خشکی دریاچه ارومیه و سکوت غمخواران ایران
ابوذر آذران
نژادپرستان، آزربایجان را مرده میخواهند
« گلین گئدک آغلایاق / اورمو گولو دولدوراق » این، شعار تظاهرکنندگان آزربایجانی روز 13 فروردین است، شعاری که نمی توان به راحتی ترجمه کرد. تنها کسانی احساس عمیق بار شده بر آن را می فهمند که « ترکی » بدانند: « بیایید برویم گریه کنیم / دریاچه ارومیه را ]با اشکهایمان[ پرکنیم. »
آزربایجان تنهاست، حتی در پاسداشت محیط زیست خود. مدعیان ایران، همانان که چپ و راست ندای «وای ایران» سر میدهند، نوبت به آزربایجان که میرسد، خفهخون میگیرند. مگر نمیگویید: « چو ایران نباشد تن من مباد » و مگر نمیدانید: « در آزربایجان، طوفان نمک در پیش است »؛ چرا ساکتاید؟
اگر دریا بخشکد، آزربایجان به صحرای نمک تبدیل میشود. شما مدعیان ایران، یا آزربایجان را جزوی از ایران نمیدانید یا بر طبل ریا میکوبید. چگونه میتوانید بر مجسمه بودا اشک تمساح بریزید اما بر خشکی دومین دریاچه نمکین جهان بی تفاوت باشید؟
سالها پیش که زاینده رود خشکید شما عزا گرفتید و رخ بر افلاک زدید. از روسای کشور تا دانشآموزان در این عزا سر به خاک ساییدند. مرثیه صدا و سیما را خوب یادمان هست روزنامههایتان نیز. حالا که دریا می خشکد، چرا گلویتان خکشیده است؟
دریا، دریاست. چه فرقی می کند درشمال باشد یا درجنوب. چه فرقی میکند بنام آزربایجان باشد یا بنام فارس. چگونه است وقتی شبهه ای کوتاه برای « فارس » بودن خلیج ایجاد می شود، سراسر کفنپوش میشوید، اما حالا که تمام دریا به صحرا تبدیل می شود، کز کردهاید؟ نکند خلیج رنگینتر است؟
چرا سکوت کردید؟ چرا؟ نمی خواهم حقیقتی نفرت انگیز را باور کنم؛ اما، آیا این سکوت بی شرمانه، ریشه در نگرش نژادپرستانه شما ندارد؟ اگر دلیل دیگری بر این تبعیض آشکار هست، بگویید. یک ایراندوست واقعی، چگونه میتواند برای شبهه ای کوتاه بر نام یکی، کفن بپوشد و بر مرگ دلآزار دیگری، بی تفاوت باشد.
برای نژادپرست مهم نیست که دریا بخشکد و طوفان نمک برخیزد، برای او تاریخ خودساختهاش مهم است که مبادا فاش شود. برای نژادپرستان، دریا مهم نیست، «پارس» مهم است. بگذار آزربایجان در سونامی نمک فرو برود، اما «پارس» استوار بماند.
نژادپرستان میدانند که رستاخیز مدنی آزربایجان هرگز پای عقب نخواهد گذاشت و می دانند که هرگز نمی توانند جلوی این رستاخیز بزرگ را بگیرند. برای آنها تنها یک راه مانده است؛ حالا که این سرزمین نمی خواهد مستعمره ما بماند، بگذار ویران شود.
نژادپرستان، آزربایجان را مرده می خواهند. برای آنها بسیار خوشایند خواهد بود که سرزمین دلاوران مشروطه، چنان گرفتار طوفان شود که دیگر سودای حقوق نخستین خویش نکنند. آزربایجان آباد برای نژادپرستان، خطرناک خواهد بود.
نژادپرستان سکوت کردهاند و با شادمانی تمام، منتظر پایان دریا = پایان آزربایجان هستند. برای یک نژادپرست تنها یک ارزش وجود دارد: « نژاد». بگذار دریا خشک شود، آزربایجان نابود شود و تئوری غلط «ایران=پرشیا» نهادینه شود.
خشکی دریا، بلای طبیعی نیست، ساخته دست بشر و نتیجه سیاست های ارادی نژادپرستان بود. اکنون که این سیاستهای ارادی به نتیجه رسیده و مرگ دریا فرارسیده است، ساکت و شادماناند. اینان که موعد جشنشان رسیده، چرا باید از اعتراض مدنی آزربایجان برای دریا حمایت کنند؟
نژادپرستان اما، عمق پایداری آزربایچان را نمیشناسند. آزربایجان میماند سرفراز میماند با دریای نیلگونش، با جنگلهای سیاهش، با جلگههای سبزش، با کوههای بلندش، با رودهای پرآبش، با صحراهای سردش، با آسمان آبیاش و با فرزندان نستوهش. آزربایجان میماند، خار چشم نژادپرستان میماند.
به یاری مدافعان محیط زیست آزربایجان بشتابیم!
س. حاتملوی
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
افکار عمومی کشور در مقابل فاجعه ی زیست محیطی دریاچه ی ارومیه که هر روز ابعاد وسیعتری به خود می گیرد، حساسیت لازم را نشان نمی دهد. لذا طرفداران حفظ محیط زیست و فعالین ملی- مدنی آزربایجانی می خواهند با یک اقدام ابتکاری، توجه مردم را به تخریب محیط زیست و حیات وحش در آزربایجان جلب کرده و به سیاستهای ضد مردمی رژیم که در این مورد کوچکترین وقعی به نظریات متخصصین نمی گذارد، اعتراض بکنند. آنها می خواهند با خانواده هایشان سیزده فروردین را بر روی پل ساخته شده در این دریاچه بدر کنند.
دریاچه ی ارومیه که در رژیم سابق به دریاچه ی رضائیه تغییر نام داده شده بود، یکی از دریاچه های منحصر بفرد دنیا محسوب می شود. این دریاچه که قبل از تقسیمات ایالتی انجام شده، بصورت طبیعی خاکهای آزربایجان را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می کرد، بزرگترین دریاچه ی ایران و یکی از بزرگترین دریاچه های شور دنیا محسوب می شود. به نظر متخصصین داخلی و بین المللی، اکو- سیستم این دریاچه در نوع خود منحصر بفرد می باشد. به همین دلیل این دریاچه و تالابهای آن، پارک ملی بوده و منطقه ی حفاظت شده محسوب می شود. این دریاچه که موجودی به نام آرتمیا ارومیانا در آن زندگی می کند، زیستگاه گونه های نادری از حیات وحش بوده و لجن موجود در سواحل آن از قدیم در معالجه ی امراض پوستی و استخوانی مورد استفاده قرار می گرفت. و امروزه در صورت سرمایه گذاری های لازم می تواند همانند دریاچه های نظیر خود به یکی از مراکز توریستی جهان بدل شده و بدین طریق سیمای اقتصادی آزربایجان غربی را دگرگون کند.
در چند دهه ی اخیر به علت خشکسالی های مداوم و احداث سدهای مختلف بر روی رودخانه هائی که این دریاچه از آب آنها تغذیه می کند، بیشتر از 5 متر از عمق آن کاسته شده و بر وسعت نمکزارهای اطراف دریاچه به شکل غیر طبیعی افزوده شده است. ادامه ی این وضع نه تنها باعث نابودی این اکو- سیستم منحصر بفرد خواهد شد، بلکه با افزایش نمکزارهای اطراف دریاچه و وزش بادهای نمکدار، مناطق کشاورزی اطراف این دریاچه- که محل کار و زندگی صدها هزار آزربایجانی ساکن این مناطق می باشد- به تدریج نابود خواهند شد. مناطق کشاورزی خیاو ( ایلخچی) که بهترین پیاز کشور در آنجا تولید می شود و تاکستانهای اطراف شهر ارومیه – که انگورهایش شهرت بین المللی دارند- جزو این مناطق به حساب می آیند.
برای جلوگیری از این فاجعه ی زیست محیطی، متخصصین امر پیشنهادهای مختلفی را مطرح کرده اند که عملی کردن آنها برای رژیمی که خود را ابر قدرت منطقه ای می نامد، نباید چندان مشکل باشد. ولی رژیم حاکم تا بحال نه تنها به این پیشنهادات وقعی نگذاشته است، بلکه اخیراً با عوض کردن نامهای محلی از جمله تعویض اسامی ترکی جزایر این دریاچه با اسامی فارسی، عملاً به مردم آزربایجان دهن کجی کرده است.
فعالین ملی- مدنی و طرفداران محیط زیست در آزربایجان که بشدت نگران این فاجعه ی زیست محیطی می باشند، بارها و بارها، به انحا مختلف و از جمله توسط نامه ها و بیانیه های دسته جمعی، خواستار اقدام عاجل مسئولین شده اند. این تقاضاها تا بحال به نتیجه ی مشخصی منجر نشده اند. افکار عمومی کشور نیز در مقابل فاجعه ی زیست محیطی دریاچه ی ارومیه که هر روز ابعاد وسیعتری به خود می گیرد، حساسیت لازم را نشان نمی دهد. لذا طرفداران حفظ محیط زیست و فعالین ملی- مدنی آزربایجانی می خواهند با یک اقدام ابتکاری توجه مردم را به تخریب محیط زیست و حیات وحش در آزربایجان جلب کرده و به سیاستهای ضد مردمی رژیم که کوچکترین وقعی در این مورد به نظریات متخصصین نمی گذارد، اعتراض بکنند. آنها می خواهند با خانواده هایشان سیزده فروردین را بر روی پل ساخته شده در این دریاچه بدر کنند.
در کشور ایران – که همراه با عربستان سعودی بالاترین سطح تولید گازهای گلخانه ای را در منطقه دارا می باشد- مبارزه برای حفظ محیط زیست از مبارزه برای دمکراسی و عدالت اجتماعی جدا نیست. قربانیان دم دست تخریب محیط زیست، مثل همه جای دنیا در اینجا نیز قبل از همه اقشار فقیر جامعه هستند. مردم ساکن در شهرهای بزرگ کشور، بخاطر وجود انبوه وسائل نقلیه ی کهنه و غیر استاندارد، مراکز صنعتی – که مرکز تولید انواع آلاینده های محیط زیست می باشند- کمبود فضای سبز و گسترش بی رویه ی این شهر ها، در معرض انواع بیماریهای مهلک همچون سرطان قرار دارند.
فعالین مدنی کشور در داخل و خارج باید اقدام نمادین فعالین ملی- مدنی آزربایجانی را به فال نیک گرفته و با ایجاد کارزاری همگانی به یاری آنها بشتابند. احزاب، جمعیت ها و گروه های مختلف اجتماعی نیز باید به این کارزار پیوسته، سایتهای مختلف و بخصوص سایتهای خبری به این اقدام مدنی، پوشش تبلیغی لازم را بدهند.
وقت تنگ است. به یاری فعالین ملی- مدنی آزربایجان بشتابیم!