کانون دمکراسی آزربايجان

Azərbaycan Demokrasi Ocağı / Azarbaijanian Democracy Institute

از خلیج عربی تا دریای مازندران / نقد «سیاست یک بام و دو هوا» در جبهه ملی ایران

شنیدن دروغ و دیدن تحریف واقعیات را به دفعات از سوی دولتمردان ایران شاهد هستیم ، لیکن این عادت ناپسند فقط مختص دولتیان نیست بلکه بخش بزرگی از اپوزیسیون نیز در دروغ زنی و پرده پوشی حقایق و تحریف وقایع ید طولایی دارند و در یک کلام اصل » هدف ، وسیله را توجیه می کند » راهنمای عمل بسیاری از اینان است ، در این وضعیت است که هم می توانید قسم حضرت عباس از این آقایان بشنوید و هم دم خروس را زیر قبا یا کت شان ببینید.

در یکی از نمونه های اخیر آقای کوروش زعیم از اعضای جبهه ملی ایران در مصاحبه ای با رادیو فردا (1) و در واکنش به صدور دستورالعمل جدیدی از سوی نیروی دریایی آمریکا – که واحدهای زیرمجموعه خود را ملزم به استفاده از واژه «خلیج عربی» به جای عبارت » خلیج فارس» میکند.- این نوع تفکر و اندیشه رایج را به نمایش گذاشته است.

ایشان می فرمایند : » در جایی که رژیم جمهوری اسلامی فعالیت ایرانیان ملی‌گرا و وطن‌دوست را با سختی مواجه می‌کند، به جریان‌های تجزیه‌طلب اجازه می‌دهد که آزادانه فعالیت کنند.»

از آنجایی که عنوان تجزیه طلب را برای افراد و گروههایی در آزربایجان و کردستان و خوزستان و .. که خواهان » برابری ملی ، توزیع عادلانه ثروت و عدم تمرکز حکومتی و طرفداران آزادیهای فرهنگی و زبانی » هستند بکار می برند ، می توان با اندکی بررسی در احکام زندانهای طویل المدت برای ترک ها و زندان واعدام برای اعراب و کردها دریافت که سخن آقای زعیم در همکاری دولت با این تجزیه طلبان !! تا چه مقدار از درستی و حقیقت برخوردار است.

از نمونه های بی شمار همکاری دولت محترم با این تجزیه طلبان سرکوب خونین اعتراضات ترکها به سیاست تحقیر و نژادپرستانه حاکم در خرداد سال 1385 و سرکوب و دستگیری معترضان به خشک شدن دریاچه اورمیه در 13 فروردین 1389 ( حسین نصیری از دستگیر شدگان 13 فروردین از همان زمان در بازداشت است ) حکم زندان هشت ساله برای سعید متین پور و .. را می توان نام برد.

نمونه های بیشتری از این همکاری ؟! را می توان در کردستان و خوزستان نیز برشمرد.

ایشان دستورالعمل نیروی دریایی آمریکا برای استفاده از عنوان » خلیج عربی » را اینگونه تحلیل می کنند : » من این دو روند را می‌بینم که با دست‌های پنهان هدایت می‌شوند و هدف آن را تجزیه ایران می‌دانم که در یک دگرگونی ساختاری که احتمالاً خشونت‌بار هم خواهد بود؛ نیروهای پایدار از هم بپاشند و کمترین مقاومتی از سوی مردم بیزار و ناامید و مستاصل بروز نکند.»

مشاهده می شود که ایشان تغییر یک نام جغرافیایی در ایران را مقدمه ای برای برای تجزیه کشور می داند لذا انتظار منطقی و عاقلانه این است که ایشان خود با تغییر و جعل نامهای جغرافیایی دیگر در روند تجزیه ایران مشارکت نکند و آب به آسیاب آمریکا و تجزیه طلبان نریزد ، لیکن این انتظار منطقی و عاقلانه با توجه به روند توصیف شده در پاراگراف اول بر آورده نمی شود و آقای زعیم در انتهای مصاحبه خویش با تحریف نام ترکی » دریای خزر » و استفاده از عنوان فارسی » دریای مازندران » خود در قامت تجزیه طلبی واقعی ظاهر می شود که با تجزیه ایرانیان به اصیل و غیر اصیل و بیگانه تلقی کردن ترک و ترکی مقدمات تجزیه را با رسمیت دادن به بخشی از فرهنگ ایران و نادیده گرفتن و بی اعتنایی به بخش دیگر فراهم می آورد.

ایشان می فرمایند : » ظاهراً احقاق حقوق ملی ایرانیان در خلیج فارس و نیز همین حقوق در دریای مازنداران، رابطه مستقیمی با تنش‌های نظام جمهوری اسلامی با جامعه جهانی به طور مشخص آمریکا و اروپا دارد.»

اگرچه از عنوان جبهه ملی ایران انتظار می رود که پاسدار ایران ( با همه تنوعات فرهنگی و زبانی ) باشد نه بخشی از آن لیکن این حزب سیاسی در عمل همچون » جبهه ملی فارس » رفتار کرده است و پاسدار افراطی فرهنگ و هویت و زبان فارس ها بوده است .

حال پرسش اساسی این است که اگر آقای زعیم بر اساس علایق قومی خویش مجاز به حذف نام ترکی » خزر» از دریای شمالی ایران است چرا اعراب از استفاده نام » خلیج عربی » بر دریایی که در سواحلش زندگی می کنند منع می شوند و چنین عملی از سوی ایشان تجزیه طلبی قلمداد می گردد ؟

برای آشنایی بیشتر با دیدگاهها آقای زعیم و نقد آنها مراجعه کنید به :

ملیت و قومیت در گفتگو با کورش زعیم

از اصالت تا حقارت ( نقدی بر مصاحبه‌ی کورش زعیم تحت عنوان “ملیت و قومیت” ) / کاوه کرمانشاهی

راه رهایی از کابوس و دوگانگی ( نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم ) / سعید پایدار

نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم با ادوار نیوز / محمود سعید زاده

نرود میخ آهنین بر سنگ / نقدی بر گفتار کورش زعیم با ادوار نیوز

1 دسامبر 2010 Posted by | فارسی, ملیتهای ایران, آذربایجان, آزربایجان, حقوق اقوام, حرکت ملی, دموکراسی | , , , , , , , , | 3 دیدگاه

نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم با ادوار نیوز / محمود سعید زاده

بنده مدتهاست با آثار و نوشته هاي جناب آقاي زعيم آشنايي دارم .مسلما»نقد گفتگوي ايشان با ادوار نيوز نمي تواند نافي احترام قلبي اينجانب به ايشان باشد كما اينكه با وجود تعريض هاي مكرر ايشان به حدود وثغور مفهومي مفاهيم علمي از جمله قوميت و ملت ،پايان گفتگو به دغدغه هاي حقوق بشري ايشان ختم مي شود كه خواست و دغدغه همه تحول خواهان ايران است.

آنچه نگارنده را ترغيب نمود تا به نقد اين مصاحبه بپردازد دور از ذهن و عجيب بودن تعاريفي است كه ايشان از واژه هاي قوميت و ملت به خواننده منتقل مي نمايد.

من نمي دانم در پس ذهن ايشان چه مي گذرد و چرا در ميان تعاريف متفاوت ، متكثر، جديد و مدرن ازواژه قوم وملت ايشان چنين تعريفي را مبناي مصاحبه خود قرار داده است .اما به عنوان يك كنشگر سياسي كه با بسياري از فعالان مدني وسياسي در ارتباط است مي توانم بگويم نوعي از حاشيه هراسي يا ديگر هراسي در ميان اين نوع فعالان سياسي ديده مي شود به گونه اي كه به جاي حل موضوع به نفي موضوع مي پردازند.متاسفانه اين ديگر هراسي يا به تعبيري فوبياي قومي چنان بر ذهن جناب زعيم مستولي شده كه مجبور شده اند تعريفي از Ethnicity به خواننده بدهند كه هيچ گونه پايه علمي و آكادميك ندارد.

بر مبناي اين تعريف Ethnicityبه گروهي مهاجر از سرزميني به سرزمين ديگر گفته مي شود

.به واقع ذكر اين موضوع توسط ايشان به اين معني است كه مصاحبه شونده اطلاع دقيقي از Etymologyلغات مورد استفاده را ندارد يا حداقل با تغيير مفهومي مفاهيم در گذر زمان نا آشناست و در خوشبينانه ترين حالت اطلاعات ايشان در حد كتابهاي است كه شايد يك قرن پيش به چاپ رسيده اند.

لازم ميدانم براي تبيين مساله اشاره كوتاهي به تعريف واژه قوم داشته باشم .كلمه قوم يا Ethnic از ريشه يوناني Ethniko گرفته شده است وبر حسب زمان در تغيير بوده است .رولان برتون قوم شناس مشهور اعتقاد دارد در يونان باستان به قبايل كوچنده اي گفته مي شد كه خداباور نبودند .در فرهنگ لغت Robertآمده است كه در قرن شانزدهم Ethnic به كساني گفته مي شد كه مسيحي نبودند ودر پايان قرن نوزدهم فرهنگWebster,s قوميت را با ويژگي هاي جسمي و نژادي تعريف مي كند .به مرور زمان واژه Ethnic كه حتي به دانشجويان مهاجر گفته مي شد توسط رولان برتون به كساني اطلاق شد كه داراي نياكان مشترك يا باور به نيكان مشترك ،فضاي زيستي مشترك ،آداب ورسوم مشترك ،نام مشترك ، سرزمين مشترك ،زبان و آداب ورسوم و ارزشهاي مشترك و در نهايت تعلق به گروه مشترك داشتند.

پير وان دن برگه در Race and Ethnicityاذعان داشته كه در رفتار بشر برخي از گرايشها و تمايلات جهان شمول مانند تمايل به خويشاوندي ،تجاوز،سلطه وتمايل به سرزمين وجود دارد كه فقط از طريق آموزش قابل تبيين نيست و بايد آن را به عنوان بخشي از طبيعت بشري درك كرد .او حتي قوميت را گسترش اصل خويشاوندي مي داند.

شيرو روگرو از نظريه پردازان منشاگرا، قوم را گروهي از افراد بشري مي داند كه به يك زبان تكلم مي كنند و منشا ء مشتركي دارند يا حداقل منشاء مشتركي را براي خود متصورند وبا حفظ رسوم و سنتهاي خود و حراست از آنها خود را ا ز ديگران متمايز مي كنند .او حتي تا جاي پيش مي رودكه ناسيوناليسم واقعي را ناسيوناليسم قومي مي داند.او ملت را نيز اين چنين تعريف مي كند :گروهي از مردم كه اعضاي آن معتقدند رابطه خويشاوندي با يكديگر دارند زيرا ملت بزرگترين گروهي است كه به افسانه اجداد مشترك ايمان دارد.

در ايران نيز متخصصين اين حوزه واژه هاي فوق را به گونه اي تعريف نموده اند كه هيچ گونه شباهتي با تبيينهاي جناب زعيم ندارد.محمد عبدالهي در ترجمه واژه Ethnos مي گويد به گروهي از مردم اطلاق مي شود كه خود را از لحاظ قوميت Ethnicity يعني برخورداري از منشاء ،نژاد،تاريخ،سرزمين و….هويت متمايز و متفاوت از ديگران مي دانند.عبداله رمضان زاده در تعريف قوميت مي گويد :قوميت مركب از مولفه هاي ذهنيSubjective و مولفه هاي عينيObjective است كه عبارت است از علاقه و آگاهي ذهني از هويت ،تعلق،منافع مشترك ومشركات عيني فرهنگي ،زبان ،پيشينه تاريخي ،دين و سرزمين مشترك چه در حال و چه در گذشته.

اين تعاريف تنها نمونه اندكي از تعاريف علمي بود كه توسط متخصصان اين حوزه به آن پرداخته شده است كه متاسفانه هيچ گونه تشابهي با توضيحات جناب ايشان نداشت.

البته وجود اقوام و اقليتهاي ساكن در يك كشور الزاما»به معني تحركات مبتني بر هويت جويي قومي و نژادي نيست بلكه اقوام و اقليتها در شرايط خاص و تحت تاثير عوامل تاثير گذار به سمت هويت يابي ،خودمختاري و تجزيه طلبي معطوف به نوع مواجهه و تعامل قدرت مركزي با آنها در قالب رويكردهاي همسان سازي ،تكثر گرا و نحوه تنظيم تعاملات و مناسبات و روابط گروهها با همديگر از يك طرف و روابط دولت با گروههاي قومي از طرف ديگر شكل مي گيرد .البته اين عوامل تاثير گذار مي توانند هم منشاء بيروني داشته باشند وهم منشاءدروني اما از آنجا كه موضوع قوميت به مبحث آنتروپولوژي مرتبط است و مفاهيم ناسيوناليسم ،ملت و مليت به فلسفه سياسي مرتبط مي شود گاهي ظرف خالي قوميت در اثر سياستهاي غلط و ونوع تعامل اشتباه مركز-پيرامون توسط ناسيوناليسم پر مي شود و آن وقت ماي Same تعريف شده پيرامون خويشاوندي و سرزمين و زبان در مقابل آنهاOthers كه مشابهت كمتري با آن دارند به صف بندي مي پردازندكه در اينجا ورود عريان قوميت به فاز سياسي براي دوستداران حفظ وضع موجود و علاقه مندان به حفظ تماميت ارضي گران تمام مي شود و نگارنده نيز به خوبي اين دغدغه را درك مي كند.اما نكته مهم اينجاست كه ترس از صف آرايي Same و Others به هيچ وجه نمي تواند مستمسك و مجوزي باشد تا به جاي پرداختن به موضوع حساسيتSensititivity و آسيب پذيريVulnerability به قلب مفاهيم و تعريف وارونه واژه ها روي بياوريم .بي گمان رهيافت هاي تقليل گرايانه و تلاش در جهت نارسايي و عقيم نمودن مفاهيم هيچ گونه كمكي به حل موضوع نخواهد كرد .

آنچه كه مي تواند به حل اين موضوع كمك كند تلاش در جهت شرايطي است كه وابستگي و همبستگي متقابل و عيني بوجود آوردزيرا حساسيت در معني عيني پديده اي كوتاه مدت است ودر معني عميق متضمن معني ذهني است ،برداشتهاي سياستگذاران و مردم لزوما» منطبق بر واقعيت نيست ما بايد همزمان از اين حساسيت ها بكاهيم و تلاش نماييم آسيب پذيري حاشيه نشينان را به حداقل رسانيم ،قابليت يك بازيگر قومي در مقابل نابرابري و هزينه هاي تحميلي ناشي از وقايع خارجي آستانه مشخصي دارد لذا بايد تلاش نمود اين دو مقوله همزمان تضعيف و تقويت شوند.

در بخشي ديگر از بيانات ايشان آمده است اين اقليتهاي مهاجر تا در فرهنگ بزرگتر ذوب نشده اند قوميت ناميده مي شوند؟!اگر تعريف ايشان از قوميت را به حساب حاشيه هراسي يا فوبياي قومي بگذاريم بي گمان براي اين بحش از بيانات ايشان نمي توان هيچ پايه علمي يافت با اين تعريف نمي دانم ايشان ايرانيان مهاجر در آمريكا و اروپا را چه مي داند ؟قوم ايران؟به نظر مي رسد توجه بيش از حد ايشان به انسجام سرزميني مانع از ديدن تحولات جدي در سياست جهاني شده است .امروزه تنها شباهت بسياري از دولتها به هم فقط اين است كه سرزميني هستند .اما بسياري از آنها حداقل از نظر حفظ هويت قادر به تامين امنيت دسته جمعي نيستند و ظرفيت و اقتدار دولتها به شدت رو به كاهش است .شهروندان امروز جهان در يك تعامل چند جانبه و با مولفه هاي جديد به خود هويت Identity مي بخشند .ظهور هويتهاي جديد را بايد به رسميت شناخت .هويتهايي چون هويت ديني مانند شبكه القاعده كه شامل شهرونداني از كشورهاي مختلف است كه با اين سازمان به خود هويت مي بخشند نمونه اي از بر هم ريختن شالوده ملي هويتي است.امروز هر تعريفي از خود چند بعدي و سيال است و رتبه بندي هويتي براي هر فرد متفاوت با ديگري است.اگر من خود را يك كرد ايراني ميدانم همزمان ديگري اين حق را دارد كه خود را يك ايراني كرد بنامد.از اينجاست كه با طرح مساله هويت مساله تفاوتها و شباهتها نيز مطرح مي شود.به قطع يقين هويتها مرزهاي رواني را مشخص مي نمايند نه مرزهاي سرزميني را و بر خلاف سرزمين ،هويتها با هم تداخل دارند و گاهي متقاطعند .عصر وستفالياي روبه پايان است و هويتهاي جديد يا شكل گرفته اند يا در حال شكل گرفتن هستند در نتيجه بايد مفهوم فضاي سياسي را جايگزين مفهوم سرزميني نماييم.جوهره جهان جهاني سازGlobalizing ايجاب مي كند ما هم از نگاه سنتي به مشكلات و معضلات فاصله بگيريم و ضمن اينكه مشكلات را واقعي ببينيم براي آنها نيز راه حل هاي واقعي و عيني بيابيم.چه ما بخواهيم وچه نخواهيم ،چه فدراليسم را قبول دلشته باشيم وچه قبول نداشته باشيم ديگر بازيگران قومي به هيچ وجه همبستگي نامتقارنAsymmetry را به معني اينكه يك طرف كاملا»به طرف ديگر وابسطه باشد را نمي پذيرند بلكه وابستگي دو جانبه و متقارنSymmetry بهترين را برون رفت از معضل قومي در ايران است.

در جايي ديگر از مصاحبه مي فرمايند اصلا» اگر كردها و تركها را اقوام بناميم مسخره است!؟در ايران اصلا»مساله اي به نام قوميت نداريم!اين درست مثل اين است كه طرف ديگر بگويد اگر تركها و كردها را ايراني بدانيم مسخره است.يا بگويند طرح موضوع حقوق بشر و آزادي در ايران مسخر است و اصلا» موضوعيت ندارد اين روش جواب دادن به سوالات اصلا برازنده جناب زعيم نيست اين نوع جواب دادن شايسته كساني است كه در جواب خبرنگاران مي گويند ايران آزاد ترين كشور دنياست .قطعا اين گونه سخن گفتن به هيچ وجه از اهميت موضوع نمي كاهد من به شخصه اميدوارم روزي باشد كه از حيات هيچ قومي به عنوان مساله ياد نشود اما متاسفانه در ايران ما، هنوز تلاش در جهت ابتداي ترين حقوق انساني اقليتها و اقوام دغدغه بسياري از فعالان قومي است .دسته بندي اين فعالان و انگ تجزيه طلبي به آنان و تحقير نخبگان محلي و محكوم كردن آنها به پندار بافي و تقليل مسايل مهم به اشتغالات فكري عده اي خودفروش هيچ كمكي به حل موضوع نمي كند و ناخواسته باعث خواهد شد تصاويري منكسر در برابر هم به نمايش بگذاريم .

http://advarnews.biz/article/8139.aspx

برای آشنایی بیشتر با دیدگاهها آقای زعیم و نقد آنها مراجعه کنید به :

ملیت و قومیت در گفتگو با کورش زعیم

از اصالت تا حقارت ( نقدی بر مصاحبه‌ی کورش زعیم تحت عنوان “ملیت و قومیت” ) / کاوه کرمانشاهی

راه رهایی از کابوس و دوگانگی ( نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم ) / سعید پایدار

نرود میخ آهنین بر سنگ / نقدی بر گفتار کورش زعیم با ادوار نیوز

از خلیج عربی تا دریای مازندران / نقد “سیاست یک بام و دو هوا” در جبهه ملی ایران

1 دسامبر 2010 Posted by | فارسی, فدرالیسم, مقاله - تحلیل, ملیتهای ایران, حقوق اقوام, دموکراسی | , , , , , | 3 دیدگاه

راه رهایی از کابوس و دوگانگی ( نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم ) / سعید پایدار

دوستی به طنز میگفت : سالها پیش که در اوضاع و احوال مملکت دقیق می شدم هراس از سختی ها و معضلات کشور همچون خوره به جانم می افتاد ، یاد گروهها و بزرگانی از اپوزیسیون و چند نفری از حاکمیت روحم را آرام می ساخت و با خود می اندیشیدم که اگر کشور ما چنین مشکلاتی دارد و راه پیشرفت و گذر از مسیر توسعه و شکستن شاخ غول استبداد چنین سخت است در عوض گروههایی حامی منافع ملی و بزرگانی مدیر و هوشمند و ساعی چون ….. هستند که غم ملک و ملت دارند و یاریگر و راهنما و بازوی قدرتمند مردم در این راه پر سنگلاخ هستند و این گونه آرام می گرفتم تا اینکه گذرم به تهران افتاد و از نزدیک با بسیاری از این قهرمانان خیالی ام آشنا شدم و تازه فهمیدم که هر کدام از این شوالیه های ذهنی ام خود مشکلی در مسیر توسعه و پیشرفت و تداوم فرهنگ استبداد هستند و » خود غلط بود آنچه می پنداشتیم «.

من البته توصیف این دوست را به بدبینی و غلو تعبیر میکردم و او را نصیحت که چنین نیست و …

متاسفانه باید بگویم که مصاحبه اخیر جناب کورش زعیم از اعضای سرشناس جبهه ملی ، تردیدهایی درباره صدق گفتار آن دوست ایجاد کرد ولی من باز نمی توانم تعبیر آن دوست را باور کنم و هنوز امید دارم که نسل جدید دلسوزان و علاقمندان سرنوشت کشور در کنار بزرگان و با مدارا و نقد کج اندیشی ها و درک دمکراتیک از مسایل و شکافها توان گام برداشتن در جاده پیشرفت را دارند لیکن گمان می کنم که لااقل بخشی از اشخاص نامدار و گروههایی از اپوزیسیون در مسیر تحول خواهی و دمکراسی طلبی و توسعه گرایی خود بار خاطرند نه یار شاطر.

در عجبم چگونه مردی که خود به اتهام » ارتداد » ، قربانی حذف و محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی شده است ، خود نیز در تداوم چرخه حذف ، این گونه فعالانه مشارکت میجوید.

عذر اخلاقی ناشی از سوابق سیاسی و قربانی بودن و محرومیت جناب زعیم ، مرا از اینکه بداندیشانه ، وی را به عناوینی ناپسند بنوازم باز میدارد لیکن با ابراز احترام به ایشان و بر اساس علاقه به سرنوشت کشور و لزوم گسترش همگرایی ملی و فرهنگ مدارا و طرد روشهای روشهای حذفی و تنها به قصد اصلاح لازم میدانم پاره ای از نظرات ایشان را در معرض نقد قرار دهم.

ایدئولوژیها علیرغم عناوین و ظاهر متفاوت و بعضا خصمانه نسبت به هم ، چنان شباهتهایی در شالوده فکری و شیوه های خود دارند که گاه باورنکردنی می نماید، کارل پوپر در کتاب » جامعه باز و دشمنانش » با بررسی های دقیق این تناظر و تشابه ایدئولوژیها را بر آفتاب افکنده است . تفاوت البته تفاوت حوزه مقدسات و معیار و ترازوی سنجش تعلق افراد به این ایدئولوژیها ، آنها را از هم متمایز می نماید و در یکی قرائت خاص دینی ، در دیگری خون و نژاد و در سومی طبقه خاصی جز مقدسات ایدئولوژیک بشمار می آید و عدم اعتقاد به آن قرائت دینی یا نپذیرفتن برتری نژاد یا طبقه خاصی انسانها را بیرون دایره خودیهای صاحب حق قرار می دهد و مستوجب عقوبت دنیوی و اخروی.

جبهه ملی ایران ، با سابقه مبارزات درخشان دوران ملی شدن صنعت نفت و میراث داری شخصیت ارجمند دکتر محمد مصدق و علیرغم داشتن ظرفیت بالای ایجاد همگرایی بین نیروهای سیاسی و تقویت تحول خواهی ، با تکیه بر درک نادرست از تحولات کشور و با پافشاری یر گفتمان ناسیونالیسم غیردمکراتیک خویش ، امید به کارآمدی و تاثیرگذاری در آینده سیاسی ایران را به شدت کاهش داده است.

در واقع در ادبیات جبهه ملی ، به این اصل که – دمکراسی برابری هژمونیک ، نفی جباریت اکثریت و فراهم نمودن فضای زیست انسانی را تضمین میکند و هیچ حق ویژه تاریخی ، دینی ، سیاسی و فرهنگی و زبانی …. را به رسمیت نمی شناسد – توجه نمی گردد و با مطلق انگاری مفاهیمی تاریخی ، اعتباری و متغیر ، جواز عدم بهره مندی بخشی از شهروندان از حقوق مصرح قانونی را صادر می نماید.

دقت در مصاحبه اخیر جناب زعیم با سایت ادوارنیوز این همانی و تناظر عجیبی بین سخنان ایشان و جریان راست مذهبی حکومتی در ایران به ویژه در تحلیل مطالبات و جنبشهای اجتماعی نشان میدهد که هیچ بهره ای از درستی ، التزام به حقوق بشر و مفهوم پیش گفته دمکراسی ندارد.

ایشان در پاسخ سئوال اول ، ضمن تاکید بر تبعیت از تعریفهای رسمی و بین المللی ، دیدگاه خود را شرح داده و تعریف مهجور و ناشناخته ای از مفاهیم ملیت و قومیت ارائه داده و نپذیرفتن دیدگاه ایشان در این زمینه را با » داشتن مقاصد مشکوک سیاسی » مرتبط میداند. جناب سعیدزاده این فراز از پاسخ ایشان را به نیکی به تیغ نقد کشیده و ضعف و سستی آن را آشکار ساخته است.

ضعف اساسی و منطقه خطرخیز و فاجعه آفرین باور ایشان اما پاسخ سئوال دوم است ، آنجا که ایشان وجود جریانات مدافع حقوق اقوام را انکار کرده و با پاک کردن صورت مسئله ، طرح این حقوق را به » دخالت و تحریک و تبلیغ بیگانگان » ، شهوت قدرت طلبی » ، » تبلیغات شیطنت بار » ، پشتیبانی مالی و تبلیغاتی بیگانگان » ، » فریب مردم ناراضی » و » اظهارات دروغ و تحریک آمیز » مرتبط دانسته و با اعلام  ابویت کورش و هوخشتره نوید داده است که در شرایط دموکراسی و آزادی های مدنی در ایران و آغاز توسعه اقتصادی،» زمینه این تبلیغات خیانت آمیز » از بین خواهد رفت و خائنان هم به استخدام ایشان درخواهند آمد.

این سخنان نیازمند هیچ شرح و تفسیری نیست والبته ربط اینگونه اندیشیدن با پشتیبانی همیشگی از رعایت حقوق بشر و اجرای منشور جهانی مرتبط – آنطور که جناب زعیم در انتهای مصاحبه ادعا کرده اند – روشن و مشخص است .

دردمندانه تاکید میکنم که اگر در فضای متصلب ناشی از جنگ سرد ، این اندیشه ها، حداقل شوری می انگیختند اما پس از شکست امپراطوری آهنین ، امروزه در عصر ارتباطات و رشد آگاهی های جمعی و هویتهای متکثر و سیال نسل های جدید، تنها به عمیق تر شدن شکافها و واگرایی ملی منتج میگردند.

جناب زعیم در پاسخ به سئوال بعدی با طفره رفتن از اصل سئوال به زبان شناسی پناه برده و اطلاعات نادرست و عجیبی بیان کرده که فقط به نقل آنها اکتفا می کنم :

» زبان هم میهنان ما در شمال باختری کشور ( یعنی زبان ترکی ) همان پهلوی شمالی است که پس از یورش مغول به ایران و سپس سلطه سلجوقیان مغول، با بسیاری واژگان ترکستانی و مغول آمیخته شد » یا » اکنون هم زبان مردم ترکیه بیش از چهل درصد فارسی است «.

در ادامه ایشان با اعلام مخالفت با تدریس زبان مادری سایر ایرانیان در مدارس و سیستم رسمی آموزشی حاتم وار می گویند : » هیچ منعی برای آموختن هر زبان دیگر در مدارس خصوصی وجود ندارد » و این درخواستها را » نشانگر نقشه های دراز مدت برخی همسایگان که به دست هموطنان گمراه و شاید خائن اجرا می شود.» ارزیابی می کند.

جناب زعیم ! مگر منشور حقوق بشر و قانون اساسی  ، همه شهروندان را بدون توجه به خاستگاه نژادی و مذهب و … دارای حقوق برابر نمیشناسد ؟ مگر شهروندان سهم یکسانی از ثروت ملی و عمومی ندارند ؟ مگر در ایران کردها و اعراب و ترکها مالیات نمی پردازند ؟

پس با کدام منطق عقلی باید برای آموختن زبان مادریشان ، مدارس خصوصی ایجاد کنند و پول دوباره بپردازند؟

می توان دهها پرسش دیگر نیز طرح کرد و تناقضات دیگری را هم در گفتار ایشان آشکار ساخت که از آن میگذرم.

باری تاریخ گرایی ، نژادپرستی و غیر ستیزی بخش عمده ای از ادبیات جریان ملی گرایی ایرانی را تشکیل میدهد و ارجح دانستن منافع بخشی از مردمان ایران بر سایرین ، تاکید بر یکسان سازی زبانی و فرهنگی ، نگاه نوستالژیک و عدم پذیرش واقعیات جامعه متکثر ایران و تحولات منطقه ای و جهانی ، جبهه ملی ایران را نیز گرفتار تناقضهای رفتاری و فکری مختلفی کرده است که گاه در گافی تاریخی و در قالب نامه به رئیس جمهور وقت خواستار برخورد امنیتی و پلیسی با شهروندان و توقیف نشریات می شوند ، گاه در اقصی نقاط دنیا فانوس به دست دنبال ایرانیان نژاده می گردند و با کشف پیوندهای زیاد بین گرجستان و ایران خواستار حمایت از آن کشور در برابر روسیه می شوند ( ایران و گرجستان زمانی تحت سلطه پادشاه مستبد واحدی بوده اند ) و …

راه رهایی از این کابوس و دوگانگی رفتاری اما، بسیار ساده و آسان است : دور شدن از دگمهای تاریخی ، پذیرش واقعیت موجود جامعه متکثر ایران و دمکراسی .

منبع:http://advarnews.biz/article/8182.aspx

برای آشنایی بیشتر با دیدگاهها آقای زعیم و نقد آنها مراجعه کنید به :

ملیت و قومیت در گفتگو با کورش زعیم

از اصالت تا حقارت ( نقدی بر مصاحبه‌ی کورش زعیم تحت عنوان “ملیت و قومیت” ) / کاوه کرمانشاهی

نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم با ادوار نیوز / محمود سعید زاده

نرود میخ آهنین بر سنگ / نقدی بر گفتار کورش زعیم با ادوار نیوز

از خلیج عربی تا دریای مازندران / نقد “سیاست یک بام و دو هوا” در جبهه ملی ایران

1 دسامبر 2010 Posted by | فارسی, مقاله - تحلیل, ملیتهای ایران, تورکی, ترکی, حقوق اقوام, دموکراسی, دمکراسی | , , , , , , , , | 2 دیدگاه

   

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: