روی دیگر فاجعه / سعید نعیمی
کانون دمکراسی آزربایجان : محافل پان ایرانیست در ایران ، با تبلیغات موضوع کشتار ارامنه در امپراطوری عثمانی را به بهانه ای برای ترک ستیزی و جنگ روانی علیه جنبش ملی – دمکراتیک ترک در ایران تبدیل کرده اند ، در آستانه بیست و چهارم آوریل ، کانون دمکراسی آزربایجان با انتشار دو مقاله که با نگاهی غیرجانبدارانه موضوع را بررسی کرده اند تقدیم خوانندگان می کند این نوشته ها به ویژه از بعد اثرات این جنگ مذهبی بر آزربایجان جنوبی و کشتار اهالی اورمیه و خوی و سلماس مهم می باشد.
***
سعید نعیمی
کشتار ارامنه در امپراتوری عثمانی نقطه سیاهی در تاریخ منطقه ماست. لیکن عموماً فقط این بخش از ماجرا برجسته شده و روی دیگر سکه یعنی قتل کردهای عثمانی و ترکها( در عثمانی، جمهوری آذربایجان و آذربایجان ایران) توسط ارامنه در این وقایع نادیده گرفته میشود.
از سوی دیگر، هر گونه بحث و پرسشی درباره این سیاهیهای تاریخ به انکار کشتار ارامنه تعبیر شده و لذا پرسشگران بسیاری از ترس متهم شدن به نژادپرستی، حتی از طرح سؤال خودداری میکنند.
ابتدا باید به طور آشکارا تأکید کنم که قصد من تخفیف فلاکتها و تبرئه یک طرف ماجرا و متهم نمودن طرف دیگر نیست که از نظر من حتی کشتن تنها یک فرد نیز، غیر انسانی و جنایتگونه است .
لذا نقدم فقط متوجه برخی جریانهای سیاسی است که بدون توجه به همه ابعاد ماجرا و تنها بر اساس پروژه سیاسی خویش، این وقایع هولناک تاریخی را مورد بررسی قرار میدهند و قصدشان از این یکجانبه گری نه مخالفت با انسان کشی و یا حمایت از ارامنه بلکه تخفیف هویت ترکی و از صحنه راندن جریانی است که امروز در آذربایجان قصد دارد هویت و فرهنگ و زبان ترکی خویش را از نیستی بازدارد و حقوق زبانی – ملی خود را بخشی از پروژه دمکراسی خواهی در ایران ارزیابی می کند . از این رو خواستم با روشن نمودن بخش دیگری از این داستان ننگین انسانکشی، دوستانم را از داوری سیاسی در مورد وقایع تاریخی برحذر دارم.
هر چند قصدم نشان دادن بخشی از تاریخ و مناسبات ارامنه و آذربایجانیها در ایران است، لیکن خالی از لطف نخواهد بود که تصاویری از ویرانگری بنیادگرایان ارمنی در آن سوی ارس را نیز ملاحظه فرمایید، تصاویری که حدود 15 سال پیش خلق شدهاند. عکسهایی از شهر اشغالی آغدام را که احتمالاً به دلیل بیاهمیتی موضوع در رسانههای ایران منعکس نمیشود به حضور شما تقدیم میکنم.
این شهر در دهه پایانی قرن بیستم چنین به آتش غضب و دشمنی گرفتار آمدهاست.
در پی انقلاب بلشویکی روسیه در سال 1917 و عقبنشینی روسیه از خاک عثمانی، نیروهای مسلح ارمنی و آسوری ناامید از تشکیل دولت مسیحی در شرق عثمانی توجه خود را به شمال غرب ایران معطوف نموده و در سال 1917-1918 به فرماندهی» آندرانیک» و «مارشیمون» و با همراه نمودن بخشی از اهالی مسیحی بومی منطقه، شهرهای ارومیه و سلماس و خوی و… را مورد تاخت و تاز قرار دادند.
این وقایع در آذربایجان به جیلولوق مشهور است.
وقایعی که در ذیل نقل میگردد عیناً از کتاب «ارومیه در محاربه عالمسوز» گرفته شدهاست .
این کتاب که بر اساس مشاهدات عینی میرزا رحمتالله خان معتمدالوزاره نماینده رسمی وزارت امور خارجه دولت وقت ایران در ارومیه، طی سال 1296 هجری شمسی و یا به عبارتی سال 1336 هجری قمری نوشته شده، به کوشش کاوه بیات توسط نشر شیرازه در تابستان سال 1379 ه.ش. در تهران طبع گردیدهاست.
البته هنوز هم پیرمردان و پیرزنانی که شاهد زنده بخشی از این ویرانگریها و کشتارها در شهرهای ارومیه، سلماس، خوی و… و روستاهای اطراف بودهاند در قید حیات هستند.
اخیراً نیز کتاب خاطرات غلام خان حشمت اورمیهای تحت عنوان «مویههای شهر غریب» چاپ گردیده که زوایای دیگری از این وقایع را بیان کردهاست.
امیدوارم با عبرتآموزی از این حوادث شوم و با احترام متقابل به جای آتش کینه و انتقام، شعله دوستی و صلح برافروزیم.
– آرداشس داشناک: ارومیه را خراب میکنم.
بارون آراداشز از اعضای کمیته داشناقسیون ارامنه به اتفاق چند نفر به مجلس (کمیته رفع اختلاف) آمده و به واسطه اسب و تفنگی که سواران امنیه (عساکر مسلمان دولتی) از یک ارمنی گرفتهبودند نطق مفصلی به زبان روسی ایراد نموده ، قونسول روس که آن را ترجمه میکرد گفت:» آرداشس میگوید هر گاه آنچه از ارمنی گرفتهاند ندهند، مسیحیان را از شهر خارج کرده این شهر(ارومیه) را خراب میکنم…
کمیته داشناقسیون – صفحه 4
– از شهر صدای فریاد و ناله اناث و اطفال بلند گردید…
…یک دفعه صدای توپ و بمب بلند شد. به قونسول [آمریکا] گفتم معلوم است این توپ و بمب از طرف مسیحیان انداخته میشود، زیرا که مسلمانان توپ و بمب ندارند. لازم است قدغن نماید این اقدام غیر منتظر را که باعث وحشت و اضطراب اهالی خاصه زن و بچه است… با وجود این توپ ساکت نشده بر شدت شلیک تفنگ هم افزوده و از شهر صدای فریاد و ناله اناث و اطفال بلند گردید…
زد و خورد در محله هزاران- صفحه4 و 5
– غارت خانهها ، قتل اطفال و ارتکاب افعال شنیعه
تا دو ساعت از شب گذشته صدای توپ از دو سمت یعنی از طرف قریه چهاربخش و دیکاله بلند بود و گلوله به شهر انداخته میشد و ناله و ضجه زن و بچه و صدای فریاد یا حسین بلند بود…
…معلوم شد دیروز غروب، همین که صدای تفنگ در شهر بلند شده جمعی از جلوها که در وسط شهر در کاروانسرای مرحوم حاجی مستشار لشکر بودند درها را بسته و پنجرهها را سنگر نموده از آنهایی که در کوچه بوده و یا عبور میکردهاند، جمعی را من جمله چند نفر طفل بودهاست مقتول کردهاند. شبانه جمعی از مسیحیان به خانههای مسلمانان که در خارج از دروازه بوده ریخته و هشت نفر زن و مرد را کشته که یکی خانعلی نام، فراش کارگذاری (وزارت خارجه) بود. خانهها را غارت نموده و افعال شنیعه را مرتکب و زنها را بیعصمت کردهاند.
ادامه زد و خورد – صفحه 8
– جنائز مسلمین در میان کوچه ماندهاست.
همچنین در محله یوردشاه و عسکرخان به خصوص یوردشاه خانههای مسلمانان (به دست ارامنه و جلوها) تاراج و احتراق گردید. جمع کثیری از مسلمانان مقتول و وقایع شرمآور ننگین روی دادهاست. از جمله خانههایی که در همان شب غارت و احتراق شدهبود. خانه مرحوم مغفور حاج علی اشرف آقا از اجله سادات و مجتهدین ارومی بودهاست. آقای علی آقا پسران مرحوم فقط توانستهبود دست اهل و عیال خود را گرفته از خانه همسایه فرار کرده و جانی به سلامت برد. استماع این اوضاع رقتآور و حادثات ناگوار مردم بدبخت را دچار بهت و حیرت کرد. باز خبر رسید که در کوچه نوکچر جمعی از مسلمانان را کشتهاند و جنائز در میان کوچه ماندهاست…
محله به محله- صفحه 8 و 9
– جنایات (ارامنه) درارومی مادامی که دنیا باقی است از خاطرهها فراموش نخواهد شد و صفحه تاریخ عالم را سیاه خواهد نمود.
…صدای تفنگ از شهر بلند و دعوا به شدت شروع شده و از چند جانب (ارامنه، جیلوها وآسوریها) شهر(ارومی)را بومبارده کردند. اتصالاً صدای توپ و بمب از هر طرف برخاسته و هر آنی هزارها تفنگ خالی میشد. اناث و اطفال در وحشت و اضطراب (بوده) و مردم خانههایی را که متصل به محلات مسیحیان بود تخلیه کرده، به میان شهر فرار مینمودند…
تا کار رسید به آنجا که نبایست برسد و ولایتی مثل ارومی که در همه عالم معروف و عروس ممالک ایران بود به اندازهای خراب شد که سالهای سال آبادی آن و دایر شدناش طول دارد. صدهزار افسوس.
چندین هزار نفوس محترمه از پیر و جوان و زن و بچه بیتقصیر و بیگناه به قتل رسیده و خانهها تاراج شد و زحمات موروثی و مکتسبی مردم بیچاره به غارت رفته و احتراق گردید که مادامی که دنیاست از خاطرهها فراموش نخواهد شد و صفحه تاریخ عالم را سیاه خواهد نمود.
بمباران شهر -صفحه ص 11 و 10
– قتل و غارت
…خبر رسید که در محله سید حسین باغی و کوچه حمیدان جلوها هجوم آورده از خانهها به همدیگر راه باز کرده داخل خانهها شده مشغول قتل و غارت هستند…
محاصفحه ره حکومت- صفحه 11
– وخامت شدید اوضاع شهر
در سمت اداره کارگذاری (وزارت خارجه) که در قرب چهار برج و در محل خطر بود هجوم و شلیک شدید گردید. کلیه مسلمانان بدبخت به قتل و تاراج تهدید و به مهالکی گرفتار شدهبودند که امید خلاصی نداشتند و لابد از حکومت به خانههایشان مراجعت نمودند که فکری به حال اناث و صغیر و صغیره نمایند. حالت شهر هم آنا فانا وخیم شده صدای توپ و بمب و تفنگ بر شدت میافزود…
باز هم کارگذاری – صفحه 12
– هرگاه یک ساعت این وضع ادامه یابد اهل شهر عموماً مقتول خواهند شد…
…همین که داخل حکومت( وزارت خارجه شعبه ارومیه) شدم جمعیت زیادی از محترمین و علما و معاریف شهر در حیاط و تالار دیدم که داد و فریاد کرده و میگفتند:» کار از آن گذشتهاست. هر گاه یک ساعت این وضع ادامه یابد اهل شهر عموماً مقتول خواهند شد…
…در این بین خبر دادهاند یک نفر از قزاقها در چهر برج زخم دار شده و مسیحیان داخل خانه حشمتالملک شده از انجا به ضرب کلنگ می خواهند دیوار را سوراخ کرده داخل چهار برج شوند و از این طر هم خانه حاجی معصوم خان و حاجی اصلان خان میرپنجه ریخته غارت کنند فدوی از استماع این تفصیلات یقین نمود که منزل فدوی هم در خطر است…
راه پر مخاطره حکومت – صفحه 13
– احدی نیم دقیقه اطمینان از زندگی خود نداشته و در انتظار قتل و یا جرح خودشان بودند ! …
فی الواقع از ملاحظه اوضاع آن ساعتها عقل حیران و فکر پریشان است که چه مخاطره دهشتناکی اهالی فلک زده را احاطه کرده بود.احدی نیم دقیقه اطمینان از زندگی خود نداشته و در انتظار قتل و یا جرح خودشان بودند.مللاحظه حالت رقت آور نسوان عاجزه و اطفال صغیر و صغیره ادم را دیوانه و مشتاق مر گ می نمود.سبحان الله چه بلایا و مصاءب است که اهالی این ولایت جراب دچار نشده و کدام فضایح و فجایع شرم آور است که مردم بی تقصیر گرفتار نشدند و چه حکمتی است که باید اهل ارومی این همه حادثات جانگداز را مشاهدهد نموده و مبتلای انواع و اقسام بلیات بشوند.
در مقام تسلیم – صفحه 14
– در این غایله هایله به هیچ وجه رعایت هیچ نکته و مراعات هیچ ترتیب نگردید…
خبر آوردند جنرال آدم فرستادند متهاجمین(ارمنی) را مراحعت دهند.بعد معلوم شد رییس قزاقخانه نگذاشته است قزاقها جنگ نمایند بیرق سفید بلند کرده رضاخان نائب دوم قزاق خانه را با بیرق سفید برای کسب تکلیف به قونسولگری روس فرستاده اند که بیچاره در بین را به ضرب گلوله مقتول شده و همین که از قزاقخانه بیرق سفید بلند شده متهاجمین به آنجا ریخته از قزاقها هر چند نفر که به دست اورده به قتل رسانیده تفنگ و فشنگ و وجه نقد که در انجا بود به غارت بردند.خیلی جای افسوس است که در این غایله هایله به هیچ وجه رعایت هیچ نکته و مراعات هیچ ترتیب نگردید…
حمله به قزاقخانه – صفحه 15
– قساوت و شقاوتی که ظاهر ساختند در هیچ قرن و دوره نظیر ان شنیده نشد و در هیچ مذهب روا نیست که زن و اطفال و پیرمردان را به قتل برسانند.
صبح خیلی زود به حکومت آمده موافق راپورتها معلوم شد شبانه وقایع ناگوار و اسف باری روی داده است، جلوها و غیره(ارامنه و آسوریها)به چندین کوچه هجوم آورده و داخل خانه ها شده اعمال شنیعه و افعال قبیحه را در بعضی خانواده ها و سایر اهالی مرتکب و دارایی مردم بیچاره را غارت و قریب پانصد خانه را آتش زده و مرد و زن و صغیر و صغیره را مقتول نموده از کسی ابقاء نکرده اند.می توان عرض کرد قساوت و شقاوتی که بعد از اصلاح(توافق صلح) ظاهر ساختند در هیچ قرن و دوره نظیر ان شنیده نشد و در هیچ مذهب روا نیست که زن و اطفال و پیرمردان را به قتل برسانند.آنهم بعد از اصلاح و اتمام دعوا.
جای هزاران تاسف است که در این قضیه کبری و بلکه قیامت عظمی ابدا رعایت این مسایل نگردید و از احدی ابقاءنشد.نه به پیرمردان وزنان ترحمی نمودند ونه بر اطفال معصوم رحمی، چناچه روز گذشته هم در کوچه ها جمعی از نسوان و اطفال را هدف گلوله کرده بودند.می توان گفت کوچه ای نوبد که در آن چندین جنازه از اشخاص بی تقصیر نیفتاده باشد.علت معلوم نبود که چرا این قدر قساوت به خرج داده و عداوت را تا این درجه بالا برده بودند. خدای واحد شاهد است از تصور آن اوضاع جانسوز جگر انسان آتش می گیرد و شخص دیوانه شده حالت جنون عارض میگردد.
به اعتقاد قاصرانه، مادامی که دنیا هست فجایع و قبایح امشب مذاکره و تاریخ عالم را لکه دار خواهد نمود.
وقوعات شرم آور امشب به طوری مواثر و فجیع است که خود مسیحیان از مذاکره و یادآوری ان متاسف ودچار ندامت میشوند.
وقایع شب گذشته – صفحه 17
– یوم یفر المرء من اخیه
…در حکومت بودم خبر آوردند در اطراف حکومت و کار گذاری ( ارامنه )مشغول شکستن درها و غارت خانه ها هستند و کم کم باز از هر طرف شهر علی الخصوص از محله هزاران صدای شلیک تفنگ بلند شد.محقق بود هجوم تعرض از مسیحیان است خاصه دهاتی ها که به شهر هجوم آورده بودند و مسلمان های بیچاره را دیده که برایشان قدرت مدافعه باقی نمانده بود.آنهایی که از واقعه دیروزی و دشبی جانی به سلامت برده بودند هر یک در گوشه پنهان شده نه در قید عیال و اطفال بودند و نه مقید به مال.
یوم یفر المرء من اخیه (آیه شریفه 34 از سوره مبارکه عبس) مصداق حال اهالی فلک زده گشته بود…
عظیم السلطنه سردار – صفحه 17و18
– مسیحیان (ارامنه،آسوریان و جلوها) متصل اموال غارتی از کوچه ها آورده به محل خودشان می بردند…
به هر حال حالت شهر خیلی منقلب و هنگامه غریبی بود بنده از پنجره می دیدم که مسیحیان( ارامنه و جلوها) متصل اموال غارتی از کوچه ها آورده به محل خودشان میبردند…
…در اطراف حکومت و کارگذاری خانههای متمولین را به غارت بردند و در دور و بر کارگذاری یک خانه سالم نماند.
بنده کار گذاری را در خطر دیده به ملاحظه دفتر و اسناد دولتی شرحی به قونسول آمریکا نوشته که فلان خانه و فلان خانه را غارت کردند در این محله بزرگ خانه ای سالم نمانده است باید به فوریت جلوگیری شود.این چه آتشی است که در این ولایت خراب می سوزد و ضمنا اظهار کردم اداره کارگذاری در مخاطره می باشد یکنفر از کسان حکومت را که زبان نصرانی بلد بود پیدا کرده کاغذ را بتوسط او فرستادم.بعد از کمی فاصله شخص مزبور با کسانی از مسیون آمریکا-با بیرق آن دولت به حکومت آمده -… و بنده خطری را که اداره را احاطه کرده بود مجددا یادآوری نمودمو
ادامه نهب و غارت – صفحه 19
– در هر سمت قتل و غارت و احتراق به شدت جاری بود.
… با این که جمعی از مسیحیان مسلح در کوچه ها تردد کرده و به ظاهر مراقبت می نمودند باز در هر سمت قتل و غارت و احتراق به شدت جاری بود تا وقت عصر به خانه حاجی اسماعیل معین اوف در قرب حکومت ریخته خودش را مقتول و اموالش را غارت نمودند…
قراولهای کارگذاری – صفحه 19و20
– تا غروب هنگامه محشر در شهر بر پا بود.
به هر حال تا غروب هنگامه محشر در شهر بر پا و از کوچه ها مال غارتی بود که عبور می کرد.احدی (از مسلمین) قدرت بیرون شدن در کوچه را نداشت.همه مردم متواری بودند و شب که رسید بر وحشت اهالی فلک زده افزود…
نگهبانهای مسیحی – صفحه 20
– بدبختانه آتش فتنه و فساد به آن درجه شعله ور شده بود که به سهولت از این قتل و غارت نتوان مسیحیان هنگامه طلب را منصرف نمود.
امروز هم در محلات قتل و غارت به شدت جاری بود.نمایندگان که در قونسولخانه بودند اتصالاً خبر میدادند که (ارامنه) به فلا ن جا ریخته و غارت و قتل نمودند.بنده وسایرین هم با اظهارات منطقی وخامت این اوضاع را به روسا حالی، و تأکید در جلوگیری می کردیم.ولی بدبختانه آتش فتنه و فساد به آن درجه شعله ور شده بود که به سهولت از این قتل و غارت بتوان مسیحیان هنگامه طلب را منصرف نمود.
..همه شب باز مثل شب گذشته صدای تفنگ از شهر بلند بود و قتل و غارت می کردند.
نظم جدید- صفحه 24 و 25
– ارومی یک منظره دهشتناک و یک مزارستان هولناک شده که بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت آن عاجز میباشد.
روز 14 جمادی الاول… آدمی(افرادی) با عرابه معین نمودند که خانه ها را تفتیش و هرچه جنازه باشد دفن نمایند.و این جنائز بلکه بعد از آن هم بدون غسل و کفن دفن شدند زیرا اولا کشته(مسلمین) از بس فزون بود که کفن ممکن نشد و ثانیا بازاری نبوده و مال التجاره ای (کفنی)باقی نمانده بود. بقیه السیفی که از تاراج سالداتهای روس باقی بود در این قضیه به غارت رفته در و پنجره دکاکین شکسته و آنها را هم اکراد مهاجر برده و می سوزاندند…
دفن جنازه چندین روز طول کشید…
عده زیادی از مجروحین را که به مریضخانه فرانسویها برده بودند روزی تا ده نفر از آنها وفات می کردند…
فی الواقع ارومی یک منظره دهشتناک و یک مزارستان هولناک شده که بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت آن عاجز می باشد.
کفن ودفن جنازهها- صفحه 25
– در همه محلات شهر قتل و غارت با شدیدترین حالتی جاری، کسی خبر از حال کسان خود نداشت.
بعد ازنشر خبر کشته شدن مارشیمون سرکرده مسحیان غارتگر توسط اسماعیل آقای کرد
مال غارتی و اشیاء پر قیمت را غارتگران و حتی زنان مسیحی از کوچه ها می بردند…
هرکس به خیال غارت بود و هیچ کس غیر از این مقصودی نداشت. در همه محلات شهر قتل و غارت با شدیدترین حالتی جاری ،کسی خبر از حال کسان خود نداشت…
دسته دسته مرد و زن و اطفال (مسلمان) که اکثرا مردها پا برهنه و بعضی از زنان سر گشاده بودند در پشت بامها به این طرف و آنطرف فرار می کردند و از هر خانه صدای تفنگ و ناله اطفال صغیر و صغیره بلند میشد.
سبحا نالله اوضاع قیامت مشاهده می گشت.
هر کسی در صدد علاج و استخلاص جان خود بود. پدر از پسر و مادر از طفل خود خبر نداشت.زنها به هر حیاطی که می رسیدند از دست اطفال خودشان گرفته از بلندی سه ذرع و چهار ذرع می انداختند و خودشان را هم از همان بلندی پرت کرده دست وپا شکسته و مجروح گشته پا شده فرار می کردند.بعضی ها از بزرگ و کوچک که از همان بلندی می افتادند و به واسطه شدت صدمه قادر به حرکت نبوده بی حس روی برفها می ماندند.
اوضاع قیامت – صفحه ص 43 و 44
– گمان نمی رود این همه فجایع و بلایا را اهل یک ولایت و یا مملکتی در هیچ دوره و قرنی مبتلا شده باشند.
مصیبتی که اهل بیچاره این ولایت دچار شده بودند خارج از قیاس و تصور است و گمان نمی رود این همه فجایع و بلایا را اهل یک ولایت و یا مملکتی در هیچ دوره و قرنی مبتلا شده باشند.اعتقاد قاصرانه فدوی این است با این بدبختی که اهل ستم کشیده ارومی دچار گردیده و این کم طالعی که به مردمان مظلوم این ولایت نصیب شده است اگر در مغرب زمین هم بلای آسمان نازل گردیده و یا حادثه در زمین حادث شود صدمه آن عاید حال یک نفر اهل ارومی خواهد شد.
خداوندا بلا پشت هم و صدمات طاقتفرسا پی در پی و قتل وغارت متصل…
…با وجود این همه صدمات و قتل و غارت طاقت شکن اهل ارومی… برخلاف مصالح مملکتی اقدامی نکرده و ملتجی به اجانب و متوسل به این و ان نشده اند…
متوسل نشدن به بیگانه و جزای ان – صفحه 44 و 45
– از اناث چند نفری در این اوضاع وضع حمل نمودند.
…ملاحظه حالت آنها بسیار رقت آور بود زن ها را به یک حیاط کوچک جمع نموده و مردها در حیاط حکومت و یک حیاط دیگر جمع شده بودند.زن و مرد با حالت زار مشغول گریه و زاری بودند.عده این جمعیت به هشتصد نفر بالغ می شد.اوضاع فلاکت و گرسنگی این جمعیت خیلی مایه تاسف بود و حال انکه عموما از محترمین و محترمات بودند.
… از اناث چند نفری در این اوضاع وضع حمل نمودند. این هم یک بدیختی دیگر بود.
شوهر یکی از زنهایی که وضع حمل کرده و خودش از صنف علما بود برای فدوی حکایت می کرد که بعد از وضع حمل عیالش به هر نحوی بوده به خانه رفته که شاید قدری لباس برای طفل بیاورد. لباس سهل است کهنه هم پیدا نکرده بود.بدبختی اهالی ارومی به درجه ای رسیده بود که مافوق ندارد.
وضعیت رقت بار پناهندگان – صفحه 46
– عقب روضه خان فرستاده شد که با ذکر مصایب حضرت سید الشهدا (ع) و گریه بر ذریه نبوت و خانواده عصمت و طهارت قلوب خودمان را تسکین بدهیم.
وقت غروب رسید.بدبختانه همان شب هم چهار شنبه اخر سال بود مردها و زنان ایام گذشته و ترتیبات همان شب و خانه و زندگانی خودشانرا مجسم نموده بنای ضجه و ناله گذاشته هر کسی بر بدبختی خود گریه و ناله و نوحه می نمود…
چند جا عقب روضه خان فرستاده شد که با ذکر مصایب حضرت سید الشهدا علیه السلام و گریه بر ذریه نبوت و خانواده عصمت و طهارت قلوب خودمان را تسکین بدهیم.
از بدبختی روضه خان هم پیدا نشد.
چهارشنبه آخر سال- صفحه 48و49
– علمای قتیل ظلم و ستم مسیحیان
جنازه حاجی میر احمد اقا که از سادات جلیل القدر ارومی بود از دیروز دفن نشده بود…
وقوعات این وقعه قیاس با وقعه اول نیست و این مرتبه مصیبت وارده و شقاوت و صدمات اهالی چند درجه زیادتر از واقعه پیش بوده است.خانه ای نماند که تاراج نشده و کسی نماند که دچار فلاکت و غارت نگردید.
چندین نفر از محترمین علمای ولایت مقتول به ظلم شدند.
من جمله اخوند ملا علی قلی که اول مجتهد ارومی و شخصی نود سال بود با دو پسر و یک عروسش به علاوه ثقه الاسلام و صدرالعلماء و رییس السادات اقای میرزا ابراهیم مجتهد و آقای میرزا صادق پیشنماز و حاجی ملا اسمعیل که پسرش را سر بریده بودند با چند نفر دیگر از سادات محترم طبقه روضه خوان قتیل ظلم و ستم گردیدند.
تلفات علما – صفحه 48و49
– مختصر این است در ارومی دهی از مسلمانان نمانده است که قتل و غارت نشده باشد.
امروزه در دهاتی که در وقعه اول قتل و غارت نشده بود به شدت هرچه تمامتر قتل و تاراج و اعمال شنیعه شروع شده (ارامنه) چند پارچه دهات را سوای عده قلیلی قتل نمودند.چنانچه از قریه اوصالو موافق تقریرات دوزاده نفر خلاص شده در قریه صداقلو فقط یک نفر چوپان باقی مانده.
از قریه چونقرالو چهار صد و پنجاه نفر و از قریه بزرگ آباد یکصدو سی نفر مقتول کرده بودند.بقیه السیف دهاتیان بیچاره بعد از قتل و غارت اگر می توانستند خودشان را به شهر انداخته متواری می شدند و الا در صحرا و روی برف ها با کمال ذلت جان به جان آفرین تسلیم کرده جنائز آنها طعمه وحوش و طیور میشد… مختصر این است در ارومی دهی از مسلمانان نمانده است که قتل و غارت نشده باشد.
وضعیت اسفبار دهات – صفحه58 و 59
و اما آنچه که گفته شد تنها یک از صد وقعات مولمه ارومی طی چند ماه بود، خود تصور کنید که در شهرها و روستاهای خوی، سلماس، شرفخانه، ماکو، قوشچی… بر مسلمین چه گذشتهاست
مقاله مرتبط :
بیست و چهار آوریل و چراغی که به خانه هم رواست / محمد بابایی
متن کامل نامه دکتر ورجاوند به خاتمی و نقدی بر این نامه و اندیشه های دکتر ورجاوند
بنام خداوند جان و خرد
جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهوری
با درود و آرزوی سلامتی و توفیق افزون تر در خدمت به ملت بزرگ ایران برای آنجناب
جناب آقای رئیس جمهوری ، من نیز چون دیگر باشندگان این سرزمین طی سه سال گذشته شاهد کوششها و تلاشهای صمیمی جنابعالی برای ایجاد یک فضای متفاوت و باز در کشور و رهانیدن آن از شرایط خاص بحرانی بوده و هستم و پیگیری آنجناب در زمینه توسعه سیاسی و سامان دهی کشور بر اساس یک جامعه مدنی را ارج می نهم. ولی اجازه می خواهم به عنوان شهروندی که از 15 سالگی بدون وقفه نیم قرن است در تمامی فعالیتها و مبارزات ملی حضور داشته و فشارها و زندان های دوران شاه و سپس جمهوری اسلامی نتوانسته او را دلسرد و ناامید بنماید توجه آنجناب را به توطئه سنگینی که در قبال وحدت ملی ، یکپارچگی کشور و استقلال آن در حال شکل گرفتن است جلب و تقاضا کنم تا موضوع را جدی و اساسی تلقی بفرمایید و هر چه سریعتر هیاتی صاحب صلاحیت و آگاه و میهن دوست را که به استقلال و وحدت ملی و یکپارچگی کشور و توانمند ساختن فرهنگ ملی به عنوان مهمترین اصل می اندیشند و آنرا برای هر تحول و توسعه ای اساس کار میدانند مامور بفرمایید تا از ابعاد مختلف ، موضوع را چنانکه هست بررسی و در کوتاه مدت پیشنهادهای لازم را برای اقدامی موثر به حضورتان تقدیم بدارند.
آقای رئیس جمهور ، از سالها پیش فعالیتهای جهت داری ……….. برای رودرروئی با پدیده وحدت ملی و زیر پرسش بردن آن به بهانه وجود قومیتها و زبانها و گویشهای مختلف در ایران جریان داشته و با وجود سیطره بی چون و چرای ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی بر همه امور هیچگاه با آن برخوردی صورت نگرفته است. این در حالی است که نیروهای ملی و گستره صاحبان اندیشه و قلم وابسته به آنها که دغدغه اصلی شان حفظ یکپارچگی میهن و وحدت ملی بوده است ، زیر فشار قرار داشته اند. نگاهی به انتشار کتابها و نشریات پرشماری که اساس کارشان بر درهم شکستن وحدت ملی و زبان فارسی به عنوان محور همبستگی فرهنگی جامعه قرار دارد ، بیانگر میدان دادن به این جریان خزنده است.
جناب آقای خاتمی ، میدانید که تاکنون سه کنگره بنام » آزربایجانیان جهان » در آمریکا و آلمان با سکانداری و حمایت مالی ترکیه و مشارکت علنی جمهوری آزربایجان و زیر پرچم آن کشور تشکیل و در آنها درباره پیوستن آزربایجان به جمهوری آزربایجان و رسمیت یافتن زبان ترکی در ایران سخن گفته شده است . شماری از دانشجویان ایرانی اهل آزربایجان که در ترکیه مشغول تحصیل هستند بدون ثبت در پاسپورت ، با هزینه ترکیه به این کنگره ها برده شده و در آنها شرکت یافته اند. نمی دانم از سوی دستگاه وزارت خارجه چه گزارشهایی در این باره دریافت داشته اید و چه مواضعی اتخاذ شده است.
جناب رئیس جمهوری ، نمی دانم تاکنون دستگاه ریاست جمهوری و ارگانهای فرهنگی کشور گزارشی در باره نوشته های مجله ها و روزنامه های : بارلیق ( درستش وارلیق است ) – چیچک ،نوید آزربایجان ، امید زنجان ، مبین ، شمس تبریز و… دیگر نشریه های دوزبانه به حضورتان تقدیم داشته اند یا نه ؟ دور به نظر میرسد که چنین گزارشی دریافت کرده باشید و در برابر مواضعی که در آنها گرفته شده بی تفاوت مانده باشید.
نمی دانم مقامهای کشور از نوک هرم تا به پایین که طی دو سه سال اخیر نسبت به ساده ترین جمله های نشریات اصلاح طلب بشدت برآشفته می شوند و تا مرز توقیف و زندانی کردن پیش میروند و مقامهای نظامی تا حد زبان بیرون کشیدن به تهدید می پردازند ، در برابر نوشته هایی که از هموطنان آزربایجانی به عنوان » ملت آزربایجان » یاد می کنند و از » حقوق ملت آزربایجان » سخن می گویند چه واکنشی نشان داده اند ، بی تفاوتی در برابر این جریان خزنده تا به آنجا ادامه می یابد که امسال با یک سازماندهی همه جانبه از سوی ترکیه و جمهوری آزربایجان و عوامل اجیر شده ایرانی آنها یکی از درخشانترین چهره های تاریخ استقلال طلبی ایران در برابر تجاوزگران عرب ، یعنی بابک خرمدین به عنوان سمبل استقلال طلبی و جداطلبی ترکان به بدترین شیوه ممکن مورد بهره برداری قرار می گیرد و در روز دهم تیرماه جمعیتی نزدیک به ….. هزار نفر به قلعه بابک به کلیبر کشانده میشوند و گروهی کوچک از آنها سرود » یاشا یاشا آزربایجان » مربوط به فرقه دمکرات را سر می دهند.
جناب رئیس جمهورر ، باید یزدان پاک را سپاس گفت که به دلیل عظمت تاریخ ایران ، حتی دشمنان وحدت ملی و استقلال کشور نیز چاره ای ندارند تا برای جلب نظر مردم به قهرمانان و اسطوره های ملی تمسک بجویند. این در حالی است که دولتمردان این سرزمین حتی آنهایی که با تاریخ و فرهنگ ایران آشنایی دارند ، به دلیل نحوه برخورد گروهی انحصار طلب ، هنوز به خود اجازه نمی دهند که برای حفظ هویت ملی و فرهنگی این سرزمین و آشنایی گسترده نسل جوان با آن بر پیشینه تاریخی و فرهنگی کشور و ارزشهای آن تکیه کنند و دست کم چهره های ماندگاری چون ابومسلم خراسانی ، یعقوب لیث ، بابک خرمدین و دهها چهره پرآوازه دیگر را با برپایی بزرگداشتها و ساختن پیکره هایشان مطرح بسازند . دریغ و صد دریغ.
جناب آقای رئیس جمهور ، روزنامه ها و هفته نامه های وابسته به جریان پان ترکیسم بر اساس رهنمودهای سامان دهی شده بوسیله ترکیه از مدتها پیش با انتشار مقاله های فراوان می کوشند تا با قلب واقعیت های مسلم تاریخی ، هویت ایرانی ترک زبانان ایران را با صراحت انکار و آنها را از نظر نژادی و فرهنگی نه تنها قومی متفاوت بلکه » ملتی » متفاوت با بقیه ایرانیان قلمداد کنند و سابقه آنها را به سومریها و 7500 سال پیش برسانند و بگویند » آزربایجانیها و ترکهای ایران زمین قوم نیستند بلکه ملتند…. » و یا اینکه » در کشور سیاست پنهانی استحاله فرهنگی و اضمحلال زبانی و اجتماعی ملت آزربایجان پیش برده شده است » و » ما ترک هستیم ، آریایی و آذری نیستیم » در این تبلیغات گسترده شمار ترک زبانان ایران را 30 ملیون ذکر می کنند و در جریان انتخابات در مورد شمار ترک زبانان شهر تهران چنین می نویسند » شنیده می شود که برخی از کاندیداهای ترک حتی در تهران نیز خواهند کوشید تا با چاپ پلاکاردها و تراکتهایی به زبان ترکی آرای 5 ملیون شهروند ترک پایتخت را بدست آورند.»
آقای رئیس جمهور ، بر اساس این زمینه سازیهاست که سرانجام گروه پان ترکیستها با بی پروایی بخود اجازه می دهند تا نامه ای را با امضای شماری از نمایندگان مجلس و چند فرد شناخته شده فعال پان ترکیست درباره تحصیل و تدریس زبان ترکی در تمامی سطوح از ابتدایی تا عالی ترین سطح دانشگاهی ، ایجاد فرهنگستان زبان ترکی ، اختصاص یک شبکه مستقل تلویزیونی به زبان ترکی و … را به حضور جنابعالی بفرستند و بخواهند که به خواسته هایشان پاسخ مثبت داده شود.
آقای رئیس جمهور ، همانطور که مشاهده فرمودید شماری از نمایندگان شهرهای کردزبان نیز این نامه را امضا کرده اند این بدان معنی است که آنها نیز خواستار همین مطالب برای مناطق کرد نشین هستند و اگر وضع به همین منوال پیش برود باید در انتظار تقاضای مشابه از سوی ترکمن زبانان ، عرب زبانان ، بلوچ زبانان و … نیز بود . این همه یعنی سازماندهی یک حرکت ویرانگر در جهت درهم شکستن وحدت ملی و فراهم ساختن زمینه های لازم برای طلب خودمختاری.
جناب آقای رئیس جمهور ، دور به نظر میرسد که سازمانهای اطلاعاتی درباره تلاشها و هزینه ها و اقداماتی که از سوی آنها با پشتیبانی آمریکا در راستای تقویت پان ترکیسم صورت می پذیرد ، اطلاعات جامعی در اختیار نداشته باشند.ایلچی بیگ و حزب او در جمهوری آزربایجان مسئولیت سامان دهی و ارتباط با پان ترکیستهای ایران را بر عهده داشت.آگاهی دارید که جمهوری آزربایجان خط خود را از » سیریل » به لاتین ترکیه تغییر داده و برآنست که آنرا با تمهیدات خاص در آزربایجان گسترش دهد با توجه به آنچه جسته گریخته به گوش ما میرسد ، پان ترکیستها در دستگاه دولت و سازمانهایی چون صدا و سیما صاحب نفوذ می باشند لذا برنامه ها زبان ترکی افزایش یافته و در مصاحبه ها بیشتر به زبان ترکی با مردم گفت و گو می شود و باین ترتیب پیام میدهند که مردم فارسی نمیدانند و اگر هم بدانند نمی خواهند صحبت کنند بنابراین دور به نظر نمیرسد که جماعتی در چارچوب توجیه توسعه سیاسی و احترام به خواست مردم بکوشند تا زمینه را برای گونه ای پاسخگوئی موافق به خواسته های طرح شده فراهم سازند و در دولت جنابعالی کشور را با یک فاجعه ملی مواجه سازند.
جناب آقای رئیس جمهور ، به عنوان سابقه به آگاهی میرسانم که در ماه نخست شروع کار دولت موقت که اینجانب مسئولیت وزارت فرهنگ و هنر را بر عهده داشتم ، یک هیات حدود بیست نفره به سرپرستی شادروان مفتی زاده از کردستان به تهران آمدند تا درباره مسائل مختلفی از جمبه همین مساله آموزش به زبان کردی آنهم نه به این گستردگی تقاضای آقایان ، با دولت مذاکره کنند. مسئولیت این کار بر عهده شادروان فروهر و من گذارده شد و در یک جلسه بیش از چهار ساعت با وجود شرایط خاص آن زمان ، به آقایان توضیح دادم که شما با این پیشنهاد به دلایل بسیار ( که یک بیک برشمردم ) نه تنها به همه ملت ایران که به مردم کرد این سرزمین نیز لطمه ای شدید خواهید زد و از جمله یادآور شدم که شما فرزندان خود را از دستیابی به گنجینه عظیم کتابها و مقاله های فارسی در تمامی زمینه ها محروم می سازید، در حالی که هیچ منبعی برای جایگزین کردن به زبان کردی وجود ندارد. مذاکرات آن شب نتیجه بخش بود و بدلیل آنکه هیئت از تحصیل کردگان تشکیل یافته بود متوجه ژرفای موضوع شدند و از پی جستن آن صرفنظر کردند.
جناب آقای رئیس جمهور ، جنابعالی بهتر می دانید که طرح این خواسته ها همه و همه جنبه سیاسی دارد و در راستای فشار سیاسی مطرح گردیده تا بر قدرت مانور ترکیه در قفقاز و آسیای مرکزی بیافزاید و از توان ایران بکاهد و اجازه ندهند تا ما به تقویت حوزه فرهنگ ایرانی در منطقه بپردازیم. بنابراین می پذیرید که ایجاب می کند تا از موضع اقتدار با این توطئه برخورد بگردد و اجازه ندهیم تا فاجعه افغانستان به گونه ای دیگر تکرار بگردد.
جناب آقای رئیس جمهور ، اگر به فریادهای جمعی از نیروهای ملی در این سالها توجه شده بود و شرایط لازم برای طرح مسائل مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران در درون کشور و منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در بیرون فراهم گشته بود ، امروز ما در موقعیت دیگری قرار داشتیم . طی این بیست سال هیپچ کوششی در زمینه بازشناسی ارزش های والای فرهنگ ایرانی به عمل نیامد و اجازه داده نشد تا هویت این ملت چنانکه باید به فرزندان آن شناسانده شود، در پیش از انقلاب کوشش شد تا چهار واحد درس » تاریخ و فرهنگ ایران » برای تمامی رشته های دانشگاهی یه عنوان درسهای اصلی منظور بگردد این درس بعد از انقلاب حذف و جایش را چیزهای دیگر گرفت.
دستگاه رادیو و تلویزیون کشور طی این بیست سال نه تنها در این زمینه کاری نکرده است که با اجرای برنامه های خشک و بی محتوا ، همه بویژه نسل جوان را گریزان ساخته و امروز در عمده استانهای ترک زبان ، این رادیو و تلویزیون ترکیه و باکو و نوارهای ویدئویی و کاست آنهاست که حرف اول را میزنند. جوانی که نه از رادیو و تلویزیون ، نه در مدرسه و نه در دانشگاه درباره پیشینه میهن ، تاریخ کشور و فرهنگ سرزمین آموزش نبیند ، طبیعی است که گفته های بی پایه و غیرعلمی جمعی پان ترکیست که از ترکیه تغذیه می شوند می تواند ذهن او را بخود مشغول بدارد و برای او هویتی روغین بسازد.
جناب آقای رئیس جمهور ، حدود سه سال از طرح موضوع » گفتگوی تمدنها » می گذرد دستور بفرمایید چند نفر صاحبنظر به ارزیابی برنامه های اجرا شده با بودجه کلان از سوی مرکز وابسته به ریاست جمهوری بپردازند و حضورتان گزارش دهند که چه نتایجی در بر داشته است ما می توانستیم دست کم در چارچوب این مرکزبر اساس برنامکه های سنجیده شده ، همایش ها ، سمینارها و مراسمی برپا بداریم که بطور غیرمستقیم جوانان این سرزمین ، بویژه مناطقی را که زیر تبلیغات ضدملی قرار دارند به شناخت مطلوب برسانیم و بر اساس مبانی علمی نشان دهیم که ما در ایران ، ترک زبان داریم نه » ترک » و بکوشیم تا هویت واقعی هموطنان آزربایجانی و ترک زبان خود را به آنها بشناسانیم و از سوی دیگر شمار فراوانی از جوانان حوزه فرهنگ ایرانی در بیرون مرزها را با پیشینه فرهنگی و تاریخی مشترکمان آشنا کنیم ولی در این راه هیچ گامی برنداشتیم ، شاید هنوز باز هم فرصت باشد و اگر همت کنیم بتوانیم کاری درخور انجام دهیم.
جناب آقای رئیس جمهور ، در شرایط موجود پان ترکیست ها یک حرکت گسترده فرهنگی را سامان دهی کرده اند و نیاز بدان است که با یک عزم ملی ، به مدد صاحبنظران ، در چارچوب یک برنامه ریزی حساب شده ولی خیلی سریع با همان حربه به مقابله پرداخت و با یک برنامه درست ….. ………از سوی دیگر ایجاب میکند تا در زمینه سیاسی نیز دست به اقداماتی زده شود تا گروه فعال پان ترکیست ها نتوانند با بی پروایی به تبلیغ گفته های ناصحیح خود بپردازند و ذهن ها را آشفته کنند.چگونه است که دستگاه مطبوعات وزارت فرهنگ در برابر توطئه های عجیب و غیر منتظره حدود بیست نشریه ترکی – فارسی هیچگونه موضعی نمی گیرد و بازخواستی نمی کند
، مگر میشود از مردم آزربایجان به عنوان یک ملت یاد کرد مگر کسی حق دارد سرزمین » آران «یا جمهوری آزربایجان را به شیوه آنها » آزربایجان شمالی » و تنها سرزمین شناخته شده در طول تاریخ بنام آزربایجان را » آزربایجان جنوبی » یاد کند. بر اساس کدام پژوهش باستان شناسی و قوم شناسی و تاریخی باشندگان آزربایجانی را می توان » ترک » دانست یا اینکه بر اساس کدام پژوهش و تحلیل علمی کسی حق دارد تبلیغ کند که زبان ترکی در آزربایجان ریشه 7500 دارد و
زبان فارسی به آنها تحمیل شده است ؟ مشکل بنظر میرسد که به طرح مباحث غیرعلمی و غیرواقع به منظور بهره برداری سیاسی در جهت لطمه زدن به وحدت ملی کشور در شرایط حساس و بحرانی امروز بتوان عنوان اظهارنظر داد و نسبت به آن بی تفاوت ماند.
جناب رئیس جمهور، ایجاب می کند در قبال این حرکت خطرناک سیاسی که از بیرون مرزها بشدت حمایت میشود با قدرت و درایت برخورد بگردد و از گسترش آن جلوگیری شود راهکارهای بسیاری در این باره وجود دارد باید در یک ستاد مرکب از کارشناسان و صاحبنظران درباره آن تصمیم گیری شود.باید سیاست بهره جستن از آموزگاران ، دبیران و استادان بومی در برخی استانها مورد تجدیدنظر جدی قرار بگیرد و با اتخاذ شیوه های سنجیده شده شرایطی پدید آید تا محوربودن زبان فارسی بعنوان زبان اصلی آموزش مورد تاکید قرار گرفته و با تنظیم برنامه های پرجاذبه جانبی ، کوشش گردد تا جایگاه آن به گونه ای دلخواه تثبیت شود نباید اجازه داد تا تحصیل کردگان کم سواد ترکیه در مراکز آموزش عالی بکار گرفته شوند و ضمن کاهش سطح علمی دانشگاهها در راستای تقویت پان ترکیستها عمل کنند ، باید به شرایط اقتصادی ،اجتماعی و نیازهای نسل جوان در استانهائی که با زبان و گویش های متفاوت سخن می گویند توجه بیشتری بشود و زمینه های نارضایتی و بیکاری کاهش بیابد ،باید دولت تکلیف خود را با صدا و سیما روشن بسازد و شرایطی فراهم آورد تا این رسانه عظیم با بودجه سرسام آورش در خدمت وحدت ملی درآید و با تغییر کلی در محتوای برنامه ها و ایجاد جاذبه در آنها ، از قدرت پیام رسانی بالایی در زمینه شناساندن فرهنگ ملی و گسترش زبان فارسی و ادبیات آن در داخل و خارج کشور برخوردار بگردد.
جناب آقای رئیس جمهور ، امیدوارم که توانسته باشم در این نوشته ، نگرانی همه نیروهای ملی و آزاداندیش ایران را که نگران لطمه خوردن به وحدت ملی ، یکپارچگی کشور و استقلال آن هستند به جنابعالی منتقل کرده باشم و آرزو کنم که موضوع به واقع جدی گرفته شود و هرچه سریعتر اقداماتی درخور ، صورت پذیرد.
با آرزوی سرفرازی و نیکبختی ملت بزرگ ایران
دوستدار دکتر پرویز ورجاوند
12/7/79
نقد آقای سعید نعیمی بر نامه دکتر ورجاوند به خاتمی
آقای افشین جعفرزاده که گویا از منسوبان جبهه ملی نیز می باشند در کامنتی زیر نامه دکتر ورجاوند به سید محمد خاتمی نوشته اند :
» به شما آگاهی میدهم که دکتر ورجاوند کمترین مشکلی با زبان مادری شیرین ترکی آزربایجانی نداشتند.ایشان درد یکپارچگی سرزمینی برای ایران داشتند و مخالف دیدگاهی بودند که می خواهد با استحاله زبان آزربایجانی آن را به ترکی استانبولی بدل کرده و زمینه را برای تجزیه ایران فراهم آورند. شما خوب میدانید که افرادی چون فرزاد صمدلی و چهرگانی و …. پس از فرار از ایران مکنونات خود را آشکارا بیان می کنند و هدفی جز تجزیه ایران ندارند. شادروان دکتر ورجاوند نقشی بی بدیل برای آزربایجان در جنبش مردم سالاری ایران قایل بودند و همواره می گفتند که هیچ حرکت آزادی خواهی و روشنفکری در ایران بدون آزربایجان پا نمی گیرد و به سرانجام نمیرسد. این اندیشه های ایراندوستانه بود که آن روانشاد را در معرض هجمه دشمنان ایران قرار داده بود..»
اگرچه جناب جعفرزاده در کامنت خود به افراد دیگری اتهاماتی متوجه نموده اند ، لیکن من در این نوشته درصدد رد اتهامات و دفاع از ایشان نیستم و هدف بنده تنها نشان دادن این نکته است که دکتر ورجاوند و جبهه ملی متاسفانه همواره با زبان و هویت و هستی ترکان ایران سر ستیز داشته و در حد توان و در پوشش وحدت ملی و یکپارچگی و ….به مقابله با طرح حقوق فرهنگی و ملی آنها پرداخته و با زیر پا گذاشتن همه اصول اخلاقی و قانونی سعی در نابودی زبان و فرهنگ ترکی داشته اند.
این نوشته را قدمی میدانم در جلوگیری از بازتولید افکار مبتنی بر نژادگرایی و توجیه استبداد و خودکامگی فرهنگی و امید به اینکه وارثان فکری دکتر ورجاوند و جبهه ملی و بویژه شعبه تهران حزب نازی – حزب پان ایرانیست – با پذیرش تکثر فرهنگی و زبانی و فاصله گرفتن از انحصارطلبی و تمامیت خواهی ، راه مدارا در پیش گیرند و بیش از این به نقار و کدورت ملی دامن نزنند.
جدا از اظهارات خصوصی و بیان خشنودی جناب دکتر ورجاوند از روند فارسیزاسیون در قزوین و زنجان و اظهار امیدواری به گسترش آن به شهرهای دیگر آزربایجان – که در یک مورد خود شاهد این اظهارات بوده ام – در اینجا با نقل قسمتهایی از آثار مکتوب ایشان نشان خواهم داد که ایشان آیا براستی » کمترین مشکلی با زبان مادری شیرین ترکی آزربایجانی نداشتند « یا در حد توان در نابودی آن کوشیدند؟
خوانندگان منصف خود قضاوت خواهند کرد که دکتر ورجاوند نه تنها مخالف حیات فرهنگی زبان ترکی است بلکه ایشان در بسیاری موارد در پوشش ایران پرستی و وحدت ملی و … حتی قائل به نقض اصول و موازین ابتدایی اخلاقی و انسانی است و اینجاست که بار دیگر چهره نژادپرست و غیر ستیز ناسیونالیسم فارس گرا – در ظاهر ایران دوست – نمایان می گردد.
به بیان دیگر همانگونه که راست گرایان مذهبی ، بیان و طلب هر حقی را با توهم تضعیف وحدت اسلامی و ضدیت با اسلام و شریعت و ولایت فقیه بر نمی تابند راست گرایان سکولار جبهه ملی نیز هر طلب حق دمکراتیک و مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و هر اظهار نظر مخالف با تابوهای ذهنی و عقاید تاریخی و باستانگرایانه خود را تضعیف کننده وحدت ملی و تجزیه طلبی قلمداد می کنند و به سان اقتدارگرایان مذهبی درصدد حذف مخالفین با برچسب زنی و اتهام زنی و سناریو سازی بر می آیند و خدای را صد مرتبه شکر که امروزه دستشان از قدرت سیاسی کوتاه است و فعلا حذف فیزیکی و سرکوب مخالفان خود را عاجزانه از حکومت طلب می کنند.
اینک قسمتی از نامه عقده گشایانه دکتر ورجاوند به محمد خاتمی رئیس جمهور وقت را که در قسمتهایی همچون گزارش یک مخبر دون پایه یک سرویس امنیتی به مافوق می باشد و عمق دشمنی دکتر ورجاوند و همفکرانش را با هستی فرهنگ ترکی و دوستداران فرهنگ و زبان ترکی می نمایاند را باهم مرور می کنیم.
دکتر ورجاوند در ابتدای نامه خاتمی را بدلیل ایجاد فضای باز سیاسی و طرح جامعه مدنی می ستاید ، در ادامه وی با جهت دار خواندن تلاشهای نسل جوان آزربایجان در حفظ زبان و هویت خود دستگاه امنیتی و خاتمی را بدلیل عدم سرکوب دوستداران فرهنگ و زبان ترکی اینگونه مورد سرزنش قرار میدهد:
» آقای رئیس جمهور ، از سالها پیش فعالیتهای جهت داری … برای رودرروئی با پدیده وحدت ملی و زیر پرسش بردن آن به بهانه وجود قومیتها و زبانها و گویشهای مختلف در ایران جریان داشته و با وجود سیطره بی چون و چرای ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی بر همه امور هیچگاه با آن برخوردی صورت نگرفته است. این در حالی است که نیروهای ملی و گستره صاحبان اندیشه و قلم وابسته به آنها که دغدغه اصلی شان حفظ یکپارچگی میهن و وحدت ملی بوده است ، زیر فشار قرار داشته اند.»
گویا از دیدگاه ایشان فعالیت و کوششهای انسانهای عاقل می تواند بی جهت و بی هدف نیز باشد ، لازم است همگان بدانند که فعالیت هویت طلبان ترک کاملا جهت دار و هدفمند بوده و جهت و هدف فعالیتهای نسل جوان آزربایجان زنده نگهداشتن فرهنگ و هویت ترکی و رشد و توسعه آزادیهای مدنی و دمکراتیک است.
در ادامه دکتر ورجاوند در قامت یک سناریو نویس امنیتی ظاهر می شود و می نویسد :
» جناب آقای خاتمی ، میدانید که تاکنون سه کنگره بنام » آزربایجانیان جهان » در آمریکا و آلمان با سکانداری و حمایت مالی ترکیه و مشارکت علنی جمهوری آزربایجان و زیر پرچم آن کشور تشکیل و در آنها درباره پیوستن آزربایجان به جمهوری آزربایجان و رسمیت یافتن زبان ترکی در ایران سخن گفته شده است . شماری از دانشجویان ایرانی اهل آزربایجان که در ترکیه مشغول تحصیل هستند بدون ثبت در پاسپورت ، با هزینه ترکیه به این کنگره ها برده شده و در آنهاشرکت یافته اند.» و » نمی دانم تاکنون دستگاه ریاست جمهوری و ارگانهای فرهنگی کشور گزارشی در باره نوشته های مجله ها و روزنامه های : بارلیق ( درستش وارلیق است ) – چیچک ،نوید آزربایجان ، امید زنجان ، مبین ، شمس تبریز و… دیگر نشریه های دوزبانه به حضورتان تقدیم داشته اند یا نه ؟«
و
» جناب آقای رئیس جمهور ، روزنامه ها و هفته نامه های وابسته به جریان پان ترکیسم بر اساس رهنمودهای سامان دهی شده بوسیله ترکیه از مدتها پیش با انتشار مقاله های فراوان می کوشند تا با قلب واقعیت های مسلم تاریخی ، هویت ایرانی ترک زبانان ایران را با صراحت انکار و آنها را از نظر نژادی و فرهنگی نه تنها قومی متفاوت بلکه » ملتی » متفاوت با بقیه ایرانیان قلمداد کنند و سابقه آنها را به سومریها و 75،، سال پیش برسانند و بگویند » آزربایجانیها و ترکهای ایران زمین قوم نیستند بلکه ملتند…. «
و یا اینکه
» در کشور سیاست پنهانی استحاله فرهنگی و اضمحلال زبانی و اجتماعی ملت آزربایجان پیش برده شده است «
و
» ما ترک هستیم ، آریایی و آذری نیستیم «
متاسفانه پس از نامه دکتر ورجاوند همه نشریات فوق الذکر به جز » وارلیق»- که فصلنامه می باشد – به محاق توقیف رفتند. و آرزوی مرحوم دکتر ورجاوند محقق شد ، لیکن ذکر نکاتی را در این نوع مواجهه دوگانه با مسابل واحد قابل ذکر می دانم:
1- مرگ خوب است ولی برای همسایه . مطبوعات هم در صورتی آزاد هستند که حرفها و فرمایشات ما را نشخوار کنند
2- امیدوارم خوانندگان گرامی این قسمت از نامه دکتر ورجاوند را با نوشته های کیهان و برادر حسین اشتباه نگیرند
مرحوم ورجاوند که گویی نوشتن نامه به رییس جمهور را حق انحصاری خویش میداند با اشاره به » نامه حدود هفتصد نفر از نمایدگان مجلس شورای اسلامی ، روشنفکران ، روزنامه نگاران ، نویسندگان و ..آزربایجان به رییس جمهور » با عصبانیت و با پان ترکیست خواندن همه امضا کنندگان می نویسد:
» آقای رئیس جمهور ، بر اساس این زمینه سازیهاست که سرانجام گروه پان ترکیستها با بی پروایی بخود اجازه می دهند تا نامه ای را با امضای شماری از نمایندگان مجلس و چند فرد شناخته شده فعال پان ترکیست درباره تحصیل و تدریس زبان ترکی در تمامی سطوح از ابتدایی تا عالی ترین سطح دانشگاهی ، ایجاد فرهنگستان زبان ترکی ، اختصاص یک شبکه مستقل تلویزیونی به زبان ترکی و … را به حضور جنابعالی بفرستند و بخواهند که به خواسته هایشان پاسخ مثبت داده شود.»
«جناب آقای رئیس جمهور ، دور به نظر میرسد که سازمانهای اطلاعاتی درباره تلاشها و هزینه ها و اقداماتی که از سوی آنها با پشتیبانی آمریکا در راستای تقویت پان ترکیسم صورت می پذیرد ، اطلاعات جامعی در اختیار نداشته باشند.ایلچی بیگ و حزب او در جمهوری آزربایجان مسئولیت سامان دهی و ارتباط با پان ترکیستهای ایران را بر عهده داشت.»
اگر جناب دکتر ورجاوند حق دارند که با سناریو سازی و شعبده بازی مخالفان فکری خود را ایادی آمریکا و ترکیه و آزربایجان و .. بنامند پس چگونه است که همه به این قبیل نوشته ها و سخنان کیهان و اقتدارگرایان راست ایراد می گیرید آیا با منطق دکتر ورجاوند همه اتهامات ذکر شده علیه نویسندگان و روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و … مبنی بر دریافت دلار از آمریکا درست به نظر نمی رسد؟ آیا با این منطق » سعید امامی وار » خود دکتر ورجاوند متهم به آمریکایی و انگلیسی بودن نمی شوند ؟ آیا مطابق منظق پیش گفته و با در نظر گرفتن دفاع جانانه ایشان از آریایی گری و نژاد آریایی ، شخص ایشان در ردیف طرفداران فاشیسم هیتلری و حزب نازی قرار نمی گیرند؟
دکتر ورجاوند در ادامه برای چندمین بار برای رهایی از کابوس آزادی فرهنگی ترکان ایران به توهم توطئه دچار می شود و خواستار اقتدار خاتمی در سرکوب این توطئه ! می گردد:
» جناب آقای رئیس جمهور ، جنابعالی بهتر می دانید که طرح این خواسته ها همه و همه جنبه سیاسی دارد و در راستای فشار سیاسی مطرح گردیده تا بر قدرت مانور ترکیه در قفقاز و آسیای مرکزی بیافزاید و از توان ایران بکاهد و اجازه ندهند تا ما به تقویت حوزه فرهنگ ایرانی در منطقه بپردازیم. بنابراین می پذیرید که ایجاب می کند تا از موضع اقتدار با این توطئه برخورد بگردد «
وی با انتقاد از عملکرد مرکز گفتگوی تمدنها و گلایه از سهم نبردن از بودجه کلان مرکز بار دیگر به انکار هویت واقعی مردم آزربایجان می پردازد و توان خود و همفکرانش در جعل تاریخ و تحریف بدیهیات و شستشوی مغزی جوانان را به رخ می کشد:
» ما می توانستیم دست کم در چارچوب این مرکز بر اساس برنامه های سنجیده شده ، همایش ها ، سمینارها و مراسمی برپا بداریم که بطور غیرمستقیم جوانان این سرزمین ، بویژه مناطقی را که زیر تبلیغات ضدملی قرار دارند به شناخت مطلوب برسانیم و بر اساس مبانی علمی نشان دهیم که ما در ایران ، ترک زبان داریم نه » ترک » و بکوشیم تا هویت واقعی هموطنان آزربایجانی و ترک زبان خود را به آنها بشناسانیم «
وی با آشفتگی و عصبانیت تمام از گسترش خودآگاهی ، بازگشت به خویشتن و گسترش علاقه به زبان و فرهنگ ترکی بویژه در نسل جوان ترکان ایران خواستار » یک برنامه ریزی حساب شده ولی خیلی سریع « می گردد و می افزاید:
» چگونه است که دستگاه مطبوعات وزارت فرهنگ در برابر توطئه های عجیب و غیر منتظره حدود بیست نشریه ترکی – فارسی هیچگونه موضعی نمی گیرد و بازخواستی نمی کند»
و
«بر اساس کدام پژوهش باستان شناسی و قوم شناسی و تاریخی باشندگان آزربایجانی را می توان » ترک » دانست «
براستی آیا نیازی به پژوهش باستان شناسی و قوم شناسی برای ترک نامیدن ترکان ایران وجود دارد؟ یا اینکه منظور ایشان از پژوهش البته جعل و تحریف بدیهیات آشکار و اظهر من الشمس برای » آذری و آریایی » خواندن ترکان و آسیمیله کردن آنهاست. وی دوباره از خاتمی می خواهد که با اقتدار با جریان هویت طلبی ترکان برخورد گردد و یکی از راهکارها را تبعید معلمان ترک به سایر نقاط کشور و آوردن معلم از جاهای دیگر به استانهای ترک نشین ذکر می کند.
» جناب رئیس جمهور، ایجاب می کند در قبال این حرکت خطرناک سیاسی که از بیرون مرزها بشدت حمایت میشود با قدرت و درایت برخورد بگردد و از گسترش آن جلوگیری شود راهکارهای بسیاری در این باره وجود دارد باید در یک ستاد مرکب از کارشناسان و صاحبنظران درباره آن تصمیم گیری شود.باید سیاست بهره جستن از آموزگاران ، دبیران و استادان بومی در برخی استانها مورد تجدیدنظر جدی قرار بگیرد و .. «
بیاد بیاوریم که سالها پیش دکتر جواد شیخ الاسلامی از فاشیستهای فارس گرا در کتاب قتل اتابک مینویسد:
» نیز می توان کودکان آزربایجانی و زنجانی – تفکیک زنجان از آزربایجان در این قبیل نوشته ها روح بیمار و مالیخولیایی این افراد را نمایان می کند – و خوزستانی ( اعم از دختر و پسر ) را به سیستم مبادله جوانان که در اروپا مرسوم است برای یکی دو سال در خانواده های محترم فارس …. به عنوان مهمان پذیرفت و از این راه به ترویج و تحکیم زبان فارسی پرداخت و…»
احتمالا دکتر ورجاوند با توجه به شرایط جدید و درک غیر انسانی بودن نسخه شیخ الاسلامی در جدا کردن خردسالان از والدین ، پیشنهاد تبعید معلمان را ارائه می دهد .
نامه ایشان پس از بحثی در کم سوادی تحصیل کردگان ترکیه و لزوم پاکسازی آنها از مراکز آموزش عالی و دانشگاهها و با آرزوی اقدامات درخور و هرچه سریعتر پایان می یابد ، هر چند با کنکاش بیشتر در سایر نوشته ها و مواضع دکتر ورجاوند و سایر منسوبان جبهه ملی و حزب پان ایرانیست می توان رگه های آشکار ترک ستیزی و ضدیت با اصول و موازین حقوقی پذیرفته شده و جعل و تحریف واقعیات و بدیهیات تاریخی و علمی را یافت لیکن در اینجا به همین بسنده کرده و سخن خود را به پایان میبرم و بار دیگر اظهار امیدواری می کنم که جبهه ملی با فاصله گرفتن از موضع نژادی و زبانی و پذیرش واقعی برابری حقوقی همه شهروندان در همه ابعاد سیاسی و فرهنگی و …. به چند دهه ترویج نابرابری و شوونیسم و برترانگاری نژادی و زبانی پایان دهند و در ساختن زندگی مسالمت آمیز و آزاد و برابر برای همه شهروندان ایران سهیم گردند.
سعید نعیمی
86/04/17
در ادامه یادداشتی از کانون دموکراسی آزربایجان که مستندات تاریخی و عقلی ترک بودن مردم آزربایجان را نشان می دهد اضافه می کنیم . باشد که موجب عبرت خردورزان باشد:
بحثی تاریخی و مستند و منطقی در باب ( ترکی یا آذری) و اتمام حجت با سفسطه گران
یک بحث کلی راجع به واژه مجعول » آذری » که مرحوم کسروی با هدف ترکی زدایی جعل و رایج کرد خدمت دوستان تقدیم می کنیم تا همه ابعاد آن مشخص گردد:
– مساله بسیار ساده و چنین است که زبان ما ترکی است و ما ترک هستیم و پدران و مادران و اجداد ما همه خود را ترک مخوانند و ملل و اقوام همسایه نیز ما را ترک خوانده اند نه چیز دیگر. .و اسناد و نوشته های بیشماری در شرح این امر بدیهی موجود می باشد.
– موضوع بحث و اعتراض ما هم مشخص است که میخواهیم زبان ترکی به عنوان زبان بیش از سی میلیون ایرانی رسمی شود و فرهنگ و هویت ترکی هم ایرانی تلقی گردد نه بیگانه و غیر خودی ، چون بدون رسمی شدن زبان ترکی در ایران ، دمکراسی ناممکن بوده و سرابی بیش نیست و آفت دمکراسی هم پان ایرانیسم و ترک ستیزی است
– دوست محترم آذری واژه ای جعلی است که برای تحریف واقعیت فرهنگی و زبانی ترکها در ایران و جمهوری آزربایجان از سوی حکومتهای شوروی و ایران ابداع شده است و شما از هر انسان بدون غرض و مرضی سوال کنید خودش را نه آذری بلکه ترک و زبانش را تورکی میخواند.
وانگهی وقتی برخی هموطنان از ما بهتر میخواهند ما را مورد لطف و عنایت و عطوفت قرار دهند ما را ترک خر می نامند نه آذری خر ( نمونه آخرش را نیز در کرمان و تهران دیدیم که بیشتر از ده ها هزار تماشاچی در روز روشن و با وقاحتی بی سابقه شعار میدادند : ترک خر – ترک خر – ترک خر. صدای نعره های نفرت افکن این جماعت چنان بود که از تلویزبون هم شنیده می شد، یعنی یا تماشاگران با همت مضاعف فحاشی میکردند یا عوامل تلویزیونی هم از این اتحاد و همدلی موجود در تحقیر ترکها بوجد آمده و صدای تماشاچیان عزیز فارس را فیلتر نمی کردند.با اینحال در اصل اتفاق خاصی نیافتاده است این فحشها همه روزه در مدرسه و کوچه و دانشگاه و بازار گفته میشود و چیز جدیدی نیست و کودکان ترک با این تحقیر و سرخوردگیها بزرگ میشوند.)
– شما از این واهمه دارید که با بیان واقعیات و صحه گذاشتن بر زبان و هویت ترکی ، ترکها از ایران جدا شوند درحالیکه اینطور نیست چیزی که باعث جدایی میشود سرکوب فرهنگی و زبانی و آسیمیلاسیون و فارسی سازی اجباری و تغییر اسامی جغرافیایی رودها و شهرها و کوهها و …. از ترکی به فارسی است که مورد پذیرش مردم نیست
راه حل هم بسیار ساده است ، رسمیت زبان ترکی و برابری حقوقی همه ایرانیها اعم از فارس و تورک و کورد و….
-با کسانی که عنادورزانه ترکی را آذری میگویند هیچ حرفی نیست که همچنان با جعل واقعیات خوش باشند ولی برای سایر عزیزان حتی با نظرات مخالف احترام بسیار قائل هستیم و این چند سطر را به همه آنها تقدیم میکنیم:
– لطفا واقعیات را بپذیرید برای مبارزه با تجزیه و حفظ وحدت ایران ، دشمنی با واقعیات و تحریف زبان و تاریخ و فرهنگ مردم ترک ایران آب در هاون کوفتن است- مساله اصلی ترکها در ایران نه تاریخ و نژاد که برخورداری از حقوق فرهنگی و سیاسی است و هیچ تنافر و تضادی بین داشتن هویت ترکی با ایرانیت و ایرانی بودن نیست .
-ادعاهای آقایان پان ایرانیست به فرض صحت هم ربطی به مساله مذکور ندارد و فقط برای رد گم کردن و تغییر صورت مساله و بردن بازی در زمین و مسیری است که نه پایانی دارد و نه راه حلی برای مساله اصلی » طلب حقوق فرهنگی ، زبانی و سیاسی برای ترکان و رسمیت هویت ترکی در ایران » ارائه میدهد سهل است که موجب نقار و بدفهمی و ترویج ادبیات سخیف نژادپرستی نیز میگردد.
– برای قضاوت سایر دوستان منصف و شریف به دو مغالطه و آدرس غلط اصلی سروران پان آریانیست را ذکر و پاسخ آن را نیز تقدیم میکنم :یکی از ادعاهای این ذوات عالی آذری خواندن ترکی و مجادله و سفسطه در باب قدمت حضور زبان ترکی در ایران و آزربایجان و دیگری آران خواندن جمهوری آزربایجان است.
جواب:
– طبری در وقايع سال ۱۰۴ هجري مينويسد: «و في هذه السنه غزا الجراح بن عبدالله الحکمي و هو امير علي ارمينيه و آزربايجان ارض الترک ففتح علي يديه بلنجرم و هزم الترک: و در اين سال جراح بن عبدالله الحکمي جنگ کرد. او امير ارمنستان و آزربايجان سرزمين ترکان بود. وي بلنجرم را با دستان خويش فتح کرد و ترکان را شکست داد.» (طبري ج ۵ ص ۳۶۸) مولف البدايه و النهايه نيز در ج ۹ ص ۲۵۶ به اين امر اشاره کرده است.بنا بر سخن طبری اولا نام این زبان و مردمان ترکی و ترک است و آذری لغتی نامربوط دراین مورد است در ثانی حداقل در سال 104 هجری ترکها ساکن این مناطق بوده اند.
همچنين طبري در باب وقايع سال نود هجري مي نويسد: «و فيها غزا مسلمه بن عبدالملک الترک حتي بلغ الباب من ناحيه آزربيجان ففتح حصونا و مدائن هنالک: در اين سال (۹۰ هجري)مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگيد و تا منطقه باب الابواب (دربند) آزربايجان رسيد و در آنجا شهرها و قلعه ها را فتح کرد.». (طبري ۵ ص ۲۲۶)
از این سند نیز به وضوح مستفاد میشود که حداقل تا شهر دربند آزربایجان خوانده میشده است و جعل کلمه آران که منطقه ای در داخل آزربایجان است تنها ناشی از فوبیای ذوات عالی پان آریانیست است.
به آقایان و خانمهای عزیزی که با وجود این دلایل و اسناد روشن و مبرهن باز بر دگمهای خود اصرار دارند درودهای گرم و سلام صمیمی تقدیم میکنیم که :و اذا خاطبواهم الجاهلون قالوا سلاما
این متن خلاصه می تواند فرقانی برای جدا کردن مسیر عناد و حق جویی مورد استفاده قرار گیرد.
همچنین دکتر فرهاد کابوسی در ردیه ای علمی پنبه جعلیات ایدئولوژیک مرحوم کسروی و شرکا را رشته کرده است که در وبلاگ و یادداشتهای ما قابل ملاحظه است حال این گوی و میدان
مدعیان تز وجود زبانی به اسم آذری دلایل عقلی خود را ارائه کنند تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد .
با احترامات
کانون دموکراسی آزربایجان
چوغولچولوق( پلورالیسم ، تکثرگرایی )* / مصطفي اردوغان
باشلانیش
سعید نعیمی : تورک دیلی و ادبیاتیندا اوزه ل لیک له گونئی آزربایجاندا سیاست بیلیمی و سیاست فلسفه سی حاققیندا مکمل بیر ادبیات یارانمامیشدیر بو تثبیت خصوصی ایله لیبرالیسم حاققیندا داها گئچرلی دیر. اساس چتینلیک اولان دیلیمیزده یازیب یاراتما یاساغی اولسادا ، 20 اینجی عصرده سیاست و تاریخیمیز باشا-باش سول گوجلرین هژمونی سینده قالماسیدا، لیبرالیسم – ین یئرینین کامیل بوش اولماسینا سبب یاراتمیشدیر.
سول ایدئولوژی سینین چوکمه – سیندن سونرا ایسه آزربایجاندا آیدینلار و اونلارین آردینجا عموم خالق یئنی دالغالانمیش ناسیونالیسم و میللیت چی لیک هیجانیندا هله ده اوزوموزه مخصوص اولان ناسیونالیزمین چرچیوه سینی و حد و حدودلارینی آچیق و آیدین شکیلده اورتایا قویا بیلمه میشدیر و ایندی تورک-آزربایجان ناسیونالیسمی بایراغی آلتیندا چوخ آشیری و فاشیزم ایله سینیرلاری اورتوشن کیچیک طیف دن توتوب ، اورتا محافظه کار ناسیونالیست لر و طیفین او بیر باشیندا ایسه میللی سوسیال دموکراتلار و آرا-سیرا لیبرال ناسیونالیست لری سئچمک مومکون دور بو چشیدلی قایناقلاردان سو ایچن سیاسی آخیم لار آنجاق آزربایجان و ایرانین باشقا یئرلرینده یاشایان تورک میللتینین مقدراتینی ( چئشیدلی درجه لرده ) تعیین ائتمک پلاتفورمو چئوره سینده بیرگه سیاسی داورانیش لاری میدانا قویورلار.
دونیا گئدیشینی نظرده آلاراق و لیبرالیسم -ین ضعف لرینه رغما گئنیش آلانلاردا غالیب اولدوغونو گوز اونونه توتماقلا و گله جکده اولاسی اختلافلاریمیزین » سلیقه و منم – منم رنگی » آزالسین دئیه و اختلافلارین داها چوخ دوشونجه و فیکیر آیریلیغی اساسیندا قورولماسینین توپلوموموزو دوشونجه یونوندن نه قدر گوجلو ائدیب و زنگین لشدیره جه یی ایسه بللی دیر بو اساسدا لیبرالیسم سیاست بیلیمی و فلسفه سی حرکتین ضیالی لاری طرفیندن ایزلنمه سی گرکن موضوع دور.
آزربایجان میللی حرکتی باشقا آزادلیق حرکتلری کیمی ، کئچمیشده تحقیر اولوب آمما یئنیجه آییلیب اوز حاقلارینی طلب ائدن بیر سیاسی – اجتماعی جنبش دیر و عمومیتده بو حرکتلرین اوزه ل لیکلرینی آز-چوخ اوزونده باریندیریب و یئری گلنده نمایش ائتدیریر ، تعریف ائله دیگیم آزادلیق حرکتلرینین بعضا داغیتماغا و خشونته ده تمایول لری بویوک اولچوده اولور ، آزربایجان میللی حرکتینده تاریخی مدنیت سابقه میز و نئچه سیاسی آشیریمدا اونملی رول آلمامیز سببیندن و هامیسیندان اونملی آیدین و ضیالی لاریمیزین آییق و چوخ تفککور ایله حرکت ائتدیکلرینه گوره بو خشونت پتانسیلی کامیل کنترول آلتینا آلینمیشدیر ، لیبرالیسم و پلورالیسم اویرتی ( آموزه ) لرینین توپلومدا و آیدین ایچینده یایغینلاماسی ایله توپلوم داها متساهل و تولرانسلی داورانماغی اورنمه یی باشاراجاق دیر و میللی پریستیژلریمیزی لکه له ین خشونت و تورک وارلیغینا یاراشمایان داورانیش لارین کوکو بیزیم توپلومدا قورویوب و یوخا چیخاجاق دیر ، آچیق دیر بوردا قصد ائتدییم قونو مدنی شجاعت و حاق سئورلیک دویغولاری دئییل تام ترسینه آییق و متساهل بیر توپلومدا مدنی شجاعت و حاقدان یانا اولماق ان بویوک فضیلت لردن بیری ساییلار.
ایضاح ائتدیگیم ندن لردن دولایی و حرکتیمیزده و اویرنجی و ضیالی لاریمیزین آراسیندا لیبرالیسم و پلورالیسم باره سینده ییغجام بیر ادبیات یاراتماق اوچون 15-20 مقاله آنادولو تورکجه سینده ، فارسحجا و بیریسی اینگلیسجه سئچیلیب کی آردیجیل اولاراق اوخوجولارین قوللوغونا سونولاجاق. باشردیغیم قدر مقاله لری آزربایجان تورکجه سینه اویغون ائتمه یه چالیشمیشام آنجاق ایشیمین نقصانلاری اولماسیدا بللی دیر تاسفله نئچه اوزمان یولداشا موراجیعت ائتدیگیمه رغما ، اونلارین یاردیملاریندان فایدالانا بیلمه دیم ، حورمتلی اوخوجولاردان اشکال لاری هم کامنت لرده و هم ایمیل ده یازماقلارین تمنی ائدیرم.
کوچوردویوم بیرینجی مقاله سایین مصطفی اردوغان-نین » چوغولچولوق( پلورالیسم ، تکثرگرایی )» باشلیقلی یازیسی دیر کی پلورالیسم و لیبرالیسم-ین فلسفی باغداشماسینی و چوغولچولوغو لیبرالیسمه بیر اساس و دایاق اولدوغونو وورغولاییر و اوزه ل لیکله فاشیزم ایله قارشیلیقدا تانینان معاصر فیلسوف آیزایا برلین-نین ده دوشونجه لرینی اورتا قویور و …….
اومید ائدیرم سایین یولداشلارین یاردیم و یول گوسترمه لری ایله دوشونجه تاریخیمیزده یاددا قالان بیر مجموعه حاضیرلانسین.
——————————————————————————————————————————
چوغولچولوق( پلورالیسم ، تکثرگرایی )*
مصطفي اردوغان
چوغولچولوق گونوموزده هم سياست بيليمي نين هم ده سياست فلسفه سي نين چوخلو باش ووردوقلاري قاوراملاردان ( مفهوم ) بيريدير. بو قاورام هر ايکي ديسيپلينده ده تصويري (descriptive) و يا آناليتيک آنلامدا اولدوغو قدر نورماتيو آنلامدا دا قوللانيلماقدادير. بونونلا برابر، تصويري آنلامدا چوغولچولوق داها چوخ سياست بيليمينده، بونا قارشيليق نورماتيو چوغولچولوق ايسه داها چوخ سياست فلسفه سينده قوللانيلماقدادير.
سياست بيليمي باخيميندان چوغولجولوغون تصويري آنلامي، مدرن دولت ده سياسي ايقتيدارين توپلوم ايچينده کي فرقلي گروه لار آراسيندا پايلاشيلميش اولدوغونو و دموکراتيک سيياسال ( سیاسی ) سوره جين باسقي گروه لاري نين اولوسال سياسي قرارلاري ائتکيله مک اوزره ياريشديغيني معین ائدیر. چوغولجو آناليزه باغلي اولان يازارلار بوتون دموکراتيک سيستملرين نيته لييي اعتيباري ايله چوغولجو اولدوغونو ايره لي سوره رلر. بو آرادا، سياسي چوغولچولوق ، آناياسا تئوري سينده ده قوللانيلماقلا برابر، بورادا قصد ائديلن اساس اولاراق چوخ-پارتيلي سياسي سيستمدير. نورماتيو سياسي چوغولچولوق ايسه مدرن دولتده کي سوسيال، قورومسال ( ساختاری ) و ايدئولوژيک چئشيتلي ليگي بير گئرچکليک اولمانين اؤته سينده ديرلي ( ارزشمند ) ائدن بير ياخلاشيمدير. بونا گوره ، دموکراتيک بير سيستمده نسبتا اؤزه رک سياسي و ايقتيصادي اؤرگوتلرين چوغوللوغونون سوردورولمه سي گرکير ((Dunleavy & O’Leary 1987: Chapter 2; Birch 1996: Chapter 10; Kuper 1987: 170. سياسي چوغولچولوق قونوسوندا آيريجا باخين. Held 1996; Vincent 1987: Chapter 6; Schmidt 2001). نورماتيو چوغولجولوغو، دوولتين بيرئيلرين ( فردلرین ) تعلق و باغليليق رفرانس لاريندان ساده جه بيري اولاراق قبول ائديلمه سي آنلاميندا قوللانانلاردا واردير. بو ياخلاشيم، يوردداشلارين دوولته هر دورومدا ايطاعت ائتمه ،گئنل يوکوملولويونو رد ائدر (Dunleavy & O’Leary 1987: 22 )
بو مادده نين اصلي قونوسو چوغولجولوغون سياست فلسفه سينده کي آنلاميدير. بورادا چوغولچولوقدان قصد ائديلن » اخلاقي چوغولچولوق » (ethical pluralism) و يا » دير چوغولجولوغو » دور (value pluralism). بو آنلامدا چوغولچولوق، تمل اينساني ديرلري نين چوغوللوغونون اوبژکتيو بير دوروم اولدوغونو و دولاييسي ايله بيرئيلر( فرد لر ) و يا گروه لار طرفيندن ايزله نن اخلاقي آماجلارين چئشيتلي لييي-نين قبول ائديلمه سي گرکديگيني ايفاده ائده ر. سياست فلسفه سينده » دير چوغولجولوغو «-نا ان چوخ تاکيد ائدن دوشونور ( اندیشمند ) ، 20. يوزايلين اؤنده گلن سياسي فيکير تاريخچيلريندن بيري اولان» آيزايا برلين » دير (1909-1997). بو نده نله، چوغولچولوق سورونونون تارتيشيلماسينا برلين-ين يازديقلاريندان حرکته باشلاماق اويغون اولور (1)
آيزايا برلين چوغولجولوغو بئله تعريف ائدير : » اينسانلارين ايزله يه بيله جکلري فرقلي آماجلار واردير؛ آما گئنه ده اونلار بير-بيريني آنلايابيلن، بير-بيرينه سمپاتي دويا بيلن، بير-بيريندن ايشيق آلابيلن (…) تاماما عقلاني ، تام آنلامدا اينسانلار اولابيلرلر (برلين 1991: 11). دير چوغولجولوغو ، تمل اينساني ديرلرين چوغول و قارشيلاشديريلاماز ( غیر قابل مقایسه ) اولدوقلاريني، بير-بيرلري ايله چاتيشابيله جکلريني – چوغونلوقلا-دا چاتيشديقلاريني- و بوندان دولايي بيزي زور ترجيح لرله قارشي قارشييا بوراخديقلاريني بيان ائدر (Crowder 2002: 2). آيزايا برلين فيکيرلر تاريخيله ايلگيلي اثرلرينده، اصرارلا، دوغرونون –و دولاييسي ايلا اينساني اييي نين- نيته لييي حاققيندا قديم يونان فلسفه سيندن بو يانا باتي فلسفه گلنه يينده ( سنت ) حاکيم اولان ياخلاشيمين » monist » کاراکترلي اولدوغونو يازميشدير : » (اوخوما سوره جينده) بللي بير نقطه يه گلينجه بيلديم کي؛ بوتون بو گؤروشلرين اورتاق يؤنو پلاتونيک (افلاطونچي) بير فيکيردي: ايلک اولاراق، بيليملرده اولدوغو کيمي، بوتون بدیهی سورولارين بير و يالنيز بير دوغرو جاوابي بولونمالي و گئري قالان بوتون جاوابلار قاچينيلماز اولاراق يانليش اولماليدير. ايکينجي اولاراق، بو دوغرولاري تاپمانين گوونيلير ( قابل اعتماد ) بير يولو وار اولماليدير. اوچونجوسو، دوغرو جاوابلار تاپیلاندا، بونلارين بير-بيرييله توتارلي بير بوتون اولوشدورمالاري قاچينيلماز اولماليدير؛ چونکو، بير حقيقتين ديگريله باغداشماماسي سؤز قونوسو اولاماز، بونو آ پريوري بيلاييردوک. بو نوع بوتون ( کلي ) بيلگي کوزميک بير بولماجانين چؤزومويدو. اخلاقا گلينجه، اورادا دا مکمل حياتين نه (نئجه) اولماسي گرکديگيني قاورايابيليرديک؛ او، ائوره ني يؤنه تن قوراللارين دوغرو اولاراق آنلاشيلماسي اوستونه بينا ائديله جکدي. » (برلين 1998: 96؛ برلين 1991: 5-6)
اويسا، برلين-ه گوره، بو تکچي گؤروش اينساني ديرلرين نيته لييي حاققيندا يانيلماقدادير؛ گئرچکده ايسه تک بير نهايي » اينساني اييي » يوخدور ؛ ساده جه » اييي حيات «- آ ايليشکين فرقلي آنلاييشلار واردير. بو، دير چوغولجولوغونون » اينسانليق دورومو » نون تانيملاييجي بير کاراکتري اولدوغو آنلامينا گلمکده دير. اؤيله ايسه ، تمل اينساني ديرلر چوخ ساييدادير، يعني » اينسانلارين ايزله يه بيله جکلري فرقلي آماجلار واردير » . آيريجا بو ديرلر و يا آماجلار گئنلليکله بير-بيرييله باغداشمازلار: » اگر حقيقي ديرلرين توپتان اويومونون بير يئرده بولونابيله جه يينه ايليشکين اؤنرمه نين آ پريوري بير گوونجه سينه صاحيب دئييلسه ک » او زامان ائمپيريک گؤزلمه و آلئلâده اينساني بيلگي يه دؤنمه ميز گرکير کي بورادا دا » بوتون اييي شئيلرين… بير-بيرييله باغداشابيلير اولدوغو وارساييمي نين » هئچ بير داياناغيني تاپا بيلمه ريک (برلين 1970: 168)
جورج کرودور- ه گؤره ( George Crowder 2002 : 2-3)، سياست فلسفه سينده کي دير چوغولجولوغو ( پلورالیسم ارزشی ) گؤروشونون دؤرد عنصرو واردير: ائوره ن-سل ليک، چوغوللوق، قارشيلاشديريلامازليق و چاتيشما . ايلک اولاراق، فرقلي کولتورل و يا مادي شرطلرده ، فرقلي شکيللرده ، آنلاشيلسالار دا، بعضي تمل اينساني ديرلرين وارليغي ائوره ن-سل بير گئرچکليکدير. برلين’ه گؤره ده (1998: 104)، نه-يين دوغرو نه-يين يانليش و نه-يين اييي، نه-يين پیس اولدوغو حاققيندا دئييشيک توپلوملار آراسيندا يايغين بير آنلاشما واردير. ايکينجي اولاراق، اينسان اوچون ديرلي اولان شئي لر و يا اينسانين گليشيمي اوچون گرکلي اولان » اييي » لر –هم ائوره ن-سل هم ده يئره-ل ديرلر داخيل- چوخدور و مختلف دير. آيريجا، ديرلرين اؤزلري ده ايچ ياپيلاري باخيميندان مرکب دير و چوغولجودور ؛ يعني بير-بيرييله چاتيشان عنصرلار ايچريرلر کي بونلارين بعضي لري بير-بيرييله قاريشلاشديريلاماز عنصرلاردير. اؤرنه يين، نگاتيو اؤزگورلوک بيله بيریلرينه رقيب و قارشيلاشديريلاماز اؤزگورلوکلر ايچرير: بيلگي ائدينمه و محرميت اؤزگورلوکلري کيمي. ائشيتليک اوچون ده عيني: فرصت ائشيتليگي مي ؟ گلير ائشيتليگي مي؟ (Gray 1996: 43). اوچونجو اولاراق، ديرلر گئنلليکله بير-بيرلرييله قارشيلاشديريلامازلار، چونکو بونلارين هاميسيني اورتاق بير استانداردا وورماق مومکون دئييلدير. (incommensurability).
تمل اينساني ديرلري تک بير اوستون ايلکه ( معیار ) آلتيندا هييئرارشيک بير سيرالامايا تابع توتابيلمه ريک. ديرلر قارشيلاشديريلامازديرلار، يعني ائوره ن-سل جاوابی گارانتي ائده بيله جک هيچ بير اؤلچو، يعني اييي و دوغرو حاققينداکي رقيب آنلاييشلار آراسيندا حاکم اولابيله جک هئچ بير معيار يوخدور (Barry 2004:129). نهايت، بو چوغول و قارشيلاشديريلاماز ديرلر مشخص دوروملاردا بير-بيرييله چاتيشابيلرلر. اونون اوچون، بونلاردان بيري-نين گئرچک-لشديريلمه سي آنجاق باشقا بيري-نين فدا ائديلمه سي و يا قيسيتلانماسي ( محدود اولماسی ) باهاسينا ممکن اولور.
دير چوغولجولوغو اؤيره تيسي نين » چوغوللوق » ، قارشيلاشديريلامازليق » و » چاتيشما » اؤزه ل ليکلريني برلين’ين بو عبارتینده گوره بيله ريک : » اينسانلارين مختلف آماجلاري نين هاميسي نين اويوملو اولاراق گئرچکلشديريله-بيله-جه-يي تک بير فورمولون پرنسيپ اولاراق بولونابيله-جه-يي اينانجي نين يانليش اولدوغو گؤستريله بيلر. اگر، منيم اينانديغيم کيمي، اينسانلارين هدفلري چوخ ساييدا اولسا و اونلارين هاميسي بير-بيرييله پرنسيپ اولاراق باغداشابيلير دئييلسه ، او زامان چاتيشما –و تراژدي- احتمالي گرک کيشي سل، گرکسه سوسيال حياتدان هئچ بير زامان کامل اولاراق و بوسبوتون قالديريلاماز. Berlin 1970:169
ديرلرين هم ائوره ن-سل هم ده بير-بيرييله باغداشماز اولدوقلاري گؤروشو ايلک باخيشدا اؤزو ايچینده توتارسيز گؤرونمکله برابر، برلين’ين سورونو فرقلي دوزلم لرده ( اصلاح لاردا ) اله آلديغيني خاطيرلاماق بو گؤرونوشده کي توتارسيزليغي اورتادان قالديرابيلر. برلين’ين دوشونجه سینده چوغولچولوق ساده جه ديرلرين اوبژکتيو ياپيسي باخيميندان دئييل، عيني زاماندا کولتورلر-آراسي باغلامدا دا سؤز قونوسودور. باشقا بير ايفاده ايله، اوبژکتيو و يا ائوره ن-سل اينساني ديرلر آراسيندا بير باغداشمازليق اولدوغو قدر (دير چوغولجولوغو)، فرقلي » اييي حيات » آنلاييشلاريني تمثيل ائدن دئييشيک کولتورلرين ديرلري ده بير-بيرييله باغداشمايابيلر (کولتورل چوغولچولوق). آنجاق، ديرلرين کولتورلر-آراسي فرقلي-لشمه-سي ائوره ن-سل ديرلرين بولونماديغي آنلامينا گلمز: » ديرلرين باغداشمازليغيني دا دراماتيزه ائتمه-مه-ليييک؛ چئشيتلي زامانلارداکي دئييشيک توپلوملار آراسيندا، نه يين دوغرو نه يين يانليش و يا نه يين یاخشی نه-يين پیس اولدوغو قونوسوندا اولدوقچا يايغين بير آنلاشما (موطابقت) واردير. (…) توپلوملارين اونلار اولمادان وارليقلاريني نرده ايسه سوردورمه-يه-جکلري » حداقل ديرلر واردير (برلين 1991: 18)
چوغولجولارا گوره، ديرلر چوغولجولوغو نسبیت چی لبک ایله ( نسبیت گرایی ) عيني شئي دئييلدير. ديرلرين چوغول و قارشيلاشديريلاماز اولدوغونو سؤيله مک، اونلارين ساده جه معین و بللی بير کولتورل و يا اپيستيمولوژيک باخيش آچيسيندان گئچرلي اولدوقلاريني سؤيله مک دئييلدير. بعضي چوغول ديرلر صيرف يئرل اولابيليرلر، آما ان آزيندان بعضي ائوره ن-سل ديرلرين، هر هانسي بير » اييي یاشاما » قاتقيدا بولوناجاق ژنريک اييي لرين بولوندوغو دوشونجه سي چوغولجو گؤروشون اساسلي بير عنصرودور (کراودر 2002: 3-4)
برلين’جي چوغولچولوق گؤروشونون، اينساني ديرلرين زورونلو اولاراق بير-بيرييله چاتيشديغي و بو چاتيشمانين غقلانی يولدان چؤزوله مه يه-جه-یي، دولاييسييلا بليرلي اينساني ديرلرين ايزلنمه سي نين عقلاني تملي اولماديغي و بونون ترجيح-ه و يا باغلانمايا (commitment) دايانديغيني ايره لي سورمه سی تنقید اولونموشدور بير يوروما گوره، بو آماجلار بير-بيرييله قياسلاناماز دئييلدير؛ يعني، بونلاري ديرلنديره-بيله-جه-ييميز اورتاق بير استاندارد واردير. بونلارا آنجاق اييي حياتا تشويق ائتمه لري اؤلچوسونده دير وريلمه ليدیر ( براون 1988: 156-57)
برلين’ين چوغولجولوغونون اخلاقي و سياسي دوشونجه ايله ايلگيلي سونوچلاري حاققيندا بو فلسفه نین ادبیاتیندا (literature) گؤروش بيرليیي يوخدور. هر شئي دن اؤنجه، بو دوکترينين مکمل بير توپلوم و يا مکمل بير اينساني حيات دوشونجه سيني –دولاييسييلا اوتوپياچيليغي- رد ائتمه يه گؤتوره جه یي آچيقدير. آيريجا، گراي’ين يورومونا گوره، چوغولجولوغون مکمل ليک دوشونجه سيني توتارسيز بولاراق ردائتمه سي ايلرله مه جي اينسانليق تاريخي آنلاييشي اوچون ده اؤلدوروجودور (گراي 1996: 70-71)
بونونلا برابر، بوتون اينساني » اييي » لري اويوملو بير شکيلده ايچنده بارينديران بير توپلوم تصووورو ايلا باغداشماسا دا، چوغولجولوغون اينساني » مکمللشمه » و اردم آراييشيني ايلکه اولاراق ردائتمه سي ده گرکمز.. مثال اوچون راسموسن و اويل’ا گوره، اخلاقي مکملليک آراييشييلا چوغولچولوق هله لیک اويوشابيلر. ديرلرين قارشيلاشديريلامازليغي و اؤلچول مزليیي مکملليک آراييشييلا بير تک دورومدا، يعني اينساني گليشيمين ائورنسه ل بير دوزه نين و يا کوزميک لوگوس’ون بير تظاهورو اولاراق آنلاشيلماسي دوروموندا باغداشماز. آما اگر مکملليک بيرئي سل-لشديريلميش بير طرزده قاورانيرسا، او زامان فرقلي اينساني گليشيم آنلاييشلاري نين قارشيلاشديريلامازليغي بؤيله بير سونوچ ياراتماياجاقدير. چونکو، » اينساني گليشيم آراييشي و اونا اولاشيلماسي هرکسين عيني اؤدول اوچون موجاديله ائتدييي بير ياريش دئييلدير؛ (بو) تک بير سرعت استانداردي اولان بيرله شيک بير ياريش » اولماييپ، » هر بير کيشي نين، موتسوزلوغا قارشي (…) اؤزو باشينا قاچماسی گرکن » بير ياريشدير ( مسابقه دبر ) .(راسموسن & اويل 1997: 46)
چوغولجولوغون بللي بير سياسي سيستم نوعی ايله نده نسه ل بير ايليشکيسي اولوپ اولماديغي و يا بوندان نئجه بير سیاسی سيستمين یارانابيله جه يي تارتيشمالي اولماقلا برابر، سياست فلسفه سينده ليبراليزمله چوغولچولوق آراسيندا ياخين بير ايليشکي اولما گؤروشو يايغيندير. برلين’ين اؤزوده » دير چوغولجولوغونون» ترجيح اؤزگورلویونو زورونلو قيلديغيني دوشونمکده دير کي بو بير باخیشدا ليبراليزمين چوغولچولوقلا مشروع لاشديريلماسيدير: » گونده ليک تجروبه ميز ايچينده قارشيلاشديغيميز دونيا، ائشيت درجه ده نهايي آماجلار و ائشيت درجه ده موطلق ادعالار آراسيندا ترجيح لر (سئچمه لر – choices) ياپماق دوروموندا اولدوغوموز بير دونيادير کي بو آماجلار و ايدعالارين بعضي لري نين گئرچکله شديريلمه سي قاچينيلماز اولاراق ديگرلري نين فدا ائديلمه سيني گرکديره جک دير. اساسا، بؤيله اولدوغو اوچوندير کي اينسانلار ترجيح آزادلیغینا ( سئچمه آزادلیغینا ) بؤيله سينه چوخ دير وريرلر. (…) بو حالدا، موطلق ایستک لر آراسيندا سئچمک زورونلولوغو اينسانليق دورومونون قاچينيلماز بير نيته ليييدير. باشقا عبارت ایله، بير آماج اولاراق اؤزگورلویه ديريني وئرن بودور. » (برلين 1970: 168، 169)
بئرنارد ويلليامز’ا گؤره آيزايا برلين چوغولچولوقدان حرکت ائتمکله ليبراليزمي ايکي شکيلده ساوونماقدادير. ايلک اولاراق، اگر بيردن چوخ رقیب دير وارسا، او زامان بير توپلوم تک-بير ديره يؤنه لديیي اؤلچوده داها چوخ ابتدایی ديري اهمال ائدر و يا باستيرير. ايکينجي اولاراق، چوخ ساييدا فرقلي ديرين وارليغي نين بيلينجينده اولماق اوزو بير ایييدير، بو موطلق و تمل بير حقيقتين بيلگيسي دئمکدير (Williams 1980: xvii-xviii). بونا ان اويغون سياست ده، شو و يا بو ديرلر منظومه سي نين دولت الي ايله داياتيلماماسيني اؤن گورن ليبرال سياستدير.
برلين، آچيقچا، چوغولجولوغون ليبرال سياستين تملينده ياتان » نگاتيو اؤزگورلویو » زورونلو قيلديغيني ايره لي سورمکده دير (برلين 1970: 171) عيني نوکته باشقا ليبرال يازارلار طرفيندن ده وورغولانميشدير. سؤز گليشي، چارلز روولی-يه گوره، بيرئي لرين نگاتيو حاقلاري نين سيکي بير شکيلده اويغولانديغي ليبرال بير توپلومدا دير چوغولجولوغو گئچيجي چوغونلوقلارين ديرلرينه و يا بير اوتوکراسی نبن زورلامالارينا اويما يؤنونده کي کاموسال (افکار عمومی ) باسقيلارا دايانابيلير. کلاسيک-ليبرال سياسي دوزن توپلومون بوتونويله سياسی لشديريلديیي و يا کلاسيک ليبرال ديرلرين بيرئيين حياتي نين هر يؤنونه زورلا اويغولانديغي بير دوزن دئييلدير. تام عکسينه، بؤيله بير دوزن، سیاستي ان حداقل دوزئيه ( سطح و مرحله ) اينديرير و بيرئيلري اوز اؤرگوتلريني و گروه لاريني قورماق دا و اؤز آماجلاريني ايزلمکده سربست بوراخير. ليبرال بير دوزن بيرئيلري، اگر ايسته رلرسه بو دوزئندن آيريلما قونوسوندا بيله آزاد بوراخير. کلاسيک ليبراليزم بيرئيلري اؤزگور اولمايا زورلاماز ((Rowley 1997: 15
دير چوغولجولوغونون ليبرال سياستي گرکتيرديپي تئزي نين تيپيک آنلاتيمي بئله دير: مادام کي ديرلر چوخ ساييدادير و بير-بيرييله قارشيلاشديريلمالاري مومکون دئييلدير، اؤيله ايسه چوغولجولوغو دستکه ين و وطنداشلارينا بللي بير اييي آنلاييشيني داياتمايان ليبرال رژيم اييي حياتا ايليشکين گؤروشلردن ساده جه بيرينه دايانان هرهانسي بير رژيم-دن اوستوندور. اونون آماجلاري اوستون دئييلدير، آما او بوتون اییيلره سايغي گؤسترمکله ان ایييسيني ياپار (لوماسکي 2003؛ کراودر 2002: 8). بنزر بير گؤروش چاندبران کوکاتاس (Chandran Kukathas) طرفيندن ديله گتيريلميشدير: هرکسين دونياني عيني شکيلده گؤرمه يه جه یي، عيني فیکبرلري پايلاشماياجاغي و يا عيني ايده آل لارلا ياشاياماياجاغي گئرچه بيني قبول ائدن » (ليبراليزم اينسانلارين بير آرادا ياشامايا چاليشتيقلاري زامان اورتايا چيخان بشري چئشيتلي لییين، فرق ليکلرين و آنلاشمازليقلارين اورتايا چخارديغي پروبلئمه جاواب تشکيل ائدن بير سياسي فلسفه دير. » بو فرقلي اخلاقي استانداردلار ايسه آنجاق خوش گؤرو رئژيمي آلتيندا بير آرادا وار اولابيليرلر (کوکاتاس 2003: 262، 268). بو آنلاييشدا ليبرال دولت، اساس اعتيباري ايله، ايده ئولوژيلر و دونيا گؤروشلري قارشيسيندا طرفسيزليغي ايله و فرقليليکلري خوش گؤرمه سييله تانيملانماقدادير.
ييرمينجي يوزايلين باشقا بير اؤنده گلن ليبرال دوشونورو (Friedrich A. Hayek’in ) فريدريج. هايک’ين ايلک دفعه 1944 ايلينده ياييملانان » کؤله ليک يولو » آدلي اثرينده کوللکتيويست پلانلامايا قارشي گليشديرديیي بحث لرده اؤزونده چوغولجولوغا دايانماقدادير: بوتون مرکزيتچي پلانلار » معین بوتون توپلولوقلارين اويمالاري گرکن بير سوسيال آماج » ي هدف ائدينميشلردير. بو آماج يا » اورتاق اييي » يا » گئنل رفاه » يا دا » گئنل چيخار و منفعت » اولاراق تانيملانير. اويسا تک بير آماج کيمي ايفاده ائديلميش اولسا دا، اصلینده بو بير آماجلار هييئرارشيسيدير و يا قاپساييجي بير ديرلر اؤلچه یيدير. بوندان دولايي، » بوتون فعاليت لريميزي تک بير پلانا گؤره سوق و ايداره ائتمک، احتياجلاريميزين هر بيرينه، بوتون فرقلي ايستيقامت لر آراسيندا پلانلاماجي نين سئچديیينده قرار قيلمايي مومکون قيلاجاق شکيلده، ديرلر سيرالاماسي ايچينده بير يئر وريلمه سيني اؤن گؤرور. قيساجا، بو اوچونده بوتون فرقلي اينساني ديرلرين اؤزو اويغون يئرلرينه قوندوغو تام بير اخلاق کودونون وارليغيني اؤن گؤرور. » (Hayek 1944: 42-43; zikr. Crowder 2002: 227).
اويسا، هايک’ه گوره، بؤيله تک و بوتونله شيک بير اخلاق کودو يوخدور. چونکو، دير اؤلچه کلري ساده جه بيرئيلرين ذهنينده وار اولدوغوندان، قاچينيلماز اولاراق فرقلي و چوخ دفعه بير-بيرييله باغداشماز اولان قسمي دير اؤلچه کلريندن باشقا بير شئي موجود دئييلدير. قيساجا، هايک’ين گؤروشو، چوخ ساييدا فرقلي ديرلر بولوندوغونا و بونلارين موطلق بير شکيلده درجه لنديريله مه يه جه بينه ايليشکين چوغولجو آنلاييشا دايانماقدادير. بوندان دولايي، فرقلي ایيلرين دوغرو سيرالانماسي حاققيندا هئچ بير اوبژکتيو حقيقت يوخدور و سيرالامالار تاماما سوبژکتيودير. بو گؤروشون پوليتيک سونوجو بودور: بيرئيلرين، بليرلي سينيرلار ايچينده، باشقا بيريسينينکي يئرينه اؤز دير و ترجيح لريني ايزله مه لرينه ايزين وريلمه ليدير و بو آلانلار ايچينده بيرئيين آماجلار سيستمي اوستون اولمالي و هئچ بير يوخاريدان بليرله مه يه تابي اولماماليدير. (Crowder 2002,. 227-28). هايئک باشقا بير يئرده عيني دوغرولتودا يازير: اؤزگور بير توپلوم، » نه سوموت آماجلارين بيرلئشيک بير اؤلچه یيني داياتير، نه ده نه يين داها اؤنملي نه يين داها آز اؤنملي اولدوغونا ايليشکين بللي بير گؤروشون توپلومون بوتونونو يؤنه تمه سيني تامين ائتمه يه قالخیشير. » (Crowder 2002, 157n; s. )
ده بير » چوغولجو ليبرال » اولان گئورگ کراودر چوغولچولوقدان ، ليبراليزمه گئدن بو عقل يوروتمه بيچيمييله مطابيق دئييلدير. اونا گؤره (Crowder 2002.8-9)، اگر ديرلرين چوغول و قارشيلاشديريلاماز اولماسی هيچ بير اييي حيات آنلاييشي نين عقلاني اولاراق ديگرلريندن داها زورلاييجي اولماديغي آنلامينا گليرسه، عينيسي بليرلي ديرلره دايانان ليبراليزم اوچون ده سؤز قونوسو و گئچرلی دیر. اگر اييي سورونونون بوتون چؤزوملري اخلاقي باخيمدان برابر موقعیت ده اولسا ، او زامان ليبرال-اولمايان چؤزوملرده ليبرال چؤزوم قدر سايغي ايديعا ائده بيلير. هر حالدا، دير چوغولجولوغو بئله بير بئليرسيزليک ( ابهام ) و يا نسبیت-ه گؤتورمه ز. ديرلرين چوغول اولماسيندان بوتون (حتی بيرچوخ) ياشام طرزلري نين اخلاقن ائشيت ( برابر ) اولدوقلاري سونوجو چيخماز. هر شئيدن اؤنجه، دير چوغولجولوغو ان آزيندان بعضي ديرلرين ائوره ن-سل اولدوقلاري فيکريني گرکدیرير. ائوره ن-سل ديرلره سايغي ، بونا گوره بوتون ياشام طرزلرينه اويغولانابيلن اینتیقادی بير استانداردير. بو آچيدان باخيلديغيندا بوتون ياشام طرزلري بو استانداردي عيني درجه ده قارشيلاياماز.
کراودر ، چوغولچولوقدان ليبراليزمه گئچيشه ايليشکين ، بو استاندارد گؤروشو ائلشتيرمکله برابر، اؤزو عيني آماجا خدمت ائده بيله جک داها ساغلام بير آچیقلیق گئليشديريله بيله جه يي فیکرینده دير. اونا گوره، چوغولجولوغون عنصرلاريندان اوچو ليبراليزم اوچون دوغرودان دوغرويا مثبت ( اولوملو ) داياناق ساغلاماقدادير. بيرينجيسي، ديرلرين چوغوللوغو و قارشيلاشديريلامازليغي ليبراليزمين فرقلي اييي لري و ياشام طرزلريني بير آرادا ياشاتما قونوسونداکي اوستون طرفسیز لیگی اويوملودور. ايکينجيسي، يينه عيني ظرفيت، ليبراليزمين، چوغولجولوغون اییي آنلاييشلاري آراسيندا معقول بير فرقليله شمه نين تانينماسيني گرکتيرن- قارشيلاشديريلامازليق و چاتيشما عنصرلاريني قارشيلاماسيني مومکون ائدر. نهايت، چوغولجولوغون گرکديرديیي کيشيسه ل آزادلیق لار کيمي بعضي کاراکتر آزادلیق لاری و يا اردم لر ان اييي ليبرال سياسي سيستم اوچونده گليشديريله بيلير (کراودر 2002: 260). باشقا بير عبارتله چوغولچولوق تام بير ليبرال طرفسيزليیي دئييل، عکسينه بير جور اردمجي و يا کامل و عالی ليبراليزمي گرکديرير.
بونا قارشيليق گئنلليکله ( عمومیت له ) ليبرال اولمايان دوشونورلر ( متفکرلر ) دير چوغولجولوغونون ليبراليزمي مشروع لاشديرماديغينی دوشونمکده ديرلر. مثال اوچون، ژوهن گراي’ه گوره، برلين’ين چوغولجولوغو ليبرال سياسي اخلاقی ديرلري آراسيندا هييئرارشيک بير اوستونلوک تانينماسينا اساس یارادا بیلمز . » چوغولچولوق حقيقتيندن چيخان سونوج، ليبرال قوروملارين هئچ بير ائوره ن-سل اوستونلویه صاحيب اولاماياجاغيدير. (…) ليبرال قوروملاردا سوموتلاشان ديرلره اويغولانماسي دوروموندا، بو، ليبرال اولمايان ياشام طرزلرينده سوموتلاشان اييي ادعالاري نين سؤز قونوسو ليبرال ديرلرله ياريشاماياجاقلاري و يا اونلار طرفيندن آلت ائديله مه يه جکلرينه داير عقله دايالي هئچ بير ادعاسي اولاماياجاغي آنلامينا گلير. » (گراي 1996: 155-56) گراي آيريجا، تک بير ايلکه ده و يا سيرالي ايلکه لر سيستمي اوچونده ايفاده ائديله بيله جک توتارلي بير سياسي اخلاقي رد ائتدييي اوچون، چوغولجولوغون ليبراليزمين » وازگئچيلمز تمل حاقلار » ( حقوق اساسی ) و يا اؤزگورلوکلر دوشونجه سييله باغداشماديغيني ايره لي سورمکده دير. عيني نده نله، اونا گوره، دوغال حقوق دوکترينلري ده قبول ائديله مه ز (گراي 1996: 71، 61، 70 )
باشقا محافظه کار دوشونورلر ده بنزر گؤروشلر ايره لي سورموشلردير. اؤرنه يين، John Kekes یازدیغی against Liberalism ليبراليسم آدلي اثرينده ليبراليزمين –( برابرلیک ، آزادلیق و حقوق ) ائشيتليک، اؤزگورلوک و حاقلار- کيمي تمل ديرلري نين اينساني وار اولوش اوچون عيني درجه ده اؤنملي اولان باشقا ديرلرله –گوونليک، رفاه و ساغليق ( امنیت ، رفاه و ساغلیق ) – چوخ زامان چاتيشديغيني و بو کيمي دوروملاردا ليبرال ديرلرين اؤنجه ليگه صاحيب اولدوقلاريني قبول ائتمک اوچون هئچ بير یاخشی ( اییی-قیول ائدیله جک ) نده ن تاپیلمادیغینی تبیین ائتمکده دير. آيريجا، ليبراليزمين بير ياندان دير چوغولجولوغونا اؤنم وريرکن، اؤته ياندان سيويل حياتين ان اويغون تملي اولاراق ليبرال بير دوزنده اصرار ائتمه سي، اونون اؤز تمل ديرلريني بوتون توپلوملار اوچون زورونلو سايديغيني گؤسترمکده دير (aktaran Lomasky 1998; ayrıca bkz. Crowder 2002: 104-115). اؤته ياندان چارلز لارموره (Charles Larmore ) ده ليبرال فيکيرلري چوغولجو بير فلسفه يه دايانديرمانين ليبراليزمين اؤزونو چوخلاری ایله قارشی بير دوشونجه حالينه گتيرجه یيني ايره لي سورمکده دير (لارموره 1997-98)
بو گؤروش ليبرال فيلسوفلار راسموسن و اويل (Rasmussen ve Uyl ) طرفيندن بو شکيلده تنقید ائدیلمیشدیر: اينساني گليشيمه یه، ايليشکين فرقلي آنلاييشلارين وارليغي و بيزيم سوسيال بير وارليق اولما احتيياجيميزين درين و آچيق اوجلو اولماسي قارشيسيندا، ان گئنيش آنلاميندا انسان لار آراسي حياتي مومکون قيلاجاق، آما عيني زاماندا هرهانسي بير کيشي نين و يا گروهون حياتلاريني، زامانيني و قايناقلاريني باشقالارينا فدا ائتمه سيني گرکديرمه يه جک سياسي بير استانداردا احتياج واردیر ، بونا ان اييي ( تطبیق ائدن ) اويان دا اؤزگورلوک حاققينا دايانان ليبرال بير سياسي سيستمدير؛ چونکو لیبرالیسم نه بللي بير اييي آنلاييشيني زورلار نه ده بير توپلونون کولتورونون گئنل کاراکتري نين نه اولاجاغيني بليرله مه يه چاليشار. هر هانسي اينساني گليشيم آنلاييشلاري نين دستکله-نه-جه-يي نين و يا انگللنه جه يي نين بليرلنمه سي دييه بير شئي ليبرال سياستين آماجلاري آراسيندا يئر آلماز. اؤزگورلوک حاققينا دايانان بير سياسي/حقوقي سيستمين هرهانسي بير اينساني گليشيم آنلاييشيني ديشلاما ( طرد ائتمه ) کيمي بير ايلکه سي يوخدور. چونکو، ليبراليزم بير اخلاق (ethics) دئييل ، بلکه بير سياسي فلسفه دير (راسموسن & اويل 1997: 56، 58-59. گراي’ين گؤروشلري نين باشقا بير تنقیدی اوچون باخین. گوردون 1996)
——————————————————————————————————————————-
اخلاقي چوغولچولوق : پلورالیسم اخلاقی
دير چوغولجولوغو : پلورالیسم ارزشی
باغداشماق : بیر یئرده جمع اولماق ( بیرگه آنلام اولماق )
اينساني اييي : غایت انسانی
اؤيره تي : آموزه ، ایده
کولتورل چوغولچولوق :پلورالیسم فرهنگی
——————————————————————————————————————————-
قايناقلار:
• Isaiah Berlin (1988), “İdeal Arayışı Üstüne”, Çev. M. Erdoğan, Liberal Düşünce, n. 12 (Güz), pp. 94-104.
• Isaiah Berlin (1991), The Crooked Timber of Humanity (London: Fontana Press).
• Isaiah Berlin (1970), Four Essays on Liberty (New York: Oxford University Press, repr.).
• Anthony H. Birch (1996), The Concepts and Theories of Modern Democracy (London & New York: Routledge)
• Alan Brown (1988), Modern Political Philosophy: Theories of the Just Society (London: Penguin Books, repr.)
• George Crowder (2002), Liberalism and Value Pluralism (London & New york: Continuum).
• Patrick Dunleavy & Brendan O’Leary (1987), Theories of the State: The Politics of Liberal Democracy (London: Macmillan)
• John Gray (1996), Isaiah Berlin (Princeton/NJ: Princeton University Press).
• David Held (1996), Models of Democracy (Stanford: Stanford University Press)
• Chandran Kukathas (2003), The Liberal Archipelago: A Theory of Devirsity and Freedom (Oxford: Oxford University Press).
• Chandran Kukathas (1996), “Waht is the Big Idea?”, Reason, November.
• Jessica Kuper (ed.) (1987), Political Science and Political Theory (London & New York: Routledge & Kegan Paul)
• Charles Larmore (1997-98), “Review of Isaiah Berlin’s ‘The Sense of Realities: Studies in Ideas and Their History’, ed. by Henry Hardy, Boston Review.
• Loren E. Lomasky (2003), “Defending Tolerance: Values, Liberty, and Democracy”, Reason, November,
• Loren E. Lomasky (1998), “Give Peace a Chance”, Reason, March.
• Dauglas B. Rasmussen & Douglas J. Den Uyl (1997), “Liberalism Defended: The Challenge of Post-Modernity” Rowley (ed.), Classical Liberalism and Civil Society (Celtenham, UK & Northampton, M.A, USA: Edward Elgar) içinde, pp. 9/1-9/85.
• Charles K. Rowley (1997), “On the Nature of Civil Society”, Rowley (ed.), aynı eser içinde, pp. 1-24.
• Manfred G. Schmidt (2001), Demokrasi Kuramlarına Giriş, Çev. M. Emin Köktaş (Ankara: Vadi Yayınları)
• Andrew Vincent (1987), Theories of the State, (Oxford: Basil Blackwell).
• Bernard Williams (1980), “Introduction” to Isaiah Berlin, Concepts and Categories: Philosophical Essays (Oxford & Toronto & Melbourne: Oxford University Press).
(1) Mamafih, siyaset teorisinde Isaiah Berlin’in orijinal bir filozof olarak görülmesine karşı çıkanlar da vardır. Nitekim, Chandran Kukathas’a göre, siyaset felsefesinde genel bir teori geliştirmiş olmayan Berlin’in değerlerin karşılaştırılamazlığına ilişkin temel görüşü ne büyük, ne ayırt edici, ne yıkıcı, ne de yeni bir görüştür; bundan dolayı, Berlin’in yaptığı, olsa olsa, ılımlılığın önemine dikkatimizi çekmesinden ve bağnazların iyimserliğine karşı bizi uyarmış olmasından ibarettir. Bkz, Kukathas 1996).
* Liberal Düşünce, Sayı: 38-39, Bahar-Yaz 2005.