده ناصرالدین شاه ایل لیک گلیرین 15- % 20 – ای مقابیلینده دمیر یؤلونون ، کوچه لرین و داها سونرا نفت و دیگر مینرال لارین استثماری ، همچنین کارخانالارین ، کانال و دیگر سووارما تاسیساتلاری نین تیکیلمه سی انحصارینی 70 – ایل مددتینه انگلیسلی Baron Julius de Reuter وئرمیشدی . بوندان علاوه ایران گمرک خاناسی دا ایگیرمی مین فوند استرلینگ مقابیلینده 25 – ایل مددته اونا وئریلمیشدی.
او دؤورون سیاسی خادملریندن بیری اولان ، انگلیس Henri Ralson Sir او مناسبتله بئله یازیردی : » بو مقاوله ایله ایرانین و انگلستانین گله جه یی بیر – بیریله باغلاندی …. بو مقاوله چاپ اولاندان و نشر ائدیلن کیمی ، هامی باشا دوشدو کی ، اؤلکه نین بوتون وار – دولتیندن ایستر صنایعه ، ایسترسه کند تصرفاتی ساحه لرینده استفاده ائتمک حقوقو بیر دفعه انگلیسین الینه وئریلمیش و بللی دیر کی بوندان دا هانسی اوستونلوک لر میدانا چیخار. اوّللر هئچ کیم بئله بیر واجب مقاوله نین بیر انگلیسله باغلانا بیله جه یی نین مومکونلوغونو تصّوورونه بئله گتیره بیلمزدی» (2)
آنجاق ایکی ایل کئچندن سونرا بو مقاوله ایران خالقلارینین بعضی دایره لرینین گوجلو اعتراضی و روس رقیبلری نین طلبینه گؤره ایران حکومتی طرفیندن لغو ائدیلدی.
آرتیق 1889 – نجی ایلده همین بارون رویتره 1872 – نجی ایلده لغو ائدیلمیش سازشین زیانی نین ئوده نیلمه سی کیمی ایراندا Iran Imperial Bank امتیازینین اساسینین قؤیولماسینا اجازه آلماق میسّر اولدو. بونونلا بئله پول نشری نین حقوقو و بونون نتیجه سینده ده اؤلکه نین ارزی و همچنین پول سیاستی اوزه رینده حاکمیت یالنیز بیر بانکا یا مخصوص ائدیلدی. بانکین مدیریتی لندن ده یئرلشیردی و ایران قانونلارینا تابع دئییلدی. «ایران امپریال بانکی» ایرانین بوتون ایری شهرلرینده اؤز شعبه لرینی یاراتمیشدی و بوتون پول دؤرویه سی اونون نظارتی آلتیندا ایدی. بوتون بانک عملیاتلارینین خالص گلیریندن آنجاق 6% – ای سرایا چاتیردی. (3)
1871- نجی ایلده روسیه ده ، ایران سراییندان «روسیه انقراضی بانکاسی» نین یارادیلماسینا راضیلیق آلدی. بو بانک روسیه مالیّه وزارتی نین بیر شعبه سی ایدی و بونا گؤره ده ایران قانونلارینا تابع دئییلدی. 21 – مارس 1821- نجی
ایلده شاه ، توتون انحصارینی Major Mr. G. F. Talbort آدلی بیر انگلیسه وئردی. بو امتیازین اوزه رینده انگلیسلی مایورا تک باشینا 50 – ایل مدّتینه ایران توتونون بئجه ریلمه سی ، ساتیلماسی و اخراجی حقوقلاری وئریلدی. بونون عوضینه شاه ایل لیک گلیرین 25% طلب ائتدی . بیر ایل سونرا بو سازش بوتون اهالی نین اعتراضینا گؤره لغو ائدیلدی. آنجاق ایران حکومتی 1892- نجی ایلده ، لغو ائدیلمیش توتون انحصاری نین شرکتلرینه ده ین زیانی اؤده مک اوچون ایران امپریال بانکاسی نین واسطه چیلی ایله انگلستاندان 6% ربح ایله بئش یوز مین فوند استرلینگ بؤرج آلماغا مجبور اولدو. آلینان بؤرج اوچون تامینات کیمی ایران دولتی جنوبی ایرانین گمرک حقوقلارینی انگلستانا رهن وئردی.
هئچ بیر علاوه ایضاحا احتیاج یوخدور کی ، انگلستان و روسیه یه وئریلن مختلف امتیازلار و ائله جه ده روسیه و انگلستان طرفیندن شاها وئریلن بؤرج لارین نتیجه سی هر دفعه خارجدن داها بؤیوک بؤرج آلماغا و یئنی امتیازلارین وئریلمه سینه و آخیردا ایرانین انگلستان و روسیه اؤلکه لریندن داها آرتیق آسیلی اولماسینا سبب اولوردو.
نهایت مظفرالدین شاه 28-مای 1901 –نجی ایلده ایرانین تاریخینده ایلک دفعه اولاراق ، ایگیرمی مین فوند استرلینگه انگلیسلی William Knox d, Arcy – یه ایلک نفت امتیازینی ساتدی. بو سازشین مدّتی 60 – ایل ایدی. بو سازشده اساسا روس نفوذو آلتیندا اولان 5 شمالی ایالت – آذربایجان ، گیلان ، استرآباد ، مازندران و خراسان – استثثنا اولماقلا ، d, Arcy بوتون ایران اراضیسینده نفت یاتاقلارینی تدقیق و استثمار حقوقونا مالیک ایدی. ایل لیک خالص گلیرین 16% -ای ایران حکومتینه وئریلمه لیدی.
d, Arcy طرفیندن یارادیلان نفت شرکتی (Anglo-Iranian Oil- Company) آدلاندیریلدی. سونرالار یعنی 1908 – نجی ایلده یارادیلمیش انگلیس – ایران نفت شرکتی انگلیس حکومتینه تابع ایدی.
امتیازلاری اله گئچیرمک خارجی حکومتلره ایرانا نه اینکی اقتصادی ، همچنین سیاسی جهتدن ده آغالیق ائتمه یه امکان وئریردی. بئله لیکله 1862 – نجی ، 1865 – نجی و 1872 – نجی ایللرده هند – اوروپا تلگراف آژانتی لی یین انگلیس دپارتمانتی مظفرالدین شاهلا ایراندا تلگراف خطی نین تیکیلمه سی و استفاده سی حاققیندا سازش باغلادی. بو سازشه گؤره بوتون حقوقلار یالنیز انگلیسه مخصوص ایدی. بو تلگراف خطی ، ایرانین گونئی ایالتلرینی انگلستانین تاثیری آلتینا آلدی. انگلیس حکومتی بیر نئچه طایفا باشچیسی ایله علاقه یه گیره بیلدی و تلگراف خطینی قؤروماق بهانه سیله اؤلکه – نین سیاسی حیاتینا مداخیله ائتمه یه باشلادی. بوندان باشقا، انگلستان ایران دولتی نین تابع لیینده اولمایان تلگراف خطی –نین تیکیلمه سیله او دؤورون ان مهم خبرلر واسطه سیندن اؤز سیاستیلرینه اویغون استفاده ائتمک امکانینا مالیک اولدو. تلگراف اداره لری انگلیسلی لر ، هندوستانلی انگلیس تبعه لری و یا خود «معتبر» ایران قوللوقچولاری طرفیندن اداره اولونوردو.(4)
اجتماعي قورولوش
یوخاریدا قید ائتدییمیز کیمی ، 19 – عصرده ایراندا فئودال اجتماعی قورولوش اوروپانین ، خصوصیله انگلستان و روسیه نین تاثیری نتیجه سینده دئیشمکده ایدی.
19- عصرین اوّللرینده ، اوروپانین آرتیق انکشاف ائتمیش ، صنایع لشدیریلمیش اؤلکه لریله مقایسه ده ، اقتصادیات اساسینی کند تصرّفاتی و مال دارلیق تشکیل ائده ن ایران ، گری قالمیش بیر فئودالی اؤلکه ایدی.
بوتون اهالی نین 80% – دان چؤخو کندلرده یاشاییردی. بونوندا تخمینا 30% – ای طایفا قوروپلارینا منسوب ایدی . کندلیلر اکین ساحه لرده ایشله دیی ملکه دارلارین دؤزولمز ظولمو آلتیندا یاشاییردیلار. کندلیلرین بئجه ردی محصولون 5 – دن 3 تا 5 – دن 4 – او صاحبکارین پایینا دوشوردو. اگر توخومو صاحبکار وئریردیسه 10% – ای و اگر توخومو اؤزو الده ائتمه لی ایدیسه ، 20 % محصولدان اؤزونه قالیردی. (5)
کندلی لیلرین آسیلیغی همده اونونلا گوجله نیردی کی ، چوخ واخت مالیک اؤز کندلیلری اوزه رینده پلیس و محکمه حقوقونا دا مالیک ایدی. (6)
طایفا عضولری نین وضعیتی هئچ ده کندلی لرین وضعیتیندن فرقلنمیردی. طایفالار کند تصرفاتی ایله یاناشی اساسا مال دارلیقلا مشغول اؤلوردولار.
بیر قایدا اولاراق طایفا عضولری نین ایری تؤرپاق صاحبی اولان طایفا باشچیسیندان آسیلیقلاری ، کندلیلرین مولکه – دارلاردان اولان آسیلیغیندان هئچ ده ضعیف دئیلدی.
دئمک اولار کی ، او دؤوروده ایران مختلف قطب لرده دوران اجتماعی طبقه لرین بیر جمعیت ایدی. بیر قطبو تورپاقسیز کندلیلردن و ساده طایفا عضولریندن ، شهر صنعتکارلاریندان و خیردا آل – وئرچیلرین عبارت اولان اهالی- نین بؤیوک کؤتله سی تشکیل ائدیردی. بو قوروپون وضعیتی اونونلا سجیّه لنیردی کی ، اونلار چوخ کاسیب وضعیتده یاشاییر و هر هانسی سیاسی اراده سینی ایفاده ائتمک حقوقوندان محروم ایدیلر.
دیگر قطب شاه و سرایدان ، طایفا آریستوکراسیندان ، یوکسک آیت الله – حجت الاسلام لاردان ، ایری مولکه دارلاردان و یوکسک رتبه لی مامورلاردان عبارت ایدی. بوتون بو قوروپلار اوچون عمومی جهت بو ایدی کی ، اونلارین نماینده- لری ، بؤیوک تورپاق اراضیسینه قسما خصوصی مولکیت کیمی ، قسما دولت مولکیتی کیمی صاحب ایدیلر. (7)
بوتون بو قوروپلارلا مقایسه ده شاه حاکم رولا مالیک ایدی. تورپاقلارین حاکیم طبقه آراسیندا پایلانماسی حاققیندا اونو دئمک اولار کی ، شاه اؤلکه نین ان ایری مولکه داری ایدی. اکثر حال لاردا ایسه ، ایری مولکه دارلارا اونلارین تورپاق ساحه لری شاه طرفیندن اجاره یه (تیول) وئریلیردی.
یالنیز 19 – عصرین اؤرتالاریندان باشلایاراق شاهین تورپاق ساحه لری نظره چارپاجاق درجه ده اؤز معناسینی ایتیردی. شاهین سایسیز – حسابسیز شخصی خرجلری وضعیتی او درجه یه چاتدیردی کی ، شاهلیغا مخصوص تورپاق ساحه لری ساتیلدی و بئله لیکله بو تورپاق ساحه لری نین یئرینی گئتدیکجه خصوص مولک لر توتوردو.
شاهین رولو 19- عصرین اؤرتالارینا قده ر بؤیوک تورپاق ساحه لرینه صاحیب اولماسیندان علاوه بونونلا سجیّه لنیردی کی ، 1906 – نجی ایلده مشروطیت پادشاهچیلیغی یارانا قده ر ، او دولت حاکمیتی نین یگانه باشچیسی ایدی. مطلق حاکم کیمی ، قانون وئریجیلیک ، اجرا ائدیجی و عدلیه حاکمیتی نی او اؤزونده بیرلشدیرمیشدی . اؤز مطلق حاکمیتی نی شاه اونا تابع دولت اورقانلارینا «شاهلیق فرمانلاری» ایله حیاتا گئچیریر و بو زمان اوندان آسیلی ناظر و یوکسک مامورلار طرفیندن مدافعه اولونوردو. شاهین مطلق حاکمیتی نی اؤلکه نین بوتون ایالتلرینده حقیقتا حیاتا گئچیمک اوچون هر حالدا ، شاه ، سرای اداره اورقانلاری و مامورلارین آزلیغینا گؤره ، اکثر حال لاردااؤز یاخین قوهوملاریندان ، ایالت باشچیسی تعین ائدیر و اونلارا بیر وظیفه اولاراق تاپیشیلیردی کی ، ایالتلرده شاه حاکمیتینه عمل اولونماسینا نظارت ائتسینلر.
کیچیک شهرلری ایسه «حاکیم» لر ( بونلار اکثر حال لاردا شاهزاده و یا خود شاهین باشقا قوهوملاری ایدیلر) اداره ائدیردیلر. اکثر حال لاردا دولت وظیفه لری ، همچنین وئرگی لرین ییغیلماسی کیمی دؤلت گلیر منبع لری شاه طرفیندن اجاره یه وئریلیردی و والی لر اؤز وظیفه لرینی شاهدان ساتین آلیردیلار. وظیفه لرین ساتیلماسی اؤز نوبه سینده شاه و اونون سرایی اوچون هئچ بیرایتگی دئیلدی . چونکو وظیفه آلان ، آلدیغی وئرگی لرین معین بیر حصصه سینی سرایا وئرمه لی ایدی. ییغیلمیش وئرگیلرین دیگر حصصه سی ایسه اونون شخصی استفاده سینده قالیردی. بونوندا نتیجه سی بعضا ائله اؤلوردو کی ، والی لر اهالی دان مومکون قده ر داها چوخ ، حتّا بعضا سلاحلی دسته لرین کومک ایله وئرگی ییغماغا چالیشیردیلار.
آیدیندیر کی ، اجتماعی حاکمیتین بو جور خصوصی مولکیته چئوریلمه سی سیستمی ، روشوه خورلوق اوچون ال وئریشلی شرایط یارادیردی و بونون دا آغیرلیغی اهالی نین اوزه رینه دوشوردو. بو یوکو آغیرلاشدیران داها بیر فاکتور دا ناظر و ولایتلره تابع اولان مامورلارین عمومیتله مواجب آلماسی ایدی و اونلار جماعتین حسابینا یاشامالی اولوردولار. حکومت او جمله دن پلیس مامورلارینا دا جزئی معاش وئریردی. ایستر ناظیرلیک لره ، ایسترسه ده ولایتلره تابع اولان بوتون پلیس اداره لری اهالی نین وئردیی «چای پولو» ندان و یا خود حبس ائدیلن لردن آلینان پول حسابینا یاشاییردی. (8)
محکمه ده وکیل لیک ائتمک یوکسک رتبه لی حکومت مامورلاری اوچون علاوه بیر وارلانما منبعی ایدی. اؤز ولایتلری داخیلینده حقوق – محکمه ایشلری ده تاپیشیریلمیش والی لر ، اکثر حال لاردا «جریمه» و یا ضمانت پولو آز اولانی گناهکار اعلان ائدیردیلر . کیم والیه بؤیوک مبلغ ده آزاد اولما پولو وئره بیلیردیسه ، آزادلیغا بوراخیلیردی. (9)
گئریه نظر سالاندا دئمک اولار کی ، تخمینا 19 – عصرین اورتالاریندا ایراندا هله قدیمدن قالان جدّی مطلقیت پادشاهچیلیق ایله سجیّه لن اجتماعی قورولوش دوام ائدیردی . شاه مطلق حکمران کیمی دولتده حاکمیتی اؤز الینده بیرلشدیرمیشدی . عین زاماندا او ، اؤلکه نین تخمینا بوتون مولک و تورپاقلارینین صاحبی ایدی و اکثر حال لاردا اؤز ساحه لریندن استفاده حقوقونو یوکسک مامورلارا ، ظابطلره و طایفا باشچیلارینا حواله ائدیردی. شاهین مطلق حاکمیتی ایله اهالی نین ان بؤیوک عاجز و حقوقسوز حصصه سی قارشی – قارشیا دوروردو. خالق دولتین فورمالاشماسیندا اشتراک ائتمیردی. شاه طرفیندن بعضی حاکمیت حقوقلاری وئریلمیش و سرایدا قسما نفوذا مالیک یوکسک طبقه ، شاهین قوهوملاری ، یوکسک دین خادملری و یوکسک رتبه لی مامورلار مستثنی تشکیل ائدیردیلر.
آرتیق قید ائتدیمیز کیمی ، او واختا قدر ایران اجتماعی قورولوشو هئچ بیر دئیشیک لیه معروض قالمامیشدی. آنجاق 19- عصرین اورتالاریندان اوروپانین ، خصوصیله انگلستان و روسیه نین تاثیری اقتصادی و اجتماعی ساحه لرده دئیشییک لر میدانا گتیردی و بونلاردا مشروطه حرکاتی نین عمله گلمه سی اوچون شرایط یاراتدی .
یوخاریدا اشاره اولوندو کی، انگلستان و روسیه ایلک حربی اشغال ائتمه سیاستیندن سونرا 19 – عصرین اورتاسیندان ایرانی بوندان بئله اساسا «صلح» یولو و واسطه لریله ، همچنین اقتصادی و سیاسی جهتدن اؤز نظارتی آلتینا آلماغا باشلامیشدی. ایراندا «صلح مداخله سی» آدی آلتیندا اساسا امتیازلارین اله کئچیریلمه سی و تجارت سازشلری نین باغلانماسی حیاتا کئچیریلیردی. مختلف امتیازلار و تجارت سازشلری ایلک نوبه ده بونا خدمت ائتمه لی ایدی کی ، بیر طرفدن انگلستان و روسیه ده وسعت تاپان صنایع اوچون یئنی ساتین بازارلاری الده ائدیلسین. دیگر طرفدن ایسه ، قسما انگلستانین و روسیه نین صنایع سینده استفاده ائدیلن پامبیق ، شکر چوغوندورو کیمی کند تصرفات محصول لاری نین ، قسما ده چای ، توتون و قورودولموش میوه کیمی گونده لیک طلبات مال لارین اؤز اؤلکه لرینه ادخالی تامین ائدیلسین.
بو سیاست آخیردا اورایا گتیریب چیخاردی کی ، ایراندا بو واختا قده ر ایلک نوبه ده خیردا کند تصرفاتی و خیردا ائو صنعتکارلیغینا اساسلانان کهنه فئودال اقتصادی قورولوش دئیشیلدی. اوجوز و چوخ واخت داها کیفیّت لی انگلیس و روس مال لارینین ادخالی ، داخیلده کی صنعتکارلیق محصول لارینین استحصالینا و اونلارین ساتیشینا زیان ووردو.
بو او دئمکدیر کی ، خارجی مال لارین تاثیری نتیجه سینده کندلرده و شهرلرده صنعتکارلیق موسسه لری اؤز ایشینی دایاندیرماغا مجبور اولوردو. چونکو اونلارین مال لاری خارجی جنس لرله رقابتده دوام گتیرمیردی.
انگلستان و روسیه نین تاثیری کند محصولاتی ساحه سینده ده کؤک لو دئیشیک لره سبب اولموشدور. اؤلکه ده بو واختا قده ر کند محصولاتی سیستمی اساسا داخیلی احتیاجلارین بر طرف ائدیلمه سینه یؤنه لمیشدی . 19 – عصرین اورتالاریندا بئله عنعنه وی محصولات سیستمی دئیشیلدی و بوندان سونرا انگلستان و روسیه یه صادر ائتمک اوچون دویو ، توتون ، پامبیق کیمی کند تصرفاتی محصول لارینین استحصالی بؤیوک اهمّیت کسب ائتدی . استحصالین دئیشیلدیرمه سی امکانی اولمایان بیر چوخ عنعنه وی کند تصرفاتی ساحه لری اؤز معناسینی ایتیردی و بو دا کیچیک و اورتا فئودال لارین مفلس لشمه سینه سبب اولدو. (10)
اونلارین یئرینی آریستوکراتلار و بؤیوک ملکه دارلارلا یاناشی تجارتچی مولکه دارلارین (مرکانتیل بورژواسی) طبقه سی توتدو. تجارت ساحه لریله مشغول اولان ملکه دارلارین بئله سوّیه ده موجود اولماسی هر ایکی بؤیوک دولتین یعنی انگلستان و روسیه نین سایه سینده ممکون اولموشدو . چونکو اونلار گتیریلمیش خارجی مال لارین مثال اوچون پارچا ، قند ، چینی مال لاری ایراندا ساتیب و بوندان بؤیوک قازانج الده ائده بیلیردیلر. (11) لاکین بو قازانجی هر هانسی بیر یئرلی صنایعه ده قویماق اولموردو. چونکو داخیلده یئنی یارانان صنایعدن اوجوز اوروپا مال لاریله رقابتده مدافعه اولونموردو. بئله کی 1850-1860 – نجی ایل لرده ایراندا باشقا ساحه لرله یاناشی کاغیذ فابریکی ، چینی قابلار ، شوشه کارخانالاری ، توخوجولوق فابریک لری قورولدو . لاکین قیسا بیر مدّت عرضینده بو فابریک و کارخانالارین اکثریتی افلاس اولوب و آرادان گئتدی. چونکو اونلار آرتیق قید ائدیلدیی کیمی ، مدافعه ائدیجی گمروک قانونون اولمادیغی اوچون انگلیس و روس مال لارینین گوجلو تضییقی آلتیندا محکم لنه بیلمیردیلر. بو سببدن ایری تاجرلر خارجی مال لارین ساتیشیندان الده ائدیلن منفعتدن شاهدان تؤرپاق ساحه لری آلیب و بو یول لا دا هم تاجر و همده مولکه دار اولوردولار. اونلار بیر طرفدن اؤز تورپاق ساحه لرینده استحصال اولموش اساسا کند تصرفات محصول لارینین اخراجی یولوایله بؤیوک وار – دؤولت الده ائدیردیلر و دیگرطرفدن ایسه اؤزلرینین آرتیق آرتمیش اقتصادی اهمیت کسب ائتمه لرینه باخمایاراق ، اؤلکه ده دؤولتین اداره اولمونماسیندا هئچ بیر سیاسی نفوذا مالیک دئیلدیلر. بو اوچون ده اونلار دؤولتده سیاسی حاکمیتین اداره سینده اؤزلرینین لازیم سوّیه ده اشتراکینی طلب ائدیردیلر.
بو دؤوروده ، تاجرلرین شخصی مولک اله کئچیرمه سی پروسه سی ، هم یوکسک مامور و ضابط لرین دولت پولونو گیزلی خرج لمک و آلدیقلاری روشوت حسابینا مولک الده اتمه سی و همچنین شاها مخصوص تورپاق ساحه لرین ساتیلماسی پروسه سی ایله پارالل گئدیردی. سرایدا کی پول چاتیشمازلیغی و شاهین گنینه – بؤلونا شخصی خرج لری نتیجه سینده شاها مخصوص تؤرپاق ساحه لری نین بؤیوک بیر حصصه سی ساتیلیردی. شاهین خصوصی مولک لرینین ساتیلماسی ، اونون اقتصادی ضعیف لمه سی ایله یاناشی سیاسی ضعیف لمه سینه ده سببب اولوردو.
ایران جمعیتی نین اقتصادی و اجتماعی ساحه لرینده باش وئره ن دئیشیک لر، عین زاماندا یاواش اولورسا دا مدنی حیاتی دا دئیشدی. ….
***
یوخاریدا قید ائتدیک کی ، ایران جمعیتی نین اقتصادی و اجتماعی ساحه لرینده باش وئره ن دئیشیک لیک لر ، عین زاماندا یاواش اولورسا دا مدنی حیاتی دا دئیشدی . ایرانین انگلستان و روسیه ایله سیخ علاقه لری نتیجه سینده اوروپا یا یؤل آچیلدی و مختلف جور فیکیر و ایده آل لار ایرانا یؤل تاپدی . اوروپا نی تانیماق ، خصوصیله ایران آیدینلارینا ایلک دفعه اولاراق اؤزاؤلکه لری نین گری لیی و اوروپانین انکشافی آراسیندا کی فرقی گؤرمه یه امکان وئردی . بو اوچون بونلار آراسیندا داها تئز – تئز لازیم و اجباری رفورم لار طلب ائدیلیردی.
اوروپا سیاحت لرینده اورادا کی ترقی دن تاثیرلنن قاجارلار سلاسه سینین بیر نئچه شاهی حتا ، ایران اهالیسینی اوروپالاشدیران رفرم لارطرفداری اولدولار. 1848 – نجی ایلده تخت و تاج صاحبی اولموش ناصرالدین شاه ، مثال اوچون عنعنه وی اولاراق دین خادم لرینین نفوذو آلتیندا اولان کوتله وی تحصیل سیستمینده رفرما تدبیرلری حیاتا کئچیردی. قدیم دین – فلسفی مکتب لرله یاناشی 1851- نجی ایلده ضابط لر ، تکنیک لر و طبیعت شناسلارین تحصیل آلمالاری اوچون عالی مکتب «دارالفنون» یارادیلدی و بورایا همچنین اوروپادان دا اؤیره تمن (معلم ) قوّه لر جلب ائدیلدی. بوندان علاوه او ایران مطبوعاتی نین دا اساسینی قویدو . 1850- نجی ایلده ایراندا دولت پولونون حسابینا ماشین اصولو ایله چاپ ائدیلمیش ایکی غزه ت چیخدی. بو دؤروده ایلک دفعه اولاراق همچنین بؤیوک بیر طلبه (دانشجو) قوروپاسی خارجه گؤنده ریلدی.
ناصرالدین شاهین حیاتا کئچیردیی رفرم لار هئچ ده کؤک لو رفرم لار دئیلدی و اؤلکه نین مدرن لشدیریلمه سینده آنجاق جزئی موفقیّت قازانا بیلیردی . باشقا سؤزله ، اونون بو و یا دیگر رفرم لاری ، حکومتی نین بؤیوک منفی جهتلری آلتیندا تاثیرسیز قالیردی. مثال اوچون او اهالی نین بؤیوک حصصه سی نین دوچار اولدوغو یوخسوللوغو آرادان قالدیرا بیله جک اجتماعی رفرم لارا هئچ بیر ماراق گؤسترمیردی. بونون عوضینده او سلف لری کیمی ایران اهالیسینه قارشی اؤزباشینالیق سیاستی ایره لی سوروب و سرایی تنقید اتمه یه جسارت ائدن هر بیر شخصه قارشی آمانسیزلیق ائدیب و اؤز خیرینه اجنبی لره امتیازلار ساتیب و بونون عوضینده ایسه اؤزونون و سرای آداملاری نین جل – جلال ایچینده یاشامالاری اوچون خرج ائتمه یه بؤرج آلیردی.
دولت طرفیندن حیاتا کئچیریلن رفرم لارین فایداسی بوندان عبارت ایدی کی ، بو اوروپایا تدریجا آجیلان بیر یؤل ایدی و هر شئیدن اوّل ایرانلی طلبه لر و آیدینلار اوچون خارجده اوخوماق امکانی ایدی. بو طلبه و آیدینلارین بیر چؤخو اؤز وظیفه لرینی بوندا گؤروردور کی ، ایران خالقلارینی اوروپانین ترقی سیله تانیش ائتسین و اونلاردا بونا اوخشار بیر انکشافی مومکون اده بیله جک حاکمیت سیستمی نین یارادیلماسیندا ماراق اؤیاتسین.
اجمالی اولاراق دئمک اولار کی ، مشروطه انقلابی عرفه سینده انگلستان و روسیه نین تاثیری نتیجه سینده ایراندا بیر – بیریله باغلی اولان اقتصادی – اجتماعی عنصرلر میدانا گلمیشدی کی ، عنعنه وی اجتماعی قورولوشون دئیشیلمه سینه سبب اولدولار. کهنه اجاره سیستمی بو دؤوروده بحران وضعیته دوشموشدور و خارجله تجارت نتیجه سینده وارلانان ایری تاجرلرین یئنی یارانان طبقه سی (مرکانتیل بورژوا) بو واردان هم تؤرپاق ساحه لری نین ساتین آلماسی و همده سیاسی حاکمیتین اله کئچیریلمه سی یؤلوندا استفاده ائدیردی.
اؤز ماراقلارینی داها یاخشی بیر سیاسی سیستم ایله تمثیل ائتمک اوچون ایری تاجرلره ایران اهالی سینین کومه یی لازیم ایدی. اونلار بونون اوچون قاجارلار سرایینا قارشی ایران اهالیسی نین عمومی ناراضی لیغیندان استفاده ائدیب و نهایت اؤزلرینین اشتراکی ایله مشروطه حرکاتینین یارادیلماسی اوچون ان اون جرگه ده اؤزلرینینن ، روحانیلرین و آیدینلارین دوردوغو بیر انقلاب حاضیرلادیلار.
B– 1
1905 – 1909 – نجی ایل لرده مشروطیت انقلابی
ایران خالقلاری نین مطلق پادشاهچیلیقا قارشی تضییقی آلتیندا مظفرالدین شاه مچبور اولدو کی، 5 – آوقوست 1906 – نجی ایلده مشروطیت پادشاهچیلیغی حاققیندا قانون امضالاسین . مشروطیت انقلابی اؤز کاراکترینه گؤره شاهین و اونون حکومتی نین یالنیز آیری – آیری سهولرینه قارشی مانیفستا دئیلدی ، عکسینه ، ایران تاریخینده ایلک دفعه اولاراق شاهین تک باشینا حوکمدارلیق ادّعاسینا قارشی اعتراض ، پارلامنتین یارادیلماسی و شاه حاکمیتینه قارشی سیاسی قوّه کیمی اساس قانونون قبول ائدیلمه سی طلب ائدیلیردی.
آشاغیدا کی بؤلومده مشروطه انقلابی نین سبب لری و انقلابین گئدیشاتی تحلیل ادیله جکدیر.
مشروطه انقلابی نین سبب لری
19- نجو عصرده ایران اجتماعی استروکتوراسینی تحلیل ائده رکن ، بیز آرتیق قید ائتدیک کی، تخمینا 19- عصرین اورتالاریندان باشلایاراق ، انگلستان و روسیه نین تاثیری آلتیندا ایراندا اجتماعی- اقتصادی قورولوشدا باشلایان دئیشیک لر و بونونلا باغلی اجتماعی طبقه لرده اجتماعی قورولوش تصوّرلری نین دئیشمه سی پروسه سی مشروطیت سیستمی نین یارانماسیندا حل ائدیجی فاکتوردور.
اجتماعی- اقتصادی قورولوشون دئیشیلمه سی ایری تاجرلر طبقه سی کیمی یئنی طبقه لرین یارانماسینا سبب اولدو. بو ایری تاجرلر طبقه سی اؤزلرینین آرتان اقتصادی گوجو نتیجه سینده غدّار رژیمی اؤز ماراقلارینی داها یاخشی تمثیل ائده ن یئنی بیر سیاسی سیستم ایله عوض ائتمک ایسته ییردیلر.
یئنی طبقه لرین یارانماسی ایله یاناشی ، عنعنه وی طبقه لرین مثال اوچون صنعتکارلار طبقه سی نین وجودو خارجی مال لارین رقابتی نتیجه سینده نظره چارپاق درجه ده تهلکه آلتیندا ایدی. بونا گؤره ده بو طبقه لرده بیر سیاسی سیستم طلب ادیردیلر کی ، او ، اجنبی دولتلرین حدسیز– حسابسیز نفوذونو محدودلاشدیرا بیلسین و اونلارین موجودلوغونون اساسلارینا قطعی تامینات وئرسین.
مشروطه حرکاتیندا اشتراک ائده ن مختلف طبقه لردن هر بیری نین اؤز ، بعضا حتّا بیر- بیرینه ضد اولان مقصدلری وار ایدی. بوتون بو قوروپلاری واحد جبهه ده بیرلشدیرن عمومی مقصد بو ایدی کی ، اونلار شاهین مطلق حاکمیتینی آرادان قالدیرماق ایسته ییردیلر. بیر حاکمیت کی ، ایراندا تخمینا بوتون طبقه لرین زیانینا اولاراق داخیلده گوج و استثمار حیاتا کئچیریردی و خاریجه مناسبتده ایسه اؤلکه نی اوروپا دولتلرینه ، هر شئید ه ن اوّل انگلستان و روسیه یه امتیازلار فورماسیندا ساتیردی و آلدیغی پول لارلا تمامیله شاه و اونون سرای اعیانلاری نین جاه – جلالّلا یاشاماقلارینی تامین ائدیردی.
دئمه لی مشروطیت حرکاتیندا اشتراک ائده ن اساس اجتماعی قووّه لر یاخیندان تحلیل اولونمالیدیر. بو اوچونده اساس دیقّت بو طبقه لری مشروطه حرکاتیندا اشتراکا وادار اده ن سبب لره وئریلمه لیدیر.
مشروطه انقلابیندا اساسا ایری تاجرلر ، دین خادملری ، ضیالیلار و شهرلرده یاشایان خیردا صنعتکارلار و خیردا تاجرلر اشتراک ائدیردی. بو انقلاب آنجاق شهرلرده محدودلاشیردی و کندلیلر ایسه شهرلرده کی حادثه لردن تجرید ائدیلمیشدیر.
مشروطه انقلابینین رهبرلیی اساسا ایری تاجرلرین ، یوکسک رتبه لی دین خادملرینین و بعضی ضیالی لرین الینده ایدی.
ایری تاجرلرین مشروطه حرکاتیندا اشتراکی اؤزلری نین اقتصادی فعال لیغینی آزاد انکشاف ائتدیرمک مناسبتلری یارادا بیلمک آرزوسوندان ایره لی گلیردی. افسوس کی ، ایری تاجرلر طبقه سی لاپ اوّلدن هم انگلستان و روسیه ایله ، همده سرایلا کومپرومیسه حاضیر ایدی. اجنبی دولتلرله گذشته راضیلیق اوندان ایره لی گلیردی کی ، ایری تاجرلر محض انگلستان و روسیه نین نفوذو نتیجه سینده میدانا گلمیش ایدی. چونکو خارجله تجارت اتمکله یئنی اوروپا محصول – لارینین ادخالی و اؤز تارلالاریندا بئجه ریلن کند تصرفاتی محصول لاری نین اخراجی یولو ایله اونلار یوکسک گلیر الده ائده بیلیردیلر. سونرا داخیلده ده فئودال سیستمی نین تمامیله آرادان قالدیرماسینی ایسته میردیلر. چونکو اونلارین اؤزلری ده ملکه دار ایدیلر. آنجاق بونا باخمایاراق بعضا ایری تاجرلر انگلستان و روسیه ایله و داخیلده سرای لا ضدّیتده اولوردولار. مثلا : 22 – مارت 1891- نجی ایلده (28 رجب 1307) توتون امتیازی بیر انگلیس لی شرکتینه وئریلنده (بو مقاوله ده اساسا انگلستان 50 – ایل مدّتینه ایران توتونون بئجه ریلمه سی ، ساتماسی و اخراجی اوزه رینده یگانه نظارته مالیک ایدی) بو امتیازی خارجه وئره ن شاه ایله ایری تاجرلرطبقه سی آراسیندا ایلک جدّی ضدّیتلر یاراندی.
ایری تاجرلرین کاروانلاری یول کسنلر طرفیندن تالان ادیلنده ، یا خود والی لر اونلاردان اوزباشینا یوکسک وئرگی و دیگر پول لار طلب ائدنده ، اونلار اؤزلری نین مدافعه سی اوچون قانون طلب ائدیردیلر. اگر اجنبی شرکتلر اونلارین تجارت ساحه لرینه حددن آرتیق نفوذ ائتمه سی دیلر و فئودال سیستمی داخیلینده مثال اوچون تجارت یؤل لارینین تهلکه سیزلیینه تامینات وئره ن بیر اصول- اداره اولسایدی، یقین کی تاجرلر حکم سوره ن مناسبتلرله راضیلاشاردیلار. عکس تقدیرده اونلار اؤزلرینین ایری تاجرلر کیمی موجود اولمالارینا تامینات وئره بیله جک بیر ملی – آزادلیق انقلابی طلب ائدیردیلر. (12)
یکون ووراراق دئمک اولار کی ، ایری تاجرلر خارجی اؤلکه لرله علاقه ساحه سینده خارجین ایرانا حددیندن آرتیق گوجلو نفوذونون محدودلاشدیریلماسینی و داخیلده ایسه بئله بیر مرکزلشدیریلمیش اداره اصولو طلب ائدیردیلر کی ، تجارت یول لاری نین تهلکه سیزلیینی ، ایالتلرده والی لرین اکثر حال لاردا سویغونچولوق تدبیرلری نین آرادان قالدیریلماسینی و یا خود ایری تاجرلرین اقتصادی انکشافینا تامینات وئره ن عدالتلی وئرگی سیستمی نین یارادیلماسینا امکان وئرسین. بوندان علاوه اونلار اؤزلری نین مولک لرینه سرای هجوملاریندان تامینات وئریلمه سینی و حتّا بعضی یئرلرده یونگول صنایع ساحه سینین یارادیلماسینا اجازه وئریلمه سینی ده طلب ائدیردیلر.
مشروطه انقلابینا مناسبتده توتدوغو موقع لره گؤره دین خادملرینی ایکی قوروپا بؤلمک اولار:
1- یوکسک طبقه یه منسوب اولان وارلی دین خادملری کاسیب و آشاغی طبقه یه منسوب اولان روحانیلر -2
یوکسک دین خادملری ایله مقایسه ده کاسیب روحانیلر، اهالی نین ان آشاغی طبقه لری نین طرفینده دوروردو.
اونلار اخلاقی سبب لردن اهالی نین بؤیوک اکثریتی و اؤزلری اوچون یوخسوللوغون آرادان قالدیریلماسینی طلب ائدیردیلر. یوکسک دین خادملری ایسه ، حاکم یوخاری طبقه یه منسوب ایدیلر و اکثر حال لاردا اونلار بؤیوک گلیر آلدیقلاری تؤرپاقلاری اداره ائد ه نلر و یا خود خصوصی ملکیت صاحبی ایدیلر. اونلاردان بعضی لری حتّا شاه ایله قؤهوم و یا خود سرای ین ان سیخ متّفق لری ایدی . یوکسک دین خادم لرینین معین بیر قسمی شاهلا مناقشه ده ایدیلر. چونکو اونلارین قدرتلری ، مولک لرینین چوخلوغویلا و دیگر تورپاق ساحه لریندن آلدیقلاری گلیرلرله دورمادان آرتیردی. اونلارین وار- دولتی آرتدیقجا، اؤزلری نین آرتان حاکم موقعینی شاه و سرایدان محافظه ائتمه – یه مجبور اولوردولار (قاجار سلاسه سینین بیر نئچه شاهی دفعه لرله یوکسک دین خام لری نین تورپاقلاری نین بیر حصصه سینی مصادره ائدیب و دولت تورپاقلارینا چئویرمه یه جهد ائتمیشدیلر).
مشروطیت انقلابیندا اشتراک ائتمکله یوکسک دین خادملری ایلک نوبه ده چالیشیردیلار کی ، تکجه شاه طرفیندن دئیل ، همده خارجی دولتلرین ایرانا نفوذو نتیجه سینده تهلکه یه معروض قالا بیله جک حاکم موقعلرینی قؤرویوب ساخلاسینلار. بئله لیکله اونلار 1891 – نجی ایلده توتون امتیازینین انگلستانا وئریلمه سی نین قطعی علیهینه اولموشدولار . چونکو اونلارین اؤز تورپاق ساحه لرینده ده توتون بئجه ریلیردی. اونلار همده قؤرخوردولار کی ، اوروپا مدنیّتی نین ایرانا ادخالی نتیجه سینده ، اسلام دینی اهالی آراسیندا اؤز تاثیرینی ایتیره بیلسین . بو او دئمکدیر کی» اؤزونو تمامیله حاکم طبقه کیمی حسّ ائده ن یوکسک دین خادملری اؤزلری نین تمثیل ائتدیکلری دینه هر هانسی بیر اطاعت کارسیزلیغدا اؤزموقع لرینه قارشی تهلکه گؤروردورلر» (13)
19- عصرین اورتالاریندا یارانمیش غیر مذهبی آیدینلار دا مشروطه انقلابیندا مهم رول اوینامیشلار. بو ضیالی- لارین بیرحصصه سی افلاس لانما تهلکه سیندن چیخیش یؤلونو اؤز اوشاقلاری نین تحصیلینده گؤره ن خیردا و اورتا فئودال لارین اوغلانلاری ایدی. بونلار اوروپایا گؤنده ریلیردی و اوروپادا اونلار تحصیل آلیردیلار کی ، ایرانا قایتدیقدان سونرا یوکسک وظیفه آلیب و توتا بیلسین لر.
آنجاق افلاسا چکیلمه تهلکه سی آلتیندا اولان خیردا و اؤرتا فئودال لارین اومیدی پوچا جیخدی. چونکو هر هانسی بیر وظیفه نی الده ائتمک اوچون کؤروپچیا و رشوت وئرمه بیرینجی درجه لی اهمّیته کئچیردی. بو سببدن ده بئله ضیالیلار لازیم رفورم لار طلب ائدیردیلر.
آنجاق اوروپادا تحصیل آلمیش ضیالیلارین اله حصصه لری ده وار ایدی کی ، اونلاری یوکسک وظیفه توتمالاری- نین تامین ائدیلمه سی دئیل ، عکسینه ، اؤز ایده آل لارینین حیاتا کئچیریلمه سی داها چوخ ماراقلاندیریردی. بو آیدینلار غربی اوروپا اؤلکه لری نین حکومت سیستمی نین اوستونلوک لرینه اینانیر و بونونلا مقایسه ده ایران دسپوتیزمینی حدسیز درجه ده گری لیک کیمی قبول ائدیب و بونا گؤره ده ایراندا لازیم دئیشیک لیک لرین طرفداری کیمی چیخیش ائدیردیلر.
اونلار اؤزلری نین وظیفه سینی بوندا گؤروردولر کی ، ایران اهالیسینه ایراندا مثبت دئیشیک لیک لرین مومکون – لویونو امکان داخیلینده ایضاح ائتسینلر. بئله ضیالیلارین اؤلکه نین داخیلینده کی معارف لندیرمه فعالیت لری ، خارجده یاشایان و اکثریتی ایرانی سیاسی سببلردن ترک ائتمیش یازیچی و زورنالیست لر طرفیندن مدافعه ائدیلیردی ( بو ضیالیلارین چؤخو میرزا فتحعلی آخوندوف ، میرزا عبدالرحیم طاللب اوف و میرزا زین العابدین مراغه ای- نین چاغداش فیکیرلریندن تاثیر آلیردیلار).
بئله لیکله بیر دسته ژورنالیست و یازیچی استامبولدا اساسی 1875- نجی ایلده قؤیولموش «اختر» ژورنالی نین رئداکسیا سیندا چالیشیردی. قاهره ده معارف لشدیرمه ایشی ، اساسی 1898 – نجی ایلده قویولان «ثریّا» و «پرورش» غزه تی اطرافیندا مرکزلشمیشدی. 1893- نجو ایلدن کلکته ده چیخماغا باشلایان «حب المتین» غزه ته- نین ده یوکسک سویّه سی وار ایدی. خارجده نشر ائدیلن بو ژورنال لارین آراسیندا اساسی 1890- نجی ایلده ایرانین لندن ده کی کئچمیش سفیری میرزا ملکم خان ناظم الدوله طرفیندن قویولان «قانون» ژورنالینین بؤیوک اهمیتی وار ایدی.
ایری تاجرلرین ، یوکسک دین خادملری نین و ضیالیلارین رهبرلیی آلتیندا ، یوخاریدا قید ائدیلدیی کیمی ، صنعتکارلار و خیردا تاجرلر ده مشروطه حرکاتیندا اشتراک ائتمه یه جلب ائدیلدیلر. خیردا تاجرلرین ظولمکار رژیمیندن ایلک ناراضیلیقلاری 1891- نجی ایلده ، توتون امتیازی انگلستانا وئریلنده اؤزونو گوجلو گؤسترمیش ایدی. انگلستان توتون امتیازینی آلماقلا ، ایران توتونونون اخراجاتی و اونون ایراندا ساتیلماسی خقوقونا یگانه مالیک اولدوقدا ، خصوصیله ایران توتون تاجرلری اؤزلری نین یاشایش و دولاناشیق واسطه سیندن محروم اولدوقلارینی باشا دوشدولر. اعتراض علامتی اولاراق ، او واخت بیر چوخ توتون تاجرلری اؤز دوکانلارینی باغلادیلار.
ایراندا کی گمرک سیستمی طرفیندن ده خیردا تاجرلر اؤزلرینی گوجلو تضییق آلتیندا حسّ ائدیردیلر. مظفرالدین شاهنین حاکمیتی دؤورونه قده ر 1896-1906 – هر شهرین اؤزونون گمرک اداره سی وار ایدی و مال لارین ایستر داخیلدن ، ایسترسه ده خارجدن گتیریلمه سیندن آسیلی اولمایاراق ، اوندان گمرک حاققی آلینیردی. گمرک حقوقو اکثر حال لاردا والی لر طرفیندن اجاره یه گؤتورولوردو و بؤیوک نفوذا مالیک ایری تاجرلر اؤز مال –لارینی گمرک حاققی وئرمه دن داخیل و خارج ائده بیلیردیلر. بونوندا نتیجه سینده گمرک وئرگی سینین اساس آغیرلیغی خیردا تاجرلرین اوزه رینه دوشوردو.
ایران پارلامنتاریزمی نین مسئله لری (2)-احمد یزدانی
Alavi, Bozorg, kämpfendes Iran, Berlin 1955, Seite 111 -1
2-Satripi- Yahrahmadi, Fatollah, Das Problem der Grundbesitzprobleme in der wirtschaftlichen
und politischen Entwicklund des Irans, Diss. 1961, Seite 48
3- Lenczowski, Georg, Russia and the West in Iran 1918- 1948 Seite 76
4- Litten, Wilhelm, Persien von der Penetration pacifique zum Protektorat, Berlin 1920, Seite 5
-5باخ : رحییم رئیس نیا ، زمینه اقتصادی و اجتماعی مشروطیت ایران ، تبریز 1352 ، صفحه 11
6- Greenfield , James , Die Verfassung des Persischen Staates; Berlin 1924, S. 149
7- Bill, James, Politics of Iran, Groups, Class and Modernization, Ohio 1972, s. 9
8-Tschlinkirian, Arcahvir, Die wirtschaftlichen und sozialen Ursachen der persichen Revolution, in : Die Neue Zeit, II Bd. Nr. 33, Stuttgart, S. 203
9- Greenfiel, James, …… S. 261
10-Tschlinkrian, ….. S. 65
11-Cottam, Richard; Nationalism in Iran ; Pittsburg 1964, S. 43
باخ :باقر مومنی ، ایران در آستانه انقلاب مشروطیت ، تهران 1345 ، صفحه 58-59 -12
13 – Hossein Zia, Die Rolle der Religion bei der Entstehung und Entwicklung des Parlamentarismus im İran. Diss. 1970 Heidelberg