از خلیج عربی تا دریای مازندران / نقد «سیاست یک بام و دو هوا» در جبهه ملی ایران
شنیدن دروغ و دیدن تحریف واقعیات را به دفعات از سوی دولتمردان ایران شاهد هستیم ، لیکن این عادت ناپسند فقط مختص دولتیان نیست بلکه بخش بزرگی از اپوزیسیون نیز در دروغ زنی و پرده پوشی حقایق و تحریف وقایع ید طولایی دارند و در یک کلام اصل » هدف ، وسیله را توجیه می کند » راهنمای عمل بسیاری از اینان است ، در این وضعیت است که هم می توانید قسم حضرت عباس از این آقایان بشنوید و هم دم خروس را زیر قبا یا کت شان ببینید.
در یکی از نمونه های اخیر آقای کوروش زعیم از اعضای جبهه ملی ایران در مصاحبه ای با رادیو فردا (1) و در واکنش به صدور دستورالعمل جدیدی از سوی نیروی دریایی آمریکا – که واحدهای زیرمجموعه خود را ملزم به استفاده از واژه «خلیج عربی» به جای عبارت » خلیج فارس» میکند.- این نوع تفکر و اندیشه رایج را به نمایش گذاشته است.
ایشان می فرمایند : » در جایی که رژیم جمهوری اسلامی فعالیت ایرانیان ملیگرا و وطندوست را با سختی مواجه میکند، به جریانهای تجزیهطلب اجازه میدهد که آزادانه فعالیت کنند.»
از آنجایی که عنوان تجزیه طلب را برای افراد و گروههایی در آزربایجان و کردستان و خوزستان و .. که خواهان » برابری ملی ، توزیع عادلانه ثروت و عدم تمرکز حکومتی و طرفداران آزادیهای فرهنگی و زبانی » هستند بکار می برند ، می توان با اندکی بررسی در احکام زندانهای طویل المدت برای ترک ها و زندان واعدام برای اعراب و کردها دریافت که سخن آقای زعیم در همکاری دولت با این تجزیه طلبان !! تا چه مقدار از درستی و حقیقت برخوردار است.
از نمونه های بی شمار همکاری دولت محترم با این تجزیه طلبان سرکوب خونین اعتراضات ترکها به سیاست تحقیر و نژادپرستانه حاکم در خرداد سال 1385 و سرکوب و دستگیری معترضان به خشک شدن دریاچه اورمیه در 13 فروردین 1389 ( حسین نصیری از دستگیر شدگان 13 فروردین از همان زمان در بازداشت است ) حکم زندان هشت ساله برای سعید متین پور و .. را می توان نام برد.
نمونه های بیشتری از این همکاری ؟! را می توان در کردستان و خوزستان نیز برشمرد.
ایشان دستورالعمل نیروی دریایی آمریکا برای استفاده از عنوان » خلیج عربی » را اینگونه تحلیل می کنند : » من این دو روند را میبینم که با دستهای پنهان هدایت میشوند و هدف آن را تجزیه ایران میدانم که در یک دگرگونی ساختاری که احتمالاً خشونتبار هم خواهد بود؛ نیروهای پایدار از هم بپاشند و کمترین مقاومتی از سوی مردم بیزار و ناامید و مستاصل بروز نکند.»
مشاهده می شود که ایشان تغییر یک نام جغرافیایی در ایران را مقدمه ای برای برای تجزیه کشور می داند لذا انتظار منطقی و عاقلانه این است که ایشان خود با تغییر و جعل نامهای جغرافیایی دیگر در روند تجزیه ایران مشارکت نکند و آب به آسیاب آمریکا و تجزیه طلبان نریزد ، لیکن این انتظار منطقی و عاقلانه با توجه به روند توصیف شده در پاراگراف اول بر آورده نمی شود و آقای زعیم در انتهای مصاحبه خویش با تحریف نام ترکی » دریای خزر » و استفاده از عنوان فارسی » دریای مازندران » خود در قامت تجزیه طلبی واقعی ظاهر می شود که با تجزیه ایرانیان به اصیل و غیر اصیل و بیگانه تلقی کردن ترک و ترکی مقدمات تجزیه را با رسمیت دادن به بخشی از فرهنگ ایران و نادیده گرفتن و بی اعتنایی به بخش دیگر فراهم می آورد.
ایشان می فرمایند : » ظاهراً احقاق حقوق ملی ایرانیان در خلیج فارس و نیز همین حقوق در دریای مازنداران، رابطه مستقیمی با تنشهای نظام جمهوری اسلامی با جامعه جهانی به طور مشخص آمریکا و اروپا دارد.»
اگرچه از عنوان جبهه ملی ایران انتظار می رود که پاسدار ایران ( با همه تنوعات فرهنگی و زبانی ) باشد نه بخشی از آن لیکن این حزب سیاسی در عمل همچون » جبهه ملی فارس » رفتار کرده است و پاسدار افراطی فرهنگ و هویت و زبان فارس ها بوده است .
حال پرسش اساسی این است که اگر آقای زعیم بر اساس علایق قومی خویش مجاز به حذف نام ترکی » خزر» از دریای شمالی ایران است چرا اعراب از استفاده نام » خلیج عربی » بر دریایی که در سواحلش زندگی می کنند منع می شوند و چنین عملی از سوی ایشان تجزیه طلبی قلمداد می گردد ؟
برای آشنایی بیشتر با دیدگاهها آقای زعیم و نقد آنها مراجعه کنید به :